وجود آفتاب در پرتو عقل (2) برهان فطرت
2- برهان فطرت
مقدمه ي اول
الف ـ تمايلات شخصي: مانند خود دوستي، و ارضاء عزت نفس.
ج ـ تمايلات عالي: از قبيل حقيقت جويي و خيرطلبي و حس ديني و پرستش و رسيدن و يافتن كامل مطلق و فاني شدن در معبود حقيقي، و به تعبير ديگر وصل يا رسيدن و ...
اثبات وجود گرايش به مبدأ هستي و پرستش او در فطرت انسان از چند راه ممكن است.
1- تصريح دانشمندان.
2- عشق به كمال مطلق.
3- اميد به قدرتي برتر.
4- احساس نياز.
5- بديهي اولي است.
6- فطري منطقي است.
7- معلوم حضوري است.
مقدمه ي دوم
الف ـ وضع قوانين تشريعي و تبيين آن ها (هدايت تشريعي)
اين امر از دو را ه قابل اثبات است:
1- وجود اين ميل و اميد به واسطه در انسان بديهي است.
2- وجود انسان كامل كه ناطق و هادي به كتاب و سنت صامت است ضروري است به نص آيات قرآن و روايات:
خداوند متعال مي فرمايد: «و من قبله كتاب موسي اماما و رحمه»؛ (1) «و پيش از آن، كتاب موسي پيشوا و رحمت بود».
و نيز مي فرمايد: «صحف ابراهيم و موسي»؛ (2) «كتب ابراهيم و موسي».
و نيز مي فرمايد: «و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فأتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين»؛ (3) «[بخاطر آوريد] هنگامي كه خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود. و او به خوبي از عهده ي اين آزمايش ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را پيشوا و امام مردم قرار دادم».
از اين آيات استفاده مي شود كه كتاب خدا اگرچه امام است از آن جهت كه صامت و ساكت است كافي نيست و لذا به امام ناطق نياز دارد.
رسول خدا فرمود: «اني قد تركت فيكم الثقلين احدهما اكبر من الآخر: كتاب الله و عترتي...»؛ (4) «همانا من در ميان شما دو شيء گران بها مي گذارم، يكي از آن دو از ديگري بزرگ تر است: كتاب خدا و عترتم...».
مقدمه ي سوم
يك مثال مفيد ما را به مقصد نزديكتر مي كند: عطش به آب و تشنگي به اين ماده ي حياتي دليل وجود آب در خارج است. اگر آب نبود پس ما هم احساس تشنگي نمي كرديم. از اين بالاتر مي گوييم: اصلا وجود آب دليل عطش و تشنگي ماست. يعني اگر ارگانيزم و ساختار ما آب را نچشيده بود احساس عطش وجود نداشت. لذا در دعاي ندبه مكرر به لفظ أين يعني كجاست حضرت را مي خوانيم.
پرسش: به چه دليل مي توان اثبات كرد كه اين تمايلات فطري واقع نما بوده و وجود كمال مطلق و انسان كامل معصوم را اثبات مي كند؟
پاسخ: دلالت تمايل به كمال مطلق و انسان كامل معصوم بر واقعيت داشتن آن را به دو صورت مي توان تصوير كرد:
1- با مراجعه به ساير تمايلات فطري و غريزي روشن مي شود كه همگي ناظر به واقعيات و كاشف از آن هاست و امور خيالي نيست به دليل قاعده ي: (حكم الامثال فيما يجوز و فيما لا يجوز واحد)، به اين بيان كه اگر اين تمايل واقعيت ندارد ساير تمايلات نيز واقعيت ندارد و اگر ساير تمايلات واقعيت دارد اين تمايل نيز واقعيت دارد.
2- محبت و عشق و ميل انسان به كمال مطلق و انسان كامل معصوم از امور ذات الاضافه است و تحقق آن بدون تحقق مضاف اليه ممكن نيست، پس اگر اين ميل و عشق در انسان وجود دارد متعلق و مضاف اليه آن نيز بالفعل موجود است.
مرحوم شهيد مطهري نيز به همين دليل بر ضرورت بقاء و ادامه ي حيات براي انسان و ضرورت حيات در عالم ديگر استدلال نموده است. ما نيز به همين دليل مي توانيم بر ضرورت حكومت عدل توحيدي عالمي استدلال نماييم كه در بحث «فلسفه ي حكومت عدل جهاني توحيدي» به آن اشاره نموديم.
پی نوشت:
1. سوره احقاف، آيه 12.
2. سوره اعلي، آيه 19.
3. سوره بقره، آيه 124.
4. مستدرك حاكم، ج 3، ص 109.