واژه نامه‌ی جامعه شناسی

Mores ،اصطلاح مترادف آداب عامیانه است. این اصطلاح ابتدا به هنجارهای اجتماعی اشاره می‌کرد که اکیداً اعمال می‌شوند و موازین اساسی رفتار را فراهم می‌کنند.
دوشنبه، 13 ارديبهشت 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه نامه‌ی جامعه شناسی

 واژه نامه‌ی جامعه شناسی
 

 

نویسندگان: دیوید درسلر و ویلیام ویلیس
برگردان: مهرداد هوشمند و غلامرضا رشیدی



 

جامعه شناس عملگرا

Activist sociologist

جامعه شناسی که معتقد است جامعه شناسی باید به بهبود شرایط بپردازد، نه اینکه تحقیق و دانش پژوهی را هدف خود قرار دهد.

مفهوم

Concept

واحد کلی معنا

پیوستار

Continuum

رابطه منطقی میان اموری که فقط از لحاظ میزان و درجه باهم تفاوت دارند.

نظریه عامیانه

Folk theory

نظریه‌ای برساخته از اعتقادی سنتی که بدون واسطه و اثبات پذیرفته شده است.

چارچوب مرجع

Frame of reference

مجموعه‌ای اکتسابی از معیارهای قضاوت.

تعمیم

Generalization

بیان کلی مبتنی بر تعدادی مشاهدات خاص و نسبت داده شده به همه موارد مشابه.

تعامل انسانی

Human interaction

فرآیندی که زمانی رخ می‌دهد که انسانها به اعمال همدیگر واکنش نشان می‌دهند.

فرضیه

Hypothesis

نظریه‌ای که هنوز ثابت نشده است.

منطق

Logic

نظامی فکری که هدف آن شناخت روابط است و دانشمندان از آن برای مطالعه روابط میان پدیده‌ها استفاده می‌کنند.

جامعه شناسی نوین

(New sociology )

نهضتی که شامل تلاش گروهی از جامعه شناسان جهت تحقق توانایی بالقوه جامعه شناسی برای رویایی مستقیم با مشکلات اجتماعی و پیدا کردن راه حل آنهاست.

مشاهده مشارکتی

Participant observation

روشی که در مورد مطالعه موردی تحقیق به کار می‌رود و به وسیله‌ی آن محقق با کسانی که تحت بررسی قرار داده از نزدیک معاشرت دارد، تا اعتماد آنان را جلب و در نتیجه نگرشها و رفتارهای آنان را درک نماید.

جامعه شناسی افراطی

Radical sociology

نام دیگر جامعه شناسی نوین.

تحقیق

Research

بررسی علمی که تحت شرایط کنترل شده به عمل می‌آید و طی آن مشاهدات دقیقی انجام می‌شود و رابطه میان عواملی خاص مشخص می‌گردد.

علم

Science

مجموعه‌ای از دانش که از طریق کاربرد شیوه‌هایی که روی هم روش علمی نام دارد به دست آمده است.

نظریه‌ی علمی

Scientific theory

توضیحی موجه درباره‌ی یک رویداد، که از مشاهده حاصل می‌آید.

جامعه شناس

Sociologist

دانشمند علوم اجتماعی که به مطالعه نظام مند جامعه انسانی می‌پردازد.

جامعه شناسی

Sociology

بررسی علمی تعامل انسانی و مجموعه اطلاعات حاصل از این بررسی.

نظریه

Theory

مجموعه‌ای از مفاهیم که طوری مرتب شده تا پدیده یا رابطه‌ی میان پدیده‌ها را توضیح دهد.

قضاوت ارزشی

Value judgement

ارزیابی ذهنی که دربردارنده‌ی تعصبی فرهنگی، گروهی یا شخصی است.

متغیر

Variable

صفت یا ویژگی که دامنه آن ممکن است در موارد مختلف تغییر کند.

الگوی فرهنگی

Cultural pattern

نظم و ترتیب در رفتار، اعتقادات و روابط اجتماعی هر جامعه.

نسبیت فرهنگی

Cultural Relativity

این اصل که هر فرهنگی دارای ارزشها و معیارهای خاص خود است و نمی‌توان از هیچ فرهنگی به عنوان الگو جهت قضاوت درباره فرهنگی دیگر استفاده کرد.

فرهنگ

Culture

مجموعه مهارتها، اعتقادات، اطلاعات و دستاوردهای مشترک عده‌ای از مردم که به فرزندان آنان نیز منتقل می‌گردد.

قوم مداری

Ethnocentrism

گرایش به کاربرد هنجارها و ارزشهای فرهنگ خودی به منزله‌ی معیار قضاوت درباره هنجارها و ارزشهای سایر فرهنگها.

نظام اعتقادی

Ideological system

جزئی از فرهنگ که شامل افکار، اعتقادات، ارزشها و شیوه‌های استدلال است و انسانها، پذیرفتن آنها را برای تعریف آنچه مطلوب و نامطلوب است یاد می‌گیرند.

نظام سازمانی

Organizational system

جزئی از فرهنگ که شامل همه معلوماتی می‌شود که انسانها را قادر می‌سازد به نحوی مؤثر رفتار خود را با اعمال دیگران هماهنگ کنند.

مناسک

Ritual

الگوی رفتار تشریفاتی که سازنده محیطی اجتماعی، بخصوص محیطی با ماهیت مذهبی است.

جامعه

Society

مردمی که در برخورداری از فرهنگی مشخص و پایدار سهیم هستند و خود را قومی واحد می‌دانند.

خرده فرهنگ

Subculture

گروهی اجتماعی که هنجارها و ارزشهای آن از برخی لحاظ با هنجارها و ارزشهای فرهنگ غالب جامعه تفاوت دارد.

تابو (محرمات)

Taboo

هنجارهای قومی اخلاقی که مانع بروز برخی از رفتارها می‌شود.

نظام فنی

Technological system

جزئی از فرهنگ که شامل مهارتها، صنایع دستی و هنرهایی است که انسانها را قادر می‌سازد از مواد اولیه‌ی برگرفته از محیط زیست، کالا تولید  و مصرف کنند.

نگرش

Attitude

تمایل اکتسابی فرد به دادن پاسخ به محرکی خاص با شیوه‌ای خاص.

تعصب

Prejudice

نگرشی که بدون بررسی حقایق شکل می‌گیرد.

عقیده قالبی

Stereotype

تعمیمی اغراق آمیز یا بیش از حد ساده شده که بدون تمایز به همه‌ی اعضای دسته‌ای خاص از مردم نسبت داده می‌شود.

ارزش

Value

قضاوت فرد درباره‌ی میزان مطلوبیت یا عدم مطلوبیت محرکی خاص که از جامعه آموخته شده است.

اقتباس فرهنگی

Cultural Borrowing

پذیرش اجتماعی فن، رسم، عقیده یا مصنوعی دستی از جامعه‌ای دیگر، که «اشاعه فرهنگی» هم خوانده می‌شود.

تحول (تغییر) فرهنگی

Cultural change

تعدیل یا توقف آداب آزموده و امتحان شده‌ی موجود که از فرهنگ گذشته به ما منتقل شده است و همچنین عرضه‌ی شیوه‌های جدید.

تداوم فرهنگی

Cultural Continuity

گرایش به ادامه دادن به آداب آزموده و امتحان شده که از فرهنگ گذشته به ما منتقل شده است. «پایداری فرهنگی یا محافظه کاری فرهنگی» هم خوانده می‌شود.

اختراع

Invention

ترکیب کردن عناصر فرهنگی فعلی به صورتی جدید خواه برای انجام کارهای قدیمی به نحوی مؤثرتر و خواه برای برآوردن مقاصد جدید.

نظارت اجتماعی

Social Control

نیروی درونی شده‌ای که فرد را به رفتار کردن به شیوه‌ای مشخص و پسندیده از لحاظ فرهنگی وامی‌دارد.

همنوایی

Conformity

تمایل به رعایت معیاری که گروهی مقّرر کرده است.

کشف

Discovery

یافتن حقایقی که پیشتر معلوم نبوده است.

آداب عامیانه

Folkways

معیارها یا رسوم جامعه‌ای خاص که بیانگر شیوه‌های مورد انتظار یا الزامی تفکر، احساس و رفتار تحت شرایطی خاص است.

قوانین

Laws

مقرراتی که از راه قوه‌ی مقننه یا به صورت رسمی دیگری در خصوص نحوه‌ی رفتار تصویب و اعلام شده، تحت حمایت دولت سازمان یافته و برای نقض آنها جریمه‌هایی مقرر شده است.

آداب و رسوم

Mores

اصطلاح مترادف آداب عامیانه است. این اصطلاح ابتدا به هنجارهای اجتماعی اشاره می‌کرد که اکیداً اعمال می‌شوند و موازین اساسی رفتار را فراهم می‌کنند.

نظام هنجاری

Normative System

مجموعه به هم مرتبطی از هنجارهای اجتماعی که هدایت گر رفتار اعضای جامعه است. همچنین به آن نظم هنجاری گفته می‌شود.

معیار مجاز رفتار

Permitted standard of behavior

شیوه‌ای رفتاری که فرد می‌تواند بدون تحمل سانسور یا جریمه از آن پیروی کند یا نکند.

معیار مُرَجّح رفتار

Prefereed standard of behavior

شیوه‌ای رفتاری که عموماً پذیرفته شده ومورد انتظار است، اما در موقعیّتی خاص افراد اکیداً ملزم به پیروی از آن نیستند.

معیار الزامی رفتار

Required standard of behavior

شیوه‌ای رفتاری که در موقعیّتی خاص افراد اکیداً ملزم به رعایت آن هستند.

هنجار اجتماعی

Social Norm

معیاری رفتاری که منعکس کننده‌ی انتظارات یا الزامات گروهی اجتماعی است.

تداعی

Association

فرآیندی که از طریق آن نیازهای قدیمی به مسیرهایی جدید هدایت و با نیازهای جدید مرتبط می‌شوند.

بافت فرهنگی

Cultural Context

زبان، نقشها، ارزشها و هنجارهایی که مشخصه‌ی جامعه‌اند.

محیط زیست

Environment

همه شرایط  و اوضاع خارجی که در زمانی معین ارگانیسمی را در احاطه دارند.

ایما و اشاره (ژست)

Gesture

رفتار غیرکلامی برای ابلاغ منظوری خاص.

وراثت

Heredity

خصوصیاتی که به صورت ژنتیک از والدین به فرزندان منتقل می‌شود.

زبان

Language

همه نمادهایی که در برقراری ارتباط میان انسانها به کار می‌رود.

یادگیری

Learning

به طور کلی یعنی تغییر در ماهیت یا قدرت پاسخ به محرک، که در انسانها به طور مشخص عبارت است از تعدیل رفتار برای برآوردن یک نیاز.

جامعه‌پذیری مجدّد

Resocialization

جامعه پذیری بزرگسالان شامل جایگزین کردن هنجارها و الگوهای رفتاری قدیمی با اشکال جدید آنها.

جامعه پذیری

Socialization

فرآیندی که فرد طی آن الگوها و هنجارهای رفتاری را که مناسب فرهنگ وی محسوب می‌شود یاد می‌گیرد و می‌پذیرد.

کلام

Speech

کُنشی لفظی برای انتقال منظور.

نماد

Symbol

هرگونه اظهار کلامی یا غیرکلامی که برای دلالت بر چیزی در نظر گرفته شده  و برای انتقال منظور از فرستنده به گیرنده به کار می‌رود

ادراک خود

Conception of self

دیدگاه شخص درباره خود که منبعث از تعامل اجتماعی است و برای ادامه تعامل اجتماعی ضرورت اساسی دارد.

شرطی شدن

Conditioning

نوعی واکنش بازتابی اکتسابی به یک محرک.

خود

Ego

بخش آگاه و عقلانی شخصیت.

غدد درون ریز

Endocrine glands

غده‌های مختلف در بدن که به دلیل ترشح هورمون بر رفتار اثر می‌گذارند.

برداشت کلی از خود

General impression of self

دیدگاه شخص درباره خود که به تدریج در فرآیند پیش بینی انتظارات دیگران شکل می‌گیرد.

دیگری تعمیم یافته

Generalized other

درونی سازی آنچه شخص انتظارات کلی جامعه خود تلقی می‌کند؛ تحکیم همه اشخاص خاص «دیگر» که شخص در جریان رشد خود با آن تعامل دارد.

هورمون‌ها

Hormones

مواد شیمیایی که از غده‌های درون ریز ترشح می‌شوند و بر اندامهای مختلف اثر می‌گذارند.

نهاد

id

مخزن امیال مهار نشده‌ای که اساس رفتار انسان را تشکیل می‌دهد.

غریزه

Instinct

نوعی الگوی رفتاری آموخته نشده، ثابت و تحت تأثیر عوامل زیستی که مشترک همه اعضای یک گونه است و هرگاه شرایط خاصی ایجاد شود و خود را نشان می‌دهد.

خود آینه سان

Looking-glass self

برداشت شخص از خود به عنوان ترکیبی از ارزیابی‌های افراد دیگری که شخص با آن تعامل دارد، آن گونه که شخص تصویر خود را در آیینه می‌بیند.

شخصیت

Personality

تمام گرایشهای آموخته شده رفتاری شخص که در جریان تعامل با دیگران فرا گرفته می‌شود.

بازتاب

Reflex

نوعی واکنش ساده، غیرارادی  و تحت کنترل عوامل زیستی به یک محرک که در همه اعضای یک گونه دیده می‌شود.

خود

Self

همه افکار و احساساتی که شخص با کلماتی چون «من»، «مرا»، «به من» و «مال من» تداعی می‌کند.

برداشت موقعیتی از خود

Situational impression of self

دیدگاه شخص درباره خود که از موقعیتی خاص و فوری ناشی می‌شود.

فراخود

Superego

صدای درونی وجدان و خودانتقادی که عمدتاً در سطح خودآگاه ذهن فعالیت می‌کند.

منزلت اکتسابی

Achieved Status

موقعیتی اجتماعی که فرد با رقابت یا تلاش فردی خود به آن دست می‌یابد.

منزلت انتسابی

Ascribed Status

موقعیتی اجتماعی که هنگام تولّد شخصی به او اعطا می‌شود.

نقش جنسیّتی

Gender role

الگوهای آموخته‌ی رفتاری که زنان را از مردان در جامعه متمایز می‌کند.

گروه مرجع

Reference group

دسته‌ای از مردم که تأمین کننده‌ی معیاری هستند که شخص می‌تواند از روی آن موفقیت خود را بسنجد.

نقش

Role

به نقش اجتماعی نگاه کنید.

مجموعه‌ی نقش

Role complex

کل نقشهای اجتماعی مختلف شخص.

تعارض نقش

Role conflict

بن بست شخصی که نقشهایی ایفا می‌کند که لازمه‌های متضادی دربردارند.

انتظار نقش

Role expectancy

شیوه رفتاری که از شخص در نقشی خاص انتظار می‌رود.

عملکرد نقش

Role performance

رفتار واقعی هر شخص؛ واکنش او به انتظار نقش.

نقش اجتماعی

Social Role

الگوی آموخته‌ی رفتاری که برای فرد در موقعیّتی خاص، مناسب محسوب می‌شود.

منزلت

Status

موقعیّت شخص در جامعه و حقوق و وظایف و انتظاراتی که با آن موقعیّت مرتبط است.

پذیرش

Acceptance

پی بردن به وجود موقعیتی یأس آور و هماهنگ ساختن رفتار خود با آن موقعیت تا حد امکان.

سازگاری

Adjustment

وضعیتی اجتماعی که در آن رفتار فرد نیازهای خود و انتظارات دیگران را برآورده می‌کند؛ حاصل توازن میان واقعیت شخصی و اجتماعی که از راه تعامل با دیگران آموخته می‌شود.

پرخاشگری

Aggression

خصومت با دیگران؛ واکنشی در مقابل سرخوردگی.

از خودبیگانگی

Alienation

احساس گسستگی فرد از جامعه یا از گروههای خاص اجتماعی.

هنجارگسیختگی (آنومی)

Anomie

احساس عدم تعلق فرد به گروه؛ بی هنجاری نسبی.

جبران

Compensation

جایگزینی نیازی جدید و قابل ارضا به جای نیازی قدیمی که قابل ارضا نیست؛ واکنشی در مقابل سرخوردگی.

رفتار انحرافی

Deviant Behavior

رفتاری که از لحاظ جهت و میزان تفاوت زیادی با هنجار مربوط به آن رفتار دارد.

گسستگی

Dissociation

فرآیندی که طی آن فرد ارزشهای ناهماهنگ را در ذهن خود جدا نگاه می‌دارد؛ واکنشی در مقابل سرخوردگی

گریز

Escape

دوری کردن، به معنای واقعی یا مجازی از سرخوردگی.

سرخوردگی

Frustration

بسته شدن راه ارضای یک نیاز.

کژسازگاری

Maladjustment

وضعیتی اجتماعی که در آن فرد می‌کوشد نیازهای خود را طوری ارضا کند که به شدت انتظارات دیگران را نقض می‌کند.

هنجارهای تحمل

Norms of Tolerance

هنجارهای اجتماعی مربوط به پذیرش رفتار ناهماهنگ.

واقعیت عینی

Objective Reality

حقایق قابل مشاهده و تأیید درباره‌ی موقعیتی اجتماعی.

واقعیت شخصی

Personal Reality

افکار و عقایدی که فرد درباره‌ی خود دارد.

توجیه

Rationalization

یافتن دلیلی جامعه پسند برای ناتوانی خود در دستیابی به هدف خویش؛ واکنش در مقابل سرخوردگی.

واقعیت اجتماعی

Social Reality

افکار  و عقایدی که مردم عموماً برای قضاوت درباره‌ی دیگران به کار می‌گیرند.

سازگاری نیافتگی

Unadjustment

موقعیتی اجتماعی که در آن نیازهای فرد هنوز ارضا نگشته، اما تلاش برای ارضای آنها باعث نشده که فرد انتظارات دیگران را به صورتی جدی زیرپا گذارد. 

سازش

Accomodation

فرآیندی تعاملی که طی آن دو یا چند نفر که در تعارض هستند توافق می‌کنند که خصومتهای خود را رها کنند.

مجموعه

Aggregation

هر تعداد از افراد که در زمانی معین بسیار به هم نزدیک‌اند.

ادغام

Assimilation

فرآیند تعاملی که طی آن دو یا چند گروه فرهنگی که در یک محله زندگی می‌کنند متحد شده و به یک گروه واحد فرهنگی تبدیل می‌شوند.

رسته

Category

هر تعداد از افراد که چند صفت مشترک خاص دارند.

رقابت

Competition

فرآیند تعاملی که طی آن دو یا چند نفر می‌کوشند چیزی را تصاحب کنند که مقدار آن، آن قدر نیست که همه را راضی کند.

تعارض

Conflict

فرآیند تعاملی که در آن دو یا چند نفر تلاش می‌کنند مزاحم کارهای یکدیگر شوند، به هم صدمه بزنند یا همدیگر را از بین ببرند.

همکاری

Cooperation

فرآیند تعاملی که در آن دو یا چند نفر با هم فعالیت می‌کنند تا به اهدافی برسند که به نفع همه است.

دو عضوه

Dyad

گروهی دو نفره.

گروه خودی

Ingroup

واحدی اجتماعی که فرد با آن همانندسازی می‌کند  نسبت به آن احساس تعلق می‌کند و از آن انتظار تفاهم و وفاداری می‌رود.

گروه اجتماعی داوطلبانه

Involuntary Social group

گروهی که افراد در نتیجه‌ی عواملی خارج از کنترل خود و به دلخواه خود عضو آن می‌شوند.

گروه غیر خودی

Outgroup

واحدی اجتماعی که فرد با آن همانندسازی نمی‌کند، نسبت به آن احساس تعلق ندارد و هیچ تفاهم و وفاداری از آن انتظار نمی‌رود.

گروه اولیه

Primary group

گروهی شامل دو یا چند نفر دارای روابط شخصی صمیمانه و نسبتاً پایدار.

گروه ثانویه

Secondary group

گروهی که در آن روابط اعضا با هم نسبتاً سرد است

فاصله اجتماعی

Social distance

میزان نزدیکی یا مقبولیتی که عضو یک گروه نسبت به اعضای گروههای خاص دیگر احساس می‌کنند.

گروه اجتماعی

Social group

تعدادی از مردم که دارای احساس مشترک همبستگی هستند که از تعامل آنان ناشی می‌شود.

گروه اجتماعی داوطلبانه

Voluntary Social group

گروهی که افراد به دلخواه خود در آن عضو می‌شوند.

انجمن

Association

سازمانی رسمی که در آن گروهی از مردم برای نیل به هدف مشترک خاصی یا برای رسیدن به اهداف یکسان کار می‌کنند.

دیوان سالاری

Bureaucray

ترتیبات سلسله مراتبی درون هر سازمان که بر سلسله اقتدار و تقسیم کاری که بر این ترتیبات استوار بوده وابسته شده است. همچنین به سازمانی رسمی که این چنین اداره شود اطلاق می‌گردد.

تقسیم کار

Division of labor

نظام یکپارچه‌ای از تخصص حرفه‌ای در چارچوب یک جامعه، گروه یا سازمان. تقسیم کار در سازمان رسمی کاملاً دقیق و صریح است.

سازمان رسمی

Formal organization

واحدی اجتماعی که تعدادی از افراد برای پیشبرد هدف یا اهداف مشترک خود ایجاد می‌کنند.

سلسله مراتب

Hierarchy

درجه بندی مقامها و موقعیت‌ها در یک سازمان براساس معیارهایی که برای کارکرد سازمان مفید و مهم تلقی می‌شود.

ساختار غیر رسمی

Informal structure

آن بخش از ساختار اجتماعی هر سازمان که صریحاً تحت اداره مقررات نیست و به وضوح مشاهده نمی‌گردد، اما در هر حال برای عملکرد سازمان اهمیت اساسی دارد.

انجمن داوطلبانه

Voluntary association

یک واحد رسماً سازمان یافته اجتماعی متشکل از اعضایی که به میل و اراده خود عضو آن هستند.

بورژوازی

Bourgeoisie

اصطلاح مارکس جهت تعریف طبقه‌ای اجتماعی که مالک ابزار تولید است.

تحرک شغلی (حرفه‌ای)

Career mobility

به اصطلاح «تحرک اجتماعی بین نسلی» رجوع کنید.

کاست

Caste

نوعی نظام قشربندی که در آن ترتیب روابط منزلتی نمی‌گذارد مردم به منزلتی بالاتر از آنچه هنگام تولد به آنان اعطا شده دست پیدا کنند؛ نظام طبقه بسته.

طبقه

Class

به اصطلاح «طبقه‌ی اجتماعی» رجوع کنید.

آگاهی طبقاتی

Class Consciousness

همانندسازی با کسان دیگری که دارای موقعیت طبقه‌ی اجتماعی مشابه هستند.

مبارزه‌ی طبقاتی

Class Struggle

مفهوم مورد نظر مارکس مبنی بر اینکه انقلاب جهانی پرولتاریا به دلیل تضاد آنان با بورژوازی، یعنی طبقه‌ی حاکم، اجتناب ناپذیر است.

نظام طبقه بسته

Closed-Class System

به اصطلاح «کاست» رجوع کنید.

نظریه‌ی تعارض

Conflict theory

نظریه‌ای اجتماعی مبنی بر اینکه پدیده‌های اجتماعی ناشی از تعارض میان گروههاست.

کارگردگرایی

Functionalism

نظریه‌ای اجتماعی مبنی بر اینکه جامعه موجودیتی است که اعضای آن به این دلیل همکاری می‌کنند که دارای نظام ارزشی مشترک، اهداف مشترک و هنجارهای مشترک هستند.

هم ایستایی

Homeostatis

گرایش نظام اجتماعی به حفظ ثبات داخلی.

تحرک افقی

Horizontal mobility

تغییر شغل بدون تغییر متناظر آن در طبقه‌ی اجتماعی شخص.

تحرک اجتماعی بین نسلی

Intergenerational Social mobility

تغییر عمودی منزلت اجتماعی از نسلی به نسل دیگر.

تحرک اجتماعی میان نسلی

Intragenerational Social mobility

تغییر عمودی منزلت اجتماعی در زندگی یک فرد؛ تحرک شغلی هم خوانده می‌شود.

نظام طبقه باز

Open-Class System

نوعی نظام قشربندی که حرکت از یک طبقه اجتماعی را به طبقه‌ی اجتماعی دیگر ممکن می‌سازد و هیچ محدودیتی بر روابط میان اعضای طبقات مختلف اعمال نمی‌کند.

قدرت

Power

طبق تعریف ماکس وبر، توانایی فرد یا گروهی از افراد جهت تحقق اراده‌ی خود حتی به رغم مقاومت دیگران.

پرولتاریا

Proletariat

اصطلاح مارکس برای تعریف طبقه‌ای ازمردم که مالک ابزار تولید نیست، بلکه کار خود را به بورژوا می‌فروشد.

طبقه اجتماعی

Social Class

عده‌ی زیادی از مردم در درون یک نظام قشربندی اجتماعی با موقعیت اجتماعی اقتصادی یکسان و فرصتهای برابر در بازار.

تمایز اجتماعی

Social differtiation

موقعیت‌ها و نقشهای مشهودی که خاص همه جوامع است؛ تقسیم کار.

تحرک اجتماعی

Social mobility

حرکت افراد از یک قشر جامعه به قشری دیگر.

قشربندی اجتماعی

Social stratification

ارزشیابی، رتبه بندی و اهدای افتراقی سمتها و نقشها بر مبنای موازین مورد قبول جامعه.

گروه موقعیتی

Status group

اجتماع عظیمی از مردم در چارچوب نظامی اجتماعی که مردم را بر طبق افتخارات و حیثیت ناشی از عواملی چون نژاد، تبار و الگوهای مصرف قشربندی می‌کند. اعضای این گروه دارای سبک زندگی مشابه هستند

تحرک اجتماعی عمودی

Vertical social mobility

تغییر طبقه اجتماعی فرد بر اثر تحرک صعودی یا نزولی.

اختلاط

Amalgamation

ازدواج متقابل میان گروههای نژادی یا قومی که در نتیجه، گروههایی که ابتدا مشخص بودند به واحد جدیدی تبدیل می‌شوند.

جدایی نژادی، آپارتاید

Apartheid

جدایی نژادی رسمی و قانونی، آن طور که در آفریقای جنوبی اعمال می‌شد.

جذب

Assimilation

فرآیندی که طی آن یک گروه نژادی یا قومی ارزشها، نگرشها و رفتار گروه غالب جامعه را می‌پذیرد. همچنین فرآیند تعامل که از طریق آن گروههای مختلف فرهنگی متحد شده تبدیل به گروه فرهنگی واحدی می‌شوند.

کثرت گرایی (تکثر) فرهنگی

Cultural Pluralism

موقعیتی که در آن گروههای قومی و سایر گروههای اقلیت میراث فرهنگی خود را حفظ و در عین حال در فعالیتهای کل جامعه مشارکت می‌کنند.

جدایی بالفعل

Defacto Segregation

آن نوع جدایی که در واقع وجود دارد، هر چند قانونی نیست.

تبعیض

Discrimination

رفتار بی چون و چرا با سایر مردم به شیوه‌ای ناعادلانه و نابرابر.

تساوی طلبی

Egalitarianism

این اصل که همه‌ی اعضای جامعه دارای حقوق برابر و استحقاق مساوی برای برخورداری از مزایا و منافع موجود برای اعضای جامعه هستند.

گروه قومی

Ethnic group

دسته‌ای از مردم با فرهنگی مشترک که آنان را از بقیه افراد جامعه متمایز می‌کند.

قومی شدن

Ethnicization

رشد خودآگاهی و غرور در میان اعضای یک گروه قومی.

نسل کشی

Geno Cide

نابودسازی منظم و عمدی کل یک نژاد یا گروه قومی.

گروه اقلیت

Minority group

مجموعه‌ای که از جهتی یا جهاتی با گروه غالب و با نفوذتر جامعه تفاوت دارد.

تعصب

Prejudice

نگرشهای قالبی (کلیشه‌ای) که مردم بی چون و چرا در قبال برخی دیگر از مردم دارند.

نژاد

Race

طبقه‌ای از مردم با میراث ژنتیکی مشترک.

نژادگرایی

Racism

 اعتقاد به اینکه مردمی دارای میراث ژنتیکی خاص به طور طبیعی از دیگران برتر هستند.

جدایی

Segregation

جداسازی گروههای نژادی و قومی از جامعه، از راههای رسمی یا غیر رسمی.

انجمن

Association

گروه سازمان یافته‌ای از افراد، وابسته به یک نهاد و انجام دهنده‌ی کارکردهای آن.

خانواده‌ی گسترده دوجانبه

Bilateral extended family

خانواده‌ای نسبی (همخون) که شامل اقوام زن و شوهر است.

دوتباری

Bilineal

ریشه یابی تبار از طریق تبارهای مرد و زن هردو.

چند زن و شوهری

Cenogamy

نوعی چند همسری که در آن چندین زن و مرد همزمان زن و شوهر هم هستند که ازدواج گروهی هم گفته می‌شود.

خانواده‌ی متعارف یا هسته‌ای

Conjual, or nuclear, family

واحد خانوادگی شامل زن، شوهر و فرزندان وابسته به آنها.

خانواده‌ی نَسَبی یا گسترده

Consanguine, or extended, family

واحد خانوادگی شامل افراد همخون یا هم تبار.

درون همسری

Endogamy

الزام اجتماعی مبنی بر اینکه افراد در چارچوب گروههای خاص اجتماعی ازدواج کنند.

برابری گرا

Equalitarian

الگوی اقتدار خانوادگی که در آن زن و شوهر سهم مساوی از اقتدار دارند.

برون همسری

Exogamy

الزام اجتماعی مبنی بر اینکه افراد خارج از گروههای خاص اجتماعی ازدواج کنند.

خانواده‌ی گسترده

Extended family

به خانواده‌ی نَسَبی نگاه شود.

حرمت زنای با محارم

Incest taboo

ممنوعیت تقریباً جهانی برقرار کردن رابطه‌ی جنسی یا زناشویی میان اعضای خانواده.

نهاد

Institution

سازمانی پایدار متشکل از روشها، مقررات و سیاستهایی که مردم جامعه را قادر می‌سازد نیازهای درازمدت خود را برآورده کنند.

ازدواج

Marriage

پیوندی رسمی، نسبتاً پایدار و دارای سازماندهی اجتماعی میان دونفر از جنس مخالف هم.

مادرسالارانه

Matriarchal

الگوی اقتدار خانوادگی که در آن زن مسلط است.

مادر کانونی

Matrifocal

الگوی زندگی خانوادگی که بر اساس آن مادر دارای نفوذ غالب است؛ هر چند در خانواده لزوماً اقتدار نهایی در دست او نیست.

مادرتبار

Matrilineal

ریشه یابی نَسَب از طریق تبار مادر.

مادرمکان

Matrilocal

نوعی سکونت که در آن زوج تازه ازدواج کرده نزدیک یا در کنار خانواده‌ی زن زندگی می‌کنند.

تک همسری

Monogamy

نوعی ازدواج که در آن همزمان فقط یک مرد و یک زن با هم ازدواج کرده‌اند.

نومکان، جدامکان

Neolocal

نوعی سکونت که در آن زوج تازه ازدواج کرده از پدر و مادر خود جدا زندگی می‌کنند.

تبارگماری

Nepotism

نوعی نظام اعطای امتیازات به اقوام خود، پارتی بازی.

خانواده‌ی هسته‌ای

Nuclear family

خانواده‌ی متعارف.

پدرسالارانه

Patriarchal

الگوی اقتدار خانوادگی که در آن پدر مسلط است.

پدرتبار

Patrilineal

ریشه یابی نَسَب از طریق تبار پدر.

پدرمکان

Patrilocal

نوعی سکونت که در آن زوج تازه ازدواج کرده نزدیک یا در کنار خانواده‌ی شوهر زندگی می‌کنند.

چندشوهری

Polyandry

نوعی چند همسری که در آن یک زن همزمان همسر چند مرد است.

چند همسری

Polygamy

نوعی ازدواج که در آن یک شخص همزمان همسر چند نفر است.

چند زنی

Polygyny

نوعی چند همسری که در آن یک مرد همزمان شوهر چند زن است.

تک همسری متوالی

Serial monogamy

پیوند متوالی یک مرد با یک زن.

کلیسا

Church

سازمان نهادینه و پایدار اعتقادات مذهبی با رهبری سلسله مراتبی.

کیش

Cult

اجتماعی دینی که اعضای آن به دلیل پذیرش رهبری، اعتقادات و رسوم خاصی با هم متحد هستند.

فرقه

Denomination

شاخه‌ی فرعی یک سازمان مذهبی پر تعدادتر.

بنیادگرایی

Fundamentalism

تفسیر انعطاف ناپذیر آموزه‌ی دینی از زبان اعضای فرقه‌ای پروتستان.

دینِ نهادی

Institutional religion

نظامی که وظیفه‌ی آن حفظ و جاودان ساختن اعتقادات مذهبی درباره‌ی نیروهایی است که مافوق طبیعی و مقدس تلقی می‌شوند و رهنمودهایی برای رفتار اخلاقی ارائه می‌نماید و روشهای نمادینی تجویز می‌کند که هماهنگ با اعتقادات در مورد امور مافوق طبیعی محسوب می‌شوند.

دین

Religion

بنا به تعریف امیل دورکهایم (Emile Durkheim )، «نظام اعتقادی و رفتاری یکپارچه‌ی مرتبط با امور مقدس، که تمام کسانی را که از آن اعتقادات و رفتارها پیروی می‌کنند به صورت جامعه‌ی اخلاقی واحدی متحد می‌سازد».

فرقه

Sect

گروه نسبتاً کوچکی از جدایی طلبان دینی که به نفی کلیسای رسمی گرایش دارد.

محرومیت فرهنگی

Cultural deprivation

آشنایی ناکافی با زبان، ارزشها و اقلام مادی جامعه به دلیل تماس محدود با فرهنگ جامعه.

انتقال فرهنگی

Cultural transmission

فرآیندی که طی آن فرهنگ جامعه از راههای رسمی و غیر رسمی از نسلی به نسل بعدی منتقل می‌شود.

آموزش و پرورش

Education

نهاد اجتماعی مسؤول انتقال فرهنگ و دانش جامعه از نسلی به نسل دیگر.

گروه همسال

Per group

کسانی که دارای موقعیت اجتماعی یکسان بوده و کم و بیش با هم تماس منظم دارند.

جامعه‌ی پیش سواد

Preliterate Society

جامعه‌ای که دارای زبان مکتوب نیست.

جامعه‌ی پیش مدرن

Premodern Society

جامعه‌ای که در آن صنعتی شدن ناچیز است یا اصولاً صورت نگرفته است.

گروه بندی

Tracking

روش طبقه بندی دانش آموزان براساس نمرات آزمون پیشرفت و استعداد آنان و سپس گماردن آنان در کلاسهای درجه بندی شده‌ی یک سال تحصیلی واحد یا در برنامه‌های ویژه.

اقتدار

Authority

قدرتی مشروع، که از سمت یا موقعیت در ساختار اجتماعی جامعه نشأت می‌گیرد.

سرمایه داری

Capitalism

نظامی اقتصادی که مبتنی بر انباشت و سرمایه گذاری ثروت به دست افراد خصوصی بوده و ویژگی آن سودجویی شخصی، رقابت، تعیین قیمت‌ها و دستمزدها از طریق عرضه و تقاضا، نظام اعتباردهی و بازار آزاد کار است.

مردم سالاری

Democracy

نظامی سیاسی که حکومت را با اراده‌ی مردم معین می‌کند.

دیکتاتوری

Dictatorship

نظامی سیاسی که در آن یک نفر یا گروهی کوچک از افراد تمام اختیارات حکومتی را در دست دارند.

نهاد اقتصادی

Economic institution

نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه که بی واسطه با تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات سروکار دارد.

بورژوایی شدن

Embourgeoisement

گرایش بیشتر افراد جامعه به پیروی از ارزشهای طبقه‌ی متوسط و ثروتمند شدن نسبی.

سرمایه داری صنعتی

Industrial capitalism

نظامی اقتصادی که ویژگی آن وجود شرکتهای سهامی عام با مسؤولیت محدود، نظارت مدیریتی، تخصصی شدن فراوان، تقسیم کار و کاربرد وسیع پول است.

نفوذ

Influence

قدرت غیررسمی مبتنی بر صفات شخصیتی.

اقتصاد آزاد

Laissez faire

فقدان مقررات دولتی بر تجارت و صنعت .

اصل بازار

Market Principle

اصلی مبنی بر اینکه هم قیمت کالاها  و هم دستمزد کارگران باید بر طبق کارآیی تولید و تقاضا برای چنین کالاهایی تغییر کند.

همبستگی مکانیکی

Mechanicaly Solidarity

همبستگی اجتماعی مبتنی بر ارزشها و رفتار مشترک، وفاداری به سنت و خویشی، که عمدتاً در جوامع ابتدایی دیده می‌شود.

سلطنت

Monarchy

نوعی حکومت که شخصی واحد در رأس آنان است. این شخص معمولاً حاکمی موروثی است.

حکومت خواص (اولیگارشی)

Oligarchy

نوعی حکومت که گروه کوچکی از افراد در رأس آن قرار دارد.

همبستگی ارگانیک

Organic Solidarity

همبستگی اجتماعی مبتنی بر وابستگی متقابل اعضای جامعه‌ی صنعتی و بسیار تخصصی شده.

نهاد سیاسی

Politica Iinstitution

نظامی اجتماعی و فرهنگی که برای کسب و اعمال قدرت در حوزه قضایی خاصی از راه مؤسساتی که قرار است اقتدار مشروع داشته باشند، روشهایی نسبتاً رسمی برقرار می‌کند.

سیاست

Politics

کنترل  و اعمال قدرت.

جامعه‌ی پساصنعتی

Postindustrial Society

نظامی اقتصادی که در آن بر بازارهای کوچک، تولید کالاهای خاص، تولید انبوه کمتر و تمرکز کمتر عملیات تولید و توزیع تأکید می‌شود.

قدرت

Power

توانایی بالقوه یا بالفعل تأثیر گذاردن بر رفتار یا افکار دیگران.

نخبگان قدرت

Power elites

اصطلاح برساخته‌ی سی رایت میلز جهت توصیف ائتلاف دولت، تجارت و نظامیان که اهداف یکپارچه داشته، ایالات متحد را در کنترل خود دارند.

مردم سالاری منتخب

Representative democracy

نوعی مردم سالاری در جوامع گسترده‌ی امروزی که دولت در آن تحت اداره‌ی نمایندگان منتخب است نه رأی مستقیم مردم.

سوسیالیسم

Socialism

نظامی اقتصادی که اشکال مختلفی دارد، اما عموماً بر مالکیت و کنترل دولت بر ابزار تولید و توزیع مبتنی است.

گروه وِتو

Veto group

گروه صاحب منافع با قدرت کافی برای جلوگیری از تلاش سایر گروههایی که ظاهراً اقتدار واختیارات آن را تهدید می‌کنند.

جبرگرایی زیستی

Biological determinism

عقیده‌ای مبنی بر اینکه نژادهایی خاص از تفاوتهای ذاتی برخوردارند که نوع جوامعی را که خواهند آفرید، توسعه خواهند داد و حفظ خواهند کرد، معین می‌کند.

اشاعه فرهنگی

Cultural diffusion

فرآیندی که طی آن عناصر فرهنگی از جامعه‌ای به جامعه دیگر سرایت می‌کند.

خصلت فرهنگی

Cultural ethos

افکار، ارزشها و آرمانهای یک فرهنگ که آن را از فرهنگهای دیگر متمایز می‌کند.

تأخر فرهنگی

Cultural lag

فشاری که بر اثر لزوم سازگاری با اختراعی جدید بر نظم اجتماعی موجود وارد می‌شود.

نظریه دوره‌ای

Cyclical theory

نظریه‌ای که براساس آن جوامع به شیوه موجودیتهای مادی پدید می‌آیند، شکوفا می‌شوند و رو به زوال می‌روند.

مدل تکاملی

Evolutionary model

یکی از نظریه‌های تغییر اجتماعی که بر اساس آن جوامع طی مراحل خاصی تکامل می‌یابند.

گماینشافت

Gemeinschaft

سازمانی اجتماعی که در آن شیوه‌های زندگی اشتراکی و سنتی غالب است.

جبرگرایی جغرافیایی

Geographical determinism

عقیده‌ای مبنی بر اینکه موقعیت جغرافیایی و آب و هوا، شخصیت یک قوم را معین می‌کند.

گزلشافت

Gesellschaft

سازمانی اجتماعی که در آن روابط متقابل، اعضای سازمان را به هم پیوند می‌دهد.

جامعه آرمانی

Idealistic society

اصطلاح مورد کاربرد سوروکین برای جامعه‌ای که ترکیبی از شکلهای جمع گرا و فردگرای جامعه است.

جامعه اندیشمند

Ideational society

اصطلاح مورد کاربرد سوروکین برای جامعه‌ای که در آن رفاه مشترک اعضای جامعه اهمیت بیشتری از رفاه فرد دارد.

جامعه «حسی»

Sensate society

اصطلاح سوروکین برای جامعه‌ای که تحت سلطه‌ی منافع فردی است.

تغییر اجتماعی

Social change

دگرگونی در سازمان اجتماعی، نهادهای اجتماعی یا ساختار اجتماعی یک جامعه.

بوم شناسی اجتماعی

Social ecology

مطالعه رابطه میان مردم و محیط زیست آنان.

جماعت فعال

Active Crowd

جماعتی که حول هدفی خاص سازمان می‌یابد و رفتار آن هدایت شده است.

عکس العمل

Backlash

واکنش علیه یک جنبش در حال تکوین اجتماعی از طرف گروههایی که جنبش را تهدیدی علیه ارزشهای خود می‌دانند.

رفتار جمعی

Collective behavior

واکنشهای مرتبط و کم و بیش خودجوش جمعی از افراد به یک محرک.

جمع

Collectivity

گروهی اجتماعی که دارای اعضای رسمی نیست، تقسیم ساختارمند کار ندارد و فاقد سلسله مراتب مشروع اقتدار است.

جنون

Craze

هوسی کاملاً توسعه یافته.

جماعت

Crowd

گروهی موقت و عمدتاً سازمان نیافته از افراد که از نظر فیزیکی به هم نزدیک هستند و متقابلاً تا حد زیادی بر همدیگر اثر می‌گذارند .

جماعت احساساتی

Expressive Crowd

جماعتی اغلب مذهبی که ویژگی آن، رفتار افراط آمیز یا نوعی رقص است که اعضای گروه را به هیجان می‌آورد.

هوس

Fad

الگویی فرهنگی که ناگهان ظاهر و ناگهان ناپدید می‌شود و علت مشخصی ندارد.

مد

Fashion

الگویی فرهنگی که مدتی کوتاه ادامه می‌یابد.

اوباش

Mob

جماعتی فعال که ویژگی رفتار آن تنش، عصبیّت، رهبری خودجوش و بی اعتنایی به عواقب رفتارهاست.

هراس

Panic

ترس ناگهانی و فراگیر که باعث رفتار نامعقول می‌شود و بسرعت در میان جماعت یا اوباش گسترش می‌یابد.

تبلیغات

Propaganda

اشاعه‌ی عمدی اطلاعات گزینش شده از طرف دولت، گروه یا فرد به قصد تأثیرگذاردن برافکار عمومی.

توده

Public

عده‌ی زیادی از افراد دور از هم که دارای علایق مشترکی هستند که حس وحدت و همانندی با دیگران به اعضا می‌دهد.

نمونه‌ی نماینده

Representative Sample

گروهی از مردم که به عنوان بخشی از کل یک جمعیّت انتخاب می‌شوند.

شایعه

Rumor

گزارشی ناکامل یا غیر دقیق درباره‌ی افراد یا رخدادهای بسیار مورد توجه مردم؛ که معمولاً به طور غیر رسمی دهان به دهان منتشر می‌شود.

تبعیض جنسی

Sexism

تبعیض بر مبنای جنسیّت.

جنبش اجتماعی

Social Movement

اقدام عمدی از طرف عده‌ی زیادی از مردم برای ایجاد تغییر اجتماعی از راه تلاش گروهی.

گروه خودمجری

Vigilante group

گروهی که خود رأساً اقدام به اجرای قانون می‌کنند.

توان بالقوه‌ی باروری زیستی

Biological Fecundity potential

تعداد فرزندانی که هر زن از لحاظ نظری می‌تواند به دنیا بیاورد.

میزان موالید

Birth rate

تعداد کودکان متولد شده به ازای هر هزار نفر از جمعیت در هر سال، که میزان موالید ناخالص هم گفته می‌شود.

دعوای حقوقی طبقه‌ای

Class action

شکایتی که از طرف کل یک گروه در دادگاه مطرح می‌شود.

میزان مرگ و میر

Death rate

تعداد کسانی که به ازای هر هزار نفر از جمعیت در یک سال می‌میرند.

جمعیت شناسی

Demography

بررسی اندازه، توزیع، ترکیب و میزان رشد جمعیت‌های انسانی.

بوم شناسی

Ecology

بررسی روابط میان موجودات زنده‌ی دارای محیط زیست مشترک؛ و خود همین روابط.

بوم سامانه، اکوسیستم

Ecosystem

محیط زیست فیزیکی و کل حیات حیوانی و گیاهی موجود در آن.

میزان باروری

Fertility Level

تعداد فرزندانی که هر زن به دنیا می‌آورد.

میزان منفی رشد

Negative growth rate

کاهش جمعیت، وضعیتی که در آن میزان مرگ و میر از میزان موالید بیشتر است.

شهرنشینی مفرط

Overurbanization

افزایش جمعیت شهرنشین تا حدی که اقتصاد دیگر جوابگوی نیازهای همگان نیست.

میزان درصدی رشد

Percentage growth rate

درصد افزایش جمعیت در سال.

انفجار جمعیت

Population explosion

این عقیده که جمعیت جهان با سرعتی چنان در حال افزایش است که کره زمین قادر به تـأمین نیازهای حیاتی ساکنان خود نخواهد بود.

میزان رشد جمعیت

Population growth rate

تفاوت میزان موالید و میزان مرگ و میر.

میزان مثبت رشد

Positive growth rate

افزایش جمعیت؛ وضعیتی که در آن میزان موالید از میزان مرگ و میر بیشتر است.

رشد جمعیتی صفر

Zero Population growth

وضعیت ثابت جمعیت که در آن میزان مرگ و میر و موالید تقریباً یکسان است و لذا جمعیت نه زیاد می‌شود نه کم.

قیاس

Extrapolation

پیش بینی تحول فرهنگی آینده با استنباط از روند کنونی در نظام اجتماعی.

کالا

Goods

محصولات مادی که به دست اعضای جامعه و برای مصرف خود آنها تولید می‌شود.

صنعتی شدن

Industrialization

بروز تغییرات اساسی در شیوه‌های تولید، سازمان اقتصادی و زندگی اجتماعی که از روی آوردن انسان به استفاده از انرژی منابع طبیعی به جای انرژی انسان و حیوانات منتج می‌شود.

طول عمر، امید به زندگی

Life expectancy

میانگین تعداد سالهای باقیمانده زندگی فرد در سنی خاص.

خدمات

Services

محصولات ناملموس یک جامعه که نیازهای انسان را برآورده می‌کند.

فن آوری

Technology

بخشی از فرهنگ جامعه که شامل دانش و ابزار لازم برای تغییر دادن محیط فیزیکی جهت دستیابی به اهداف مورد نظر است.

شهرنشینی

Urbanization

حرکت جمعیت از مناطق روستایی به مناطق شهری و همراه با آن گسترش ارزشها و الگوهای رفتاری شهری.

فقر مطلق

Absolute Poverty

وضعی که در آن فرد یا خانواری قادر نیست حتی نیازهای اولیه زندگی را تأمین کند.

جرم و جنایت

Crime

نوعی انحراف خاص از هنجارهای اجتماعی که منع قانونی دارد و این ممنوعیت نتیجه‌ی تصمیم مرجع سیاسی است.

زمان دوبرابر شدن

Doubling time

تعداد سالهای مورد نیاز برای دوبرابر شدن جمعیت کشور.

زیادی جمعیت

Overpopulation

وضعی که زمانی به وجود می‌آید که تعداد جمعیت بیشتر از ذخیره منابع لازم برای حفظ سطح قابل قبول زندگی آنان است.

خط فقر

Poverty line

معیاری که دولت آمریکا از آن برای مشخص ساختن مرز میان فقر نسبی و فقر مطلق استفاده می‌کند.

فقر نسبی

Relative Poverty

وضعی که در آن فرد یا خانواده‌ای قادر نیست به سطحی از زندگی دست یابد که در جامعه‌ی مورد نظر معمولی محسوب می‌شود.

مشکل اجتماعی

Social Problem

مسأله‌ای با اهمیت عمومی که زمانی وجود دارد که تعداد زیادی از افراد معتقد باشند فاصله‌ای نامطلوب میان آرمانهای اجتماعی و واقعیت‌های اجتماعی وجود دارد و این فاصله را می‌توان با اقدام اجتماعی برطرف ساخت.


منبع مقاله :
درسلر، دیوید؛ ویلیس، ویلیام ام؛ (1388)، جامعه شناسی «بررسی تعامل انسانها»، ترجمه‌ی مهرداد هوشمند، غلامرضا رشیدی، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط