آينده راه طي شده
اروپا مسائل هسته اي ايران را به صورت يك مجموعه از مسائل بهم پيوسته مي بيند كه شبيه يك دستگاه معادله چند مجهولي است. اين دستگاه معادله چند مجهولي از سه متغير سياست هسته اي ايران، توانايي سياست خارجي اروپا و روابط فراآتلانتيكي تشكيل مي شود. اروپا براي برداشتن هرگام در مسائل هسته اي ايران نيازمند آن است كه اين سه متغير پيچيده را با هم مدنظر قرار دهد و بين آنان توازن برقرار كند.
اروپا نمي تواند مسئله هسته اي ايران را بدون توجه به تحولات درون اروپايي حل وفصل كند و به نتيجه برساند. شكست روند تصويب قانون اساسي اروپا نشا ن دهنده يك واقعيت مهم است كه اروپا در مسير همگرايي خود با موانع جدي روبرو است و يكي از موانع مهم پيش روي اروپا در همگرايي موضوع سياست خارجي واحد اروپايي است.
اگر اروپا بتواند مسئله هسته اي ايران را به عنوان يك مسئله مهم بين المللي به شيوه اي مقبول حل وفصل كند، مي تواند مدعي باشد كه اروپا حائز يك سياست خارجي مستقل است و اگر در اين پرونده شكست بخورد و اعلام كند كه نمي تواند آن را مديريت كند، واگرايي درون اروپايي تشديد خواهد شد.
در همين شرايط كنوني در نحوه پيشبرد مذاكرات هسته اي با ايران بين سه كشور مذاكره كننده انگليس- آلمان- فرانسه با ديگر كشورهاي اروپايي بخصوص سه كشور ايتاليا، يونان و اطريش اختلاف وجود دارد و اين اختلاف به غير از مسائل موجود بين سه كشور مذاكره كننده است كه در مسائل مختلف ديدگاه ها و نظرات متفاوتي دارند. اضافه شدن سولانا به وزراي خارجه سه كشور مذاكره كننده در جهت تقويت سياست اروپايي است كه تا حدي بتواند انتقادات كشورهاي مختلف اتحاديه را پاسخ دهد.
مشكل ديگر اروپا مسائل فراآتلانتيكي است. پس از شكاف بين اروپا و آمريكا در جريان اشغال عراق توسط آمريكا ،دو سوي آتلانتيك درصدد برآمده اند تا به نحوي اين شكاف را ترميم كنند و پرونده هسته اي ايران براي آمريكا و اروپا فرصتي براي اين ترميم به شمار مي آيد. اروپا بدنبال آن است كه با مديريت و به نتيجه رساندن پرونده هسته اي ايران شكاف بين اروپا و آمريكا را ترميم كند لذا نه تنها به دنبال اختلاف با آمريكا در اين مورد نيست بلكه در تلاش است خاطره اختلاف عراق را هم از ذهن آمريكا بزدايد لذا توجه به اين مهم از جانب تصميم گيران و صاحبنطران ايراني ضروري است و موضوعي است كه بايد به آن توجه ويژه اي كنند و انتظار نداشتته باشند كه اروپا درخصوص پرونده هسته اي ايران به مقابله با آمريكا برخيزد، قبول اين واقعيت مستلزم آن است كه در گفتمانهاي سياسي به جاي دعوت از اروپا براي جدايي از آمريكا و داشتن استقلال عمل اروپايي، از اروپا دعوت شود به شيوه اي آمريكا را ترغيب كند تا راه حل اروپايي را براي مسئله هسته اي ايران بپذيرد.
اروپا براي آينده همگرايي خود و روابط فراآتلانتيكي نياز به آن دارد تا به شيوه اي مسائل هسته اي ايران را حل وفصل كند كه اولاً در صحنه بين المللي واقعيتي به نام «سياست خارجي اروپايي» به رسميت شناخته شود و ثانياً وجه مشخصه اين سياست خارجي مستقل اروپايي تقابل با سياست خارجي آمريكا نباشد و بخشي مكمل از آن محسوب شود.
شواهد موجود نشان مي دهد كه اروپا در رويكرد خود به پرونده هسته اي ايران بدبينانه ترين گزينه را مبناي تحليل و حركت خود قرارداده است. در اين گزينه اروپا تلاش ايران براي بدست آوردن فناوري هسته اي را پوششي براي شناخت سلاحهاي هسته اي مي داند و وظيفه خود را جلوگيري از دست يازي ايران به سلاح هسته اي تعريف مي كند.
توجه به نگاه اروپايي به مسائل هسته اي ايران در تحليل روند مذاكرات ايران و اروپا حائز اهميت خاصي است زيرا وقتي اروپا اساس فكر خود را بر مقابله با ايران در دست يازي به سلاح هسته اي قرار دهد طبيعي است با مذاكره كننده اي كه در جستجوي فناوري هسته اي است حتي در مفاهيم مشترك استنباطهاي متفاوت و متضادي داشته باشد.
اروپا به چهار دليل معتقد است كه ايران در جستجوي ساخت سلاح هسته اي است:
۱-ايران توسط نيروهاي آمريكايي محاصره شده است (حضور نيروهاي آمريكايي در عراق، افغانستان، خليج فارس و برخي كشورهاي آسياي مركزي) و با توجه به اين كه آمريكا ايران را بخشي از محور شرارت مي داند و آشكارا موضوع تغيير رژيم را مطرح كرده لذا ايران را به اين نتيجه رسانده است كه داشتن سلاح هسته اي مهمترين تضمين در مقابل تهاجم آمريكا است.
۲-ايران در بين كشورهاي اتمي پاكستان، اسرائيل و روسيه قرار گرفته است. شرايط موجود بين ايران و اسرائيل و احتمال قدرت گيري افراطيون شبيه طالبان در پاكستان و مسائل تاريخي بين ايران و روسيه مي تواند يك نتيجه منطقي براي ايران داشته باشد كه در صورت داشتن سلاح هسته اي از جانب كشورهاي منطقه تهديد نخواهد شد.
۳-سلاح هسته اي به ايران اين قدرت را مي دهد كه در منطقه قدرت تاثيرگذار باشد.
۴-ناسيوناليسم هسته اي ايران موجب تحكيم وحدت ملي و افزايش پرستيژ جهاني براي جمهوري اسلامي ايران خواهد شد.
اروپا به دلايل فوق گرايش ايران به سمت هسته اي شدن را گرايشي طبيعي و منطقي مي داند و نمي تواند به سادگي بپذيرد ايراني كه حق دارد براي تضمين امنيتي خود سلاح هسته اي داشته باشد فقط به فناوري صلح آميز هسته اي اكتفا كرده و خود را محدود سازد؟ و به قول يكي از سياستمداران روسي دليل اين كه غرب نمي تواند باور كند ايران فقط به دنبال فناوري هسته اي است آن است كه ايران در شرايطي قرار دارد كه تلاش براي بدست آوردن سلاح هسته اي منطقي قوي در راهبرد امنيتي ايران دارد.
البته ايران در تدوين راهبرد امنيت ملي خود گزينه كشور عضو NPT را انتخاب كرده و در اين چارچوب تعهدات موجود را پذيرفته است كه از امتيازات NPT بهره مند شود و از مهمترين امتيازاتي كه ايران انتظار دارد از آنها در چارچوب NPT بهره مند شود تضمين امنيتي در مقابل تهاجم هسته اي كشورهاي دارنده سلاح هسته اي به كشورهاي غيرهسته اي عضو NPT و بهره گيري از امتيازات اقتصادي و علمي فناوري صلح آميز هسته اي است.
ايران در دكترين دفاعي خود جايگاهي را براي سلاح هاي هسته اي به رسميت نشناخته و دفاع خود را براساس خودكفايي قدرت بازدارندگي غيرهسته اي استوار كرد ه است.
اروپا بدون توجه به راهبرد امنيت ملي و دكترين دفاعي جمهوري اسلامي براساس تحليل بدبينانه خود از انگيزه هاي ايران ،شرايط موجود را اين گونه ارزيابي مي كند:
۱- ايران در جستجوي سلاح هسته اي است؟
۲- ايران براي دستيابي به سلاح هسته اي سياست هسته اي بسيار پيچيده اي را انتخاب كرده است؛
۳- ديپلماسي هسته اي ايران با اتكاء به برخوردهاي دوگانه آمريكا به مسائل هسته اي كشورهاي مختلف موفق شده است آمريكا را در برخورد با مسائل هسته اي ايران به انزوا بكشاند.
موفقيت ايران در اجلاس اخير بازنگري معاهده NPT در بسيج كشورها در حال توسعه عليه سياستهاي دوگانه آمريكا و كشورهاي هسته اي مهمترين دليل به انزوا كشيده شدن آمريكا در پرونده هسته اي ايران محسوب مي شود. زيرا ديپلماسي هسته اي ايران موفق شد تا نتيجه اي را كه آمريكا از اجلاس بازنگري داشت بدست نياورد؛
۴- ايران در برنامه هسته اي خود الگوي ژاپني را براي پيشبرد برنامه هاي هسته اي خود انتخاب كرده است. در الگوي ژاپني ايران توانمند خواهد بود تحت نظارت بين المللي به فناوري كامل هسته اي دست پيدا كند و هر زمان كه نياز ديد خود را از قيد تعهدات بين المللي آزاد كند و اين اجازه را NPT به ايران داده و جامعه جهاني نمي تواند در مقابل تصميم متخذه اقدامي بازدارنده داشته باشد؛
۵- در شرايط فعلي مجموعه اطلاعات دستگاههاي جاسوسي اروپا و آمريكا مؤيد آن است كه تاسيسات موجود در ايران هنوز به توانايي ساخت سلاح هسته اي نرسيده اند و چند سال براي رسيدن به اين توانايي وقت لازم است؛
۶- پيشبرد هم زمان برنامه هاي هسته اي و موشكي ايران براي امنيت اروپا تهديدآميز است.
با توجه به نكات فوق اروپا به اين جمع بندي مي رسد كه بايد به هر طريق ممكن از دست يابي ايران به فناوري هسته اي حتي فناوري صلح آميز هسته اي جلوگيري كند و در اين نتيجه گيري خود را هم سو با آمريكا و حتي روسيه و چين مي داند و معتقد است كه اروپا مسئول اصلي متوقف سازي فناوري هسته اي ايران است.
بدون تشريح رخدادهاي گذشته و روند تحولات مرتبط با پرونده هسته اي ايران در دو سال گذشته از بيانيه و قطعنامه شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي تا مذاكرات تهران، پاريس و ژنو و از تهديد ايران به ارجاع پرونده هسته اي به شوراي امنيت سازمان ملل متحد تا قبول داوطلبانه تعليق غني سازي توسط ايران يك موضوع را مي توان برجسته كرد كه اروپا اميدوار است با پيگيري يك سياست مبتني بر تشويق و تنبيه بتواند ايران را در مرحله اي از فناوري هسته اي متوقف كند كه فاقد هر گونه كارايي باشد.
نتيجه همكاريهاي سازنده ايران با آژانس بين المللي اتمي آن شده است كه اولا پرونده ايران از دستور كار اجلاس شوراي حكام خارج و به گزارش نهايي مديركل موكول شود ثانيا طيف وسيع سئوالات آژانس به چند مورد خاص محدود شود ثالثا آژانس بطور رسمي اعلام كند كه در ايران هيچ نشانه اي از انحراف در فعاليتهاي هسته اي به سمت ساخت سلاح هسته اي مشاهده نكرده است
در يك تحليل واقع گرايانه مي توان گفت كه ايران و اروپا با دو هدف متفاوت در خصوص فناوري هسته اي وارد مذاكره با يكديگر شده اند. در رويكرد واقع گرايي هيچ ضرورتي ندارد كه طرفين مذاكره كننده اهداف يكديگر را جستجو كنند و يا به انگيزه هاي يكديگر اعتماد كنند بلكه در مذاكره بدنبال آن هستند كه شرايطي را بوجود آورند كه در نهايت طرفين با اهداف و انگيزه هاي مختلف به شرايط شكل گرفته اعتماد كنند.
نتيجه نهايي مذاكرات دو ساله ايران و اروپا در مساله هسته اي خلق چنين شرايطي بوده است كه دو طرف شرايطي را قبول كنند كه چگونه بتوانند به يكديگر اعتماد كنند. موافقتنامه پاريس كه در نوامبر ۲۰۰۴ به تاييد طرفين رسيد چيزي جز يك «حالت و شرايط گذار» نيست وضعيتي است كه بايد به شرايط جديد تغيير يابد.
وضعيت موجود در بيانيه پاريس از طريق دو مؤلفه يكي از جانب ايران در قالب بحث تضمين ها عيني (Objective Guarantees) و از جانب اروپا در قالب بحث تضمين هاي محكم (Firm Guarantees) به وضعيت مطلوب تغيير مي يابد.
تضمين هاي عيني عبارت است از مجموعه تعهداتي كه ايران مي پذيرد تا اروپا اطمينان يابد كه فعاليتهاي هسته اي ايران از مقاصد صلح آميز به مقاصد نظامي منحرف نشود و تضمين هاي محكم عبارت است از مجموعه تعهداتي كه اروپا براي توسعه روابط سياسي اقتصادي، امنيتي و همكاريهاي هسته اي خود با ايران مي پذيرد.
اروپا وضع موجود حاصل از موافقتنامه پاريس را وضع مطلوب دانسته و تمامي خواسته هاي خود را در اين موافقتنامه حاصل شده مي پندارد و تلاش دارد كه شرايط گذار را به وضعيت پايدار تبديل كند. به قول يكي از مذاكره كنندگان اروپايي در گزارشي كه توسط مركز اروپايي در ۲۶ ژوئيه منتشر شده: «ما آسوده هستيم، آنها غني سازي خود را تعليق كرده اند. اگر لازم باشد ما مي توانيم وضع موجود را تا ده سال ادامه دهيم. ما مذاكره را ادامه مي دهيم و آنها تعليق را.»
ايران موافقت نامه پاريس را يك وضعيت گذرا دانسته و براي تبديل شرايط موجود به شرايط مطلوب پيشنهادهاي خود را در خصوص تضمين هاي عيني مطرح ساخت و در مذاكره با هياتهاي اروپايي خواسته هاي خود را در خصوص تضمين هاي عيني مطرح ساخت و درمذاكره با هياتهاي اروپايي خواسته هاي خود را براي گنجاندن در تضمين هاي محكم اروپا عنوان كرد. ولي اروپا تضمين عيني را انصراف ايران از داشتن چرخه سوخت تعريف كرد و براي ارائه تضمين ها محكم به دلايل مرتبط به تحولات داخلي ايران فرصت خواست. ايران فرصت خواهي اروپا را پذيرفته ولي تفسير تضمين عيني توسط اروپا را قاطعانه رد كرد و قبول كرد كه تضمين هاي عيني را هم طرف اروپايي مشروط بر اين كه حداقلي از خواسته ايران را كه در چهارچوب معاهده NPT به رسميت شناخته شده است در بر داشته باشد، ارائه كند ولي همانگونه كه گفته شد طرف اروپايي با برابر قراردادن «ادامه مذاكره با ادامه تعليق» و تلاش براي تبديل وضع موجود به شرايط پايدار نوعي بن بست را بر مذاكرات اروپا و ايران حاكم كرد.
سناريو اروپايي «ادامه مذاكره در مقابل ادامه تعليق» نمي توانست مورد قبول ايران باشد و طبيعي است كه براي شكستن اين بن بست «تعليق در برابر مذاكره» ايران از قدرت و ابتكار عمل لازم برخوردار است.
اقدام به راه اندازي تاسيسات UCF اصفهان را مي توان اولين گام براي به تحركم واداشتن اروپا برشمرد. تاسيسات UCF اصفهان مرحله تبديل اورانيوم (Conversion ) محسوب مي شود و به معني از سرگيري فرايند غني سازي (Enrichment) نيست ؛ضمن آن كه اين امكان را براي ايران فراهم مي سازد كه تحت نظر بازرسان بين المللي به توليد UF6 بپردازد كه در مرحله بعدي (غني سازي) مورد نياز است.
اروپا در مقابل اين ابتكار ايران به غير از تهديدات گفتاري كه فقط در رسانه ها منعكس مي شود و عملا تاثيري در رفتار تصميم گيران ايران ندارد سه گزينه را پيش روي داد:
فشار سياسي و بين المللي، معامله بزرگ، سازش كه ذيلا مختصري درباره هر يك از گزينه ها توضيح داده مي شود.
واقعيت آن است كه وضعيت امروز ايران با وضعيت دو سال پيش بسيار متفاوت است. دو سال پيش ايران به دليل تعهدات خود به NPT و آژانس بين المللي انرژي اتمي و ملاحظه بيانيه ۱۹ ژوئن و قطعنامه ۲۰۰۳ شوراي حكام آژانس به مصلحت ديد كه مشكلات موجود را در همكاري با آژانس حل و فصل كند و به ابهامات و سئوالات آژانس در مورد فعاليتهاي هسته اي ايران كه طيف وسيعي را تشكيل مي داد پاسخ دهد. نتيجه همكاريهاي سازنده ايران با آژانس بين المللي اتمي آن شده است كه اولا پرونده ايران از دستور كار اجلاس شوراي حكام خارج و به گزارش نهايي مديركل موكول شود ثانيا طيف وسيع سئوالات آژانس به چند مورد خاص محدود شود ثالثا آژانس بطور رسمي اعلام كند كه در ايران هيچ نشانه اي از انحراف در فعاليتهاي هسته اي به سمت ساخت سلاح هسته اي مشاهده نكرده و ايران اقدامات اساسي و فوري و خواسته هاي اصلاحي شوراي حكام را به انجام رسانده است.
اروپا به خوبي به پيشرفتهاي حاصله در پرونده هسته اي ايران و آژانس كاملا آگاه است و مي داند كه در شرايط فعلي ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت نمي تواند نتيجه اي را كه مورد دلخواه است بدست آورد.
ايران از ارجاع پرونده هسته اي خود به شوراي امنيت استقبال نمي كند و مي داند كه محدوديتهايي را در پي خواهد داشت ولي همزمان تهديد آني از آن احساس نمي كند و مي داند كه اروپا در اين صورت بيشتر از ايران زيان خواهد ديد زيرا اروپا بدست خود برگهاي بازي خود در صحنه هاي بين المللي را در اختيار چين و روسيه قرار مي دهد و بايد از داشتن يك سياست خارجي مستقل اروپايي در صحنه هاي بين المللي دست بشويد و منتظر ابتكار عمل چين و روسيه در شوراي امنيت سازمان ملل باشد.
بيان واقعيت فوق نبايد صاحبنظران ايراني را به اشتباه بياندازد. چين و روسيه در شوراي امنيت به سود ايران موضع نخواهند گرفت ولي رفتار بين المللي آنها در استفاده از پرونده هسته اي ايران به گونه اي شكل خواهد گرفت كه منافع اروپا تهديد شود.
الف «انتقال فناوري صلح آميز هسته اي به ايران بدون مشاركت و موافقت امريكا غيرممكن است.
ب» همكاريهاي تجاري و اقتصادي اروپا با ايران با مانع تحريمهاي امريكا مواجه است و شركتهاي اروپايي كه با ايران معامله كنند با تهديد تحريم امريكا روبرو مي شوند.
ج «در مسائل امنيتي مذاكرات اروپا با ايران نمي تواند به يك نتيجه قطعي كه در آن امريكا نباشد حاصل گردد.
با توجه به اين كه سه موضوع مهم همكاريهاي اقتصادي و امنيتي و همكاريهاي صلح آميز هسته اي عناصر اصلي معامله بزرگ به شمار مي روند و بدون توافق امريكا اروپا عملا نمي تواند كاري انجام دهد بنابراين گزينه معامله بزرگ هم انجام نشدني جلوه مي كند.
در اين گزينه ايران مي تواند برنامه هسته اي خود را در چارچوب هماهنگي با آژانس بين المللي انرژي اتمي مرحله به مرحله پيش ببرد و همكاريهاي هسته اي ايران و اروپا در قالب شركتهاي مشترك و تحت نظارت بازرسان بين المللي انجام گيرد. پذيرش حق ايران به داشتن چرخه سوخت و مذاكره براي اعتمادسازي در چگونگي و كيفيت چرخه سوخت دو ركن مهم گزينه سازش محسوب مي شود.
اروپا تا به امروز از قبول گزينه سازش طفره رفته است. در اين گزينه اروپا با دو مشكل كليدي مواجه است مشكل اول مواضع امريكا عليه ايران است و مشكل دوم اختلاف نظر موجود بين آلمان از يك طرف و انگليس و فرانسه از طرف ديگر در نحوه تعامل با ايران است.
اروپا در انتخاب هر يك از سه گزينه فوق مشكلات زيادي دارد ولي بايد در مورد انتخاب يكي از آنها تصميم بگيرد زيرا شرايط ايران به گونه اي است كه نمي تواند شرايط بي تصميمي اروپا را تحمل كند و اين توان را در خود مي بيند كه براساس گزينه هاي مختلف اروپا رفتار خود را تنظيم كند ولي اين باور را هم دارد كه چون بر رفتار سياسي و نظام فكري تصميم گيران اروپايي خرد و منطق حاكم است گزينه سازش مي تواند منطقي ترين گزينه اي باشد كه مي تواند راه طي شده را در مسيرهاي قابل پيش بيني ادامه دهد.
اروپا نمي تواند مسئله هسته اي ايران را بدون توجه به تحولات درون اروپايي حل وفصل كند و به نتيجه برساند. شكست روند تصويب قانون اساسي اروپا نشا ن دهنده يك واقعيت مهم است كه اروپا در مسير همگرايي خود با موانع جدي روبرو است و يكي از موانع مهم پيش روي اروپا در همگرايي موضوع سياست خارجي واحد اروپايي است.
اگر اروپا بتواند مسئله هسته اي ايران را به عنوان يك مسئله مهم بين المللي به شيوه اي مقبول حل وفصل كند، مي تواند مدعي باشد كه اروپا حائز يك سياست خارجي مستقل است و اگر در اين پرونده شكست بخورد و اعلام كند كه نمي تواند آن را مديريت كند، واگرايي درون اروپايي تشديد خواهد شد.
در همين شرايط كنوني در نحوه پيشبرد مذاكرات هسته اي با ايران بين سه كشور مذاكره كننده انگليس- آلمان- فرانسه با ديگر كشورهاي اروپايي بخصوص سه كشور ايتاليا، يونان و اطريش اختلاف وجود دارد و اين اختلاف به غير از مسائل موجود بين سه كشور مذاكره كننده است كه در مسائل مختلف ديدگاه ها و نظرات متفاوتي دارند. اضافه شدن سولانا به وزراي خارجه سه كشور مذاكره كننده در جهت تقويت سياست اروپايي است كه تا حدي بتواند انتقادات كشورهاي مختلف اتحاديه را پاسخ دهد.
مشكل ديگر اروپا مسائل فراآتلانتيكي است. پس از شكاف بين اروپا و آمريكا در جريان اشغال عراق توسط آمريكا ،دو سوي آتلانتيك درصدد برآمده اند تا به نحوي اين شكاف را ترميم كنند و پرونده هسته اي ايران براي آمريكا و اروپا فرصتي براي اين ترميم به شمار مي آيد. اروپا بدنبال آن است كه با مديريت و به نتيجه رساندن پرونده هسته اي ايران شكاف بين اروپا و آمريكا را ترميم كند لذا نه تنها به دنبال اختلاف با آمريكا در اين مورد نيست بلكه در تلاش است خاطره اختلاف عراق را هم از ذهن آمريكا بزدايد لذا توجه به اين مهم از جانب تصميم گيران و صاحبنطران ايراني ضروري است و موضوعي است كه بايد به آن توجه ويژه اي كنند و انتظار نداشتته باشند كه اروپا درخصوص پرونده هسته اي ايران به مقابله با آمريكا برخيزد، قبول اين واقعيت مستلزم آن است كه در گفتمانهاي سياسي به جاي دعوت از اروپا براي جدايي از آمريكا و داشتن استقلال عمل اروپايي، از اروپا دعوت شود به شيوه اي آمريكا را ترغيب كند تا راه حل اروپايي را براي مسئله هسته اي ايران بپذيرد.
اروپا براي آينده همگرايي خود و روابط فراآتلانتيكي نياز به آن دارد تا به شيوه اي مسائل هسته اي ايران را حل وفصل كند كه اولاً در صحنه بين المللي واقعيتي به نام «سياست خارجي اروپايي» به رسميت شناخته شود و ثانياً وجه مشخصه اين سياست خارجي مستقل اروپايي تقابل با سياست خارجي آمريكا نباشد و بخشي مكمل از آن محسوب شود.
شواهد موجود نشان مي دهد كه اروپا در رويكرد خود به پرونده هسته اي ايران بدبينانه ترين گزينه را مبناي تحليل و حركت خود قرارداده است. در اين گزينه اروپا تلاش ايران براي بدست آوردن فناوري هسته اي را پوششي براي شناخت سلاحهاي هسته اي مي داند و وظيفه خود را جلوگيري از دست يازي ايران به سلاح هسته اي تعريف مي كند.
توجه به نگاه اروپايي به مسائل هسته اي ايران در تحليل روند مذاكرات ايران و اروپا حائز اهميت خاصي است زيرا وقتي اروپا اساس فكر خود را بر مقابله با ايران در دست يازي به سلاح هسته اي قرار دهد طبيعي است با مذاكره كننده اي كه در جستجوي فناوري هسته اي است حتي در مفاهيم مشترك استنباطهاي متفاوت و متضادي داشته باشد.
اروپا به چهار دليل معتقد است كه ايران در جستجوي ساخت سلاح هسته اي است:
۱-ايران توسط نيروهاي آمريكايي محاصره شده است (حضور نيروهاي آمريكايي در عراق، افغانستان، خليج فارس و برخي كشورهاي آسياي مركزي) و با توجه به اين كه آمريكا ايران را بخشي از محور شرارت مي داند و آشكارا موضوع تغيير رژيم را مطرح كرده لذا ايران را به اين نتيجه رسانده است كه داشتن سلاح هسته اي مهمترين تضمين در مقابل تهاجم آمريكا است.
۲-ايران در بين كشورهاي اتمي پاكستان، اسرائيل و روسيه قرار گرفته است. شرايط موجود بين ايران و اسرائيل و احتمال قدرت گيري افراطيون شبيه طالبان در پاكستان و مسائل تاريخي بين ايران و روسيه مي تواند يك نتيجه منطقي براي ايران داشته باشد كه در صورت داشتن سلاح هسته اي از جانب كشورهاي منطقه تهديد نخواهد شد.
۳-سلاح هسته اي به ايران اين قدرت را مي دهد كه در منطقه قدرت تاثيرگذار باشد.
۴-ناسيوناليسم هسته اي ايران موجب تحكيم وحدت ملي و افزايش پرستيژ جهاني براي جمهوري اسلامي ايران خواهد شد.
اروپا به دلايل فوق گرايش ايران به سمت هسته اي شدن را گرايشي طبيعي و منطقي مي داند و نمي تواند به سادگي بپذيرد ايراني كه حق دارد براي تضمين امنيتي خود سلاح هسته اي داشته باشد فقط به فناوري صلح آميز هسته اي اكتفا كرده و خود را محدود سازد؟ و به قول يكي از سياستمداران روسي دليل اين كه غرب نمي تواند باور كند ايران فقط به دنبال فناوري هسته اي است آن است كه ايران در شرايطي قرار دارد كه تلاش براي بدست آوردن سلاح هسته اي منطقي قوي در راهبرد امنيتي ايران دارد.
البته ايران در تدوين راهبرد امنيت ملي خود گزينه كشور عضو NPT را انتخاب كرده و در اين چارچوب تعهدات موجود را پذيرفته است كه از امتيازات NPT بهره مند شود و از مهمترين امتيازاتي كه ايران انتظار دارد از آنها در چارچوب NPT بهره مند شود تضمين امنيتي در مقابل تهاجم هسته اي كشورهاي دارنده سلاح هسته اي به كشورهاي غيرهسته اي عضو NPT و بهره گيري از امتيازات اقتصادي و علمي فناوري صلح آميز هسته اي است.
ايران در دكترين دفاعي خود جايگاهي را براي سلاح هاي هسته اي به رسميت نشناخته و دفاع خود را براساس خودكفايي قدرت بازدارندگي غيرهسته اي استوار كرد ه است.
اروپا بدون توجه به راهبرد امنيت ملي و دكترين دفاعي جمهوري اسلامي براساس تحليل بدبينانه خود از انگيزه هاي ايران ،شرايط موجود را اين گونه ارزيابي مي كند:
۱- ايران در جستجوي سلاح هسته اي است؟
۲- ايران براي دستيابي به سلاح هسته اي سياست هسته اي بسيار پيچيده اي را انتخاب كرده است؛
۳- ديپلماسي هسته اي ايران با اتكاء به برخوردهاي دوگانه آمريكا به مسائل هسته اي كشورهاي مختلف موفق شده است آمريكا را در برخورد با مسائل هسته اي ايران به انزوا بكشاند.
موفقيت ايران در اجلاس اخير بازنگري معاهده NPT در بسيج كشورها در حال توسعه عليه سياستهاي دوگانه آمريكا و كشورهاي هسته اي مهمترين دليل به انزوا كشيده شدن آمريكا در پرونده هسته اي ايران محسوب مي شود. زيرا ديپلماسي هسته اي ايران موفق شد تا نتيجه اي را كه آمريكا از اجلاس بازنگري داشت بدست نياورد؛
۴- ايران در برنامه هسته اي خود الگوي ژاپني را براي پيشبرد برنامه هاي هسته اي خود انتخاب كرده است. در الگوي ژاپني ايران توانمند خواهد بود تحت نظارت بين المللي به فناوري كامل هسته اي دست پيدا كند و هر زمان كه نياز ديد خود را از قيد تعهدات بين المللي آزاد كند و اين اجازه را NPT به ايران داده و جامعه جهاني نمي تواند در مقابل تصميم متخذه اقدامي بازدارنده داشته باشد؛
۵- در شرايط فعلي مجموعه اطلاعات دستگاههاي جاسوسي اروپا و آمريكا مؤيد آن است كه تاسيسات موجود در ايران هنوز به توانايي ساخت سلاح هسته اي نرسيده اند و چند سال براي رسيدن به اين توانايي وقت لازم است؛
۶- پيشبرد هم زمان برنامه هاي هسته اي و موشكي ايران براي امنيت اروپا تهديدآميز است.
با توجه به نكات فوق اروپا به اين جمع بندي مي رسد كه بايد به هر طريق ممكن از دست يابي ايران به فناوري هسته اي حتي فناوري صلح آميز هسته اي جلوگيري كند و در اين نتيجه گيري خود را هم سو با آمريكا و حتي روسيه و چين مي داند و معتقد است كه اروپا مسئول اصلي متوقف سازي فناوري هسته اي ايران است.
بدون تشريح رخدادهاي گذشته و روند تحولات مرتبط با پرونده هسته اي ايران در دو سال گذشته از بيانيه و قطعنامه شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي تا مذاكرات تهران، پاريس و ژنو و از تهديد ايران به ارجاع پرونده هسته اي به شوراي امنيت سازمان ملل متحد تا قبول داوطلبانه تعليق غني سازي توسط ايران يك موضوع را مي توان برجسته كرد كه اروپا اميدوار است با پيگيري يك سياست مبتني بر تشويق و تنبيه بتواند ايران را در مرحله اي از فناوري هسته اي متوقف كند كه فاقد هر گونه كارايي باشد.
نتيجه همكاريهاي سازنده ايران با آژانس بين المللي اتمي آن شده است كه اولا پرونده ايران از دستور كار اجلاس شوراي حكام خارج و به گزارش نهايي مديركل موكول شود ثانيا طيف وسيع سئوالات آژانس به چند مورد خاص محدود شود ثالثا آژانس بطور رسمي اعلام كند كه در ايران هيچ نشانه اي از انحراف در فعاليتهاي هسته اي به سمت ساخت سلاح هسته اي مشاهده نكرده است
در يك تحليل واقع گرايانه مي توان گفت كه ايران و اروپا با دو هدف متفاوت در خصوص فناوري هسته اي وارد مذاكره با يكديگر شده اند. در رويكرد واقع گرايي هيچ ضرورتي ندارد كه طرفين مذاكره كننده اهداف يكديگر را جستجو كنند و يا به انگيزه هاي يكديگر اعتماد كنند بلكه در مذاكره بدنبال آن هستند كه شرايطي را بوجود آورند كه در نهايت طرفين با اهداف و انگيزه هاي مختلف به شرايط شكل گرفته اعتماد كنند.
نتيجه نهايي مذاكرات دو ساله ايران و اروپا در مساله هسته اي خلق چنين شرايطي بوده است كه دو طرف شرايطي را قبول كنند كه چگونه بتوانند به يكديگر اعتماد كنند. موافقتنامه پاريس كه در نوامبر ۲۰۰۴ به تاييد طرفين رسيد چيزي جز يك «حالت و شرايط گذار» نيست وضعيتي است كه بايد به شرايط جديد تغيير يابد.
وضعيت موجود در بيانيه پاريس از طريق دو مؤلفه يكي از جانب ايران در قالب بحث تضمين ها عيني (Objective Guarantees) و از جانب اروپا در قالب بحث تضمين هاي محكم (Firm Guarantees) به وضعيت مطلوب تغيير مي يابد.
تضمين هاي عيني عبارت است از مجموعه تعهداتي كه ايران مي پذيرد تا اروپا اطمينان يابد كه فعاليتهاي هسته اي ايران از مقاصد صلح آميز به مقاصد نظامي منحرف نشود و تضمين هاي محكم عبارت است از مجموعه تعهداتي كه اروپا براي توسعه روابط سياسي اقتصادي، امنيتي و همكاريهاي هسته اي خود با ايران مي پذيرد.
اروپا وضع موجود حاصل از موافقتنامه پاريس را وضع مطلوب دانسته و تمامي خواسته هاي خود را در اين موافقتنامه حاصل شده مي پندارد و تلاش دارد كه شرايط گذار را به وضعيت پايدار تبديل كند. به قول يكي از مذاكره كنندگان اروپايي در گزارشي كه توسط مركز اروپايي در ۲۶ ژوئيه منتشر شده: «ما آسوده هستيم، آنها غني سازي خود را تعليق كرده اند. اگر لازم باشد ما مي توانيم وضع موجود را تا ده سال ادامه دهيم. ما مذاكره را ادامه مي دهيم و آنها تعليق را.»
ايران موافقت نامه پاريس را يك وضعيت گذرا دانسته و براي تبديل شرايط موجود به شرايط مطلوب پيشنهادهاي خود را در خصوص تضمين هاي عيني مطرح ساخت و در مذاكره با هياتهاي اروپايي خواسته هاي خود را در خصوص تضمين هاي عيني مطرح ساخت و درمذاكره با هياتهاي اروپايي خواسته هاي خود را براي گنجاندن در تضمين هاي محكم اروپا عنوان كرد. ولي اروپا تضمين عيني را انصراف ايران از داشتن چرخه سوخت تعريف كرد و براي ارائه تضمين ها محكم به دلايل مرتبط به تحولات داخلي ايران فرصت خواست. ايران فرصت خواهي اروپا را پذيرفته ولي تفسير تضمين عيني توسط اروپا را قاطعانه رد كرد و قبول كرد كه تضمين هاي عيني را هم طرف اروپايي مشروط بر اين كه حداقلي از خواسته ايران را كه در چهارچوب معاهده NPT به رسميت شناخته شده است در بر داشته باشد، ارائه كند ولي همانگونه كه گفته شد طرف اروپايي با برابر قراردادن «ادامه مذاكره با ادامه تعليق» و تلاش براي تبديل وضع موجود به شرايط پايدار نوعي بن بست را بر مذاكرات اروپا و ايران حاكم كرد.
سناريو اروپايي «ادامه مذاكره در مقابل ادامه تعليق» نمي توانست مورد قبول ايران باشد و طبيعي است كه براي شكستن اين بن بست «تعليق در برابر مذاكره» ايران از قدرت و ابتكار عمل لازم برخوردار است.
اقدام به راه اندازي تاسيسات UCF اصفهان را مي توان اولين گام براي به تحركم واداشتن اروپا برشمرد. تاسيسات UCF اصفهان مرحله تبديل اورانيوم (Conversion ) محسوب مي شود و به معني از سرگيري فرايند غني سازي (Enrichment) نيست ؛ضمن آن كه اين امكان را براي ايران فراهم مي سازد كه تحت نظر بازرسان بين المللي به توليد UF6 بپردازد كه در مرحله بعدي (غني سازي) مورد نياز است.
اروپا در مقابل اين ابتكار ايران به غير از تهديدات گفتاري كه فقط در رسانه ها منعكس مي شود و عملا تاثيري در رفتار تصميم گيران ايران ندارد سه گزينه را پيش روي داد:
فشار سياسي و بين المللي، معامله بزرگ، سازش كه ذيلا مختصري درباره هر يك از گزينه ها توضيح داده مي شود.
۱- فشار سياسي و بين المللي Ratcheting up the pressure
واقعيت آن است كه وضعيت امروز ايران با وضعيت دو سال پيش بسيار متفاوت است. دو سال پيش ايران به دليل تعهدات خود به NPT و آژانس بين المللي انرژي اتمي و ملاحظه بيانيه ۱۹ ژوئن و قطعنامه ۲۰۰۳ شوراي حكام آژانس به مصلحت ديد كه مشكلات موجود را در همكاري با آژانس حل و فصل كند و به ابهامات و سئوالات آژانس در مورد فعاليتهاي هسته اي ايران كه طيف وسيعي را تشكيل مي داد پاسخ دهد. نتيجه همكاريهاي سازنده ايران با آژانس بين المللي اتمي آن شده است كه اولا پرونده ايران از دستور كار اجلاس شوراي حكام خارج و به گزارش نهايي مديركل موكول شود ثانيا طيف وسيع سئوالات آژانس به چند مورد خاص محدود شود ثالثا آژانس بطور رسمي اعلام كند كه در ايران هيچ نشانه اي از انحراف در فعاليتهاي هسته اي به سمت ساخت سلاح هسته اي مشاهده نكرده و ايران اقدامات اساسي و فوري و خواسته هاي اصلاحي شوراي حكام را به انجام رسانده است.
اروپا به خوبي به پيشرفتهاي حاصله در پرونده هسته اي ايران و آژانس كاملا آگاه است و مي داند كه در شرايط فعلي ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت نمي تواند نتيجه اي را كه مورد دلخواه است بدست آورد.
ايران از ارجاع پرونده هسته اي خود به شوراي امنيت استقبال نمي كند و مي داند كه محدوديتهايي را در پي خواهد داشت ولي همزمان تهديد آني از آن احساس نمي كند و مي داند كه اروپا در اين صورت بيشتر از ايران زيان خواهد ديد زيرا اروپا بدست خود برگهاي بازي خود در صحنه هاي بين المللي را در اختيار چين و روسيه قرار مي دهد و بايد از داشتن يك سياست خارجي مستقل اروپايي در صحنه هاي بين المللي دست بشويد و منتظر ابتكار عمل چين و روسيه در شوراي امنيت سازمان ملل باشد.
بيان واقعيت فوق نبايد صاحبنظران ايراني را به اشتباه بياندازد. چين و روسيه در شوراي امنيت به سود ايران موضع نخواهند گرفت ولي رفتار بين المللي آنها در استفاده از پرونده هسته اي ايران به گونه اي شكل خواهد گرفت كه منافع اروپا تهديد شود.
۲- معامله بزرگ Grand bargin
الف «انتقال فناوري صلح آميز هسته اي به ايران بدون مشاركت و موافقت امريكا غيرممكن است.
ب» همكاريهاي تجاري و اقتصادي اروپا با ايران با مانع تحريمهاي امريكا مواجه است و شركتهاي اروپايي كه با ايران معامله كنند با تهديد تحريم امريكا روبرو مي شوند.
ج «در مسائل امنيتي مذاكرات اروپا با ايران نمي تواند به يك نتيجه قطعي كه در آن امريكا نباشد حاصل گردد.
با توجه به اين كه سه موضوع مهم همكاريهاي اقتصادي و امنيتي و همكاريهاي صلح آميز هسته اي عناصر اصلي معامله بزرگ به شمار مي روند و بدون توافق امريكا اروپا عملا نمي تواند كاري انجام دهد بنابراين گزينه معامله بزرگ هم انجام نشدني جلوه مي كند.
۳- سازش Compromise
در اين گزينه ايران مي تواند برنامه هسته اي خود را در چارچوب هماهنگي با آژانس بين المللي انرژي اتمي مرحله به مرحله پيش ببرد و همكاريهاي هسته اي ايران و اروپا در قالب شركتهاي مشترك و تحت نظارت بازرسان بين المللي انجام گيرد. پذيرش حق ايران به داشتن چرخه سوخت و مذاكره براي اعتمادسازي در چگونگي و كيفيت چرخه سوخت دو ركن مهم گزينه سازش محسوب مي شود.
اروپا تا به امروز از قبول گزينه سازش طفره رفته است. در اين گزينه اروپا با دو مشكل كليدي مواجه است مشكل اول مواضع امريكا عليه ايران است و مشكل دوم اختلاف نظر موجود بين آلمان از يك طرف و انگليس و فرانسه از طرف ديگر در نحوه تعامل با ايران است.
اروپا در انتخاب هر يك از سه گزينه فوق مشكلات زيادي دارد ولي بايد در مورد انتخاب يكي از آنها تصميم بگيرد زيرا شرايط ايران به گونه اي است كه نمي تواند شرايط بي تصميمي اروپا را تحمل كند و اين توان را در خود مي بيند كه براساس گزينه هاي مختلف اروپا رفتار خود را تنظيم كند ولي اين باور را هم دارد كه چون بر رفتار سياسي و نظام فكري تصميم گيران اروپايي خرد و منطق حاكم است گزينه سازش مي تواند منطقي ترين گزينه اي باشد كه مي تواند راه طي شده را در مسيرهاي قابل پيش بيني ادامه دهد.