نویسنده: عیسی ولایی
نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
همه چیز از عدم و نیستی به وجود آمده، و «هست» گردیده است. پس اصل، عدم هر چیز است تا وجودش ثابت گردد. بنابراین با اصل عدم حكم میكنیم. به نبودن هر امری كه وجود فعلی آن مورد تردید باشد. بر این اساس هرگاه اختلافی بین دو نفر وجود داشته باشد كه یكی مدعی امری و دیگری منكر آن شود، كافی است كه منكر بگوید: چنین نیست و من تكذیب میكنم. مثلاً اگر كسی ادعا كند كه فلانی از منزلش سرقت كرده، اما آن دیگری منكر سرقت شود، مدعی باید ادعای خود را با دلیل اثبات كند. و اگر دلیل اقامه نشد دادرس به اعتبار «اصل عدم» آن ادعا را رد میكند.تفاوت اصل عدم و استصحاب عدمی
گرچه نتیجهی اصل عدم یا استصحاب عدمی یكسان است، زیرا در هر دو حكم به عدم شیء معینی میشود. منتهی دلیل حجیّت «اصل عدم» عقل است. زیرا عقل میگوید: برای اثبات وجود هر امری باید دلیل اقامه كرد. و اگر دلیلی اقامه نشود عقل حكم به عدم آن امر میكند. در حالی كه دلیل استصحاب فقط شرعی است. بنابراین مادهی «359» قانون مدنی كه در این باره میگوید: «هرگاه دخول شیءای در مبیع عرفاً مشكوك باشد آن شیء داخل در بیع نخواهد بود. مگر اینكه تصریح شده باشد.» مضمون این ماده از مصادیق جریان قاعدهی «اصل عدم» است. همان گونه كه میتواند از مصادیق استصحاب عدمی یا وجودی باشد. با این توضیح كه آن شیء مشكوك قبل از بیع داخل در مبیع نیست، اكنون نیز با اجرای استصحاب عدم، حكم به عدم دخول میكنیم. و یا با استصحاب وجودی حكم به بقاء آن در ملكیت بایع خواهیم كرد. زیرا پس از عقد تردید ایجاد میشود آیا شیء مشكوكی كه قبل از عقد در ملكیت بایع بوده، در اثر عقد از ملكیت او خارج گردید یا خیر؟ استصحاب بقاء ملكیت میكنیم.تفاوت اصل عدم و اصل برائت
بین «اصل عدم» و «اصل برائت» عموم و خصوص مطلق است، زیرا موضوع اصل برائت شك در تكلیف است. در حالی كه «اصل عدم» اعم از تكلیف و موضوع است. به دلیل اینكه هر اصل برائتی اصل عدم است. در حالی كه هر اصل عدمی اصل برائت نیست.منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم