سناريوي تايوان

واشنگتن هر چند از سال 1979 روابط سياسي خود را با تايوان قطع كرد و اعلام نمود كه حاكميت چين را به رسميت مي‌شناسد اما همان زمان نيز اعلام كرد كه تعهدات فروش سلاح را به تايوان فراموش نكرده است.
يکشنبه، 21 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سناريوي تايوان
سناريوي تايوان
سناريوي تايوان

واشنگتن هر چند از سال 1979 روابط سياسي خود را با تايوان قطع كرد و اعلام نمود كه حاكميت چين را به رسميت مي‌شناسد اما همان زمان نيز اعلام كرد كه تعهدات فروش سلاح را به تايوان فراموش نكرده است.
قضيه چين و چين‌‌تايپه هموراه يكي از بحث‌برانگيزترين موضوعات روابط بين‌الملل بوده است. پس از تشكيل سازمان ملل متحد، چين به دليل حضور تايوان در اين سازمان و مسائلي كه بر سر اين قضيه به وقوع پيوست، چالش‌هاي زيادي را پشت سر گذاشته است. ‌اكنون نيز حاضر نيست بر سر قضيه‌ي اين استان ياغي كوتاه بيايد.
در اواخر قرن 19 ژاپني‌ها بر جزيره‌ي تايوان مسلط بودند. اين استيلا حدود 50 سال دوام داشت. ژاپن كه همواره به عنوان سركش‌ترين حكومت شرق آسيا مشهور است، پس از 50 سال تسلط بر تايوان و بعد از جنگ دوم، استيلاي خود را از دست داد. بعد از محاكمه‌ي توكيو بسياري موارد بر ژاپن تحميل شد و بازپس‌گيري تايوان توسط چين يكي از اين موارد بود. البته چين چهار سال بعد يعني در سال 1949 ادعاي حاكميت بر تايوان را رسماً اعلام نمود.
حس استقلال‌طلبي از همان زمان در وجود تايپه‌‌اي‌ها وجود داشت. آنها كه حاضر نبودند در برابر همسايه بزرگ خود كوتاه بيايند، آمريكا را بر چين ترجيح دادند و از سال 1950 به متحد آمريكا در منطقه تبديل شدند. همين مسأله سبب گرديد تا تايپه‌ در سازمان ملل نماينده داشته باشد و به همين علت نيز چين از ورود به آن خودداري كرد.
در اين دوره چين با وجود سرزمين پهناور و جمعيت فراوان خود هنوز به صورت قدرت عمده‌ جهاني درنيامده بود و در كشاكش جنگ سرد ترجيح مي‌داد تا كمك شوروي را پشت سر خود داشته باشد. اتحاد جماهير شوروي كه سعي داشت در هر جا كه منافع آمريكا وجود دارد حضور داشته باشد، چين را تنها نگذاشت. حاكميت كمونيست‌ها بر پكن نيز از ديگر دلايل حمايت شوروي از جمهوري خلق چين به شمار مي‌رود. چنانچه در سال 1971 كرسي نمايندگان تايوان در سازمان ملل متحد به چين واگذار شد و از اين پس ديگر تايپه در سازمان ملل حضور نداشت.
چيني‌ها هيچ گاه موضع خود را درباره‌ي تايوان تغيير نداده‌اند. آنها همواره تايپه را يك استان ياغي مي‌دانند و كوشيده‌اند تا زمينه‌هاي الحاق كامل آن را به سرزمين مادري فراهم آورند. اقدامات فراواني در اين خصوص انجام گرفته است و طرح هشت ماده‌اي جيانگ زمين، رئيس جمهوري سابق چين براي اتحاد با تايوان يكي از اين سياست‌هاست. اين طرح در سال 1995 از سوي زِمين مطرح شد ولي مورد استقبال تايوان قرار نگرفت.
در اين دوره ديگر شوروي وجود نداشت و آمريكا خود را تنها قدرت حاكم بر جهان مي‌ديد. به همين دليل مصالح خود را آشكارا دنبال مي‌كرد. در همان سال، رئيس‌جمهوري سابق تايوان راهي آمريكا شد تا ديداري رسمي از اين كشور داشته باشد. اين ديدار خشم مقامات چيني را برانگيخت و سبب تيرگي روابط واشنگتن ـ پكن شد.
هر چند در اين زمان، جنگ سرد پايان يافته بود و شوروي ديگر حضور نداشت، ولي چين نيز همان چين سال‌هاي پاياني جنگ دوم جهاني نبود. در آغاز قرن بيستم چين سومين قدرت جهاني از لحاظ نظامي به شمار مي‌آمد. هر چند آمريكا و پس از آن روسيه قبل از چين قرار دارند ولي تصور نمي‌شود كه هيچ قدرتي خواهان درافتادن با چشم بادامي‌ها باشد. در همان زمان يعني سال 1995 و پس از سفر لي تنگ خوي، رئيس جمهور سابق تايوان به آمريكا، چين ساكت ننشست.
پكن در اطراف جزيره تايوان دست به مانور نظامي زد و حتي چند موشك نيز پرتاب كرد. اين مانور شديداً سبب وحشت مردم تايوان شد. هر چند دو ناوشكن آمريكا سريعاً به منطقه اعزام شدند، ولي صراحت پكن در برخورد با قضيه‌ي تايوان به حدي بود كه هيچ شك و شبهه‌اي براي واشنگتن به جاي نگذاشت.
دو سال بعد روز باشكوه آغاز حاكميت مجدد چين بر تايوان فرارسيد. در اين روز تايواني‌ها كه تحت حاكميت انگليس، نظامي سكولار و دموكرات را تجربه كرده بودند شاهد كنار رفتن بريتانيايي‌ها و آغاز حاكميت كمونيست‌هاي چيني بودند. ولي اين تنها آغاز راهي طولاني بود.
هر چند به نظر مي‌رسيد كه قضيه تايوان به اتمام رسيده است و چين به آرزوي ديرينه‌ي خود يعني حاكميت كامل بر تايوان دست يافته است ولي واقعيت چيز ديگري بود. حس استقلال‌طلبي تايواني‌ها و ترس از هضم شدن در نظام اقتدارگراي پكن آنها را شديداً به آينده نگران كرده بود. آمارها نشان مي‌داد تايواني‌ها خواهان استقلال و جدايي از پكن هستند. هر چند در ژوئن 1997 در پكن براي الحاق تايوان جشن گرفته شده بود ولي در تايپه به رغم ظاهراً فريبنده‌ي جشن‌هاي خياباني افكار عمومي، نگران آينده خود بودند.
اوضاع به آرامي ادامه مي‌يافت. تا اينكه در سال 1999 يعني يك سال مانده به آغاز هزاره‌ي دوم لي تنگ خوي رئيس‌جمهور جنجالي تايوان نظريه معروف خود را ابراز داشت. اين نظريه به دكترين دو دولت معروف شد. اعتقادات جدايي‌طلبانه‌ي وي سبب خشم مقامات پكن گرديد و روابط تايپه ـ پكن را تا سرحد درگيري به پيش برد و چين دوباره دست به مانورهاي نظامي زد تا نشان دهد قصد كوتاه آمدن ندارد.
اين بار مانور نظامي چين بسيار عظيم بود و حتي آمريكا را قانع كرد تا در مقابل قضيه‌ي تايوان زياده‌روي نكند. سال 1999 براي چيني‌ها با خوش‌يمني همراه بود، زيرا پكن موفق شد پاره‌ي ديگر خود يعني ماكائو را پس از 400 سال اشغال، از پرتغالي‌ها پس بگيرد.
ولي هنوز سناريوي تايوان ادامه داشت. از سال 2000 فضاي جديدي ميان پكن و تايپه ايجاد شد و آن، گفت‌وگو براي رسيدن به تفاهم بود. در اين گفت‌وگوها چين نيز نظريه‌ي خود را مطرح نمود. اين نظريه خميرمايه‌ي همان چيزي بود كه در زمان پايان حاكميت بريتانيا نيز اعلام شده بود. چين حاضر بود تا از نفود كمونيسم به تايپه جلوگيري كند و به آنها اجازه داد تا با شيوه‌ي كاپيتاليستي حاكم، به اداره‌ي منظقه‌ي‌ خودمختار خويش بپردازند. نام اين نظريه، يك كشور دو نظام، گذاشته شد.
ولي همه چيز به انتخابات سال 2000 تايوان بستگي داشت. چين شديداً در اين انتخابات اعمال نفوذ مي‌كرد تا از پيروزي لي تنگ خوي جلوگيري كند و البته موفق نيز شد.
چن شويي بيان، استاد بازي با الفاظ توانست با مهارت خارق‌العاده‌ي خويش و با يك ديپلماسي انتخاباتي دقيق رأي تايواني‌ها را جمع‌ كند. حتي اكنون نيز كه او توانسته است براي دومين بار به اين سمت انتخاب شود مشخص نشده است كه آيا او خواهان استقلال است يا خير؟ البته اين بازي با الفاظ كار دست او داد زيرا پكن از اين رفتار به ستوه آمد و به او هشدار داد كه نظرات خود را صريحاً اعلام كند.
وي در آغاز مذاكرات با پكن اعلام كرده بود مذاكرات بايد به عنوان ارتباط بين‌المللي دو كشور به شمار آيد. اين مسأله نيز واكنش تند چيني‌ها را در پي داشت، آنقدر تند كه شويي بيان زيرك را مجبور به عذرخواهي نمود. او در آغاز دور جديد تبليغات انتخاباني نيز باز به همان شيوه‌هاي قبلي متوسل شد. او سعي داشت دوباره خود را جدايي‌طلب معرفي كند تا بتواند آراي تايواني‌ها را به خود اختصاص دهد. ولي چين حاضر نيست حتي به عنوان تبليغات انتخاباتي چيزي از جدايي تايوان به گوش‌اش برسد.
چنانچه اشاره شد شويي بيان هيچ گاه رويه واحدي اتخاذ نكرده است. او پس از پيروزي در دوره‌ي قبلي انتخابات رياست جمهوري اعلام كرده بود تا زماني كه در صحنه‌ي حكومت تايوان حضور دارد اعلام استقلال نخواهد كرد. هر چند اين سخن براي پكن قابل قبول بود ولي همه نظريات وي نبود. او در ادامه گفت كه در عين حال حاضر نيست سياست چين واحد يا يك دولت دو نظام را بپذيرد.
تقريباً از هر پنج نفري كه روي كره زمين زندگي مي‌كنند يك نفر در چين و 4 نفر در باقي كشورهاي ديگر زندگي مي‌كنند (حدود 190 كشور)، در حالي كه جمعيت تايوان در حدود 29 ميليون نفر است. علاوه بر آن چين به عنوان يك قدرت برتر نظامي در جهان شناخته مي‌شود، قدرتي كه هم‌اكنون در اكثر پارامترهاي نظامي، اقتصادي و پژوهشي پابه‌پاي آمريكا در حال حركت است. از طرف ديگر چين خود را آماده پا گذاشتن در جاي پاي شوروي مي‌كند. پكن تصميم گرفته است تا در آينده‌اي نه چندان دور خود را ابرقدرت جهاني معرفي نمايد. به نظر مي‌رسد چين چنين قابليتي را نيز داشته باشد، زيرا پكن در بسياري فاكتورها قابل مقايسه با روسيه و اتحاديه اروپا است. علاوه بر آن چين هم‌اكنون رويه‌اي را در پيش گرفته كه آمريكا قبل از جنگ دوم اعمال مي‌كرد و در تلاش است تا روابط حسنه و قابل قبول با كشورهاي جهان، به ويژه دولت‌هاي در حال توسعه برقرار كند. پكن قصد دارد همانند آمريكاي دوره قبل از جنگ خود را يك كشور خيرخواه جهاني معرفي نمايد و زمينه ابرقدرت شدن خود را فراهم سازد.
هر چند پكن راهي طولاني تا اين مقصد عالي پيش رو دارد ولي اندوخته‌ي چين در مقابل آنچه تايوان مي‌تواند داشته باشد مقايسه شدني نيست. به همين دليل هرگاه چين تهديد به حمله‌ي نظامي مي‌كند، تايوان آن را جدي گرفته و سعي مي‌كند خرابكاري‌هاي خود را اصلاح نمايد.
موضع چين درباره‌ي تايوان آنقدر صريح است كه به جز چند كشور معدود، باقي كشورها از به رسميت شناختن تايوان خودداري كرده‌اند. اين مسأله هم به سابقه‌ي چين درباره‌ي تايوان و هم به روابط خوب چين با كشورهاي جهان مربوط است.
پيشينه‌ي روابط خارجي چين نشان مي‌دهد كه آنها هر وقت در سطح جهان به مسأله‌اي متعهد شده‌اند، به آن پاي‌بند بوده‌اند. ديپلماسي جهان، چين را شريكي قابل اعتماد مي‌شناسد. هرچند قضيه‌ي تايوان چندين بار سبب بحراني شدن اوضاع در شرق آسيا شده است ولي چين قصد ندارد كه در شدت واكنش خويش نسبت به آن بكاهد. حتي فاصله‌ي فرهنگي، سياسي مردم دو سوي تنگه تايوان نيز پكن را از اين سياست برحذر نداشته است. هر چقدر مردم تايوان در يك رژيم آزاد و بريتانيايي پرورش يافته‌اند، چيني‌هاي آن طرف دريا با سبكي متفاوت پرورش يافته‌اند. جالب اينكه هر دو طرف نيز قبول دارند كه شيوه‌ي زندگي هركدام به صلاح كشور مقابل نيست.
در انتخابات اخير رياست جمهوري تايوان نيز مردم با انتخاب مجدد چن شويي بيان نشان دادند كه رويه‌ي او را مي‌پسندند. انتخاب دوباره‌ي او به اين معناست كه سياست يك بام و دو هواي وي ادامه خواهد داشت، هر چند وضعيت در چين به شيوه‌ي ديگري ادامه پيدا كرده است. هر فردي كه در چين به حكومت برسد حاضر نيست ننگ جدايي تايوان را در كارنامه دولت خويش بپذيرد، هوجين تائوي تازه‌كار نيز از اين قاعده مستثني نيست.
هر چند نسل جديد رهبران چين را نسلي تكنوكرات مي‌شناسند و آنها را نسبت به نسل قبلي به رهبري جيانگ زمين ليبرال‌تر مي‌دانند، ولي بدون شك هوجين تائو و ياران تازه‌نفس او مايل نيستند در قضيه تايوان رويه‌ي اسلاف خود را تغيير دهند. رهبران نسبتاً جوان پكن در دوره‌ي چندساله حكومت جديد خود به همان راهي رفته‌اند كه كمونيست‌ها از اول برگزيده‌اند. انتخابات در تايوان و اعلام نظر جديد شوراي عالي چين درباره‌ي رهبري حزب كمونيست و كشور خلق چين نتوانسته است راه حلي براي بحران پيدا كند.
مواردي را كه برشمرديم برتري چين و ويژگي‌هاي مثبت قضيه به نفع پكن را نشان مي‌داد. ولي بايستي مطالبي نيز بيان كرد كه زياد به نفع چين نيست. هر چند پكن سعي كرده است با يافتن دوستاني جديد و افزودن تعداد آنها موقعيت جهاني خويش را بهبود بخشد ولي آنها با بسياري كشورهاي همسايه بر سر مسائل مرزي درگيري دارند. ماكائو كه چند سالي بيش نيست از پرتغال پس گرفته شده است، وضعيتي شبيه هنگ كنگ داشته است. جزاير اسپراتلي نيز همواره دردسرساز بوده است. ويتنام، فيليپين، مالزي و سنگاپور نيز همواره با چين بر سر مسائل مرزي درگير بوده‌اند. اينها همه نشانگر عدم توفيق جذب رفيق براي چين در ميان همسايگان كوچك خويش است.
علاوه بر آن به تازگي آمريكا مداركي منتشر كرده است كه روابط هسته‌اي پاكستان و چين را آشكار مي‌كند. هر چند اين مدارك به دهه‌ي 50 مربوط است ولي مي‌تواند تأثير منفي‌اي بر وجهه‌ي سياسي چين بگذارد. چين نيز سعي دارد اين مشكلات را از طريق همسايه‌ي بزرگ خويش، روسيه حل و فصل كند. روسيه همسايه‌ي بسيار خوبي است. مسكو در قبال تايوان سياست خوشايندي دارد. مسكو به ازاي سياستي نرم در مسأله‌ي چچن، حاضر شده است چين واحد را بي هيچ حرف و حديثي بپذيرد. روسيه به چين هميشه به ديدي حسابگرانه نگاه كرده است. پكن و مسكو در عين حال كه به يكديگر همانند دو شغال گرسنه نگاه كرده‌اند، حاضر هستند كه نيازهاي يكديگر را با گرفتن امتيازات متقابل تأمين كنند. قضيه‌ي تايوان هم با همين سياست حل و فصل شده است. اگر آمريكا را در عرصه تجهيزات، قدرت اول، روسيه را دوم و چين را سوم بدانيم، بدون شك جمع قدرت‌هاي دوم و سوم بهتر مي‌تواند مانع تركتازي قدرت اول شود. اين معادله، جواب نيز داده است.

سياست آمريكا

آمريكا هميشه از به رسميت شناختن تايوان خودداري كرده است، هرچند سياست را خود مبني بر ايجاد تفرقه ميان تايپه و پكن تغيير نداده و البته در هر دو رويه جانب احتياط را از دست نداده است.
سياست آمريكا ايجاب مي‌كند كه از يك سو تايوان را به رسميت نشناسد و از سوي ديگر با تجهيز نظامي آن سبب دامن زدن به بحران اين دو كشور شود. خريد جنگ‌افزارهايي چون موشك آونجر 727، نزديك به 50 فروند هواپيماي اف 16، ناوشكن‌هاي پيشرفته آمريكايي، موشك‌هاي ضدهوايي هاوك و تقويت رادارهاي هوايي از جمله اين موارد است. علاوه بر آن آمريكا سعي دارد تا تايوان را نيز در سيستم دفاع ضدموشكي آسيايي خود كه براي دوستان آسيايي در نظر گرفته است جاي دهد.
چنانچه اشاره شد سياست آمريكا بر پايه‌ي تفرقه است و واشنگتن هميشه به هنگام بحران، جانب تايوان را گرفته است. اين قضيه برگ برنده‌ي ايده‌آلي براي واشنگتن محسوب مي‌شود تا با استفاده از آن بتواند از پكن امتياز بگيرد. تاكنون نيز در موقعيت‌هاي متعددي اين سياست جواب داده است.
حمايت نظامي واشنگتن از تايوان سبب شده است تا پكن نيز به فكر تقويت دفاعي خويش بيفتد. نتيجه اين طرز تفكر به نفع واشنگتن و مسكو است زيرا آغاز مسابقه‌اي تسليحاتي را سبب مي‌شود. هر چقدر تاپيه خرج خريدهايش از واشنگتن مي‌كند پكن نيز به سراغ مسكو مي‌رود تا ارتش خود را بيشتر تقويت كند. روسيه نيز از اين مسأله ناراضي نخواهد بود.
وقتي جمهوري‌خواهان، كاخ سفيد را از دموكرات‌ها به عاريه گرفتند، سياست آمريكا تغيير ديگري نيز داشته است. بوش برعكس كلينتون چين را شريك راهبردي خويش نمي‌داند. كلينتون و دموكرات‌ها روابط حسنه‌اي با چين داشتند و در اقتصاد و سياست حساب ويژه‌اي روي پكن باز كرده بودند ولي سياست امپراطوري واحد جهاني كه درآمال جرج بوش متبلور است به او اجازه رفاقت حتي با چين را نيز نمي‌دهد.
با اين حال بوش نيز مي‌داند كه چين بر سر قضيه‌ي تايوان با كسي شوخي ندارد، به همين دليل همواره سعي كرده است اين مشكل را در حد تنش نگاه دارد تا مبادا روزي به حالت مناقشه تبديل شود، زيرا در آن صورت آمريكا مستقيماً در آن درگير خواهد شد و اين به هيچ وجه خواسته‌ي آمريكايي‌ها نيست. آنها هميشه قصد داشته‌اند به مناقشاتي وارد شوند كه از پيروزي در آن مطمئن باشند. شعار آمريكايي‌ «جنگي را تا مطمئن به پيروزي در آن نيستند، آغاز نكنيد» ناظر بر همين سياست است.
چيني‌ها هم در مقابل آمريكا در اين قضيه كوتاه نيامده‌اند. جالب‌تر اينكه در همه‌ي بحران‌هايي كه بين تايپه و پكن ايجاد شده و واشنگتن نيز خود را وارد معركه كرده است. آمريكا كوتاه آمده و نظر چيني را تأمين كرده است. تايپه نيز متوجه اين منفعت طلبي شده است. آنها در عين حال سعي كرده‌اند از اين آب گل‌آلود به نفع خود ماهي بگيرند و تاكنون نيز در حد خود موفق عمل كرده‌اند.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.