مترجم: وحید ایمن
بزرگترین ترس والد راه دور این است كه مبادا برای همیشه از زندگی فرزندش كنار گذاشته شود، یا مبادا همسر سابق، مانعی در راه تماس و صحبت بین او و فرزندش شود؛ نامهها تحویل داده نشوند یا به قرارهای ملاقات احترام گذاشته نشود. هركدام از این مسائل بر رابطهی والد و فرزند اثر منفی میگذارد.
این مسائل خیلی متداول نیست، اما پیش میآید. در بعضی موارد، سرپرست كودك تصمیم میگیرد كه پیوند بین كودك و والد راه دورش را نابود كند. او این كار را به شكل كینه توزانهای صورت میدهد. وی نامهها را قبل از اینكه كودك آنها را ببیند پاره میكند و آن قدر پیش میرود كه در برخی موارد، به دروغ متوسل میشود: «پدرت حتی در روز تولدت به فكر تو نبود كه تلفن بزند». ممكن است یك مادر به پسر دل شكستهاش این حرف را بزند، در حالی كه پدر زنگ زده است. البته این رفتار ویرانگر عمومیت ندارد، اما تصور این امر برای والد راه دور نگران كننده است. والد راه دور باید مطمئن باشد كه همسر سابقش به رابطهی او با فرزندش احترام خواهد گذاشت و این كه سرپرست كودك اگر هم رابطهی او را تقویت نمیكند، لااقل در آن اخلال ایجاد نخواهد كرد.
دكتر مارلا ایزاكس روابط زوجین بعد از طلاق را به سه گروه تقسیم میكند: دوستانه، بیتفاوت و خصمانه. والدین نوع اول كسانی هستند كه به سهولت با هم در مورد نیازهای فرزندشان همكاری میكنند. این والدین به رابطهای كه هركدامشان با كودك دارند، بسیار ارج مینهند و برای تقویت آن، تواماً تلاش میكنند. آنها بدون آنكه با یكدیگر مشاجره كنند، تلفنی با هم صحبت میكنند. ممكن است تصمیم بگیرند یك روز خاص در زندگی كودك، مثل تولد یا فارغ التحصیل شدن او را با هم جشن بگیرند. اگر مشكلی برای كودك به وجود آید، آنها سعی میكنند با كمك هم آن را رفع كنند و عملیاتی هماهنگ را با یكدیگر برنامه ریزی كنند.
«من رابطهی خیلی نزدیكی با شوهر سابقم دارم. ما هنوز با هم دوست هستیم و با وجود این كه او ازدواج كرده است، در طول هفته با هم تلفنی صحبت میكنیم. پسرم با او زندگی میكند و این نزدیكی بین من و شوهر سابقم تحمل دور بودن من از پسرم را بسیار آسانتر كرده است.» -سیسیلیا
احساسات گرم و هماهنگی بین زوجین سابق نشان میدهد كه آنها هرچند ممكن است از هم خوششان نیاید، ولی توانستهاند دلخوری خود را كنار بگذارند تا منافع فرزندشان به خطر نیفتد. این والدین با هم صحبت میكنند تا مراقب اوضاع باشند؛ ملاقاتها را برنامه ریزی میكنند و احتمالاً در شرایط اضطراری با یكدیگر تماس میگیرند؛ اما والدین بیتفاوت هیچ كاری برای تقویت یا ایجاد مشكل در روابط خودشان با كودك انجام نمیدهند. «من هیچ چیز منفی به دخترم در مورد پدرش نمیگویم. من چیز مثبتی نیز نمیگویم زیرا دربارهی او مثبت هم فكر نمیكنم. بنابراین فقط سعی میكنم در سر راه روابط آنها قرار نگیرم و این نتیجهی خوبی برای دخترم دارد.» -هلن
آیا دوست دارید به عنوان والد راه دور، در مواقع ناراحتی و بحرانی به شما تلفن شود؟ در این صورت چگونگی این امر را با والد حاضر در میان بگذارید. میخواهید بدانید كه فرزندتان در مدرسه دعوا كرده یا تب بالایی دارد؟ اگر نمیدانید از فاصله دور چه كاری از دستتان ساخته است، نخستین كار ممكن پیشنهاد همكاری به والد حاضر است.
اگر بتوانید در چنین مواقعی همسر سابقتان را دلداری بدهید، با این كار نه تنها گام بزرگی برای فرزندتان برداشتهاید، بلكه راه گشای هماهنگی بیشتر با همسر سابقتان شدهاید. اما در یك رابطه خصمانه، خشم و دلخوری روی هرگونه حركتی سایه میاندازد. در این حالت هماهنگی و اعتماد كمتری بین والدین وجود دارد و این مطلب كار والد راه دور را برای داشتن یك رابطهی ملایم با كودك مشكل میكند؛ همان گونه كه یكی از مراجعان من میگفت: «فقط در یك چیز روی همسر سابقم حساب میكنم؛ این كه زندگی مرا به جهنم تبدیل میكند. این موضوع چه در زمانی كه در جوار او بودم و چه اكنون كه حدود دو هزار كیلومتر از او فاصله دارم، صدق میكند. او در واقع مرا از رسیدن به نوع پدری كه دوست دارم باشم، دور میكند.» - بروس
بروس در این موقعیت چند راه پیش رو دارد. او میتواند كنار بكشد و امیدوار باشد كه وقتی بچهها به سن دانشگاه میرسند، دوباره با آنها رابطه برقرار سازد؛ یا این كه مبارزه و سماجت كند و مرتب به امید ایجاد رابطه با آنها به تلفن زدنهای خود ادامه دهد. راه سوم این است كه با همسر سابقش تماس بگیرد. بالاخره بچهها بزرگتر خواهند شد و او سرانجام قادر خواهد بود كه مستقیم با آنها سروكار پیدا كند و آن وقت طرحهای خود را به طور مستقیم پیاده كند. او همهی این كارها را انجام داده؛ حتی دست به دامان والدین همسر سابقش شده است تا دخترشان را متوجه كنند كه با فاصله انداختن بین او و بچهها، در روحیهی آنها اثر مخرب و نابودكنندهای میگذارد. او به بچهها نامه نوشته و احساس خود را تشریح كرده است، ولی مطمئن نیست كه نامهها به دست فرزندانش برسد. با معلمشان نیز تماس گرفته و وضعیت آنها را جویا شده است. با این همه، گاهی از تماس گرفتن سر باز میزند؛ زیرا نمیتواند عداوت همسر سابقش را تحمل كند. از زمانی كه مشاور بروس شدهام او دوباره متعهد شده با بچهها تماس بگیرد و تلاش كند به هر طریقی آنها را ملاقات كند. اگر همسر سابقش با او عداوت داشته باشد، او منظور خود را در ذهنش حفظ میكند و سعی میكند با آن خانم وارد مجادله نشود و تمركزش را بر چیزی كه به خاطرش تلفن زده، معطوف كند. او پی در پی در تلفن تكرار میكند: «می خواهم با دخترم صحبت كنم.» حالا كه بچهها دارند كمی بزرگتر میشوند، بروس میتواند ترتیبی بدهد كه آنها از خانهی یك دوست به هزینه خودش به او تلفن بزنند. این كار ممكن است نوعی پنهان كاری به نظر برسد؛ اما در عین حال مانع از مشكلات بالقوه بین بروس و فرزندانش شده است. اخیراً همسر بروس از حملات خود به وی كاسته است. بروس دیگر اجازه نمیدهد كه او مثل سابق تماسهای وی را با بچههایش كنترل كند. او با پشتكار و استقامت خود توانسته است برای تابستان، ملاقاتی طولانی با فرزندانش ترتیب دهد.
اگر شما گرفتار یك رابطهی خصمانه با همسر سابقتان هستید و نمیتوانید با بچهها ارتباط برقرار كنید، پیشنهاد میكنم از یك مددكار خانواده كمك بگیرید. احتمالاً اوقاتِ تلخی در پیش خواهید داشت و ممكن است در مقابل طرف ستیزه جوی خود احساس ناتوانی كنید. شما به كسی نیاز دارید كه تشخیص دهد چه میگذرد، به حرفهای دل شما گوش بدهد و در طرح ریزی كاری كه در پیش گرفتهاید كمكتان كند.
این شخص سوم، میتواند یك دوست یا فامیل یا یك گروه همدرد باشد. چه بسا تنها عمل كردن بیثمر باشد. شما قبل از اینكه جدا شوید چه رابطهای با همسر سابق خود داشتید؟ آیا رابطهتان با او دوستانه بود یا خصمانه یا نسبت به او بیتفاوت بودید؟ بیشتر والدین راه دور، بلافاصله بعد از جدایی یا طلاق، والد راه دور نشدهاند و شاید سالها بعد به چنین وضعیتی مبتلا شدهاند.
بسیاری از والدین از ملاقات موقت با بچهها پرهیز میكنند و از مكالمهی تلفنی و صحبت گاه به گاه با همسر سابق خود دربارهی نیازهای فرزندانشان صرف نظر میكنند. روشی كه شما دربارهی احساس مسئولیت مشترك با همسر سابق خود در قبال بچهها قبل از جدایی داشتهاید، نقش بسزایی در حل و فصل قضایای بعد از طلاق دارد. اگر شما نشان دادهاید كه یك والد فعال هستید و در همان حال از همسر قبلیتان جدا شدهاید، برای ایجاد رابطه با فرزندتان از موقعیت بهتری برخوردارید. اما به هر حال این بدان معنا نیست كه اگر شما در دوران قبل از جدایی و بعد از آن با فرزندتان رابطهی كمی داشتهاید، آن رابطه همچنان مختصر باقی بماند. بسیاری از والدین، بخصوص پدرها، از اهمیت رابطهی خود با فرزندانشان بعد از طلاق آگاه هستند و از این رو، طوری برنامه ریزی كردهاند كه بتوانند وقت بیشتری را با فرزند خود بگذرانند.
رابطهای كه شما با فرزند و همسر سابق خود در زندگی مشتركتان پایه ریزی كرده بودید، با فاصلهی جغرافیایی تغییر پیدا خواهد كرد. بسیاری از والدین حاضر، وقتی كه والد غایب مهاجرت میكند، دچار ترس و اضطراب میشوند، به طوری كه احساس میكنند طرد شدهاند. آنها با مسئولیتهای بچهداری مواجهند و به جز اوقاتی كه كودك به دیدن والد راه دور میرود، استراحت و مرخصی ندارند. همچنین بیم آن را دارند كه كودك آنها در پایان ملاقات به آنها پس داده نشود.نورما، كه دو فرزندش عادت داشتند پدر خود را یك هفته در میان ملاقات كنند، به یاد میآورد كه او و شوهر جدیدش چقدر مشتاق فرا رسیدن زمان غیبت بچهها بودند. اما حالا پدر بچهها به كالیفرنیا رفته و آن اوقات آزاد برای نورما و شوهرش وجود ندارد. در عوض، آنها باید صبر كنند تا تعطیلات تابستان یا كریسمس فرا برسد تا بچهها به دیدار پدرشان بروند.
«این برای همهی ما تغییر بزرگی بود. تعطیلیهای آخر هفته، برای ما سخت نبود. اما از طرف دیگر، این نخستین كریسمس بود كه من و شوهرم بدون دو پسرم گذراندیم. من بغض كرده بودم، فكر نمیكردم بتوانم دوری آنها را تحمل كنم؛ اما توانستم از عهدهاش برآیم.» - نورما
نورما میگوید كه همسر سابقش وقتی با آنها زندگی میكرد، احساس مسئولیت نمیكرد. بچهها از دست او خیلی مأیوس شده بودند، زیرا هروقت كه میگفت میآید، نمیآمد. سالها حالتی مثل بیم و امید وجود داشت. نورما نزد پسرانش از شوهر سابقش بد نمیگفت و میخواست تا جایی كه ممكن است جلو غصه خوردن آنها را بگیرد. اما بعد از اینكه ازدواج كرد، شوهر سابقش نگران شد كه مبادا موقعیت خود را به عنوان پدر از دست بدهد. از همین رو، به طور جدیتری مسئولیتهای والد بودن را به عهده گرفت. از این مقطع به بعد، نورما با شوهر سابق خود روابط دوستانهای برقرار كرد. نورما وی را مردی خوب، اما گیج و منگ توصیف میكند. نورما هیچ اقدامی نكرد تا باعث شود كه همسر سابقش از پسرانش بیزار شود. او تا حد ممكن با او همراهی میكرد.
واكنش او نسبت به این خبر كه شوهر قبلیاش به كالیفرنیا نقل مكان میكند، پر از ترس و واهمه بود. «میتوانستم پیش بینی كنم كه دارم بچهها را از دست میدهم. چون قرار بود به كالج بروند و دوستان جدیدی بیابند و در همانجا ماندگار شوند.» اینك با گذشت زمان، نورما احساس میكند به رغم رفتن بچهها از خانه، زندگی او همچنان جریان دارد. رابطهی او با شوهر قبلیاش و همسر دوم او دوستانه است. نورما معتقد است كه بچهها از سیاست حفظ رابطهی او با پدرشان سود فراوان بردهاند.
رابطه من [نویسنده] با شوهر قبلیام در مدت چهارده سال پس از جدایی دوستانه بوده است. در ده سال اول پس از طلاق، من و جف در نزدیكی هم زندگی میكردیم و به نسبت مساوی سرپرستی پسرمان را برعهده داشتیم. ما مرتب در تماسهای تلفنی، از نیازهای پسرمان صحبت میكردیم و همان روابط اجتماعی سابق را حفظ كردیم. ما مرتب با هم ملاقات میكردیم. من و او در دوران ازدواجمان با هم دوستان خوبی بودیم و این حالت پس از طلاق نیز پابرجا ماند، گرچه چند سال اول با عصبانیت گذشت. تردیدی نبود كه ما میتوانستیم در مواقع بروز مشكل برای جاش با هم مشورت كنیم. گمان نمیكنم هیچ یك از ما میتوانست روش بهتری برای سرپرستی جاش اعمال كند. او پسرما بود و ما هر دو برای او اهمیت قائل بودیم. از وقتی كه جف به ورمونت رفت و جاش به او پیوست، رابطهی ما از راه دور دوستانه باقی ماند. ما مرتب و چند بار در هفته با هم تلفنی در مورد مشكلات صحبت و مشورت میكردیم و در موقعیتهایی كه جاش در محیط جدید خود به دست میآورد، شریك میشدیم. ما به همدیگر پیشنهاد میدادیم كه چگونه میتوان مسائل متعدد را حل كرد. پدرش همیشه در تصمیم گیریهای مهم دربارهی جاش نظر مرا میپرسید. سرپرستی مشترك ما از راه دور صورت میگرفت. من در مورد تأثیر مثبت رابطه با شوهر قبلیام روی جاش تردیدی نداشتم. جف میدانست كه به بن بست رسیدن یك ازدواج الزاماً به معنای به انتها رسیدن رابطهها نیست. ایجاد هماهنگی هنوز هم امكان پذیر است.
رابطهی راه دور شما با همسر قبلیتان چطور است؟ دوست دارید چه چیزی را عوض كنید؟ بنشینید و موارد مثبت و منفی وضعیت خود با همسر سابقتان را روی كاغذ بیاورید. در این زمینه كتابهای متعددی در دسترس است كه میتواند به شما كمك كند تا رابطهی خود با همسر سابقتان را ارزیابی كنید. از جمله دو كتاب به نامهای اشتراك بچهها نوشتهی دكتر رابرت ئی آدلر (1) و منزل مادر، منزل پدر نوشتهی ایزولینا ریچی را میتوان نام برد. موضوعاتی مثل برقراری تماس، روش والد بودن، چگونگی حل مسائل مالی و این كه چگونه با یكدیگر رفتار و برخورد كنید، در این كتابها بررسی و ارزیابی شدهاند. موضوعات مندرج در این كتاب مستقیماً به والدین راه دور مربوط نیستند، اما میتوانند به عنوان راهنما، مفید واقع شوند.
والدین كه توافق نامهی ملاقات یا سرپرستی مشترك قانونی و رسمی دارند، نسبت به مداخلهی والد راه دور كمتر دچار سوء تفاهم میشوند. دستور دادگاه در مورد حدود و مرزهای سرپرستی مشترك باید روشن و مشخص باشد؛ مثل این كه «بچهها به مدت چهار هفته در تابستان، كریسمس و عید پاك نزد پدرشان میروند و پدر نیز هزینه رفت و آمد آنها را پرداخت میكند. همچنین پدر مجاز است حداقل دو بار در هفته تلفنی با آنها صحبت كند.» با این همه، این توافق همیشه قابل تغییر است، اما در هر حال باید مكتوب باشد.
«حتی اگر رابطهای كه یك زوج پس از طلاق دارند، نسبتاً مسالمت آمیز هم باشد، توصیه من این است كه توافقها مكتوب باشد.» این حرفی است كه لین گولد بیكین كه یك وكیل دعاوی برجستهی خانوادگی است میگوید. او ادامه میدهد: «سپس میتوان آن قرارداد را به همراه اوراق بیمه به صندوق امانات سپرد». وقتی كه در وضعیت خانواده، فشارهای جدیدی پیدا میشود و یك والد خواهان تغییر یا تعدیل در قرارداد است، آن موافقت نامه میتواند نقطه شروعی برای بحث باشد.
فاصلهی جغرافیایی، موجب ایجاد تغییر در روابط بعد از طلاق میشود. بعضی از والدین راه دور درمییابند كه نمیتوانند به راحتی به بچههایشان دسترسی داشته باشند. شرایط عوض میشود و وقت آن میرسد كه توافقهای محكم و اساسی حاصل شود. اگر همسر سابق شما ازدواج كرده باشد، ممكن است انعطاف پذیری كمتری داشته باشد و مایل نباشد كه شما بدون توضیح و اطلاع قبلی نزد او بروید. ممكن است دیگر مایل نباشد كه شما مثل سابق، وقتی برای بردن فرزندتان میآیید، در منزل او توقف كنید. این فاصلهی جغرافیایی احتمالاً فاصلهی عاطفی بیشتری در رابطهی شما با همسر قبلیتان به وجود خواهد آورد. در نتیجه ممكن است، شما مجبور باشید برنامه ریزیهای رسمی بیشتری برای دیدار فرزندتان انجام دهید و با آنها در تماس مستمر باشید.
بعضی از والدین راه دوری كه با آنها صحبت كردهام مدعی هستند: روشی كه آنان برای حفظ رابطهی بدون اشكال با همسر قبلیشان آموختهاند این است كه كاری را كه از آنان انتظار میرود، انجام دهند. «من چكهای كمك مالی را به موقع میفرستم. خودم را به هر طریقی كه بتوانم در دسترس زن سابقم قرار میدهم. هروقت بخواهم با فرزندم ملاقات كنم از قبل اعلام میكنم. هیچ روز تولد یا تعطیلی را فراموش نكرده و هرگز در حضور بچهها با او بددهنی نمیكنم.» -داگ
برای آنكه با همسر قبلی خود یك رابطهی بیتفاوت یا دوستانه داشته باشید، طوری كه این ارتباط به یك رابطهی باز و موزون با فرزندتان بینجامد، میتوانید چه كار كنید؟ شما به عنوان والد راه دوری كه در رابطه با فرزندتان در موقعیتی آسیب پذیر قرار دارید، نباید كاری كنید كه آن والد دیگر را كه فرزندتان با او زندگی میكند (والد حاضر) دلخور كنید. والد حاضر قادر است كه رابطهی شما با فرزندتان را كنترل كنید. بنابراین، این كه كاری كنید خشم آن والد برانگیخته شود، نابخردانه است. آیا این بدان معنی است كه شما باید دائم در اضطراب به سر برید؟ البته خیر. منظور آن است كه شما بتوانید خود و احساستان را كنترل كرده، از ابراز احساسات تند و خشونت بار یا توهین آمیز خودداری كنید. مجبورید كه در یك جروبحث، به جای آن كه چیزی بگویید كه فاصله را بیشتر و موقعیت را وخیمتر كند، زبان خود را نگه دارید. شاید لازم باشد به والد حاضر بگویید كه چقدر از سرپرستی خوب او سپاسگزار هستید (صرف نظر از شكل رابطهتان، این فكر بسیار خوبی است، زیرا هركس دوست دارد بداند كه زحمات و تلاشهایش مورد توجه قرار گرفته است). وقتی همسر سابق شما در برابر فرزندتان با شما رفتار كینه توزانهای دارد، مقابله به مثل نكنید؛ زیرا این كار شما مفید نخواهد بود و به كودكتان در سازگار كردن خود با شرایط موجود لطمه خواهد زد. این اظهارنظرها- نظارت كینه توزانه همسر سابق-اغلب كم اهمیت بوده و لزومی ندارد كه جدی گرفته شود و برای اینكه به رابطهی والد راه دور و فرزندان لطمه نزند، والد راه دور باید به آنها بیاعتنا باشد. هدفتان را در ذهنتان نگه دارید: شما میخواهید با فرزندتان رابطهای نزدیك ایجاد كنید. اگر شما هم متقابلاً پشت سر والد حاضر غیبت كنید، بدون شك به گوش او خواهد رسید. انجام هر آنچه والد حاضر را عصبی كند، به آسانی علیه هدف شما عمل خواهد كرد. پس بهتر است رفتار تهاجمی را رها كنید و در دام آن نیفتید.
اگر والد سرپرست تصمیم بگیرد كه پس از طلاق، شهر را با كودك ترك كند (برای بازگشت به شهر خود، یا برای پیوستن به همسر جدید خود)، والد راه دور از این كه توسط خانواده خود طرد شده و كسی در این مورد به او سخنی نگفته، عصبانی و پریشان میشود. جرج برای مشاوره به دیدن من آمد كه به او كمك كنم تا بر خشم خود علیه همسر سابقش به خاطر بردن پسرش با خود، غلبه كند. او رفتن زن را- به دلیل بردن فرزندش- مصیبت بار توصیف میكرد. او شرح میداد كه چند بار در گفت و گوهای تلفنی با همسر سابقش، توهین آمیز صحبت كرده و او را تهدید كرده بود كه پسرشان را خواهد ربود. پس از این ماجراها، جرج به خاطر رفتارش بینهایت احساس گناه و بیش از آن احساس بدبختی میكرد زیرا در آن موقع از دیدار پسرش محروم شده بود. فكر میكرد دیگر كنترل از دستش خارج شده است. او را تشویق كردم كه عقدهاش را نسبت به همسر سابقش روی من خالی كند. دوست داشتم بتواند احساساتش را طوری بیان كند كه به رابطهی او با پسرش لطمه نزند. تنها نتیجهی عصبانیت او نسبت به همسر سابقش، بدتر شدن موقعیت بود. پس از شنیدن حرفهایش، ضمن این كه با او به خاطر موقعیتش ابراز همدردی كردم، در عین حال از او خواستم كه رفتار تهدیدآمیز و توهین آمیز خود را كنترل كند. جرج با راهنمایی من نامهی زیر را برای همسر قبلی خود نوشت:
"لیز عزیزم، من علاقه مند به ادامهی خصومت بین خودمان نیستم، زیرا معتقدم كه این كار فقط پسرمان را زجر میدهد. من اشتباه كردهام و از این بابت بسیار متأسفم! من قول میدهم هر كاری كه برای آشتی لازم باشد انجام دهم. عصبانیت من مانع ایجاد رابطهی بین من و پسرم شده است. من هرگز تصمیم نگرفتهام كه پسرم را بدزدم. من آن قدر عصبانی بودم كه نمیدانستم باید چه كنم. دفعهی بعد كه زنگ بزنم برای صحبت با ادی خواهد بود. همچنین دوست دارم به زودی او را ببینم. امیدوارم این كار را سختتر از آنچه اینك هست، نكنی- جرج"
پس از آن ماجرا، جرج كم كم از زندگیاش احساس رضایت كرد. هرچند هنوز برای او غیرقابل تحمل بود كه از پسرش دور باشد، اما توانست راههایی پیدا كند كه بتواند خودش را كنترل كرده و اوضاع را بدتر از گذشته نكند. او تلاش كرد تمركز خود را بر اینكه چگونه میتواند رابطهاش را با پسر شش سالهاش محكمتر كند، معطوف نماید. او دریافت كه این مسئله هدف اولیهی او را تشكیل میدهد. پس یك برنامهی تماس تلفنی هفتگی با پسرش تنظیم و همچنین ملاقات با فرزندش را در مقاطع مختلف زمانی آغاز كرد. آن چه در آغاز برای جرج به شكل یك كابوس بود، تدریجاً فروكش كرد. رابطهی خصمانه او با همسر سابقش، گرچه هرگز دوستانه نشد، اما حداقل به یك حالت بیتفاوت بدل شد. او آموخت كه این روش كه مكرراً خشم و عقدهی خود را نسبت به همسر سابقش ابراز كند، غلط است. وی به آن وضعیت علاقه مند نبود. نتیجه آن وضعیت فقط دور نگه داشتن جرج از پسرش بود. حالا جرج علاقه دارد هرچه بیشتر در زندگی فرزندش دخیل باشد و مثلاً بفهمد كه در مدرسهی او چه میگذرد. همچنین مادر فرزندش با او تماس میگیرد و مشاوره و حمایت او را میطلبد. اكنون جرج به اطلاع لیز رسانده كه در دسترس خواهد بود. اینك برای جرج یك والد فعال بودن به معنای این است كه تحت كنترل لیز قرار داشته باشد. او متوجه شده كه نمیتواند لیز را عصبانی و دلخور كند و در عین حال از او انتظار داشته باشد كه برای مساعدت به او تلفن بزند. جرج میداند كه چگونه باید با احساس خشم و غصهی ناشی از دوری پسرش مبارزه كند و چگونه یك والد قوی و قابل اتكا باشد. چه بسا رابطهی شما با والد حاضر رضایت بخش نباشد و این امر مانع داشتن ارتباط موردنظر شما با فرزندتان شود. اگر این چیزها برای تان بسیار دردآور است و به هر دلیلی نمیخواهید به دیدن یك مشاور بروید، كارهایی هست كه میتوانید برای خودتان انجام دهید.
نامهای به همسر سابقتان بنویسید و در آن احساسات خود را تشریح كنید. چیزی را جا نیندازید؛ اما نامه را پست نكنید. هدف از نوشتن این نامه، آن است كه خودتان را كاملاً خالی كنید؛ بدون این كه ترسی از عكس العمل طرف داشته باشید. هرچند در این كار چیزی به نفع رابطهی شما با او صورت نخواهد گرفت، اما لااقل بغضها و عقدهها از وجودتان پاك خواهد شد. از افرادی كه به آنها نزدیك هستید به عنوان كمك استفاده كنید. با یك دوست، یا همسر جدیدتان مشورت و سعی كنید دریابید چه عاملی باعث بروز فاصلهی بین شما و همسر سابقتان و در نتیجه بین شما و فرزندتان شده است. از فاصله داشتن چه چیزی به دست میآورید؟ شما احتمالاً از نتایج منفی آن نسبت به خودتان آگاه هستید. باید بفهمید از داشتن این فاصله، چه سودی میبرید.
شاید شما خیلی علاقهمند باشید كه در زندگی فرزندتان دخیل شوید. شاید صحبت با همسر سابقتان شما را از نظر احساسی منقلب كند. دیدن فرزندتان و اجبار به خداحافظی مجدد، شاید زخمهای كهنه را كه هنوز چركین هستند، باز كند. قابل درك است كه شما بخواهید از همهی این مسائل اجتناب كنید؛ اما مسئلهی شما، مادام كه تلاشی برای حل آن انجام ندهید، لاینحل خواهد ماند. صرف نظر از اینكه تحت مشاورهی حرفهای باشید یا خیر، باید یك نگاه عمیق و طولانی به وضعیت فعلیتان بیندازید و ببینید كه چه احساسی دارید و چه چیزی شما را به این نقطه در زندگیتان رسانده و چه تصمیمهای جایگزینی ممكن است به تغییرات مثبت بینجامد.
سالی رابطهی خود با شوهر سابقش را رابطهای خنثی توصیف میكند؛ هرچند كه شوهرش آن را رابطهای دوستانه میداند. پسر شانزده سالهی سالی با پدرش چهارصد كیلومتر دورتر از او زندگی میكند. برای سالی برقراری ارتباط با شوهر سابقش امری دشوار است. از همین رو، اغلب اوقات پیش از ارتباط، مطالب را از لحاظ اهمیت سبك و سنگین كرده، سپس مطرح میكند.
سالی میگوید:
«وقتی كمی قدرتمند برخورد میكنم، او سعی میكند طوری وانمود كند كه لابد اشكالی در خود من وجود دارد.» سالی پی برده است كه باید موضوع صحبت را انتخاب كند و هرچند میداند كه ممكن است شوهر سابقش از دخالت او دلگیر شود، اما در موارد مهم استقامت به خرج میدهد. «موقعیت شناسی نقش حیاتی دارد. این كه من تشخیص دهم چه موقعی حالت پذیرا و مثبت وجود دارد تا كار را از آن نقطه شروع كنم، بسیار مهم است. دلم میخواست كه او مسائل مربوط به زناشویی و روابط با جنس مخالف را برای پسرم توضیح دهد. اما شوهر سابقم گفت كه از این كار خجالت میكشد. گفتم كه برای من مهم نیست او چه مشكلی دارد، اما باید بداند اگر من آن گونه مطالب را برای پسرم بیان كنم، پسرم بیشتر خجالت زده خواهد شد. گفتم او پدر است و یكی از وظایف پدر بیان این مسائل با پسرش است.»
بسیاری از مادران راه دور میگویند كه هنگام بحث دربارهی مسائل حساس با شوهر سابق خود، دچار مشكل میشوند. در زندگی بچهها نكاتی وجود دارد كه پدرانشان مایل به بحث در آن زمینه نیستند. بیشتر این مادرها احساس میكنند كه شوهران سابقشان آنان را افرادی فضول و سلطه جو- حتی از راه دور- تلقی میكند.
سیسیلیا، مادر راه دوری كه پسرش در ششصد كیلومتری او زندگی میكند، میگوید كه شوهرش دوست ندارد او در مورد نمره بدی كه ممكن است پسرش در مدرسه بگیرد، حساس باشد. «من معتقد بودم كه پسرم احتیاج به یك معلم قرائت دارد و این حرف به نظر پدرش توهین آمیز آمد. احتمالاً او فكر كرد كه من سرپرستی او را زیر سؤال بردهام.» بعدها سیسیلیا گفت كه شوهر سابق او به او تلفن زده و نسبت به آن پیشنهاد، روی خوش نشان داده است. بعضی از والدین محلی ارائهی راه حل یا پیشنهاد احتمالی از طرف والد راه دور را تهدیدآمیز تلقی میكنند. با پدری صحبت میكردم. او از این كه همسر سابقش نسبت به موضوعی مربوط به دخترشان انتقاد كرده بود، گله مند بود. «من میدانم كه بدون عیب نیستم. اما به شدت تلاش میكنم و میل ندارم كه او به من بگوید كه باید چگونه والدی باشم، بخصوص حالا كه او از ما خیلی دور است و نخواست كه در حوالی ما اقامت كرده و مرا در كار سرپرستی كمك كند.» -هارولد
هارولد باید به همسر سابق خود بگوید كه از رفتارش، كه به نظر او فضولی میرسد، خوشش نمیآید. او دوست دارد هراز چندگاهی همسرش بگوید كه میداند او برای دخترشان تلاش میكند. این امر ممكن است انتقاد را برای هارولد قابل تحمل كند.
والدین در مجموع در مقابل انتقاد، آسیب پذیر و كم تحمل هستند. به ویژه والدین پس از طلاق به هر نوع اتهام وارده در مورد نحوهی تربیت بچهشان و شنیدن این كه روششان صحیح نیست، حساس هستند. فاصلهی دور باعث پیچیدگی بیشتر در رابطهی بین زوجین سابق میشود. در این وضعیت باید توجه بیشتری به این نكته مبذول شود كه اگر یكی از والدین از دیگری انتقاد كند، چه حالتی به والد راه دور دست خواهد داد.
رابین برای مشاوره نزد من آمد، زیرا احساس میكرد به طور فزایندهای از زندگی بچههای خود كنار زده میشود. او برای اصلاح این موقعیت دردآور از من درخواست كمك كرد. او به دلیل شرایط خاص خود- از جمله بیماری و مشكلات مالی- احساس میكرد كه مجبور است سرپرستی بچهها را به پدرشان واگذار كرده و به خانهی پدر و مادر خود كه در فاصله 1500 كیلومتری قرار داشت، نقل مكان كند. او دوست داشت به هر طریق ممكن با بچهها در تماس باشد، اما شوهر سابقش با دخالت او به شدت مخالفت میكرد. او نمیخواست زیاد با رابین حرف بزند یا او را در جریان جزئیات زندگی كودكان قرار دهد. سؤالهای رابین، او را آزار میداد، زیرا فكر میكرد كه بدون ابراز نگرانی مادر هم، بچهها به اندازه كافی ناراحتی و مشكل دارند. سرانجام او به رابین گفت كه اگر واقعاً برای بچهها آنقدر اهمیت قائل است میتواند بازگردد و كمی نزدیكتر به آنها زندگی كند.
چیزی كه رابین از شوهر سابقش میخواست و شوهر نمیخواست یا نمیتوانست فراهم كند، ایجاد تسهیلاتی برای یك ارتباط صمیمانهتر بین او و بچههای راه دورش بود. او از اینكه قادر نبود یك مادر تمام وقت باشد احساس گناه میكرد و امیدوار بود كه مكالمات طولانی و توأم با اكراه از جانب شوهرش بتواند آتش شوق و درد دوری از بچهها را كمی در او كاهش دهد. این كار فایدهای نداشت و در كوتاه مدت برای رابین نتیجه معكوس داشت. در مشاوره، رابین اندوه عمیق خود را در دور بودن از بچههایش نمایان كرد. «روزی كه قرار بود از آنها جدا شوم، روزی بود كه بدون مبالغه فكر كردم دارم جان میدهم.» پس از طی دورهی اندوه دوری از بچهها، او تصمیم گرفت كه چند هدف واقع گرایانه برای خود تعیین كند. از جمله سعی كرد به نوعی رابطهاش را با بچهها مستحكم كرده، از همسر سابق خود پشتیبانی و حمایت كند. رابین به شوهر سابقش گفت كه به خاطر توجه و نگهداری خوب او از بچهها بینهایت از وی سپاسگزار است. او به جای حرف كشیدن از آن مرد دربارهی بچهها، مستقیماً از خود بچهها راجع به این كه روزگارشان چگونه است سؤال كرد و دریافت كه صحبت با آنها رضایت بخشتر است. رابین آموخت كه بخشی از والد دور بودن این است كه در برخی موارد مته به خشخاش نگذارد و این كه دانستن تمامی جزئیات زندگی بچهها برای او عملی نخواهد بود- و این قسمت یكی از سختترین واقعیتهای زندگی راه دور برای والد و فرزندان است. شوهر سابق رابین به این تغییر رفتار وی واكنش مثبت نشان داد و به تدریج از او در مورد مسائل بچهها نظرخواهی كرد. اینك رابطهی خصمانه آنها به یك حالت دوستانه تبدیل شده است كه بدون شك منافع همگی را دربردارد.
به رغم آنكه والدین راه دور از زندگی روزمرهی فرزندان خود بیخبر هستند، ولی میتوانند نقش خاصی در زندگی آنها داشته باشند. آنها میتوانند از راه دور ناظران منصفی در روابط بین بچهها و والد حاضرشان باشند و از همان بیطرفی در كمك به حل دعواها یا سوءتفاهمها استفاده كنند. هرچند كه داشتن این نقش پراهمیت همهی آنچه را كه والد راه دور از دست میدهد، جبران نمیكند، اما این همكاری و همیاری میتواند برای اعضای خانواده سابق شما سودمند باشد.یكی از راههایی كه به كمك آن، توانستم از راه دور پشتیبان جف باشم ایفای نقش میانجی در منازعات بین او و پسرم جاش بود. البته آن موارد زیاد اتفاق نمیافتاد و اگر هم اتفاق میافتاد معمولاً من از آن مطلع نمیشدم، اما وقتی میشنیدم وساطت میكردم. یك سال پیش در یك مكالمهی تلفنی با جاش، او گفت كه از دست پدرش خیلی عصبانی است زیرا به قابلیتهای وی اعتماد ندارد. من او را ترغیب كردم كه با پدرش حرف بزند و قضایا را از دیدگاه خودش تشریح نكند، اما او گفت كه تمایلی به این كار ندارد. سپس جف را پای تلفن كشیدم. او هم به شدت از جاش عصبانی بود و میگفت جاش به شكلی زننده با او پرخاش كرده، در حالی كه او سزاوار چنان برخوردی نبوده است. من با جف دربارهی احساسات متغیر نوجوانان صحبت كردم و متذكر شدم كه این مسئله كاملاً عادی است و سایر والدین هم با آن درگیرند. از این رو، لازم است جف حدودی بین خود و جاش تعیین كرده و او را طوری تربیت كند كه او بفهمد در چه مواقعی زیاده روی میكند؛ اما جف عصبانیتر از آن بود كه بخواهد با پسرش صحبت كند. او را تشویق كردم كه هرچه زودتر با او حرف بزند بهتر است،زیرا زندگی كوتاه است. به جف گفتم كه مشكلاتش را با جاش حل و فصل كند. همچنین گفتم از اهمیتی كه برای احساسات پسرمان قائل است، سپاسگزارم. اندكی بعد جاش به من تلفن زد و گفت كه پدرش با او در مورد اختلافات موجود صحبت كرده و الان اوضاع خوب است. چند روز بعد، یادداشتی از جف دریافت كردم كه از من به خاطر حمایت كردن از او در آن مقطع حساس تشكر كرده بود. من به عنوان والد راه دور، از خارج گود واقعاً به آرام شدن یك موقعیت بحرانی كمك كردم و خیلی خوشوقت بودم كه توانستهام اقدامی در جهت سلامتی روانی خانواده ام انجام دهم. رابطهی من با جف به قدر كافی محكم بود كه با علم به این كه او از من خواهد پذیرفت، بتوانم او را نصیحت كنم. ما به همدیگر متكی هستیم و در طول سالها خواستههای یكدیگر را برآورده كردهایم.
مارجری كه دختر چهارده سالهاش با وی زندگی میكند، داستان متفاوتی دارد. او پس از هشت سال تلاش برای حل اختلافات با شوهر سابقش، به این كه والدی بدون ارتباط با پدر فرزندش باشد تن داده است. عملاً هیچ رابطهای بین او و همسر سابقش وجود ندارد. دخترش به تنهایی تمام برنامه ریزیها را برای دیدن پدرش انجام میدهد. مارجری میگوید: «شوهر سابق من شیوهی زندگی خیلی آزادی دارد و قبول مسئولیت را دوست ندارد.» او دوست ندارد حتی وقتی كه اختلاف نظری در مورد مشكلات دخترشان دارند با مارجری صحبت كند. او به صورت مرتب كار نمیكند. از همین رو، نمیتواند كمك هزینهی ماهانه فرزندش را مرتباً پرداخت كند. او میگوید كه به دخترش عشق میورزد و حداقل دوبار در سال وی را میبیند و هروقت بتواند برای مارجری پول میفرستد. مارجری پس از آن همه سال جنگ و جدل و رسیدن به این نتیجه كه تغییری حاصل نخواهد شد، در تنهایی شروع به بزرگ كردن دخترش كرد. او چند سال به شوهر سابقش زنگ میزد و سعی میكرد او را وارد بحثهای مربوط به دخترشان كند، اما شوهر سابقش كاملاً به او فهماند كه هیچ علاقهای به شنیدن صدای او ندارد و حتی لازم میدانست كه مارجری نصف هزینه رفت و آمد دخترشان را تقبل كند. مارجری كه نمیخواست فرزندش از داشتن رابطه با پدر محروم باشد، با وجود این كه آن مرد وظایف مادی خود را در طول سالها انجام نداده بود، هزینهها را قبول كرد. او سرانجام امسال به همهی آن حسن نیتها پایان داد و گفت كه اگر شوهر سابقش بخواهد بچه را ببیند باید هزینههای مربوطه را به طور كامل پرداخت كند و اگر این كار را نكند نمیتواند بچهاش را ببیند. گرچه در این میان تنها كسی كه رنج خواهد برد دختر آنهاست، اما مارجری میگوید پدر بچه باید بهای كارش را بپردازد و او تاكنون خیلی بیش از سهمش خرج كرده است. البته رابطهی دور اكثر والدین خیلی ملایمتر از مورد مارجری است. بیشتر همسران سابق قادر بودهاند كه درجهای از ادب و تواضع را حفظ كرده و در موارد مالی و پرداخت هزینهها به توافق برسند. یك مادر سرپرست به من میگفت كه به نظر او ارزش رابطهی فرزندش با پدر راه دور بیش از آن است كه او پدر راه دور فرزندش را وادار به پرداختن كمك هزینه كند:
«پدر شِری موافقت كرد كه هفتهای سی دلار هزینه بچه را بپردازد، اما این كار را فقط پارسال انجام داد. من به تنهایی تلاش كردم تا این رابطه ادامه یابد و برای دریافت هزینه از او اقدامی جدی نكردم.»-فران
نكته اینجاست كه پدر شری باید همزمان با داشتن یك رابطهی پر از عشق و عاطفه با دخترش، از جنبه مادی نیز تا حد امكان با همسر سابق خود برای تأمین مالی كودكش مشاركت كند. هیچ یك از دو مورد بالا، نافی دیگری نیست. فران معتقد است كه اگر برای گرفتن كمك هزینه پافشاری میكرد امكان داشت رابطهی شری با پدرش دچار صدمه و آسیب شود. او همچنین معتقد است كه در صورت چنین درخواستی امكان داشت پدر شری كاملاً خودش را كنار بكشد. من به عنوان یك مشاور خانواده عقیده دارم كه فران به طور ناخودآگاه به دخترش یاد میدهد كه مردها كمتر مسئولیت پذیرند و نمیتوان روی آنها حساب كرد و از این رو خاصیتی برای زنها ندارند. فران باید به شوهر سابقش بگوید كه این نوع برخورد برای دخترش مضر است. همچنین اگر فران از پدر دخترش حمایت بیشتری را طلب كند، لطف بزرگی در حق دخترش كرده است؛ زیرا در این صورت شری خواهد دید كه مادرش قدرت كافی برای برآوردن خواستهای او دارد.
من همیشه در مسئولیتهای مالی برای بزرگ كردن پسرمان، شریك بوده ام. از همان ابتدا كه من و پدر او از هم جدا شدیم، من بخشی از درآمد خود را به هزینههای جاش اختصاص دادم. هرچه سطح درآمد من بالا رفت كمك من نیز افزایش یافت. از وقتی جاش با پدرش به ورمونت عزیمت كرد، من هر ماه مبلغی برای نگهداری او ارسال كردهام.
قبل از رفتن جاش؛ در روز مادر، شوهر سابق من هدیهی مخصوصی به من داد. آن هدیه مبلغ یك هزار دلار بود كه برای هزینه رفت و آمد من در نظر گرفته شده بود تا مانعی در راه ملاقات من و جاش به وجود نیاید. پیش از آن، نگرانی بزرگ من این بود كه مبادا به خاطر هزینهی زیاد نتوانم به طور مستمر به دیدار پسرم بروم؛ اما به لطف بخشندگی جف و قیمتهای مناسب هوایی توانستم جاش را در مدت سال اول اقامت او در ورمونت تقریباً هر ماه ملاقات كنم.
شما با همسر سابقتان چه نوع قرارهای مالی تنظیم كردهاید؟ اگر شما والد راه دور هستید، آیا به واحد محلی یا سرپرست كودك كمك میكنید؟ بسیاری از مادرانی كه با آنها صحبت كردهام، از اینكه به فرزندان شان كمك مالی كردهاند به خود بالیدهاند. پسر كریستین در انگلستان با پدرش زندگی میكند، اما خودش ساكن نیویورك است. هنگامی كه پسر آنها، اسكات، هفت ساله بود كریستین تصمیم گرفت كه او نزد پدرش زندگی كند. اكنون اسكات شانزده ساله است و وضع مناسبی دارد و كریستین فكر میكند كه تصمیم او مبنی بر زندگی پسرش با همسر سابقش بجا بوده است. «من همیشه سهم خود را برای نگهداری او پرداخت كردهام، از جمله برای رفتن اسكات به مدرسهی شبانه روزی و نیز برای یكی از دو سفر سالانهی او به آمریكا هزینههایی را متحمل شدم. حتی گاهی هزینهی اضافه هم پرداختهام و از این روش راضی هستم.»
كریستین و شوهر سابقش در طول سالها به تفاهم رسیدهاند، در حالی كه ابتدا اوضاع به قدری وخیم بود كه پدر، اسكات را ربوده و به انگلیس برگردانده بود. كریستین برای سرپرستی، مبارزه كرد و دعوا مدت زیادی طول كشید. سرانجام او برنده شد؛ اما بعد از سالها زندگی طاقت فرسا در آمریكا دریافت كه برای پسرش مفید خواهد بود كه با پدر سختگیر و مقرراتی خود زندگی كند. كریستین از حق سرپرستی خود به نفع شوهرش صرف نظر كرد و از آن تاریخ به بعد رابطهی نسبتاً رضایت بخشی با پدر فرزندش دارد. «من مشخص كردم كه در زمینهی تحصیلات اسكات چه انتظاری دارم،اما تحقق آنها را اجباراً به شوهر سابقم سپردم، زیرا به او اعتماد زیادی دارم. ما با هم سازگاریم و همیشه در ارتباط خواهیم بود.»
معمولاً در مواقع بحرانی با كریستین تماس گرفته نمیشود و او بعد از وقوع اتفاقات، توسط شوهر سابقش از كم و كیف ماجرا باخبر میشود. او میداند كه به دلیل بعد مسافت، كار زیادی از وی ساخته نیست و اتكای او به پدر فرزندش است كه موقعیتها را به طریق مقتضی كنترل میكند. او هرچند دفعه كه بتواند، با اسكات به طور مستقیم رابطه برقرار میكند. وی تمام سفرهای فرزندش را برنامه ریزی كرد و برای ملاقات، پول و بلیت ارسال میكند.
یكی دیگر از روابطی كه طی سالهای گذشته با فراز و نشیبهای زیادی مواجه بوده است، روابط بین جان، كه به مدت سه سال والد راه دور بوده، و همسر سابقش جانیس است. جدایی آنها تقریباً مسالمت آمیز صورت گرفته و جانیس با دخترش ونسا در محلهای نزدیك، اقامت كرده و جان هر وقت كه تمایل داشته فرزندش را دیده است. هرچند كه جانیس قول داده بود كه نصف سهم خود را از بابت صورت حسابهای مشترك بپردازد، اما به این وعده وفا نكرد و جان هم در این مورد اصرار زیادی نكرد. بعد از حدود یك سال به جان گفته شد كه جانیس و شوهر جدیدش كرل میخواهند به همراه ونسا به كارولینای جنوبی نقل مكان كنند. او از این كه توسط همسر سابقش در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته، بسیار عصبانی شده بود. به اعتقاد او جانیس میدانسته كه او خیلی عصبانی خواهد شد، لذا از قبل موضوع را به وی نگفته بود. [و بعد ادامه میدهد:] «به من هیچ اطلاع قبلی داده نشده بود. آنها به طور ناگهانی غیب شدند و من نمیدانستم در كجا هستند. بعداً به من گفتند كه ما عازم كالیفرنیا هستیم، خدا نگهدار.»
جان به شدت پریشان شد. كارش را از دست داد. به هر دری میزد كه كاری پیدا كند. او هنوز قسط خانه و بدهیهای زمان زندگی مشترك را میپرداخت. از همین رو، پرداخت هزینهی ماهانه فرزندش نیز كمی عقب افتاد. «نامهای از كارولینای جنوبی به دستم رسید كه در آن جانیس از من به خاطر نپرداختن كمك هزینهی بچه شكایت كرده بود. او هیچ وقت سهمیهی مربوط به خود را كه توافق كرده بودیم، نپرداخت. احساس كردم از پشت خنجر خوردهام و حالا با دادگاه طرف بودم. من به فشار دادگاه نیازی نداشتم، زیرا هرچه میتوانستم به او داده بودم.» حالا چكهای كمكی جان هر دو هفته یك بار ارسال میشود و او هنوز از بابت دادگاه به شدت دلخور است. پس از اینكه جانیس و كارل نقل مكان كردند، از جان خواستند كه بگذارد كارل دخترشان را به فرزندخواندگی بپذیرد تا او مجبور نباشد به پرداخت كمك هزینه ادامه دهد. جان این پیشنهاد را نشنیده گرفت و آن را توهین به خود تلقی كرد. با این همه، جان و جانیس حالت نسبتاً دوستانهای را حفظ كردند. جان، عملی در جهت تحریك نفرت همسر سابقش انجام نمیدهد و او هم در مقابل سعی میكند به وی زیاد سخت نگیرد. او، ونسا را ترغیب میكند كه به پدرش تلفن بزند و روابط آن دو را مورد حمایت قرار میدهد. همچنین جانیس برای صلاحدید و راهنمایی در مورد پرورش دخترشان به جان زنگ میزند. اینك رابطهی جان با همسر سابقش بر این مبناست كه خواستههای خود را زیر پا نهاده و نسبت به او مهربان باشد. او میخواهد به راحتی به دخترش دسترسی داشته باشد. او میخواهد در بزرگ كردن فرزندشان تا حد ممكن دخالت داشته باشد و میل ندارد كه از راه دور مجادله و دلخوری وجود داشته باشد. او فكر میكند قدمی كه برداشته نتیجه مثبت داده است. وی رابطهی خوبی با ونسا دارد و برای برقراری رابطه با او، كه حالا یك نوجوان است، كمتر به مساعدت همسر سابق نیازمند است.
بین سركوب كردن خشم و دردتان به خاطر این كه روابط ملایمی با همسر سابق و بچههای راه دور خود داشته باشید یا آنكه احساس كنید از شما سوءاستفاده شده است، فاصله بسیار ناچیزی وجود دارد. عبور شما از این خط به نوع رابطهی شما با همسر قبلیتان بستگی دارد و اینكه چقدر قادر هستید احساسات خود و مسائل حساس را با او در میان بگذارید. دكتر كنستانس آرونز مدیر دائمی برنامه مشاورهی ازدواج و خانواده در دانشگاه كالیفرنیای جنوبی و نویسندهی كتاب خانوادههای طلاق (2)، معتقد است كه رابطهی بین همسران سابق، بحرانی است. «درجهی پشتیبانی والد محلی از والد راه دور، تعیین كنندهی میزان استحكام و عمق پیوند والد راه دور و كودك خواهد بود.»
شما باید تصمیم بگیرید و تلاش كنید تا آن اتفاق بیفتد. اگر توانستهاید سالهای تلخ اولیه بعد از طلاق را پشت سر گذارید و رابطهی خنثی یا دوستانهای را با همسر سابق خود ایجاد كنید، رابطهی شما با فرزند راه دورتان به مرحلهی مطلوبی خواهد رسید. از طرف دیگر، اگر شما هنوز گرفتار یك وضعیت خصمانه با همسر سابقتان هستید احتمالاً برای رابطه با بچهی راه دورتان موانع زیادی خواهید داشت.
لئو پس از سالها مشاجره با همسر سابقش تصمیم گرفت خودش را كنار بكشد. او دیگر به همسر سابقش زنگ نمیزند و تلاشهای خود را برای ایجاد رابطه با پسرش متوقف كرده است. او منتظر است كه وقتی پسرش در پائیز آینده به كالج رفت، با او تماس بگیرد، برای لئو سالهای بدون پسرش طاقت فرسا بوده است. او هر راهی را كه فكر میكرده میتواند بدون دخالت همسر سابقش با فرزندش تماس بگیرد، امتحان كرده است. اما پسرش از او استقبال نكرده و حتی به نامههای او هم جواب نداده است. همهی نامههایی كه لئو سفارشی پست میكرد، مهر برگشت خورده است. تماسهای تلفنی او مسدود شده و چكهای ارسالیاش نیز نقد نشده است. او سعی كرد از دوستان و بستگان برای ارسال پیام به پسرش استفاده كند. او با ناظم و مشاور مدرسه صحبت كرد اما آنها نخواستند دخالتی كرده یا اطلاعاتی به او بدهند. به شهرك محل اقامت پسرش رفت و بیرون مدرسه منتظر او شد، اما هرگز او را در حال خروج ندید- سالها از دیدار آن دو میگذشته و احتمالاً او قیافه پسرش را تشخیص نداده است. او داخل اتومبیل خود، در مقابل منزل پسرش كشیك داد؛ اما یك نفر، احتمالاً زن سابقش به پلیس اطلاع داده و او را مؤدبانه به خارج از شهر راهنمایی كردند. با این همه، او برای همیشه ناامید نشده، بلكه فعلاً خودش را كنار كشیده است. بدون تردید همسر سابقش او را از داشتن رابطه با فرزندش محروم كرده است و از آنجا كه پسرش هم به علت آن كه لئو او را در شش سالگی ترك كرده است، از دستش عصبانی است، مایل به برقراری ارتباط نیست. درواقع هر رابطهای كه لئو در طول سالها سعی در ایجاد آن داشته، عملاً خنثی شده است.
البته هیچ عذری برای تماس نگرفتن لئو با فرزندش در آن سالها وجود ندارد. با وجود این كه او زن سابق خود را به این كه پسرشان را علیه او شورانده متهم میكند، اما این غفلت خود او بوده كه این فاصله را در روابط آنها به وجود آورده است. او پس از اینكه از همسرش جدا شد، تصمیم گرفت كه نویسنده شود. خواست شغلش را رها كند و دوباره به مدرسه برود. وكیل او گفت برای این كه به خاطر هزینهی كودك به دادگاه احضار نشود، لازم است از آن ایالت خارج شود. او توجه نداشت كه این امر تا چه حد در روابط میان او و فرزندش اثر منفی برجای میگذارد. سالها بعد لئو از طریق مشاوره دریافت كه او كاری را در مورد پسرش انجام میداده كه پدرش در مورد خود او انجام داده بود؛ یعنی ترك او در سن پایین. لئو كارهای زیادی دارد كه در آینده انجام دهد. او هیچ امیدی ندارد كه بتواند با همسر قبلیاش حتی یك رابطهی حقوقی داشته باشد. در مورد دریافت یك جواب مساعد هم از طرف پسرش چندان خوشبین نیست. اما او به تلاش ادامه خواهد داد. او امیدار است كه در آینده، پسرش بیشتر او را بشناسد. این یك امید واهی است، اما در عین حال تنها چیزی است كه لئو در حال حاضر دارد.
تا اینجا در مورد انواع رابطههایی كه والدین سابق در طول زمان برای خود شكل میدهند و اینكه چگونه از رابطهی راه دور یكدیگر با فرزندشان حمایت میكنند یا نمیكنند، صحبت كردم. بیشتر والدین راه دوری كه با من مصاحبه داشتهاند، قادر بودهاند رابطهای خنثی یا دوستانه با همسران قبلی خود به وجود آورند؛ هرچند كه در این راه پستیها و بلندیها دیدهاند و خار و خاشاك زیادی را متحمل شدهاند تا به گل وجود اولادشان برسند. همسران سابق از نوع اخیر دوست داشتهاند كه فرزندشان به نوعی با هر دو والد مرتبط باشد و دریافتهاند كه هماهنگی و همكاری با یكدیگر كمك خواهد كرد كه این مراحل به طور آرام پشت سر گذارده شوند. رابطهی خود من با خانوادهی راه دورم، در طول سالها رشد كرده و همواره در حال تغییر بوده است. وقتی كه در ماه ژوئن گذشته، جاش از دبیرستان فارغ التحصیل شد، همگی دور هم جمع شدیم تا موفقیت او را جشن بگیریم. من به همراه شوهرم در آنجا بودم. والدین من از نیویورك با هواپیما به آنجا آمدند و جف و همسرش نیكاندرا میزبان ما بودند. والدین من از چهارده سال پیش كه من و جف طلاق گرفتیم برای اولین بار بود كه به منزل جف میآمدند. آخر هفته خیلی خوب گذشت. روز اول همگی بیرون غذا خوردیم و روز دوم نیكاندرا برای همه غذایی خوشمزه درست كرده بود و ما كاری را كه قرار بود، انجام دادیم؛ یعنی برای جاش جشن گرفتیم و در افتخاری كه برای همه به وجود آورده بود، شریك شدیم. من ترانهای برای این مراسم نوشته بودم كه همگی با هم خواندیم. در آن لحظهی باشكوه هیچ كس با نگاه كردن به ما نمیتوانست به پیچیدگی روابط ما پی ببرد. من و هِرب در ورمونت نزد آنها بودیم. من در خانهی آنها و آنها در خانهی من همیشه با روی خوش با هم مواجه میشویم. خیلی از مردم فكر میكنند رابطهای كه من با شوهر سابق خود دارم، غیرعادی است. بیشتر همسران سابق احساس راحتی ندارند كه شب را در منزل یكدیگر بگذرانند، بخصوص كه همسر جدیدی هم در كار باشد. آنچه برای من اهمیت دارد، این است كه رابطهی من با جف، در جهت كمك به تحكیم و تقویت رابطهام با جاش خیلی سودمند بوده است. او از رابطهی من با پسرم به طور كامل پشتیبانی كرده و برای آنكه من یك والد قوی و دخیل باشم، از هیچ مساعدتی دریغ نكرده است. او در چهار سال اخیر از همكاری و حمایت كامل من دربارهی جاش برخوردار بوده و میگوید: «این رفتار تو در این كه احساس نكنم والدی تنها هستم تأثیر متفاوتی به وجود آورده است. به نظر میآید كه تو واقعاً از اینكه من در غیاب تو، در بزرگ كردن پسرت نهایت كوششم را میكنم، قدردان هستی».
نصیحت من این است كه سعی كنید رابطهای با حداقل درگیری ایجاد كنید. اگر نمیتوانید دوست باشید، لااقل نسبت به یكدیگر بیتفاوت باشید و رنجش خود را پنهان كنید تا فرزند راه دور شما بین دو والد در حال جنگ گیر نكند. اگر بتوانید با هم همكاری كرده و گاهی راجع به احتیاجات فرزندتان با هم تبادل نظر كنید، شما به عنوان والد راه دور از این وضعیت قدردانی میكنید و شما والد محلی، مساعدت و پشتیبانی لازم را به دست خواهید آورد. اگر رابطهی شما با همسر سابقتان طوری باشد كه هر دو به اینكه بهترین والدین ممكن برای فرزندتان باشید، تشویق شوید، آنگاه فرزند شما در یك موقعیت دشوار میتواند از وجود هر دوی شما به نحو احسن استفاده كند.
پینوشتها:
1.Sharing The Children,by Robert E.Adler
2.Divorce Families
گالپر كوهن، میریَم، (1391)، والدین راه دور، ترجمه وحید ایمن، تهران: همشهری، چاپ دوم