سوء استفاده آمريكا از قدرت
مترجم: هرمز برادران
«زبيگنيو برژينسكى» در گفت وگويى با روزنامه «مردم» ارگان حزب كمونيست چين به بيان ديدگاههايش درباره روابط چين و آمريكا و انتقاد از پاره اى از سياست هاى آمريكا پرداخته است.
وى معتقد است كه آمريكا با سوء استفاده از قدرت خود، خلاف نظام بين الملل عمل مى كند و يكى از دلايل واضح آن آغاز خودسرانه جنگ عراق بود. برژينسكى تأكيد مى كند كه نمى توان احتمال فروپاشى قدرت آمريكا را رد كرد هر چند زمان آن قابل پيش بينى نيست. او فرهنگ آمريكايى را در مقابل فرهنگ كشورهاى شرقى بسيار پيش پا افتاده مى شمرد. اما بر فريبندگى آن نيز تأكيد مى كند.
برژينسكى در اين مصاحبه از زندگى خانوادگى خود نيز سخن گفته است. وى سه فرزند دارد و پسر بزرگش در دوران وزارت «دونالد رامسفلد» معاون وزير دفاع در امور اروپا و ناتو بوده است. پسر ديگرش وكيل و مشاور سياست خارجى «جان كرى» نامزد دموكرات ها در انتخابات گذشته رياست جمهورى آمريكاست و دختر وى نيز خبرنگار و گوينده خبر بخش اخبار شامگاهى شبكه تلويزيونى CBS است. اين نظريه پرداز آمريكايى معتقد است كه دادن پول زياد به فرزندان رمز موفقيت نيست و هر كس بايد خود زندگى اش را بنا كند.
ميزان، شدت و سرعت نوسازى چين بيش از هر چيز ديگرى براى من جالب بوده است. پيش از سفر اولم به چين، از اين كشور تصور يك كشور جهان سومى را داشتم و فكر مى كردم كه زندگى در آن بسيار يكنواخت و كسل كننده است. امروز شهرهاى بزرگ چين سرشار از ابداع و معمارى مدون است. خيابانها مملو از اتومبيل هاى شخصى است. پوشش زنان و مردان گوناگون است و چين به سرعت خود را وارد قرن بيست و يكم كرده و بخش هاى گسترده اى از اين كشور از زندگى ابتدايى و قديمى فاصله گرفته است.
برخى از كارشناسان براين عقيده اند كه به علت توسعه سريع چين و ژاپن، سيستم بين المللى كه تحت سلطه آمريكاست، دچار تغييرات و تحولات عميقى مى شود. در اين باره چه ديدگاهى داريد؟
- به اعتقاد من، توسعه سريع چين و ژاپن باعث ايجاد و تعادل ميان تمدن اروپايى يا آتلانتيك و تمدن آسيايى يا پاسيفيك مى شود. دوره سلطه اروپا يا آتلانتيك روبه پايان است.
انرژى بزرگترين چالش پيش روى دنياى امروز است. چين چگونه مى تواند از مواجهه و درگيرى با آمريكا در زمينه انرژى اجتناب كند؟
- اگر هر دو كشور بر سر انرژى درگير شوند به احتمال فراوان درخواهند يافت كه در هر صورت باز هم با كمبود انرژى مواجه هستند. بنابراين امتناع از درگيرى امرى اجتناب ناپذير است.
حيوانى كه در معرض تهديد است به راحتى وحشى شده و در موضع هجومى قرار مى گيرد. آمريكا هم مانند چنين حيوانى اگر احساس تهديد كند عصبانى مى شود. آيا اين مى تواند توجيهى براى علت علاقه آمريكا به استفاده از قدرت نظامى جهت حل مشكلات باشد؟
- اتكاى آمريكا به قدرت نظامى جهت حل مسائل مى تواند علل متعددى داشته باشد. من بسيارى اوقات از اتكاى افراطى آمريكا بر استفاده از توان نظامى انتقاد كرده ام. اين درحالى است كه آمريكا از داشتن شركاى متعددى كه قادر به بهره گيرى از قدرت در نقاط دوردست باشند محروم است.
يك بار نيز گفتيد كه مهمترين چالش پيش روى آمريكا سوء استفاده اين كشور از نفوذ خود در مقياس جهانى است. آمريكا چگونه و از چه ابعادى از نفوذ خود سوء استفاده مى كند؟
- به نظر من، تصميم آمريكا براى حمله به عراق ناشى از تصميم گيرى نادرست و نتيجه سوء استفاده جدى اين كشور از قدرت خود است. بارها اين عقيده را در داخل آمريكا بيان كرده ام و در تكرار آن براى مخاطبان خارجى تعلل نمى كنم.
در تاريخ بشرى امپراتورى هاى بزرگى مانند بريتانياى كبير در قرن نوزدهم، سلسله تانگ چين و امپراتورى روم از شكوه به سقوط رسيدند. آيا آمريكا نيز با چنين وضعيتى مواجه خواهد شد؟
- درمورد زمان آن نمى توان مطمئن بود اما احتمال آن را نمى توان رد كرد اما براساس درس هاى تاريخ، احتمال چنين چيزى بسيار زياد است.
آمريكا به عنوان يك كشور هژمونى درگيرى ها و اصطكاك هاى اجتناب ناپذيرى با ساير كشورها خواهد داشت. راههاى رهايى از منازعات چيست؟
- كشورهايى كه سهم عظيمى در ثبات بين المللى دارند بايد اجماع و همكارى هاى فراوانى با يكديگر داشته باشند زيرا اگر ثبات جهانى از دست برود كشورهاى بسيار زيادى از آن زيان مى بينند.
آيا به نظر شما امكان دارد كه تمدنهايى نظير كنفوسيوس چينى يا انديشه هاى اسلامى جايگزين فرهنگ آمريكايى شده و به فرهنگى پيشرو در زمينه جهانى سازى مبدل شوند؟
- اسلام يك مذهب است اما مذهبى كه فرهنگ هاى بسيار متفاوتى را در خود گرفته است. اندونزيايى ها و نيجريه اى ها را در نظر بگيرد، آيا آنها فرهنگ مشتركى دارند؟ در مورد فرهنگ چينى هم بايد بگويم در دانشگاههاى پكن و شانگهاى بسيارى از دانشجويان جوانى هستند كه فرهنگ سنتى چين را بر فرهنگ آمريكا ترجيح مى دهند. از ديدگاه من، فرهنگ آمريكايى بسيار پيش پا افتاده و ابتدايى اما فريبنده است.
در شرق دور روابط چين و ژاپن بسيار حساس و ظريف است. روابط اقتصادى آنها بسيار خوب است اما روابط سياسى بسيار بدى دارند. آمريكا براى حفظ موازنه در اين منطقه چه استراتژى و تاكتيك هايى بايد اتخاذ كند؟
- آمريكا بايد گفت وگو هاى سيستماتيك ميان چين و ژاپن را بهبود بخشد. رقابت خصمانه چين و ژاپن به نفع آمريكا نيست. اين دو كشور نه فقط در فوتبال بلكه در اقتصاد هم مى توانند رقباى سرسختى براى هم باشند.
مسأله تايوان در ساليان گذشته به يكى از مهمترين موضوعات مشكل ساز در چين و آمريكا مبدل شده و شما در اين مورد با دنگ شيائوپنگ صحبت هاى زيادى داشتيد. آيا فكر مى كنيد كه مسأله تايوان روزى حل خواهد شد؟
- بله، به اعتقاد من چين دموكراتيك افق هايى را براى حل اين مشكل باز خواهد كرد. پولهاى زيادى از تايوان به چين سرازير مى شود و تاجران تايوانى در شانگهاى حضور فعالى دارند. جاذبه چين بسيار بالاست.
آمريكا در چه شرايطى فروش سلاح به تايوان را كاهش داده و قطع خواهد كرد؟
- هنگامى كه تهديد يا احتمال توسل به زور براى حل اين مسأله وجود نداشته باشد. درعين حال به نفع آمريكا و چين است كه چشم انداز روابط دو جانبه خود را نه تنها از لحاظ تجارى بلكه از ابعاد سياسى و استراتژيكى هم گسترش دهند.
اگر ميان چين و تايوان جنگى رخ دهد، آيا آمريكا دخالت خواهد كرد؟
- آمريكا بارها اعلام كرده كه نمى تواند در اين مورد بى تفاوت باشد زيرا جنگ ميان چين و تايوان تأثيرات بسيارى بر منافع آمريكا خواهد داشت.
آيا فكر مى كنيد كه چين به تهديدى براى آمريكا مبدل شود؟
- به عقيده من، در امور بين الملل هرگونه احتمالى براى تيرگى و وخامت روابط ميان كشورهاى بزرگ وجود دارد. يك كشور مى تواند براى يك كشور ديگر تهديد ايجاد كند و كشورى، كشور ديگر را تهديدى عليه خود بداند. يعنى سوء تفاهم يا تصور غلط از كشور ديگر.
در كتاب The Grand Chessboard نوشته ايد كه مهمترين كار آمريكا آن است كه مانع از افزايش ظرفيت كشورى يا مجموعه اى از كشورها براى بيرون راندن آمريكا از چهار منطقه استراتژيك اوراسيا شود. آيا هنوز هم به اين گفته خودتان اعتقاد داريد؟
- تصور نمى كنم ايجاد چنين ائتلافى در آينده نزديك عملى باشد. اما احتمال آن وجود دارد كه آمريكا دچار اشتباهاتى بشود مانند اتفاقى كه در عراق افتاد.
عده اى مى گويند كه كانون استراتژى آمريكا در حال انتقال به منطقه آسياى پاسيفيك است؟ آيا اين درست است؟
- به نظر من اين يك نوع ساده سازى افراطى است. ما از ۱۹۴۱ به بعد حضور فعالى در مناطق پاسيفيك داشته ايم.
پس تغييرى استراتژيك حاصل نشده است؟
- به نظر من اين يك تغيير نيست. نكته جديد در اهميت فراوان منطقه ميان كانال سوئز تا شيان جيانگ كه من آن را بالكان دنيا مى نامم است. آنجا منطقه اى حساس و شكننده است.
مدتى است انقلاب هاى رنگى در آسياى ميانه بسيار رايج شده است. عده اى مى گويند كه آمريكا از وقوع چنين انقلابى در چين خرسند مى شود. شما چه مى گوييد؟
- دموكراتيزه كردن روندى آرام است كه بايد از درون پرورش يابد نه از خارج. منابع خارجى مى توانند از روندى كه ريشه در درون دارد حمايت كنند اما فشارهاى اعمال شده از خارج نمى تواند جايگزين بازيگران خواهان دموكراسى داخلى شود.
اگر بخواهيم كه دموكراسى در آسياى ميانه رشد كند اين امر بايد از درون به وجود آيد.
شما به عنوان يك انديشمند طى ساليان بسيار، انديشه هاى خود را گسترش داديد و تئورى هاى مهمى را در روابط بين الملل و ژئواستراتژى به وجود آورديد. هركتابى كه مى نويسيد مى تواند سياستگذاران آمريكايى را وادار به بازنگرى درسياست خارجى آمريكا و استراتژى جهانى آن كند. چگونه توانستيد از اين ظرفيت فوق العاده به انديشه ورزى دست پيدا كنيد؟
- نمى دانم چگونه به اين پرسش پاسخ بدهم. هميشه سعى كرده ام پشتوانه ها و مايه هاى سياسى را با تحليل هاى گسترده اى از رگه ها و نيروهاى سياسى تلفيق كنم. به اعتقاد من، چنين تلفيقى براى كشورى مانند آمريكا ضرورى است. قدرت هاى بزرگ كششى درونى به سوى اشتباهات و قضاوت هاى نادرست بزرگ دارند. كشورهاى كوچكتر به سبب آنكه توسط ساير كشورها محدود مى شوند از اشتباهات آنها جلوگيرى مى شود اما كشورى كه داراى قدرت بسيار است ممكن است تصميماتى بگيرد كه ناشى از تكبر، ترس يا حماقت باشد.
بسيارى شما را با هنرى كيسينجر مقايسه مى كنند؟
- خوشحالم كه اين را مى شنوم. ما ۵۵ سال است كه همديگر را مى شناسيم و دوستان خوبى هستيم. اغلب درمورد نسخه هاى يك سياست خاص تفاوت هايى داريم. در زمينه خاورميانه و جنگ در عراق ديدگاههاى متفاوتى با وى دارم. اما براى قضاوت و نظراتش احترام قائل هستم و خوشحالم كه نام من دركنار نام او مى آيد.
زمانى سقوط شوروى را در تز فوق ليسانس خود پيش بينى كرده بوديد درست است؟
- بله.
چگونه به اين پيش بينى رسيديد؟
- پيش بينى دشوارى نبود زيرا از تحولات تاريخ و اهميت آن آگاه بودم. آن موقع ۲۰ سال داشتم و تصور مى كردم كه اتحاد شوروى فقط تظاهر مى كند كه يك كشور يگانه است اما درواقع شوروى يك امپراتورى چندمليتى در عصر ملى گرايى بود. بنابراين به اين نتيجه رسيدم كه شوروى روزى سقوط خواهد كرد. بعدها در موقعيتى قرار گرفتم كه از سياست هاى تسريع روند فروپاشى شوروى حمايت كردم.
شما از منتقدان اصلى «جنگ عليه ترور» هستيد. چرا در اين زمينه با بوش مخالفيد؟
- زيرا عبارت «جنگ عليه ترور» گمراه كننده است. درواقع، اين يك مبارزه بين المللى عليه سازمان هاى تروريستى است.
اما بوش اخيراً تكرار كرده كه آمريكا هنوز در جنگ است؟
- اين شعار اوست اما اين شعار منعكس كننده واقعيت هاى داخلى نيست. ما ماليات هاى اضافى براى جنگ نداريم. جنگ عليه تروريسم به معناى انجام عمليات نظامى در سراسر دنيا نيست. بلكه اين مبارزه اى است كه گاهى اوقات به همراه برخى كشورها و براى رهايى از شر تروريسم صورت مى گيرد اما اين يك جنگ نيست.
اما بوش از اين عبارت دستاويزى ساخته تا قدرت اجرايى خود را گسترش دهد.
- بله، اين حرف تا اندازه زيادى درست است.
در ۱۸ ژانويه ۱۹۹۸ مصاحبه اى با روزنامه فرانسوى «نوول آبزرواتور» درباره افغانستان داشتيد. در آن مصاحبه گفته بوديد كه حمايت CIA از مجاهدين پيش از تهاجم شوروى به افغانستان آغاز شده بود و هدف آن تحريك شوروى براى حمله به افغانستان بود.
- من نگفتم هدف از آن تحريك حمله شوروى براى حمله به افغانستان بوده است. مصاحبه چاپ شده نسخه كوتاه شده اى از يك گفت وگوى طولانى بود. گفته بودم كه آمريكا به مجاهدين كمك كرده بود تا در مقابل شوروى مقاومت كنند. در آن زمان شوروى بر افغانستان كنترل سياسى داشت و به هنگام آغاز حمايت CIA از مجاهدين هنوز حمله نظامى شوروى اتفاق نيفتاده بود.
با توجه به نفوذ فزاينده القاعده و اسامه بن لادن، آيا حمايت از مجاهدين ارزش اين همه رخداد را داشت؟
- البته. هجوم شوروى به افغانستان و مقاومت موفقيت آميز در برابر آن كه از حمايت ما برخوردار بود، فروپاشى اتحاد شوروى را تسريع كرد. نبايد فراموش كرد كه شوروى در آن هنگام از تروريسم جهانى فعالانه حمايت مى كرد. آنها در شوروى حتى كمپ هاى آموزشى تروريستى داشتند. واقعيت ديگر اينكه، با توجه به حمايت واشنگتن از مقاومت افغانستان، اكنون وضعيت آمريكا در اين كشور بسيار بهتر از عراق است. بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه چين در حمايت از مقاومت افغان ها، همكارى زيادى با ما داشت.
منبع:روزنامه ایران
وى معتقد است كه آمريكا با سوء استفاده از قدرت خود، خلاف نظام بين الملل عمل مى كند و يكى از دلايل واضح آن آغاز خودسرانه جنگ عراق بود. برژينسكى تأكيد مى كند كه نمى توان احتمال فروپاشى قدرت آمريكا را رد كرد هر چند زمان آن قابل پيش بينى نيست. او فرهنگ آمريكايى را در مقابل فرهنگ كشورهاى شرقى بسيار پيش پا افتاده مى شمرد. اما بر فريبندگى آن نيز تأكيد مى كند.
برژينسكى در اين مصاحبه از زندگى خانوادگى خود نيز سخن گفته است. وى سه فرزند دارد و پسر بزرگش در دوران وزارت «دونالد رامسفلد» معاون وزير دفاع در امور اروپا و ناتو بوده است. پسر ديگرش وكيل و مشاور سياست خارجى «جان كرى» نامزد دموكرات ها در انتخابات گذشته رياست جمهورى آمريكاست و دختر وى نيز خبرنگار و گوينده خبر بخش اخبار شامگاهى شبكه تلويزيونى CBS است. اين نظريه پرداز آمريكايى معتقد است كه دادن پول زياد به فرزندان رمز موفقيت نيست و هر كس بايد خود زندگى اش را بنا كند.
نام گفت و گو شونده: زى بيگنيو برژيسنكى
ميزان، شدت و سرعت نوسازى چين بيش از هر چيز ديگرى براى من جالب بوده است. پيش از سفر اولم به چين، از اين كشور تصور يك كشور جهان سومى را داشتم و فكر مى كردم كه زندگى در آن بسيار يكنواخت و كسل كننده است. امروز شهرهاى بزرگ چين سرشار از ابداع و معمارى مدون است. خيابانها مملو از اتومبيل هاى شخصى است. پوشش زنان و مردان گوناگون است و چين به سرعت خود را وارد قرن بيست و يكم كرده و بخش هاى گسترده اى از اين كشور از زندگى ابتدايى و قديمى فاصله گرفته است.
برخى از كارشناسان براين عقيده اند كه به علت توسعه سريع چين و ژاپن، سيستم بين المللى كه تحت سلطه آمريكاست، دچار تغييرات و تحولات عميقى مى شود. در اين باره چه ديدگاهى داريد؟
- به اعتقاد من، توسعه سريع چين و ژاپن باعث ايجاد و تعادل ميان تمدن اروپايى يا آتلانتيك و تمدن آسيايى يا پاسيفيك مى شود. دوره سلطه اروپا يا آتلانتيك روبه پايان است.
انرژى بزرگترين چالش پيش روى دنياى امروز است. چين چگونه مى تواند از مواجهه و درگيرى با آمريكا در زمينه انرژى اجتناب كند؟
- اگر هر دو كشور بر سر انرژى درگير شوند به احتمال فراوان درخواهند يافت كه در هر صورت باز هم با كمبود انرژى مواجه هستند. بنابراين امتناع از درگيرى امرى اجتناب ناپذير است.
حيوانى كه در معرض تهديد است به راحتى وحشى شده و در موضع هجومى قرار مى گيرد. آمريكا هم مانند چنين حيوانى اگر احساس تهديد كند عصبانى مى شود. آيا اين مى تواند توجيهى براى علت علاقه آمريكا به استفاده از قدرت نظامى جهت حل مشكلات باشد؟
- اتكاى آمريكا به قدرت نظامى جهت حل مسائل مى تواند علل متعددى داشته باشد. من بسيارى اوقات از اتكاى افراطى آمريكا بر استفاده از توان نظامى انتقاد كرده ام. اين درحالى است كه آمريكا از داشتن شركاى متعددى كه قادر به بهره گيرى از قدرت در نقاط دوردست باشند محروم است.
يك بار نيز گفتيد كه مهمترين چالش پيش روى آمريكا سوء استفاده اين كشور از نفوذ خود در مقياس جهانى است. آمريكا چگونه و از چه ابعادى از نفوذ خود سوء استفاده مى كند؟
- به نظر من، تصميم آمريكا براى حمله به عراق ناشى از تصميم گيرى نادرست و نتيجه سوء استفاده جدى اين كشور از قدرت خود است. بارها اين عقيده را در داخل آمريكا بيان كرده ام و در تكرار آن براى مخاطبان خارجى تعلل نمى كنم.
در تاريخ بشرى امپراتورى هاى بزرگى مانند بريتانياى كبير در قرن نوزدهم، سلسله تانگ چين و امپراتورى روم از شكوه به سقوط رسيدند. آيا آمريكا نيز با چنين وضعيتى مواجه خواهد شد؟
- درمورد زمان آن نمى توان مطمئن بود اما احتمال آن را نمى توان رد كرد اما براساس درس هاى تاريخ، احتمال چنين چيزى بسيار زياد است.
آمريكا به عنوان يك كشور هژمونى درگيرى ها و اصطكاك هاى اجتناب ناپذيرى با ساير كشورها خواهد داشت. راههاى رهايى از منازعات چيست؟
- كشورهايى كه سهم عظيمى در ثبات بين المللى دارند بايد اجماع و همكارى هاى فراوانى با يكديگر داشته باشند زيرا اگر ثبات جهانى از دست برود كشورهاى بسيار زيادى از آن زيان مى بينند.
آيا به نظر شما امكان دارد كه تمدنهايى نظير كنفوسيوس چينى يا انديشه هاى اسلامى جايگزين فرهنگ آمريكايى شده و به فرهنگى پيشرو در زمينه جهانى سازى مبدل شوند؟
- اسلام يك مذهب است اما مذهبى كه فرهنگ هاى بسيار متفاوتى را در خود گرفته است. اندونزيايى ها و نيجريه اى ها را در نظر بگيرد، آيا آنها فرهنگ مشتركى دارند؟ در مورد فرهنگ چينى هم بايد بگويم در دانشگاههاى پكن و شانگهاى بسيارى از دانشجويان جوانى هستند كه فرهنگ سنتى چين را بر فرهنگ آمريكا ترجيح مى دهند. از ديدگاه من، فرهنگ آمريكايى بسيار پيش پا افتاده و ابتدايى اما فريبنده است.
در شرق دور روابط چين و ژاپن بسيار حساس و ظريف است. روابط اقتصادى آنها بسيار خوب است اما روابط سياسى بسيار بدى دارند. آمريكا براى حفظ موازنه در اين منطقه چه استراتژى و تاكتيك هايى بايد اتخاذ كند؟
- آمريكا بايد گفت وگو هاى سيستماتيك ميان چين و ژاپن را بهبود بخشد. رقابت خصمانه چين و ژاپن به نفع آمريكا نيست. اين دو كشور نه فقط در فوتبال بلكه در اقتصاد هم مى توانند رقباى سرسختى براى هم باشند.
مسأله تايوان در ساليان گذشته به يكى از مهمترين موضوعات مشكل ساز در چين و آمريكا مبدل شده و شما در اين مورد با دنگ شيائوپنگ صحبت هاى زيادى داشتيد. آيا فكر مى كنيد كه مسأله تايوان روزى حل خواهد شد؟
- بله، به اعتقاد من چين دموكراتيك افق هايى را براى حل اين مشكل باز خواهد كرد. پولهاى زيادى از تايوان به چين سرازير مى شود و تاجران تايوانى در شانگهاى حضور فعالى دارند. جاذبه چين بسيار بالاست.
آمريكا در چه شرايطى فروش سلاح به تايوان را كاهش داده و قطع خواهد كرد؟
- هنگامى كه تهديد يا احتمال توسل به زور براى حل اين مسأله وجود نداشته باشد. درعين حال به نفع آمريكا و چين است كه چشم انداز روابط دو جانبه خود را نه تنها از لحاظ تجارى بلكه از ابعاد سياسى و استراتژيكى هم گسترش دهند.
اگر ميان چين و تايوان جنگى رخ دهد، آيا آمريكا دخالت خواهد كرد؟
- آمريكا بارها اعلام كرده كه نمى تواند در اين مورد بى تفاوت باشد زيرا جنگ ميان چين و تايوان تأثيرات بسيارى بر منافع آمريكا خواهد داشت.
آيا فكر مى كنيد كه چين به تهديدى براى آمريكا مبدل شود؟
- به عقيده من، در امور بين الملل هرگونه احتمالى براى تيرگى و وخامت روابط ميان كشورهاى بزرگ وجود دارد. يك كشور مى تواند براى يك كشور ديگر تهديد ايجاد كند و كشورى، كشور ديگر را تهديدى عليه خود بداند. يعنى سوء تفاهم يا تصور غلط از كشور ديگر.
در كتاب The Grand Chessboard نوشته ايد كه مهمترين كار آمريكا آن است كه مانع از افزايش ظرفيت كشورى يا مجموعه اى از كشورها براى بيرون راندن آمريكا از چهار منطقه استراتژيك اوراسيا شود. آيا هنوز هم به اين گفته خودتان اعتقاد داريد؟
- تصور نمى كنم ايجاد چنين ائتلافى در آينده نزديك عملى باشد. اما احتمال آن وجود دارد كه آمريكا دچار اشتباهاتى بشود مانند اتفاقى كه در عراق افتاد.
عده اى مى گويند كه كانون استراتژى آمريكا در حال انتقال به منطقه آسياى پاسيفيك است؟ آيا اين درست است؟
- به نظر من اين يك نوع ساده سازى افراطى است. ما از ۱۹۴۱ به بعد حضور فعالى در مناطق پاسيفيك داشته ايم.
پس تغييرى استراتژيك حاصل نشده است؟
- به نظر من اين يك تغيير نيست. نكته جديد در اهميت فراوان منطقه ميان كانال سوئز تا شيان جيانگ كه من آن را بالكان دنيا مى نامم است. آنجا منطقه اى حساس و شكننده است.
مدتى است انقلاب هاى رنگى در آسياى ميانه بسيار رايج شده است. عده اى مى گويند كه آمريكا از وقوع چنين انقلابى در چين خرسند مى شود. شما چه مى گوييد؟
- دموكراتيزه كردن روندى آرام است كه بايد از درون پرورش يابد نه از خارج. منابع خارجى مى توانند از روندى كه ريشه در درون دارد حمايت كنند اما فشارهاى اعمال شده از خارج نمى تواند جايگزين بازيگران خواهان دموكراسى داخلى شود.
اگر بخواهيم كه دموكراسى در آسياى ميانه رشد كند اين امر بايد از درون به وجود آيد.
شما به عنوان يك انديشمند طى ساليان بسيار، انديشه هاى خود را گسترش داديد و تئورى هاى مهمى را در روابط بين الملل و ژئواستراتژى به وجود آورديد. هركتابى كه مى نويسيد مى تواند سياستگذاران آمريكايى را وادار به بازنگرى درسياست خارجى آمريكا و استراتژى جهانى آن كند. چگونه توانستيد از اين ظرفيت فوق العاده به انديشه ورزى دست پيدا كنيد؟
- نمى دانم چگونه به اين پرسش پاسخ بدهم. هميشه سعى كرده ام پشتوانه ها و مايه هاى سياسى را با تحليل هاى گسترده اى از رگه ها و نيروهاى سياسى تلفيق كنم. به اعتقاد من، چنين تلفيقى براى كشورى مانند آمريكا ضرورى است. قدرت هاى بزرگ كششى درونى به سوى اشتباهات و قضاوت هاى نادرست بزرگ دارند. كشورهاى كوچكتر به سبب آنكه توسط ساير كشورها محدود مى شوند از اشتباهات آنها جلوگيرى مى شود اما كشورى كه داراى قدرت بسيار است ممكن است تصميماتى بگيرد كه ناشى از تكبر، ترس يا حماقت باشد.
بسيارى شما را با هنرى كيسينجر مقايسه مى كنند؟
- خوشحالم كه اين را مى شنوم. ما ۵۵ سال است كه همديگر را مى شناسيم و دوستان خوبى هستيم. اغلب درمورد نسخه هاى يك سياست خاص تفاوت هايى داريم. در زمينه خاورميانه و جنگ در عراق ديدگاههاى متفاوتى با وى دارم. اما براى قضاوت و نظراتش احترام قائل هستم و خوشحالم كه نام من دركنار نام او مى آيد.
زمانى سقوط شوروى را در تز فوق ليسانس خود پيش بينى كرده بوديد درست است؟
- بله.
چگونه به اين پيش بينى رسيديد؟
- پيش بينى دشوارى نبود زيرا از تحولات تاريخ و اهميت آن آگاه بودم. آن موقع ۲۰ سال داشتم و تصور مى كردم كه اتحاد شوروى فقط تظاهر مى كند كه يك كشور يگانه است اما درواقع شوروى يك امپراتورى چندمليتى در عصر ملى گرايى بود. بنابراين به اين نتيجه رسيدم كه شوروى روزى سقوط خواهد كرد. بعدها در موقعيتى قرار گرفتم كه از سياست هاى تسريع روند فروپاشى شوروى حمايت كردم.
شما از منتقدان اصلى «جنگ عليه ترور» هستيد. چرا در اين زمينه با بوش مخالفيد؟
- زيرا عبارت «جنگ عليه ترور» گمراه كننده است. درواقع، اين يك مبارزه بين المللى عليه سازمان هاى تروريستى است.
اما بوش اخيراً تكرار كرده كه آمريكا هنوز در جنگ است؟
- اين شعار اوست اما اين شعار منعكس كننده واقعيت هاى داخلى نيست. ما ماليات هاى اضافى براى جنگ نداريم. جنگ عليه تروريسم به معناى انجام عمليات نظامى در سراسر دنيا نيست. بلكه اين مبارزه اى است كه گاهى اوقات به همراه برخى كشورها و براى رهايى از شر تروريسم صورت مى گيرد اما اين يك جنگ نيست.
اما بوش از اين عبارت دستاويزى ساخته تا قدرت اجرايى خود را گسترش دهد.
- بله، اين حرف تا اندازه زيادى درست است.
در ۱۸ ژانويه ۱۹۹۸ مصاحبه اى با روزنامه فرانسوى «نوول آبزرواتور» درباره افغانستان داشتيد. در آن مصاحبه گفته بوديد كه حمايت CIA از مجاهدين پيش از تهاجم شوروى به افغانستان آغاز شده بود و هدف آن تحريك شوروى براى حمله به افغانستان بود.
- من نگفتم هدف از آن تحريك حمله شوروى براى حمله به افغانستان بوده است. مصاحبه چاپ شده نسخه كوتاه شده اى از يك گفت وگوى طولانى بود. گفته بودم كه آمريكا به مجاهدين كمك كرده بود تا در مقابل شوروى مقاومت كنند. در آن زمان شوروى بر افغانستان كنترل سياسى داشت و به هنگام آغاز حمايت CIA از مجاهدين هنوز حمله نظامى شوروى اتفاق نيفتاده بود.
با توجه به نفوذ فزاينده القاعده و اسامه بن لادن، آيا حمايت از مجاهدين ارزش اين همه رخداد را داشت؟
- البته. هجوم شوروى به افغانستان و مقاومت موفقيت آميز در برابر آن كه از حمايت ما برخوردار بود، فروپاشى اتحاد شوروى را تسريع كرد. نبايد فراموش كرد كه شوروى در آن هنگام از تروريسم جهانى فعالانه حمايت مى كرد. آنها در شوروى حتى كمپ هاى آموزشى تروريستى داشتند. واقعيت ديگر اينكه، با توجه به حمايت واشنگتن از مقاومت افغانستان، اكنون وضعيت آمريكا در اين كشور بسيار بهتر از عراق است. بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه چين در حمايت از مقاومت افغان ها، همكارى زيادى با ما داشت.
منبع:روزنامه ایران