خرس، اژدها، شیر(1)

ايران، هند، پاكستان و مغولستان اعضاي ناظر سازمان همكاري های شانگهاي هستند. جايگاه و مقام نظارتي ايران در سازمان همكاري هاي شانگهاي کمی گیج كننده است. ايران يك عضو دوفاكتو است.
دوشنبه، 22 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خرس، اژدها، شیر(1)
خرس، اژدها، شیر(1)
خرس، اژدها، شیر(1)

چالشي براي بلندپروازي آمريكا در اورآسيا

ايران، هند، پاكستان و مغولستان اعضاي ناظر سازمان همكاري های شانگهاي هستند. جايگاه و مقام نظارتي ايران در سازمان همكاري هاي شانگهاي کمی گیج كننده است. ايران يك عضو دوفاكتو است. هدف جايگاه نظارتي، پنهان كردن ماهيت همكاري سه جانبه ميان ايران، روسيه و چين است به گونه اي كه نتوان به سازمان همكاري هاي شانگهاي برچسب ضد آمريكايي يا گروه نظامي ضد غربي زد.
« اگر فضاي مياني(روسيه و اتحاد جماهير شوروي)، غرب( اتحاديه اروپا و آمريكا) را مورد بي اعتنايي قراردهد، به يك موجوديت مجرد جسور تبديل مي شود، و كسب كنترل بر جنوب( خاورميانه) يا شكل دادن به يك ائتلاف با بازيگران شرق(چين) سبب مي شود كه تفوق آمريكا در اورآسيا فوق العاده ضعيف شود .حتي اگر دوبازيگر شرق به گونه اي با هم متحد شوند، نتيجه همان خواهد بود. در نهايت هرگونه طرد آمريكا توسط شركاي غربي آن(فرانسه و آلمان) از مواضع خود در غرب(اروپا) به طور اتوماتيك منتج به پايان مشاركت آمريكا از صحنه بازي شطرنج اورآسيا خواهد شد.»

«زبيگنيو برژينسكي»، (صحنه شطرنج بزرگ: تفوق آمريكا و الزامات ژئواستراتژيك آن)

قانون سوم نيوتن(قانون حركت) بيان مي دارد كه براي هر عمل يك عكس العمل مخالف و برابر وجود دارد. اين اصل فيزيكي مي تواند در علوم اجتماعي و بوي‍ژه با مراجعه به روابط اجتماعي و ژئوپوليتيك مورداستفاده واقع شود. آمريكا و انگليس يا اتحاد انگلو- آمريكا، در يك پروژه بلندپروازانه براي كنترل منابع انرژي جهان مشاركت دارند. كنش هاي آنان منجر به يك رشته واكنش هاي پيچيده شده است كه ائتلافی مبتني بر اورآسيا را ايجاد نمود كه آماده ی به چالش كشيدن محور انگلو- آمريكاست.

نزدیکی روسيه و چين: نتيجه معكوس بلندپروازي هاي جهاني آمريكا و انگليس

«امروزه ما شاهد استفاده شديد از زور – قوه قهريه – در روابط بين الملل هستيم؛ نيروهايي كه جهان را به درون يك منازعه دائمي عميق فرو برده اند. در نتيجه ما فاقد توانايي كافي براي يافتن يك راه حل جامع براي هريك از منازعات هستيم. يافتن يك راه حل سياسي غير ممكن است. ما اصول اساسي حقوق بين الملل را به ديده تحقير مي نگريم و در حقيقت هنجارهای قانوني مستقل به نحو رو به افزايشي به سيستم قانوني يك دولت نزديك شده است. در راس اين دولت البته آمريكاست كه از مرزهاي ملي خود تجاوز كرده است.»
آنچه كه رهبران آمريكا و مقامات آن كشور «نظم نوين جهاني» ناميده اند چيزي است كه روسيه و چين آن را «جهان تك قطبي» قلمداد كرده اند. اين ديدگاه يا توهم، پلي بين شكاف روسيه و چين زده است.
چين و روسيه به خوبي از اين حقيقت آگاهند كه آنها هدف اتحاد انگلو – آمريكا قرار دارند. نگراني متقابل آنان از اين خطر، آنها را كنار هم قرار داده است. اين امر اتفاقي نبود؛ درست در همان سالي كه ناتو يوگسلاوي را بمباران كرد، «جيانگ زمين» و «بوريس يلتسين» رييس جمهور روسيه، اعلاميه مشتركي را در نشست تاريخي دسامبر 1998 منتشر كردند كه در آن آمده بود چين و فدراسيون روسيه براي مقاومت در برابر نظم نوين جهاني همصدا هستند. هسته هاي اعلاميه چين – روسيه در 1996 كه دوطرف اعلام كردند آنها با هژموني جهاني يك كشور مخالف هستند، ريخته شد.
جيانگ زمين و بوريس يلتسين اعلام كردند كه بايد با همه كشورها به صورت برابر و متعادل رفتار شود و همه کشورها از امنيت برخوردار شوند، به حاكميت همديگر احترام گذارند و مهمتر از همه اين كه در امور داخلي یکدیگر دخالت نكنند. اين اعلاميه دولت ايالات متحده و شركاي آن را هدف گرفته بود.
چيني ها همچنين خواستار ايجاد نظم جهاني سياسي و اقتصادي برابر شدند. هر دو كشور خاطرنشان ساختند كه آمريكا در پشت حركت هاي جدايي طلبانه در كشورهاي آنها قرار دارد. آنها همچنين بر بلندپروازي هاي تحت رهبري آمريكا براي بالكانيزه كردن و فنلانديزه كردن كشورهاي اورآسيا تاكيد كردند. آمريكايي هاي بانفوذي همچون زبيگنيو برژينسكي همواره از تمركززدايي و در نهايت تقسيم فدراسيون روسيه حمايت مي كردند.
چين و روسيه بيانيه اي را منتشر و در آن هشدار دادند كه ايجاد سپر دفاع موشكي بين المللي و نقض پيمان ضد موشك بالستيك موسوم به (ABM) منجر به بي ثباتي محيط بين المللي و قطبي كردن جهان خواهد شد.
در 1999، روسيه و چين از آنچه كه قرار بود روي دهد و جهتي كه آمريكا هدايت آن را به عهده داشت، باخبر شدند. در ژوئن 2002، كمتر از يك سال قبل از حمله بي امان جنگ عليه تروريسم، جرج دابليو بوش اعلام كرد كه آمريكا از پيمان ضد موشك بالستيك(ABM) كنار كشيده است.
در جولاي 2001، كمتر از دو ماه قبل از 11 سپتامبر 2001، چين و روسيه پيمان همكاري دوستانه و حسن همجواري را امضا كردند. اين معاهده كه دربردارنده عبارات ملایم تري بود، مبتني بر دفاع متقابل عليه ناتو، آمريكا و شبكه هاي نظامي تحت حمايت آمريكا در آسيا كه چين را محاصره كرده اند، مي باشد.(1)
توافق نظامي سازمان همكاري هاي شانگهاي(SCO) همان قالب با عبارات نرم را دنبال كرد. ذكر اين نكته ارزشمند است كه، ماده 12 پيمان دوجانبه روسيه و چين در2001، تصريح مي كند كه چين و روسيه براي حفظ تعادل استراتژي جهاني، نظارت بر توافقات اساسي مربوط به پادمان و حفظ ثبات استراتژيك و تقويت روند خلع سلاح هسته اي كار مي كنند.(2) به نظر مي رسد كه اين امر كنايه و اشاره به تهديدات هسته اي تحميل شده از سوي آمريكا باشد.

مقاومت در برابر آمريكا و انگليس، ائتلاف چين – روسيه – ايران

به عنوان يك نتيجه از اقدام آمريكا – انگليس براي دور زدن و در نهايت برچيدن روسيه و چين، مسكو و پكن در يك صف قرار گرفتند و سازمان همكاري هاي شانگهاي به تدريج تكامل يافت و در قلب اورآسيا به عنوان يك قدرت بين المللي ظهور كرد.
اهداف اصلي سازمان همكاري هاي شانگهاي در اصل و ماهيت، دفاعي است. اهداف اقتصادي سازمان همكاري هاي شانگهاي همگرايي و اتحاد اقتصاد هاي اورآسيا عليه حملات بي امان اقتصادي و مالي و تزوير مثلث آمريكاي شمالي، اروپاي غربي و ژاپن كه بخش مهمي از اقتصاد جهاني را كنترل مي كنند، مي باشد.
منشور سازمان همكاري هاي شانگهاي كه از زبان نامفهوم امنيت ملي اروپا استفاده كرد، براي مبارزه با تروريسم، جدايي طلبي و افراط گرايي ايجاد شد. اقدامات تروريستي و جنبش هاي جدايی طلبانه و حركت هاي افراطي در روسيه، چين و آسياي مركزي نيروهايي هستند كه به طور سنتي پرورش مي يابند، تامين مالي و مسلح مي شوند و به طور پنهاني از سوي دولت آمريكا و انگليس حمايت مي شوند. بسياري از گروه هاي جدايي طلب و تندروهايي كه اعضاي سازمان همكاري هاي شانگهاي را بي ثبات ساخته اند در لندن دفتر دارند.
ايران، هند، پاكستان و مغولستان اعضاي ناظر سازمان همكاري های شانگهاي هستند. جايگاه و مقام نظارتي ايران در سازمان همكاري هاي شانگهاي کمی گیج كننده است. ايران يك عضو دوفاكتو است. هدف جايگاه نظارتي، پنهان كردن ماهيت همكاري سه جانبه ميان ايران، روسيه و چين است به گونه اي كه نتوان به سازمان همكاري هاي شانگهاي برچسب ضد آمريكايي يا گروه نظامي ضد غربي زد.
منافع اعلامي روسيه و چين تضمين تداوم جهان چند قطبي است. زبيگنيو برژينسكي در كتاب خود تحت عنوان «صحنه شطرنج بزرگ: تفوق آمريكا و ضرورت استراتژيك» در سال 1997 اين موضوع را تشريح كرده بود و در خصوص ايجاد يا ظهور يك ائتلاف دشمن (مبتني بر اورآسيا) كه در نهايت مي تواند در پي به چالش كشيدن تفوق آمريكا باشد، هشدار داده بود.(3)
وي همچنين ائتلاف بالقوه اورآسيا را تحت عنوان «اتحاد ضد هژمون» ناميد كه مي تواند متشكل از ائتلاف روسيه، چين و ايران با محوريت چين باشد.(4)
در 1993، برژينسكي نوشت: «در ارزيابي گزينه هاي آينده ي چين، يكي از احتمالاتي كه بايد در نظر گرفته شود، اين است كه موفقيت اقتصادي و سياسي چين، نه تنها ممكن است يك دكترين زيان آور بلكه ممكن است يك چالش ژئوپوليتيك قدرتمند را به جهان سه جانبه قاهر و مسلط (اشاره به جبهه اقتصادي متشكل از آمريكاي شمالي، اروپاي غربي و ژاپن) تحميل كند.»(5)
برژينسكي هشدار داده بود كه واكنش چين به وضع موجود جهان مي تواند ايجاد ائتلاف چين، روسيه و ايران باشد. «براي استراتژيست هاي چيني موثرترين مقابله با ائتلاف سه جانبه مركب از آمريكا، اروپا و ژاپن مي تواند تلاش براي شكل دادن يك ائتلاف سه جانبه اي باشد كه چين را با ايران در منطقه خاورميانه و خليج فارس و با روسيه در حوزه هاي اتحاد جماهير شوروي سابق(و شرق اروپا) متصل مي كند.»(6)
برژينسكي مي خواهد بگويد كه ائتلاف چين – روسيه – ايران كه او همواره آن را ائتلاف ضد نظام حاكم ناميده است، مي تواند ايده قدرتمند و موثر براي ساير كشورها مثل ونزوئلا كه از وضع موجود جهان ناراضي و ناخرسند است، باشد.(7)
افزون بر اين، برژينسكي در سال 1997 هشدار داده بود كه وظيفه فوري آمريكا ايجاد اطمينان در اين خصوص است كه هيچ كشور يا هيچ ائتلافي از كشورها ظرفيت و توان لازم را براي طرد و اخراج آمريكا از اورآسيا يا حتي از بين بردن نقش حكميت مسلم آن كسب نكنند.(8) ممكن است هشدار وي فراموش شده باشد زيرا ايالات متحده از آسياي مركزي طرد و نيروهاي آمريكايي از ازبكستان و تاجيكستان اخراج شده اند.

نتيجه معكوس «انقلاب هاي مخملي» در اورآسيا

آسياي مركزي صحنه تلاش هاي متعدد تحت حمايت آمريكا و انگليس براي تغيير رژيم بوده است. انقلاب های چند سال اخير تحت عنوان انقلاب نارنجي در اوكراين و انقلاب رز در گرجستان شناخته شده اند.
جدا از قرقيزستان كه موفقيت جزئي را از انقلاب خود كه تحت عنوان انقلاب لاله اي ناميده مي شود كسب كرده است ساير انقلاب هاي مخملين كه مورد حمايت مالي آمريكا بودند، شكست خورده اند.
در نتيجه دولت آمريكا متحمل شكست ژئواستراتژيك عمده اي در آسياي مركزي شده است. همه رهبران آسياي مركزي از آمريكا فاصله گرفته اند.
روسيه و ايران همچنين تعامل خود در زمينه انرژي را حفظ كرده اند. تلاش هاي آمريكا، طي چند دهه، براي اعمال هژموني و سلطه خود در آسياي مركزي به نظر مي رسد كه يك شبه معكوس شده است. انقلاب هاي مخملين تحت حمايت آمريكا نتيجه معكوس داده اند. روابط ميان ازبكستان و آمريكا به شدت آسيب ديده است. ازبكستان تحت حكومت اقتدارگراي اسلام كریم اف قرار دارد. از آغاز نيمه دوم دهه 1990، كریم اف را وسوسه و اغوا كرده اند تا ازبكستان را به جرگه اتحاد انگلو- آمريكا و ناتو در آورند. هنگامي كه سو ء قصدي به جان كریم اف صورت گرفت، وي كرملين را مورد سوءظن قرار داد زيرا موضع سياسي مستقلي از آن دارد. همين امر سبب شد كه ازبكستان سازمان پيمان امنيت جمعي(CSTO) را ترك كند. اما اسلام كریم اف، سال ها بعد متوجه شد كه چه كسي سو ء قصد به جان وي را طراحی کرد.
براساس اظهارات زبيگنيو برژينسكي، ازبكستان مانع بزرگي بر سر راه احيا مجدد كنترل روسيه بر آسياي مركزي بود و عملاً در برابر فشار روسيه آسيب پذير نبود. به همين دليل است كه حفظ ازبكستان به عنوان كشور تحت الحمايه آمريكا مهم بود. ازبكستان همچنين داراي نيروي نظامي بزرگي در آسياي مركزي است و در سال 1998 با نيروهاي ناتو مانوري را در ازبكستان برگزار كرد.
ازبكستان به شدت نظامي گرا شد، همان گونه كه گرجستان در قفقاز بود. آمريكا كمك هاي مالي زيادي به ازبكستان جهت به چالش كشيدن كرملين در آسياي مركزي كرد و همچنين به نيروهاي ازبك آموزش نظامي داد.
با آغاز جنگ جهاني عليه تروريسم، در سال 2001، ازبكستان، متحد انگلو – آمريكا، بلافاصله پايگاه ها و تاسيسات نظامي در كارشي خان آباد را در اختيار آمريكا گذاشت. رهبر ازبكستان، جهت جنگ جهاني عليه تروريسم را تشخيص داده بود. با توجه به خشم دولت بوش، دولت ازبكستان يك سياست مستقل را تدوين كرد. ماه عسل ميان ازبكستان و انگلو – آمريكا هنگامي كه واشنگتن دي.سي و لندن در انديشه كنار گذاشتن اسلام كریم اف از قدرت بودند، پايان يافت. تلاش آنان براي كنار گذاشتن رييس جمهور ازبكستان ناكام ماند و در نهايت به تغيير ائتلاف ژئوپوليتيك منجر شد.
حوادث اسفبار در انديجان در 13 ماه مي 2005، اوج بحران در ائتلاف ميان ازبكستان و انگلو – آمريكا بود. مردم انديجان عليه دولت ازبكستان تحريك و تهييج شده بودند كه نتيجه آن سركوب امنيتي شديد معترضان و مرگ تعدادي از آنان شد. ظاهراً گروه هاي مسلح در اين سركوبي دخالت داشتند. تمركز رسانه ها در آمريكا، انگليس و اتحاديه اروپا صرفاً بر روي نقض حقوق بشر بدون ذكر نقش پنهاني انگلو – آمريكا در آن بوده است. ازبكستان، آمريكا و انگليس را مسوول اين حوادث دانست و آنان را به تحريك شورشيان متهم ساخت.
"ام. كي. بهادرا كومار"، سفير سابق هندوستان در ازبكستان (1995- 1998) اظهار داشت كه حزب التحرير از نخستين گروه هايي بود كه از سوي دولت متهم به برانگيختن ناآرامي شد. اين گروه اغلب سبب ناآرامي و بي ثباتي در ازبكستان بود(9) و از تاكتيك هاي خشونت آميز استفاده مي كرد. مركز اين گروه در لندن و از حمايت دولت انگليس برخوردار بود.
لندن مركز بسياري از سازمان هايي از اين دست است كه منافع انگلو – آمريكا را در بسياري از كشورها از جمله ايران و سودان از طريق اقدامات بي ثبات ساز، تامين مي كنند. ازبكستان حتي سركوب سازمان هاي غير دولتي را به علت حادثه مصيبت بار در انديجان سركوب كرد.
اتحاد انگلو- آمريكا با كارت هاي اشتباه خود در آسياي مركزي بازي مي كند. ازبكستان به طور رسمي گروه گوام كه يك سازمان ضد روسي تحت حمايت آمريكا – ناتو بود را ترك كرد. گوام(GUUAM) مجدداً در 24 ماه مي 2004 با حضور كشورهاي گرجستان، اوكراين، آذربايجان و مولداوي منهاي ازبكستان گوام( GUAM) شد.
در 29 جولاي 2005، به ارتش آمريكا فرمان داده شد كه ظرف مدت شش ماه ازبكستان را ترك كند.(10) به آمريكايي ها گفته شد كه حضور آنها براي مدت طولاني در آسياي مركزي و ازبكستان مطلوب نخواهند بود. روسيه، چين و سازمان همكاري هاي شانگهاي آراء و نظرات خود را به اين تقاضا ها افزودند.
آمريكا در نوامبر 2005، پايگاه هوايي خود را در ازبكستان تخليه كرد. ازبكستان در 26 ژوئن 2006 مجدداً به سازمان پيمان امنيت جمعي ملحق شد و دوباره متحد روسيه گرديد. رييس جمهور ازبكستان همراه با ايران به صراحت از خروج نيروهاي آمريكايي از آسياي مركزي حمايت كرده است.(11) به جز ازبكستان، قرقيزستان به آمريكا اجازه داده است تا از پايگاه هوايي مناس تحت شرايط متغيير و با محدوديت هايي استفاده كند. دولت قرقيزستان اين موضوع را روشن ساخته است كه هيچ عمليات آمريكايي از خاك قرقيزستان عليه ايران صورت نخواهد گرفت.

اشتباه عمده ژئواستراتژيك

اين موضوع آشكار شده است كه يك آشتي مجدد استراتژيك ميان آمريكا و ايران از سال 2001 تا 2002 در حال انجام بود. در آغاز جنگ جهاني عليه تروريسم، حزب الله و حماس دو سازمان عرب كه از سوي ايران و سوريه حمايت مي شدند در فهرست سازمان هاي تروريستي وزارت امور خارجه آمريكا قرار گرفتند. ايران و سوريه همچنين با مسامحه به عنوان شركاي بالقوه در جنگ جهاني عليه تروريسم به تصوير كشيده شدند. در پي تهاجم سال 2003 به عراق، ايران حمايت خود را از حكومت عراقي كه بعد از صدام حسين روي كار آمده، اعلام داشت. طي تهاجم به عراق، نيروهاي آمريكايي حتي به پايگاه شبه نظاميان مخالف ايران مستقر در عراق يعني سازمان مجاهدين خلق حمله كردند.
ايران، انگليس و آمريكا عليه طالبان در افغانستان با يكديگر كار كردند. ذكر اين نكته حائز اهميت است كه طالبان هرگز متحد ايران نبوده است. تا سال 2000 طالبان از سوي آمريكا و انگليس حمايت مي شد.
طالبان هنگامي كه خيانت آمريكا و انگليس را در 2001 مشاهده كردند، گيج و شوكه شدند. اين در حالي بود كه آنها در سال 2001 اعلام كردند بر پايه ارائه شواهدي از سوي آمريكا مبني بر دخالت اسامه بن لادن در حملات 11 سپتامبر مي توانند وي را تحويل دهند.
زبيگنيو برژينسكي، چند سال قبل از 2001 هشدار داده بود كه اگر آمريكا به اندازه كافي كوته نظر شده باشد كه بخواهد به طور همزمان با ايران و چين دشمني كند، اتحاد روسيه با چين و ايران توسعه و گسترش خواهد يافت.(12) خودپسندي و غرور دولت بوش منجر به اين سياست كوته بينانه شد.
در 29 ژانويه 2002، در يك سخنراني مهم، بوش اعلام كرد كه آمريكا، به ايران كه همراه به عراق و كره شمالي در محور شرارت قرار دارد، حمله خواهد كرد. آمريكا و انگليس قصد داشتند كه بعد از تهاجم سال 2003 به عراق، به ايران، سوريه و لبنان نيز حمله كنند. در حقيقت بلافاصله بعد از اين حمله (حمله به عراق) در جولاي 2003، پنتاگون سناريوي جنگي تحت عنوان «ايران صحنه نبرد قريب الوقوع» را تدوين كرده بود.(13)
با آغاز سال 2002، دولت بوش از متن اصلي ژئواستراتژيك خود منحرف شد. آلمان و فرانسه از شركت براي انهدام عراق خودداري كردند. هدف، اقدام عليه ايران و سوريه درست هنگامي بود كه آمريكا و انگليس به متحد خود در افغانستان يعني طالبان، خيانت كردند.
آمريكا همچنين قصد داشت كه به حزب الله و حماس حمله كند. در ژانويه 2001، بر اساس اظهارات «دانيل سوبلمن» گزارشگر هاآرتص، دولت آمريكا به لبنان هشدار داد كه به حزب الله حمله خواهد كرد. اين تهديدات كه لبنان را هدف گرفته بودند در آغاز دوره رياست جمهوري بوش و هشت ماه قبل از حادثه 11 سپتامبر 2001 طراحي شده بود.
درگيري در شوراي امنيت سازمان ملل ميان اتحاد انگلو – آمريكا و كشورهاي دوست آنان يعني فرانسه و آلمان كه از سوي روسيه و چين حمايت مي شد، نشانه اي از انحراف و كجروي بوده است.
ژئواستراتژيست هاي آمريكا سال ها بعد از جنگ سرد برنامه ريزي كردند كه كشورهاي فرانسه و آلمان شركاي آنان در طرح هايشان براي تفوق جهاني باشند. در اين راستا، زبيگنيو برژينسكي اذعان كرده است كه روابط با فرانسه و آلمان بايد به جايگاه و شان اصلي آن ارتقا يابد و سوء استفاده سياسي از جنگ، متحدان اروپايي واشنگتن را دچار انشقاق و تفرقه خواهد كرد.
در پايان سال 2004 اتحاد انگلو- آمريكا به تصحيح مواضع خود نسبت به آلمان و فرانسه پرداخت. واشنگتن به متن اصلي ژئواستراتژيك خود با ايفاي نقش در ناتو و توسعه آن به مديترانه شرقي برگشت. در مقابل، فرانسه، حق بهره برداري از نفت عراق را پذيرفت.
طرح هاي جنگي 2006 براي لبنان و مديترانه شرقي حاكي از تغيير عمده در جهت ايفاي يك نقش نظامي عمده براي فرانسه و آلمان در اين منطقه بود.
ذكر اين نكته حائز اهميت است كه تغيير عمده در اوايل سال 2007 در ارتباط با ايران رخ داد. در پي شكست آمريكا در عراق و افغانستان (همچنين در لبنان، فلسطين، سومالي و جمهوري هاي شوروي سابق در آسياي مركزي)، كاخ سفيد وارد مذاكره با ايران و سوريه شد. با اين وجود، اين اقدام هزينه بردار است و روشن شده است كه آمريكا قادر به شكستن اتحاد نظامي كه شامل ايران، روسيه و چين است، نمي باشد.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط