سیاوش مهویس از نگاه رسانه ها

مدت هاست میان مردم هنر دوست ایران و هنرهای تجسمی فاصله ای قابل توجه افتاده است، فاصله ای که هر چه به عمر آن افزوده می شود، با حجم بیشتری از اطلاعات هنری، ایجاد و خلق طرحها و سبکهای جدید روبرو می شویم
چهارشنبه، 24 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیاوش مهویس از نگاه رسانه ها
سیاوش مهویس از دو نگاه
سیاوش مهویس از دو نگاه

سیاوش مهویس از نگاه رسانه ها

روزنامه جام جم

سیاه... سفید... یک دنیا طرح

مدت هاست میان مردم هنر دوست ایران و هنرهای تجسمی فاصله ای قابل توجه افتاده است، فاصله ای که هر چه به عمر آن افزوده می شود، با حجم بیشتری از اطلاعات هنری، ایجاد و خلق طرحها و سبکهای جدید روبرو می شویم و متاسفانه عده قابل توجهی از بازدید کنندگان آثار هنری از باب سلیقه خود به آثار می نگرند و نه اصل و بنیان آنچه که پشتوانه تکنیکی هنری را به همراه خود دارد. " طراحی " آنچنانکه شناخته شده جزو اصلی ترین پایه های هر هنری به شمار می آید و چون کمتر به آن پرداخته می شود حتی نسبت به دیگر هنرهای تجسمی، غریب تر نیز هست. با این نام عده کثیری به یاد اتودهای چند دقیقه ای برای رسیدن به حجمی می افتند تا دست گرمی ای شود برای خلق یک اثر رنگی. اما به واقع طراحی های" سیاوش مهویس" از نوع دیگری است.

طراحی فیگوراتیو رنگ روغن رقیق

نگارخانه برگ پذیرای سه دوره از طراحیهای این هنرمند بود که در مجموع حاصل ده سال تلاش وی به حساب می آمد. دوره اول که خود هنرمند آن را" دوره سیاه " نامیده است، آثار وی را در سالهای ۷۳ تا ۷۶ شامل میشود که ذهنیت او بیشتر برآثارش غلبه داشته و نوعی تیرگی بر روح او سایه افکنده است. این امر سبب شده تا آثار این دوره سیاه، همراه با اغراقهایی که تا حد کج نمایی سوق پیدا می کنند، خلق شوند. تمرینات اکسپرسیونی این دوره بیشتر است و فیگورهایی که به خود پیچیده اند و در اسارت تاریکی هستند، بیشتر دیده می شوند و نیز سفیدی کاغذ غیر محسوس است. آثار دوره دوم مربوط به سالهای ٧٦ تا ۷۹ است که آن ذهنیت منفی فرو می ریزد و ذهنیت جدیدی جایگزین آن می شود که میل به صعود و نور بیشتر در آن دیده می شود. وی این دوره را " خلاء " نام نهاده است. مطالعه در این دوره به آثار وی رسوخ کرده و هاشورهای طراحی هایش روح زندگی پیدا کرده است. آثار دوره متاخرش که آن را " سفید " می نامد، شامل:
1.طراحی فیگوراتیو ذغال روی کاغذ
سالهای ۸۰ تا کنون است. حرکتهای قلم مهویس در این دوره از رهایی خاصی برخوردار است و نوعی ریتم موسیقی وار القاء می کند که در این مورد خود هنرمند نیز با این موضوع موافق است که در حین طراحی دوره سوم به موسیقی نیز گوش می سپرده و در فضایی که مدلهایش، فیگورهای طرحهایش بودند، جریان داشته و در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت که در این دوره سفیدی کاغذ بیشتراز دوره قبل است. نکته بسیار مهمی که در آثار مهویس موج می زند نفوذ او به درون افکار و روح فیگورهاست. او به دنبال افق وسیعتری است. شاید در دیدی سهل انگارانه آثار او کپی از طبیعت بیجان باشد، ولی به واقع آثار او آیینه ای در برابر افکار و روح مدل و بیننده است. به چشمان برخی از طراحیهای وی نمی توان بسیار نگاه کرد، چرا که بهتر است گفته شود او آنچنان استادانه نگاه درونی فیگور را در چشمانش گنجانده که صراحت این مطلب توان نگاه دوباره را از بیننده می گیرد. او قصد چیره شدن بر تصویر را دارد و شخصیت پنهان فیگورهایش را طراحی می کند.
2. نقاشی فیگوراتیو رنگ روغن روی بوم
متولد ١٣٤٤ تهران و از مدرسین دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشگاه الزهرا است و برنامه ده ساله دیگری دارد که با آیینه ای شفاف تر از قبل درون را به تصویر کشد، هر چند ده سال انتظار برای دیدن دوباره آثار او مدت بسیار طولانی است! " سیاوش مهویس " دوازده نمایشگاه گروهی را که اکثرا دو نفره بوده در کارنامه خود داشته و نمایشگاههایی با هنرجویان خود در نگارخانه لاله و فرهنگسرای بهمن بر پا کرده است. او در هر دو سالانه طراحی موزه هنرهای معاصر شرکت داشته و در سال ٧٦ در منتخب نمایشگاهی که در نگارخانه ارشاد کرج به مناسبت دهه فجر برپا شده بود و نیز سال ۸۱ در نگارخانه برگ در بخش طراحی برگزیده شده بود. وی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشگاه الزهرا و محیطهای آموزشی مربوط تدریس می کند.

روزنامه آینده نو

جستجو در رنگها و فرمها
طراحی با رنگ روغن رقیق روی بوم
حضور قدرتمند طراحی و نقاشی فیگوراتیو در هنر امروز شکلی قاطعانه، پر رنگ و واضح را به خود اختصاص داده، و این حضور مولفه های هنر تجریدی و تزیینی را به چالش جدی فرا خوانده است. نقاشی آبستره که امروز کمرنگ تر از دهه های پیشین خود را می نمایند، با اضافه کردن فیگور به هستی خویش در جستجوی جانی تازه می باشد. اما طراحی و نقاشی از انسان و رویکردهای معطوف به آن هنوز سرچشمه های جوشانی در خود می پروراند که بارقه های نوزایی و کشف افقهای تازه از آن امید می رود. در واقع شناخت و نگاه عمیق به "انسان" مصافی جدی است که توانایی ممارست و رویکردهای مطالعاتی فراوانی را طلب می کند. در این بین هنرمندانی که خصوصا بعنوان "طراح" قصد طی طریق کردن در این مسیر را دارند، می بایست علاوه بر نگاه تیز بین و شکافنده، آگاهی به گذشته و حال اقلیم خود داشته باشند. چرا که انتخاب "طراح بودن" به معنای واقعی، فقط به سیاه کردن کاغذ و خط خطی کردنهای بیهوده و بازیهای فرمالیستی نمی باشد. بلکه حقیقتا در دست گرفتن نبضی است که شریانهای منتهی به آن سرچشمه از "واقعیت" و شناخت دنیای پیرامون دارد. تیغ تیز "جراح واقعیت" بیرون کشنده احساسات عمیق بشری نسبت به جهان پیرامونش است و واقعیت را با کالبدی نوین در معرض چشمان ما قرار می دهد.
سیاوش مهویس آشناییش را با دنیای خط و طرح مدیون نقاشان واقع گراست " .دومیه" طراح بزرگ فرانسوی یکی از اثرگذارترین هنرمندان بر ذهن اوست. طنز تلخ اجتماعی و روابط سیاه و سفید و خاکستری مابین آدمهای طراحیهای دومیه او را شیفته خود مینماید. همینطور اثرگذاری سریع با خطوط کم و شلاقی و لکه های موثر دومیه او را به هیجان می آورد. سپس ادبیات و هنر سرزمین روسیه، با نام آورانی همچون "چخوف" و " داستایوفسکی" و نقاشان قدرتمندی مانند " رپین"، "کرامسکوی" و "سرف " او را شگفت زده می نماید. در واقع قدرت واقع نمایی این هنرمندان و حضور آنها در لایه های متفاوت اجتماعی است که او را متاثر می سازد تا بتواند از این تاثیرات آبشخور مناسبی برای ذهن خویش مهیا کند. در برهه ای از زمان گرایشهای اکسپرسیونیستی رئالیستی نقاشانی چون "کولویتس " راهنمای جدی برای دیدگاه های اجتماعی و زیباشناختی آثارش می گردد و در کنار تمام اینها، رویکردهای واقع گرایانه (ناتورالیسم) و حتی فتورئالیستی او را به یافتن راهکارهای مناسب تر برای بیان ذهنیت خویش رهنمون می شود. سختکوشی و زیاد طراحی کردن را تجربه می کند و این مهم برای او خصیصه ای ذاتی می شود که این، در زمانه ای که هنرمندانش بیشتر با حرف زدن و تئوری بافی سعی در اثبات خویش می نمایند، چیز کمی نیست. تجربه تدریس و انتقال آموخته ها به هنرجویان و دانشجویان را می آزماید و آموزش آکادمیک طراحی را سرلوحه سیستم آموزشی خود می نماید. او در این سالها سعی بر این دارد که فرم، خط و تنتالیته را در جهت بیان حسی کاراکترها و کنش شخصی فیگورها به کار گیرد و چه بسیار زمانها که زیبایی حالت گرفتن مدل او را برای به تصویر کشیدن "حالت مدل" به شوق می آورد. برای آنکه آثارش رنگ و بوی تصویرسازی (ایلستراسیون) به خود نگیرد از روایی کار کردن پرهیز می کند که این تعامل جای خالی خود را در طراحیهایش نشان می دهد. در واقع سامان دهی عناصر بصری ( مانند فضای پس زمینه و بطور عام فضا سازی) به صورت برخورد با ترکیب بندی (به عنوان موضوع اصلی) بصورت از پیش تعیین شده نیز، چندان او را جلب نمی نماید که فی البداهگی برایش هیجان بیشتری را به ارمغان می آورد. همانطور که نگاه مدل او را به وجد می آورد، برای آنکه بتواند نگاه مدل را شکار کند، مطالعات زیادی از روی مدل خویش انجام می دهد. در بعضی از نقاشیهایش که مستقیما از روی مدل زنده اجرا شده رنگهای خاکستری حاکمیت بیشتری را به خود اختصاص میدهد، چنانچه گویا رنگهای خالص و درخشنده را برای اثر خویش تزیینی می پندارد و در واقع مانند طراحانی که به مقوله رنگ بعنوان جزء دوم اثر خویش بعد از استحکامات "فرم و طرح" می اندیشند، او نیز می خواهد رنگ را فدای ساختار محکم واقع گرایانه اثر خود نماید. شخصیت پردازی و نزدیک شدن به شباهت مدل یکی از اهداف مهم در پرورش دادن آثارش می باشد و گاهی این شباهت پردازی می تواند به دست یافتن به احساس آنی مدل لطمه بزند. به هر تقدیر مشخصه تجربه اندوزی و جستجو گری برای هنرمندانی که آن را خصیصه ای مهم تلقی مینمایند، از آثار سیاوش مهویس مستثنی نمی باشد و او نیز خود را از این قاعده خارج نمیداند.

نشریه تندیس

سیاه... سفید
امروزه در جامه ای زندگی می کنیم که بسیاری از هنرمندان با اندیشه های متفاوت حضور دارند، اندیشه هایی که گاه در تضاد با اندیشه دیگری است،حال در چنین اوضاع و احوالی مخاطب اثر هنری سر در گم می شود و برای یافتن آنچه حقیقت می پندارد به دنبال هنرمند می گردد که بتواند با آثار او ارتباط بر قرار کند. امروزه هنرمندان خاص ما منتقدین خاص خود را دارند و آثار بوجود آمده مخاطب خود را می جوید. پس لاجرم در جامعه کنونی هر سخن و هر اثری به مذاق گروهی خوش می آید و گروهی دیگر...
با این زمینه فکری آثار"سیاوش مهویس" را در گالری برگ دیدم آثاری که در تمامی آنها پیکره انسان نقش اصلی را بازی می کند و گویی مهویس قصد دارد با انبوه خطوط و تنالیته هایی که شاکله کلی فیگور را ایجاد نموده به درون مدل راه یابد و آنچه نهان است، آشکار کند. این نمایشگاه حاصل ده سال کار اوست بطور کلی می توان آثار را به سه بخش کلی تقسیم نمود:
١ نگاه اکسپرسیو به فیگور
٢ نگاه ناتورالیستی به فیگور
۳ فی البداهگی در ترسیم فیگور
پس از دیدن آثار با این سئوال مواجه شدم که چرا مهویس موضوع انسان را انتخاب کرده و یا اینکه فیگورهای مهویس چه نا گفته هایی دارند که او قصد بیان آنها را دارد. آیا تقلید عین به عین از طبیعت را دنبال کرده یا افقی وسیع تر را جستجو می کند. اگر کمی سطحی به آثار نگریسته شود مخاطب نا آگاه می گوید

طراحی چهره (اتو پرتره)-مداد روی کاغذ

کار او همانند دوربین عکاسی تقلید از طبیع است. ولی خود بهتر می دانیم که فیگورهای این هنرمند فیگورهای منجمد شده ناتورالیستی نیستند بلکه به دنبال رهایی از این انجمادند. او قصد دارد با شناخت مدل به درون آن راه یابد و موضوع انسان را بسیار عمیق تر از طبیعت و طبیعت بیجان بیابد. هر چند می دانیم بسیاری از نقاشان بزرگ تاریخ سالهای سال به مطالعه طبیعت بیجان پرداخته اند. جستجوی سزان را برای تبدیل بطری به استوانه و تلاش موراندی را برای تبدیل استوانه به بطری فراموش نکرده ایم. اما خوب می دانیم که جهان بینی موراندی در ساده کردن اشیا آنقدر پیش می رود که دیگر بطری بهانه ایست برای نشان دادن آن ذهنیت. مهویس آثار خود را به سه دوره زمانی تقسیم می کند. دوره اول را دوره سیاه می نامد که شامل آثار سالهای ٧٣ تا ٧٦ است. دوره بعد را دوره خلاء که تا آخر سال ۷۹ ادامه داشته می نامد و دوره آخر را دوره سفید که شامل سالهای ٨٠ تا کنون می باشد نام نهاده. در آثار دوره اول نوعی بد بینی بر روح مهویس سایه گسترانده و این مهم باعث بوجود آمدن آثاری سیاه با اغراقهایی که تا حد کج نمایی پیش میرود شده است، فیگور هایی که در سیاهی اسیر هستند و محبوس در چنبره کادر. دوره دوم دوران خلا یا نگاه ناتورالیستی به فیگور می باشد.
طراحی چهره-مداد-اتو پرتره
مهویس قصد مطالعه فیگور را از نظر ساختاری دارد و می خواهد با کنار هم قرار دادن هاشورها، دیواری از تنالیته ساخته وساختمان تصویر را نمایش دهد. به گفته خود او در این دوران جز مطالعه تصویر هدفی را دنبال نمی کرده است. او آثار دوره متاخرش را سفید می نامد. در این دوره کاری فی البداهگی در قلم زدن نوعی رهایی مهویس را از قید و بند های ناتورالیستی نشان میدهد. حرکتهای سیال خط بر صفحه کاغذ به نوعی قصد خلاصی مهویس را از دوره های قبل دارد. شیرینی و دلنشینی قلم زدن او در این دوره نگاهی خوش بینانه نسبت به دوره های قبل را نشان میدهد. فیگورها معمولا برقی از امید در چشمانشان و یا لبخندی بر لبانشان نقش بسته است. اگر بخواهیم میان دوره اول و دوره آخر آثار تفاوتی قائل باشیم می توان گفت در سال های نخست شخصیت و روحیه توام با بد بینی هنرمند بر آثارش سایه انداخته ولی در آثار متاخر او شخصیت فیگور و یا مدل قصد چیره شدن بر صفحه تصویر را دارد. در این دوره مهویس آنقدر غرق در شخصیت پردازی می شود که ساختن فضای اطراف فیگور را فدای چهره او مینماید. اغراق در این دوره همانند دوره اول وجود دارد. ولی این اغراق وفادار به ناتورالیسم می باشد و تا آنجا پیش میرود که بتواند شخصیت پنهان شده مدل را در تصویر،زندگی دوباره بخشد. در این مورد خود او می گوید : راهی را آغاز نموده ام که در آینده امیدوارم به این مهم دست یابم.
روزنامه همشهری

اهمیت طراحی در هنرهای تجسمی

"سیاوش مهویس" فارغ التحصیل رشته نقاشی از دانشگاه تهران است. در آثار وی که عموما از طراحی فیگور تشکیل شده شخصیتها با حالتی زیبا در صفحه قرار گرفته اند. خطوطی ظریف و پر احساس و هماهنگی لطیف سایه روشن در بعضی از کارها که موضوع و زمینه یا به عبارتی فضای پر و خالی در تصویر به خوبی جاگیری شده اند فضایی زیبا می آفرینند. اما این اتفاق در تمام آثار به طور کامل به چشم نمی خورد و با وجود اینکه از توجه به موضوع کاسته نشده، عدم توجه به زمینه کار را در حد یک اتود خوب کلاسی کاهش می دهد. وی در مورد کارهایش می گوید: "برای انجام کارهای آکادمیک نیاز به تلاش و فعالیت زیاد است و اگر همزمان با فکری همراه باشد می تواند به صورت پایه و اساس نوین برای هنرمند در آید. من در پی آن هستم که قالبهای ذهنی مناسب و جدیدی برای فضای کارم پیدا کنم اینکه آن رابدست بیاورم یا نه، زمان مشخص می کند... اصولا نقاشان مانند تمام هنرمندان بسیار تغییر پذیرند. عوامل متعددی که در حال تغییر است تاثیر سریع تری بر آنها می گذارد و طبیعتا این تغییر نیز مستقیما بر کارشان اثر دارد. در حال حاضر من در فضایی متفاوت با فضایی که این کارها را انجام داده ام، قرار دارم. کارهای بعدی من ممکن است در ادامه این کارها باشد، یا فضایی کاملا متفاوت با این کارها داشته باشد. این امر وقتی کارم را مجددا شروع کنم مشخص خواهد شد."

سیاوش مهویس در یگ نگاه

متولد ١٣٤٤ تهران.
فارغ التحصیل رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران.
تاسیس "آتلیه ایکاروس" در ۱۳۸۱ و تدریس طراحی و نقاشی در این مرکز.
تدریس در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران از ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۴.
تدریس در دانشکده هنر دانشگاه الزهرا از ۱۳۸۲.
تدریس در کلاسهای آزاد هنر دانشگاه الزهرا
تدریس در کلاسهای هنر مؤسسه سوره
شرکت در نمایشگاه بین المللی طراحی معاصر ایران در موزه هنرهای معاصر تهران در ۱۳۷۸.
شرکت در نمایشگاه طراحی امروز ایران در موزه هنرهای معاصر تهران در ۱۳۷۹.
شرکت در ششمین و هفتمین نمایشگاه طراحی معاصر ایران در گالری برگ در ۱۳۸۱ و ۱۳۸۲.
دو بار شرکت در نمایشگاه گروهی اساتید دانشگاه الزهرا در نگارخانه کمال الدین بهزاد در سال ۱۳۸۲.
منتخب ششمین نمایشگاه طراحی معاصر ایران بعنوان هنرمند برگزیده در گالری برگ در ۱۳۸۲.
ارائه مجموعه آثار طراحی در سالنهای ۱ و ۲ و ۳ گالری برگ با بیش از صد اثر طراحی فیگوراتیو ( آثار خلق شده بین سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۲ شامل سه دوره کاری : "دوره سیاه"، "دوره خلاء"، "دوره سفید").
شرکت در نمایشگاه های طراحی معاصر ایران در گالری آتشزاد در ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ و ۱۳۸۴.
شرکت در نمایشگاه نقاشان رئالیست و هایپر رئالیست ایران در فرهنگسرای نیاوران در ۱۳۸۴.
شرکت در نمایشگاه بزرگ هنر ایثار، نمایشگاه نقاشی روزنه ای به باغ بهشت در مؤسسه فرهنگی هنری صبا در ١٣٨٦.
شرکت در هفتمین دوسالانه ملی نقاشی معاصر ایران در مؤسسه فرهنگی هنری صبا در ١٣٨۷.
شرکت در نمایشگاه منتخبی از آثار نقاشی مدرسین دانشکده های هنر تهران در موزه هنرهای معاصر تهران در ١٣٨۷




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.