آداب معنوی و باطنی تلاوت قرآن :
قرآن به عنوان آخرين وحي الهي كه بر افضل انبياء الهي نازل شده نور هدايت ابدي براي بشريت و تجلي خداوند در كلامش بود. قرآن شاهد زنده بر نبوت رسول اكرم(ص) و گراميترين برهان بر حقانيت اوست، زيرا دليلي دائمي و حجّتي همگاني به شمار ميآيد كه تمامي ابعاد و جوانب آن نشان از دانش نامتناهي رباني دارد و هيچ كس را ياراي آن نبوده و نخواهد بود كه مانند اين كتاب را از پيش خود بياورد.از جمله عواملي كه قرآن را در دلها و مصاحف حفظ ميكند، تلاوت و مداومت در مطالعه آن است. تلاوت قرآن نيز مانند هر عمل مستحب ديگر داراي آدابي است كه خود بر دو نوعند: ظاهري و باطني. از اين دو قسم آداب باطني تلاوت قرآن از اهميت بيشتري برخوردار است كه در هنگام تلاوت قرآن بايستي مد نظر قرار گيرد. امام صادق علیه السلام هنگامی که قرآن را به دست می گرفت می فرمود : خدایا گواهی می دهم که این کتاب فرو فرستاده از سوی تو است بر پیامبرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و کلام ناطق تو بر زبان پیامبر است که آن را راهنمایی از خود برای آفریدگانت قرار دادی و ریسمانی که میان تو و بندگانت پیوسته است ؛ خدایا من عهدنامه تو کتابت را باز کردم ؛ خدایا نگاه کردن مرا در آن عبادت و خواندنم را اندیشیدن و اندیشیدنم را مایه عبرت گرفتن ساز و مرا از کسانی قرار ده که از اندرز های تو در آن پند گیرم و از نافرمانی تو دوری گزینم و هنگام خواندن آن بر گوش من مهر مزن و بر چشمانم پرده میفکن و خواندنم را خواندنی بدون تدبیر و اندیشیدن مساز ؛ بلکه چنان کن که در آیات و احکام آن بیندیشم و شرایع دین تو را بپذیرم و نگریستن مرا در آن غفلت و خواندنم را بیهوده خوانی مکن که تو مهربان و بخشنده ای ( بحار الانوار ج 92 ص207). براي تلاوت قرآن ده ادب باطني است كه به ترتيب در پي ميآيد.
فهميدن اصل كلام :تلاوت كننده، بايد بداند كه با چه سخن بزرگي مواجه است، سخني كه نشانه لطف و رحمت و عنايت آفريدگار هستي به آدمي است. سخني كه حقايق بسيار بلندي را تا مرز فهم و درك انسانها تنزل داده است. فهم عظمت كلام، درك فضل و لطف خداوند درباره بندگان است كه اين كلام را از عرش جلال خود تا سطح فهم مردم نازل فرموده است و بايد انديشيد كه چگونه خداوند در رسانيدن معاني كلام خود ـ كه صفتي قائم به ذات اوست ـ به مرتبه فهم مردم، به بندگان لطف و كرم فرموده چگونه آن صفت در طي حروف و اصوات كه از صفات بشري است بر آنان تجلي كرده است. قاري قرآن بايستي كلام الهي را درس بگيرد و بياموزد و به قرائت آن اكتفا نكند چنانكه در سوره اعراف آيه 169 آمده است «و درسوا ما فيه» يعني كلام الهي را فرا گرفتند. همچنين قاري قرآن بايستي آيات الهي را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنان كه در سوره حاقه آيه 12 آمده است «و تعيها اذن واعية؛ قرآن را گوشهاي حافظ به ياد ميسپارند»، درك عظمت كلام الهي، جز با انديشه در محتواي آن ميسّر نيست.آگاهي به عظمت متكلم شايسته است كه قاري قرآن، در آغاز تلاوت، به عظمت گوينده قرآن توجه كند و بداند كه قرآن سخن بشر نيست همان طور كه ظاهر قرآن را جز با طهارت نميتوان لمس كرد، معني و حقيقت آن نيز جز با طهارت قلب از صفات زشت قابل درك نيست. در هنگام تلاوت بايد به خود گوشزد كرد كه گوينده اين سخنان آفريدگار همه چيز و روزي دهنده همه جنبدگان است و همه تحت سيطره او قرار دارند و در فضل و رحمت او غوطه ورند. اگر نعمت دهد از فضل اوست و اگر مجازات كند از عدلش، و در نهايت هم اوست كه ميگويد: اينان اهل بهشت و اينان اهل دوزخند. انديشيدن به حقايقي از اين قبيل، عظمت و تعالي گوينده قرآن را در دل مينشاند و كلام او را مؤثر ميسازد، چرا كه براي آدميان، گذشته از اصل كلام، گوينده آن نيز اهميت داشته و اعتبار كلام تا حد زيادي به اعتبار و شأن متكلم بستگي دارد. تدبّر كساني كه قرآن ميخوانند و كساني كه به آن گوش ميدهند، لازم است كه در آيات كتاب الهي به تدبّر و تفكر بپردازند و با انديشيدن در مضامين آيات، خود را در معرض تابش نور الهي قرار دهند و در يك فضاي معنوي تنفس كنند. تدبّر در آيات قرآني انسان را در دنيايي از معارف والا و مفاهيم بلند قرار ميدهد كه هيچ چيز با آن برابري ندارد و آيات قرآني به عنوان كليدهاي سعادت انساني در اختيار او قرار ميگيرند. قرآن كريم، مردم به خصوص صاحبان انديشه را به تدبّر در آيات خود فراخوانده است. «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ»(1) قرآن كتابي است مبارك كه آن را نازل كرديم تا مردم در آيات آن تدبّر كنند و صاحبان انديشه متذكر باشند.» و نيز در جاي ديگر از كساني كه در آيات قرآن تدبّر نميكنند گله ميكند و دلهاي آنها را مُهر شده مينامد كه سخن حق در آنها نفوذ ندارد: «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(2) چرا در قرآن تدبّر نميكنند يا بر دلهايشان قفل زده شده است؟»
و نيز در جاي ديگر اهل معنا را به توجه و تذكر در آيات قرآني كه به آساني در اختيار آنهاست و هيچ گونه پيچيدگي ندارد فرا ميخواند: «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ؛(3) همانا قرآن را براي توجه به آن آسان قرار داديم آيا توجه كنندهاي هست؟»
و نيز تدبّر، پس از حضور قلب و توجه قرار دارد، زيرا چه بسا انسان هنگام تلاوت قرآن به چيز ديگري نينديشد ولي از سوي ديگر به شنيدن آيات، بسنده كند و در آن تدبّر نكند، اما چنان كه ميدانيم غرض از تلاوت قرآن، تدبّر در آن است نه چيز ديگر. حضور قلب و ترك حديث نفس
حضور قلب از توجه بيشتر سرچشمه ميگيرد زيرا تعظيم كلامي كه قرائت ميشود، ريشه در توجه انسان به آن كلام دارد، و انديشه خود را در چيز ديگري مصروف نميدارد و اين تمركز انديشه و همّت سبب شادي و انبساط خاطر ميشود. وميگويند در معنا و تفسير آيه «يَا يَحْيَي خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ؛(4) گفته شده با جديت و كوشش كتاب را بگير» يعني اين كه در هنگام تلاوت قرآن وجود خود را از تمامي افكار خالي و همت را به آن مصروف بدار. مهار ذهن و خودداري از انحراف ذهن از يك مسئله به مسائل ديگر امري بس دشوار و نيازمند به تمرين است يعني آن چه را كه عموم مردم «حواس پرتي» ميدانند به راحتي قابل پيشگيري نيست و حضور قلب نيز چيزي جز «حواس جمعي» نيست. كسي كه قرآن ميخواند، بايد به آنچه ميخواند عنايت و توجه داشته باشد و كلمات را بر حسب عادت و چرخش زبان نگويد زيرا قاري قرآن، تنها به مقداري كه با توجه خوانده است، بهره ميبرد و آن چه بيتوجه خوانده ميشود مانند آبي است كه هدر ميرود و مزرعه را سيراب نميكند، منظور آن است كه هنگام تلاوت، تمام حواس قاري به آيات الهي باشد و هيچ همّ و غمّ ديگري را به دل راه ندهد.
2- تفهّم : حضرت صادِق علیه السلام روایت شده است كه فرمودند: "آكاه باشيد، قرائتى كه تدبّر و انديشه به همراه نداشته باشد هيچ خير و نفعى در آن نيست .(وسائل الشيعه ج 4 ص 830)
منظور از تفهّم آن است كه از هر آيهاي آن چه سزاوار آن است برداشت و استنباط كند (يعني مراد از تفهّم آن است كه براي هر آيهاي، توضيح و شرحي مناسب با موضوع آن، به دست آورد) تفهّم در ادامه تدبر است، چه بسا كسي تدبّر كند اما حصول نتيجهاي نباشد، يعني بايد آن قدر تدبّر كرد تا مفهوم آيه را دريافت. براين اساس آيات قرآن مشتمل بر مطالب گوناگوني است (از صفات آفريدگار گرفته تا صفات آدميان و...) كه دانستن هر يك چراغي است فرا راه تكامل انسان. ترك موانع فهم بعضي از مردم به خاطر اينكه شيطان پردهاي بر فهم آنان افكنده است، از فهم معاني قرآن محروم و از درك اسرار و شگفتيهاي آن بيبهرهاند، قاري قرآن بايستي در رفع موانع و حجب شيطاني بكوشد. مهمترين حجابهاي فهم چهار مورد است: حجاب اوّل: برخي از افراد (قاريان)، تمام تلاش و توجه خويش را صرف تلفظ صحيح كلمات قرآن ميكنند، تا مبادا حرفي را از مخرج نادرست، ادا كنند، در چنين وضعيتي ديگر براي توجه به معاني، مجالي باقي نميماند. كه اين كار به عهده شيطان است كه موكّل بر قرآن شده تا با وسوسه مردم را از درك معاني كلام الهي باز داشته و مردم را وادارد كه در ادا به حروف ترديد نمايند. حجاب دوم: اينكه تلاوت كننده در مسائل، متقلد نظريهاي باشد كه به تقليد آن را يادگرفته و نسبت به آن جمود و تعصّب داشته باشد اين چنين اعتقاد و تعصّبي مانع از ارتقاء است و به او اجازه نميدهد كه غير از مورد اعتقادش به مطلب ديگري بينديشد. حجاب سوم: اين است كه قاري و تلاوت كننده قرآن بر گناهي اصرار ورزد و يا متكبر و يا مبتلا به هواي نفس باشد. اين گناهان سبب تاريكي دل ميگردد و مانند غبار بر آيينه قلب نشسته، از تجلّي حق جلوگيري ميكند و اين بزرگترين حجاب دل است و بيشتر مردم به اين حجاب گرفتارند. حجاب چهارم: اين است كه تفسير ظاهري آيه را بخواند و بپذيرد كه كلمات قرآن در معاني خود منحصر به آن است كه از ابن عباس و مجاهد و امثال آنها نقل شده است. و بقيه تفسير به رأي است و اين خود از حجابهاي بزرگ فهم قرآن است.
3- تخصيص: تخصيص يعني اين كه تلاوت كننده در نظر بگيرد كه مقصود از هر خطاب قرآن، خود اوست پس اگر نهي از امري را در قرآن ميخواند، يا وعده و وعيدي را ميشنود خود را مخاطب بداند و اگر داستانهاي انبياء و اقوام گذشته را قرائت ميكند آنها را به منزله افسانه تلقي نكند بلكه بداند كه مقصود از آنها عبرت است و قاري بايستي از لابهلاي آنها آنچه را مورد نياز ميباشد برگيرد. در قرآن كريم ميخوانيم: «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ؛(5) يعني ما قرآن را براي پند گرفتن آسان ساختيم، پس آيا پند گيرندهاي هست؟» تأثير تأثير آن است كه قرائت كننده قرآن از آيات گوناگون كلام الهي متأثر شود وبه حسب مضمون هر آيه حالت حزن و اندوه يا نشاط و شادي برايش حاصل گردد؛ چنان كه پيامبر اكرم(ص) خود از آيات الهي متأثر بود. در اين صورت قلب آماده تأثير پذيري ميشود. قاري بايد به تناسب معناي آيه حالتي مناسب در دل احساس كند، اگر به آيه عذاب ميرسد احساس وحشت نمايد و اگر به آيه مغفرت ميرسد، شاداب باشد. از اين رو گفتهاند بندهاي كه با ايمان قرآن را بخواند، اندوهش افزون و شاديش اندك، گريهاش فراوان و خندهاش كم، دل مشغوليش بسيار و راحتيش، قليل است.
4- ترقي : ترقي يعني اين كه تلاوت كننده قرآن به مرحلهاي ارتقاء يابد كه گويا كلام را از خداوند ميشنود قرائت سه درجه دارد: پايينترين آن اين است كه قاري آن را بر خدا ميخواند و خود را در برابر او ميبيند در اين مرحله حال او، حالت درخواست و تضرّع و گريه و زاري خواهد بود. درجه فراتر اين كه تلاوت كننده با قلب خود شهادت دهد كه پروردگار با الطافش او را مخاطب ساخته و مشمول نعمات خود قرار داده است، در اين مرحله مقام قاري، مقام حيا و تعظيم و گوش دادن و فهم است. درجه سوم اين كه در كلام، متكلم و در كلمات، صفات او را ببيند و لذا به خود و قرائت خود ننگرد و همت و كوشش او تنها گوينده اين كلمات باشد و انديشهاش را متوجه او كند، گويا مستغرق در ديدار گوينده است نه به قرائت و حتي نه به نعمت و شكر منعم. امام صادق(ع) ميفرمايد: «والله لقد تجلي الله لخلقه في كلامه ولكن لايبصرون» به خدا قسم، خداوند در كلام خود تجلي كرد ولي آنان نميبينند.(6)
5- تبرّي :تبرّي آن است كه تلاوت كننده قرآن، در هنگام تلاوت از نيرو و توان و توجه خود دوري كند و با چشم خشنودي و تزكيه به خود ننگرد، هنگامي كه آيات بهشت و مدح صالحان را ميخواند به خود تطبيق ندهد، بلكه براي اهل يقين و صديقين گواهي دهد و ابراز اشتياق نمايد كه به آنان بپيوندد و زماني كه آيه غضب و مذمت گناهكاران و مقصران ميخواند به خود تطبيق دهد و در خشيت و خوف خود را مخاطب سازد و اميرالمؤمنان علي(ع) به همين نكته اشاره دارد در آن جا كه ميفرمايد: «اذا مرّوا بآية فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم و ظنّوا انّ زفير جهنم و شهيقها في اصول آذانهم؛(7) هنگامي كه به آيهاي برميخورند كه در آن ذكر تهديدي است، با گوش قلب آن را ميشنوند و چنين ميانديشند كه صداي آتش جهنم در گوشهايشان است.»
فهميدن اصل كلام :تلاوت كننده، بايد بداند كه با چه سخن بزرگي مواجه است، سخني كه نشانه لطف و رحمت و عنايت آفريدگار هستي به آدمي است. سخني كه حقايق بسيار بلندي را تا مرز فهم و درك انسانها تنزل داده است. فهم عظمت كلام، درك فضل و لطف خداوند درباره بندگان است كه اين كلام را از عرش جلال خود تا سطح فهم مردم نازل فرموده است و بايد انديشيد كه چگونه خداوند در رسانيدن معاني كلام خود ـ كه صفتي قائم به ذات اوست ـ به مرتبه فهم مردم، به بندگان لطف و كرم فرموده چگونه آن صفت در طي حروف و اصوات كه از صفات بشري است بر آنان تجلي كرده است. قاري قرآن بايستي كلام الهي را درس بگيرد و بياموزد و به قرائت آن اكتفا نكند چنانكه در سوره اعراف آيه 169 آمده است «و درسوا ما فيه» يعني كلام الهي را فرا گرفتند. همچنين قاري قرآن بايستي آيات الهي را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنان كه در سوره حاقه آيه 12 آمده است «و تعيها اذن واعية؛ قرآن را گوشهاي حافظ به ياد ميسپارند»، درك عظمت كلام الهي، جز با انديشه در محتواي آن ميسّر نيست.آگاهي به عظمت متكلم شايسته است كه قاري قرآن، در آغاز تلاوت، به عظمت گوينده قرآن توجه كند و بداند كه قرآن سخن بشر نيست همان طور كه ظاهر قرآن را جز با طهارت نميتوان لمس كرد، معني و حقيقت آن نيز جز با طهارت قلب از صفات زشت قابل درك نيست. در هنگام تلاوت بايد به خود گوشزد كرد كه گوينده اين سخنان آفريدگار همه چيز و روزي دهنده همه جنبدگان است و همه تحت سيطره او قرار دارند و در فضل و رحمت او غوطه ورند. اگر نعمت دهد از فضل اوست و اگر مجازات كند از عدلش، و در نهايت هم اوست كه ميگويد: اينان اهل بهشت و اينان اهل دوزخند. انديشيدن به حقايقي از اين قبيل، عظمت و تعالي گوينده قرآن را در دل مينشاند و كلام او را مؤثر ميسازد، چرا كه براي آدميان، گذشته از اصل كلام، گوينده آن نيز اهميت داشته و اعتبار كلام تا حد زيادي به اعتبار و شأن متكلم بستگي دارد. تدبّر كساني كه قرآن ميخوانند و كساني كه به آن گوش ميدهند، لازم است كه در آيات كتاب الهي به تدبّر و تفكر بپردازند و با انديشيدن در مضامين آيات، خود را در معرض تابش نور الهي قرار دهند و در يك فضاي معنوي تنفس كنند. تدبّر در آيات قرآني انسان را در دنيايي از معارف والا و مفاهيم بلند قرار ميدهد كه هيچ چيز با آن برابري ندارد و آيات قرآني به عنوان كليدهاي سعادت انساني در اختيار او قرار ميگيرند. قرآن كريم، مردم به خصوص صاحبان انديشه را به تدبّر در آيات خود فراخوانده است. «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ»(1) قرآن كتابي است مبارك كه آن را نازل كرديم تا مردم در آيات آن تدبّر كنند و صاحبان انديشه متذكر باشند.» و نيز در جاي ديگر از كساني كه در آيات قرآن تدبّر نميكنند گله ميكند و دلهاي آنها را مُهر شده مينامد كه سخن حق در آنها نفوذ ندارد: «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(2) چرا در قرآن تدبّر نميكنند يا بر دلهايشان قفل زده شده است؟»
و نيز در جاي ديگر اهل معنا را به توجه و تذكر در آيات قرآني كه به آساني در اختيار آنهاست و هيچ گونه پيچيدگي ندارد فرا ميخواند: «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ؛(3) همانا قرآن را براي توجه به آن آسان قرار داديم آيا توجه كنندهاي هست؟»
و نيز تدبّر، پس از حضور قلب و توجه قرار دارد، زيرا چه بسا انسان هنگام تلاوت قرآن به چيز ديگري نينديشد ولي از سوي ديگر به شنيدن آيات، بسنده كند و در آن تدبّر نكند، اما چنان كه ميدانيم غرض از تلاوت قرآن، تدبّر در آن است نه چيز ديگر. حضور قلب و ترك حديث نفس
حضور قلب از توجه بيشتر سرچشمه ميگيرد زيرا تعظيم كلامي كه قرائت ميشود، ريشه در توجه انسان به آن كلام دارد، و انديشه خود را در چيز ديگري مصروف نميدارد و اين تمركز انديشه و همّت سبب شادي و انبساط خاطر ميشود. وميگويند در معنا و تفسير آيه «يَا يَحْيَي خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ؛(4) گفته شده با جديت و كوشش كتاب را بگير» يعني اين كه در هنگام تلاوت قرآن وجود خود را از تمامي افكار خالي و همت را به آن مصروف بدار. مهار ذهن و خودداري از انحراف ذهن از يك مسئله به مسائل ديگر امري بس دشوار و نيازمند به تمرين است يعني آن چه را كه عموم مردم «حواس پرتي» ميدانند به راحتي قابل پيشگيري نيست و حضور قلب نيز چيزي جز «حواس جمعي» نيست. كسي كه قرآن ميخواند، بايد به آنچه ميخواند عنايت و توجه داشته باشد و كلمات را بر حسب عادت و چرخش زبان نگويد زيرا قاري قرآن، تنها به مقداري كه با توجه خوانده است، بهره ميبرد و آن چه بيتوجه خوانده ميشود مانند آبي است كه هدر ميرود و مزرعه را سيراب نميكند، منظور آن است كه هنگام تلاوت، تمام حواس قاري به آيات الهي باشد و هيچ همّ و غمّ ديگري را به دل راه ندهد.
2- تفهّم : حضرت صادِق علیه السلام روایت شده است كه فرمودند: "آكاه باشيد، قرائتى كه تدبّر و انديشه به همراه نداشته باشد هيچ خير و نفعى در آن نيست .(وسائل الشيعه ج 4 ص 830)
منظور از تفهّم آن است كه از هر آيهاي آن چه سزاوار آن است برداشت و استنباط كند (يعني مراد از تفهّم آن است كه براي هر آيهاي، توضيح و شرحي مناسب با موضوع آن، به دست آورد) تفهّم در ادامه تدبر است، چه بسا كسي تدبّر كند اما حصول نتيجهاي نباشد، يعني بايد آن قدر تدبّر كرد تا مفهوم آيه را دريافت. براين اساس آيات قرآن مشتمل بر مطالب گوناگوني است (از صفات آفريدگار گرفته تا صفات آدميان و...) كه دانستن هر يك چراغي است فرا راه تكامل انسان. ترك موانع فهم بعضي از مردم به خاطر اينكه شيطان پردهاي بر فهم آنان افكنده است، از فهم معاني قرآن محروم و از درك اسرار و شگفتيهاي آن بيبهرهاند، قاري قرآن بايستي در رفع موانع و حجب شيطاني بكوشد. مهمترين حجابهاي فهم چهار مورد است: حجاب اوّل: برخي از افراد (قاريان)، تمام تلاش و توجه خويش را صرف تلفظ صحيح كلمات قرآن ميكنند، تا مبادا حرفي را از مخرج نادرست، ادا كنند، در چنين وضعيتي ديگر براي توجه به معاني، مجالي باقي نميماند. كه اين كار به عهده شيطان است كه موكّل بر قرآن شده تا با وسوسه مردم را از درك معاني كلام الهي باز داشته و مردم را وادارد كه در ادا به حروف ترديد نمايند. حجاب دوم: اينكه تلاوت كننده در مسائل، متقلد نظريهاي باشد كه به تقليد آن را يادگرفته و نسبت به آن جمود و تعصّب داشته باشد اين چنين اعتقاد و تعصّبي مانع از ارتقاء است و به او اجازه نميدهد كه غير از مورد اعتقادش به مطلب ديگري بينديشد. حجاب سوم: اين است كه قاري و تلاوت كننده قرآن بر گناهي اصرار ورزد و يا متكبر و يا مبتلا به هواي نفس باشد. اين گناهان سبب تاريكي دل ميگردد و مانند غبار بر آيينه قلب نشسته، از تجلّي حق جلوگيري ميكند و اين بزرگترين حجاب دل است و بيشتر مردم به اين حجاب گرفتارند. حجاب چهارم: اين است كه تفسير ظاهري آيه را بخواند و بپذيرد كه كلمات قرآن در معاني خود منحصر به آن است كه از ابن عباس و مجاهد و امثال آنها نقل شده است. و بقيه تفسير به رأي است و اين خود از حجابهاي بزرگ فهم قرآن است.
3- تخصيص: تخصيص يعني اين كه تلاوت كننده در نظر بگيرد كه مقصود از هر خطاب قرآن، خود اوست پس اگر نهي از امري را در قرآن ميخواند، يا وعده و وعيدي را ميشنود خود را مخاطب بداند و اگر داستانهاي انبياء و اقوام گذشته را قرائت ميكند آنها را به منزله افسانه تلقي نكند بلكه بداند كه مقصود از آنها عبرت است و قاري بايستي از لابهلاي آنها آنچه را مورد نياز ميباشد برگيرد. در قرآن كريم ميخوانيم: «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ؛(5) يعني ما قرآن را براي پند گرفتن آسان ساختيم، پس آيا پند گيرندهاي هست؟» تأثير تأثير آن است كه قرائت كننده قرآن از آيات گوناگون كلام الهي متأثر شود وبه حسب مضمون هر آيه حالت حزن و اندوه يا نشاط و شادي برايش حاصل گردد؛ چنان كه پيامبر اكرم(ص) خود از آيات الهي متأثر بود. در اين صورت قلب آماده تأثير پذيري ميشود. قاري بايد به تناسب معناي آيه حالتي مناسب در دل احساس كند، اگر به آيه عذاب ميرسد احساس وحشت نمايد و اگر به آيه مغفرت ميرسد، شاداب باشد. از اين رو گفتهاند بندهاي كه با ايمان قرآن را بخواند، اندوهش افزون و شاديش اندك، گريهاش فراوان و خندهاش كم، دل مشغوليش بسيار و راحتيش، قليل است.
4- ترقي : ترقي يعني اين كه تلاوت كننده قرآن به مرحلهاي ارتقاء يابد كه گويا كلام را از خداوند ميشنود قرائت سه درجه دارد: پايينترين آن اين است كه قاري آن را بر خدا ميخواند و خود را در برابر او ميبيند در اين مرحله حال او، حالت درخواست و تضرّع و گريه و زاري خواهد بود. درجه فراتر اين كه تلاوت كننده با قلب خود شهادت دهد كه پروردگار با الطافش او را مخاطب ساخته و مشمول نعمات خود قرار داده است، در اين مرحله مقام قاري، مقام حيا و تعظيم و گوش دادن و فهم است. درجه سوم اين كه در كلام، متكلم و در كلمات، صفات او را ببيند و لذا به خود و قرائت خود ننگرد و همت و كوشش او تنها گوينده اين كلمات باشد و انديشهاش را متوجه او كند، گويا مستغرق در ديدار گوينده است نه به قرائت و حتي نه به نعمت و شكر منعم. امام صادق(ع) ميفرمايد: «والله لقد تجلي الله لخلقه في كلامه ولكن لايبصرون» به خدا قسم، خداوند در كلام خود تجلي كرد ولي آنان نميبينند.(6)
5- تبرّي :تبرّي آن است كه تلاوت كننده قرآن، در هنگام تلاوت از نيرو و توان و توجه خود دوري كند و با چشم خشنودي و تزكيه به خود ننگرد، هنگامي كه آيات بهشت و مدح صالحان را ميخواند به خود تطبيق ندهد، بلكه براي اهل يقين و صديقين گواهي دهد و ابراز اشتياق نمايد كه به آنان بپيوندد و زماني كه آيه غضب و مذمت گناهكاران و مقصران ميخواند به خود تطبيق دهد و در خشيت و خوف خود را مخاطب سازد و اميرالمؤمنان علي(ع) به همين نكته اشاره دارد در آن جا كه ميفرمايد: «اذا مرّوا بآية فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم و ظنّوا انّ زفير جهنم و شهيقها في اصول آذانهم؛(7) هنگامي كه به آيهاي برميخورند كه در آن ذكر تهديدي است، با گوش قلب آن را ميشنوند و چنين ميانديشند كه صداي آتش جهنم در گوشهايشان است.»
پی نوشت :
1. سوره ص، آيه29.
2. سوره محمد، آيه24.
3. سوره قمر، آيه 17.
4. سوره مريم، آيه12.
5. سوره قمر، آيه24.
6. اسرارالصلاة، شهيد دوم، ص204.
7. نهج البلاغه، خطبه191.