اتحاد چین و روسیه و ایران چالشی در برابر بلندپروازیهای امریكا در اروپا ـ آسیا
«...اما اگر منطقهی وسط (روسیه و اتحاد جماهیر شوروی سابق)، غرب (اتحاد اروپا و امریكا) را كنار زند، یك بازیگر تنها و جسور شود، و كنترل جنوب (خاورمیانه) را به دست آورد و یا به تشكیل اتحادی با دیگر بازیگران عمدهی شرقی (چین) مبادرت ورزد، در آن صورت برتری آمریكا در اروپا ـ آسیا به شدت دچار افول خواهد شد. اگر دو بازیگر عمدهی شرقی (چین و روسیه) به نحوی با یكدیگر متحد شوند، باز هم همین تحول، افول شدید برتری امریكا، اتفاق خواهد افتاد.
و بالاخره، چنانچه هر یك از شركای غربی (اتحاد فرانسه ـ آلمان) آمریكا را از حاشیه خود در لبهی غربی (اروپا) بیرون اندازد، چنین امری، به طور خودكار، پایان شركت امریكا در بازی صفحهی شطرنج اروپایی آسیایی را رقم خواهد زد، اگر چه این مسئله همچنین بدان معنا خواهد بود كه در نهایت غرب، در بند انقیاد بازیگرِ تازه جان گرفتهای كه منطقهی وسط (روسیه) را اشjhغال میكند، در خواهد آمد.»
*زبیگنو برژینسكی (شطرنج بزرگ: برتری امریكا و الزامات ژئواستراتژیك ، 1997) .
محاصره روسیه و چین: بلند پروازیهای انگلیسی ـ امریكایی نتیجه معكوس میدهد
«امروزه ما شاهد استفادهی لجام گسیختهی فوقالعاده از زور- نیروی نظامی - در روابط بین المللی هستیم، زور و نیرویی كه میرود جهان را غرق در دوزخی از تنازعات دایمی كند. در نتیجه ما برای پیدا كردن راه حلی جامع و كامل برای هر یك از تنازعات نیروی كافی نداریم. یافتن راه حل سیاسی هم غیر ممكن میشود. ما شاهدیم كه اصول اساسی قوانین بینالمللی بیشتر و بیشتر مورد تحقیر و تمسخر قرار میگیرند. و هنجارهای قانونی مستقل در حقیقت به طور فزایندهای به سیستم قانونی یك كشور نزدیكتر میشوند. یك كشور، و البته اولین و قبل از هر كشور دیگری، ایالات متحده، به هر شیوهی ممكن پا را فراتر از مرزهای ملی خود گذاشته است.»
* بخشی از سخنرانی ولادیمر پوتین در كنفرانس سیاست امنیت در مونیخ ، آلمان (فوریه 2007)
در حقیقت نطفهی این اعلامیه چینی ـ روسی در 1996 بسته شد و آن هنگامی بود كه هر دو طرف اعلام كردند كه مخالف تحمیل سلطه تك ـ كشوری 1(امریكا) بر جهان میباشند.
هم جیانگ زمین و هم بوریس یلسین اعلام كردند كه با تمام دولت ـ ملتها باید یكسان رفتار كرد، تمام آنها باید از امنیت برخوردار بوده و به استقلال و یكپارچگی یكدیگر احترام بگذارند و مهمتر از همه، در امور داخلی دیگر دولت ـ ملتها دخالت نكنند. تمام این اظهارات متوجه دولت ایالات متحده و شركای آن بود. چینیها و روسها همچنین خواستار تأسیس یك نظم جهانی سیاسی و اقتصادی عادلانهتر شدند. هر دو كشور همچنین خاطر نشان ساختند كه امریكا در پشت نهضتهای جدایی طلب در روسیه و چین بوده است. علاوه بر این دو كشور این نكته را نیز مورد تأكید قرار دادند كه بلند پروازیهای امریكا عامل بالكانیزه و فدرالیزه كردن دولت ـ ملتهای اروپا ـ آسیا بود. چهرههای تأثیرگذاری چون زیبگنو برژینسكی از قبل، تمركز زدایی و در نهایت تجزیهی فدراسیون روسیه را توصیه نموده بودند. هم روسها و هم چینیها بیانیهای را صادر كردند كه طی آن هشدار دادند ایجاد سپر موشكی بینالمللی و نقض پیمان موشكهای ضد بالیستیك (پیمان ای بی ام) محیط جهانی را متزلزل نموده و به قطببندی جهان منجر خواهد شد. در سال 1999، چینیها و روسها از وقایع قریبالوقوع و مسیری كه امریكا در پیش گرفته بود آگاهی داشتند. در ژوئن 2002، كمتر از یكسال قبل از هجوم بیامان «جنگ جهانی علیه ترور» جروج دبلیو بوش اعلام كرد كه ایالات متحده پیمان موشكهای ضد بالستیك را ترك خواهد كرد. در 24 ژوئن 2001، كمتر از دو ماه قبل از یازده سپتامبر 2001، چین و روسیه پیمان همسایگی خوب و همكاری دوستانه2 را امضا كردند. این پیمان یك توافق دفاعی متقابل، مزین به واژههایی معتدل علیه ایالات متحده، ناتو و شبكهی نظامی كشورهای آسیایی تحت حمایت امریكا بود كه تدریجا چین را در محاصره خود قرار میداد.
توافق نظامی سازمان پیمان شانگهای3 نیز از همین چارچوب، یعنی با استفاده از واژههایی نرم و معتدل الگوبرداری كرده است. همچنین ارزش دارد به این نكته توجه كنیم كه بند 12 پیمان دو جانبهی روسی ـ چینی شرط میكند كه چنین و روسیه با همكاری یكدیگر تلاش كنند توازن راهبردی جهانی، «رعایت توافقهای اساسی مربوط به حفاظت و نگهداری ثبات راهبردی» را حفظ و فرآیند خلع سلاح هستهای را تشویق كنند». به نظر میرسد كه این امر كنایهای نیشدار به تهدید های هستهای مطرح از سوی ایالات متحده باشد.
«ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران»4 رو در روی امریكا و انگلیس
اساسنامهی ائتلاف فوقالذكر نیز با استفاده از اصطلاحات خاص امنیت ملی غربی ایجاد شد. در این اساسنامه جنگ علیه «تروریزم، جدایی طلبی و افراطیگری» ذكر شده است. فعالیتهای تروریستی، نهضتهای جدایی طلبانه و نیز نهضتهای افراطیگری در روسیه، چین و آسیای مركزی، همهی اینها نیروهایی هستند كه طبق سنت دیرینه از سوی دولتهای انگلیس و ایالات متحده پرورش، تأمین مالی و تسلیحاتی و حمایت پنهانی میشوند. چندین گروه افراطی و جدایی طلب كه اعضای ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران را بیثبات كردهاند، در لندن دارای دفتر مركزی هستند.
ایران ، هند ، پاكستان و مغولستان ، همهی این كشورهای اعضای ناظر ائتلاف فوقالذكر میباشند. مقام ناظر برای ایران در این ائتلاف گمراه كننده است. ایران یك عضو واقعی این ائتلاف است. هدف از مقام ناظر مخفی كردن ماهیت همكاری سه جانبه بین ایران، روسیه و چین است. تا بدین ترتیب این ائتلاف به عنوان یك ائتلاف ضد امریكایی و یا ضد اتحاد نظامی غربی بر چسب نخورده و چهرهای شیطانی و شرور از آن به تصویر كشیده نشود. منافع اعلام شدهی چین و روسیه، حصول اطمینان از تداوم یك «جهان چند قطبی» است. زبیگنیو برژینسكی از قبل این نكته را در كتاب خود به نام «شطرنج بزرگ، برتری امریكا و الزامات ژئواستراتژیك» (1997)، پیش بینی كرده و علیه ایجاد یا «ظهور یك ائتلاف (اروپایی آسیایی ـ بنیان) متخاصم كه میتواند در نهایت در صدد به چالش كشیدن برتری امریكا باشد، هشدار داد»، وی همچنین این ائتلاف اروپایی آسیایی را «اتحاد ضد سلطهجو» نامید كه از «ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران» تشكیل شده و محور آن را چین تشكیل میدهد. این ائتلاف همان سازمان شانگهای و چندین گروه اروپایی آسیایی مرتبط با آن است.
در سال 1993، برژینسكی نوشت: «در ارزیابی گزینههای آیندهی چین، باید این امكان نیز لحاظ شود كه یك چین موفق از نظر اقتصادی و دارای اعتماد به نفس سیاسی، در صورتی كه احساس كند از نظام جهانی حذف شده و چنانچه تصمیم بگیرد كه هم مشوق و هم رهبر كشورهای محروم شود، در این صورت ممكن است نه تنها یك چالش روش عقیدتی بلكه یك چالش قدرتمند ژئوپلیتیكی در برابر جهان سه قطبی حاكم (اشاره به جبهه اقتصادی متشكل از امریكای شمالی، اروپای غربی و ژاپن) را مطرح كند».
برژینسكی هشدار میدهد كه پاسخ پكن در رابطه با به چالش كشیدن وضعیت كنونی جهانی، ایجاد ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران خواهد بود: «برای استراتژیستهای چینی، رویارویی با ائتلاف سه جانبهای امریكا و اروپا و ژاپن، مؤثرترین پادزهر ژئوپلتیكی، ممكن است تلاش برای ایجاد اتحاد سه جانبهای باشد كه در آن چین با ایران در خلیج فارس ـ منطقه خاورمیانه و با روسیه در منطقهی اتحاد جماهیر شوروی سابق (و اروپای شرقی) پیوند خورده و به یكدیگر متصل شوند».
برژینسكی در ادامه میگوید كه ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران كه او آن را یك ائتلاف «ضد حاكمیت»5 مینامید، میتواند عامل نیرومند جذب كنندهای برای دیگر كشورها باشد. (برای مثال ونزوئلا كه از وضعیت كنونی جهانی ناخشنود است).
علاوه بر این، برژینسكی در سال 1997 هشدار داد كه «فوریترین مأموریت (برای ایالات متحده) حصول اطمینان از این نكته است كه كشوری و یا مجموعهای از كشورها هرگز به توانایی بیرون راندن امریكا از اروپا آسیا دست نیابند و یا حتی به طرز چشمگیری قادر به حذف نقش حاكمیت تعیین كننده و سرنوشت ساز او نشوند». شاید هشدارهای او گوش شنوایی پیدا نكرده باشند چرا كه ایالات متحده از آسیای مركزی حذف و نیروهای امریكایی از ازبكستان و تاجیكستان بیرون رانده شدهاند.
نتیجه معكوس «انقلاب مخملی» در آسیای مركزی
انقلاب های مخملی كه ایالات متحده آنها را حمایت كردهاند نتیجه معكوس داده است. در این میان، روابط بین ازبكستان و ایالات متحده به خصوص دچار مشكل شد. ازبكستان تحت حاكمیت استبدادی رییس جمهوری به نام اسلام كریم اف است. در آغاز دههی 1990 ، رییس جمهور ازبكستان، كریم اف، به وسوسه افتاد تا ازبكستان را به آغوش اتحاد انگلیسی ـ امریكایی و ناتو بیافكند. هنگامی كه جان وی در معرض سؤقصد قرار گرفت، سؤظن وی به دلیل سیاست مستقلانهاش ، متوجه كرملین شد. همین مسئله باعث شد ازبكستان سازمان پیمان امنیت جمعی6 را ترك كند.
اما اسلام كریم اف چند سال بعد نظر خود را درباره ی این كه چه كسی تلاش میكرد سر وی را زیر آب كند، تغییر داد. طبق نظر برژینسكی، ازبكستان مانع عمدهای را بر سر راه هر گونه تلاش مجدد روسیه برای كنترل آسیای مركزی مطرح نموده و عملاً در برابر فشار روسیه آسبناپذیر بود؛ به همین علت است كه حفظ این كشور به عنوان یك شكور تحت الحمایۀ امریكا در آسیای مركزی مهم بود. ازبكستان همچنین دارای بزرگترین نیروی نظامی در آسیای مركزی بود. این كشور در سال 1998 در خاك خود به برگزاری رزمایش جنگی با ناتو اقدام نمود.
در منطقهی قفقاز، ازبكستان تدریجاً، درست مانند گرجستان، به شدت میلیتاریزه میشد. ایالات متحده به ازبكستان كمكهای مالی هگفتی داد و آموزش نیروهای نظامی آن را بر عهده گرفت تا كرملین را در آسیای مركزی به چالش بكشد. با شروع «جنگ جهانی علیه ترور»7 در سال 2001، ازبكستان، یك متحد انگلیسی ـ امریكایی، بلافاصله پایگاهها و تأسیسات نظامی خود را در كارشی ـ خان آباد به ایالات متحده پینشهاد نمود. رهبری ازبكستان از قبل از مسیری كه «جنگ جهانی علیه ترور» در پیش میگرفت، آگاه بود. در كمال ناراحتی بوش، رییس جمهور ازبكستان سیاست خود اتكایی را برای كشورش تنظیم نموده و به كار گرفت. دوران شیرین ماه عسل بین ازبكستان و اتحاد انگلیسی ـ امریكایی آن هنگام پایان یافت كه واشنگتن و لندن به فكر خارج ساختن اسلام كریم اف از صحنهی قدرت افتادند. برای ذائقه و آرامش آنها كریم اف كمی بیش از حد مستقل بود. تلاش آنها برای خارج كردن رییس جمهور ازبكستان از صحنهی قدرت ناكام ماند و در نهایت همین امر باعث شد در اتحادهای ژئوپلتیكی تغییر بوجود آید.
حوادث غمانگیز در 13 می 2005، در اندیجان، نقطهی پایان بین ازبكستان و اتحاد آمریكایی ـ انگلیسی بود. مردم اندیجان به جوش و خروش افتاده و رو در روی مقامات ازبك ایستادند و همین امر به فشار سخت امنیتی علیه اعتراض كنندگان و از دست رفتن جان عدهای از آنها شد.
گزارش شده است كه گروههای مسلح درگیر این مسئله بودهاند. در ایالات متحده و انگلیس و اتحادیه اروپا، گزارش رسانههای خبری، بدون ذكر نقش پنهان اتحاد انگلیسی ـ امریكایی، پوشش خبری ضعیفی نسبت به موارد نقض حقوق بشر ارائه دادند.
ام.كی. بادراكومار، سفیر سابق هند در ازبكستان (1998-1995) ، فاش ساخت كه حزب التحریر یكی از احزابی بود كه از سوی دولت ازبك به عنوان عامل ایجاد فتنه و تحریك مردم در اندیجان شناخته شد. این گروه از قبل با استفاده از تاكتیكهای روسی به متزلزل نمودن ازبكستان مشغول شده بود. دفتر این حزب در لندن بوده و از حمایت دولت انگلیس برخوردار میباشد. لندن مركز تجمع بسیاری از سازمانهای مشابه است كه در بسیاری از كشورها از جمله ایران و سودان از طریق تلاش برای بیثباتی، مسئولیت پیشبرد منافع انگلیس و امریكا را بر عهده دارند. ازبكستان به دلیل حوادث اندیجان حتی اعمال فشار بر سازمانهای غیر دولتی را نیز در دستور كار خود قرار داد. اتحاد انگلیسی ـ امریكایی در آسیای مركزی از كارتهای خود در بازی به اشتباه استفاده كرد.
ازبكستان رسما گروه گوام،8 گروهی ضد روسی و برخوردار از حمایت ناتو و ایالات متحده، را ترك كرد. گروه گوام با ترك ازبكستان در 24 می 2005 به (GUAM) گرجستان، اوكراین، آذربایجان و مولداوی ، تبدیل شد.
در 29 جولای 2005، ازبكستان به ارتش ایالات متحده دستور دادی طی 6 ماه خاك آن كشور را ترك كند. به امریكاییها به معنی واقعی كلمه گفته شد كه دیگر كسی در آسیای مركزی و ازبكستان از آنها استقبال نمیكند.
روسیه، چین و سازمان همكاری شانگهای نیز صدای اعتراض خود را به تقاضای تحكم آمیز ازبكها افزودند. ایالات متحده سرانجام در نوامبر 2005 پایگاه نظامی خود را در ازبكستان برچید. ازبكستان بار دیگر در 26 ژوئن 2006 به سازمان پیمان امنیت جمعی ملحق شده و خود را مجددا با مسكو همسو نمود. رییس جمهور ازبك هم، به همراه ایران، مشوق فعال برای وارد آوردن فشار جهت خروج كامل ایالات متحده از آسیای مركزی شد. بر خلاف ازبكستان، قرقیزستان كماكان به ایالات متحده اجازه داد تا از پایگاه هوایی مناس استفاده كند اما با محدودیتها و در جوی نامطمئن.
دولت قرقیزستان همچین این نكته را روشن ساخت كه از خاك آن كشور هیچ عملیاتی علیه ایران توسط ایالات متحده صورت نخواهد گرفت.
اشتباه عمدی ژئواستراتژیكی
از ایران و سوریه نیز تصویری نسبتا معتدل به عنوان شركای بالقوه در «جنگ جهانی علیه ترور» ارائه شد. پس از حمله به عراق در سال 2003، ایران حمایت خود را از دولت عراق پساصدام حسین اعلام نمود. در طول حمله به عراق، ارتش امریكا حتی به میلیشیای ایرانی مخالف دولت ایران، سازمان مجاهدین خلق كه پایگاه آن در عراق بود، حمله كرد. تقریبا همزمان با حمله امریكا، جتهای ایرانی نیز به پایگاههای مجاهدین خلق در عراق حمله كردند.
ایران، انگلیس و ایالات متحده همچنین با یكدیگر در مورد طالبان در افغانستان همكاری كردند. ارزش دارد این نكته را ذكر كنیم كه طالبان هرگز متحد ایران نبوده است. تا سال 2000، طالبان از سوی ایالات متحده و انگلیس، با همكاری ارتش و سرویس اطلاعاتی پاكستان مورد حمایت قرار داشت. طالبان در سال 2001 از آنچه كه به نظر آنها خیانت آمریكاییها و انگلیسیها محسوب میشد، متعجب و حیران شدند. این تعجب و حیرت آنها ناشی از این است كه خود در سال 2001 اعلام كرده بودند در صورتی كه ایالات متحده در مورد دخالت ادعا شدهی اسامه بن لادن در حملات سپتامبر دلیل و مدرك ارائه كند، وی را تحویل امریكا خواهند داد. زبیگنیو برژینسكی سالها قبل از 2001 هشدار داده بود كه "ائتلافی كه روسیه را با چین و ایران متحد كند تنها در صورتی میتواند اتفاق بیافتد كه ایالات متحده به آن اندازه كوته بین باشد كه چین و ایران را همزمان تحریك كند".
تكبر دولت بوش به این سیاست كوته بینانه منجر شده است. طبق گزارش واشنگتن پست، "درست پس از اشغال برق آسای بغداد توسط نیروهای ایالات متحده در سه سال پیش (در سال 2001) ، یك سند دو صفحهای عجیب از یك دستگاه فاكس واقع در دفتر خاور نزدیك وزارت امور بیرون آمد. این سند پیشنهادی از سوی ایران برای گفتگویی جامع و گسترده با ایالات متحده بود و خاطر نشان میساخت كه همه چیز، از جمله همكاری كامل نسبت به برنامهی هستهای، پذیرش اسراییل و قطع حمایت ایران از گروههای فلسطینی، قابل مذاكره است.كاخ سفید كه به زغم خود از «پیروزیهای بزرگ» در عراق و افغانستان سرمست و شاد بود این فاكس كه از طریق كانالهای دیپلماتیك توسط دولت سویس به نیابت از تهران فرستاده شده بود، را مورد بیاعتنایی قرار داد. اما دولت بوش به علت برداشت اشتباه خود از پیروزی سریع در عراق، تهران را كنار نگذاشت. در 29 ژانویه 2002، در یك سخنرانی مهم،بوش این نكته را مورد تصدیق قرار داد كه ایالات متحده، ایران كه به همراه عراق و كره شمالی به لیست كشورهای به اصطلاح «محور شرارت» اضافه شده بود را نیز هدف قرار خواهد داد.
ایالات متحده و انگلیس بر آن بودند كه پس از حمله به عراق، به ایران، سوریه و لبنان نیز حمله كنند. در حقیقت بلافاصله پس از حمله به عراق، در جولای 2003، پنتاگون یك سناریوی جنگ ابتدایی تحت عنوان "تئاتر تهران در زمانی نزدیك" را تنظیم نمود.
در آغاز سال 2002، دولت بوش انحراف از نسخهی اولیهی ژئواستراتژیك خود را در پیش گرفت. فرانسه و آلمان نیز توسط امریكا از بهرهمند شدن از غنیمتهای جنگ عراق محروم شدند. هدف از انحراف فوقالذكر اقدام، علیه ایران و سوریه بود، همانطور كه امریكا و انگلیس از متحدین خود یعنی طالبان در افغانستان استفاده و سپس به آنها خیانت كردند. ایالات متحده همچنین آماده شد تا حزبالله و حماس را نیز هدف قرار دهد. در ژانویه 2001، طبق گزارش گزارشگر روزنامه هاآرتص، دنییل سوبلمن، ایالات متحده به لبنان هشدار داد كه ارتش امریكا در پی برخورد با حزبالله است. این تهدیدها كه معطوف لبنان بود در آغاز دورهی ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش پسر، هشت ماه قبل از حوادث یازدهم سپتامبر، بیان شد. كشمكش در شورای امنیت سازمان ملل متحد، بین اتحاد انگلیسی ـ امریكایی و اتحاد فرانسوی ـ آلمانی، كه مورد حمایت روسیه و چین هم بود، نماد این انحراف بود. ژئواستراتژیستهای امریكایی سالهای پس از جنگ سرد این مسئله را برنامهریزی كرده بودند كه روی اتحاد فرانسه ـ آلمان به عنوان شریك در نقشههای خود برای برتری جهانی حساب باز كنند. در این باره، زبیگنیو برژینسكی اذعان نمود كه باید موضع اتحاد فرانسه ـ آلمان را در نهایت بالا برده و غنایم جنگ بین متحدین اروپایی واشنگتن و اتحاد فوقالذكر تقسیم شود.
در پایان سال 2004، اتحاد انگلیسی ـ امریكایی شروع به تصحیح موضع خود نسبت به فرانسه وآلمان نمود. واشنگتن به نسخهی اولیهی برنامه ی ژئواستراتژیك خود بازگشته و ناتو نقش گستردهای را در مدیترانهی شرقی به عهده گرفت، در مقابل، به فرانسه امتیازهای نفتی در عراق اعطا شد. برنامه جنگ 2006 برای لبنان نیز به تغییری عمده در خط مشی امریكا اشاره دارد، اعطای نقش شریك برای اتحاد فرانسه ـ آلمان به گونهای كه آن دو كشور نقش نظامی عمدهای در منطقه ایفا كنند. ارزش دارد این مسئله را مورد توجه قرار دهیم كه در رابطه با ایران در اوایل سال 2007، یك تغییر عمده در خط مشی سیاسی اتفاق افتاد. پس از شكست ایالات متحده در عراق و افغانستان (و نیز در لبنان، فلسطین ، سومالی و كشورهای آسیای مركزی (شوروی سابق)، كاخ سفید وارد مذاكرات سری با ایران و سوریه شد. اما دیگر دیر شده بود، آنچه كه نمیبایست شكل میگرفت، شكل گرفت و به نظر میرسد امریكا قادر نخواهد بود اتحاد رو به تكامل نظامی كه شامل روسیه، ایران و چین میشود را در نطفه خفه كند.
كمیسیون بیكر ـ همیلتون : همكاری پنهان انگلیسی ـ امریكایی با ایران و سوریه؟
منبع: زبیگنیو برژینسكی (شطرنج بزرگ: برتری امریكا و الزامات ژئواستراتژیك ،1997)
توصیههای كمیسیون بیكر ـ همیلتون10 یا گروه مطالعه عراق11 در رابطه با ایران، نه تغییر مسیر، بلكه بازگشت به جادهای است كه دولت بوش، در نتیجهی توهمات خود از پیروزیهای سریعاش در افغانستان و عراق، از آن منحرف شده بود. به عبارت دیگر، موضوع كمیسیون بیكر ـ همیلتون دربارهی كنترل خسارت و هدایت مجدد امریكا به جادهی ژئواستراتژیك اصلی و اولیهای بود كه طراحان نظامی در نظر داشتند، همان جادهای كه به نظر میرسد دولت بوش از آن منحرف شده.
گروه مطالعه عراق نیز به طور نامحسوسی نشان داد پذیرش اصلاحات اقتصادی به اصطلاح «بازار آزاد» باید بر ایران ( و در ادامه بر سوریه) تحمیل شود نه تغییر رژیم. گروه مطالعات عراق همچنین پایان بخشیدن به تنازع میان اعراب و اسراییل و ایجاد صلح بین اسراییل و سوریه را توصیه میكند. منافع مشترك ایران و ایالات متحده هم توسط كمیسیون بیكر ـ همیلتون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. این كمیسیون پیشنهاد نمود كه ایالات متحده نباید بار دیگر طالبان را در افغانستان (علیه ایران) قدرتمند كند. این نكته را هم باید ذكر كرد كه عماد مصطفی، سفیر سوریه در ایالات متحده، وزیر امور خارجهی سوریه و محمد جواد ظریف، نماینده ایران در سازمان ملل متحد، همهی این افراد از سوی كمیسیون بیكر ـ همیلتون مورد مشورت قرار گرفتند. سفیر ایران در سازمان ملل ، محمد جواد ظریف سالهاست واسطه بین ایالات متحده و دولت ایران بوده است. قابل ذكر آن كه زبیگنیو برژینسكی از سال 1979 و بار دیگر در سال 1997 گفته بود كه میتوان با ایران، تحت نظامی سیاسی بعد از انقلابش همكاری نمود. انگلیس نیز در سالهای 2002 و 2003 به سوریه و ایران اطمینان داد كه مورد هدف قرار نخواهند گرفت و همكاری آن دو كشور با كاخ سفید را تشویق نمود. لازم به ذكر است كه تركیه اخیرا یك معامله خط لوله گاز با ایران امضاء كرده است كه طی آن گاز را به غرب اروپا انتقال دهد. این پروژه شامل شركت تركمنستان نیز میشود. به نظر میرسد كه این توافق همكاری بین تهران و آنكارا به جای رویارویی با ایران و سوریه به سازش و آشتی اشاره دارد. این امر در راستای آنچه كه برژینسكی در سال 1997 ادعا نمود همسو با منافع امریكا است ، قرار دارد.
همچنین دولت عراق تحت حمایت انگلیس و امریكا اخیرا معاملات خط لوله نفت با ایران امضا كرده است. بار دیگر منافع امریكا در این معامله باید مورد سؤال قرار گیرد، همانطور كه نظر مساعد رهبران دست نشاندهی عراق و افغانستان درباره ایران هم باید مورد سؤال قرار گیرد.
اشتباهی در كار است
رییس جمهور افغانستان، در طول یك كنفرانس مطبوعاتی مشترك با جورج دبلیو بوش اظهار داشت كه ایران در كشور او یك نیروی مثبت است. شنیدن این كه ایران نیروی مثبتی در افغانستان است امر عجیبی نیست، چرا كه ثبات در آن كشور به بهترین شكل ممكن در راستای منافع ایران قرار دارد. آنچه عجیب است این است كه این اظهارات «كی» و «كجا» بر زبان آورده میشوند.
نفوذ سیاسی ایران
رئیسجمهور ایران همچنین از رؤسای جمهور چهار كشور دیگر حوزهی دریای خزر برای نشست دریای خزر در تهران دعوت به عمل آورده است. او به هنگام دیدار خود از تركمنستان از رئیسجمهور آن كشور و سپس در نشست سازمان همكاری شانگهای در اكتبر 2007 در قرقیزستان، از رؤسای جمهور روسیه و قزاقستان دعوت نمود.
رئیسجمهور ایران در طول دیدار خود از باكو شخصا از رئیسجمهور آذربایجان علیاف، دعوت به عمل آورد. نشست پیشبینی شدهی دریای خزر ممكن است شبیه به نشست بندر تركمنباشی در تركمنستان بین رؤسای جمهور تركمنستان، قزاقستان و روسیه باشد كه در آن اعلام شد روسیه از معاملات خطوط (انتقال نفت و گاز) در آسیای مركزی حذف نخواهد شد. روشن است كه نفوذ ایران بیشتر و قویتر میشود. مقامات (آذری) در باكو همچنین اعلام كردند كه همكاریهای انرژی را با ایران توسعه بخشیده و وارد معاملات خطوط گاز بین ایران، تركیه و تركمنستان خواهند شد كه گاز بازار اروپا را تأمین خواهد نمود. این توافق برای تأمین گاز اروپا شبیه به معاملهی انتقال انرژی روسیه است كه بین یونان، بلغارستان و فدراسیون روسیه امضاء شد. در شرق مدیترانه،سوریه درگیر مذاكرات مربوط به انرژی با آنكارا و باكو بود و صحبتهای مهمی بین مقامات آمریكایی هم در تهران و هم در دمشق شروع شده است.
ایران همچنین درگیر تبادلات دیپلماتیك با سوریه، لبنان، تركیه و جمهوری آذربایجان بوده است. علاوه بر این، از آغاز آگوست 2007، سوریه موافقت نموده است خطوط نفت عراق كه از خاك سوریه گذشته و به شرق مدیترانه ختم میشود را مجددا باز كند. دیدار رسمی اخیر نخستوزیر عراق نوری مالكی از سوریه نیز از سوی منابع خبری مانند بی. بی. سی به عنوان دیداری تاریخی توصیف شده است. سوریه و عراق همچنین موافقت كردهاند یك خط لوله گاز از عراق به سوریه، جایی كه گاز عراق در كارخانههای سوریه فرآوری خواهد شد، بسازند. این توافقها منشاء تنش بین دولت عراق و كاخ سفید است.12
ایران و شورای همكاریهای خلیجفارس همچنین در نظر دارند فرایند ایجاد یك منطقهی تجاری آزاد مشترك بین ایران و كشورهای شورای همكاری خلیجفارس را در خلیجفارس شروع كنند. در بازارهای تهران و در میان محفل سیاسی آقای رفسنجانی، صحبتهایی دربارهی ایجاد یك بازار مشترك بین ایران، تاجیكستان، ارمنستان، عراق، افغانستان و سوریه در جریان است.
نقش آمریكا در این فرآیندها با توجه به افغانستان، عراق و شورای همكاری خلیجفارس باید مورد بررسی قرار گیرد. تحت ریاست جمهوری نیكولاس ساركوزی فرانسه نشان داده مایل به تعامل كامل با سوریه است مشروط بر آن كه آنها تضمینهای مشخصی را در رابطه با لبنان بدهند.
این تضمینها در رابطه با منافع ژئواستراتژیك و اقتصادی فرانسه است. همزمان با تحولاتی چون اظهارات فرانسه دربارهی سوریه، گوردن براون اشاره كرده كه انگلیس نیز مایل است وارد تعاملات متقابل دیپلماتیك هم با سوریه و هم با ایران شود. هدماری ویچزورك – زئول، وزیر توسعه و همكاری اقتصادی آلمان نیز درگیر صحبت با دمشق دربارهی پروژههای متقابل، اصلاحات اقتصادی و نزدیكتر كردن سوریه به اتحادیه اروپا بوده است. اما به نظر میرسد این صحبتها در زیر سایهی بحث بین آلمان و سوریه در رابطه با خروج گروهی از پناهندگان عراقی كه نتیجه اشغال انگلیسی – آمریكایی كشور پناهندگان است، پنهان شده باشد. همچنین انتظار میرود وزیر امور خارجهی فرانسه در تهران حضور یافته تا دربارهی لبنان، فلسطین و عراق مذاكراتی با مقامات ایرانی داشته باشد. علیرغم هیاهوی جنگطلبی از سوی ایالات متحده و اخیرا از سوی فرانسه، تمام این تحولات به حدس و گمانی دربارهی چرخش بالقوه در رابطه با ایران و سوریه منجر شده است. اما با این حال باید توجه داشت كه این بخشی از رویكرد دولبهی ایالات متحده در مسیر آمادگی به سوی بدترین سناریو (جنگ) و همزمان پیگیری كاپیتولاسیون دیپلماتیك سوریه و ایران است. هنگامی كه معاملات عظیم نفتی و تسلیحاتی بین لیبی و انگلیس امضاء میشد، لندن اظهار داشت كه ایران باید از الگوی لیبی پیروی كند همانطور كه كمیسیون بیكر – همیلتون هم همین را گفته است.
آیا پیشروی به سوی جنگ با ایران و سوریه متوقف شده است؟
بالكانیزاسیون ایران، مانند عراق و روسیه از اهداف طولانی مدت عمدهی انگلیسی – آمریكایی است. هیچ كس نمیداند آینده آبستن چه حوادثی است. اولویتهای نظامی ایالات متحده – ناتو – اسراییل الزاما به وقوع جنگ، آنطور كه از قبل برنامهریزی شده، نخواهد انجامید. یك "ائتلاف چینی – روسی – ایرانی" كه شالودههای ضد اتحاد جهانی را پایهریزی میكند، رو به ظهور است. آمریكا و انگلیس به جای گزینهی جنگ علنی ممكن است از طریق دخالتهای كلان اقتصادی و انقلابهای مخملی در ایران و سوریه ایجاد بیثباتی كنند. در خاورمیانه و آسیای مركزی آمادگی واقعی برای جنگ در روی زمین وجود دارد. جنگ علیه سوریه و ایران پیامدهای جهانی گستردهای را در پی خواهد داشت.
توضیحات:
1- single – state hegemony
2- Good – Neighbourliness and Friendly Coopeation
3- The Shnghhai Treaty Organization (sco)
4- Chniese – Russian – Iranian – Coalition
5- anti-establishment
6- Collective Security Teraty Organization
7- Global war on Terror
8- گروه گوام (GUAM) از كشورهای گرجستان، اوكراین، ازبكستان ، آذربایجان و مولداوی تشكیل شده بود.
9- Theater Iran Term (TIRANNT)
10- The Baker- Hamilaton Commission
11- The Iraqi Study Group (ISG)
12 . با توجه به اخباری كه در سایتهای خبری مختلف در رابطه با انتقال نفت عراق به اسراییل دیده میشود، این مسئله تعجببرانگیز نیست اما این تنش بین دولت عراق و كاخ سفید تنها در رابطه با اسراییل بوجود نمیآیند. از قرار معلوم هر گونه حركتی كه نشان از حضور دولت روسیه در عراق داشته باشد نیز باعث خشم كاخ سفید میشود به خبر زیر توجه كنید:
یكی از مقامات عراقی اظهار داشت، دولت عراق به توصیهی مشاوران حقوقی آمریكایی یك قرارداد جنجالبرانگیز با شركت روسی لوك اویل برای توسعه یك میدان وسیع نفتی در صحرای جنوبی عراق را لغو كرد و آن را برای سرمایهگذاری بینالمللی بالقوه در آینده باز گذاشت.. در پاسخ، مقامات روسی تهدید كردهاند كه توافق 2004 خود را برای بخشیدن 13 میلیارد دلار بدهی دولت عراق به روسیه را لغو خواهند كرد. این میدان نفتی كه نام آن قرنای غرب نام دارد 11 میلیارد بشكه نفت ذخیره (برآورد شده) دارد كه این برآورد معادل تمام ذخایر نفتی اثبات شدهی اكسان موبیل، بزرگترین شركت نفتی آمریكا میباشد. دولت روسیه كه اخیرا به واسطهی ثروت روزافزون نفتی خود جسارت تازهای در امور بینالمللی پیدا كرده است، كماكان از ادعای شركت لوك اویل حمایت نموده و نسبت به آنچه كه اجرای گزینهای قراردادهای نفتی مینامد، معترض است. یكی از مقامات عراقی كه مشروط بر مخفی ماندن نام خود صحبت میكرد پاسخ روسیه را این گونه توصیف كرد: "اگر شما قرارداد توسعه نفتی را با لوك اویل امضاء كنید، در مقابل ما هم میتوانیم نفوذ سیاسی خود را به كار گرفته و بدهی گذشته را ببخشیم." طبق گفتهی مقامات عراقی و نیز شرك لوك اویل، میدان نفتی فوقالذكر پس از چهار یا پنج سال توسعه روزانه یك میلیون بشكه نفت تولید خواهد كرد.