نویسنده: علی غفوری
جنگ چالداران
یکی از دلایل پیشرفتهای سریع عثمانیان در اروپا، ضعف دولتهای شرقی (ایران، میان رودان، شامات و عربستان) بود اما در سال 1500 در ایران برای اولینبار پس از قرنها، حکومتی ایرانی بر سر کار آمد. وجود این حکومت که بعدها به صفویان معروف گشت از جمله دلایل ضعف پیشروی عثمانیها در غرب است. شروع قدرت این خاندان به دست شاه اسماعیل صوفی بود. وی مردی جنگاور، جوانمرد و اصولاً شیعهگرا بود. وی ابتدا گیلان و تبریز و همدان را گرفت و پس از هم قسم شدن هفت طایفه ترک با وی غرب ایران را تصرف کرده و با درهم کوبیدن ازبکها شرق ایران و خراسان را نیز به دست آورد.اقتدار دولت ایران و به خطر افتادن موقعیت بغداد دولت عثمانی را نگران کرد. عثمانیها در این زمان فرمانروایی به غایت بیرحم موسوم به یاووز داشتند. سلطان سلیم را میتوان یکی از 4 سلطان بزرگ عثمانی دانست. (سلطان مراد، سلطان محمد فاتح، سلطان سلیمان و سلطان سلیم.)
آنگونه که برخی مورخان نظیر سرپرسی سایکس میگویند، اعزام سفرای ایران به نزد ممالیک مصر و مجارستان در 1514 دلیل اصلی عجله سلطان برای نابودی صفویان بوده است. کشتار 40 هزار شیعه در آسیای صغیر و فرستادن نامههای تند برای شاه اسماعیل نبرد را ناگزیر نشان میداد.
120 هزار سرباز ترک در مرزهای ایران
آن چه بر هیبت ترکها در هنگام نبرد میافزود سپاهیان بزرگ و عظیم آنها بود به طوری که به شهادت تاریخ آنها در قرون 15، 16 و 17 همواره برتری خردکنندهای از نظر نفرات در میدان نبرد بر حریفان خود داشتند. در این زمان نیز شاه اسماعیل برای کمک به بابر، فرمانروای هند، ارتشی را به آسیای مرکزی فرستاده و در نتیجه قادر به آماده کردن ارتشی در این ابعاد نبود اما در عین حال دور از مردانگی میدانست که ارتش عثمانی را در غارت غرب ایران راحت بگذارد به همین دلیل علیرغم این که به او خبر دادند سلطان سلیم از 20 هزار سرباز تربیت شده و منظم، سواره نظام، ینیچری، تفنگدار و واحدهای برگزیده توپخانه برخوردار است خود را در دشت چالدران در نزدیک ارومیه به سپاه عثمانی رساند. حال آن که به گفتهی مورخان تنها نیرویی بین 35 تا 60 هزار سرباز در اختیار داشت. عثمانیان از همان ابتدا با مشاهده سواران ورزیدهی ایرانی فهمیدند که توپخانه و ینیچریها باید سرنوشت جنگ را تعیین کنند. بنابراین توپها و ینیچریها پشت سپاه پیاده و سواره عثمانی پنهان شدند و در حقیقت نقش ذخیره استراتژیک ترکها را بازی کردند.شاه اسماعیل سپاه خود را به دو قسمت کرد و قسمتی را به فرماندهی رئیس طایفه استاجلو از طوایف جنگاور ترک سپرد و نیمی دیگر از سپاه را، خود فرماندهی کرد. شاه اسماعیل برای آن که میدانست ترکها از توپ به خوبی استفاده میکنند تنها راه را در حرکت سریع به سمت دشمن دید بنابراین همزمان، 35 هزار سوار (یا 60هزار) ایرانی از دو جناح به جناحین عثمانیان حمله بردند. حرکت شاه اسماعیل به اندازهای جسورانه و سریع بود که امواج پیاده و سوار ترک نتوانستند مانع رسیدن او با واحدهای توپخانه شوند اما در جناح دیگر سواران استاجلو درست در زیر آتش توپخانه قرار گرفتند و بیشتر آنها از جمله رئیس استاجلو از بین رفتند. شاه ایران و سواران باقیماندهاش وسط میدان جنگ که اکنون دیگر به دلیل «مغلوبه شدن» جای مناسبی برای آتشریزی توپخانه نبود به سختی نیروهای ترک را درهم میکوبیدند اما سلطان سلیم ناگهان نیروی مرگبار ینیچری را وارد میدان کرد. سواران ایرانی برای خروج از بنبست بیمحابا به صفوف ینیچری حمله کرده و گمان کردند حرکت بسیار سریع آنها پیاده نظام مذکور را از هم خواهد پاشید اما این مردان سراسر سرخپوش مانند ستونهای متحرک سلاح به دست از جای خود نجنبیدند و حتا صفوف خود را برای عبور سواران ایرانی باز نکردند در نتیجه نبرد وارد خونینترین بخش خود شد و هزاران نفر از نیروهای طرفین دشت چالدران را با خون خود رنگین کردند. نیروی سواران ایران در محاصره کامل در حال مقاومت بود که ناگهان یک سردار ینیچری شکم اسب شاه ایران را درید و پای او را نیز با ضربتی دیگر زخمی کرد. مردان قزلباش که قصد نداشتند به هیچ وجه شاه خود را در میدان تنها بگذارند با از جانگذشتگی شاه زخمی را بر اسب سوار کردند و سعی کردند از میان مردان سمج ینیچری بگذرند. سرعت عمل عشایر قزلباش و خستگی جنگاوران عثمانی سبب شد تا رخنهای در بین آنها ایجاد شود و باقیماندهی سواران ایرانی میدان جنگ را ترک بگویند.
اردوی ایران توسط عثمانیها غارت شد و تبریز نیز به دست ترکها افتاد اما سلیم تنها به تصرف کردستان و دیاربکر قناعت کرد.
نتیجه نبرد
ورود صفویان بار دیگر قدرت بزرگی را در شرق امپراتوری عثمانی ایجاد کرد. عثمانیها در این زمان در اوج قدرت بودند. آنها 2 سال بعد کل مصر را تسخیر کردند و در شرق نزدیک و شمال آفریقا دولتی از دست آنها نجات یافت اما سرسختی سربازان ایرانی برای آنها این پیام را داشت که باید منتظر رخداد جنگهای عظیمی در این بخش از جهان باشد.نبرد چالدران سرآغاز جنگهای ایران و عثمانی بود که مانند جنگهای 800 سالهی ایرانِ رُم یکی از طولانیترین نبردهای تاریخ بود و عاقبت 4 قرن بعد به ضعف مفرط دو کشور منجر شد در حالی که هیچ یک از طرفین نتوانستند به برتری قطعی بر علیه دیگری دست بیابند اما همین که ایرانیان توانستند استقلال خود را در برابر دولتی که دهها کشور را مسخره کرده بود حفظ کنند نکتهای بسیار امیدوارکننده بود.
شاهنشاهی جوان صفوی در زمان شاه اسماعیل و شاه طهماسب نتوانست به ارتشهای بزرگ عثمانی غلبه کند اما مقاومت آنها پایهای شد برای پیروزیهای قرن هفدهم شاهان ایرانی بر عثمانیان.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم