خورشيد بىغروب
كى بودهاى نهفته كه پيدا كنم تو را
غيبت نكردهاى كه شوم طالب حضور
پنهان نگشتهاى كه هويدا كنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدى كه من
با صد هزار ديده تماشا كنم تو را (1)
غيبت چيست؟
1 - معناى غيبت
2 - امكان وقوع
ملا محسن فيض كاشانى در اين باره مىنويسد: «بسيارى از پيامبران غيبتهاى طولانى و عمرهاى دراز داشتهاند ...». شيخ صدوق نام بعضى از آنان را در كتاب «اكمال الدين و اتمام النعمة» آورده است. (3)
درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىتوان به تفسير آيه كريمه: «و اذا قرات القرآن جعلنا بينك و بين الذين لا يؤمنون بالاخرة حجابا مستورا» (4) اشاره كرد كه خداوند پيامبر صلى الله عليه و آله را در هنگام قرائت قرآن از چشم ابوسفيان، نضر بن حارث، ابوجهل، حمالة الحطب و ... پوشيده مىداشت و آنان با اين كه از كنار حضرت مىگذشتند، او را نمىديدند. (5)
3 - غيبتحضرت مهدى (عج)
«ان ابنى هو القائم من بعدى و هو الذى يجرى فيه سنن الانبياء: بالتعمير و الغيبة حتى تقسوا القلوب لطول الامد و لا يثبت على القول بهالا من كتب الله عز و جل فى قلبه الايمان و ايده بروح منه; (8) همانا فرزندم همان قائم بعد از من است و اوست كه سنتهاى پيامبران عليهم السلام (مثل) عمر طولانى و غيبت در موردش جارى مىشود. تا دلهايى بخاطر طولانى بودن مدت غيبتسخت مىشود و در اعتقاد به او، پا برجا نمىماند مگر كسى كه خداوند ايمان را در قلبش قرار داده و او را به روحى از خودش مؤيد كرده باشد.»
در اين حديث نيز به غيبت پيامبران اشاره شده است و گوياى اين است كه غيبت از سنتهاى الهى است.
مراحل غيبت
غيبت صغرى 69 سال و شش ماه و پانزده روز طول كشيد و از نظر شعاع فراگير نبود، (9) بلكه كسانى (نواب خاص) بودند كه با امام (عج) تماس مستقيم داشتند. (10)
لازم به ذكر استبرخى آغاز غيبت صغرى را از هنگام تولد امام زمان (عج) مىدانند. با اين فرض طول غيبت صغرى 75 سال خواهد شد. بعد از آن غيبت كبرى آغاز شد كه پايان آن نامشخص و از حيثشعاع فراگير است.
امام صادق عليه السلام در اين باره مىفرمود: «حضرت قائم (عج) دو غيبت دارد: يكى طولانى و ديگرى كوتاه». (11)
چرا غيبت؟
چرا وجود امام ضرورى است؟
با اين وصف مىتوان با طرح لزوم وجود امام توضيح داد كه چه زمينهها و مبانىاى منجر به غيبت امام و نه حذف او از ميان مخلوقات مىشود;
1 - خدا فياض است
2 - واسطه براى فيض رسانى
3 - قطع فيض با نبودن ولى الله (واسطه)
4 - ولى الله تا آخر جهان باقى است
غيبت تنها گزينه ممكن
پاسخ ديگر اين است كه اگر امام امكان حضور در بين مخلوقات را نداشت، به طور ظاهرى از ديده آنها پنهان شود. به اين ترتيب هم مجرا و رابط فيض زنده مىماند و هم در برابر موانع حضور چارهاى انديشيده مىشود و اين است معناى خورشيد پشت ابر كه در روايات آمده است. (14)
هر چند كه غايب است آن گل ز چمن
از فيض وجود اوست گيتى گلشن
هر چند كه در ابر نهان باشد هست
از پرتو آفتاب، عالم روشن
يك نكته
اما در شؤون ديگر حاضر و فعال است. پس غيبت در همه شؤون براى ولى خدا و خليفه او معنا نخواهد داشت. لذا در يكى از زيارتهاى امام عصر مىخوانيم: «السلام عليك يا حجة الله التى لا تخفى.»
موانع حضور
مراجعه به تاريخ نشان مىدهد كه موانعى براى حضور حضرت بود. از قبيل:
1 - تهديد و اقدامات زورمندان عليه امام
2 - نداشتن يار و ياور و قدرت مردمى لازم
3 - نبود آمادگى و رشد كافى در مردم براى تحمل اصلاحات وى و ... كه تا كنون نيز اين موانع به قوت خود باقى است.
1 - تهديدها و ترس از مرگ
اين مساله يعنى، احتمال قتل، هم با حدوث غيبت و هم با بقا و استمرار آن ارتباط دارد.
در مورد اول كافى استبدانيم بنى عباس چون مىدانستند در خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله و از فرزندان على و فاطمه عليها السلام شخصيتى پيدا خواهد شد كه حكومت جباران و مستبدان به دست او برچيده مىشود و او فرزند حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام است، در مقام كشتنش برآمدند; همانطور كه فرعون نسبتبه حضرت موسى عليه السلام رفتار كرد. ولى به خواستخداوند آن حضرت محفوظ ماند و بر حسب ظاهر جنگهاى داخلى و شورش صاحب الزنج، آنها را از تعقيب اين موضوع بازداشت. (16)
شيخ طوسى به اين حقيقت تصريح و تاكيد دارد: او مىنويسد: «هيچ علتى مانع از ظهور آن حضرت نيست جز اين كه مىترسد كشته شود; زيرا اگر جز اين بود، جايز نبود كه پنهان شود. بلكه ظاهر مىگشت و هرگونه ناراحتى و آزارى را متحمل مىشد; زيرا مقام رفيع امامان و انبياى عظام و بزرگوارى آنها به واسطه ناملايماتى بود كه در راه دين خدا متحمل مىشدند.» (17)
متاسفانه گاه اين تهديدها از سوى نزديكترين اشخاص به حضرت بود، از جمله آنها: جعفر كذاب، عموى امام، بود. بعد از آن كه امام عليه السلام در جريان نمازگزاردن بر امام حسن عسكرى عليه السلام جعفر كذاب را عقب زد و خود نماز را بر پدرش اقامه فرمود ...، جعفر نزد معتمد خليفه رفت و واقعه را به او شرح داد.
اما در مورد دوم; يعنى، نقش ترس از كشته شدن و تهديدها در استمرار غيبتبه فرازى كوتاه از كتاب امامت و مهدويت اشاره مىكنيم: «بيان ارتباط بقاى غيبتبا خوف از قتل اين است كه اگر چه خداوند متعال قادر است در هر زمان آن حضرت را ظاهر و به طور قهر و غلبه بر تمام ملل و حكومتها (پيش از فراهم شدن اسباب) غالب سازد ولى چون جريان اين جهان را خداوند بر مجراى اسباب و مسببات قرار داده، تا اسباب چنان ظهورى فراهم نشود، قيام آن حضرت به تاخير خواهد افتاد و اگر پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود، از خطر قتل مصون نخواهد ماند.» (18)
2 - نداشتن يار و ياور
محقق طوسى مىنويسد: «همان طور كه دانستى، سبب غيبت نمىتواند از سوى خداى سبحان و خود امام باشد، بلكه از مكلفها (مردم) است و آن خوف غالب و تمكين نداشتن مردم از امام است و هر موقع اين سبب زايل شود، ظهور واجب مىشود.» (19)
بنابراين اگر مردم به يارى او مىشتافتند و از اوامرش اطاعت مىكردند، زمينهاى براى غيبت نمىماند و امام به دست همان مردم، براى همان مردم حكومت اسلامى ايجاد مىكرد. ولى چنين نشد و آن مردم (اعم از قدرتمندان و تودهها) حاضر به قبول رهبرى او نشدند. محقق طوسى در اين باره در تجريد الاعتقاد، مىنويسد: «اصل وجود امام لطف و تصرف او لطف ديگر است، اما نبودنش از ماست.»
3 - آماده نبودن ملتها
اين آمادگى چگونه ايجاد خواهد شد؟ هرگاه ملل جهان بفهمند هيئتهاى حاكم از عهده اداره امور برنمىآيند و فساد در همه مظاهرش آنان را به ستوه آورده است آن گاه است كه مردم به ستوه آمده به دنبال جهانى خالى از ظلم و فساد و مملو از عدل و انصاف برخواهند آمد و حاضر خواهند شد براى چنين اصلاحى هزينه لازم را بپردازند. از اين رواست كه مىبينيم در دوره غيبت چنين ناهنجارىها رخ مىدهد. تنها به يك روايت از امام صادق عليه السلام درباره هجوم اين مظاهر مىپردازيم: امام به يكى از يارانش درمورد هجوم مظاهر فساد در اين دوره فرمود: «حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند; ظلم و ستم فراگير شود; قرآن فرسوده و بدعتهايى از روى هوا و هوس در آن وارد شود; دين خدا تو خالى شود، همانند ظرفى كه واژگون شود; طرفداران و اهل باطل بر اهل حق مقدم شوند; كارهاى بد آشكار و از آنها نهى نشود و بدكاران بازخواست نشوند; مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا كنند; افراد با ايمان سكوت كرده و سخنشان را نپذيرند; شخصى بدكار دروغ گويد و كسى دروغ و نسبت نارواى او را رد نمىكند; بچهها به بزرگها احترام نمىگذارند; قطع پيوند خويشاوندى مىشود; بدكار را ستايش كنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد; نوجوانان پسر همان كنند كه زنان كنند; زنان با زنان ازدواج كنند; انسانها اموال خود را در غير اطاعتخدا مصرف كنند و كسى مانع نشود; كسى كه امر به معروف كند، خوار و ذليل مىشود; بدعت و زنا آشكار مىشود; حلال حرام و حرام حلال مىشود; دين براساس ميل اشخاص معنى شود و كتاب خدا و احكام آن تعطيل گردد ; جرات بر گناه آشكار شود و ديگر كسى براى انجام آن منتظر تاريكى شب نشود; سردمداران به كافران نزديك و از نيكوكاران دور شوند; واليان در قضاوت رشوه بگيرند; پستهاى مهم واليان براساس مزايده باشد نه شايستگى; مرد به خاطر همبسترى با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد; زن بر شوهر خود مسلط شود و كارهايى كه مورد خشنودى شوهر نيست انجام دهد و به شوهرش خرجى دهد; نزديكترين اشخاص به فرمانداران كسانى هستند كه به خانواده عصمت ناسزا گويند; سلطان به خاطر كافر شخص مومن را تحقير كند; نماز را سبك بشمارند; بر سر كسبهاى حرام آشكارا رقابت كنند; مردم جز از سرمايهدارها تبعيت نكنند; زنها بر مسند نشينند و هيچكارى جز خواسته آنها پيش نرود و فرمانروايان ميراث مستضعفان را در اختيار بدكاران قرار دهند ...» (20)
آرى تنها بعد از سرخوردگى ملتها از اين پليدىهاست كه آمادگى در آنها ايجاد شده و زمينه حضور فراهم مىآيد.
پىنوشت:
1) خوشههاى طلايى، محمد على مجاهدى، ص 33 (فروغى بسطامى).
2) الصحاح، جوهرى، ج 1، ص 196.
3) علم اليقين فى اصول الدين، ج 2، چاپ قم، ص 797; خورشيد مغرب، ص 170.
4) اسراء/ 45 - «و هنگامى كه قرآن مىخوانى، ميان تو و آنها كه به آخرت ايمان نمىآورند، حجاب ناپيدايى قرار مىدهيم».
5) تفسير مجمعالبيان، مجلد 3، ص 645. نمونه ديگر مربوط به شب هجرت به مدينه است. سيره ابن هشام، ج 2، ص 95.
6) سوگند به خدايى كه مرا براى بشارت برانگيخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدى كه به او مىرسد، غايب مىشود. به طورى كه بيشتر مردم مىگويند خدا به آل محمد احتياجى ندارد و ديگران در اصل تولدش شك مىكنند ... اثبات الهداة، ج 6، ص 386.
7) شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، ص 535; منتخب الاثر، ص 3-5.
8) بحارالانوار، ج 51، ص 224.
9) خورشيد مغرب، ص 43.
10) 1 - عثمان بن سعيد خدرى تا سال 300 ه. ق 2 - محمد بن عثمان تا سال 304 يا 305 ه. ق 3 - حسين بن روح نوبختى تا سال 326 ه. ق 4 - و على بن محمد سمرى تا سال 329 ه. ق.
11) بحارالانوار، ج 52، ص 155.
12) كمال الدين و تمام النعمة، ص 482.
13) خورشيد مغرب، ص 180.
14) نهجالبلاغه، صبحى صالح، خطبه 150، ص 208، و الذى بعثنى بالنبوة انهم لينتفعون به و يستضيئون بنور ولايته فى غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب. ينابيع الموده، ج 3، ص 170 و از زبان امام زمان، كمال الدين، ص 485.
15) كمال الدين، ص 342.
16) امامت و مهدويت، ج 3، ص 134.
17) مهدى موعود، ترجمه و نگارش على دوانى، ص 852.
18) امامت و مهدويت، ج 3، ص 136.
19) همان، ص 149، نقل از رساله امامت طوسى، چاپ 1335 تهران، فصل 3، ص 25.
20) بحارالانوار، ج 52، ص 260 از 108 مورد تنها 32 مورد نقل شد.