ساغر حیات

در مورد بعثت نبى‏اكرم ‏حضرت محمد بن عبدالله صلى‏الله‏علیه‏وآله، سخنهاى بسیارى ‏گفته شده و شاعران، ادیبان، حكیمان‏و نویسندگان، هریك به فراخور حال‏خود، این واقعه شگرف را به نظم و نثركشیده‏اند. اما هیچ‏كس مانند خاندان‏ پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏وآله، كه‏در درك اسرار بعثت، یگانه همه اعصار و در شیوایى و رسایى سخن، سرآمد روزگار بوده‏اند، نتوانسته است ‏حق ‏مطلب را ادا كند و چنانكه شایسته این ‏رویداد عظیم است در مورد آن سخن ‏گوید.
سه‌شنبه، 8 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ساغر حیات
ساغر حیات
ساغر حیات

در مورد بعثت نبى‏اكرم ‏حضرت محمد بن عبدالله صلى‏الله‏علیه‏وآله، سخنهاى بسیارى ‏گفته شده و شاعران، ادیبان، حكیمان‏و نویسندگان، هریك به فراخور حال‏خود، این واقعه شگرف را به نظم و نثركشیده‏اند.
اما هیچ‏كس مانند خاندان‏ پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏وآله، كه‏در درك اسرار بعثت، یگانه همه اعصار و در شیوایى و رسایى سخن، سرآمد روزگار بوده‏اند، نتوانسته است ‏حق ‏مطلب را ادا كند و چنانكه شایسته این ‏رویداد عظیم است در مورد آن سخن ‏گوید.
از این رو گزیده‏اى‏ از بیانات دو گل سرسبد خاندان‏ رسالت، امیر بیان مولا على بن‏ابى‏طالب علیه‏السلام، و سیده زنان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را تقدیمی نماییم.

بعثت در كلام امیر مؤمنان على علیه‏السلام

در اولین خطبه نهج‏البلاغه، امیرمؤمنان علیه‏السلام، درباره پیامبران ‏و ازجمله پیامبرخاتم مى‏فرماید:
"پس هرچند گاه پیامبرانى فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حق میثاق الست ‏بگزارند، و نعمت ‏فراموش كرده را به یاد آرند. با حجت وتبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیتهاى خدا چشم دوزند، از آسمانى‏ بالا برده و زمینى زیرشان گسترده، وآنچه بدان زنده‏اند و چسان مى‏میرند و ناپاینده‏اند، و بیماریهاى پیركننده ‏و بلاهاى پیاپى رسنده. و هیچگاه ‏نبود كه خدا آفریدگان را بى ‏پیامبر بدارد، یا كتابى در دسترس آنان‏ نگذارد، یا حجتى بر آنان نگمارد، یا از نشان دادن راه راست دریغ دارد.
پیامبران كه اندك بودند و مخالفشان ‏بسیار، و در دام شیطان گرفتار، در كارخویش درنماندند و دعوت حق را به‏ مردم رساندند. گاه پیامبر پیشین نام‏ پیامبر پس ازخود را شنیده، و گاه ‏وصف پیامبر پسین را به امت ‏خویش ‏گفته. زمان این چنین گذرى شد. پدران رفتند و پسران‏ جاى آنان را گرفتند تا آنكه خداى‏ سبحان محمد صلى‏الله‏ علیه ‏و آله، را پیامبرى داد تا دور رسالت را به پایان ‏رساند و وعده حق را به وفا مقرون‏ گرداند، طومار نبوت او به مهر پیامبران ممهور و نشانه‏هاى او دركتاب آنان مذكور، و مقدم او بر همه‏ مبارك و موجب سرور، حال آن که مردم ‏زمین، هردسته به كیشى گردن نهاده ‏بودند، و هرگروه پى خواهشى افتاده ، و در خدمت آیینى ایستاده، یا خدا را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتى كه ‏سزاى او نیست ‏بدو بسته، یا به بتى‏ پیوسته و ازخدا گسسته. پروردگار،آنان را بدو از گمراهى به رستگارى‏ كشاند و از تاریكىونادانى رهاند.
سپس دیدار خود را براى محمد صلى‏الله ‏علیه ‏وآله گزید – و درجوارخویش او را پسندید - و از این جهانش ‏رهانید. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلى نشیند، و بیش از این سختى ‏این جهان نبیند.
پس بزرگوارانه او را دیدار ارزانى ‏داشت و او میراثى كه پیامبران ‏مى‏نهند براى شما گذاشت، چه آنان ‏امت ‏خویش را وانگذارند مگر با نشان ‏دادن راهى روشن و نشانه‏اى معین.
كتاب پروردگار در دسترس ‏شماست، حلال و حرام آن پیداست، واجب و مستحب آن هویداست، ناسخ ‏و منسوخش روشن، رخصت و عزیمت‏ آن معین، خاص و عامش معلوم، پند ومثلهایش مفهوم، مطلق و مقیدش‏ پدیدار، محكم و متشابهش آشكار، مجمل آن تفسیرشده، و نامفهومش ‏تعبیرشده، از حكمى كه بدانند و انجام‏ دادنى است، و آنچه ندانند وواگذاردنى است، حكمى است وجوب ‏آن درقرآن معین، و نسخ آن در سنت ‏مبرهن، و حكمى كه سنت گوید باید، و كتاب رخصت دهد كه ترك آن شاید، وحكمى كه در وقتى خاص بر مكلف‏ نوشته است، وچون وقتش سپرى شد تكلیفکرده است، و حرامهایى ‏ناهمسان، با كیفرهایى سخت و یا آسان، گناهى بزرگ كه كیفرش آتش ‏آن جهان است، و گناهى خرد كه براى ‏توبه كننده امید غفران است، یا آنچه ‏مقبول، میان دشوار و آسان است." (1)
آن حضرت در قسمتى از خطبه ‏33 بعثت پیامبراكرم صلى‏الله ‏علیه ‏و آله را چنین توصیف‏ مى‏كند:
"خدا محمد را برانگیخت و از عرب ‏كسى كتابى نخوانده بود و دعوى ‏پیامبرى نكرده بود. محمد صلى‏الله‏ علیه ‏وآله، مردم را به راهى ‏كه بایست كشاند، و در جایى كه باید نشاند، و به رستگارى رساند، تا آن كه ‏كارشان استوار و جمعیتشان پایدارگردید." (2)
در خطبه 94 نیز در وصف سلسله‏ پیامبران الهى مى‏فرماید:
پس آنان را در بهترین ودیعت‏ جاى به امانت‏ سپرد، و در نیكوترین ‏قرارگاه مستقر كرد. از پشتى به پشت ‏دیگرش داد، همگى بزرگوار، چون‏ یكى از آنان درگذشت، دیگرى براى ‏حمایت دین برخاست، و جانشین اوگشت، تا آن كه تشریف بزرگوارى ازسوى خداى بارى، به محمد صلى ‏الله‏ علیه ‏وآله رسید، و او را ازبهترین خاندان و گرامیترین دودمان ‏بركشید. از درختى كه پیامبران خود را ازآن جدا كرد، و امینان خویش را برگزید و بیرون آورد. فرزندان او بهترین فرزندانند، و خاندانش ‏نیكوترین خاندان و دودمان او بهترین دودمان. در گرداگرد مكه ‏روییدند، و دركشتزار بزرگوارى‏ بالیدند. شاخه‏هایشان بلند و سر به ‏آسمان كشیده است و دست كسى به ‏میوه آن نارسیده.
او پیشواى كسى است كه راه ‏پرهیزگارى پوید، و چراغکسی است كه ‏راهنمایى جوید. چراغى است كه پرتو آن دمید، ودرخششى است كه روشنى‏ آن بلند گردید، و آتشزنه‏اى است، كه ‏نور آن درخشید. رفتاراو میانه‏روى‏ در كار است، و شریعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد، و داورى او عدالت است - و ستم ‏را براندازد - او را هنگامى فرستاد كه‏پیامبران نبودند(و مردمان)به خطاكار مى‏نمودند، و امتان در نادانى مى‏غنودند.
خداتان بیامرزاد! به كار پردازید، و نشانه‏هاى آشكار را پیشواى خود سازید تا كه راه گشاده است و راست، و شما را به خانه‏اى مى‏خواند كه ‏سلامت آنجاست. شما در خانه‏اى به ‏سر مى‏برید كه باید خشنودى خدا را درآن به دست آرید، درمهلت وآسایش خاطرى كه دارید، كه نامه‏ها گشوده است و خامه فرشتگان روان، تن‏ها درست است و زبانها گردان. توبه شنیده است و كردارها پذیرفته." (3)
امیرمؤمنان علیه‏السلام، درخطبه 95 به توصیف وضعیت ‏مردمان تا پیش از برانگیخته شدن‏ حضرت ختمى مرتبتمحمد صلى‏الله ‏علیه ‏و آله پرداخته،‏مى‏فرماید:
او را برانگیخت، حالى كه مردم ‏سرگردان بودند، و بیراهه فتنه را مى‏پیمودند. هوا و هوسشان سرگشته‏ ساخته، بزرگى خواهى‏شان به ‏فرودستى انداخته، از نادانى گرفتار.
او كه درود خدا بر وى باد، خیرخواهى‏ را به نهایت رساند، و از طریق حكمت و موعظه نیكو مردم ‏را به خدا خواند."(4)
آن حضرت در قسمتى از خطبه ‏96 نیز حضرت ختمى مرتبت را چنین ‏توصیف مى‏كند:
" قرارگاه او بهترین قرارگاه است. و خاندان او را شریفترین پایگاه است، ازكانهاى ارجمندى و كرامت، و مهدهاى ‏پاكیزگى وعفت. دلهاى نیكوكاران به‏ سوى او گردیده. دیده‏ها در پى او دویده. كینه‏ها را بدو بنهفت و خونها به بركت او بخفت. مؤمنان را بدو، برادران هم‏ كیش ساخت، و جمع كافران ‏را پریش، خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار، و عزیزان را بدو خوار. گفتار او ترجمان هر مشكل است وخاموشى او زبانى گویا براى اهل دل." (5)
و سرانجام در خطبه 110 دروصفپیامبر اكرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و آله مى‏فرماید:
"دنیا را خوار دید و كوچكش شمرد، سبكش گرفت و هیچش به حساب ‏آورد،و دانست كه خدا دنیا را ازاوگرفت چون چنین خواسته بود، و دیگرى را ارزانى داشت چون حقیرمى‏بود. پس به دل از آن روى ‏برگرداند، و یادش را در خاطر خویش ‏میراند،و دوست داشت كه زینت دنیا ازدیده‏اش نهان شود تا از آن رختى ‏گرانبها نگزیند، و امید ماندن در آن به‏ دلش ننشیند. رسالت پروردگار را چنان رساند، كه براى كسى جاى عذر نماند، و امت‏ خود را اندرز گفت و ترساند، و مژده بهشتشان داد، و بدان‏ خواند.
ما درخت نبوتیم و فرود آمد نگاه ‏رسالت، و جاى آمد وشد فرشتگان ‏رحمت، و كانهاى دانش وچشمه‏ سارهاى بینش. یاور و دوست ‏ما، امید رحمت مى‏برد، و دشمن وكینه جوى ما، انتظار قهر و سطوت." (6)

بعثت در كلام فاطمه زهراعلیهاالسلام

پاره تن رسول خدا، حضرت‏ فاطمه زهرا علیهاالسلام، كه در خانه‏ وحى پرورده شده بود و صداى بال ‏جبرئیل را شنیده بود، پس از رحلت ‏نبى‏اكرم صلى‏الله‏ علیه ‏و آله، و در پى‏ جفاى بزرگى كه مردم در حق‏ خاندان او روا داشتند، با قلبى پرخون ‏به مسجد مدینه درآمده و رو به مردم‏ غفلت ‏زده خطبه‏اى ایراد مى‏كند كه در تاریخ سخنوران عرب جاودانه ‏مى‏شود. آن حضرت در این خطبه به‏ زیباترین بیان، بعثت و رسالت ‏نبى‏اكرم را به ‏وصف مى‏كشند و حال و روز مردم ‏جزیرةالعرب را قبل و بعد از بعثت ‏به ‏تصویر درمى‏آوردند.
حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام، در ابتداى خطبه مزبور به حمد و ثناى الهى پرداخته ومى‏فرماید:
" ستایش خداى را بر آنچه ارزانى ‏داشت و سپاس او را بر اندیشه نیكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاى‏ فراگیر كه از چشمه لطفش جوشید. وعطاهاى فراوان كه بخشید. ونثار احسان كه پیاپى پاشید. نعمتهایى كه‏ از شمار،افزون است. و پاداش آن از توان بیرون. و درك نهایتش نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونى نعمت نمود. و ستایش را سبب فراوانى پاداش‏فرمود. و به درخواست پیاپى برعطاى خود بیفزود. گواهى مى‏دهم كه‏ خداى جهان یكى است. و جز او خدایى ‏نیست. ترجمان این گواهى دوستى‏ بى‏آلایش است. و پاى ‏بندان این اعتقاد، دلهاى با بینش. و راهنماى رسیدن‏ بدان، چراغ دانش. خدایى كه دیدگان او را دیدن نتوانند، و گمانها چونى وچگونگى او را ندانند. همه چیز را ازهیچ پدید آورد. و بى‏نمونه‏اى انشا كرد. نه به آفرینش آنها نیازى داشت. و نه ازآن خلقت ‏سودى برداشت. جزآن كه خواست قدرتش را آشكار سازد وآفریدگان را بنده‏وار بنوازد. و بانگ ‏دعوتش را درجهان اندازد. پاداش را درگرو فرمانبردارى نهاد. و نافرمانان ‏را به كیفر بیم داد. تا بندگان را ازعقوبت ‏برهاند، و به بهشت كشاند."(7)
آن حضرت در ادامه در بیان‏آفرینش و بعثت‏ حضرت‏ ختمى ‏مرتبت مى‏فرماید:
" گواهى مى‏دهم كه پدرم محمد بنده ‏او و فرستاده اوست. پیش از آن كه او را بیافرینداو را برگزید. و پیش از پیمبرى ‏تشریف انتخاب بخشید و به(خوب) نامیش ‏نامید كه مى‏سزید.
و این هنگامى بود كه آفریدگان از دیده نهان بودند. و در پس پرده بیم‏ نگران. و در پهنه بیابان عدم ‏سرگردان. پروردگار بزرگ پایان همه‏ كارها را دانا بود. و بر دگرگونى‏هاى‏ روزگار در محیط بینا. و به سرنوشت ‏هر چیز آشنا. محمد صلى‏الله ‏علیه ‏و آله را برانگیخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را مقدرساخته به انجام رساند. پیغمبر كه ‏درود خدا بر او باد،دید: هر فرقه‏اى‏ دینى گزیده. و هر گروه در روشنایى‏ شعله‏اى خزیده. و هر دسته‏اى به بتى ‏نماز برده. و همگان یاد خدایى را كه ‏مى‏شناسند از خاطر سترده‏اند.
پس خداى بزرگ تاریكیها را به ‏نور محمد روشن ساخت. و دلها را از تیرگى كفر بپرداخت. و پرده‏هایى كه‏ بر دیده‏ها افتاده بود به یك سوانداخت. سپس از روى گزینش ومهربانى جوار خویش را بدو ارزانى‏ داشت. و رنج این جهان كه خوش ‏نمى‏داشت، از دل او برداشت. و او را درجهان فرشتگان مقرب گماشت. و چتر دولتش را در همسایگى خود افراشت. و طغراى مغفرت و رضوان را به نام اونگاشت.
درود خدا و بركات او بر محمد صلى‏الله‏ علیه ‏و آله پیغمبر رحمت، امین وحى و رسالت و گزیده ازآفریدگان و امت ‏باد." (8)
آنگاه رو به مجلسیان كرده وآنچه را كه پیامبر خاتم (ص) بر آنها ارزانى ‏داشته بود، چنین برمى‏شمارد:
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال وحرام، و حاملان دین و احكام، وامانت ‏داران حق و رسانندگان آن به ‏خلقید.
حقى را از خدا عهده دارید. و عهدى ‏را كه با او بسته‏اید پذیرفتار. ما خاندان را، در میان شما به خلافت ‏گماشت و تاویل كتاب‏الله را به عهده ‏ما گذاشت. حجتهاى آن آشكار است، وآنچه درباره ماست پدیدار. و برهان ‏آن روشن. و ازتاریكى گمان به كنار. وآواى آن در گوش مایه آرام و قرار. وپیرویش راهگشاى روضه رحمت ‏پروردگار، و شنونده آن در دو جهان ‏رستگار.
دلیلهاى روشن الهى را در پرتو آیتهاى آن توان دید. و تفسیر احكام ‏واجب او را از مضمون آن باید شنید.
حرامهاى خدا را بیان ‏دارنده است. و حلالهاى او را رخصت ‏دهنده. ومستحبات را نماینده . و شریعت را راه گشاینده. و این همه را با رساترین ‏تعبیر گوینده. و با روشنترین بیان ‏رساننده. سپس ایمان را واجب فرمود.
و بدان زنگ شرك رااز دلهاتان زدود.
و با نماز خودپرستى را از شما دورنمود. روزه را نشان ‏دهنده‏ دوستى ساخت. و زكات را مایه افزایش روزى بى ‏دریغ. و حج را آزماینده درجات دین. و عدالت را نمودار مرتبه یقین. و پیروى ما را مایه‏ وفاق. و امامت ما را مانع افتراق. ودوستى ما را عزت مسلمانى. و بازداشتن نفس را موجب نجات، و قصاص را سبب بقای زندگانى. وفا به‏ نذر را موجب آمرزش كرد. و تمام ‏پرداختن پیمانه و وزن را مانع از كم ‏فروشى و كاهش. فرمود مى‏خوارگى نكنند تا تن و جان ازپلیدى پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند، تا خویشتن را سزاوار لعنت نسازند. دزدى را منع كرد تا راه‏ عفت پویند. و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص طریق یكتاپرستى جویند«پس چنانكه باید، ترس از خدا را پیشه‏ گیرید و جزمسلمان ممیرید!» آنچه ‏فرموده است ‏بجا آرید و خود را از آنچه ‏نهى كرده بازدارید كه «تنها دانایان ازخدا مى‏ترسند»." (9)
حضرت زهرا علیهاالسلام در بخش دیگرى از این خطبه به تلاشى‏ كه پدر ارجمندش براى گسترش ‏توحید و اسلام متحمل شد اشاره‏ كرده و مى‏فرماید:
مردم، چنانكه در آغاز سخن گفتم:
"من فاطمه‏ام و پدرم محمد صلى‏الله ‏علیه ‏وآله است «همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد كه رنج ‏شما بر او دشوار بود، و به‏ گرویدنتان امیدوار و بر مؤمنان ‏مهربان و غمخوار».
صبح ایمان دمید. و نقاب از چهره‏ حقیقت فرو كشید. زبان پیشواى دین ‏در مقال شد. و شیاطین سخنورلال."(10)
آن حضرت وضعیت مردم را در پیش از بعثت چنین به تصویر مى‏كشد:
"در آن هنگام شما مردم بر كنارمغاكى از آتش بودید خوار. و در دیده‏ همگان بى‏مقدار. لقمه هر خورنده. وشكار هر درنده. و لگدكوب هر رونده. و نوشیدنیتان آب گندیده و ناگوار. خوردنیتان پوست جانور و مردار.
پست و ناچیز و ترسان از هجوم‏ همسایه و هم جوار. تا آن كه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاك ‏مذلت‏ برداشت. و سرتان را به اوج ‏رفعت افراشت.
پس از آن همه رنجها كه دید وسختى كه كشید، رزم‏آوران ماجراجو، و سركشان درنده ‏خو. و جهودان دین ‏به دنیا فروش، و ترسایان ناشنوای حقیقت‏ ، از هر سو بر وى تاختند. و با او نرد مخالفت ‏باختند.
هر گاه آتش كینه افروختند، آن را خاموش ساخت. و گاهى كه گمراهى ‏سر برداشت، یا مشركى دهان به ژاژ انباشت، برادرش على را در كام آنان ‏انداخت. على علیه‏السلام بازنایستاد تا بر سر و مغز مخالفان ‏نواخت. و كار آنان با دم شمشیربساخت.
او این رنج را براى خدا مى‏كشید. ودر آن خشنودى پروردگار و رضاى ‏پیغمبر را مى‏دید. و مهترى اولیاى حق ‏را مى‏خرید. اما درآن روزها، شما در زندگانى راحت وآسوده و در بستر امن‏ وآسایش غنوده بودید." (11)
فاطمه زهرا علیهاالسلام درادامه سخن به جفایى كه امت محمد صلى‏الله‏ علیه ‏وآله، پس از وفات ‏ایشان با خاندانش روا داشتند اشاره ‏كرده ومى‏فرماید:
"چون خداى تعالى همسایگى ‏پیغمبران را براى رسول خویش گزید، دورویى آشكار شد، و كالاى دین ‏بى‏خریدار. هر گمراهى دعوى‏ دار و هرگمنامى سالار. و هر یاوه ‏گویى دركوى و برزن در پى گرمى بازار.
شیطان از كمینگاه خود سر برآورد وشما را به خود دعوت كرد. و دید چه ‏زود سخنش را شنیدند و سبك در پى ‏او دویدید و در دام فریبش خزیدید و به آواز او رقصیدید." (12)

پى‏نوشت:

1. شهیدى، سید جعفر، ترجمه نهج‏البلاغه،صص ‏6 - 7.
2. همان، ص‏34.
3. همان، ص‏87.
4. همان، ص‏88.
5. همان.
6. همان، ص‏106.
7. شهیدى، سید جعفر، زندگانى فاطمه ‏زهرا علیهاالسلام،صص ‏126 - 127.
8. همان،صص‏127 - 128.
9. همان،صص‏128 - 129.
10. همان، ص‏130.
11. همان،صص‏130 - 131.
12. همان، ص‏131.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط