نهادهای اجتماعی
دربارهی منشأ زندگی اجتماعی انسان دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. آنچه مسلم است، این است که انسان به زندگی در کنار همنوعان خود خوگرفته و تبعات زندگی اجتماعی را پذیرفته است. جامعهی انسانی جمع پریشانی از افراد انسانی نیست. عناصر این جامعه در عین تکاپو و پراکندگی، از نوعی همبستگی نیز برخوردارند. اقتضای همبستگی اجتماعی، وجود روابط کمابیش استوار در جامعه است و همین روابط هستهی اصلی نظم اجتماعی را تشکیل میدهد. توجه به مفهوم نظم اجتماعی،کسانی مانند پارهتو (1) و پارسونز (2) را بر آن داشت تا کلمه (System) را از حوزهی فیزیکی و زیستی به حوزهی علوم اجتماعی آورده و اصطلاح (Social System) را ابداع کنند. (3)
زندگی در سیستم اجتماعی موجب میشود که نیازهای مختلف انسانی - اعم از فردی و اجتماعی - در قالب روابط و «کنشهای متقابل» (4) اجتماعی برآورده شود. روشهای پذیرفته شدهای که جوامع مختلف برای برآوردن نیازهای خود برگزیدهاند و از طرف آنها ارزشمند و با اهمیت تلقی میشود، نهادهای اجتماعی (5) نامیده میشوند.(6) در واقع این نهادها شکل سازمان یافته روابط اجتماعی، و نه تنها شامل روشهای مختلف برآوردن نیازهای گوناگون انسانی است، بلکه تمامی تشکیلات و امکانات مادی مورد نیاز برای این اقدامات را نیز در برمیگیرد.(7)
فرض بر این است که نهادهای اجتماعی تابعی از نیازهای انسانی است و از آنجا که نیازهای انسانی در زمانها و شرایط متفاوت، درجه اهمیت یکسانی ندارند، پس نهادهای اجتماعی نیز بنا به تصور انسانها از نیازهای خود، در حال تغییر و دگرگونی است. از این روست که تقسیم بندی نهادها به نخستین و دومین، اگر چه به اجمال صحیح است، اما در میان جامعهشناسان، در تعیین مصادیق هر کدام اختلاف نظر به چشم میخورد.
جامعه شناسان میگویند نیاز انسان به ارضای سائقه جنسی و تکثیر نوع، و حشر و نشر نزدیک با افراد گروه نخستین، نهاد خانواده را تشکیل میدهد. نیازهای دیگری که مربوط به تولید، توزیع، خوراک و... است، موجب پیدایش نهادهای اقتصادی میشود و بالاخره کمال جویی و مبدأپژوهی انسان و احتیاج بشر به برقراری ارتباط با خدا - از یک دیدگاه - نهادهای مذهبی را به وجود آورده است.(8) این نهادها به سبب اهمیت اساسی که در جوامع نخستین داشت «نهادهای نخستین» (9) نامیده میشود.
نظام «نهادهای دومین» (10) به نیازهایی پاسخ میگوید که پس از رفع حاجتهای اساسی انسان و تأمین حداقل امکانات لازم برای زندگی، احساس میشود. نهادهای تفریحی، تربیتی و هنری در جوامع فعلی از این گونه نهادها محسوب میشود.
نهاد حکومت (11)
نهاد حکومت به خاطر نیاز به حراست جامعه از مداخله و مزاحمت بیگانگان و حفظ نظام به وجود آمده است و اگرچه در جوامع ابتدایی به وضوح مشخص نیست، اما در جوامع امروزی در حد نهادی نخستین واجد اهمیت بسیار است.همه نهادهای اجتماعی، به خصوص نهاد حکومت، شیوههایی منظم با زمینههایی مشخص برای فعالیت به اعضای جامعه عرضه میدارد و موجب نهادی شدن اعمال انسانها میشود؛ به این معنی که انسان را از آغاز در مسیری قرار میدهد که استعداد و توانش در جهت مجاز و مختار جامعه قرار گیرد. به این ترتیب «هنجارهای اجتماعی» (12) شکل میگیرد. همچنین، به دلیل اهمیت و نقش نهادها در رفتار اجتماعی، هنجارهای اجتماعی را دو گونه تقسیم کردهاند:
الف) هنجار ناشی از نهادها یعنی آن دسته از رفتارهای اجتماعی که ناشی از آگاهی از نهادهای مهم اجتماعی مثل قوانین و مقررات اجتماعی است.
ب) غیرنهادی که خود به خود در طول زمان از زندگی اجتماعی برخاسته است مانند رسم ها، آداب، تشریفات و سنتهای اجتماعی.
جریان «نهادی گردانیدن» (13) که برخی از هنجارهای اجتماعی را به شخص تحمیل و او را «جامعه پذیر» (14) میکند، در تحقق «نظارت اجتماعی» (15) سخت مؤثر است. چنین نظارتی را که ناشی از کارکرد نهادهای اجتماعی است، «نظارت نهادی» (16) خواندهاند.
کارکردهای نهاد حکومت
حکومت مجموعهای از سازمانهای اجتماعی است که برای تأمین روابط طبقات اجتماعی و حفظ نظم جامعه به وجود میآید؛(17) در جوامع ابتدایی، حکومت به معنای امروزی آن وجود ندارد، چرا که عموم گروهها کوچکند و مالکیت خصوصی در آنها برقرار نیست از طرف دیگر، پایبندی به سنتهای جامعه به گونهای است که افراد به ندرت از هنجارهای گروهی منحرف میشوند، اما در جوامع نوین با از میان رفتن خصلتهای اصلی جوامع ابتدایی ناگزیر وجود مؤسسات رسمی برای اداره امور جامعه لازم میشود.عامل دیگری که زمینه تشکیل حکومتها را به وجود میآورد، افزایش طبیعی تولید اقتصادی در جوامع جدید است. افزایش تولید اقتصادی سبب میشود که دسترنج بخشی از اعضای جامعه برای معیشت همه کافی باشد. در نتیجه، عدهای فرصت مییابند که به جای شرکت در تولید اجتماعی به فکر استفاده از نیروی کار دیگران و ادارهی آنان بیافتند.
حکومت پس از تشکیل، نیاز به سازمان خاصی دارد که انجام وظایف و اِعمال سیاستهای آن را به عهده بگیرد؛ این سازمان «دولت» (18) نامیده میشود. دولت سازمان استقراریافتهای است که بر کلیه اعضای جامعه قدرت و سلطهی اجباری اعمال میکند (19) و بنابر میزان قدرت و نوع ساخت خود به دخالت در نهادهای دیگر میپردازد. در واقع، یکی از معیارهای تقسیم بندی انواع حکومتها را میزان نظارت و دخالت آنها در اقتصاد، مذهب و فرهنگ دانستهاند.
دولت و فرهنگ
از دیرباز دو نظریه اساسی، و در عین حال متضاد، دربارهی رابطه دولت و فرهنگ وجود داشته است. افلاطون پیشنهاد میکرد که زندگی مردم تحت یک مجموعه سخت و انعطافناپذیر فرهنگی «هماهنگ» شود. وی در کتاب جمهوریت برای هنرمندان، فیلسوفان و شاعران قوانین سخنی مقرر میدارد و متخلفان از این قوانین را خیلی مؤدبانه به شهری دیگر روانه میکند. در کتاب قوانین (20) نیز با همین لحن مؤدبانه و نرم، شاعران را ملزم میسازد که آثار خویش را نخست به کلانتران ارائه دهند و آنها ببینند که آیا این آثار برای سلامت روحی مردم مفید است یا نه؟ پریکلس (21) برخلاف افلاطون معتقد بود که دولت نباید عقاید و روشهای خاصی را به جامعه و اتباع خود تحمیل کند. از نظر او وظیفه دولت حفظ و تقویت صناعات زندگی و همچنین دادن فرصتهای کافی به افراد برای شرکت در "میراث فرهنگی بشر" است.تاریخ حکومت نشان میدهد که نوع تمایلات افلاطون به مراتب از تمایلات پریکلس رایجتر بوده است و صاحبان قدرت مغرور به عقاید خود، از قبول حق ضعفا در حفظ عقایدشان امتناع جستهاند. حکومتها اغلب بر تفتیش عقاید استوار بوده و قدرت را داور مطلق افکار و عقاید قرار دادهاند.(22)
کنترل فرهنگ از طریق نظام تعلیم و تربیت عمومی
دربارهی حدود وظایف دولت در آموزش و پرورش عمومی و خصایص آموزش و پرورش دولتی و محتوای آن مسائل بسیاری مطرح میشود. یکی از عمدهترین اهداف دولتها در نظارت بر آموزش و پرورش، هدایت و کنترل روند «جامعه پذیری» نسل آینده است. بسیاری از مفاهیم و قوانین زندگی اجتماعی از طریق مدرسه به افراد منتقل میشود. این انتقال از دو راه صورت میگیرد:الف- نظام و روش ادارهی مدرسه:
کودک و نوجوان هنگام تحصیل، بخش عمدهای از وقت مفید خود را در محیط مدرسه میگذرانند. این حضور طولانی مناسبترین فرصت را برای اعمال «نظارت اجتماعی» از طریق مشاهدهی روابط مدیر، معلمان و دانشآموزان با یکدیگر فراهم میآورد. اهمیت این نوع نظارت اجتماعی که در سالهای اولیه زندگی اجتماعی صورت میگیرد، «درونی شدن» (23) آن است؛ یعنی کودک امروز و انسان اجتماعی فردا به تدریج در جریان جامعه پذیری، گرایشها، اعتقادات، ارزشها و رسوم اخلاقی القا شده از طرف مدرسه را «درونی» کرده و خود طالب «همسویی» (24) با ارزشهای حاکم میشود و از طریق ایفای نقش اشخاص دیگر، بر رفتارهای «ناهماهنگ» خویشتن مهار زده و به جایی میرسد که بعضی چیزها را خوب و چیزهای دیگر را بد میشمارد. نخستین آشنایی جدی کودک با مفاهیم اجتماعی و قانونی در مدرسه اتفاق میافتد.(25) در بسیاری از موارد، با مدل سازی مدرسه به جای کشور و اولیای مدرسه به جای مسئولان نظام حاکم، لزوم اطاعت از مربیان و معلمان به القای ضرورت انقیاد در مقابل دولتمردان و مراعات قوانین کشور میانجامد.(26)ب- محتوای برنامهی آموزشی:
جامعهپذیری دانشآموز از راه محتوای برنامهی آموزشی نیز جریان مییابد. از آنجا که در سالهای ابتدایی تحصیل، دانشآموز قدرت کافی برای انتخاب، ردّ یا تأیید استدلالی را ندارد، مفاهیم موجود در کتابهای درسی را بدون چون و چرا میپذیرد. در درسهایی مانند: تاریخ، ادبیات، تعلیمات مذهبی و اجتماعی القای این مفاهیم به گونهای تقریباً مستقیم صورت میگیرد، اما مطالعات روانشناسان اجتماعی و کارشناسان تبلیغات نشان میدهد که حتی دروسی تجریدی مثل ریاضیات هم از تبلیغات غیرمستقیم مصون نمانده است.(27) شدت استفادهی تبلیغاتی از مواد درسی به حدی زیاد است که بعضی جامعهشناسان معتقدند که «کشیدن خط ممیّزی بین تبلیغات و آموزش عملاً به نهایت درجه دشوار است».(28)کنترل فرهنگ از طریق وسایل ارتباط جمعی
حکومتهای قدیم در شأن خود نمیدانستند که دربارهی سیاستهای خود به مردم توضیح دهند و معمولاً احتیاج نداشتند که ذهن مردم را برای قبول این سیاستها آماده کنند، اما امروزه که ارتباطات اجتماعی و وسایل ارتباطی و تبلیغاتی وسعت بسیاری یافته است، و افکار عمومی نقش بزرگی در اقدامات حکومتها ایفا میکند، دولتها برای آماده کردن و در اختیار گرفتن اذهان مردم به استفاده وسیع از وسایل و روشهای ارتباط جمعی دست میزنند و با تبلیغات برنامهریزی شده سعی دارند بیشترین مشارکت عمومی را در جهت سیاستهای خود به دست آورند و متقابلاً بیشترین مقاومت مردمی را در برابر مخالفان خود برانگیزند. از طرف دیگر، دولتها با اعمال نظارت و سانسور در وسایل ارتباط جمعی، دریچههای اذهان مردم را بر روی تفکرات و تبلیغات مخالف میبندند. این روش در واقع نوع دیگری از کنترل اجتماعی است که آن را کنترل «تلقینی» (29) مینامند. در کنترل تلقینی از اعمال خشونت، زور و به کارگیری قوای انتظامی برای کنترل رفتار مردم خبری نیست، و به جای آن بر ایجاد و تقویت تمایل آگاهانه در افراد نسبت به سیاستهای دولت تأکید میشود.رژیمهای یکتهتاز (30) و کنترل فرهنگ
یکی از ملاکهای تعیین ساخت و نوع حکومت، میزان دخالت علنی آن در نهادهای دیگر، به خصوص سه نهاد اقتصادی، مذهبی و فرهنگی است. در طیف حکومتها هر چه از رژیمهای «مردم گرا» (31) به طرف نظامهای یکهتاز حرکت کنیم نظارت فرهنگی حکومت شدیدتر میشود. لئونارد شاپیرو (32) صفات رژیم یکهتاز را چنین برمیشمرد:1- اصالت و خودمحوری رهبری 2- انقیاد نظام قضایی 3- ممیّزی و نظارت بر زندگی خصوصی 4- مشروعیت رژیم بر اساس تأیید ظاهری تودهای 5- بسیج تودهای.(33)
سومین صفت رژیم یکهتاز از دیدگاه شاپیرو، یعنی نظارت بر زندگی خصوصی، گویای فرو ریختن دیوارهای آزادی رفتار فردی در برابر فرهنگ حاکم است. در چنین رژیمهایی سازمانهای فرهنگی تمرکز یافته است، یعنی تألیف کتب درسی، امور استخدامی و برنامهی آموزشی زیرنظر مستقیم وزارت فرهنگ است. سازمانهای فرهنگی در این حکومتها اغلب هماهنگ و همسان و وظیفهی آنها در قالب ریختن نسل حاضر با طرحها و نقشههای معین و مشخص است. روش این گونه سازمانها کاملاً اداری، و اجرای اوامر آن الزامی است.(34)
یکی از بارزترین حکومتهای سلطهگر عصر ما آلمان نازی بود. پژوهشگران دربارهی کنترل فرهنگی آن دوران، از تربیت فرزندان در مدرسه و گماشتن آنها به عنوان خبرچین درون خانه سخن گفتهاند. فعالیتهای جمعی در مدارس، سرودها، جشنها و گردشها به گونهای بود که پذیرش قطعیِ اهداف نظام حاکم و فداکاری در راه آن امری مقدس شمرده میشد. از طرف دیگر، وسایل ارتباط جمعی با تمام قوا و با به کارگیری قویترین روشها در خدمت رژیم نازی بود تا هر گونه مخالفت فکری را در نطفه خفه کند.(35)
پینوشتها:
1- paretto.
2- parsons.
3- برای آگاهی بیشتر درباره مفهوم سیستم اجتماعی، نگاه کنید به: آگبرن و نیمکوف، زمینه جامعه شناسی، اقتباس ا.ح. آریانپور (تهران، فرانکلین، 1356) صص 325-330.
4- interaction.
5- social in stitutions.
6- برای تعریف دیگری از نهادهای اجتماعی، نگاه کنید به: پرویز صانعی، جامعه شناسی ارزشها (تهران، دهخدا، 1347)، فصل 7.
7- جوزف روسک، و رول وارن مقدمهای بر جامعه شناسی، مترجمان: بهروز نبوی و احمد کریمی (تهران، کتابخانه فروردین، 1355)، ص 147.
8- مقایسه کنید با پیشین، ص 147.
9- primary instiutions.
10- secondary istituions.
11- Govermental Institution.
12- Social norms.
13- Institutionalization.
14- Socialized.
15-Social Control.
16- Institutional Control.
17- آگ.برن و نیم کوف، زمینه جامعه شناسی، ص 369.
18- state.
19- جوزف روسک و رول وارن، مقدمهای بر جامعه شناسی، ص 157.
20- The Laws.
21- Pericles.
22- برای توضیح بیشتر راجع به وظایف دولت، نگاه کنید به:ر.م مک آیور، جامعه و حکومت، مترجم: ابراهیم علی کنی (تهران، 1354).
23- internalization.
24- informity.
25- برای آشنایی با میل کودک به زندگانی اجتماعی در دورهی دبستان، نگاه کنید به موریس دبس، مراحل تربیت، مترجم: علی محمد کاردان (تهران، دانشگاه تهران، 1362)، ص 112.
26- مارتین کانوی، آموزش و پرورش در خدمت امپریالیسم فرهنگی، مترجم: محبوبه مهاجر(تهران، امیرکبیر، 1367)، ص ک.
27- فریمن (Freeman) در مطالعه جالبی راجع به بیطرفی،نشان داده است که در کتابهایی به ظاهر دور از جهات اجتماعی، مانند کتاب درسی ریاضیات، چگونه میتوان ارزشهایی را القا کرد. نگاه کنید به: ساموئل کونینگ، جامعه شناسی، مترجم: مشفق همدانی (تهران، امیرکبیر، 1341)، ص 360، همچنین رضا امینی، روابط عمومی (تهران، دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی، 1350)، صص 31-69. و؛ روسک واوارن، زمینه جامعه شناسی، ص 186.
28- جوزف روسک و رول وارن، زمینه جامعه شناسی، ص 94.
29- suggestive.
30- totalitarian.
31- democratic.
32- schapiro.
33- توتالیتاریسم (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1358)، صص 17-18.
34- علی کنی، سازمان فرهنگی ایران (تهران، دانشگاه تهران، 1336)، صص 2-3.
35- برای سازمان فرهنگی آلمان نازی، نگاه کنید به: فرانتس فریمان، بهیموت، مترجم: محمدرضا سوداگر (تهران، دنیای مادر، 1370)، فصل دوم از بخش اول و فصل دوم از بخش سوم.
Hans Peter Bleue Sterength, Through Joy (London, Pan Books, 1973).
آشنا، حسامالدین؛ (1388)، از سیاست تا فرهنگ، تهران: سروش، چاپ دوم