نظارت اجتماعی و نظم هنجاری

«نظارت اجتماعی»، نیرویی است که فرد را تشویق می‌کند تا به نحوی منطبق با فرهنگ پذیرفته شده رفتار کند. به عبارت دیگر، نیرویی است که مانع از آن می‌شود که فرد از تمایلی پیروی کند که واکنش ناخوشایند اعضای جامعه را به دنبال دارد.
جمعه، 10 ارديبهشت 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نظارت اجتماعی و نظم هنجاری

 نظارت اجتماعی و نظم هنجاری
 

 

نویسندگان: دیوید درسلر و ویلیام ویلیس
برگردان: مهرداد هوشمند و غلامرضا رشیدی



 

«نظارت اجتماعی»، نیرویی است که فرد را تشویق می‌کند تا به نحوی منطبق با فرهنگ پذیرفته شده رفتار کند. به عبارت دیگر، نیرویی است که مانع از آن می‌شود که فرد از تمایلی پیروی کند که واکنش ناخوشایند اعضای جامعه را به دنبال دارد.
وقتی شما رانندگی می‌کنید معمولاً به شیوه‌ای پذیرفته شده رفتار می‌کنید در سمت راست حرکت می‌کنید، بجز موقع سبقت گرفتن؛ کنار می‌کشید و توقف می‌کنید تا آمبولانس که حق تقدم دارد عبور کند. این اعمال بیانگر پدیده‌ی نظارت اجتماعی است. هیچ نیروی خارجی یا مادی مانع از نقض قانون به وسیله شما نمی‌گردد، بلکه شما تحت نظارتی درونی عمل می‌کنید. می‌دانید که از شما چه انتظاراتی دارند و در صورت برآورده نکردن این انتظارات از عواقب آن آگاهید: ممکن است باعث تصادف بشوید، افسر راهنمایی ممکن است بیاید و شما را جریمه کند، یا ممکن است آمبولانس نتواند به صحنه‌ی تصادف برسد. در این معنا «نظارت اجتماعی نظارتی درونی شده است».
چون نظارت اجتماعی باید درونی شود تا بتواند به نحوی مؤثر عمل کند، معمولاً با «نظارت بر خود» [خویشتن داری] مرتبط است. با وجود این، نظارت اجتماعی نوعی نظارت بر خود مبتنی بر اذعان به عواقب اجتماعی رفتاری خاص است. تنبیه کودک نشانه نظارت اجتماعی نیست. نمونه نظارت اجتماعی آن کودکی است که از رفتاری خاص سر باز می‌زند؛ زیرا می‌داند در غیر این صورت تنبیه می‌شود.
در واقع نظارت اجتماعی همیشه از نفوذ کافی برای جلوگیری از پیروی افراد از تمایلات خود برخوردار نیست. بیشتر ما اغلب اوقات از معیارهای رفتاری ضروری و مورد ترجیح پیروی می‌کنیم - حتی اگر چنین کاری ما را ناخرسند کند -زیرا متوجه هستیم که اگر رفتارمان از لحاظ اجتماعی، مقبول و پذیرفته نباشد، سرانجام زیان آن بیشتر از نفع آن خواهد بود. بدین ترتیب نظارت اجتماعی به نیرویی مؤثر در حفظ سازگاری میان افراد هر گروه انسانی تبدیل می‌شود؛ چه این گروه خانواده باشد، چه گروهی از جوانان، راهبان صومعه یا جوخه‌ای سرباز.
هر چند ترسها و نگرانی‌های ما نیرویی منفی در تنظیم رفتار است، چنین احساساتی دارای جزئی مثبت نیز هستند. در واقع نیروی منفی ترس ناشی از نیروی مثبت و ملازم آن است، نیرویی که عبارت است از تمایل به مقبولیت اجتماعی و رفاه مادی. یکی از دلایل اینکه ما از تمسخر، تحقیر، سرزنش، تنبیه یا از دست دادن آبرو می‌ترسیم این است که آموخته‌ایم، ارزش زیادی برای واکنشهای مثبت به رفتارمان قائل شویم. علاوه بر این، از رسوم، یعنی مقررات رفتاری جامعه خویش، پیروی می‌کنیم؛ زیرا آموخته‌ایم که به آنها اعتقاد داشته باشیم و درستی آنها را قبول کنیم.

هنجارهای اجتماعی

وسیله‌ای که نظارت اجتماعی از طریق آن عمل می‌کند، نظام «هنجارها»ی جامعه است. اعضای هر جامعه ارزشهای خود را از طریق چنین نظامی بیان می‌کنند، که فرد فرد افراد جامعه را به سوی رفتاری هدایت می‌کند که «باید» ارائه کنند. بدون هنجارهای اجتماعی، جامعه امکان پذیر نیست.
«هنجار اجتماعی مشخص کننده‌ی رفتاری است که تعدادی از مردم معمولاً از دیگران انتظار دارند یا می‌خواهند و خود به طور منظم آن را در پاسخ به وضعیت‌هایی خاص انجام می‌دهند.» رفتاری که هنجارهای اجتماعی آن را مشخص می‌کند ممکن است مهم یا جزئی باشد و همیشه با عنصر «لازم است که» یا «باید» همراه است.
«هنجارهای اجتماعی رفتار را هم معین می‌کنند و هم ممنوع.» رفتار معین شده به صورت مثبت بیان می‌شود: ما «باید» از کودکان حمایت کنیم. رفتار ممنوع به صورت منفی بیان می‌شود: ما «نباید» دزدی کنیم.
«بعضی از هنجارهای اجتماعی شامل کل جامعه می‌شود؛ برخی دیگر فقط شامل گروههایی خاص در جامعه می‌گردد.» در تعیین اینکه هنجاری خاص شامل فرد یا گروهی معین می‌شود یا نه، چندین عامل ممکن است در کار باشد؛ از جمله این عوامل جنسیّت، سن، شغل، وضعیّت تأهل و ظرفیت جسمی یا روانی است. برخی از جوامع محدودیتهای سختی بر لباس و رفتار عمومی مناسب وضع می‌کنند که فقط شامل زنان می‌شود. در جامعه ما فقط از مردان انتظار جنگیدن در زمان جنگ می‌رود. از جوانان کمتر از سنی معین می‌خواهیم به مدرسه بروند و آنانی را که مُسنترند معاف می‌کنیم. ما از تاجران زن و مرد کاملاً انتظار داریم کالاهایی را بفروشند که سود مالی معقولی را نصیب آنان کند، اما معتقدیم پزشکان وقتی بیماری استطاعت مالی ندارد باید بدون دستمزد خدمات خود را ارائه دهند. انتظارات ما در مورد رفتار شخصی مجرد با جنس مخالف نیز با همان انتظارات در مورد شخص متأهل فرق می‌کند. فرد غیر نظامی که توانایی جسمی دارد از لحاظ قانونی موظف است که اگر ببیند فردی، فرد دیگر را مورد حمله قرار داده است، هر کاری که ممکن است برای مجبور ساختن مهاجم به ترک کار خود انجام دهد - هنجاری که به هیچ وجه همیشه رعایت نمی‌شود. برعکس فردی دچار معلولیت جسمی که معقولاً نمی‌توان از او انتظار انجام دادن چنان کاری را داشت، چنین قاعده‌ای شامل حالش نمی‌شود. متهمی که قانوناً عاقل است مسؤول ارتکاب جرم است، اما کسی که از لحاظ قانونی دیوانه است چنین نیست.
آنچه رفتار الزامی یا مورد انتظار را تشکیل می‌دهد، در زمانهای مختلف در یک جامعه واحد متفاوت است. یک قرن پیش، نظارتهایی که در مورد رفتار زنان به عمل می‌آمد بسیار سخت‌تر از امروز بود. مید مینگرود (Meade Minnegerode) درباره‌ی زندگی در ایالات متحد در اواسط قرن نوزدهم چنین اظهار داشت:
«به طور کلی آداب و رسوم ممنوع می‌کرد که بانویی در مورد وضع مزاجی آقایی سؤال کند، مگر آنکه آن آقا بیمار یا خیلی مسن باشد. برای بانوان بر زبان آوردن کلمات عامیانه نفرت انگیز بود و آنان هرگز نمی‌بایست کلماتی چون چرت زدن، نامیزون، «باحال» به جای سرگرم کننده یا «پولکیدن» برای اشاره به رقص قدیمی پولکا را بر زبان آورند.»
هرچند فرهنگ تأثیر عمیقی بر رفتار هر یک از اعضای جامعه دارد، مردم باز هم می‌توانند در بعضی از زمینه‌ها دست به انتخاب بزنند. بسیاری از رفتارهای اجتماعی را- بویژه در جوامع بزرگ و پیچیده که فعالیتهایی بسیار متنوع در اختیار افراد قرار دارد - هنجارهای اجتماعی تنظیم نمی‌کند. در بسیاری از موارد می‌توانیم بدون تحریک حس انتقاد کسانی که در موقعیتی هستند که رفتار ما را مشاهده یا از آن باخبر می‌شوند هر طور که می‌خواهیم رفتار کنیم. می‌توانیم در آپارتمان یا منزل شخصی زندگی کنیم، مشترک این یا آن روزنامه شویم، پیرو آیین مذهبی خاصی شویم یا عضو هیچ فرقه‌ای نباشیم.
هنجارهای جمعی اجتماعی «نظام مبتنی بر هنجار» یا «نظام مبتنی بر هنجار» جامعه را تشکیل می‌دهند. هر جامعه‌ی انسانی، نظامی مبتنی بر هنجار، یعنی مجموعه‌ای مرتبط از هنجارهای اجتماعی دارد که رفتار افراد خود را هدایت می‌کند.
هنجارهای مربوط به رفتار جنسی، شامل رفتارهای خاص عشق ورزی، ازدواج، تولید مثل و زندگی خانوادگی می‌شود. هنجارهای پوشاک، شامل هنجارهای مربوط به نقشهای جنسیتی، کار، تفریحات، ازدواج و فارغ التحصیل شدن از دانشکده می‌شود. هنجارهای اجتماعی نظامی را تشکیل می‌دهند که با وجود برخی تناقضات ظاهری یا واقعی غالباً هماهنگ و منطبق با مفهوم اخلاقیات در جامعه به طور اخص و سایر اهداف مطلوب
است.
نظام مبتنی بر هنجارهای هر جامعه‌ی انسانی از بسیاری لحاظ مشابه نظامهای همه‌ی جوامع انسانی دیگر است. برای مثال همه‌ی جوامع برای برقراری رابطه‌ای که به آن ازدواج می‌گوییم، مقرراتی دارند.
اما با وجود مشابهت‌های موجود، بین نظام‌های مبتنی بر هنجار، تفاوتهایی نیز وجود دارد. هر نظام دارای خصوصیاتی متمایز و احتمالاً بی همتاست. یک نمونه از چنین تفاوتهایی را سیمور. ام . هرش (Seymour M.Hersh) بوضوح توصیف می‌کند و می‌گوید: پرسنل نظامی آمریکا که مأمور اجرای پروژه‌های «برقراری صلح» در ویتنام بودند، اغلب گله داشتند که ویتنامی‌ها اهمیتی به بچه‌های خود نمی‌دهند.
آنان می‌گفتند که مادران سعی می‌کنند هنگام جابجایی، کودکان خود را جا بگذارند. یکی از سربازان می‌گفت: «با چشم خودم دیدم که زنی بچه‌ی خود را زمین گذاشت و خود در داخل هلی کوپتر ورجه و ورجه می‌کرد. وقتی بچه را از زمین برداشتم و به او دادم او فریاد زد و به زمین اشاره کرد و بچه را از من قبول نکرد. این سرباز نمی‌دانست که زن روستایی در کوانگ نجای معتقد است که عبور دادن بچه از آستانه در بدشانسی می‌آورد، و لذا همیشه بچه را زمین می‌گذارد، از در عبور می‌کند و بعد برمی‌گردد و بچه را با یک حرکت سریع به این سوی در می‌آورد.»

کارکردهای هنجاری اجتماعی

نیروی اجباری هنجارها چندین هدف مثبت و سازنده را تأمین می‌کند:
1- هنجارهای اجتماعی امکان بقای موجود انسانی را فراهم می‌سازند. نوزاد تازه به دنیا امده با توانایی کامل دادن پاسخ مناسب به هرچه در محیط خود با آن روبرو می‌شود به دنیا نمی‌آید. او بدون هنجارهای اجتماعی که والدین را وادار به مراقبت از او می‌کنند زنده نمی‌ماند.
2- هنجارهای اجتماعی وسیله حفظ جامعه و برآوردن نیازهای افراد آن است. اگر نیازها و تمایلات زیستی ما کنترل نشود، به ایجاد هرج و مرج و احتمالاً بقای آن کمک می‌شود. وقتی هنجارها رفتار را کنترل می‌کند، افراد متعلق به یک فرهنگ مجبورند، نیازهای اجتماعی را گاهی به قیمت نادیده گرفتن تمایلات طبیعی خود برآورده کنند.
3- هنجارهای اجتماعی بیشتر رفتارهای فرد را خودجوش می‌کند و بدین ترتیب تعداد تصمیمات فردی لازم را بسیار کاهش می‌دهد. فرد در جریان جذب و درونی ساختن هنجارهای جامعه، روشهای بیشمار آزموده را برای حفظ حیات، سلامت، آسایش و مالکیت خویش یاد می‌گیرد. این هنجارها را می‌توان بعد از یادگیری در وضعیتهای مناسب به کار گرفت. شما هر بار که می‌خواهید به دوستتان سلام کنید به این امر فکر نمی‌کنید که آیا دست راستتان را جلو ببرید یا دست چپ‌تان را. وقتی رانندگی می‌کنید توقف نمی‌کنید تا ببینید آیا باید از سمت راست جاده حرکت کنید یا از سمت چپ. بدیهی است ما نمی‌خواهیم همه روشها و مراحل رفتار از قبل برایمان معین شود. بلکه ما با رفتار ناخودآگاه خود در وضعیت‌های خاص در وقت و انرژی صرفه جویی می‌کنیم و بدین ترتیب آزادی بیشتری داریم تا روشهای لازم برای وضعیتهای دیگر را تعیین کنیم.
از این رو فشار برای پیروی از هنجارها غالباً با هیچ گونه احساس واقعی تنش همراه نیست. در بسیاری از موارد احساس نمی‌کنیم که رفتارمان اجباری بوده است؛ زیرا کاملاً عادت کرده‌ایم که به شیوه‌ای خاص پاسخ بدهیم.
هر چند همه‌ی هنجارهای اجتماعی دارای اثر تنظیم رفتار هستند، اما همه آنها با قاطعیت یکسان اعمال نمی‌شوند. این هنجارها را براساس میزان پیروی مورد انتظار از آنها می‌توان به آداب عامیانه، رسوم گروهی و قانون تقسیم نمود.

آداب عامیانه و رسوم گروهی

ویلیام گراهام سامنر (William Graham Sumner) در کتاب خود، آداب عامیانه که در سال 1906 منتشر شد، اصطلاحات «آداب عامیانه» و «رسوم گروهی» را ارائه کرد. او آداب عامیانه را «معیارهای رفتاری» تعریف کرد. طبق تعریف او برخی از آداب عامیانه، نماینده‌ی رفتارهای «مورد انتظار» است - آنچه از لحاظ اخلاقی باید و نباید انجام دهیم. برخی دیگر از آداب عامیانه نماینده رفتارهای «الزامی» است - آنچه الزاماً باید و نباید انجام دهیم. سامنر دومین نوع آداب عامیانه را «رسوم گروهی» نامید. اما گفته‌های وی یکپارچه و هماهنگ نبود؛ او گاهی میان آداب عامیانه و رسوم گروهی تمایز قائل می‌شد و گاهی از «آداب عامیانه» برای اشاره به شیوه‌های رفتاری مورد پذیرش همگان از جمله آنچه ما جای دیگر رسوم گروهی می‌نامیم استفاده می‌کرد. امروزه جامعه شناسان معمولاً میان آداب عامیانه و رسوم گروهی فرقی قائل نمی‌شوند. آنان از هر دو اصطلاح برای نام گذاری همه‌ی معیارها و روشهای رفتاری که در هر جامعه به عنوان رفتار «درست»، «مناسب» و به نفع عامه مورد انتظار یا الزامی است استفاده می‌کنند.
«آداب عامیانه معیارها و رسوم جامعه‌ای خاص است، و بیانگر روشهای مورد انتظار یا الزامی اندیشیدن، احساس کردن و رفتار کردن تحت شرایطی خاص است. اجرای آنها عمدتاً از راههای غیررسمی صورت می‌گیرد.»
بررسی مفصل‌تر آداب عامیانه به شرح زیر است:
1- به طور کلی آداب عامیانه بدون برنامه ریزی اعضای جامعه وارد جامعه می‌شود. ممکن است گمان کنیم که مردم ابتدا نسبت به وضعیت خاصی به صورتهای مختلفی واکنش نشان می‌دهند، با وجود این سرانجام به این نتیجه می‌رسند که یک نوع واکنش به آن وضعیت از واکنشی دیگر بیشتر قابل اجراست؛ آنان به آنچه پاسخ مناسب‌تر به نظر می‌رسد عادت می‌کنند و بدین ترتیب آن رفتار پذیرفته می‌شود و در رسوم جامعه تثبیت می‌گردد. اکنون راه «درست» رفتار کردن در آن وضعیت همان است و چون درست است، یا آن را از افراد متعلق به فرهنگ انتظار دارند یا برای آنان الزامی است.
2- «خاستگاه آداب عامیانه احتمالاً نامعلوم است. برای مثال چه کسی می‌داند رسم کف زدن برای اظهار تحسین از کجا سرچشمه گرفت؟ چرا پیراهن مردان دکمه‌هایش در سمت راست و سوراخ دکمه‌ها در سمت چپ است؟
3- «آداب عامیانه زمانی وارد فرهنگ می‌شود که اکثر اعضای جامعه آنها را مرسوم و مناسب محسوب کنند.» استفاده از لوازم آرایش نمونه این مورد است. در دهه‌ی 1800، زن در آمریکا چون برای آبروی خود ارزش قائل بود احتمال نداشت از لوازم آرایش استفاده کند، اگر چنین کاری می‌کرد، زیرکانه از آنها استفاده می‌کرد تا به دلیل به نمایش گذاشتن صورتی غیرواقعی، دورویی خود را آشکار نسازد. او این حکم را می‌پذیرفت که زیبایی مصنوعی «بد» است. اما امروزه زیبایی مصنوعی کاملاً علنی است. مشتریان علناً به مغازه‌های فروش لوازم آرایش رفت و آمد می‌کنند. هر زنی به راحتی اذعان می‌کند که ماتیک یا مژه‌ی مصنوعی به کار برده است. رسانه‌های گروهی نه تنها لوازم آرایش، بلکه مواد ضد بو، زایل کننده‌ی موی اضافی و تیغ خودتراش، لطیف کننده‌ی پوست و رنگ مو را برای خانمها تبلیغ می‌کنند. بدیهی است زیباسازی مصنوعی زن آمریکایی و اخیراً زیباسازی مصنوعی بسیاری از مردان نیز به آداب عامیانه جامعه‌ی آمریکا وارد شده است.
4- «آداب عامیانه به صورت غیررسمی منتقل می‌شود.» از طریق گفتگو، الگوی شخصی، رسانه‌های گروهی و از سایر راهها به کودک می‌گویند، یا از راه مشاهده یاد می‌گیرد، که وقتی کسی دارد صحبت می‌کند، قطع کردن صحبت او کار درستی نیست. چون کودک همچنین یاد می‌گیرد که داشتن رفتار خوب یک صفت خوب اجتماعی است، خود را با نیازهای هر موقعیت منطبق می‌کند.
5- آداب عامیانه عمدتاً به صورت غیررسمی اعمال می‌شوند.» چون این آداب، رفتارهایی مبتنی بر عادت هستند، احتمال ندارد که افراد جامعه آنها را نادیده بگیرند. نادیده گرفتن آنها با واکنش منفی روبرو می‌شود و ممکن است اقدامات تلافی جویانه‌ای به عمل آید و متخلف گرفتار حرف مردم، تمسخر تحقیر یا احتمالاً حتی مجازات اقتصادی شود. روش غیررسمی نشان دادن ناخرسندی از نقض آداب عامیانه ممکن است به اندازه حکمی که قاضی صادر می‌کند، جنبه‌ی تنبیهی داشته، برای عزت نفس، مقام اجتماعی و شغل متخلف زیان بار باشد.
6- «هرچند آداب عامیانه رفتار مورد انتظار یا الزامی است، بعضی از آنها از برخی دیگر اختیاری‌ترند.» شکّی نیست از شما انتظار میرود که به باربر هتل که چمدان شما را حمل می‌کند انعام بدهید؛ اما صاحب خانه چندان موظف نیست به نامه رسان عیدی بدهد. در کشور گواتمالا داشتن هرگونه قرار ملاقات برای زن شوهردار با مردی غیر از شوهر خود نقض جدی آداب عامیانه تلقی می‌شود. از سوی دیگر شوهر این زن ممکن است به طور موقت یا دائم با زنی غیر از همسر خود رابطه برقرار کند، بدون اینکه افراد خارج از خانواده‌ی وی ناخرسندی چندانی داشته باشند.
7- به طور کلی آداب عامیانه نسبتاً بادوام هستند. این آداب جزو رسوم هستند و رسوم معمولاً پایدارند. با وجود این گاهی از فرهنگی محو می‌شوند» برای مثال اکثر مردان آمریکایی دیگر کلاههای ساخته از پوست سگ آبی بر سرنمی‌گذارند. یک زن مالزیایی به نام ‌هاشیمه روس (Hashimah Roose) می‌نویسد که تا همین اواخر سنت و رسوم خانواده، درس خواندن دختران را ممنوع می‌کرد. دلیلی که عموماً مطرح می‌شد این بود که «درس خواندن دختران فایده‌ای برای آنان ندارد، جز اینکه باعث می‌شود بتوانند نامه‌های عاشقانه بنویسند و با جوانان قرار ملاقات بگذارند و با آنان فرار کنند.» با وجود این، سی یا چهل سال پیش مالزی دستخوش تحول سریع اجتماعی شد. افکار خارجی وارد فرهنگ کشور شد. نقش زنان در پرتو این افکار جدید مورد تجدیدنظر قرار گرفت و برخی از شهروندان اصرار ورزیدند که کودکان دختر نیز درس بخوانند. شهروندان محافظه کارتر با ضرب المثلی جواب آنان را دادند: «بهتر است بگذارید بچه‌هایتان بمیرند تا اینکه بگذارید سنتها و رسوم از بین برود.» اما با گذشت زمان مقاومت در برابر تحصیل دختران کاهش یافت.
8- «کارکرد تنظیم کننده‌ی آداب عامیانه عامل تعیین بسیاری از رفتارهای شخص است.» آداب عامیانه عملاً برخی فعالیتها را تشویق و از بعضی دیگر جلوگیری می‌کنند. این کارکرد منجر به تحت فشار قرار گرفتن افراد برای پیروی از آداب می‌گردد.
دانشجوی ایرانی درباره آداب عشق ورزی و ازدواج در ایران چنین گفت:

سؤال:

آیا شما دست به تعمیم می‌زنید تا بگوئید همه دختران آمریکایی مانند آن دختران «سبک» هستند، همان که تعریف او را کردید، همان که خودش را به شما معرفی و پیشنهاد قرار ملاقات با شما را کرد؟

جواب:

امروزه که این کار را نمی‌کنم. نمی‌شود گفت: «سبک» همه این طور نیستند. اما البته همیشه دخترانی هستند که دوروبر شما پرسه می‌زنند و با شما صحبت می‌کنند. حالا می‌فهمم که نمی‌شود به این دلیل گفت که چنین دختری «سبک» است. یعنی رسوم آمریکا چنین نیست. اما در ایران رسوم طور دیگری است.

سؤال:

در آن موقع تصورش را می‌کردید که ممکن است عاشق دختری بشوید که به این صورت با او دیدار کرده‌اید؟

جواب:

من نمی‌دانم «عاشق شدن» یعنی چه. مردم در ایران عشق ورزی نمی‌کنند. بنابراین اگر من بگویم عاشق همسری ایرانی شده‌ام، آن معنایی را که در آمریکا دارد در ایران ندارد. فکر می‌کنیم مردم در آمریکا معمولاً قرار ملاقات می‌گذارند، عشق ورزی می‌کنند و بعد می‌گویند «عاشق شده‌اند.» در اینجا عاشق شدن بعداً بیش آمد. این موضوع برای ما معنای ضمنی ندارد. پدر و مادر ازدواج را ترتیب می‌دهند و زوج یا همدیگر را دوست دارند یا ندارند.
9- «فرد نه تنها به آداب عامیانه مورد قبول همه بلکه به آداب عامیانه فرهنگ فرعی که به آن تعلق دارد نیز پاسخ می‌دهد.» مثلاً عضوی از گروه جوانان به بسیاری از آداب عامیانه‌ای که اکثر اعضای جامعه‌اش از آنها پیروی بکنند پاسخ می‌دهد، اما او به رسوم اختصاصی‌تر فرهنگ فرعی گروه خیابانی خود نیز پاسخ می‌دهد.
10- «آداب عامیانه دستیابی به همانند سازی با سایر افراد گروه را برای فرد امکان پذیر می‌کند.» فرد با پیروی از هنجارهای گروه احساس می‌کند که «خودی» است. فرد کاتولیکی که به نیازهای مذهب پاسخ می‌دهد از این طریق می‌تواند احساس کند که به جامعه سایر کاتولیک‌ها «تعلق» دارد. جوانی که در محفل سیگاری‌ها به نوبت سیگار ماری جوانا را دریافت می‌کند با شرکت خود در این کار به عضو گروه تبدیل می‌گردد.

تعمیم تحلیل سامنر

تحلیل سامنر از آداب عامیانه بیانگر طبقه بندی دوگانه است - رفتاری که مورد انتظار است و رفتار الزامی. مفیدتر آن است که رفتار را بر پیوستاری از انتظار فرهنگی درنظر آوریم که به جای دو سطح، سه سطح دارد: رفتار الزامی، مُرَجَح و مجاز.
منطبق ساختن این طبقه بندی بر رفتار واقعی به صورت زیر عمل می‌کند: وقتی شش ساله بودید، پدر و مادرتان ممکن است شما را «ملزم» کرده باشند که دست کم روزی یک بار دندانهایتان را مسواک بزنید، هرچند «ترجیح» می‌دادند که روزی دو بار از مسواک استفاده کنید، و به شما «اجازه» می‌دادند که در صورت تمایل خودتان بعد از هر وعده غذا مسواک بزنید، یکی از مربیان دانشکده دانشجویان را «ملزم » می‌کند که از کنفرانسها یادداشتهای فراوان بردارند. مربی دیگر «ترجیح می‌دهد» که دانشجویان یادداشت بردارند و مربی سومی به دانشجویان «اجازه» می‌دهد که خود تصمیم بگیرند که یادداشت بردارند یا برندارند. مناطق میان این نقاط بر روی پیوستار به نحوی تقریباً نامحسوس در یکدیگر ادغام می‌گردند و مثلاً معیار رفتاری کاملاً ترجیح داده شده عملاً با معیار الزامی یکسان است.
با در نظر داشتن این پیوستار می‌توانیم معنای رفتار الزامی، مُرَجح و مجاز را توسعه داده، سایر کاربردهای آن را بررسی کنیم.
معیارهای الزامی رفتار، شیوه‌هایی رفتاری هستند که در موقعیت‌های خاص اکیداً از افراد خواسته می‌شود. در آغاز این قرن بیشتر مردم گمان نمی‌کردند که مسائل جنسی ممکن است با اختلالات روانی مرتبط باشد. آداب عامیانه صحبت علنی درباره‌ی این مسائل را ممنوع می‌کرد و مردم فکر می‌کردند، حتی پزشک هم حق ندارد درباره‌ی زندگی جنسی بیمار سؤال کند. در سال 1910 فقط ذکر مسائل جنسی در ارتباط با نظریه‌های فروید باعث می‌شود که رئیس اجلاسی از پزشکان در ‌هامبورگ با مشت بر روی میز بکوبد و فریاد بزند که: «این موضوع درخور بحث یک اجلاس علمی نیست، این مسأله به پلیس مربوط می‌شود!»
معیارهای مُرَّجَح رفتار شیوه‌های رفتاری هستند که عموماً پذیرفته و مورد انتظارند، اما در موقعیّت‌های خاص از افراد خواسته نمی‌شود.» ما مناسب می‌دانیم که شخص سر میز غذا دستمال سفره‌ای بر دامان خود قرار دهد. انتظار داریم که شخص چنین کند؛ اما اگر آن شخص در این مورد طبق انتظار ما عمل نکند او را بشدت سرزنش یا جریمه‌ای بر او تحمیل نمی‌کنیم.
«معیارهای مجاز رفتار آن نوع شیوه‌های رفتاری هستند که شخص بدون سرزنش یا جریمه شدن می‌تواند از آنها پیروی کند یا نکند.» امروزه مرد آمریکایی ممکن است به دلخواه خود بیرون از خانه کلاه بر سرگذارد یا نگذارد. در هر صورت رفتار وی مجاز است.
همیشه نمی‌توان به طور قطعی گفت که فلان شیوه‌ی رفتاری الزامی است یا مرجح یا مجاز. در این مورد نگرشهای متفاوتی وجود دارد، مثلاً نگرش مربوط به مصرف مشروبات الکلی در میان جوانانی که هنوز بزرگسال محسوب نمی‌شوند؛ بعضی از اعضای جامعه مصرف مشروبات الکلی را نقض رفتار الزامی می‌دانند، دیگران صرفاً آن را نادیده گرفتن رفتار مرجح به حساب می‌آورند و جمعی دیگر هم آن را رفتاری می‌دانند که به اختیار فرد مورد نظر مجاز است.

قوانین

علاوه بر آداب عامیانه دسته بزرگ دیگری از هنجارهای اجتماعی، یعنی «قوانین»، هم وجود دارد. قانون ممکن است بر ارزشهای ذاتی آداب عامیانه مبتنی باشد و اغلب هم چنین است، اما چیزی بیشتر از رسوم است. «قانون» عبارت است از مقررات رفتاری که از طریق قانونی وضع شده یا به طریق دیگری رسماً تهیه و اعلام گردیده و تحت حمایت دولتی سازمان یافته قرار دارد که برای نقض آنها مجازات منفی مقرر می‌کند. هر چند قانون اغلب - اما نه همیشه - بر رسوم مبتنی است، از لحاظ اینکه ضابطه‌ای مورد حمایت دولت است و دولت آماده است تا در صورت لزوم علیه نقض کنندگان این ضابطه به زور متوسل شود با رسوم تفاوت دارد.

مزیتهای قانون بر رسوم

هر چند همه جوامع آداب عامیانه دارند، اما همه دارای قوانین نیستند. گروهی بسیار کوچک از مردم با سازماندهی اندک ممکن است بدون داشتن قانون رسمی عمل کنند و در عوض رفتارشان را رسوم تنظیم نماید. با وجود این، قانون در اکثر جوامع معاصر وجود دارد. چرا برای هدایت رفتار اجتماعی علاوه بر رسوم، قانون هم وجود دارد؟
1- دولت نمی‌تواند به اشخاص خصوصی اجازه دهد حلّ و فصل برخی دعاوی حقوقی را خود بر عهده بگیرند. در جوامعی که فاقد دولت مرکزی رسمی و سازمان یافته هستند، طرفهای دعاوی حقوقی اغلب اختلافهای خود را یک جانبه حلّ می‌کنند و یک طرف دعوا علیه طرف دیگر به خاطر خطایی که ظاهراً مرتکب شده دست به تلافی جویی می‌زند. این تلافی جویی ممکن است شکل خشونت عملی، ضبط اموال یا اقدام عملی دیگری را از سوی یکی از طرفین دعوی بر ضد طرف دیگر به خود بگیرد. وقتی دولتی تشکیل می‌گردد، زمامداران نمی‌توانند این گونه اجرای خصوصی عدالت را تحمل کنند؛ زیرا این کار به هرج و مرج منجر می‌شود و اقتدار زمامداران را به خطر می‌افکند. دولت باید بر هر فردی مسلط باشد و نظم عمومی باید حفظ گردد. بنابراین دعاوی مهم باید برای حلّ و فصل به قانون واگذار شود.
2- «رسوم نسبتاً ایستاست - هر چند در جوامع پیچیده‌ی امروزی روز به روز پویاتر می‌شود.» قوانین را می‌توان برای انطباق با نیازهای جدید ناشی از تغییر اجتماعی وضع یا لغو کرد. سالها در آمریکا، وقتی که فقط رسوم غالب بود، شخص مبتلا به بیماری مقاربتی آزاد بود که از درمان پزشکی استفاده کند یا نکند. چون رسوم - نه قانون - چنین رفتاری را نکوهیده می‌دانست. شخص مبتلا ممکن بود ندانسته افراد زیاد دیگری را مبتلا سازد.
وقتی مراکز بهداشتی دولتی تأسیس گردید، کارکنان آنها برنامه‌های آموزشی اجرا کردند و مردم را از علائم سفلیس و سوزاک و نیاز به شناسایی و درمان بموقع افراد مبتلا آگاه کردند. این برنامه‌ها مؤثر واقع شد. اما برای نیل به حداکثر محافظت از مردم جامعه کافی نبود. معلوم گردید که بسیاری از مردم که احتمال می‌دادند یا می‌دانستند ناقل بیماری مقاربتی هستند به رسوم روی آورند و حق خود دانستند که در آن شرایط در مورد اقدام لازم خود تصمیم بگیرند. به عبارت دیگر رسوم برای پاسخگویی به نیازهای جاری با سرعت کافی تغییر نمی‌کرد.
در نتیجه قوانین محلی، فدرال و ایالتی وضع گردید. شخص مبتلا ملزم گردید در نزد پزشک خصوصی یا در درمانگاه یا بیمارستان مجاز دولتی به درمان خود بپردازد. پزشکانی که در بیماران خود بیماری مقاربتی کشف می‌کردند، موظف بودند مقامات بهداشتی دولتی را مطلع سازند. این مقامات هم اختیار داشتند تا بیماران را در مرحله‌ی عفونی بیماری حتی به زور قرنطینه کنند. همه‌ی این مراحل در زمان نسبتاً کوتاهی انجام می‌شد.
3- «هر یک از افراد جامعه گاهی بیشتر رسوم را نادیده می‌گیرند. آنجا که قرار باشد این گونه عدم رعایت رسوم اکیداً ممنوع شود، مزیّت قانون بر رسوم، شمول عمومی آن است.» قانون شامل همه افراد طبقه‌ای خاص می‌شود، چه این طبقه کل ملت باشد یا گروهی خاص. به همین دلیل هیچ افسر پلیسی حق ندارد کسی را در آمریکا از حق قانونی خود در استفاده از قانون محروم کند. همه کودکان کمتر از سنی معین باید به مدرسه بروند، همه‌ی خارجیان مقیم آمریکا باید آدرس خود را در هر سال گزارش بدهند. در این مورد قوانین شامل طبقات معینی از مردم - افسران پلیس، کودکان کمتر از سنی معین و خارجیان - اما در عین حال بدون استثناء شامل حال همه‌ی افراد طبقه‌های معین می‌شود. هر فردی در این کشور به موجب قانون از ارتکاب دزدی و سرقت منع شده است. در اینجا ما تحت هدایت قوانینی هستیم که شامل همه افراد در امریکا می‌شود.
4- «قانون معمولاً از رسوم، که اغلب رفتار پذیرفته و نپذیرفته را به نحوی غیردقیق تعریف می‌کند صریح‌تر است.» خانواده‌ی اسمال (Small) خانه‌ای را در محله‌ای خریداری می‌کنند که اهالی آن به نگاهداری خانه و چمن خود در بهترین وضع افتخار می‌کنند. خانواده‌ی اسمال به این ارزش فرهنگی که همسایگان آن را محترم می‌شمارند علاقه زیادی نشان نمی‌دهند. آنان چمن خود را وجین نمی‌کنند. باد تخم علفهای هرز چمن آنان را به چمن همسایگان می‌برد و همسایگان مجبور می‌شوند برای حفظ ظاهر حیاط خانه خود زحمت بیشتری متحمل گردند.
رفتار خانواده‌ی اسمال مغایر رسوم دیرینه است و اهالی محله از آنان به خاطر نقض این هنجار رنجیده خاطر می‌شوند. برای اصلاح این وضع چه باید کرد؟ در چارچوب رسوم هیچ مقررات دقیقی مبنی بر اینکه چمن چه موقع زیادی بلند شده، چند وقت به چند وقت علفهای هرز باید وجین شود یا نحوه برخورد با خانواده‌ای چون خانواده‌ی اسمال به خاطر نقض رسوم همسایگان وجود ندارد. می‌توان آنان را منزوی کرد و این کار هدف مورد نظر را تأمین خواهد کرد. اما شاید چنین نشود. در تحلیل نهایی، خانواده‌ی اسمال مالک ملک خود هستند - و این قانون است - و فقط رسوم توصیه می‌کند که آنان چگونه باید در قبال ملک خود رفتار کنند. اگر مایل باشند در برابر مجازاتهای غیررسمی همسایگان مقاومت کنند، نیازی نیست از رسوم پیروی کنند.
اما فرض کنید خانواده‌ی اسمال در مورد خانه داری هم بی فکرتر باشند. هر روز دوشنبه ظرف آشغال در باز را در جلو خانه خود می‌گذارند و تا روز جمعه هر چه آشغال دارند در آن می‌ریزند و روز جمعه آشغالها را مأموران می‌برند. آشغال جمع شده بوی بدی دارد و از این گذشته حشرات را جلب می‌کند و خطر بهداشتی ایجاد می‌نماید.
این کار نیز نقض هنجارهای مرسوم محله است. اما در این مورد برای تشخیص اینکه خانواده‌ی اسمال رسوم را نقض کرده‌اند یا نه و وخامت این نقض چه حد است، نیازی به بررسی رسوم نیست. نیازی هم به یافتن راه چاره نیست. محله تحت حمایت یکی از قوانین شهری است که در آن بدقت تصریح شده است که: (1) بجز در روزهای جمعه سطل آشغال نباید در پیاده رو گذاشته شود و (2) در غیر این صورت باید در سطل آشغال گذاشته شود. در این قانون جریمه‌هایی برای نقض آن مقرر شده است و این جریمه‌ها نیز چنان دقیق عبارت بندی شده اند که خانواده‌ی اسمال حتماً می‌فهمند در صورت عدم رعایت این قانون چه جریمه‌ای را متحمل خواهند شد. بنابراین همسایگان بوضوح می‌دانند چه اقدامی می‌توانند به عمل آورند. آنان به مقامات شکایت می‌کنند و مقامات هم به خانواده‌ی اسمال اخطار می‌دهند و خانواده‌ی اسمال هم یا قانون را رعایت می‌کنند و یا به دلیل نقض مکرر متحمل مجازات قانونی می‌شوند.
بنابراین در بعضی از موقعیت‌ها قانون مکمل و حامی رسوم است و نیز از مزیّت تصریح برخوردار است؛ یعنی مشخص می‌کند چه باید کرد. علاوه بر این، در هر قانونی مرجع اجرای آن نیز مشخص شده است.
5- «هر چند قانون مزایایی معین دارد، در همه‌ی زمینه‌ها تأثیر یکسان ندارد.»

محدودیتهای قانون

«قوانینی که مغایر با عواطف و تمایلات قوی هستند گاهی بی اثرند.» در این مورد تردید وجود دارد که آیا قانون می‌تواند تأثیری عمده بر احساسات مردم در قبال دین و زندگی خانوادگی خود داشته باشد یا نه. رسوم چنان این احساسات را پابرجا کرده است و چنان با زندگی عاطفی فرد عجین شده‌اند که قانونی که هدف از آن ایجاد تغییر اساسی در آنها باشد، به احتمال قریب به یقین به هدف خود نخواهد رسید.
قانون می‌تواند به نحوی مؤثر رفتار علنی را تنظیم کند، اما در تنظیم افکار و احساساتی که رفتاری معین را ایجاد می‌کنند کمتر مؤثر است. در حالی که قانونی ممکن است به نحوی مؤثر مانع از اقدام پدران به خفه کردن فرزندان نوجوان خود بشود، نمی‌تواند در صورتی که موقعیتی خاص پیش آید مانع اقدام مذکور گردد. قانون می‌تواند جلوی تبعیض نژادی علنی را بگیرد، اما نمی‌تواند مانع از احساسات شخصی مربوط به تعصب نژادی گردد.
خوشبختانه بسیاری از قوانین با نظام آداب عامیانه‌ی جامعه سازگار است و در واقع گرایش به نشأت گرفتن از چنین نظامی دارند. آن دسته از قوانین آمریکا که آموزش رایگان برای همه کودکان تأمین می‌کند با این تلقی عمومی سازگاری دارد که برخورداری از آموزش و پرورش معقول باید برای همه ممکن باشد. اما اگر قانونی بشدّت با هنجارهای رفتاری مورد قبول اکثریت عظیمی از مردم مغایرت داشته باشد، تکلیف چیست؟ وقتی قانونی مغایرت مستقیم و قابل ملاحظه‌ای با آداب عامیانه داشته باشد، ممکن است اجرای آن ناممکن یا مشکل باشد. اصلاحیه‌ی هجدهم قانون اساسی (منع) از سوی کنگره آمریکا و به درخواست اقلیتی سازمان یافته تصویب شد. در شب هفدهم ژانویه‌ی 1920، که قرار بود این قانون به اجرا گذاشته شود، «لیگ ضد میکده» این بیانیه را صادر کرد: «در ساعت یک دقیقه بعد از نیمه شب فردا، ملّتی جدید متولد خواهد شد. امشب جان بارلی کورن وصیت می‌کند.» با وجود این، شش ماه بعد دادگاه‌های شیکاگو مملو از پانصد تا ششصد پرونده‌ی منتظر رسیدگی در مورد نقض قانون منع مشروبخواری بود. طبق آمار دولتی، مردم کشور «عاری از مشروب» آمریکا، 200 میلیون گالن مشروبات الکلی، 648 میلیون گالن آبجو و 118 میلیون گالن شراب مصرف می‌کردند. درآمد مشروب فروشان حرفه‌ای غیرقانونی چهار میلیارد دلار و فروش غیرقانونی مشروبات الکلی بزرگترین صنعت کشور بود. تا سال 1930، بعد از ده سال ممنوعیت، مقامات دولت مرکزی برآورد کردند که فقط در شیکاگو ده هزار میکده غیرقانونی دایر است. تا سال 1932 پانصد تن از مأموران اجرای قانون ممنوعیت کشته شدند. رسوم، قانون را شکست داده بود و آن قانون لغو گردید.

نهادها

همه‌ی آداب عامیانه در جامعه اهمیت یکسان ندارند. آدابی که از همه الزامی‌تر است چون خوشه در اطراف نیازهای انسانی سازمان می‌یابند؛ این خوشه‌ها «نهادهای اجتماعی» نام دارند، که اساسی‌ترین آنها عبارت است از اقتصاد، دولت، خانواده و دین. از طریق نظام نهادهای اجتماعی است که هنجارها صورت عملی به خود می‌گیرند.
چون ما معمولاً نهاد را چیزی شبیه بانک یا بیمارستان می‌دانیم، ممکن است مفهوم جامعه شناختی «نهادهای اجتماعی» گمراه کننده به نظر برسد. شاید با در نظر گرفتن فعل (to institute) به معنای تأسیس کردن و برقرار کردن، که نهاد (Institution) مشتق از آن است، موضوع روشن شود. ما برای کارها روال برقرار می‌کنیم. وقتی برای حمل مرسولات پستی روالهایی برقرار می‌کنیم، در واقع تحویل مرسولات پست را نهادینه کرده‌ایم، یعنی روالی منظم و استاندارد شده برای تحویل نامه‌ها برقرار کرده‌ایم. «نهاد» عبارت است از شیوه‌ی جا افتاده و سازمان یافته‌ی اجرای کارکردی در جامعه که برخی از نیازهای انسان را برآورده می‌کند.
حالا این مفهوم را با مواردی دیگر منطبق کنید. قبل از اینکه قوانین رسمی به معنای امروزی آن وضع شود، انسانها به عشق ورزی، روابط جنسی، زندگی مشترک بدون ازدواج و تولید مثل اقدام می‌کردند. به مرور زمان آداب عامیانه و سرانجام قوانینی در خصوص این فعالیتها به وجود آمد. نظام رفتاری دارای ارتباط و وابستگی درونی، مجاز، مورد انتظار و الزامی شکل گرفت و در اطراف خانواده سازمان یافت و به این ترتیب خانواده نهادینه شد. انواع رفتارهای مجاز، مورد انتظار و الزامی برای اعضای جامعه در ارتباط با این نهاد نسبتاً هماهنگ گردیدند. آداب عامیانه و قوانین مربوط به دیدار دختر و پسر آمریکایی و عشق ورزی پیش از ازدواج، ازدواج و تشکیل خانواده و اجرای نقش به مثابه خانواده یک کل یکپارچه را به وجود آورد. «نهاد خانواده» متشکل است از نظامی معقول و سازگار از معیارهای رفتاری که برای همه‌ی اعضای جامعه بسیار مهم و مفید تلقی می‌گردد.
به همان شیوه نظامی از آداب عامیانه و قوانین دارای ارتباط و وابستگی درونی در اطراف کارکردهای جامعه سازمان می‌یابد. نظام اقتصادی تنظیم می‌گردد، معیارهای فعالیت دولت تدوین می‌شود و غیره.

نسبّیت نظارتهای مبتنی برهنجار

تا اینجا بر نیروی هنجارهای اجتماعی در تنظیم رفتار افراد تأکید شده است. با وجود این، چنین اظهار نظر شده که هر فرد زمانی تا حدی در برابر اجبار تلویحی یا صریح هنجارهای اجتماعی مقاومت می‌کند. این مقاومت همیشه برای دیگران آشکار نیست؛ زیرا همیشه میان هنجارهای رفتاری و خود رفتار در عمل تفاوت وجود دارد. آنچه مردم می‌گویند، قصد انجامش را دارند ممکن است با آنچه واقعاً در موقعیت‌های خاص انجام می‌دهند مغایرت داشته باشد. بررسی‌ای که چند سال پیش «آلفرد سی. کینزی» و دستیارانش به عمل آوردند نشان داد که بیشتر امریکائیان بر این باورند که جوانان باید روابط جنسی را تا ازدواج خود به تأخیر بیندازند. با این حال تقریباً نود درصد مردان و شصت درصد زنان مورد سؤال اظهار داشتند که خودشان قبل از ازدواج به برقراری رابطه اقدام کرده‌اند. این امر منعکس کننده تفاوت میان کردار و پندار مردم آمریکاست.
چرا رفتار واقعی برخی از مردم با هنجار پذیرفته‌ی اجتماعی مربوط به آن رفتار مغایرت دارد؟
1- «بعضی از مردم خود را روی هم رفته پیرو تلقی می‌کنند. آنان تصمیم می‌گیرند احکام مربوط به هنجاری خاص را در اکثر مواقع اجرا کنند، اما اگر ناگزیر شوند ممکن است آن هنجار را نقض نمایند.» مردی که در اکثر درگیری‌های جبهه‌ی جنگ شجاع بوده است، ممکن است بر اثر فشار بمباران و خستگی، نظم شخصی و روحیه‌اش از بین برود و دچار وحشت گشته، هم‌قطاران خود را بگذارد و فرار کند. استاد دانشگاهی که کاملاً با اصول آزادی دانشگاهی موافق است و بارها همدوش با همکاران خود علیه نقض این آزادی اقدام کرده، ممکن است در موردی خاص، یعنی در مواجهه با احتمال اقدام تنبیهی علیه خود، تسلیم نیروهای مخالف اصل مورد احترام خویش گردد.
2- «بعضی از مردم به دلیل وفاداری به فرهنگ فرعی که به آن تعلق دارند هنجارهای جامعه‌ی خود را نقض می‌کنند. برای مثال، مورد هیپی‌های دهه‌ی 1960 را در نظر بگیرید. بیشتر رفتار آنان مغایر هنجارهای جامعه‌شان بود، از این دیدگاه آنان ناسازگار بودند (و به نظر بسیاری هنوز هم هستند.) اما در چارچوب مرجع دیگری می‌توان آنان را سازگار دانست. از لحاظ لباس، گفتار، مسکن، علایق تفریحی و رفتار جنسی، خودِ ناسازگاری آنان با موازین اجتماعی، نشانه‌ی سازگاری با موازین رفتاری گروه فرهنگ فرعی خود بود.
3- «بعضی از مردم وقتی تمایلات غریزی‌شان با مقررات اجتماعی مغایرت پیدا می‌کند، هنجارهای جامعه‌ی خود را نقض می‌کنند.» همه‌ی انسانها دارای تمایلات زیستی هستند که هنجارهای اجتماعی برخی از آنها را به مصلحت رفاه گروه منع می‌کند. مثلاً در جامعه‌ی ما هنجارهایی برای رفتار وجود دارد که هدف از آنها برآوردن نیاز انسان به غذاست، اما همیشه و در هر شرایطی این نیاز را برطرف نمی‌کند. مثلاً دزدی مواد غذایی مورد قبول نیست. بعضی از افراد نمی‌توانند یا نمی‌خواهند تمایلات زیستی خود را به منظور پیروی از هنجارهای اجتماعی مهار کنند.
4- «بعضی از افراد یا برخی از هنجارهای فرهنگی مورد قبول عامه را جذب نکرده‌اند یا بعد از جذب، آنها را رد کرده‌اند. چنین افرادی چندان الزامی برای پیروی احساس نمی‌کنند.» مثلاً بعضی از موسیقیدانان هنجارهای متعارف را رد می‌کنند. آهنگساز جدی موسیقی راک ممکن است داوطلبانه خود را از «درستکاران» منزوی کند. جامعه شناس هووارد اس. بکر (Howard S.Becker) که خود زمانی موسیقیدانی پاره وقت بود، می‌نویسد که در فرهنگ اختصاصی موسیقیدان، همه کسانی که موسیقیدان نیستند بیگانه‌اند. موسیقیدان معتقد است، استعدادی هنری دارد که او را از همه‌ی مردم دیگر متمایز می‌کند.
«او به دلیل داشتن این استعداد باید از قرار گرفتن تحت نظارت دیگران که این استعداد را ندارند معاف باشد. این استعداد چیزی است که از راه آموزش نمی‌توان آن را کسب کرد؛ بنابراین فرد بیرونی نمی‌تواند عضو گروه باشد.» موسیقیدانی که چنین دیدگاهی دارد به خود حق می‌دهد هنجارهایی را که مناسب افراد دارای کمالات هنری وی نیست نادیده بگیرد. به طور کلی موسیقیدان گرایش به تمجید از رفتاری دارد که هنجارهای متعارف را نقض کند.
5- «عدم پیروی از هنجار اجتماعی خاصی ممکن است ناشی از پیروی از هنجاری دیگر باشد که پذیرفته نیز هست.» جوانی بیست و دو ساله خود را در مقابل ساختمان سازمان ملل در نیویورک آتش زد و اعلام کرد که با این کار می‌خواهد به همه جنگها از جمله جنگ ویتنام اعتراض کند. هرچند خودکشی تحت نظام هنجاری ما ممنوع است، ما شخصی را هم که اعتقادات خود را به رغم همه‌ی مشکلات حفظ می‌کند عزیز می‌داریم. این جوان از یک هنجار اجتماعی پیروی و هنجار دیگری را نقض کرد.
6- «بعضی از افراد بخشهایی از دو فرهنگ متفاوت یا چندین فرهنگ را جذب کرده‌اند و بنابراین با ارزشهای فرهنگی مغایر مواجه هستند. آنان چون دورگه‌های فرهنگی هستند، فقط تا حدی از نظام هنجاری هر یک از فرهنگها پیروی می‌کنند.» نمونه‌ی چنین فردی در آمریکا ممکن است فردی باشد که یکی از والدینش سیاهپوست و دیگری سفیدپوست است. جامعه شناس فقید رابرت ای. پارک (Robert E.Park) اصطلاح «مرد حاشیه‌ای» را به چنین شخصی اطلاق کرد و گفت که او «در دو دنیا زندگی می‌کند و در هر دو دنیا کم و بیش غریب است.» نمونه‌ی دیگر ممکن است کسی باشد که متعلق به یک فرهنگ و ساکن محلی با فرهنگ دیگر است. مهاجران اهل پورتوریکو در آمریکا تا حدی جزو این دسته‌اند. آنان برخی از ارزشهای اصیل خود را حفظ و برخی دیگر را به نفع ارزشهای جامعه‌ی جدید خود رها می‌کنند. آنان اغلب می‌کوشند به برخی از ارزشهای قدیمی خود پایبند باشند، حتی اگر این ارزشها با اعتقادات جامعه‌ی جدید مغایر باشد.
7- «عدم پیروی ممکن است از عواقب هنجارهای متضاد در شرایطی معین باشد.» فرد بناچار اذعان می‌کند که میان ارزشهای مختلف در یک جامعه‌ی واحد مغایرت وجود دارد. فرد می‌بایست از نظم و قانون حمایت کرده، در مبارزه با جرایم نیز شرکت داشته باشد. با وجود این اگر فردی به پلیس اطلاع دهد که دوست خوب او جرمی مرتکب شده با خصومت و تحقیر با وی برخورد خواهد شد؛ زیرا اعضای جامعه وفاداری به دوستان را فضیلت به حساب می‌آورند. همیشه مشخص نیست، هنجاری خاص در چه شرایطی مناسبت دارد. ممکن است زنی با قاطعیت اعلام کند که بزهکاری نوجوانان را باید با شدّت پاسخ داد. اما اگر پسر خود او با قانون دچار مشکل گردد تقاضا می‌کند با فرزندش با نرمش برخورد شود. اگر این پسر در مواجهه با آنچه هنجارهای متضاد به نظر می‌رسد، دچار سردرگمی شود، تعجبی نخواهد داشت. بررسی واکنشهای ابراز شده در قبال این نوع تضاد در مطالب درج شده در کادر گزارش شده است:

انعطاف پذیری هنجارها: تنگنای فرد مراقب
دست کم گرفتن پیچیدگی هنجارهای آشنای اجتماعی کار آسانی است. شاید هم قبول داشته باشیم که «تقلب در امتحانات کار نادرستی محسوب می‌شود» یا اینکه «دوستان باید همدیگر را کمک کنند.» اما مردم در موقعیت‌های واقعی عمل می‌کنند نه در نمایشنامه‌های اخلاقی؛ معنای واقعی این مفاهیم ظاهراً منوط به موقعیت است.
مثلاً اگر یکی از دانش آموزان مراقب جلسه‌ی امتحان مُچ دانش آموزی دیگر را ضمن تقلب بگیرد چه باید بکند؟ و اگر تقلب کننده هم اتاقی وی باشد که بد جوری به نمره‌ی قبولی نیاز داشته باشد تکلیف چیست؟ اگر مراقب بتواند در خفا مسأله را حل کند چه؟ و اگر مقامات مدرسه پی ببرند که مراقب چه کرده است، چه باید کرد؟
یکی از جامعه شناسان دانشگاه‌ هاروارد این سؤالات را در برخی از کلاسهای خود مطرح می‌کند و به جای راه حل گزارش دادن یا گزارش ندادن، پنج گزینه در اختیار آنان قرار می‌دهد. او طبق پیش بینی دریافت که مردم به احتمال بیشتر دانش آموزی غیر از دوست خود را به خاطر تقلب لو می‌دهند. با وجود این اگر مقامات درصدد کشف حقایق برمی‌آمدند، افراد مورد سؤال تمایل بازهم کمتری به لو دادن دوست خود می‌داشتند. بنابراین به نظر می‌رسد هنجارهای اجتماعی بستگی به شخص دخیل و شخص ناظر دارند.
از دانشجویان همچنین خواسته شد تا روشهای مختلف اقدام را براساس نگرشهای متفاوت مقامات دانشکده که به شرح زیر است طبقه بندی کنند:
1- انتظار کاری را که مراقب انجام داده دارند. 2- نه انتظار آن را دارند و نه آن را رد می‌کنند. 3- آن را رد می‌کنند. 4- آن را تحمل نمی‌کنند. آنگاه از آنان خواسته شد تا روشهای مختلف اقدام را براساس نگرش خود دانشجویان طبقه بندی کنند. باز هم طبق انتظار، دانشجویان معتقد بودند که مقامات انتظار اقدام تنبیهی دارند، چه دانشجوی دوست یا دانشجویی دیگر دخیل باشد. اما گمان می‌رفت که دانشجویان انتظار نرمش بیشتری در قبال دوست خود داشته باشند تا در قبال دیگران.
همه افراد این تضاد میان هنجارهای دو گروه - دانشجویان و مقامات - را به یک اندازه احساس نمی‌کردند. حدود ده درصد آنان احساس می‌کردند که مقامات و دانشجویان اقدام مشابهی به عمل خواهند آورد. بیست درصد دیگر تضادی سخت را مشاهده می‌کردند و مشابهتی میان اقدامات مورد قبول تصور نمی‌کردند. البته بیشتر آنان تفاوتی در اقدامات متنوع مورد قبول دو گروه می‌دیدند، اما دست کم یک شیوه‌ی عمل را تشخیص می‌دادند که هیچ کدام از دو گروه آن را رد نمی‌کرد. بیشتر افراد این گروه در صورت مخفی ماندن گزینه‌ی خود این مصالحه را انتخاب نمی‌کردند؛ اما اگر گزینه‌ی آنان قرار بود به اطلاع مقامات برسد، دست کم سه پنجم آنان گزینه‌ای را اختیار می‌کردند که مورد قبول هر دو گروه باشد.
این آزمایش نشان می‌دهد که هنجارها مطلق نیستند، بلکه بیانگر تعدادی از رفتارهای مورد قبول‌اند. وقتی هنجارها مغایر هم باشد، افراد مختلف ممکن است به نتایجی متفاوت برسند و این نتایج به درک آنان از گزینه‌های مختلف بستگی دارد.

ماهیت کار کردی عدم همنوایی

عدم همنوایی با نظام مبتنی بر هنجار، مزایایی برای فرد و جامعه در بردارد. در فرهنگ ما آمریکائیان کسی که با پای برهنه و سینه‌ی برهنه می‌گردد، فقط از سبزیجات خام تغذیه می‌کند، بدن خود را با برف ماساژ می‌دهد، کتانجک می‌خورد و روزی ده دقیقه روی سر خود می‌ایستد، آدمی بسیار عجیب و ناهمنوا به شمار می‌آید. اما ممکن است معتقد باشد که عادات وی به سلامت و طول عمر کمک می‌کند - و شاید چنین باشد.
بسیاری از هنرمندان و فلاسفه از زندگی سخت توأم با همنوایی امتناع کرده‌اند. شاید این امتناع موجب شد که خلاقیت آنها کاملاً شکوفا شود. بتهوون و وان گوگ، سقراط، مسیح و گاندی ناهمنواهایی بودند که آثار، افکار و اعمالی خلاق عرضه کردند که جهانیان به آنها ارج نهاده و تا حدی سرمشق خود قرار داده‌اند.
برخی از جنبه‌های فرهنگ معاصر ما نتیجه‌ی مستقیم یا غیرمستقیم عدم پیروی از هنجارهاست. افرادی که وصف آنها در زیر می‌آید هنجارها را رعایت نکردند، اما در ایجاد تغییرات فرهنگی که عموماً مفید به حال جامعه تلقی می‌گردند نقش داشتند.
لوسی استون و ویکتوریا و ودهول علیه عقیده‌ی ضعیف‌تر بودن فطری زنان از لحاظ فکری و جسمی نسبت به مردان و رفتار با زنان بر اساس این عقیده شوریدند. این مبارزان، حق رأی زنان نهضت «حقوق زنان» را ایجاد کردند. هفتاد و دو سال بعد، در سال 1920، زنان از طریق اصلاحیه‌ی نوزدهم قانون اساسی حق رأی دادن خود را به دست آوردند. آنان همچنین در بسیاری از زمینه‌های دیگر برابری بیشتری با مردان کسب کردند.
این ناهمرنگان با جماعت، مانند مارگارت سانگر و ماری وِردِنت علناً با عرف و هنجار به مخالفت برخاستند تا نهضت کنترل موالید را در آمریکا تقویت کنند. سایر ناهمرنگان با جماعت از نگرشی کمتر خشکه مقدسانه و علمی‌تر در قبال مسائل جنسی جانبداری کردند. امروزه موضوعاتی چون روابط جنسی پیش از ازدواج، آزادانه و علناً به بحث و تبادل نظر گذاشته می‌شود.
هر «مکتب جدید» نقاشی و پیکرتراشی یا موسیقی نماینده‌ی انحراف از هنجارهای تثبیت شده‌ی مکتبی قدیمی‌تر است. در دوره‌های «بیت نیک» و «هیپی‌ها» رسانه‌های جمعی - تلویزیون، تئاتر، مجلات، سینما - شیوه‌ها و ابداعات این نهضت‌ها را اختیار کردند و آنها را جزئی از فرهنگ مردم ساختند و برخی از ادعاهای ناهمرنگان با جماعت را در خصوص یگانه بودن و فردیّت از آنان سلب کردند. همچنین در آمریکا نهضت ضد جنگ ویتنام فقط با معدودی از مخالفان آغاز گردید. اما زمانی که ملت آمریکا در اواسط دهه‌ی 1960 شروع به ارزیابی مجدّد اوضاع در هند و چین کرد، جامعه موضع خود را تغییر داد و نظرهای معترضان به نظر مورد قبول عامه تبدیل شد.
بنابراین ناهمنوایی تا حدی می‌تواند در جامعه مفید واقع شود، زیرا از ایستا شدن بیش از حد فرهنگ جلوگیری می‌کند و اغلب تغییرات ضروری را ایجاد می‌نماید.
منبع مقاله :
درسلر، دیوید؛ ویلیس، ویلیام ام؛ (1388)، جامعه شناسی «بررسی تعامل انسانها»، ترجمه‌ی مهرداد هوشمند، غلامرضا رشیدی، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
رستوران و کافه نزدیک هتل لیلیوم کیش
رستوران و کافه نزدیک هتل لیلیوم کیش
فراخوان شصت و سومین سال جایزه (نخبگانی) سال 1404
فراخوان شصت و سومین سال جایزه (نخبگانی) سال 1404
حمله هوایی ارتش اسرائیل به یک خودرو در غزه
play_arrow
حمله هوایی ارتش اسرائیل به یک خودرو در غزه
رهبر انقلاب: روزی بخواهیم اقدام بکنیم احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم
play_arrow
رهبر انقلاب: روزی بخواهیم اقدام بکنیم احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم
رهبر انقلاب: فردای منطقه به لطف الهی از امروز بهتر خواهد بود
play_arrow
رهبر انقلاب: فردای منطقه به لطف الهی از امروز بهتر خواهد بود
نقشه شوم آمریکا برای جهان به روایت رهبر انقلاب
play_arrow
نقشه شوم آمریکا برای جهان به روایت رهبر انقلاب
پزشکیان: حضور زنان در آینده کشور مؤثر تر از من است که اینجا ایستاده‌ام
play_arrow
پزشکیان: حضور زنان در آینده کشور مؤثر تر از من است که اینجا ایستاده‌ام
اهدای جوایز به زنان موفق در مراسم آیین تجلیل از مقام زن
play_arrow
اهدای جوایز به زنان موفق در مراسم آیین تجلیل از مقام زن
رهبر انقلاب: مداحی یک رسانه تمام عیار است
play_arrow
رهبر انقلاب: مداحی یک رسانه تمام عیار است
رهبر انقلاب: مهم‌ترین کار حضرت زهرا(س) تبیین بود
play_arrow
رهبر انقلاب: مهم‌ترین کار حضرت زهرا(س) تبیین بود
سرود جمعی با اجرای نوشه‌ور در حسینیه امام خمینی(ره)
play_arrow
سرود جمعی با اجرای نوشه‌ور در حسینیه امام خمینی(ره)
مدیحه سرایی احمد واعظی در محضر رهبر انقلاب
play_arrow
مدیحه سرایی احمد واعظی در محضر رهبر انقلاب
مداحی اتابک عبداللهی به زبان آذری در حسینیه امام خمینی
play_arrow
مداحی اتابک عبداللهی به زبان آذری در حسینیه امام خمینی
مداحی مهدی ترکاشوند به زبان لری در محضر رهبر انقلاب
play_arrow
مداحی مهدی ترکاشوند به زبان لری در محضر رهبر انقلاب
خطر تخریب یکی از بزرگترین مساجد دوران قاجار
play_arrow
خطر تخریب یکی از بزرگترین مساجد دوران قاجار