آفات جهاني شدن
نويسنده: حسن بلخارى
مقدمه:
در خصوص مفهوم جهانى،»لاتوش« تعبيرى دارد كه پسنديده تر است و آن »غربى شدن جهان« مى باشد. برخى جريان غربى شدن را پذيرفته اند، يا در حال پذيرش آن هستند و يا مخالفتى با آن ندارند و فقط تمدن اسلامى و بويژه تمدن شيعى است كه تفاوت ماهوى با روند جهانى شدن دارد. ولى متأسفانه در اين قلمرو هنوز نتوانسته است جايگاه خودش را بيابد.
ما براى شيعيان حرف و سخن بسيار داريم ولى براى غيرشيعيان نه اينكه نداشته باشيم، بلكه زبان بيان آن را نداريم. بنابراين در اين قلمرو نظر به اينكه جايگاه خودمان را نيافته ايم، محكوم به هضم هستيم. هيچ شكى نيست كه در اين قلمرو، تعاليم شيعه به حركتى نياز دارد تا در مسير اين رود خروشان كه معيارهاى ثابتى را در دهكده جهانى حاكم كرده برده نشود لازمه اين كار دو چيز است:
1. »هويت شناسى« و بعد به روز كردن اين هويت؛
2. »شناخت جهان« در ابعاد مختلفى كه اين جهانى شدن را مى سازد.
انقلاب اسلامى ايران در حال حاضر در موقعيت بسيار حساسى قرار گرفته كه با موقعيت بيست و دو سال پيش آن بسيار متفاوت است. بيست و دو سال پيش، انقلاب ايران موج وسيعى را در جهان به وجود آورد كه بسيارى از معادلات سياسى را به هم زد. آن زمان ما در قلمرو هجمه قرار داشتيم، در قلمرو بيان خود و تبيين خود، آن هم در قلمرو جهانى خسته از دوران جنگ سرد؛ و از اين رو در اين قلمرو بستر بسيار مناسبى مهيّا گرديد تا فرهنگ اسلام را در سراسر جهان ترويج نماييم.
امّا در حال حاضر مسائل مختلف و متعددى سبب شده تا ما در موقعيت ديگرى قرار داشته باشيم، بحمدالله هويت انقلاب حفظ شده، رهبرى به طور دقيق مثل حضرت امام (ره) قدم بر مى دارند، اصول و اصالت ها محفوظ است؛ امّا شدت هجمه ها نسبت به اول انقلاب بسيار افزون تر شده است.
بنابراين عقل نيز حكم مى كند، هنگامى كه هجمه اى سنگين شد، مدافع نيز مستحكم تر و در جهت دفاع از ارزش هاى خود آماده و به روز شود، متأسفانه ما در اين مسأله با مشكل مواجه هستيم. دانشگاه هاى ما، حوزه هاى ما و ديگر مراكز ما در اين قلمرو عقب مانده اند. امروز جهانى شدن در لايه هاى فرهنگى نفوذ كرده و گاهى جهان بينى ها را مى سازد و تا اين قلمرو را نشناسيم و بررسى دقيق نكنيم نمى توانيم دفع آفت نماييم. لازمه اين كار اين است كه اين بحث يكى از جدّى ترين مباحث آسيب شناسى انقلاب اسلامى شود؛ چرا كه اگر آسيب ها را بشناسيم قادر به دفع آنها خواهيم بود. ضعف ما از عدم ايمان ما و قدرت ما نيست، بلكه از عدم شناخت، به روز كردن معارف و جهان شناسى ماست. الآن دو چيز جهان را به سمت غربى شدن پيش مى برد كه يكى اقتصاد و ديگرى فرهنگ است كه در ادامه بحث به اين دو مى پردازيم.
1. جهانى شدن اقتصاد
اقتصاد در قلمرو زندگى انسان معاصر فراتر از يك ابزار عمل مى كند و حتى در مواردى به جاى هدف نشسته است.
»پوستمن«،2 در كتاب تكنوپلى3 اين اصطلاح را تصوير جهانى مى داند كه تكنولوژى فرهنگ سازى كرده و اقتصاد، فرهنگ را به سيطره خودش در آورده است. عمده ترين ابزار تكنولوژى در عرصه جهانى سازى اقتصاد شامل اين موارد است:
الف) كامپيوتر: امروز اطلاعات4، هويت انسان را مى سازد و به قول يك منتقد آمريكايى در جهانى كه همه چيز انسان كامپيوتريزه شده مانمى توانيم به صراحت بگوييم كه اين انسان است كه كامپيوتر را اداره مى كند يا كامپيوترها انسان را اداره مى كنند. »پوستمن« در اين خصوص مى گويد: »در جهان امروز عبارت »كامپيوترها به ما چنين مى گويند« به جاى »خدا چنين گفته« نشسته است«.
ب) سينما: جهان امروز جهان تصوير است و تمدن هاى موفق، تمدن هايى هستند كه قادرند معناى تصوير را ترجمه نمايند. هر تصوير معادل هزار كلمه است و اثر ماندگارى كه در ذهن مخاطب مى گذارد بسيار قوى تر از اثر سخنرانى و كلام است.
فيلم ماتريكس5 فيلمى است كه در سال 2000 م. ساخته شده و هم اكنون فيلم ماتريكس 2 و 3 در حال ساخته شدن است در اين فيلمما شاهد سال 2199 م. يعنى 200 سال بعد هستيم. اين فيلم، فيلمى است كه از تسلط عجيب تكنولوژى و اقتصاد بر انسان بحث مى كند. و واقعيت هم اين است كه يكى از اصلى ترين بسترهاى جهانى شدن اقتصاد است.
اين كه شما از رسانه ها مى شنويد و مى بينيد كه هر جا كنفرانس جهانى شدن برگزار مى گردد مورد اعتراض كارگران و قشرهاى پايين جامعه واقع مى شود به اين علت است كه بسيارى از آنان احساس مى كنند اقتصاد در قلمرو جهانى، بشدت نظام طبقاتى را به هم مى زند. اخيراً گزارشى از اينترنت تحت عنوان »گلوباليزيشن« 6دريافت كرده ايم كه در مجله سياست خارجى بود. در اين گزارش آمده كه »مقدارثروت 200 نفر در كره زمين معادل ثروت دو ميليارد انسان است« بنابراين جهانى شدن اقتصاد بشدت منجر به شكاف طبقاتى در جوامع شده و ضربات سهمگينى را بر بدنه اقشار پايين جامعه وارد مى آورد.
1-2. تأثير اقتصاد بر فرهنگ
فرهنگ در قلمرو جهانى شدن مهمتر از اقتصاد است و هويتش را از اقتصاد و قوانين و فرمول هاى اقتصادى مى گيرد. »چارلى چاپلين« فيلمى تحت عنوان »عصر جديد« دارد كه در اين فيلم، انسان كه يك مهره و چرخ دنده محسوب مى شود هويت و ماهيتى جدا از هويت و ماهيت انسانى پيدا مى كند. چون اقتصاد بنا به سيطره اش تمامى رفتارها و منابع رفتارى و كردارى انسان را كنترل مى كند.
به عنوان نمونه در سه يا چهار سال گذشته، پاكستان - كه اولين جمهورى اسلامى جهان است - تعطيلى رسمى هفته خود را از جمعه به يكشنبه تغيير داد. دليل اين امر ضررهاى هنگفت اقتصادى بود كه متوجه تجار و تكنوژيست هاى پاكستانى شد و آنها به اين نتيجه رسيدند كه زمان ارتباطشان با جهان سرمايه دارى فقط سه روز در هفته است؛ زيرا پنج شنبه و جمعه كار در پاكستان تعطيل است و شنبه و يكشنبه كشورهاى آسياى جنوب شرقى تعطيل هستند و اين بى نظمى خاصى به وجود آورده كه مانع از تجارت آنها مى شود. و به همين جهت دولت پاكستان تحت فشار گروه مزبور مجبور شد تعطيلى رسمى هفته را از روز جمعه كه روز تعطيل رسمى مسلمانان جهان است به روز يكشنبه تغيير دهد. البته اين تغيير با فرهنگ اسلامى ما سازگار نيست؛ زيرا گاهى ما زمان را جزء چهارم ماده مى دانيم. در اين قلمرو زمان خط ممتدى است كه در بستر اين خط ممتد وقايع جارى مى شود و شما نمى توانيد بگوييد اين نقطه از بستر قدسى است چون فرض شده كه زمان يك رود جارى است كه وقايع بر سطح آن مى گذرد در اين جا »زمان« تأثيرى در حسن و قبح امور ندارد.7
امّا در تفكّر اسلامى ما زمانى به نام زمان قدسى داريم؛ يعنى معتقديم انسانى كه از سپيده دم پنج شنبه تا غروب جمعه فوت مى كند برخوردى كه با او در عالم برزخ مى شود با كسى كه غير از اين روزها فوت مى كند يكسان نيست. بدين جهت در اين جا تفاوت در زمان قدسى، در عالم هويت ما تفاوت ايجاد مى كند. تغيير جمعه به يكشنبه در قلمرو اقتصاد قابل قبول است؛ امّا شما نمى توانيد تصور كنيد كه اين تغيير تنها يك مسأله اقتصادى است و هيچ ربطى به هويت اسلامى ما ندارد.
زمان قدسى مختص ما هم نيست اين زمان شامل مسيحى ها، هندى ها و حتى اسطوره هاى يونانى هم مى شود. اكنون ما بسادگى زمان را تغيير مى دهيم و در اين قلمرو يك ملت و يك تمدن اسلامى را از بركات آسمانى و الهى محروم مى كنيم و محور اين تغيير هم اقتصاد است. در اقتصاد جهان هويت انسان تابع كاركرد مصرف گرايانه اوست. اگر بخواهيم مسأله جهانى شدن اقتصاد را نپذيريم از يك سو در قلمرويى قرار داريم كه اين رود ما را مى برد و از سوى ديگر اگر بخواهيم آن را بپذيريم، ديگر نمى توانيم بگوييم چه بايد وارد بشود و چه نبايد وارد شود. زيرا اين فرمول هاى اقتصادى است كه مصرف و نوع كار را تعيين مى كند. اكنون ما در چنين قلمرويى چه خواهيم كرد؟ هر چند اين بحث، بحث الآن نيست بحث آينده است امّا خوشا به حال تمدن هايى كه به استقبال آينده مى روند. تمدن شيعى يك تمدن بسيار غنى است، امّا آنچه مهم است زمان شناسى است، اگر امروز را بشناسيم مى دانيم چگونه به استقبال فردا برويم؟
شما سال هاى 79-78 را با سال هاى 69-68 مقايسه كنيد. يكى از عواملى كه سبب شد در تهران ما با پسران آرايش كرده روبرو شويم اين بود كه در اين دهه همه چيز ما اقتصاد شد. و بعد هم گفتيم يك راه داريم تا اقتصاد ما شكوفا شود و آن اين كه مصرف را دامن بزنيم، امروز تبليغات تلويزيون چند صد برابر تبليغات سال 68 شده است.
بنابراين مى توان بصراحت گفت اقتصاد و مصرف گرايى منجر به تخريب هويت فرهنگ اسلامى ما شده است. ما در سال هاى 65-64 هيچگاه شاهد چنين فاجعه فرهنگى كه امروز شاهد آن هستيم، نبوديم. امّا حالا شما در همين تهران با گروه هاى »گانزز رفزز8« مواجههستيد (در ادامه همين مبحث بيشتر درباره آن صحبت خواهيم كرد.) بنابراين يكى از آفات جهانى شدن مسائل اقتصادى همين تأثيرى است كه اين مسايل در فرهنگ و هويت انسانى ما مى گذارد.
2. جهانى شدن فرهنگ
رسانه هاى اطلاعاتى مرزهاى جهان امروز را به مرزهاى شيشه اى تبديل كرده اند و به عبارتى مرزها را حذف كرده اند تا دهكده جهانى محقق گردد. بدين ترتيب نقش اين رسانه ها اگر به عنوان يك ابزار مورد توجه قرار گيرند مشكلى به وجود نخواهد آمد امّا اگر اين رسانه ها، خود پيام شدند قطعاً مشكلات جدّى را گريبان گير جوامع خواهند كرد.
»مك لوهان« 9نظريه پرداز دهكده جهانى ارتباطات مى گويد: »رسانه يك ابزار نيست، خود پيام است« تلويزيون ابزار پيام رسانى نيستخود پيام است. بنابراين يكى از مهم ترين عواملى كه امروزه جهانى شدن را مى سازد رسانه هاى ارتباطى قدرتمند است. نمونه اينها اينترنت است. اينترنت پرچم جهانى شدن فرهنگ است.
اينترنت يك شبكه اطلاع رسانى جهانى است كه به شما قدرت مى دهد تا در هر جا كه باشيد بتوانيد از طريق اينترنت وارد كتابخانه كنگره آمريكا شده و از آن استفاده كنيد. همچنين مى توانيد از طريق سايت هاى اينترنت از جديدترين كشفيات مطلع شده و از آن بهره ببريد؛ و از اين جهت بسيار عالى است. امّا مشكل اين جاست كه معمولاً تمدن هاى شرقى وقتى با يك تكنولوژى مدرن مواجه مى شوند ذوق زده شده و آسيب شناسى نمى كنند. آن وقت لطمه هايى كه بر بدنه فرهنگ اين تمدن ها مى نشيند بسيار سنگين تر از لطمه هايى است كه بر صاحبان صنايع وارد مى شود. اخيراً گزارشى از اينترنت تحت عنوان »اينترنت يا اينترسكس«10 دريافت كرديم. اين گزارشمقدار دو سال تجارت اينترنت11 در سال هاى 98 و 99 ميلادى را در حدود 410 ميليارد دلار تخمين زده است. از اين 410 ميليارددلار 246 ميليارد دلار آن (حدوداً 59 الى 60 درصد) متعلق به تجارت سكس است. اين مسأله بسيار حائز اهميت است كه قدرت جهانى در عصر معاصر 60 درصد از تجارت الكترونيكى خودش را صرف مسأله سكس مى نمايد. از همين آمار مى توان رشد جهانى شدن را تشخيص داد.
2-2. تحوّل در تعاريف
تحوّل در تعاريف مهمترين بعد اخلاقى و فرهنگى جهان معاصر است. در اينترنت سايتى است كه آمده در اتاق هاى پرو يك نمايشگاه، دوربينى جاسازى كرده كه افراد بدون اينكه بدانند فيلم آنها ضبط مى شده و به مركز اين سايت ارسال مى گرديد.12
اين سايت پس از مدتى لو مى رود و با تهيه كنندگان آن برخورد شده و جريمه مى شوند. امّا آنها با بستن قرارداد با افراد كار خود را به صورت قانونى درآورده و به كارشان ادامه مى دهند به صورتى كه دادگاه هم نتواند به آنها چيزى بگويد.
ببينيد اين مهم است. مرزها در حال از بين رفتن است. در فقه اسلامى حد و حدود مطرح است. در زندگى جمعى انسان، حدود »ذاتى« است. آقاى »مايور«13 در جريان آيات شيطانى سخنانى در دفاع از سلمان رشدى مطرح كرد كه به او نامه اى نوشتم تحت عنوان »حدود،جوهره ذاتى زندگى جمعى انسان« يعنى در زندگى جمعى، حد ذاتى است، نفى حد، نفى هويت انسان است. ديوار در زندگى جمعى ذاتى است چون حريم مى سازد. امّا انسان در جهان معاصر به دليل اينكه انحرافش را قانونى مى كند حد و حدودها را برمى دارد.
پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد: »روزى مى رسد كه مردم آمر به منكرند و ناهى از معروف، نه از آن جهت كه معروف را معروف و منكر را منكر مى دانند؛ بلكه از آن جهت كه تعريفشان از منكر معروف است«.
جهان امروز اين است و اينترنت اين كار را مى كند. امروزه فيلم هايى در غرب ساخته مى شود كه بديهى ترين مفاهيم فطرى را آن چنان با تكنيك تصوير عوض مى كنند كه مخاطب آن را حق مى پندارد. سايت هايى در اينترنت وجود دارد كه با برخى از زنان و مردان قرارداد مى بندند تا اجازه دهند در فضاى خصوصى منزلشان دوربين مخفى بگذارند و اين سايت ها به صرف داشتن قرارداد به كار خود ادامه مى دهند و هيچ مرجعى در غرب با آنها كارى ندارد، چون استنادشان به قرارداد است و مى گويند نمىتوان مانع از حق شخصى افراد شد.14 روزانه 7500 نفر از اين سايتها ديدن مىكنند و ما قريب به دو ميليون سايت پرنوگرافى در اينترنت داريم.
گزارشى در يكى از مجلات خارجى خواندم كه خوب است به قسمتى از آن توجه كنيد:
»در نتيجه حكومتهاى بلامنازع اين سايتها، ارزشهاى اخلاقى پيشين، راه تغيير در پيش گرفتهاند. مثلاً زنانى كه در سايتهاى پرنوگرافى مشابه شغل خود را...« در اين گزارش عبارت »شغل خود را« اين مفهوم را در ذهن متبادر مىسازد كه، كار خلاف در اين سايتها گناه نيست بلكه يك شغل است و اين بدان معناست كه در قلمرو جهانى شدن با انحراف روبرو نيستيم، با تمدنى روبرو هستيم كه انحراف را انحراف محسوب نمىكند.
اكنون شيعه در اين قلمرو چه بايد بكند؟ و چه وظيفهاى دارد؟ اجازه دهيد به نمونهاى ديگر اشاره كنم. گروه 15»گانزز رفزز«16 كه درجاهاى مختلف پارتى17 دارند، يكى از گروههايى است كه ما در تهران با آن مصيبتى داريم. اخيراً يك گروه 30 يا 40 نفره كه از دختر 12 ساله تا پسر 17 ساله را شامل مىشد در يك منزلى در تهران دستگير كردند كه بعد فهميديم گروه »گانزز رفزز« هستند. اين گروهها به صورت مختلط دور هم جمع مىشوند، ابتدا اعمال منافى عفت انجام داده و سپس روى سرشان يك پيشانىبند يا هدبند مىبندند و زير اين هدبندها مواد مخدر جاسازى مىكنند. نوارهاى موسيقى متال، راك و... را مىگذارند، كه تأثير روانشناسى اين نوارها فاجعه است.18 نوارها را تا صداى 130 با استريوهاى بسيار قوى باز مىكنند. تحرك روانى جسمى و جنسى بالا، آنها را از حالت طبيعى خودخارج كرده ودر اين حال حركتهاى غيرطبيعى از خود بروز مىدهند. از ديوار بالا مىروند، همديگر را گاز مىگيرند، خود را از بالا به پايين پرت مىكنند و... اين تحرك زياد منجر به آزاد شدن انرژى بدن شده و عرقهاى بدن منافذ پوستى را باز مىكند و منافذ پوستى كه باز شد، فشار هدبند، مواد مخدر را به صورت مستقيم از طريق اين منافذ وارد خون مىكند و ورود اين مواد به خون، آنها را به حالت جنون در مىآورد و در اوج جنون وارد دستشويى فرنگى شده و درب آن را باز كرده، محتويات آن را سر مىكشند.
من نشستهام با اينها حرف زدهام، اينها گفتهاند كه شما براى ما ثابت كنيد اينها انحراف است تا ما اين كار را نكنيم، يعنى انسان به جايى مىرسد كه ديگر انحراف را، انحراف محسوب نمىكند.
نتيجه