تربیت و جامعه(3)
اقتصاد و تعلیم و تربیت
آرتولوئیس مؤلف كتاب معروف «نظریه های رشد اقتصادی» كه نظریاتش درباره اقتصاد و تعلیم و تربیت از اهمیت بسیاری برخوردار است، معقتد است از نظر رشد اقتصادی دو نوع تعلیم و تربیت را بایستی از هم متمایز نمود: (الف) تربیت از نوع سرمایه گذاری (ب) تربیت به عنوان كالای مصرفی. بدیهی است كه از نظر رشد اقتصادی اولویت با نوع اوّل تعلیم و تربیت است.۲۷
از سوی دیگر، تأثیر مسائل اقتصادی در تعلیم و تربیت قابل ملاحظه است; خانواده هایی كه از نظر درآمد در حد متوسط به بالا باشند معمولاً زمینه بهتری برای رشد علمی و فكری فرزندان خود مهیا می كنند و در نقطه مقابل، فقر اقتصادی هرچند به طور نسبی می تواند موجب دل زدگیو وازدگی از آموزش و تعلیم گردد.
در خانواده هایی كه پدر و مادر هر دو برای تهیه لوازم زندگی به كار بیرون از منزل مشغول هستند، و با روحیه ای خسته و ناتوان به خانه برمی گردند، طبیعی است كه در تربیت فرزندان خود دچار چالش های فراوانی خواهند شد.
نهاد سیاست
حكومت ها در طول تاریخ دارای اشكال و صور متفاوتی بوده اند، ولی بیش تر حكومت ها در سه دسته كلی جای می گیرند:
الف) حكومت سلطنتی، كه تنها یك شخص بر مردم حكم روایی می كند و تمام تصمیمات مهم به یك شخص ختم می گردد.
ب) حكومت الیگارشی، كه گروه كوچكی از افراد دارای نفوذ بر مردم حكومت می كنند.
ج) حكومت مردم سالار، كه مردم نمایندگانی را برای اداره جامعه انتخاب می نمایند.
حكومت دارای كاركردهایی است كه به چهار مورد مهم آن اشاره می گردد:
۱. حراست و دفاع از جامعه در برابر تهاجم خارجی;
۲. تأمین كالاهای اساسی و خدمات برای اعضای جامعه;
۳. حفظ نظم در جامعه;
۴. مجازات افرادی كه در جامعه مهم ترین هنجارها را نقض می كنند.۲۹
نقش حكومت در تربیت
دیدگاه دیگر آن است كه اساساً تربیت امری اجتماعی است و دولت نمی تواند نسبت به آن برنامه ریزی و نظارت نداشته باشد; چرا كه اگر دولت در كیفیت تربیت فرد دخالتی نداشته باشد نمی توان از او انتظار داشت تا قانونمند و هنجارمند در جامعه رفتار نماید و به قوانین و مقررات اجتماعی با علاقه تن در دهد. دوركیم (Durkheim) در این خصوص می گوید: وقتی تربیت وظیفه ای اساساً اجتماعی باشد دولت نمی تواند نسبت به آن بی اعتنا باشد، به عكس باید هر آنچه مربوط به تربیت است تا حدی تابع عمل دولت باشد.۳۱
دوركیم معتقد است كه دولت می بایست اصول بنیادی را برای تربیت استخراج نماید و آموزشگاه ها را به تعلیم آن ها وادار سازد و در این زمینه هر چه عاقلانه تر و به دور از پرخاشگری و خشونت عمل كند بهتر است. این اصول عبارتند از: احترام به عقل، علم، افكار و احساساتی كه پایه اخلاق مردم سالار را تشكیل می دهند.۳۲
از این رو، دولت می بایست بر طبق نیازهای جامعه و بر اساس ارزش ها و فرهنگ مردم اقدام به یك سیاست گذاری كلان در امر آموزش و تربیت نماید و برای اجرای این مهم از كارشناسان و فرهیختگان دعوت به همكاری نماید تا ضمن ترسیم اهداف واقعی، وسایل رسیدن به آن ها را تشریح و تبیین نمایند.
مردم تأثیر بسیار شگرفی از روحیات و نگرش های حاكمان خود می پذیرند. در این زمینه ملّای رومی چنین آورده است:
خوی شاهان در رعیت جا كند چون اخضر خاك را اخضر كند
شرّ چون حوضی دان حشم چون لوله ها آب از لوله رود در كوله ها
چون كه آب جمله از حوضی است پاك هر یكی آبی دهد خوش ذوقناك
ور در آن حوض آب شور است و پلید هر یكی لوله همان آرد پدید۳۳
وظایف حكومت در تعلیم و تربیت
ب. از سوی دیگر، تهیه متون آموزشی متناسب با نیازهای زمان كه بتواند با روش های نوین، جوانان و نوجوانان را علاوه بر آشنایی با آخرین دستاوردهای علمی جهان، روحیات اخلاقی و مذهبی را در آنان پرورش دهد، از وظایف حكومت هاست.
ج. نهاد سیاسی باید به روش های سریع انتقال علوم و معارف عنایت كافی داشته باشد. امروزه استفاده از رایانه ها و آموزش های سمعی و بصری در این زمینه تأثیر فراوانی در یادگیری دارد.
د. برنامه ریزی آموزشی در هر كشوری باید متناسب با فرهنگ و میراث اجتماعی آن مرز و بوم انجام گیرد. بر این اساس، در كشوری كه دین در تمام ابعاد جامعه تأثیرگذار است، نباید علوم و دانش هایی كه با جهت گیری های سكولار نوشته و تدوین شده آموزش داده شود; چرا كه این شیوه آموزشی با فرهنگ رایج مردم در تضاد و ناسازگاری است.
هـ.. حكومت می بایست، معلّمان و مربیان جامعه را از نظر وضعیت معیشتی در سطح مناسبی قرار دهد تا آنان با فراغت خاطر وظیفه مهم تعلیم و تربیت را با كیفیت مناسب انجام دهند.
دین
«در این بینش دین كلیه جوانب زندگی انسان، چه فردی و چه اجتماعی را در برمی گیرد و به كلیه نهادها شكل می دهد، آن بینشی جامعه شناختی كه دین را نهادی در عرض دیگر نهادها می داند یا از مخلوق جامعه دانستن دین، سرچشمه گرفته است، معلول برداشت نادرستی است كه از دین داشته اند.»۳۴
برای دین تعاریف متعددی شده است; یكی از اندیشمندان مسلمان می نویسد: دین واژه ای است عربی كه در لغت به معنای اطاعت، جزاء و ... آمده و اصطلاحاً به معنای اعتقاد به آفریننده برای جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با این عقاید می باشد.۳۵
ویلیام جیمز در این باره می گوید: دین عبارت است از احساسات، اعمال و تجربیاتی كه افراد در تنهایی و در پیشگاه الوهیت دارند.۳۶
به طور كلی تعاریف حقیقی دین را می توان به سه دسته معرفت گرا، عاطفه گرا و عمل گرا تقسیم كرد، مولر به عنوان نماینده گروه اول، دین را ایمانی مستقل از حسّ و عقل می داند كه علی رغم آن ها بشر را به درك امر لایتناهی قادر می سازد. از دسته دوم شلایر ماخر، دین را به احسا وابستگی یا اتكای مطلق تعریف می كند و بالاخره عمل گرایان دین را در عمل یا مجموعه اعمال خاصی منحصر می كنند.۳۷
دین دارای کاركردهای بسیاری برای جوامع است كه اُدی (,Daqَ O) شش كاركرد دین را برای فرد و جامعه چنین بیان كرده است:
۱. دین برای انسان حمایت و تسلّی به بار می آورد و از این طریق، ارزش ها و هدف های تثبیت شده را پشتیبانی می كند.
۲. دین از طریق آیین ها و مراسم، امنیت عاطفی و هویت و نقطه اتكای ثابتی در بحبوحه ناسازگاری های آراء و عقاید برای انسان به بارمی آورد، این كاركرد به نظم اجتماعی استواری می بخشد و غالباً به حفظ وضع موجود كمك می كند.
۳. دین به هنجارها تقدّس می بخشد و هدف های گروهی را بر فراز هدف های فردی قرار می دهد.
۴. دین معیارهایی را به عنوان مبنای انتقاد از الگوهای اجتماعی موجود فراهم می سازد.
۵. دین به انسان در شناخت خودش كمك می كند و موجب می شود كه او احساس هویت كند.
۶. دین در فراگرد رشد انسان بسیار اهمیت دارد; زیرا به افراد در بحران های زندگی و مقاطع گذار از یك وضعیت به وضعیت دیگر كمك می كند و در نتیجه، بخشی از فراگرد اجتماعی شدن به شمار می آید.۳۸
دین و تربیت
در مورد ارتباط دین و تربیت، دیدگاه های گوناگونی ارائه شده است: برخی با جدایی كامل دین از تربیت و عدم كارایی و ثمر بخشی آن در این حوزه، هرگونه تأثیرپذیری نظام تعلیم و تربیت از دین را امری كهنه، قدیمی، خرافی و متعلق به عصر كودكی بشر و مخالف با عقل و علم می دانند. آن ها چنین ادعا می كنند كه امروزه بشر با تمّسك به پیشرفت های عقل و شناخت دقیق تر خود، ظرفیت مناسب تری برای برنامه ریزی و پیشبرد امور مربوط به خویش دارد. در مقابل، برخی دیگر لزوم اعطای نقشی مناسب به دین و قبول تأثیرگذاری آن در نظام تعلیم و تربیت را پذیرفته اند، اما نحوه و میزان تأثیرگذاری و حضور دین در گستره تربیت انسان وابسته به نوع نگاه آن ها به انسان و دین است.۳۹
امروزه نظریه دوم مقبولیت بیش تری دارد; زیرا به طور محسوس آموزه های دینی در نظام تعلیم و تربیت انسان های متدیّن بسیار تأثیرگذار است. به عنوان مثال، بسیاری از آموزه های دین اسلام جنبه تربیتی دارد و وجود مقدس پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)بهترین الگوهای تربیتی مسلمانان می باشند.
منبع: خبرگزاری فارس