ساغر حیات
در مورد بعثت نبىاكرم حضرت محمد بن عبدالله صلىاللهعلیهوآله، سخنهاى بسیارى گفته شده و شاعران، ادیبان، حكیمانو نویسندگان، هریك به فراخور حالخود، این واقعه شگرف را به نظم و نثركشیدهاند.
اما هیچكس مانند خاندان پیامبر خاتم صلىاللهعلیهوآله، كهدر درك اسرار بعثت، یگانه همه اعصار و در شیوایى و رسایى سخن، سرآمد روزگار بودهاند، نتوانسته است حق مطلب را ادا كند و چنانكه شایسته این رویداد عظیم است در مورد آن سخن گوید.
از این رو گزیدهاى از بیانات دو گل سرسبد خاندان رسالت، امیر بیان مولا على بنابىطالب علیهالسلام، و سیده زنان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را تقدیمی نماییم.
"پس هرچند گاه پیامبرانى فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حق میثاق الست بگزارند، و نعمت فراموش كرده را به یاد آرند. با حجت وتبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیتهاى خدا چشم دوزند، از آسمانى بالا برده و زمینى زیرشان گسترده، وآنچه بدان زندهاند و چسان مىمیرند و ناپایندهاند، و بیماریهاى پیركننده و بلاهاى پیاپى رسنده. و هیچگاه نبود كه خدا آفریدگان را بى پیامبر بدارد، یا كتابى در دسترس آنان نگذارد، یا حجتى بر آنان نگمارد، یا از نشان دادن راه راست دریغ دارد.
پیامبران كه اندك بودند و مخالفشان بسیار، و در دام شیطان گرفتار، در كارخویش درنماندند و دعوت حق را به مردم رساندند. گاه پیامبر پیشین نام پیامبر پس ازخود را شنیده، و گاه وصف پیامبر پسین را به امت خویش گفته. زمان این چنین گذرى شد. پدران رفتند و پسران جاى آنان را گرفتند تا آنكه خداى سبحان محمد صلىالله علیه و آله، را پیامبرى داد تا دور رسالت را به پایان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مهر پیامبران ممهور و نشانههاى او دركتاب آنان مذكور، و مقدم او بر همه مبارك و موجب سرور، حال آن که مردم زمین، هردسته به كیشى گردن نهاده بودند، و هرگروه پى خواهشى افتاده ، و در خدمت آیینى ایستاده، یا خدا را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتى كه سزاى او نیست بدو بسته، یا به بتى پیوسته و ازخدا گسسته. پروردگار،آنان را بدو از گمراهى به رستگارى كشاند و از تاریكىونادانى رهاند.
سپس دیدار خود را براى محمد صلىالله علیه وآله گزید – و درجوارخویش او را پسندید - و از این جهانش رهانید. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلى نشیند، و بیش از این سختى این جهان نبیند.
پس بزرگوارانه او را دیدار ارزانى داشت و او میراثى كه پیامبران مىنهند براى شما گذاشت، چه آنان امت خویش را وانگذارند مگر با نشان دادن راهى روشن و نشانهاى معین.
كتاب پروردگار در دسترس شماست، حلال و حرام آن پیداست، واجب و مستحب آن هویداست، ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزیمت آن معین، خاص و عامش معلوم، پند ومثلهایش مفهوم، مطلق و مقیدش پدیدار، محكم و متشابهش آشكار، مجمل آن تفسیرشده، و نامفهومش تعبیرشده، از حكمى كه بدانند و انجام دادنى است، و آنچه ندانند وواگذاردنى است، حكمى است وجوب آن درقرآن معین، و نسخ آن در سنت مبرهن، و حكمى كه سنت گوید باید، و كتاب رخصت دهد كه ترك آن شاید، وحكمى كه در وقتى خاص بر مكلف نوشته است، وچون وقتش سپرى شد تكلیفکرده است، و حرامهایى ناهمسان، با كیفرهایى سخت و یا آسان، گناهى بزرگ كه كیفرش آتش آن جهان است، و گناهى خرد كه براى توبه كننده امید غفران است، یا آنچه مقبول، میان دشوار و آسان است." (1)
آن حضرت در قسمتى از خطبه 33 بعثت پیامبراكرم صلىالله علیه و آله را چنین توصیف مىكند:
"خدا محمد را برانگیخت و از عرب كسى كتابى نخوانده بود و دعوى پیامبرى نكرده بود. محمد صلىالله علیه وآله، مردم را به راهى كه بایست كشاند، و در جایى كه باید نشاند، و به رستگارى رساند، تا آن كه كارشان استوار و جمعیتشان پایدارگردید." (2)
در خطبه 94 نیز در وصف سلسله پیامبران الهى مىفرماید:
پس آنان را در بهترین ودیعت جاى به امانت سپرد، و در نیكوترین قرارگاه مستقر كرد. از پشتى به پشت دیگرش داد، همگى بزرگوار، چون یكى از آنان درگذشت، دیگرى براى حمایت دین برخاست، و جانشین اوگشت، تا آن كه تشریف بزرگوارى ازسوى خداى بارى، به محمد صلى الله علیه وآله رسید، و او را ازبهترین خاندان و گرامیترین دودمان بركشید. از درختى كه پیامبران خود را ازآن جدا كرد، و امینان خویش را برگزید و بیرون آورد. فرزندان او بهترین فرزندانند، و خاندانش نیكوترین خاندان و دودمان او بهترین دودمان. در گرداگرد مكه روییدند، و دركشتزار بزرگوارى بالیدند. شاخههایشان بلند و سر به آسمان كشیده است و دست كسى به میوه آن نارسیده.
او پیشواى كسى است كه راه پرهیزگارى پوید، و چراغکسی است كه راهنمایى جوید. چراغى است كه پرتو آن دمید، ودرخششى است كه روشنى آن بلند گردید، و آتشزنهاى است، كه نور آن درخشید. رفتاراو میانهروى در كار است، و شریعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد، و داورى او عدالت است - و ستم را براندازد - او را هنگامى فرستاد كهپیامبران نبودند(و مردمان)به خطاكار مىنمودند، و امتان در نادانى مىغنودند.
خداتان بیامرزاد! به كار پردازید، و نشانههاى آشكار را پیشواى خود سازید تا كه راه گشاده است و راست، و شما را به خانهاى مىخواند كه سلامت آنجاست. شما در خانهاى به سر مىبرید كه باید خشنودى خدا را درآن به دست آرید، درمهلت وآسایش خاطرى كه دارید، كه نامهها گشوده است و خامه فرشتگان روان، تنها درست است و زبانها گردان. توبه شنیده است و كردارها پذیرفته." (3)
امیرمؤمنان علیهالسلام، درخطبه 95 به توصیف وضعیت مردمان تا پیش از برانگیخته شدن حضرت ختمى مرتبتمحمد صلىالله علیه و آله پرداخته،مىفرماید:
او را برانگیخت، حالى كه مردم سرگردان بودند، و بیراهه فتنه را مىپیمودند. هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگى خواهىشان به فرودستى انداخته، از نادانى گرفتار.
او كه درود خدا بر وى باد، خیرخواهى را به نهایت رساند، و از طریق حكمت و موعظه نیكو مردم را به خدا خواند."(4)
آن حضرت در قسمتى از خطبه 96 نیز حضرت ختمى مرتبت را چنین توصیف مىكند:
" قرارگاه او بهترین قرارگاه است. و خاندان او را شریفترین پایگاه است، ازكانهاى ارجمندى و كرامت، و مهدهاى پاكیزگى وعفت. دلهاى نیكوكاران به سوى او گردیده. دیدهها در پى او دویده. كینهها را بدو بنهفت و خونها به بركت او بخفت. مؤمنان را بدو، برادران هم كیش ساخت، و جمع كافران را پریش، خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار، و عزیزان را بدو خوار. گفتار او ترجمان هر مشكل است وخاموشى او زبانى گویا براى اهل دل." (5)
و سرانجام در خطبه 110 دروصفپیامبر اكرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:
"دنیا را خوار دید و كوچكش شمرد، سبكش گرفت و هیچش به حساب آورد،و دانست كه خدا دنیا را ازاوگرفت چون چنین خواسته بود، و دیگرى را ارزانى داشت چون حقیرمىبود. پس به دل از آن روى برگرداند، و یادش را در خاطر خویش میراند،و دوست داشت كه زینت دنیا ازدیدهاش نهان شود تا از آن رختى گرانبها نگزیند، و امید ماندن در آن به دلش ننشیند. رسالت پروردگار را چنان رساند، كه براى كسى جاى عذر نماند، و امت خود را اندرز گفت و ترساند، و مژده بهشتشان داد، و بدان خواند.
ما درخت نبوتیم و فرود آمد نگاه رسالت، و جاى آمد وشد فرشتگان رحمت، و كانهاى دانش وچشمه سارهاى بینش. یاور و دوست ما، امید رحمت مىبرد، و دشمن وكینه جوى ما، انتظار قهر و سطوت." (6)
حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام، در ابتداى خطبه مزبور به حمد و ثناى الهى پرداخته ومىفرماید:
" ستایش خداى را بر آنچه ارزانى داشت و سپاس او را بر اندیشه نیكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاى فراگیر كه از چشمه لطفش جوشید. وعطاهاى فراوان كه بخشید. ونثار احسان كه پیاپى پاشید. نعمتهایى كه از شمار،افزون است. و پاداش آن از توان بیرون. و درك نهایتش نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونى نعمت نمود. و ستایش را سبب فراوانى پاداشفرمود. و به درخواست پیاپى برعطاى خود بیفزود. گواهى مىدهم كه خداى جهان یكى است. و جز او خدایى نیست. ترجمان این گواهى دوستى بىآلایش است. و پاى بندان این اعتقاد، دلهاى با بینش. و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى كه دیدگان او را دیدن نتوانند، و گمانها چونى وچگونگى او را ندانند. همه چیز را ازهیچ پدید آورد. و بىنمونهاى انشا كرد. نه به آفرینش آنها نیازى داشت. و نه ازآن خلقت سودى برداشت. جزآن كه خواست قدرتش را آشكار سازد وآفریدگان را بندهوار بنوازد. و بانگ دعوتش را درجهان اندازد. پاداش را درگرو فرمانبردارى نهاد. و نافرمانان را به كیفر بیم داد. تا بندگان را ازعقوبت برهاند، و به بهشت كشاند."(7)
آن حضرت در ادامه در بیانآفرینش و بعثت حضرت ختمى مرتبت مىفرماید:
" گواهى مىدهم كه پدرم محمد بنده او و فرستاده اوست. پیش از آن كه او را بیافرینداو را برگزید. و پیش از پیمبرى تشریف انتخاب بخشید و به(خوب) نامیش نامید كه مىسزید.
و این هنگامى بود كه آفریدگان از دیده نهان بودند. و در پس پرده بیم نگران. و در پهنه بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان همه كارها را دانا بود. و بر دگرگونىهاى روزگار در محیط بینا. و به سرنوشت هر چیز آشنا. محمد صلىالله علیه و آله را برانگیخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را مقدرساخته به انجام رساند. پیغمبر كه درود خدا بر او باد،دید: هر فرقهاى دینى گزیده. و هر گروه در روشنایى شعلهاى خزیده. و هر دستهاى به بتى نماز برده. و همگان یاد خدایى را كه مىشناسند از خاطر ستردهاند.
پس خداى بزرگ تاریكیها را به نور محمد روشن ساخت. و دلها را از تیرگى كفر بپرداخت. و پردههایى كه بر دیدهها افتاده بود به یك سوانداخت. سپس از روى گزینش ومهربانى جوار خویش را بدو ارزانى داشت. و رنج این جهان كه خوش نمىداشت، از دل او برداشت. و او را درجهان فرشتگان مقرب گماشت. و چتر دولتش را در همسایگى خود افراشت. و طغراى مغفرت و رضوان را به نام اونگاشت.
درود خدا و بركات او بر محمد صلىالله علیه و آله پیغمبر رحمت، امین وحى و رسالت و گزیده ازآفریدگان و امت باد." (8)
آنگاه رو به مجلسیان كرده وآنچه را كه پیامبر خاتم (ص) بر آنها ارزانى داشته بود، چنین برمىشمارد:
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال وحرام، و حاملان دین و احكام، وامانت داران حق و رسانندگان آن به خلقید.
حقى را از خدا عهده دارید. و عهدى را كه با او بستهاید پذیرفتار. ما خاندان را، در میان شما به خلافت گماشت و تاویل كتابالله را به عهده ما گذاشت. حجتهاى آن آشكار است، وآنچه درباره ماست پدیدار. و برهان آن روشن. و ازتاریكى گمان به كنار. وآواى آن در گوش مایه آرام و قرار. وپیرویش راهگشاى روضه رحمت پروردگار، و شنونده آن در دو جهان رستگار.
دلیلهاى روشن الهى را در پرتو آیتهاى آن توان دید. و تفسیر احكام واجب او را از مضمون آن باید شنید.
حرامهاى خدا را بیان دارنده است. و حلالهاى او را رخصت دهنده. ومستحبات را نماینده . و شریعت را راه گشاینده. و این همه را با رساترین تعبیر گوینده. و با روشنترین بیان رساننده. سپس ایمان را واجب فرمود.
و بدان زنگ شرك رااز دلهاتان زدود.
و با نماز خودپرستى را از شما دورنمود. روزه را نشان دهنده دوستى ساخت. و زكات را مایه افزایش روزى بى دریغ. و حج را آزماینده درجات دین. و عدالت را نمودار مرتبه یقین. و پیروى ما را مایه وفاق. و امامت ما را مانع افتراق. ودوستى ما را عزت مسلمانى. و بازداشتن نفس را موجب نجات، و قصاص را سبب بقای زندگانى. وفا به نذر را موجب آمرزش كرد. و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از كم فروشى و كاهش. فرمود مىخوارگى نكنند تا تن و جان ازپلیدى پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند، تا خویشتن را سزاوار لعنت نسازند. دزدى را منع كرد تا راه عفت پویند. و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص طریق یكتاپرستى جویند«پس چنانكه باید، ترس از خدا را پیشه گیرید و جزمسلمان ممیرید!» آنچه فرموده است بجا آرید و خود را از آنچه نهى كرده بازدارید كه «تنها دانایان ازخدا مىترسند»." (9)
حضرت زهرا علیهاالسلام در بخش دیگرى از این خطبه به تلاشى كه پدر ارجمندش براى گسترش توحید و اسلام متحمل شد اشاره كرده و مىفرماید:
مردم، چنانكه در آغاز سخن گفتم:
"من فاطمهام و پدرم محمد صلىالله علیه وآله است «همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد كه رنج شما بر او دشوار بود، و به گرویدنتان امیدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار».
صبح ایمان دمید. و نقاب از چهره حقیقت فرو كشید. زبان پیشواى دین در مقال شد. و شیاطین سخنورلال."(10)
آن حضرت وضعیت مردم را در پیش از بعثت چنین به تصویر مىكشد:
"در آن هنگام شما مردم بر كنارمغاكى از آتش بودید خوار. و در دیده همگان بىمقدار. لقمه هر خورنده. وشكار هر درنده. و لگدكوب هر رونده. و نوشیدنیتان آب گندیده و ناگوار. خوردنیتان پوست جانور و مردار.
پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه و هم جوار. تا آن كه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاك مذلت برداشت. و سرتان را به اوج رفعت افراشت.
پس از آن همه رنجها كه دید وسختى كه كشید، رزمآوران ماجراجو، و سركشان درنده خو. و جهودان دین به دنیا فروش، و ترسایان ناشنوای حقیقت ، از هر سو بر وى تاختند. و با او نرد مخالفت باختند.
هر گاه آتش كینه افروختند، آن را خاموش ساخت. و گاهى كه گمراهى سر برداشت، یا مشركى دهان به ژاژ انباشت، برادرش على را در كام آنان انداخت. على علیهالسلام بازنایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت. و كار آنان با دم شمشیربساخت.
او این رنج را براى خدا مىكشید. ودر آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر را مىدید. و مهترى اولیاى حق را مىخرید. اما درآن روزها، شما در زندگانى راحت وآسوده و در بستر امن وآسایش غنوده بودید." (11)
فاطمه زهرا علیهاالسلام درادامه سخن به جفایى كه امت محمد صلىالله علیه وآله، پس از وفات ایشان با خاندانش روا داشتند اشاره كرده ومىفرماید:
"چون خداى تعالى همسایگى پیغمبران را براى رسول خویش گزید، دورویى آشكار شد، و كالاى دین بىخریدار. هر گمراهى دعوى دار و هرگمنامى سالار. و هر یاوه گویى دركوى و برزن در پى گرمى بازار.
شیطان از كمینگاه خود سر برآورد وشما را به خود دعوت كرد. و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبك در پى او دویدید و در دام فریبش خزیدید و به آواز او رقصیدید." (12)
اما هیچكس مانند خاندان پیامبر خاتم صلىاللهعلیهوآله، كهدر درك اسرار بعثت، یگانه همه اعصار و در شیوایى و رسایى سخن، سرآمد روزگار بودهاند، نتوانسته است حق مطلب را ادا كند و چنانكه شایسته این رویداد عظیم است در مورد آن سخن گوید.
از این رو گزیدهاى از بیانات دو گل سرسبد خاندان رسالت، امیر بیان مولا على بنابىطالب علیهالسلام، و سیده زنان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را تقدیمی نماییم.
بعثت در كلام امیر مؤمنان على علیهالسلام
"پس هرچند گاه پیامبرانى فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حق میثاق الست بگزارند، و نعمت فراموش كرده را به یاد آرند. با حجت وتبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیتهاى خدا چشم دوزند، از آسمانى بالا برده و زمینى زیرشان گسترده، وآنچه بدان زندهاند و چسان مىمیرند و ناپایندهاند، و بیماریهاى پیركننده و بلاهاى پیاپى رسنده. و هیچگاه نبود كه خدا آفریدگان را بى پیامبر بدارد، یا كتابى در دسترس آنان نگذارد، یا حجتى بر آنان نگمارد، یا از نشان دادن راه راست دریغ دارد.
پیامبران كه اندك بودند و مخالفشان بسیار، و در دام شیطان گرفتار، در كارخویش درنماندند و دعوت حق را به مردم رساندند. گاه پیامبر پیشین نام پیامبر پس ازخود را شنیده، و گاه وصف پیامبر پسین را به امت خویش گفته. زمان این چنین گذرى شد. پدران رفتند و پسران جاى آنان را گرفتند تا آنكه خداى سبحان محمد صلىالله علیه و آله، را پیامبرى داد تا دور رسالت را به پایان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مهر پیامبران ممهور و نشانههاى او دركتاب آنان مذكور، و مقدم او بر همه مبارك و موجب سرور، حال آن که مردم زمین، هردسته به كیشى گردن نهاده بودند، و هرگروه پى خواهشى افتاده ، و در خدمت آیینى ایستاده، یا خدا را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتى كه سزاى او نیست بدو بسته، یا به بتى پیوسته و ازخدا گسسته. پروردگار،آنان را بدو از گمراهى به رستگارى كشاند و از تاریكىونادانى رهاند.
سپس دیدار خود را براى محمد صلىالله علیه وآله گزید – و درجوارخویش او را پسندید - و از این جهانش رهانید. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلى نشیند، و بیش از این سختى این جهان نبیند.
پس بزرگوارانه او را دیدار ارزانى داشت و او میراثى كه پیامبران مىنهند براى شما گذاشت، چه آنان امت خویش را وانگذارند مگر با نشان دادن راهى روشن و نشانهاى معین.
كتاب پروردگار در دسترس شماست، حلال و حرام آن پیداست، واجب و مستحب آن هویداست، ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزیمت آن معین، خاص و عامش معلوم، پند ومثلهایش مفهوم، مطلق و مقیدش پدیدار، محكم و متشابهش آشكار، مجمل آن تفسیرشده، و نامفهومش تعبیرشده، از حكمى كه بدانند و انجام دادنى است، و آنچه ندانند وواگذاردنى است، حكمى است وجوب آن درقرآن معین، و نسخ آن در سنت مبرهن، و حكمى كه سنت گوید باید، و كتاب رخصت دهد كه ترك آن شاید، وحكمى كه در وقتى خاص بر مكلف نوشته است، وچون وقتش سپرى شد تكلیفکرده است، و حرامهایى ناهمسان، با كیفرهایى سخت و یا آسان، گناهى بزرگ كه كیفرش آتش آن جهان است، و گناهى خرد كه براى توبه كننده امید غفران است، یا آنچه مقبول، میان دشوار و آسان است." (1)
آن حضرت در قسمتى از خطبه 33 بعثت پیامبراكرم صلىالله علیه و آله را چنین توصیف مىكند:
"خدا محمد را برانگیخت و از عرب كسى كتابى نخوانده بود و دعوى پیامبرى نكرده بود. محمد صلىالله علیه وآله، مردم را به راهى كه بایست كشاند، و در جایى كه باید نشاند، و به رستگارى رساند، تا آن كه كارشان استوار و جمعیتشان پایدارگردید." (2)
در خطبه 94 نیز در وصف سلسله پیامبران الهى مىفرماید:
پس آنان را در بهترین ودیعت جاى به امانت سپرد، و در نیكوترین قرارگاه مستقر كرد. از پشتى به پشت دیگرش داد، همگى بزرگوار، چون یكى از آنان درگذشت، دیگرى براى حمایت دین برخاست، و جانشین اوگشت، تا آن كه تشریف بزرگوارى ازسوى خداى بارى، به محمد صلى الله علیه وآله رسید، و او را ازبهترین خاندان و گرامیترین دودمان بركشید. از درختى كه پیامبران خود را ازآن جدا كرد، و امینان خویش را برگزید و بیرون آورد. فرزندان او بهترین فرزندانند، و خاندانش نیكوترین خاندان و دودمان او بهترین دودمان. در گرداگرد مكه روییدند، و دركشتزار بزرگوارى بالیدند. شاخههایشان بلند و سر به آسمان كشیده است و دست كسى به میوه آن نارسیده.
او پیشواى كسى است كه راه پرهیزگارى پوید، و چراغکسی است كه راهنمایى جوید. چراغى است كه پرتو آن دمید، ودرخششى است كه روشنى آن بلند گردید، و آتشزنهاى است، كه نور آن درخشید. رفتاراو میانهروى در كار است، و شریعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد، و داورى او عدالت است - و ستم را براندازد - او را هنگامى فرستاد كهپیامبران نبودند(و مردمان)به خطاكار مىنمودند، و امتان در نادانى مىغنودند.
خداتان بیامرزاد! به كار پردازید، و نشانههاى آشكار را پیشواى خود سازید تا كه راه گشاده است و راست، و شما را به خانهاى مىخواند كه سلامت آنجاست. شما در خانهاى به سر مىبرید كه باید خشنودى خدا را درآن به دست آرید، درمهلت وآسایش خاطرى كه دارید، كه نامهها گشوده است و خامه فرشتگان روان، تنها درست است و زبانها گردان. توبه شنیده است و كردارها پذیرفته." (3)
امیرمؤمنان علیهالسلام، درخطبه 95 به توصیف وضعیت مردمان تا پیش از برانگیخته شدن حضرت ختمى مرتبتمحمد صلىالله علیه و آله پرداخته،مىفرماید:
او را برانگیخت، حالى كه مردم سرگردان بودند، و بیراهه فتنه را مىپیمودند. هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگى خواهىشان به فرودستى انداخته، از نادانى گرفتار.
او كه درود خدا بر وى باد، خیرخواهى را به نهایت رساند، و از طریق حكمت و موعظه نیكو مردم را به خدا خواند."(4)
آن حضرت در قسمتى از خطبه 96 نیز حضرت ختمى مرتبت را چنین توصیف مىكند:
" قرارگاه او بهترین قرارگاه است. و خاندان او را شریفترین پایگاه است، ازكانهاى ارجمندى و كرامت، و مهدهاى پاكیزگى وعفت. دلهاى نیكوكاران به سوى او گردیده. دیدهها در پى او دویده. كینهها را بدو بنهفت و خونها به بركت او بخفت. مؤمنان را بدو، برادران هم كیش ساخت، و جمع كافران را پریش، خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار، و عزیزان را بدو خوار. گفتار او ترجمان هر مشكل است وخاموشى او زبانى گویا براى اهل دل." (5)
و سرانجام در خطبه 110 دروصفپیامبر اكرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:
"دنیا را خوار دید و كوچكش شمرد، سبكش گرفت و هیچش به حساب آورد،و دانست كه خدا دنیا را ازاوگرفت چون چنین خواسته بود، و دیگرى را ارزانى داشت چون حقیرمىبود. پس به دل از آن روى برگرداند، و یادش را در خاطر خویش میراند،و دوست داشت كه زینت دنیا ازدیدهاش نهان شود تا از آن رختى گرانبها نگزیند، و امید ماندن در آن به دلش ننشیند. رسالت پروردگار را چنان رساند، كه براى كسى جاى عذر نماند، و امت خود را اندرز گفت و ترساند، و مژده بهشتشان داد، و بدان خواند.
ما درخت نبوتیم و فرود آمد نگاه رسالت، و جاى آمد وشد فرشتگان رحمت، و كانهاى دانش وچشمه سارهاى بینش. یاور و دوست ما، امید رحمت مىبرد، و دشمن وكینه جوى ما، انتظار قهر و سطوت." (6)
بعثت در كلام فاطمه زهراعلیهاالسلام
حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام، در ابتداى خطبه مزبور به حمد و ثناى الهى پرداخته ومىفرماید:
" ستایش خداى را بر آنچه ارزانى داشت و سپاس او را بر اندیشه نیكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاى فراگیر كه از چشمه لطفش جوشید. وعطاهاى فراوان كه بخشید. ونثار احسان كه پیاپى پاشید. نعمتهایى كه از شمار،افزون است. و پاداش آن از توان بیرون. و درك نهایتش نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونى نعمت نمود. و ستایش را سبب فراوانى پاداشفرمود. و به درخواست پیاپى برعطاى خود بیفزود. گواهى مىدهم كه خداى جهان یكى است. و جز او خدایى نیست. ترجمان این گواهى دوستى بىآلایش است. و پاى بندان این اعتقاد، دلهاى با بینش. و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى كه دیدگان او را دیدن نتوانند، و گمانها چونى وچگونگى او را ندانند. همه چیز را ازهیچ پدید آورد. و بىنمونهاى انشا كرد. نه به آفرینش آنها نیازى داشت. و نه ازآن خلقت سودى برداشت. جزآن كه خواست قدرتش را آشكار سازد وآفریدگان را بندهوار بنوازد. و بانگ دعوتش را درجهان اندازد. پاداش را درگرو فرمانبردارى نهاد. و نافرمانان را به كیفر بیم داد. تا بندگان را ازعقوبت برهاند، و به بهشت كشاند."(7)
آن حضرت در ادامه در بیانآفرینش و بعثت حضرت ختمى مرتبت مىفرماید:
" گواهى مىدهم كه پدرم محمد بنده او و فرستاده اوست. پیش از آن كه او را بیافرینداو را برگزید. و پیش از پیمبرى تشریف انتخاب بخشید و به(خوب) نامیش نامید كه مىسزید.
و این هنگامى بود كه آفریدگان از دیده نهان بودند. و در پس پرده بیم نگران. و در پهنه بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان همه كارها را دانا بود. و بر دگرگونىهاى روزگار در محیط بینا. و به سرنوشت هر چیز آشنا. محمد صلىالله علیه و آله را برانگیخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را مقدرساخته به انجام رساند. پیغمبر كه درود خدا بر او باد،دید: هر فرقهاى دینى گزیده. و هر گروه در روشنایى شعلهاى خزیده. و هر دستهاى به بتى نماز برده. و همگان یاد خدایى را كه مىشناسند از خاطر ستردهاند.
پس خداى بزرگ تاریكیها را به نور محمد روشن ساخت. و دلها را از تیرگى كفر بپرداخت. و پردههایى كه بر دیدهها افتاده بود به یك سوانداخت. سپس از روى گزینش ومهربانى جوار خویش را بدو ارزانى داشت. و رنج این جهان كه خوش نمىداشت، از دل او برداشت. و او را درجهان فرشتگان مقرب گماشت. و چتر دولتش را در همسایگى خود افراشت. و طغراى مغفرت و رضوان را به نام اونگاشت.
درود خدا و بركات او بر محمد صلىالله علیه و آله پیغمبر رحمت، امین وحى و رسالت و گزیده ازآفریدگان و امت باد." (8)
آنگاه رو به مجلسیان كرده وآنچه را كه پیامبر خاتم (ص) بر آنها ارزانى داشته بود، چنین برمىشمارد:
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال وحرام، و حاملان دین و احكام، وامانت داران حق و رسانندگان آن به خلقید.
حقى را از خدا عهده دارید. و عهدى را كه با او بستهاید پذیرفتار. ما خاندان را، در میان شما به خلافت گماشت و تاویل كتابالله را به عهده ما گذاشت. حجتهاى آن آشكار است، وآنچه درباره ماست پدیدار. و برهان آن روشن. و ازتاریكى گمان به كنار. وآواى آن در گوش مایه آرام و قرار. وپیرویش راهگشاى روضه رحمت پروردگار، و شنونده آن در دو جهان رستگار.
دلیلهاى روشن الهى را در پرتو آیتهاى آن توان دید. و تفسیر احكام واجب او را از مضمون آن باید شنید.
حرامهاى خدا را بیان دارنده است. و حلالهاى او را رخصت دهنده. ومستحبات را نماینده . و شریعت را راه گشاینده. و این همه را با رساترین تعبیر گوینده. و با روشنترین بیان رساننده. سپس ایمان را واجب فرمود.
و بدان زنگ شرك رااز دلهاتان زدود.
و با نماز خودپرستى را از شما دورنمود. روزه را نشان دهنده دوستى ساخت. و زكات را مایه افزایش روزى بى دریغ. و حج را آزماینده درجات دین. و عدالت را نمودار مرتبه یقین. و پیروى ما را مایه وفاق. و امامت ما را مانع افتراق. ودوستى ما را عزت مسلمانى. و بازداشتن نفس را موجب نجات، و قصاص را سبب بقای زندگانى. وفا به نذر را موجب آمرزش كرد. و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از كم فروشى و كاهش. فرمود مىخوارگى نكنند تا تن و جان ازپلیدى پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند، تا خویشتن را سزاوار لعنت نسازند. دزدى را منع كرد تا راه عفت پویند. و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص طریق یكتاپرستى جویند«پس چنانكه باید، ترس از خدا را پیشه گیرید و جزمسلمان ممیرید!» آنچه فرموده است بجا آرید و خود را از آنچه نهى كرده بازدارید كه «تنها دانایان ازخدا مىترسند»." (9)
حضرت زهرا علیهاالسلام در بخش دیگرى از این خطبه به تلاشى كه پدر ارجمندش براى گسترش توحید و اسلام متحمل شد اشاره كرده و مىفرماید:
مردم، چنانكه در آغاز سخن گفتم:
"من فاطمهام و پدرم محمد صلىالله علیه وآله است «همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد كه رنج شما بر او دشوار بود، و به گرویدنتان امیدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار».
صبح ایمان دمید. و نقاب از چهره حقیقت فرو كشید. زبان پیشواى دین در مقال شد. و شیاطین سخنورلال."(10)
آن حضرت وضعیت مردم را در پیش از بعثت چنین به تصویر مىكشد:
"در آن هنگام شما مردم بر كنارمغاكى از آتش بودید خوار. و در دیده همگان بىمقدار. لقمه هر خورنده. وشكار هر درنده. و لگدكوب هر رونده. و نوشیدنیتان آب گندیده و ناگوار. خوردنیتان پوست جانور و مردار.
پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه و هم جوار. تا آن كه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاك مذلت برداشت. و سرتان را به اوج رفعت افراشت.
پس از آن همه رنجها كه دید وسختى كه كشید، رزمآوران ماجراجو، و سركشان درنده خو. و جهودان دین به دنیا فروش، و ترسایان ناشنوای حقیقت ، از هر سو بر وى تاختند. و با او نرد مخالفت باختند.
هر گاه آتش كینه افروختند، آن را خاموش ساخت. و گاهى كه گمراهى سر برداشت، یا مشركى دهان به ژاژ انباشت، برادرش على را در كام آنان انداخت. على علیهالسلام بازنایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت. و كار آنان با دم شمشیربساخت.
او این رنج را براى خدا مىكشید. ودر آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر را مىدید. و مهترى اولیاى حق را مىخرید. اما درآن روزها، شما در زندگانى راحت وآسوده و در بستر امن وآسایش غنوده بودید." (11)
فاطمه زهرا علیهاالسلام درادامه سخن به جفایى كه امت محمد صلىالله علیه وآله، پس از وفات ایشان با خاندانش روا داشتند اشاره كرده ومىفرماید:
"چون خداى تعالى همسایگى پیغمبران را براى رسول خویش گزید، دورویى آشكار شد، و كالاى دین بىخریدار. هر گمراهى دعوى دار و هرگمنامى سالار. و هر یاوه گویى دركوى و برزن در پى گرمى بازار.
شیطان از كمینگاه خود سر برآورد وشما را به خود دعوت كرد. و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبك در پى او دویدید و در دام فریبش خزیدید و به آواز او رقصیدید." (12)
پىنوشت:
1. شهیدى، سید جعفر، ترجمه نهجالبلاغه،صص 6 - 7.
2. همان، ص34.
3. همان، ص87.
4. همان، ص88.
5. همان.
6. همان، ص106.
7. شهیدى، سید جعفر، زندگانى فاطمه زهرا علیهاالسلام،صص 126 - 127.
8. همان،صص127 - 128.
9. همان،صص128 - 129.
10. همان، ص130.
11. همان،صص130 - 131.
12. همان، ص131.