از انقلاب تجاري تا انقلاب صنعتي(1)

تحولات اجتماعي، اقتصادي اروپا در عصر جديد الف) ايتاليا نظام سرمايه‌داري اروپا به عنوان يك ساخت اقتصادي – اجتماعي از درون جامعه فئودالي سر بر آورد كه قديمترين شكل آن سرمايه‌داري تجاري بود. با افزايش بازرگاني و تجارت بين شرق و غرب طي جنگهاي صليبي بازرگانان اروپايي، مشهورترين بازارهاي مكاره را در فاصله قرون دوازدهم ميلادي تعدادي از شهرهاي آلماني كه با انگليس، فنلاند، سوئد و روسيه روابط تجاري داشتند براي حفظ منافع خود متحد شدند.
شنبه، 27 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از انقلاب تجاري تا انقلاب صنعتي(1)
از انقلاب تجاري تا انقلاب صنعتي(1)
از انقلاب تجاري تا انقلاب صنعتي(1)

نويسنده:نقي لطفي و محمدعلي عليزاده

تحولات اجتماعي، اقتصادي اروپا در عصر جديد

الف) ايتاليا
نظام سرمايه‌داري اروپا به عنوان يك ساخت اقتصادي – اجتماعي از درون جامعه فئودالي سر بر آورد كه قديمترين شكل آن سرمايه‌داري تجاري بود. با افزايش بازرگاني و تجارت بين شرق و غرب طي جنگهاي صليبي بازرگانان اروپايي، مشهورترين بازارهاي مكاره را در فاصله قرون دوازدهم ميلادي تعدادي از شهرهاي آلماني كه با انگليس، فنلاند، سوئد و روسيه روابط تجاري داشتند براي حفظ منافع خود متحد شدند. تعداد اين شهرها بتدريج افزايش يافت و دو قرن بعد شركتي به نام «اتحاديه هانزا(1)» را كه يكي از مهمترين تشكيلات تجاري قرون وسطي بود به وجود آوردند. اين اتحاديه در قرن پانزدهم ميلادي انحصار تجارت در درياي شمال را در اختيار داشت؛ ولي از قرن شانزدهم به بعد نفوذ اين اتحاديه روبه كاهش نهاد.
يكي ديگر از اين بازارها در قرن سيزدهم ميلادي در حوزه شامپاني در شمال شرقي فرانسه تشكيل شد كه در سراسر سال داير بود و كالاهاي تجملاتي مشرق زمين و همچنين كالاهاي گوناگوني را كه در اروپاي شمالي توليد مي‌شد به فروش مي‌رساند. (2)
يكي ديگر از مهمترين اتحاديه‌هاي بزرگ تجاري، در دوره قرون وسطي، جمهوري ونيز در ايتاليا بود كه نه فقط به تجارت نظم و نسق مي‌داد، بلكه به كشتي سازي و كشتيراني نيز مي‌پرداخت. به طوري كه در قرن پانزدهم ميلادي كشتيهاي تجاري ونيز 250 تن محموله را در خود جاي مي‌دادند. (3)
موقعيت جغرافيايي ايتاليا در درياي مديترانه شرايط مناسبي را براي نظام دولتشهري آن فراهم كرده بود تا به گسترش مناسبات تجاري، بازرگاني با شرق و غرب عالم بپردازد. هيچ ترديدي نيست كه همين موقعيت شهرها در اروپا خصوصاً ايتاليا، يكي از علايم اوليه رشد مناسبات سرمايه‌داري است. سرمايه‌داري چه درونزا و چه برونزا يا وارداتي، نظامي است از اساس شهر محور و شهر جايگاه طبيعي اين نظام است. وليكن براي استقرار مناسبات سرمايه‌داري نيازمند انهدام نهادهاي سياسي و ساختار اقتصادي فئوداليسم هستيم كه اين مسأله مسلماً از راه مسالمت‌آميز و به صورت تدريجي ممكن نبود، مگر اينكه سرنگون كردن اين نظامات سياسي – اقتصادي، قهراً صورت مي‌پذيرفت. از اين نظر دو حركت اساسي در تاريخ عصر جديد صورت پذيرفت تا بتواند به تخريب نظم كهن كليساي كاتوليك و اقتصاد فئودالي بپردازد. اين دو حركت يكي رنسانس و ديگري رفرم مذهبي بود. به گفته بارنز: «نهضت رنسانس و نهضت اصلاح ديني صرفاً وجوهي از انقلاب تجاري‌اند. انقلابي كه سبب زوال نظام زمينداري و برقراري دولتهاي متمركز كنوني شد». (4)
حركت رنسانس يك حركت ادبي – هنري بود كه نخست در ايتاليا آغاز شد، ولي يكي از دلايل عمدة آن رشد مناسبات شهري و گسترش شهرهاي ايتاليا در دوره مياني قرون وسطي بود. به همين دليل ايتاليا توانست زادگاه رنسانس اوليه شود. مسلماً جنگهاي صليبي از قرن يازدهم ميلادي به بعد در گسترش تجارت ميان ايتاليا و مشرق زمين مؤثر واقع شد و همين مسأله موجب پويايي نظام شهري در ايتاليا شد. از سوي ديگر پيوندهاي بازرگاني ميان ايتاليا و فرانسه از يكسو و بيزانس و لوان (كشورهاي ساحلي شرق مديترانه) از سوي ديگر در پيدايش شهرهاي ايتاليايي چون ونيز، جنوا، پيزا و ناپل بي‌تأثير نبود. حتي اين امر به رشد شهرهاي فرانسوي چون مارسي، آرل، ناربن و مون پليه منجر شد. (5)
موقعيت طبيعي ايتاليا چه در دنياي قديم و چه در قرون وسطي وجود مناسبات شهري را فراهم آورد. ولي اينكه چرا در گذشته شهرهاي ايتاليايي يا يوناني – رومي نتوانستند به مناسبات سرمايه‌داري دست يابند به اين دليل بود كه از تمدن يوناني – رومي تا پايان عصر وسطي، اقتصاد غالب همواره اقتصاد كشاورزي بود و حرف و پيشه‌ها در حاشيه اقتصاد كشاورزي قرار داشتند و تنها هدف اين پيشه وران تأمين نياز كشاورزان و ساخت ابزار و وسايل توليد كشاورزي بود. در حالي كه در شهرهاي جديد، اشتغالات شكل تخصصي به خود گرفتند و تنها راه امرار معاش صاحبان حرف نيز همين امر بود. عموماً آنها كساني بودند كه از درون قلعه‌هاي فئودالي خارج شده و در سر چهار راهها و معابر يا در كنار رودخانه‌ها و محل گذر افراد يا كاروانهاي بازرگاني تجمع كردند. بدين ترتيب نطفه كمون شهري را پديد آوردند. از آنجا كه بخشهاي جديد الاحداث معمولاً در كنار يكي از استحكامات قديمي يا «بورگها» احداث شدند، شهروندان آنها را اصطلاحاً «بورژوا» ناميدند.
ادوارد اشپرانگر شش گونة آرماني شخصيت را بر مي‌شمارد كه در بين آنها بورژوا همان «انسان اقتصادي» است و زومبارت بر اين باور است كه انسان پورژوا يك گونة روانشناختي است كه در آغاز به صورت نابرابر در بين اقوام آريايي پراكنده بود ولي سرمايه‌داري به او امكان داد تا چهرة مسلط جامعه شود. (6)
بورژوازي توانست مهمترين نقش را در توسعه و تحول اقتصادي ايفا كند. به گفته ماكس برو، جامعه‌شناس و اقتصاددان مشهور آلماني، «بورژوازي معلول تفكر عصر جديد است». (7)
بروز انديشه‌هاي رنسانسي، اومانيستي در ايتاليا با توجه به فردگرايي و جايگزيني انسان محوري به جاي خدامحوري، طبقه بورژوازي مرفه اروپا را نيز تشويق به تحرك كرد و بدين ترتيب حركت رنسانسي توانست به توجيه مناسبات سرمايه‌داري در درون نظامات شهري بپردازد. اين حادثه در ايتاليا با شرايط ديگري نيز همراه بود. نخست اينكه سرزمين ايتاليا، هرگز فئوداليسم را آنگونه كه در آلمان ظاهر شد نپذيرفت و ساختار فئوداليسم آن سست و متزلزل بود. اين مسأله بدان سبب بود كه در ايتاليا برخلاف ساير جاها، تسلط عنصر ژرمنيك احساس نمي‌شد و بيشتر ژرمنها تنها در حوزة شمال ايتاليا متمركز شدند، در حالي كه در ديگر قسمتهاي ايتاليا تسلط عنصر رومي بر ژرمني محرز بود. وجود پيشينه قوي فرهنگي در ايتاليا از عوامل مهم حل فرهنگهاي ژرمنيك بود. حال آنكه كشورهايي چون فرانسه، آلمان يا انگلستان فاقد چنين پيشينه‌اي بودند. براي نخستين بار در سرزمين ايتاليا شاهد پيدايش مسكوكات و رشد اقتصاد پولي – كالايي هستيم. آنها توانستند مسكوكات طلا و نقره را احيا كنند و از اين وسيلة مبادله در امر تجارت بهره‌مند شوند. حتي به مسكوكايي در ونيز به نام «دوكا» بر مي‌خوريم كه به وسيلة آنان ضرب مي‌شد. شهر فلورانس ايتاليا نيز سكه‌هاي طلا داشت و توانست سكه ضرب كند. دلايل ديگري كه به بروز مناسبات سرمايه‌داري در ايتاليا منجر شد، تنوع نظامات شهري بود و اين‌گونه به نظر مي‌رسيد كه شهرهاي ايتاليا همانند دولتشهرهاي يوناني هستند. همين تحول در نظام دولتشهري با رشد اقتصادي نيز مترادف بود و در اين شهرها كساني بودند كه كارشان معاوضه پول بود و به اصطلاح آن را «چنچ» مي‌كردند. (8) يعني به مبادله و تعويض پول مي‌پرداختند. به همين دليل نخستين گروه جوانان در ايتاليا ظاهر شدند و از آنجا كه هر دولتشهر سكه خاص خود را ضرب مي‌كرد، هر زماني كه اين سكه‌اه تعويض مي‌شدند به صرافان مراجعه مي‌كردند. تأسيس بانك و بانكداري نيز يكي از علايم اوليه نظام سرمايه‌داري است. نخستين بانكها در ايتاليا ظاهر شد. بزرگترين بانك ايتاليا در شهر سيرانا به وجود آمد كه يكي از شهرهاي نزديك فلورانس بود. ولي اين بانك در اواخر قرن سيزدهم ميلادي ورشكسته شد. از جمله بانكهاي ديگر ايتاليا مي‌توان بانك فلورانس(9) را نام برد كه جزء بزرگترين بانكهاي ايتاليايي شد. اين بانك كه به نام «مونتسي سينيوري» به معني آقايان خوب شهرت داشت، بيشترين امكانات مالي را در خود داشت تا حدي كه به پادشاهان اروپايي پول قرض مي‌داد و در مقابل زمين يا چيز ديگري را گرو مي‌گرفت. (10) پاپها نيز در سراسر اروپا در‌آمد داشتند و پولهايشان را از بانك فلورانس دريافت مي‌كردند. اين بانك نه تنها در ايتاليا و فرانسه بلكه در انگليس و در خيابان لمباردي كه به بانك لمباردي هم مشهور است، شعبه داشت. حتي در ايتاليا يك سيستم اعتباري در حد چك و سفته در حال پديد آمدن بود كه به عنوان مراكز تحول اعتباري و بانكي تلقي مي‌شد. از سوي ديگر ايتالياييها بزرگترين توليد كنندگان البسه پشمي در فلورانس بودند و اين لباسها را در سراسر اروپا توزيع مي‌كردند.
همه اين علايم نشانه‌هاي بروز مناسبات سرمايه‌داري در ايتاليا بود. وليكن يك عامل اساسي در پسرفت نظام اقتصاد سرمايه‌داري ايتاليا مؤثر واقع شد و آن روي كار آمدن تران عثماني و فتح قسطنطنيه در سال 1453م. بود. اين مسأله به سقوط و انحطاط ايتاليا به لحاظ فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي منجر شد. تركان عثماني كه نيروهاي بيابانگرد و بي‌فرهنگي بودند با بهره‌گيري از قدرت اسلام و خصلتهاي قبيلگي خود بعد از فتح بيزانس، چهره جامعة بين‌المللي را به شدت تحت تأثير حركت خود قرار دادند و با تسلط بر شريانهاي اقتصادي شرق و غرب و تسلط بر دو جادة بزرگ ابريشم و ادويه موجبات انتقال مركز ثقل تجارت را از درياي مديترانه به اقيانوس اطلس فراهم آوردند. همين مسأله موجب پديد آمدن راههاي ثانوي و تجارت در مسير غرب و شرق شد و ضربات اساسي را بر پيكرة دولتشهرهاي ايتاليايي وارد كرد كه در نهايت به پسرفت سرمايه‌داري ايتاليا انجاميد.
يكي ديگر از خصوصيات عصر جديد پيوندي است كه بين بورژوازي و سلطنت برقرار شد و سرانجام به تقويت دولتهاي مستقل ملي انجاميد. پادشاهان اروپايي با تقويت طبقه بورژوازي و موافقت با گسترش شهرها و تشويق به شهرنشيني به تضعيف قدرت فئودالها در روستاها پرداختند و با كمك همين بورژوازي اقدام به تأسيس ارتشهاي ملي نمودند تا از نيروهاي رزمي نامنظم، پراكنده و محلي كه از رعاياي فئودالها تشكيل مي‌شد بي‌نياز شوند. بورژوازي نيز با پرداخت مالياتهاي فراوان به پادشاه كمك مي‌كرد تا ارتش ملي خود را به بهترين ابزارهاي جنگي مجهز سازد و با تسخير و استعمار سرزمينهاي غير اروپايي به بورژوازي اين امكان را بدهد كه از منابع اوليه و فراواني كه به صورت رايگان در بازار فروش آنجا تحصيل مي‌شد بهره‌مند شود. به وجود آمدن دولتهاي ملي را بايد نشانة آغاز انتقال قدرت به طبقة حاكم جديد دانست كه به منظور سركوب رقيبان فئودال، پادشاهان توانستند به متحد كردن كشور با حمايت و پشتيباني طبقه سرمايه‌دار بورژوا بپردازند.
انتقال مركز ثقل تجارت از درياي مديترانه به اقيانوس اطلس اين امكان را براي بورژوازي فراهم كرد تا در جستجوي راههاي جديدي براي تجارت با شرق بر آيد. اين مسأله زمينة اكتشافات جغرافيايي را فراهم كرد. اكتشافات جديد جغرافيايي و تأسيس مستعمرات در قرون شانزدهم و هفدهم موجب توسعة تجارت و توسعة مبادلات ارزي و تقويت طبقة نيرومند تجار و سرمايه‌داران گرديد. حرص و طمع اين طبقه در تصرف ثروت بيشتر و شنيدن افسانه‌هايي دربارة سرزمينهاي بهشتي آن سوي درياها، بازرگانان و حتي فئودالها را به سرزمينهاي دوردست آسيا كشاند. نخستين اين استعمارگران پرتغاليها و اسپانياييها بودند كه به جستجوي طلا پرداختند و با دستيابي به قاره جديد و شرق به غارت طلا و نقره آنجا پرداختند. انتقال طلا و ساير فلزات قيمتي امريكا به كشورهاي اروپايي موجب جلب منفعت و ايجاد انگيزه براي فعاليت بيشتر تجاري، اقتصادي شد. علاوه بر اين تورم ناشي از ورود فلزات قيمتي به صورت منبع افزايش سود بازرگانان و انباشت سرمايه تجاري درآمد. (11) در گزارش چنين آمده است كه «پرتغال در سال 1503 م. ، 1300 تن فلفل از شرق دريافت كرد و سود ساليانة خاندان سلطنتي پرتغال از محل روابط با شرق برابر با 1 ميليون و 250 هزار دلار (به ارزش سال 1940 مي‌شد يا اسپانياييها نزديك به يك ميليارد دلار (به ارزش سال 1932) شمش طلا و نقره را بين سالهاي 1530 و 1660 به اسپانيا وارد كردند». (12)
پس از اسپانياييها و پرتغاليها گروه كثيري از هلنديها، فرانسويها و انگليسيها نيز به جستجوي سرزمينهاي جديد پرداختند. بدين وسيله دورة سوداگري كه پيش درآمد رشد و گسترش سرمايه‌داري و عامل مهمي در انباشت اوليه ثروت در اروپاست، از قرن شانزدهم ميلادي آغاز شد و از آنجا كه با ارزشترين كالاهاد در اين زمان طلا و نقره بود، اكثراً به ذخيره آن پرداختند. وليكن بتدريج مشخص شد كه طلا و نقره به تنهايي نمي‌تواند منبع ثروت باشد، چرا كه بنگاههاي بزرگي در سراسر اروپا به وجود آمدند كه سرمايه‌هاي اصلي سوداگران اروپايي را تأمين مي‌كردند و كالاهاي آماده‌اي را براي صدور به سرزمينهاي دور از سراسر اروپا فراهم مي‌آورند. تقاضاي روزافزون براي كالاهاي اروپايي بتدريج موجب رونق كارگاههاي پيشه‌وري و صنعتي شد. براي مثال، كارگاههاي پارچه‌بافي انگلستان در اين زمان رونق گرفت و بتدريج بنادر انگليسي مراكز مهمي براي صادرات پارچه و جذب طلا و نقرة غارت شده از سرزمينهاي جديد شد. در فرانسه نيز در عصر لوئي چهاردهم، نظارت پراكنده بر اصناف تمركز بخشيده شد و مقررات آن تدوين گرديد. به كارگيري روشهاي توليدي خاص اجباري شد و مقررات وسيعي براي نظارت بر كيفيت محصول وضع گرديد. حتي بازرساني مأمور نظارت بر اجراي قوانين شدند. اين اقدامات را ژان باتيست كلبر، وزير و مشاور اقتصادي معروف لوئي چهاردهم، انجام داد. براي مثال در صنايع نساجي عرضه پارچه و تعداد دقيق نخهايي كه بايد به كار برده مي‌شد به وسيلة حكومت تعيين مي‌شد. در انگلستان قانون صنعتگران در سال 1563 عملاً نقش اصناف قديمي پيشه‌وران را به دولت محول كرد كه اين اعمال موجب نظارت مركزي بر آموزش كارگران صنعتي، شرايط كار و تخصيص جمعيت كارگر بين مشاغل مختلف شد.
منبع: كتاب «تاريخ تحولات اروپا در قرون جديد»




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط