اعتدال فرهنگي گرانيگاه مهندسي فرهنگي
نويسنده: مهدي بهشتي نژاد
در آغازين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي نگاهي از درون و بيرون متوجه اين امربود كه جهت گيري انقلاب يا به تعبير ديگراولويت درجهت گيري انقلاب به كدامين سمت خواهد بود؟
اين درخواست مبتني برفضاي فكري دوران انقلاب بود كه تكيه گاه ذهني و فكري نخبگان آن زمان عمدتا از رسوبات دو نحله فكري جريانات چپ و راست، برگرفته ازمكاتب ليبراليستي وسوسياليستي نشات مي گرفت. اما آن چيزي كه درمعادله تفكرات مكاتب بشري و ماديگري نمي گنجد، جهت گيري انقلابهاي ايدئولوژيك آن هم ازجنس الهي آن است. به بيان ديگر انقلاب اسلامي با تكوين و ايجاد خود تغيير اساسي در نظامهاي سياسي موجود و مورد قبول دنيا ايجاد كرد و الگويي جديد بنا نهاد كه در چارچوب تقسيم بنديهاي موجود قرار نمي گيرد.
در تفكر منتج ازانقلاب اسلامي فرهنگ به عنوان مقوله اي صرفا ذهني و جدا از ديگر شقوق زندگي بشرتلقي نمي شود. بلكه فرهنگ ظرفي است كه مظروف آن تمام زواياي زندگي انسان را اعم از اقتصاد، سياست و .... در برمي گيرد و از آنجا كه گذشتهي ملتهاي تحت ستم يا عقب نگه داشته شده حكايت ازآن دارد كه سيطرهي قدرتهاي استكباري برتمامي اموال اين قبيل كشورها و از جمله بر فرهنگ آنها صورت گرفته است و ايران نيز مستثني ازاين موضوع نبوده، رهبر كبيرانقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره)، فرآيند اصلاح يك مملكت را اصلاح فرهنگ آن دانسته و با تاكيدات فراوان همواره تلاش وافري درجهتگيري، سياستگذاري و اجرايي اين امور داشتند و براين اعتقاد بودند كه «تا فرهنگ يك مملكت اصلاح نشود و ملتها از نظر فرهنگي به باور قلبي براي رشد و توسعه نرسند، گام بيهوده برمي دارند». بنابراين دستور امام (ره) جهت تشكيل ستاد انقلاب فرهنگي و پس از آن شوراي عالي انقلاب فرهنگي دقيقا درهمين راستا صورت گرفت. اما با گذشت 27 سال ازعمرانقلاب اسلامي با واكاوي درعملكرد نهادهاي سياستگذاري و يا اجرايي درحوزه فرهنگ، شاهد فراز و نشيب و گاه انحراف در حيطه اجرا و عمل هستيم كه حكايت از حلقهي گمشدهاي به نام اعتدال فرهنگي دارد. لذا دراين نوشتار براساس اين مساله كه قانون اساسي يكي از وظايف مهم رهبري را در نظام جمهوري اسلامي اعلام سياستهاي كلي نظام مي داند، بنابراين سياست فرهنگي و خاستگاه فرهنگي سياستها از نظر ايشان مورد بررسي قرار ميگيرد. لذا قبل از پيش داوري در اين مورد، ابتدا به واژه شناسي فرهنگ، سياست فرهنگي، اعتدال فرهنگي و مهندسي فرهنگي ميپردازيم.
برخي فرهنگ را مجموعه اي پيچيده ازبينش ها، احساسات، ارزشها، انديشه ها، عقايد و رفتارهاي نسبتا پايدار و با دوام در يك جامعه مي دانند كه اين مجموعهي پيچيده معمولا درقالب آداب و رسوم، هنر، آموزش، زبان، ميراث فرهنگي و دين متجلي مي شود.
همچنين عده اي فرهنگ را مجموعه مركبي از ارزش ها، عقايد، هنجارها و نهادها در نظر گرفته كه در يك جامعه پذيرفته شده و پايداري آن به صورت غيررسمي و جمعي تخمين شده است. بنابراين فرهنگ چهار مولفه يا جزء اصلي دارد كه اين اجزا عبارتند از : 1- آگاهي وعقايد 2- ارزشها 3- هنجارها 4- نهادها2
اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه فرهنگ در هر نظام اجتماعي در ارتباط متقابل با ساير حوزه هاي نظام اجتماعي نظير اقتصاد، اجتماع، سياست و نظاير آن و همچنين فرهنگ ساير جوامع بوده و بر آنها تاثير گذاشته و تاثير مي پذيرد. فرهنگ اصولا با واژه هاي زير همراه مي شود: فرهنگي ملي، فرهنگ جهاني، فرهنگ ديني، فرهنگ اقتصادي، فرهنگ سياسي، فرهنگ اجتماعي، فرهنگ عمومي و ... .
2- سياست فرهنگي : « سياست فرهنگي در حقيقت همان توافق رسمي و اتفاقنظر مسئولان و متصديان امور در تشخيص، تدوين و تعيين مهمترين اصول و اولويتهاي لازم الرعايه درحركت فرهنگي است». درتعريفي ديگر « سياست فرهنگي را مي توان اصول راهنماي كارگزاران فرهنگي و مجموعه علائم و نشانه هايي دانست كه مسير حركت را نشان مي دهد». به عبارت ديگر« سياست فرهنگي را نوعي دستورالعمل فرهنگي كه روشنگر حركت است و يا معاهده اي كه سلسله اي از اولويتها و اصول و فروع يك حركت فرهنگي را رسميت ميدهد و همفكري و هم جهتي را با همكاري وهماهنگي توام مي كند» تعريف مي كنند.
اما ازهمه مهمتر اين كه سياست فرهنگي را سياست انقلاب اسلامي دانسته و چنين تدوين كرده اند كه انقلاب اسلامي بدين معناست كه فرهنگ اسلامي در كليه شئون فردي و اجتماعي كشوراصل، پايه و مبنا قرار گرفته است و بنابراين نبايد فراموش كرد كه انقلاب اسلامي حقيقتا انقلاب فرهنگي است. 3
3- رصد فرهنگي : عبارتست ازتحليل وبررسي ارزش ها ، نگرش ها ، هنجارها و رفتارهاي موجود در جامعه ، كه در سطح فرهنگ عمومي و ملي و خرده فرهنگها مي باشد كه براي مساله شناسي فرهنگي و پالايش جريانهاي فرهنگي توليد شده در حوزه هاي مختلف جامعه اعم از فرهنگ ديني، فرهنگ سياسي، فرهنگ اقتصادي، فرهنگ مدني و فرهنگ علمي انجام مي گيرد و هدف آن آيندهنگري فرهنگي و شناسايي به موقع جريانها و مسايل فرهنگي و ارائه راهبردهايي جهت مواجهه صحيح با آنها مي باشد .
4- اعتدال فرهنگي : روش يا جهت گيري فرهنگي مبتني بر مباني جهان بيني توحيدي، سيره ائمه معصوم ، انديشه هاي حضرت امام خميني (ره)، مقام معظم رهبري(مد ظله العالي) و قانون اساسي است كه بدور از هرگونه افراط يا تفريط در تمام حوزه ها صورت مي گيرد. دراين روش توجه به تمام زواياي فرهنگ ازهدفگذاري تا برنامه ريزي و اجرا با تاكيد بر كار كارشناسي شده و توجه لازم صورت مي گيرد.
5- مهندسي فرهنگي : مقام معظم رهبري درمورد مهندسي فرهنگي مي فرمايند: «يعني مشخص كنيم كه فرهنگ ملي، فرهنگ عمومي و حركت عظيم درون زا و صيرورت بخش و كيفيت بخشي كه اسمش فرهنگ است و در درون انسانها و جامعه بوجود مي آيد، چگونه بايد باشد. اشكالات و نواقصش چيست و چگونه بايد رفع شود.»4
برخي مهندسي فرهنگي را اينگونه تعريف مي كنند « مهندسي فرهنگي عبارت است از طراحي و محاسبات فني تا مرحله به اجرا رساندن و حداكثر الگو سازي درنتيجه بايد، بايدها و نبايدها مشخص شود تا به عنوان الگويي دراختيار مجريان قرارگيرد ».5
خاستگاه گروه دوم در سر ديگر طيف فرهنگي قرار دارد كه قايل به سخت گيري زياد و تفكر كنترل آميز و نظارت بسيار دقيق در همه زمينه هاي فرهنگ عمومي و حتي اخلاق شخصي هستند. برخلاف گروه نخست اين گروه از ترس هضم شدن در جريان جهاني فرهنگ، تلاش مي كند داشته هاي گذشته خويش را محصور در قالبهاي خاص نمايند تا از حركت توفنده جهاني سازي فرهنگي بتوانند در امان باشند. اين گروه نيز هرگز توانايي قابليت تبديل آرمانها را به اهداف و سپس به برنامه ندارد و در نهايت در حيطه اجرا عقب ميمانند. خوش بينانه ترين حالت براي مجريان معتقد به اين تفكر، در پيش گرفتن سياست حفظ وضع موجود است.
بررسي اين دو نگاه از بعد تئوريك و عملكرد اجرايي متوليان امورفرهنگي با تكيه برهمين دو ديدگاه، حركت به سمت سياست فرهنگي كه عاري ازهرگونه افراط و تفريط باشد و با جهت گيري اعتدال فرهنگي آغاز شود را ضروري ميسازد. به عبارت ديگر اعتدال فرهنگي نقطه گرانيگاه سياست فرهنگي جمهوري اسلامي است. نتيجه غايي دو نگاه افراطي درعرصه سياست فرهنگي « نخواستن يا نتوانستن » در ساماندهي امور فرهنگي است. گروه اول كه با ديدگاه جهاني شدن فرهنگ هرگز نخواستند از تهاجم فرهنگي بيگانه جلوگيري كنند و در مقابل آن نه تنها سياست تهاجمي را اتخاذ نكردند بلكه حتي سياست پيشگيري را تحت عنوان تبادل فكري و فرهنگي محور عمل قرارندادند.
و گروه دوم نيز در حركتي آشكار به خود باختگي محض رسيدند هرچند در نهان با سياست پيشگيري به دنبال مواظبت از داشته هاي خود بودند.
در حالي كه در تمام عرصه هاي فرهنگي برنامههاي مناسبي با استخراج از ايدئولوژي انقلاب و رهنمودهاي حضرت امام خميني ( ره ) و مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) در زمينه حركت فرهنگي صحيح مبتني براعتدال وجود دارد.
در واقع خاستگاه اعتدال فرهنگي مبتني بر نظر و سليقه شخص نيست بلكه برگرفته از متن اسلام است زيرا اسلام دين اعتدال است و فرهنگي كه تمام زواياي آن لزوما مي بايست براساس ايدئولوژي اسلامي هدفگذاري و اجرا شود جوهره آن امري غير از اعتدال نخواهد بود. و از سويي مدل حكومتي نظام سياسي جمهوري اسلامي، مدلي تك ساختي نيست كه به مقوله فرهنگ نگاهي تك سويه داشته باشد براين اساس هيچ مقوله اي در اين نظام سياسي جدا از فرهنگ و لوازم آن نبايد هدفگذاري و برنامه ريزي شود. در واقع فرهنگ اكسير بخشهاي ديگرمي باشد. به شرط آن كه برپايه اعتدال عمل شود.
شايد برخي تصور نمايند كه اين نوع نگاه اعتدالي به فرهنگ از سوي مقام معظم رهبري مربوط به دوران زعامت و رهبري ايشان مي باشد درحالي كه ديدگاه نافذ و عميق فرهنگي ايشان سابقه اي بس طولاني دارد . كه سعي مي شود از فرمايشات دوراني كه ايشان مسئوليت اجرايي نيز برعهده داشته اند استفاده شود .
الف – اعتدال در حوزه هنر
معظم له با تفكيك هنر انقلابي از هنرغيرانقلابي مي فرمايند « توقع انقلاب ازهنر و هنرمند مبتني بر نگاه زيبا شناختي درزمينه هنراست كه توقع زيادي هم نيست »7
ايشان در فرازي ديگر مي فرمايد : « توقع انقلاب از هنر و هنرمند يك توقع زورگويانه و زياده خواهانه نيست بلكه مبتني برهمان مباني زيبا شناختي هنراست. هنر آن است كه زيبائيها را درك كند. اين زيبائيها لزوما گل و بلبل نيست گاهي اوقات انداختن يك نفر در آتش و تحمل آن، زيباتر ازهرگل و بلبلي است. هنرمند بايد اين را ببيند، درك كند و آن را با زبان هنر تبيين نمايد »8
در دوران اصلاحات آثار زيادي در زمينه هاي مختلف هنري به دليل فضاي تساهل و تسامح بروز و ظهور پيدا كرد و آثار تخريبي فراواني را نيز بر جاي گذاشت. در اين فضا نشان دادن عيار هر كار فرهنگي و ميزان تطابق آن با ارزشهاي انقلاب اسلامي كار آساني نبود زيرا انجام اين اقدام موثر نه ازعهده عوام و توده مردم برمي آمد ونه نخبگان حوزه هنر پيشينه اي از يك تفكر صحيح و ارزشي در ذهن خود داشتند و تنها اندكي ازهنرمندان در ميدان عمل به دنبال اقدامي مؤثر بودند.
لذا ارائه الگو و ميزاني كه بتوان با آن، هنر ديني را از هنر غيرديني بازشناخت چندان وجود نداشت. برهمين اساس، سنگيني اين امرمهم برعهدهي رهبرفرزانه انقلاب قرارگرفت و دراين باره چنين فرمودند .« هنرملتزم ومتعهد يك حقيقت است وما بايد به آن اقرار كنيم، نمي توان بي هوا و با انگيزه هاي روزبه روز و احيانا پائين و پست يا ناسالم دنبال هنررفت و سرافراز بود»9
رهبر معظم انقلاب در فراز ديگري به هنرديني اشاره دارند و مي فرمايند: «هنرديني به هيچ وجه به معناي قشري گري و تظاهر ريا كارانه ديني نيست و اين هنر لزوما با واژگان ديني بوجود نمي آيد»10
ايشان در يكي ازمصاحبه هاي خويش مثال مي آورند مبني براينكه مي توان فيلمي را با نام پيامبر گرامي اسلام (ص) ساخت اما با محتواي ضد ديني . يكي از شاخصهاي ايشان در مورد هنر ديني اين است كه « آن چيزي كه درهنر ديني به شدت مورد توجه است، اين است كه اين هنر درخدمت شهوت و خشونت وابتذال و استحاله هويت انسان و جامعه قرارنگيرد »11
ب- اعتدال در حوزه سينما
توجه به كليت و همه شعبه هاي فرهنگ از يك سو و همچنين توجه به همه جنبه هاي يك امرهنري به طور اختصاصي از سوي ديگر، به عيان نگاه اعتدالي معظم له را به اثبات مي رساند. ايشان درمورد ارزش سينما مي فرمايند :
«ما همان طور كه براي همه شعبه هاي فرهنگ و براي رسيدن به مقاصدي كه جزء ايده آل هاي نظام جمهوري اسلامي ايران است ارزش فراوان قائليم طبيعي است كه براي هنر و شاخه هاي آن في حد ذاته به عنوان يك وسيله برتر ارزش قائليم» اما درفراز ديگري مي فرمايند «من به سينما نگاه مي كنم . ببينيم وجود سينما به چه قيمتي تمام مي شود.... آن سينمايي كه حاصل پيام مورد قبول ماست و مقصود مورد تصديق و تاييد اسلام و انقلاب را حاصل مي كند، ما برايش خيلي احترام قائليم . و آن سينمايي كه در جهت ضد اين مقصود حركت مي كند ، نه بودنش را به مصلحت مي دانيم و نه برايش ارزش قايل هستيم ... بنابراين ما براي سينما – اگرسينماي مطلوب باشد از بسياري ازشاخه هاي هنر بيشتر ارزش قايل هستيم زيرا چگونگي ابلاغ پيامش از بسياري ديگر از شاخه هاي هنر بهتر و برجسته تر و ارزنده تر است »12
وقتي معاون امورسينمايي وزارت ارشاد در زمان رياست جمهوري معظم له ازايشان درخصوص محتوي وجنبه هاي مختلف آثار يك فيلم سوال مي كند، ايشان مي فرمايند « هيچ منافاتي ندارد كه فيلم هم آگاهي بخش و هم مجذوب كننده باشد بنابراين كلمه سرگرم كننده به كار نمي بريم اما جاذبه درفيلم يك عنصر اصلي است يعني اگرفرض كنيم يك فيلمي برترين پيامها را دارد اما جاذبه ي لازم را نداشته باشد گويي كه هيچ كاري انجام نشده .... »
ايشان در فرازي ديگر از مصاحبه مي فرمايد «بعضي خيال مي كنند.... بين جاذبه داشتن يك فيلم و پيام داشتن منافات هست، يعني اگريك فيلمي اسلامي و انقلابي شد بايد قبول كرد كه يك مقداري بي جاذبه است و به عكس اگراسلامي وانقلابي نبود ، حتما با جاذبه است . درحالي كه اين معادله درستي نيست. و چنين فرمولي را قبول نداريم... آن چيزي كه درفيلم و درسينما براي ما اصل است پيام است. وجاذبه براي ما به عنوان يك ابزار اجتناب ناپذير و محتوي يك هدف و مقصد، درعقيده است »13
گرچه از منظرگاه كساني كه قائل به ديدگاه تساهل و تسامح هستند نظارت بر امور فرهنگي به مبناي غل و زنجير كردن فرهنگ و هنر تلقي مي شود اما بسياري از دولتها امروزه تمام تلاش و سعي خود را براي حراست از كيان فرهنگي خويش به كار مي گيرند؛ همان كاري كه حتي كشورهاي اروپائي در مورد كنترل فيلمهاي هاليودي انجام مي دهند زيرا آثار مخرب آن را و لطمه به فرهنگ وادبياتشان را كاملا حس مي نمايند. بنابراين در كار فرهنگي ضروري است تا فرهنگ كشور با برخورداري ازاستانداردهاي لازم بتواند درمقابل زلزله تهاجم فرهنگي مقاومت كند.
زيرا غرب با كمك ابزارهاي رسانه اي كه دراختيار دارد تلاش مي كند فرهنگ خاص خود را به جهان تزريق كند واستيلا بخشد .آيا مي شود درمقابل اين اقدام منفعل عمل كرد؟ ضمن اينكه درسراسرتاريخ يكي از وظايف مهم حكومتها به خصوص حكومتهايي كه برمبناي حق بنا شده اند، رشد فضيلت ومعنويت درميان ملتهايشان مي باشد. لذا براي رسيدن به اين امرمهم داشتن آرمان ، هدف ، برنامه ومديران كارآمد و متخصص ضروري است. مقام معظم رهبري درمورد وظيفه دولت ومسئولين درقبال امورسينما مي فرمايند :
« دولت جمهوري اسلامي ومسئولين فرهنگي كشور نمي توانند ازسينما غافل بمانند وعدم غفلت ازسينما به معناي اين است كه اجازه داده نشود به آن كسي كه ته كفش نوكرهاي شاه را مي ليسيده ، امروزه براي مردم خدمت بكند واحيانا به مردم وانقلاب ازپشت خنجربزند .... ما نمي توانيم انقلاب ومردم واحساسات مردم وحزب الله را كه در دفاع ازانقلاب مصمم وجدي هستند به وسيله كارگردانهايي كه تا ديروز هركاري مي خواستند مي كردند وبا هرسازي كه مايل بودند، مي زدند ومي رقصيدند . وبه خاطراينكه ما مي خواهيم حفظ حرمت آنها را كرده باشيم اينها را ناديده بگيريم. اصلا چنين چيزي معني ندارد اين ازهمان مواردي است كه بنده مي خواهم بگويم چنين كارگرداني كه مردم واحساسات و ارزشهايش را ناديده مي گيرد، نباشد بهتر است .»14
از جمله مباحث چالش برانگيز كه منجر به افراط و تفريط و يا خروج ازاعتدال فرهنگي مي شود نوع نگاه به نظارت برامور فرهنگي است. فرو ريختن پايه هاي حكومت استبدادي پهلوي با فرهنگي التقاطي ازايران باستان وغرب وايجاد حكومتي مبتني بر ايدئولوژي اسلامي بعد نظارتي را درنظام جمهوري اسلامي دچار مشكلي دو چندان مي كند. برهمين اساس است كه ما ازپسوند « انقلابي » براي هنرمند يا آثار فرهنگي استفاده مي نمائيم . اين قسم ازقضاوت درمورد امرمهمي چون نظارت در ديگر نظامهاي سياسي چندان قابل طرح نيست . مقام معظم رهبري ازهمين منظر به امر نظارت توجه جدي دارند و مي فرمايند :
«... اگر نظارت يك چيزي شامل هدايت و كنترل و احيانا جلوگيري ازبدي هاست ، بله بايد نظارت كند و اگر غير از اينهاست نظارت كافي نيست وبه اعتقاد من دولت بايد درمسايل مربوط به سينما حضور و دخالت فعال داشته باشد وهنرمند انقلابي را به معناي واقعي تشويق كند. يعني به او كمك كند وامكانات در اختيارش بگذارد و معروفش كند ...»
نظارت « اينجا صرفا به معناي مچ گيري وبرخورد تلقي نمي شود چه بسا دستگيري ومساعدت لازمه آن باشد واين درصورتي است كه معياري براي شناخت تمايز اثرخوب ازاثر هنري بد وجود داشته باشد.
معظم له درهمين مورد مي فرمايد :« اين ممكن نيست ما سينماي فارسي را بدست كساني بدهيم كه با انقلاب آشتي نيستند ، يعني ممكن نيست ايمان عمومي مردم كه حاضرند برايش جان فدا كنند واين انقلابي كه براساس مترقي ترين هدفها دردنياي امروز شكل گرفته ، اختيار بخش عظيم وبرجسته ي فرهنگ وتغذيه فرهنگي مردمش را دست كساني بدهيم كه ايده آل ها ومردم وانقلاب را قبول ندارند !! چنين چيزي ممكن نيست بنابراين دولت دراين زمينه بايد حضور داشته باشد ».
بنابراين دونوع نگاه به نظارت دولت درامر فرهنگ وجود دارد : نگاه اول نگاه ليبرالي است . دراين نگاه بايد تمام تلاش دولت را جهت محدود نمودن عرصهي دولت به كار گرفت تا به آزادي فرد لطمه نزند. ونگاه دوم، نگاه اسلامي است . اين نگاه با پرهيز ازدو نگاه افراطي وتفريطي راه ميانه واعتدال رابراساس ارزش گذاري كارفرهنگي وتناسب وميزان تقارن آن با ملاكهاي انساني واسلامي هدف قرارمي دهد. ضمن اينكه درغرب هم اينگونه نيست كه دخالت دولت درعرصه فرهنگ وجود نداشته باشد. بلكه براساس ارزش گذاري مبتني برايدئولوژي غالب خود كنترل ونظارت صورت مي گيرد . امروزه دخالت دولت درفرهنگ امري ضروري است . براي اينكه دولتها دراداره ومديريت جامعه و اعمال كنترل برمتغيرهاي اجتماعي وجهت دارنمودن آنها ناگريزند كه امورجامعه وزندگي اجتماعي را در مفهوم فرهنگي آن به طرحهاي جزيي تجزيه كنند ومديريت فرهنگي را درسرلوحه برنامه هاي خود قراردهند . از ديدگاه مقام معظم رهبري كارفرهنگي به ميزان نزديكي يا دوري به ارزشهاي مورد نظر انقلاب واصول اساسي آن درجايگاه مثبت يا منفي قرارمي گيرد. براين اساس ايشان كارهاي فرهنگي منفي را نيز يكسان نمي بينند ازمنظر ايشان كارفرهنگي منفي سه نوع است .
« يك نوع آن نوشته يا كتابي كه يك منطق يا سخن غلط است اما نويسنده آن صرفا به دنبال اين است كه نظرمخالفش را بيان كند و هدف وانگيزه ديگري را ندارند. اين منطقي است زيرا باعث رشد علم مي شود .
نوع دوم انگيزه آن صرفا ارائه يك سخن يا يك نظرفلسفي يا اجتماعي وسياسي نيست بلكه جزئي ازچارچوب يك طرح براندازي است . نشر اين هم مضراست . گاهي خود فرد هم نمي داند دشمن ازاو سوء استفاده مي كند . اينجا فرد به مجرد فهميدن بايد عقب بكشد اگرازاشتباه خود برنگردد دربراندازي شريك است .
نوع سوم آن كارفرهنگي كه اثرش آني است وقابل پاسخگويي نيست . نمونه آن عكسهاي مستهجن و... است جلوي اين كاررا بايد گرفت اين مميزي واجب است . وظيفه وزارت ارشاد ... ووظيفه همه است ».15
اگر بر اساس دونگاه افراطي ويا تفريطي به اين سه نوع كارفرهنگي منفي نگريسته شود نتيجه مشخص است زيرا درنگاه ليبرالي هرسه نوع كارفرهنگي تحت عنوان آزادي قلم وانديشه يا اثرهنري توجيه مي شود ولزوما مميزي يا نظارت معنا ومفهوم پيدا نمي كند ودرنگاه دوم كه تفريطي است علاوه بربرخورد با نوع دوم وسوم حتي با نوع اول نيزمي بايست برخورد صورت گيرد درحالي كه معظم له بين سه نوع كارمنفي تفكيك قائل مي شود .
ايشان درمورد مطبوعات نيزتقسيم بندي ومرزبندي خاصي را دارند :« يك قسم مطبوعاتي كه نظام را قبول دارند اما چه بسا اعتراضاتي به برخي از كارهاي دولتها هم داشته باشند .اينها فضا را متشنج نكنند ونظام را تضعيف نكنند .قسم دوم مطبوعاتي كه نسبت به نظام جمهوري اسلامي بي تفاوتند وبيشتر كار علمي وادبي صرف انجام مي دهند وقسم سوم مطبوعات معاند يا دگرانديش است .»16
مهمترين مشخصه اين تقسيم بندي رسيدن به نقطه اعتدال است كه مي بايست درسياست فرهنگي مورد توجه قرارگيرد .
وقتي صحبت ازاعتدال درهدفگذاري مي شود يعني ابتدا بايد نقطه آسيب پذيري را درجايگاه هدف رصد كرده باشيم . چه بسا هدفگذاري مبتني بر آرمان صورت نگرفته باشد واين ازاولين مراحل خروج از اعتدال فرهنگي است لذا تناسب بين اهداف و آرمان ازاهميت بالايي برخوردار است. درنظام جمهوري اسلامي ايران آرمانهاي والايي قراردارد كه درانديشه هاي حضرت امام خميني ( ره ) ومقام معظم رهبري موج مي زند. آرمانخواهي مردم متدين وانتخاب آرمانهاي ارزشمند توسط شهداي گرانقدر همگي نشان ازمنبع لايزال الهي آرمانها مي دهد كه همانا قرآن وعترت سرچشمه تمام آرمانهاي مقدس است . اگربپذيريم كه انقلاب اسلامي يك انقلاب فرهنگي است، در واقع اصلي ترين دغدغه آن احيا باورها و ارزشهاي اصيل اسلامي بوده وارزشهاي فرنگ منحط قبل ازخود را ترد كرده است و ارزشهاي مبتني براسلام را احيا مي كند .
اين امر حكايت از درايت رهبران الهي اين نظام دارد. بعد ازاستخراج آرمانها مرحله ترسيم چشم انداز وافق فرهنگي مي بايست مشخص گردد. دراين مرحله شناخت صحيح فرصتها وتهديدات فرهنگي است كه امري بسيار ضروري است . ايدئولوژي الهي واسلامي نظام جمهوري اسلامي يك ايدئولوژي ودين آسماني است كه مكاتب دست ساز بشري كه فرهنگ را براي رسيدن به مطامع دنيوي ترسيم مي كنند به مقابله و رويارويي با آن برميخزند عدم درك اين موضوع برخي را به تساهل سوق مي دهد. به گونه اي كه هرگز آنها را واداربه اتخاذ يك استراتژي صحيح براي حركت فرهنگي نمي كند. بنابراين لازمه خلق چشم انداز وبناي يك استراتژي قوي، فعال، پرتحرك، شناخت فرصتها وتهديدات فرهنگي و باوربه تهاجم فرهنگي دشمنان مي باشد. دراينجا نگاه واقع بين يك نگاه اعتدال گراست .زيرا چشم را نه برداشته هاي فرهنگي خود ونه برتهديدات دشمن هرگز نمي بندد .
زاويه ديگر درمبحث اعتدال فرهنگي انتخاب واستخراج اهداف است. شايد بتوان به جرات گفت اگر ازدوگروه فرهنگي جامعه سوال شود، اهداف فرهنگي نظام چيست؟ پاسخ روشني نتوانند ارائه دهند زيرا هدف را كسي ترسيم مي كند كه به حركت تهاجمي فرهنگي اعتقاد داشته باشد. نه گروهي كه مرعوب فرهنگ غرب شده اند ونه گروه دوم نيز كه آرمانها را آنقدر قدسي مي پندارند كه هرگز حاضر به زميني كردن آن نيستند . درحالي كه آرمانهاي مقدس ضرورتا مي بايست به هدف تبديل شوند تا بشريت بتواند نقشهي خود را پيدا كند وبراساس آن حركت نمايد .
يكي ديگراز زواياي اعتدال فرهنگي، سياستگذاري فرهنگي است و حيطه سياستگذاري ازجمله مقوله هايي است كه خروج ازاعتدال فرهنگي را توسط سياستمداران ما بخوبي نشان مي دهد .
اتخاذ سياست توسعه ناموزون وعدم اتخاذ يك ارتباط سيستمي بين حوزه هاي مختلف فرهنگي ازجمله اشتباهات نابخشودني است . سياستگذاران به جاي آن كه فرهنگ ، اقتصاد ، سياست و اجتماع را دريك سيستم ببينند، هركدام را به يك نظام مجزا تعريف كردهاند وهربخش بدون توجه به ديگربخشها و درنهايت همه بخشها بدون توجه به مقوله فرهنگ راهي را طي كردند كه هنجارها وارزشهاي غيرفرهنگي رواج گسترده اي پيدا كرد. درحالي كه اگرمي خواستيم به سمت احياء ارزشهاي انقلاب اسلامي واهدافش حركت كنيم بايد به رويكرد فرهنگي كل نظام توجه مي شد .
چگونه ممكن است بخشهاي اقتصاد ، سياست و اجتماع نسبت به كاركردهاي فرهنگ درعرصه خود حساس نباشند؟ به عنوان مثال عدم وجود الگوي مصرف دربخشهاي مختلف اقتصادي حاكي از داشتن يك اقتصاد بدون فرهنگ است . حركت درحوزه سياست بخصوص تبعيت ازقانون « همه يا هيچ» به تصوير كشيدن فضاي سفيد وسياه وائتلاف ودشمني و ... حكايت ازنبود وجود فرهنگ دراين عرصه است . ودربخشهاي سياست خارجي نيزاين امر وضوح بيشتري دارد.بنابراين اگربه تعبيرمقام معظم رهبري فرهنگ ثقل اكبراست، جايگاه آن درسياستگذاري نظام كجاست؟ درحالي كه فرهنگ به دليل چندلايه بودن ، پيچيدگي ها وچند بخشي بودن آن درتعامل دائمي و تاثيرگذاري و تاثير پذيري مداوم است وضرورت دارد كه دررصد فرهنگي سايربخشها لحاظ شود.17
براساس رويكرد سيستمي براي تعيين رابطه بين بخشهاي مختلف جامعه آن را به چهار بخش فرهنگ ، اجتماع ، سياست واقتصاد تقسيم مي كنند كه به منزله چهار خرده نظام عمل مي كنند. در اين زمينه نظام اقتصادي به انطباق وسازگاري با محيط مي پردازد. نظام سياسي وظيفه تعيين اهداف جامعه را برعهده دارد .وافراد جامعه اين اهداف را همراهي مي كنند. نظام اجتماعي بروحدت وهماهنگي جامعه تاكيد دارد وازطريق قواعد وهنجارها به اهداف مي پردازد. نظام فرهنگي هم معطوف به حفظ الگوهاي فرهنگي وارزشهاي فرهنگي فراگير درتمام خرده نظامها ازيك سو وهدايت نهادهاي فرهنگي وديني وارزشهاي فرهنگي عمومي است ولذا چهاربخش فوق دريك رابطه وتعامل ارگانيك بايكديگر قراردارند .
زاويه ديگر دراعتدال فرهنگي بعد اجرايي آن ونهادها وسازمانهاي متولي است .
عدم اعتدال دربخشهاي گذشته بيشتر دراين حيطه ظاهر مي شود زيرا مفاهيم، دراين حوزه تبديل به مصاديق ميشود وبعد كيفي فرهنگ دراين بخشها تبديل به كميت، علائم ونشانه ها مي شود كه مي توان با انگشت اشاره آن ها را بطور ملموس وعيني نشان داد . وبرهمين اساس نگاههاي سطحي، بيشتراين بخش را مورد قضاوت قرارمي دهند .
از اين رو اعتدال دربرنامه ريزي واجرا ازمهمترين اولويتهاي اين بخش است واگربراي اين موضوع اهميت ويژه قائل شويم، بايد به جرات بگوييم مديريت فرهنگي را به خوبي انجام داده ايم .
ديدگاههاي خارج اززاويه اعتدال، با تغيير پي درپي مديران تلاش دارند اين بخش ازفرهنگ را به زعم خود دچارتحول نمايند. درحالي كه اين گونه نيست . زيرا درابتداي انقلاب تصور براين بود كه اگرمديران متعهد ويا مديران مشخص براين بخش حاكم شوند تحول فرهنگي صورت مي گيرد ولي گذرزمان بخوبي نشان داد كه مساله به اين راحتي هم نيست زيرا توسعه فرهنگي مجموعهيي ازمديريت، ساختار ونهاد وروش وابزار است كه مي بايست دريك برنامه جامع به آن نگريسته شود در حاليكه تفكرجامع نگري حاكم برمديريت فرهنگي نبود. برهمين اساس پيوند حوزه و دانشگاه يا پيوند علوم وارزشها درحد يك كارشكلي ونه محتوايي وصرفا به صورت شعاري به روند خود ادامه مي دهد. نتيجه اينكه اعتدال فرهنگي مي بايست به عنوان يك پروسه ازحيطه آرمان ، چشم انداز واهداف مشروع وارد و درمرحله سياستگذاري وبرنامه ريزي شده ودرنهايت مديريت فرهنگي ساري وجاري شود .
مهندسي فرهنگي كشور درواقع طراحي وتدوين يك مسيراست . مسيري براي توسعه يافتن وتوسعه اي كه رنگ وبوي تكامل بشري از آن متصاعد مي شود . به عبارت ديگر مهندسي فرهنگي تدوين راهي است براي خروج ازوضع موجود ونيل به اهدافي كه ازدرون آرمانها ، زميني وعيني شده است .
تجربه فرهنگي سالهاي گذشته واكنون كشورنشان مي دهد كه تغيير وجابجايي مديران فرهنگي براساس تصميمات سليقه اي وبانگاه جزيي درحوزه فرهنگ درهردوره ودولتي باعث شده تا فرهنگ كشوردرمسيري مشوش وناكجا آبادي ، ازاهداف وآرمانها دوربماند وازسويي راه را برهرگونه ارزيابي ونقد اصولي نيزبندد. بنابراين فرهنگ كشورنيازمند برنامه اي جامع، مدون وقابل وصول است .كه بي شك بتواند تمام حوزه هاي سياست ، اقتصاد ، اجتماع وفرهنگ را دريك نگاه سيستمي دربربگيرد واين برنامه چيزي جز « مهندسي فرهنگي » نيست . بنابراين وقتي صحبت ازنگاه سيستمي به موضوع مي شود، درواقع تاكيد بريك نگاه اعتدالي است . همانگونه كه گفته شد فرآيندي كه درمهندسي فرهنگي طي مي شود، ابتدا سرنوشت وشناخت نسبت به آرمانها است و درمرحله بعد تبديل آرمانها به چشم انداز وسپس به اهداف ودرنهايت سياستگذاري ، برنامه ريزي ومديريت فرهنگي است .
برخي پيش نيازمهندسي فرهنگي را رصد فرهنگي مي دانند يعني وضعيت فرهنگي كشور را با يك نگاه عينيت گرا هم درسطح فرهنگ عمومي وهم درسطح خرده فرهنگهاي موجود درجامعه بررسي كنيم وبا كالبد شكافي فرهنگي جامعه شناخت نسبت به آرمانها بوجود ميآيد ودرمرحله بعد تبديل آرمانها به چشم انداز وسپس به اهداف ودرنهايت سياستگذاري ، برنامه ريزي ومديريت فرهنگي است.
به تعبير ديگر رصد فرهنگي يعني ديده باني كردن فضاي فرهنگي كشور ويا نوعي مساله يابي ومساله سنجي فرهنگي كه بايد درسطوح مختلف با لحاظ مقاطع زماني گذشته ، حال و آينده پي گيري شود. در واقع تا شناختي ازمحيط داخلي وخارجي صورت نگيرد، تاثيرگذاري يا تاثير پذيري اين دو محيط برهم صورت نمي گيرد.
مقام معظم رهبري مهندسي فرهنگي كشوررا باعنوان مهمترين تكليف وكار درجه اول شوراي عالي انقلاب فرهنگي ذكرمي كنند ومي فرمايند: « يكي ازمهمترين تكاليف يا دردرجه اول مهندسي فرهنگ كشور است ، يعني مشخص كنيم كه فرهنگ ملي ، فرهنگ عمومي وحركت عظيم درون زا وصيرودت بخش وكيفيت بخشي كه اسمش فرهنگ است .ودردرون انسانها وجامعه بوجود مي آيد ، چگونه بايد باشد ، اشكالات ونواقصش چيست وچگونه بايد رفع شود ، كندي ها و معارضاتش كجاست ؟ مجموعه اي لازم است كه اينها را تصوير كند وبعد مثل دست محافظي هواي اين فرهنگ را داشته باشد ...»18
معظم له براي اتمام حجت وتاكيد برخواسته خويش به عنوان يك ضرورت انكارناپذير به شوراي انقلاب فرهنگي مي فرمايند : « تشكيل اين شورا ووارد كردن افراد با فكر وبا انگيزه براي تصميم گيري درباره فرهنگ كشور كمك قانوني وحيثيتي وهرچه كه لازم است نسبت به اين شورا ، اين كاري است كه به عهده ي من است اما ازاينجا به بعدش به عهده ي شما .من به آن دوست گفتم كه بنده با شما پيش خداي متعال احتجاج خواهم كرد وبه پروردگار خواهم گفت ، من بهترين كساني را كه مناسب اين كارمي شناختم ، دراين شورا جمع كردم. شما به خداي متعال بايد جواب بدهيد ، هرچه كه فكر مي كنيد بايد پيش خداي متعال گفت، آن را بيان كنيد وبه فكرش باشيد. حالا اين را مي خواهم به شما عرض بكنم كه مسئوليت اين شورا به خاطراهميت وسنگيني مساله فرهنگ وعلم، مسئوليت سنگيني است منتها ثقل اكبر دراين جا فرهنگ است . چون هم خود علم وآموزش وهم جهت گيري وكيفيت و رويكردهاي مختلف آن تحت تاثير فرهنگ عمومي جامعه است »19
از جمله محورهاي كاري كه معظم له توجه شوراي عالي انقلاب فرهنگي را به آن جلب نمودند « فرهنگ ملي » است. ازديدگاه ايشان فرهنگ يك ملت منشا عمده تحولات آن ملت است وجرياني دو سويه است يعني هم تاثيرگذار وهم تاثير پذيراست. اما ازفرهنگ مهمترفرهنگ ملي است زيرا فرهنگ ملي عاملي است كه يك ملت را به ركود وخمودي يا تحرك وايستادگي ، صبر وحوصله يا پرخاشگري و بي حوصلگي، اظهار ذلت درتقابل با ديگران ويا احساس غرور درمقابل ديگران به تحرك وفعاليت توليدي ويا به بيكاري وخمودي تحريك مي كند ».20
يكي ديگر از انتظارات ايشان ازشوراي عالي انقلاب فرهنگي، اصلاح جهت گيري غلط فرهنگي دركشور است كه درذيل مهندسي فرهنگي كشور مي بايست صورت گيرد. معظم له به دليل وضعيت فرهنگي دوران اصلاحات وانحرافها افراط گريها و بدعتهايي كه در زمينه فرهنگ صورت گرفت، تشكيل دولت اصولگرا و گرايش جديد مردم به تفكر اصولگرايي را يك فرصت خوب دانسته وتاكيد نمودند كه شوراي مذكور ازاين فضا بهره لازم را جهت اصلاح جهت گيري غلط فرهنگي داشته باشند .
« اين وضع جديدي كه دركشور بوجود آمده است وتشكيل دولت وگرايشي كه امروز درعموم مردم و در دولت مردان مشاهده مي شود ،اين نويد را مي تواند بدهد كه اوضاع براي برگرداندن جهت گيري غلط، اوضاع مساعدي است .»21
معظم له درحركتي بسيار شفاف، شوراي عالي انقلاب فرهنگي را به عنوان قرارگاه مقدم فرماندهي فرهنگي به دوقسم يا دوبخش سازماندهي ودرنهايت جهت دهي تقسيم مي نمايند: يكي عقبه فكري وعلمي كه ضرورتا مي بايست مطالعه وكارهاي علمي وفكري درآنجا صورت گيرد مانند دانشگاهها وحوزه ها علميه ودوم خط مقدم اجرايي كه عبارتند از: دولت ، مجلس ومجمع تشخيص مصحلت نظام وحتي دستگاه قضايي كشور. ايشان توجه شورا را از چهار وزارتخانه مربوطه به تمام دستگاهها معطوف مي نموند به گونه اي كه تمام زواياي كشور حتي زندان و كيفيت آن را نيز دربرمي گيردواين همان نگرش سيستمي واعتدالي به موضوع فرهنگ است كه مي بايست درمهندسي فرهنگي به آن توجه شود .
از جمله نكات ديگر كه بايد در مهندسي فرهنگي برآن تاكيد داشت عبارتنداز : آسيب شناسي فرهنگي ، ايجاد وحدت درساختارهاي فرهنگي ويا نزديك كردن ساختار ها به يكديگر ، نزديك كردن روشها ، هدف گذاري آرمانها و حتي تمايزبين هدف و آرمان براي ارزيابي كارفرهنگي ، ايجاد آشتي وهماهنگي ميان مهندسي فرهنگي ومهندسي اجتماعي ،اقتصادي وسياسي وشفاف كردن تكيه گاه امورفرهنگي به ايدئولوژي وجهان بيني .تصوير مهندسي فرهنگي به عنوان يك پروسه نه يك پروژه ،استخراج فرهنگ آرماني ازعالم ذهني و آوردن آن به عالم عيني ،هماهنگ سازي نظامهاي موجود (سياست، اقتصاد، فرهنگ واجتماع) با فرهنگ ديني ،ارزشها ،باورها واعتقادات ...
ب – پالايش فرهنگي ازمظاهر غرب
از جمله راهكارهاي اعتدال فرهنگي علاوه برصيانت ازمرزهاي فرهنگي پالايش فرهنگ كشور از اضافات وآلودگيهاي فرهنگ و مظاهر غرب است رهبرمعظم انقلاب دراين خصوص مي فرمايد « ما درزمينه فرهنگي براي اينكه بتوانيم دربرابر تهاجم سيل آساي فرهنگ غربي كه ازصد سال پيش يا زودتر عليه ما شروع شده وهمچنان ادامه دارد بايستيم ومقاومت كنيم وآن را پس بزنيم . احتياج داريم به آن مظاهرغلطي كه ازآن فرهنگ برما تحميل كردند بتازيم، يعني اختياج به يك تهاجم فرهنگي داريم و فكر ميكنم اين كار به سياستگذاري همه جانبه پختهي سنجيده احتياج دارد وشوراي عالي انقلاب فرهنگي بهترين جايگاه و بهترين مرجع است براي اين كه بتواند يك چنين سياستگذاري را بكند »22
مركزثقل درخواست معظم له ازشوراي عالي انقلاب فرهنگي اتخاذ روش تهاجمي است زيرا برخورد منفعلانه وحركت عادي وبدون دغدغه ياراي مقابله با مظاهر فساد انگيز فرهنگ غرب را ندارد و به همين دليل مهمترين جهت گيري، اتخاذ يك روش هجومي است ايشان درفرازي ديگرمي فرمايند:
« بنابراين ما براي احياء فرهنگ اسلامي وپالايش صحيح اين فرهنگ احتياج داريم به اين كه مدتي سخت گيرانه با مظاهر فرهنگ غربي چه درزمينه هاي ذهني وچه درزمينه هاي عملي مبارزه كنيم . و حتي به آن فرهنگها تهاجم كنيم . زيرا درهمه ميدانها بهترين دفاع هجوم است و آن كسي كه هجوم مي كند ، درحقيقت ازحيثيت وموجوديت خودش دفاع كرده است.»23
علت هجوم فرهنگ غرب به فرهنگ اسلامي ما كاملا روشن است زيرا ما به لحاظ شرايط خاص وتجربه چندين هزارساله فرهنگي ودينداري واينكه دين وفرهنگ پرچمدار تحولات وجريان ها درايران بوده است به خصوص انقلاب اسلامي كه دقيقا برآمده ازبطن همين فرهنگ ديندار مردم است و عامل پايداري ما دربرابر تمام فشارها بوده است. غرب با درك اين موضوع تمام توانش را براي تخريب وتضعيف عامل هويت بخشي ومقاومت پذيري ما به كار گرفته است برهمين اساس ما نيازداريم به طوردائم فرهنگ كشور را رصد كنيم وبا شناخت ازروزهاي موجود، كاستي ها وفرآيندهاي شكل گيري، پردازش ونمودهاي عملي رفتاري ، وزمينه سازي فرهنگي كشور را فراهم وازتمام داشته هاي خود براي صيانت ازفرهنگ خويش وحمله به مظاهر فساد انگيز غرب استفاده كنيم. به عنوان مثال درحالي كه فرهنگ اسلامي ما داراي روحيه جمع گرايي است ومنافع جمع را برمنافع فرد ترجيح مي دهد، اقتصاد غرب روحيه فردگرايي را اولويت مي بخشد، برهمين اساس درفرهنگ آمريكا لذت ارزش محسوب مي شود ودر اقتصاد سود بيشتر هدف قرارمي گيرد زيرا براساس فرهنگ ليبرالي و لذت گرا فردمي گويد «المأمور معذور» درحاليكه درفرهنگ اسلامي «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيه»ديدگاه حاكم برتفكر معتقدان به اين آئين است .
براين اساس استخراج اين اصول ازمتن دين ازجمله كارهايي است كه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مي بايست به بشريت امروز كه درحيراني وسرگرداني بسرمي برد، درقالب فرهنگي هجومي وتهاجمي ارائه دهد .
مقام معظم رهبري درمورد برخورد با فرهنگهاي ديگر راهكارجاذبه ودافعه را ارائه مي فرمايند :« دراين جا دو چيز وجود دارد يكي خوب ويكي بد. خوب عبارت است ازاين كه يك فرهنگ داراي عناصر زاينده وپويا ومفيد وسازنده بايد فرهنگهاي ديگررا جذب كند واين دراسلام نه فقط مورد نهي قرارنگرفته ، بلكه حتي مورد امر هم قرارگرفته است . كه « اطلبو العلم ولو با لصين » دررابطه با همين مطلب است لذا نه تنها اين چيز بدي نيست بلكه چيزي لازمي هم است زيرا شرط زنده ماندن واستمرار يك فرهنگ اين است كه دائم جذب و دفع داشته باشد و دركنار فرهنگهاي ديگر بده بستان هم داشته باشد. يعني از عناصر مفيد و مثبت خودش چيزهايي را صادركند وبدهد به فرهنگهاي ديگروازعناصر مفيد ومثبت وسازنده فرهنگهاي ديگريك چيزيهايي را جذب كند وبگيرد. وچون يك جانبه نمي تواند باشد لذا اگر دو جانبه شد موجب پويايي وتكامل فرهنگ خواهد بود كه اين همان چيزخوب است » ايشان درفرازي ديگر روي ديگر سكه را فاش مي سازد ، همان وجهي كه مرعوبين عرصه فرهنگ بدون اختيار دچار سرسپردگي نسبت به آن شده اند « واما آن چيز بداين است كه يك فرهنگ بدون اين كه خودش اختيار داشته باشدو بدون اينكه خودش قدرت انتخاب داشته باشد.... ديگران كه بيگانه ازاين فرهنگ و صاحبان آن هستند و چيزي را به اين فرهنگ تزريق كنند، نه تنها مأمون ازاين نخواهد بود كه چيزهايي عنصروعناصر غيرسازنده و غيرهدايتگر را به آن تزريق كنند ، بلكه آن چيزهاي مضروگمراه كننده را به او تزريق مي كنند كه ما درگذشته آلوده به آن بوديم ..... لذا به اين نتيجه مي رسيم كه وقتي يك ملتي دريك حالتي اختياري پذيراي فرهنگ بيگانه شد همان چيزي ازفرهنگ بيگانه را مي گيرد كه آن بيگانه مي خواهد به او بدهد ونه آن چيزي را كه لازم دارد »24
ج- نظارت دربعد حكومتي
راهكار ديگري كه به اعتدال فرهنگي مي انجامد، بعد نظارتي درامورفرهنگي است كه بيشتر به مديريت اجرايي وحكومت برمي گردد. همانگونه كه درابتداي بحث اشاره شد درپاسخ به دوديدگاه افراط و تفريط در عرصه فرهنگ، مقام معظم رهبري نه معتقد به سياستهاي بازوبدون قيد وبند است ونه معتقد به سياست حصار و قالب گيري خاص است. لذا راه حل پيشنهادي در اين عرصه عبارت است ازاينكه « درمقوله فرهنگ، رفتار حكومت بايد دلسوزانه ومثل رفتار باغبان باشد ، باغبان به هنگام نهال مي كارد، به هنگام آبياري مي كند ، به هنگام هرس مي كند ، به هنگام سمپاشي مي كند وبه هنگام هم ميوه چيني. بايد فضاي فرهنگي كشور را باغباني كرد يعني مسولانه وبا دقت اين مقوله را دنبال كرد »25 ايشان وظيفه حكومت را اينگونه بيان مي دارند :« عبارت است ازنظارت هوشمندانه ، متفكرانه ، آگاهانه ، مراقبت ازهرزرويي نيروها وهرزه روي علف هرزها ، هدايت جامعه به سمت درست، كمك به رشد ترقي فرهنگي افراد جامعه .... ما نه معتقد به ولنگاري و رهاسازي هستيم كه به هرج ومرج خواهد انجاميد ونه معتقد به سختگيري شديد ، اما معتقد به نظارت ، مديريت ، دقت دربرنامه ريزي وشناخت درست ازواقعيات هستيم ».26
مقام معظم رهبري درپاسخ به مدعيان تفكر ليبرالي و آزادي مي فرمايند :« نمي شود ما ميدان را رها كنيم تا ديگران هركاري كه مي خواهند بكنند ،امروز همان كساني كه ادعاي آزادي مي كنند ودم ازليبرال بودن مي زنند ، پيچيده ترين و دقيق ترين شيوه ي كنترل را برروي فرهنگ كشورهاي خودشان بلكه سراسردنيا ، اعمال مي كنند وسعي دارند كه فرهنگ خود را با كشورهاي ديگرمنتقل وتزريق كنند .»27
ايشان يكي ازبهترين اشكال مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن را توجه مسئولين حكومتي به بعد نظارتي مي دانند و تاكيد مي كنند :
« درقبال هجمهاي كه امروز وجود دارد نمي شود بيكار نشست ونظارت را ازدست داد ، بايستي با دقت مراقب رفتار و حركت فرهنگي جامعه بود و براي آن برنامه ريزي كرد ، اين يكي از مهمترين وظايف حكومت است و حق بزرگي است كه مردم برگردن حكومت دارند ، حق رشد فضيلتها وپيشرفت درزمينه معنويات ، اين حق را بايد حكومت ايفا كند . اين مطلب مهمي است كه بايد برايش برنامه ريزي وفكرشود وراههاي اثرگذاري بر روي فرهنگ عمومي مردم ورشد فضايل شناخته شود »28
4- راهكار چهارم: تغيير در نحوه گزينش مديران فرهنگي
مهمترين و برجسته ترين نهاد فرهنگي كه وظيفه و رسالت اصلي آن مهندسي فرهنگي است به دو بخش عمده تقسيم مي شود. بخش اول به عنوان عقبه فكري و عملي ايفاي نقش مي كند و بخش دوم خط مقدم اجرايي است. وقتي آرمان به اهداف و اهداف به سياست و برنامه تبديل شد. بروز و ظهور آن در جامعه ضرورتا توسط مديران اجرايي مي بايست فراگير و به فرهنگ عمومي تبديل گردد. اگر فرض بر اين باشد كه بخش اول شوراي عالي انقلاب فرهنگي به رسالت خود عمل نمايد اما مديران اجرايي بر اساس شايسته سالاري و ميزان تخصص و تعهد انتخاب نشوند و صرفا بر اساس گرايش به دولتها و احزاب انتخاب شوند، بايد بپذيريم كه توسعه فرهنگي اتفاق نخواهد افتاد. زيرا دستگاه اجرايي امور فرهنگي لاجرم به جاي آن كه در خدمت سياستهاي فرهنگي نظام قرار گيرد و به بسط و گسترش ارزشهاي فرهنگي نظام بپردازد،. مسير فرهنگي را از حالت فراگير به حالت بسته سوق مي دهد. و اين همان اتفاقي است كه نامش افراط و تفريط است. در اين نوع نگاه، هرگاه ظرفيت سازي رسانه اي هم انجام مي گيرد خودبخود سمت گيري آن حفظ و بقاء جريان حاكم و نهايتا حفظ وضع موجود خواهد بود. و اگر به دنبال تغيير و تحول هستند، از رسانه ها بيشتر در جهت زمين گير كردن رقيب خويش استفاده ميكنند. در نگاه حزبي ممكن است القابي نظير دانشگاه انقلابي، سينماي انقلابي، هنر انقلابي، مطبوعات انقلابي شنيده شود اما با بررسي اجمالي مظلوميت انقلاب اسلامي را بدرستي لمس مي كنيم. برون رفت از اين وضعيت زماني ميسر است كه مجراي انتخاب و گزينش مديران در عرصه فرهنگ بدرستي مورد توجه قرار گيرد.
به عنوان مثال با تغيير دولت، وزير آموزش و پرورش ، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، وزير علوم و تحقيقات و فن آوري، و وزارهاي بهداشت و درمان از جمله وزرايي هستند كه دچار تغيير مي شوند و اگر سياستهاي علمي و فرهنگي عموما در يك پروسه زماني به نتيجه مي رسند، چگونه بايد شاهد توليد علم و رونق جنبش نرم افزاري باشيم ؟ چگونه بايد شاهد پويايي فرهنگ عمومي باشيم؟ چگونه بايد شاهد تغيير در نگرش به ارزشها باشيم؟. بنابراين عقلاني ترين روش براي رسيدن به اعتدال در حوزه اجرايي فرهنگ آن است كه وزراي مذكور توسط شوراهاي انقلاب فرهنگي طي يك دوره زماني گزينش و سپس به دولت معرفي شوند تا به مجلس جهت راي اعتماد اعلام شوند. اتخاذ اين روش فوايدي دارد كه به برخي از آنها به اجمال اشاره مي گردد.
شوراي عالي انقلاب فرهنگي به عنوان عالي ترين نهاد فرهنگي همچنانكه تمام مسائل فرهنگي، از خرد تا كلان را رصد مي كند، بدون نگاه حزبي و دور از افراط و تفريط مديران اجرايي را نيز بر اساس شايسته سالاري گزينش مي كند.
نهاد مذكور قابليت و توانايي جهت دهي و تربيت مديران كارآمد و شايسته را به دليل احاطه بر محيطهاي علمي وفرهنگي دارد.
رئيس جمهور به عنوان رئيس هيات دولت، خود رئيس شوراي انقلاب فرهنگي است بنابراين گزينش و معرفي وزراي مذكور قطعا با مشورت و راي ايشان صورت مي گيرد.
آنچه بر اساس مهندسي فرهنگي انجام مي گيرد در يك پروسه زماني و بر اساس چشم انداز فرهنگي بدرستي انجام مي گيرد و دچار اخلال در اجرا نمي شود.سياست ترسيم شده جهت اجرا، براي مديران مياني و سطوح پائين تر نيز شفاف و مشخص است و اطمينان بيشتري اعم از امنيت شغلي و يا حرفه اي شدن در تخصص به انجام مي رسد.
در اين صورت نگرش سيستمي و جامع به فرهنگ ايجاد شده و دستگاههاي اجرايي از اقدام ناهمگون و يا جزيره اي نجات مييابند و همگي در راستاي اهداف كلان حركت مي نمايند. مردم نيز در استقبال يا اعتراض به مباحث فرهنگي با متوليان متعدد مواجه نيستند بلكه ميتوانند مطالبات فرهنگي خود را از مجراي لازم پي گيري نمايند.
سایت های مرتبط با این مقاله
اين درخواست مبتني برفضاي فكري دوران انقلاب بود كه تكيه گاه ذهني و فكري نخبگان آن زمان عمدتا از رسوبات دو نحله فكري جريانات چپ و راست، برگرفته ازمكاتب ليبراليستي وسوسياليستي نشات مي گرفت. اما آن چيزي كه درمعادله تفكرات مكاتب بشري و ماديگري نمي گنجد، جهت گيري انقلابهاي ايدئولوژيك آن هم ازجنس الهي آن است. به بيان ديگر انقلاب اسلامي با تكوين و ايجاد خود تغيير اساسي در نظامهاي سياسي موجود و مورد قبول دنيا ايجاد كرد و الگويي جديد بنا نهاد كه در چارچوب تقسيم بنديهاي موجود قرار نمي گيرد.
در تفكر منتج ازانقلاب اسلامي فرهنگ به عنوان مقوله اي صرفا ذهني و جدا از ديگر شقوق زندگي بشرتلقي نمي شود. بلكه فرهنگ ظرفي است كه مظروف آن تمام زواياي زندگي انسان را اعم از اقتصاد، سياست و .... در برمي گيرد و از آنجا كه گذشتهي ملتهاي تحت ستم يا عقب نگه داشته شده حكايت ازآن دارد كه سيطرهي قدرتهاي استكباري برتمامي اموال اين قبيل كشورها و از جمله بر فرهنگ آنها صورت گرفته است و ايران نيز مستثني ازاين موضوع نبوده، رهبر كبيرانقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره)، فرآيند اصلاح يك مملكت را اصلاح فرهنگ آن دانسته و با تاكيدات فراوان همواره تلاش وافري درجهتگيري، سياستگذاري و اجرايي اين امور داشتند و براين اعتقاد بودند كه «تا فرهنگ يك مملكت اصلاح نشود و ملتها از نظر فرهنگي به باور قلبي براي رشد و توسعه نرسند، گام بيهوده برمي دارند». بنابراين دستور امام (ره) جهت تشكيل ستاد انقلاب فرهنگي و پس از آن شوراي عالي انقلاب فرهنگي دقيقا درهمين راستا صورت گرفت. اما با گذشت 27 سال ازعمرانقلاب اسلامي با واكاوي درعملكرد نهادهاي سياستگذاري و يا اجرايي درحوزه فرهنگ، شاهد فراز و نشيب و گاه انحراف در حيطه اجرا و عمل هستيم كه حكايت از حلقهي گمشدهاي به نام اعتدال فرهنگي دارد. لذا دراين نوشتار براساس اين مساله كه قانون اساسي يكي از وظايف مهم رهبري را در نظام جمهوري اسلامي اعلام سياستهاي كلي نظام مي داند، بنابراين سياست فرهنگي و خاستگاه فرهنگي سياستها از نظر ايشان مورد بررسي قرار ميگيرد. لذا قبل از پيش داوري در اين مورد، ابتدا به واژه شناسي فرهنگ، سياست فرهنگي، اعتدال فرهنگي و مهندسي فرهنگي ميپردازيم.
تعريف واژهها :
1-فرهنگ:
فرهنگ (Culture) : از نظر لغوي به معناي علم، دانش، ادب، معرفت، تعليم و تربيت آثارعلمي و ادبي يك قوم يا ملت مي باشد.1برخي فرهنگ را مجموعه اي پيچيده ازبينش ها، احساسات، ارزشها، انديشه ها، عقايد و رفتارهاي نسبتا پايدار و با دوام در يك جامعه مي دانند كه اين مجموعهي پيچيده معمولا درقالب آداب و رسوم، هنر، آموزش، زبان، ميراث فرهنگي و دين متجلي مي شود.
همچنين عده اي فرهنگ را مجموعه مركبي از ارزش ها، عقايد، هنجارها و نهادها در نظر گرفته كه در يك جامعه پذيرفته شده و پايداري آن به صورت غيررسمي و جمعي تخمين شده است. بنابراين فرهنگ چهار مولفه يا جزء اصلي دارد كه اين اجزا عبارتند از : 1- آگاهي وعقايد 2- ارزشها 3- هنجارها 4- نهادها2
اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه فرهنگ در هر نظام اجتماعي در ارتباط متقابل با ساير حوزه هاي نظام اجتماعي نظير اقتصاد، اجتماع، سياست و نظاير آن و همچنين فرهنگ ساير جوامع بوده و بر آنها تاثير گذاشته و تاثير مي پذيرد. فرهنگ اصولا با واژه هاي زير همراه مي شود: فرهنگي ملي، فرهنگ جهاني، فرهنگ ديني، فرهنگ اقتصادي، فرهنگ سياسي، فرهنگ اجتماعي، فرهنگ عمومي و ... .
2- سياست فرهنگي : « سياست فرهنگي در حقيقت همان توافق رسمي و اتفاقنظر مسئولان و متصديان امور در تشخيص، تدوين و تعيين مهمترين اصول و اولويتهاي لازم الرعايه درحركت فرهنگي است». درتعريفي ديگر « سياست فرهنگي را مي توان اصول راهنماي كارگزاران فرهنگي و مجموعه علائم و نشانه هايي دانست كه مسير حركت را نشان مي دهد». به عبارت ديگر« سياست فرهنگي را نوعي دستورالعمل فرهنگي كه روشنگر حركت است و يا معاهده اي كه سلسله اي از اولويتها و اصول و فروع يك حركت فرهنگي را رسميت ميدهد و همفكري و هم جهتي را با همكاري وهماهنگي توام مي كند» تعريف مي كنند.
اما ازهمه مهمتر اين كه سياست فرهنگي را سياست انقلاب اسلامي دانسته و چنين تدوين كرده اند كه انقلاب اسلامي بدين معناست كه فرهنگ اسلامي در كليه شئون فردي و اجتماعي كشوراصل، پايه و مبنا قرار گرفته است و بنابراين نبايد فراموش كرد كه انقلاب اسلامي حقيقتا انقلاب فرهنگي است. 3
3- رصد فرهنگي : عبارتست ازتحليل وبررسي ارزش ها ، نگرش ها ، هنجارها و رفتارهاي موجود در جامعه ، كه در سطح فرهنگ عمومي و ملي و خرده فرهنگها مي باشد كه براي مساله شناسي فرهنگي و پالايش جريانهاي فرهنگي توليد شده در حوزه هاي مختلف جامعه اعم از فرهنگ ديني، فرهنگ سياسي، فرهنگ اقتصادي، فرهنگ مدني و فرهنگ علمي انجام مي گيرد و هدف آن آيندهنگري فرهنگي و شناسايي به موقع جريانها و مسايل فرهنگي و ارائه راهبردهايي جهت مواجهه صحيح با آنها مي باشد .
4- اعتدال فرهنگي : روش يا جهت گيري فرهنگي مبتني بر مباني جهان بيني توحيدي، سيره ائمه معصوم ، انديشه هاي حضرت امام خميني (ره)، مقام معظم رهبري(مد ظله العالي) و قانون اساسي است كه بدور از هرگونه افراط يا تفريط در تمام حوزه ها صورت مي گيرد. دراين روش توجه به تمام زواياي فرهنگ ازهدفگذاري تا برنامه ريزي و اجرا با تاكيد بر كار كارشناسي شده و توجه لازم صورت مي گيرد.
5- مهندسي فرهنگي : مقام معظم رهبري درمورد مهندسي فرهنگي مي فرمايند: «يعني مشخص كنيم كه فرهنگ ملي، فرهنگ عمومي و حركت عظيم درون زا و صيرورت بخش و كيفيت بخشي كه اسمش فرهنگ است و در درون انسانها و جامعه بوجود مي آيد، چگونه بايد باشد. اشكالات و نواقصش چيست و چگونه بايد رفع شود.»4
برخي مهندسي فرهنگي را اينگونه تعريف مي كنند « مهندسي فرهنگي عبارت است از طراحي و محاسبات فني تا مرحله به اجرا رساندن و حداكثر الگو سازي درنتيجه بايد، بايدها و نبايدها مشخص شود تا به عنوان الگويي دراختيار مجريان قرارگيرد ».5
2- مباني و خاستگاه، اعتدال فرهنگي :
خاستگاه گروه دوم در سر ديگر طيف فرهنگي قرار دارد كه قايل به سخت گيري زياد و تفكر كنترل آميز و نظارت بسيار دقيق در همه زمينه هاي فرهنگ عمومي و حتي اخلاق شخصي هستند. برخلاف گروه نخست اين گروه از ترس هضم شدن در جريان جهاني فرهنگ، تلاش مي كند داشته هاي گذشته خويش را محصور در قالبهاي خاص نمايند تا از حركت توفنده جهاني سازي فرهنگي بتوانند در امان باشند. اين گروه نيز هرگز توانايي قابليت تبديل آرمانها را به اهداف و سپس به برنامه ندارد و در نهايت در حيطه اجرا عقب ميمانند. خوش بينانه ترين حالت براي مجريان معتقد به اين تفكر، در پيش گرفتن سياست حفظ وضع موجود است.
بررسي اين دو نگاه از بعد تئوريك و عملكرد اجرايي متوليان امورفرهنگي با تكيه برهمين دو ديدگاه، حركت به سمت سياست فرهنگي كه عاري ازهرگونه افراط و تفريط باشد و با جهت گيري اعتدال فرهنگي آغاز شود را ضروري ميسازد. به عبارت ديگر اعتدال فرهنگي نقطه گرانيگاه سياست فرهنگي جمهوري اسلامي است. نتيجه غايي دو نگاه افراطي درعرصه سياست فرهنگي « نخواستن يا نتوانستن » در ساماندهي امور فرهنگي است. گروه اول كه با ديدگاه جهاني شدن فرهنگ هرگز نخواستند از تهاجم فرهنگي بيگانه جلوگيري كنند و در مقابل آن نه تنها سياست تهاجمي را اتخاذ نكردند بلكه حتي سياست پيشگيري را تحت عنوان تبادل فكري و فرهنگي محور عمل قرارندادند.
و گروه دوم نيز در حركتي آشكار به خود باختگي محض رسيدند هرچند در نهان با سياست پيشگيري به دنبال مواظبت از داشته هاي خود بودند.
در حالي كه در تمام عرصه هاي فرهنگي برنامههاي مناسبي با استخراج از ايدئولوژي انقلاب و رهنمودهاي حضرت امام خميني ( ره ) و مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) در زمينه حركت فرهنگي صحيح مبتني براعتدال وجود دارد.
در واقع خاستگاه اعتدال فرهنگي مبتني بر نظر و سليقه شخص نيست بلكه برگرفته از متن اسلام است زيرا اسلام دين اعتدال است و فرهنگي كه تمام زواياي آن لزوما مي بايست براساس ايدئولوژي اسلامي هدفگذاري و اجرا شود جوهره آن امري غير از اعتدال نخواهد بود. و از سويي مدل حكومتي نظام سياسي جمهوري اسلامي، مدلي تك ساختي نيست كه به مقوله فرهنگ نگاهي تك سويه داشته باشد براين اساس هيچ مقوله اي در اين نظام سياسي جدا از فرهنگ و لوازم آن نبايد هدفگذاري و برنامه ريزي شود. در واقع فرهنگ اكسير بخشهاي ديگرمي باشد. به شرط آن كه برپايه اعتدال عمل شود.
3- اعتدال فرهنگي درنگاه رهبرمعظم انقلاب .
نگاه معقول اسلامي به فرهنگ
شايد برخي تصور نمايند كه اين نوع نگاه اعتدالي به فرهنگ از سوي مقام معظم رهبري مربوط به دوران زعامت و رهبري ايشان مي باشد درحالي كه ديدگاه نافذ و عميق فرهنگي ايشان سابقه اي بس طولاني دارد . كه سعي مي شود از فرمايشات دوراني كه ايشان مسئوليت اجرايي نيز برعهده داشته اند استفاده شود .
الف – اعتدال در حوزه هنر
معظم له با تفكيك هنر انقلابي از هنرغيرانقلابي مي فرمايند « توقع انقلاب ازهنر و هنرمند مبتني بر نگاه زيبا شناختي درزمينه هنراست كه توقع زيادي هم نيست »7
ايشان در فرازي ديگر مي فرمايد : « توقع انقلاب از هنر و هنرمند يك توقع زورگويانه و زياده خواهانه نيست بلكه مبتني برهمان مباني زيبا شناختي هنراست. هنر آن است كه زيبائيها را درك كند. اين زيبائيها لزوما گل و بلبل نيست گاهي اوقات انداختن يك نفر در آتش و تحمل آن، زيباتر ازهرگل و بلبلي است. هنرمند بايد اين را ببيند، درك كند و آن را با زبان هنر تبيين نمايد »8
در دوران اصلاحات آثار زيادي در زمينه هاي مختلف هنري به دليل فضاي تساهل و تسامح بروز و ظهور پيدا كرد و آثار تخريبي فراواني را نيز بر جاي گذاشت. در اين فضا نشان دادن عيار هر كار فرهنگي و ميزان تطابق آن با ارزشهاي انقلاب اسلامي كار آساني نبود زيرا انجام اين اقدام موثر نه ازعهده عوام و توده مردم برمي آمد ونه نخبگان حوزه هنر پيشينه اي از يك تفكر صحيح و ارزشي در ذهن خود داشتند و تنها اندكي ازهنرمندان در ميدان عمل به دنبال اقدامي مؤثر بودند.
لذا ارائه الگو و ميزاني كه بتوان با آن، هنر ديني را از هنر غيرديني بازشناخت چندان وجود نداشت. برهمين اساس، سنگيني اين امرمهم برعهدهي رهبرفرزانه انقلاب قرارگرفت و دراين باره چنين فرمودند .« هنرملتزم ومتعهد يك حقيقت است وما بايد به آن اقرار كنيم، نمي توان بي هوا و با انگيزه هاي روزبه روز و احيانا پائين و پست يا ناسالم دنبال هنررفت و سرافراز بود»9
رهبر معظم انقلاب در فراز ديگري به هنرديني اشاره دارند و مي فرمايند: «هنرديني به هيچ وجه به معناي قشري گري و تظاهر ريا كارانه ديني نيست و اين هنر لزوما با واژگان ديني بوجود نمي آيد»10
ايشان در يكي ازمصاحبه هاي خويش مثال مي آورند مبني براينكه مي توان فيلمي را با نام پيامبر گرامي اسلام (ص) ساخت اما با محتواي ضد ديني . يكي از شاخصهاي ايشان در مورد هنر ديني اين است كه « آن چيزي كه درهنر ديني به شدت مورد توجه است، اين است كه اين هنر درخدمت شهوت و خشونت وابتذال و استحاله هويت انسان و جامعه قرارنگيرد »11
ب- اعتدال در حوزه سينما
توجه به كليت و همه شعبه هاي فرهنگ از يك سو و همچنين توجه به همه جنبه هاي يك امرهنري به طور اختصاصي از سوي ديگر، به عيان نگاه اعتدالي معظم له را به اثبات مي رساند. ايشان درمورد ارزش سينما مي فرمايند :
«ما همان طور كه براي همه شعبه هاي فرهنگ و براي رسيدن به مقاصدي كه جزء ايده آل هاي نظام جمهوري اسلامي ايران است ارزش فراوان قائليم طبيعي است كه براي هنر و شاخه هاي آن في حد ذاته به عنوان يك وسيله برتر ارزش قائليم» اما درفراز ديگري مي فرمايند «من به سينما نگاه مي كنم . ببينيم وجود سينما به چه قيمتي تمام مي شود.... آن سينمايي كه حاصل پيام مورد قبول ماست و مقصود مورد تصديق و تاييد اسلام و انقلاب را حاصل مي كند، ما برايش خيلي احترام قائليم . و آن سينمايي كه در جهت ضد اين مقصود حركت مي كند ، نه بودنش را به مصلحت مي دانيم و نه برايش ارزش قايل هستيم ... بنابراين ما براي سينما – اگرسينماي مطلوب باشد از بسياري ازشاخه هاي هنر بيشتر ارزش قايل هستيم زيرا چگونگي ابلاغ پيامش از بسياري ديگر از شاخه هاي هنر بهتر و برجسته تر و ارزنده تر است »12
وقتي معاون امورسينمايي وزارت ارشاد در زمان رياست جمهوري معظم له ازايشان درخصوص محتوي وجنبه هاي مختلف آثار يك فيلم سوال مي كند، ايشان مي فرمايند « هيچ منافاتي ندارد كه فيلم هم آگاهي بخش و هم مجذوب كننده باشد بنابراين كلمه سرگرم كننده به كار نمي بريم اما جاذبه درفيلم يك عنصر اصلي است يعني اگرفرض كنيم يك فيلمي برترين پيامها را دارد اما جاذبه ي لازم را نداشته باشد گويي كه هيچ كاري انجام نشده .... »
ايشان در فرازي ديگر از مصاحبه مي فرمايد «بعضي خيال مي كنند.... بين جاذبه داشتن يك فيلم و پيام داشتن منافات هست، يعني اگريك فيلمي اسلامي و انقلابي شد بايد قبول كرد كه يك مقداري بي جاذبه است و به عكس اگراسلامي وانقلابي نبود ، حتما با جاذبه است . درحالي كه اين معادله درستي نيست. و چنين فرمولي را قبول نداريم... آن چيزي كه درفيلم و درسينما براي ما اصل است پيام است. وجاذبه براي ما به عنوان يك ابزار اجتناب ناپذير و محتوي يك هدف و مقصد، درعقيده است »13
گرچه از منظرگاه كساني كه قائل به ديدگاه تساهل و تسامح هستند نظارت بر امور فرهنگي به مبناي غل و زنجير كردن فرهنگ و هنر تلقي مي شود اما بسياري از دولتها امروزه تمام تلاش و سعي خود را براي حراست از كيان فرهنگي خويش به كار مي گيرند؛ همان كاري كه حتي كشورهاي اروپائي در مورد كنترل فيلمهاي هاليودي انجام مي دهند زيرا آثار مخرب آن را و لطمه به فرهنگ وادبياتشان را كاملا حس مي نمايند. بنابراين در كار فرهنگي ضروري است تا فرهنگ كشور با برخورداري ازاستانداردهاي لازم بتواند درمقابل زلزله تهاجم فرهنگي مقاومت كند.
زيرا غرب با كمك ابزارهاي رسانه اي كه دراختيار دارد تلاش مي كند فرهنگ خاص خود را به جهان تزريق كند واستيلا بخشد .آيا مي شود درمقابل اين اقدام منفعل عمل كرد؟ ضمن اينكه درسراسرتاريخ يكي از وظايف مهم حكومتها به خصوص حكومتهايي كه برمبناي حق بنا شده اند، رشد فضيلت ومعنويت درميان ملتهايشان مي باشد. لذا براي رسيدن به اين امرمهم داشتن آرمان ، هدف ، برنامه ومديران كارآمد و متخصص ضروري است. مقام معظم رهبري درمورد وظيفه دولت ومسئولين درقبال امورسينما مي فرمايند :
« دولت جمهوري اسلامي ومسئولين فرهنگي كشور نمي توانند ازسينما غافل بمانند وعدم غفلت ازسينما به معناي اين است كه اجازه داده نشود به آن كسي كه ته كفش نوكرهاي شاه را مي ليسيده ، امروزه براي مردم خدمت بكند واحيانا به مردم وانقلاب ازپشت خنجربزند .... ما نمي توانيم انقلاب ومردم واحساسات مردم وحزب الله را كه در دفاع ازانقلاب مصمم وجدي هستند به وسيله كارگردانهايي كه تا ديروز هركاري مي خواستند مي كردند وبا هرسازي كه مايل بودند، مي زدند ومي رقصيدند . وبه خاطراينكه ما مي خواهيم حفظ حرمت آنها را كرده باشيم اينها را ناديده بگيريم. اصلا چنين چيزي معني ندارد اين ازهمان مواردي است كه بنده مي خواهم بگويم چنين كارگرداني كه مردم واحساسات و ارزشهايش را ناديده مي گيرد، نباشد بهتر است .»14
از جمله مباحث چالش برانگيز كه منجر به افراط و تفريط و يا خروج ازاعتدال فرهنگي مي شود نوع نگاه به نظارت برامور فرهنگي است. فرو ريختن پايه هاي حكومت استبدادي پهلوي با فرهنگي التقاطي ازايران باستان وغرب وايجاد حكومتي مبتني بر ايدئولوژي اسلامي بعد نظارتي را درنظام جمهوري اسلامي دچار مشكلي دو چندان مي كند. برهمين اساس است كه ما ازپسوند « انقلابي » براي هنرمند يا آثار فرهنگي استفاده مي نمائيم . اين قسم ازقضاوت درمورد امرمهمي چون نظارت در ديگر نظامهاي سياسي چندان قابل طرح نيست . مقام معظم رهبري ازهمين منظر به امر نظارت توجه جدي دارند و مي فرمايند :
«... اگر نظارت يك چيزي شامل هدايت و كنترل و احيانا جلوگيري ازبدي هاست ، بله بايد نظارت كند و اگر غير از اينهاست نظارت كافي نيست وبه اعتقاد من دولت بايد درمسايل مربوط به سينما حضور و دخالت فعال داشته باشد وهنرمند انقلابي را به معناي واقعي تشويق كند. يعني به او كمك كند وامكانات در اختيارش بگذارد و معروفش كند ...»
نظارت « اينجا صرفا به معناي مچ گيري وبرخورد تلقي نمي شود چه بسا دستگيري ومساعدت لازمه آن باشد واين درصورتي است كه معياري براي شناخت تمايز اثرخوب ازاثر هنري بد وجود داشته باشد.
معظم له درهمين مورد مي فرمايد :« اين ممكن نيست ما سينماي فارسي را بدست كساني بدهيم كه با انقلاب آشتي نيستند ، يعني ممكن نيست ايمان عمومي مردم كه حاضرند برايش جان فدا كنند واين انقلابي كه براساس مترقي ترين هدفها دردنياي امروز شكل گرفته ، اختيار بخش عظيم وبرجسته ي فرهنگ وتغذيه فرهنگي مردمش را دست كساني بدهيم كه ايده آل ها ومردم وانقلاب را قبول ندارند !! چنين چيزي ممكن نيست بنابراين دولت دراين زمينه بايد حضور داشته باشد ».
بنابراين دونوع نگاه به نظارت دولت درامر فرهنگ وجود دارد : نگاه اول نگاه ليبرالي است . دراين نگاه بايد تمام تلاش دولت را جهت محدود نمودن عرصهي دولت به كار گرفت تا به آزادي فرد لطمه نزند. ونگاه دوم، نگاه اسلامي است . اين نگاه با پرهيز ازدو نگاه افراطي وتفريطي راه ميانه واعتدال رابراساس ارزش گذاري كارفرهنگي وتناسب وميزان تقارن آن با ملاكهاي انساني واسلامي هدف قرارمي دهد. ضمن اينكه درغرب هم اينگونه نيست كه دخالت دولت درعرصه فرهنگ وجود نداشته باشد. بلكه براساس ارزش گذاري مبتني برايدئولوژي غالب خود كنترل ونظارت صورت مي گيرد . امروزه دخالت دولت درفرهنگ امري ضروري است . براي اينكه دولتها دراداره ومديريت جامعه و اعمال كنترل برمتغيرهاي اجتماعي وجهت دارنمودن آنها ناگريزند كه امورجامعه وزندگي اجتماعي را در مفهوم فرهنگي آن به طرحهاي جزيي تجزيه كنند ومديريت فرهنگي را درسرلوحه برنامه هاي خود قراردهند . از ديدگاه مقام معظم رهبري كارفرهنگي به ميزان نزديكي يا دوري به ارزشهاي مورد نظر انقلاب واصول اساسي آن درجايگاه مثبت يا منفي قرارمي گيرد. براين اساس ايشان كارهاي فرهنگي منفي را نيز يكسان نمي بينند ازمنظر ايشان كارفرهنگي منفي سه نوع است .
« يك نوع آن نوشته يا كتابي كه يك منطق يا سخن غلط است اما نويسنده آن صرفا به دنبال اين است كه نظرمخالفش را بيان كند و هدف وانگيزه ديگري را ندارند. اين منطقي است زيرا باعث رشد علم مي شود .
نوع دوم انگيزه آن صرفا ارائه يك سخن يا يك نظرفلسفي يا اجتماعي وسياسي نيست بلكه جزئي ازچارچوب يك طرح براندازي است . نشر اين هم مضراست . گاهي خود فرد هم نمي داند دشمن ازاو سوء استفاده مي كند . اينجا فرد به مجرد فهميدن بايد عقب بكشد اگرازاشتباه خود برنگردد دربراندازي شريك است .
نوع سوم آن كارفرهنگي كه اثرش آني است وقابل پاسخگويي نيست . نمونه آن عكسهاي مستهجن و... است جلوي اين كاررا بايد گرفت اين مميزي واجب است . وظيفه وزارت ارشاد ... ووظيفه همه است ».15
اگر بر اساس دونگاه افراطي ويا تفريطي به اين سه نوع كارفرهنگي منفي نگريسته شود نتيجه مشخص است زيرا درنگاه ليبرالي هرسه نوع كارفرهنگي تحت عنوان آزادي قلم وانديشه يا اثرهنري توجيه مي شود ولزوما مميزي يا نظارت معنا ومفهوم پيدا نمي كند ودرنگاه دوم كه تفريطي است علاوه بربرخورد با نوع دوم وسوم حتي با نوع اول نيزمي بايست برخورد صورت گيرد درحالي كه معظم له بين سه نوع كارمنفي تفكيك قائل مي شود .
ايشان درمورد مطبوعات نيزتقسيم بندي ومرزبندي خاصي را دارند :« يك قسم مطبوعاتي كه نظام را قبول دارند اما چه بسا اعتراضاتي به برخي از كارهاي دولتها هم داشته باشند .اينها فضا را متشنج نكنند ونظام را تضعيف نكنند .قسم دوم مطبوعاتي كه نسبت به نظام جمهوري اسلامي بي تفاوتند وبيشتر كار علمي وادبي صرف انجام مي دهند وقسم سوم مطبوعات معاند يا دگرانديش است .»16
مهمترين مشخصه اين تقسيم بندي رسيدن به نقطه اعتدال است كه مي بايست درسياست فرهنگي مورد توجه قرارگيرد .
4- زواياي اعتدال فرهنگي :
وقتي صحبت ازاعتدال درهدفگذاري مي شود يعني ابتدا بايد نقطه آسيب پذيري را درجايگاه هدف رصد كرده باشيم . چه بسا هدفگذاري مبتني بر آرمان صورت نگرفته باشد واين ازاولين مراحل خروج از اعتدال فرهنگي است لذا تناسب بين اهداف و آرمان ازاهميت بالايي برخوردار است. درنظام جمهوري اسلامي ايران آرمانهاي والايي قراردارد كه درانديشه هاي حضرت امام خميني ( ره ) ومقام معظم رهبري موج مي زند. آرمانخواهي مردم متدين وانتخاب آرمانهاي ارزشمند توسط شهداي گرانقدر همگي نشان ازمنبع لايزال الهي آرمانها مي دهد كه همانا قرآن وعترت سرچشمه تمام آرمانهاي مقدس است . اگربپذيريم كه انقلاب اسلامي يك انقلاب فرهنگي است، در واقع اصلي ترين دغدغه آن احيا باورها و ارزشهاي اصيل اسلامي بوده وارزشهاي فرنگ منحط قبل ازخود را ترد كرده است و ارزشهاي مبتني براسلام را احيا مي كند .
اين امر حكايت از درايت رهبران الهي اين نظام دارد. بعد ازاستخراج آرمانها مرحله ترسيم چشم انداز وافق فرهنگي مي بايست مشخص گردد. دراين مرحله شناخت صحيح فرصتها وتهديدات فرهنگي است كه امري بسيار ضروري است . ايدئولوژي الهي واسلامي نظام جمهوري اسلامي يك ايدئولوژي ودين آسماني است كه مكاتب دست ساز بشري كه فرهنگ را براي رسيدن به مطامع دنيوي ترسيم مي كنند به مقابله و رويارويي با آن برميخزند عدم درك اين موضوع برخي را به تساهل سوق مي دهد. به گونه اي كه هرگز آنها را واداربه اتخاذ يك استراتژي صحيح براي حركت فرهنگي نمي كند. بنابراين لازمه خلق چشم انداز وبناي يك استراتژي قوي، فعال، پرتحرك، شناخت فرصتها وتهديدات فرهنگي و باوربه تهاجم فرهنگي دشمنان مي باشد. دراينجا نگاه واقع بين يك نگاه اعتدال گراست .زيرا چشم را نه برداشته هاي فرهنگي خود ونه برتهديدات دشمن هرگز نمي بندد .
زاويه ديگر درمبحث اعتدال فرهنگي انتخاب واستخراج اهداف است. شايد بتوان به جرات گفت اگر ازدوگروه فرهنگي جامعه سوال شود، اهداف فرهنگي نظام چيست؟ پاسخ روشني نتوانند ارائه دهند زيرا هدف را كسي ترسيم مي كند كه به حركت تهاجمي فرهنگي اعتقاد داشته باشد. نه گروهي كه مرعوب فرهنگ غرب شده اند ونه گروه دوم نيز كه آرمانها را آنقدر قدسي مي پندارند كه هرگز حاضر به زميني كردن آن نيستند . درحالي كه آرمانهاي مقدس ضرورتا مي بايست به هدف تبديل شوند تا بشريت بتواند نقشهي خود را پيدا كند وبراساس آن حركت نمايد .
يكي ديگراز زواياي اعتدال فرهنگي، سياستگذاري فرهنگي است و حيطه سياستگذاري ازجمله مقوله هايي است كه خروج ازاعتدال فرهنگي را توسط سياستمداران ما بخوبي نشان مي دهد .
اتخاذ سياست توسعه ناموزون وعدم اتخاذ يك ارتباط سيستمي بين حوزه هاي مختلف فرهنگي ازجمله اشتباهات نابخشودني است . سياستگذاران به جاي آن كه فرهنگ ، اقتصاد ، سياست و اجتماع را دريك سيستم ببينند، هركدام را به يك نظام مجزا تعريف كردهاند وهربخش بدون توجه به ديگربخشها و درنهايت همه بخشها بدون توجه به مقوله فرهنگ راهي را طي كردند كه هنجارها وارزشهاي غيرفرهنگي رواج گسترده اي پيدا كرد. درحالي كه اگرمي خواستيم به سمت احياء ارزشهاي انقلاب اسلامي واهدافش حركت كنيم بايد به رويكرد فرهنگي كل نظام توجه مي شد .
چگونه ممكن است بخشهاي اقتصاد ، سياست و اجتماع نسبت به كاركردهاي فرهنگ درعرصه خود حساس نباشند؟ به عنوان مثال عدم وجود الگوي مصرف دربخشهاي مختلف اقتصادي حاكي از داشتن يك اقتصاد بدون فرهنگ است . حركت درحوزه سياست بخصوص تبعيت ازقانون « همه يا هيچ» به تصوير كشيدن فضاي سفيد وسياه وائتلاف ودشمني و ... حكايت ازنبود وجود فرهنگ دراين عرصه است . ودربخشهاي سياست خارجي نيزاين امر وضوح بيشتري دارد.بنابراين اگربه تعبيرمقام معظم رهبري فرهنگ ثقل اكبراست، جايگاه آن درسياستگذاري نظام كجاست؟ درحالي كه فرهنگ به دليل چندلايه بودن ، پيچيدگي ها وچند بخشي بودن آن درتعامل دائمي و تاثيرگذاري و تاثير پذيري مداوم است وضرورت دارد كه دررصد فرهنگي سايربخشها لحاظ شود.17
براساس رويكرد سيستمي براي تعيين رابطه بين بخشهاي مختلف جامعه آن را به چهار بخش فرهنگ ، اجتماع ، سياست واقتصاد تقسيم مي كنند كه به منزله چهار خرده نظام عمل مي كنند. در اين زمينه نظام اقتصادي به انطباق وسازگاري با محيط مي پردازد. نظام سياسي وظيفه تعيين اهداف جامعه را برعهده دارد .وافراد جامعه اين اهداف را همراهي مي كنند. نظام اجتماعي بروحدت وهماهنگي جامعه تاكيد دارد وازطريق قواعد وهنجارها به اهداف مي پردازد. نظام فرهنگي هم معطوف به حفظ الگوهاي فرهنگي وارزشهاي فرهنگي فراگير درتمام خرده نظامها ازيك سو وهدايت نهادهاي فرهنگي وديني وارزشهاي فرهنگي عمومي است ولذا چهاربخش فوق دريك رابطه وتعامل ارگانيك بايكديگر قراردارند .
زاويه ديگر دراعتدال فرهنگي بعد اجرايي آن ونهادها وسازمانهاي متولي است .
عدم اعتدال دربخشهاي گذشته بيشتر دراين حيطه ظاهر مي شود زيرا مفاهيم، دراين حوزه تبديل به مصاديق ميشود وبعد كيفي فرهنگ دراين بخشها تبديل به كميت، علائم ونشانه ها مي شود كه مي توان با انگشت اشاره آن ها را بطور ملموس وعيني نشان داد . وبرهمين اساس نگاههاي سطحي، بيشتراين بخش را مورد قضاوت قرارمي دهند .
از اين رو اعتدال دربرنامه ريزي واجرا ازمهمترين اولويتهاي اين بخش است واگربراي اين موضوع اهميت ويژه قائل شويم، بايد به جرات بگوييم مديريت فرهنگي را به خوبي انجام داده ايم .
ديدگاههاي خارج اززاويه اعتدال، با تغيير پي درپي مديران تلاش دارند اين بخش ازفرهنگ را به زعم خود دچارتحول نمايند. درحالي كه اين گونه نيست . زيرا درابتداي انقلاب تصور براين بود كه اگرمديران متعهد ويا مديران مشخص براين بخش حاكم شوند تحول فرهنگي صورت مي گيرد ولي گذرزمان بخوبي نشان داد كه مساله به اين راحتي هم نيست زيرا توسعه فرهنگي مجموعهيي ازمديريت، ساختار ونهاد وروش وابزار است كه مي بايست دريك برنامه جامع به آن نگريسته شود در حاليكه تفكرجامع نگري حاكم برمديريت فرهنگي نبود. برهمين اساس پيوند حوزه و دانشگاه يا پيوند علوم وارزشها درحد يك كارشكلي ونه محتوايي وصرفا به صورت شعاري به روند خود ادامه مي دهد. نتيجه اينكه اعتدال فرهنگي مي بايست به عنوان يك پروسه ازحيطه آرمان ، چشم انداز واهداف مشروع وارد و درمرحله سياستگذاري وبرنامه ريزي شده ودرنهايت مديريت فرهنگي ساري وجاري شود .
5- راهكارهاي اعتدال فرهنگي :
مهندسي فرهنگي كشور درواقع طراحي وتدوين يك مسيراست . مسيري براي توسعه يافتن وتوسعه اي كه رنگ وبوي تكامل بشري از آن متصاعد مي شود . به عبارت ديگر مهندسي فرهنگي تدوين راهي است براي خروج ازوضع موجود ونيل به اهدافي كه ازدرون آرمانها ، زميني وعيني شده است .
تجربه فرهنگي سالهاي گذشته واكنون كشورنشان مي دهد كه تغيير وجابجايي مديران فرهنگي براساس تصميمات سليقه اي وبانگاه جزيي درحوزه فرهنگ درهردوره ودولتي باعث شده تا فرهنگ كشوردرمسيري مشوش وناكجا آبادي ، ازاهداف وآرمانها دوربماند وازسويي راه را برهرگونه ارزيابي ونقد اصولي نيزبندد. بنابراين فرهنگ كشورنيازمند برنامه اي جامع، مدون وقابل وصول است .كه بي شك بتواند تمام حوزه هاي سياست ، اقتصاد ، اجتماع وفرهنگ را دريك نگاه سيستمي دربربگيرد واين برنامه چيزي جز « مهندسي فرهنگي » نيست . بنابراين وقتي صحبت ازنگاه سيستمي به موضوع مي شود، درواقع تاكيد بريك نگاه اعتدالي است . همانگونه كه گفته شد فرآيندي كه درمهندسي فرهنگي طي مي شود، ابتدا سرنوشت وشناخت نسبت به آرمانها است و درمرحله بعد تبديل آرمانها به چشم انداز وسپس به اهداف ودرنهايت سياستگذاري ، برنامه ريزي ومديريت فرهنگي است .
برخي پيش نيازمهندسي فرهنگي را رصد فرهنگي مي دانند يعني وضعيت فرهنگي كشور را با يك نگاه عينيت گرا هم درسطح فرهنگ عمومي وهم درسطح خرده فرهنگهاي موجود درجامعه بررسي كنيم وبا كالبد شكافي فرهنگي جامعه شناخت نسبت به آرمانها بوجود ميآيد ودرمرحله بعد تبديل آرمانها به چشم انداز وسپس به اهداف ودرنهايت سياستگذاري ، برنامه ريزي ومديريت فرهنگي است.
به تعبير ديگر رصد فرهنگي يعني ديده باني كردن فضاي فرهنگي كشور ويا نوعي مساله يابي ومساله سنجي فرهنگي كه بايد درسطوح مختلف با لحاظ مقاطع زماني گذشته ، حال و آينده پي گيري شود. در واقع تا شناختي ازمحيط داخلي وخارجي صورت نگيرد، تاثيرگذاري يا تاثير پذيري اين دو محيط برهم صورت نمي گيرد.
مقام معظم رهبري مهندسي فرهنگي كشوررا باعنوان مهمترين تكليف وكار درجه اول شوراي عالي انقلاب فرهنگي ذكرمي كنند ومي فرمايند: « يكي ازمهمترين تكاليف يا دردرجه اول مهندسي فرهنگ كشور است ، يعني مشخص كنيم كه فرهنگ ملي ، فرهنگ عمومي وحركت عظيم درون زا وصيرودت بخش وكيفيت بخشي كه اسمش فرهنگ است .ودردرون انسانها وجامعه بوجود مي آيد ، چگونه بايد باشد ، اشكالات ونواقصش چيست وچگونه بايد رفع شود ، كندي ها و معارضاتش كجاست ؟ مجموعه اي لازم است كه اينها را تصوير كند وبعد مثل دست محافظي هواي اين فرهنگ را داشته باشد ...»18
معظم له براي اتمام حجت وتاكيد برخواسته خويش به عنوان يك ضرورت انكارناپذير به شوراي انقلاب فرهنگي مي فرمايند : « تشكيل اين شورا ووارد كردن افراد با فكر وبا انگيزه براي تصميم گيري درباره فرهنگ كشور كمك قانوني وحيثيتي وهرچه كه لازم است نسبت به اين شورا ، اين كاري است كه به عهده ي من است اما ازاينجا به بعدش به عهده ي شما .من به آن دوست گفتم كه بنده با شما پيش خداي متعال احتجاج خواهم كرد وبه پروردگار خواهم گفت ، من بهترين كساني را كه مناسب اين كارمي شناختم ، دراين شورا جمع كردم. شما به خداي متعال بايد جواب بدهيد ، هرچه كه فكر مي كنيد بايد پيش خداي متعال گفت، آن را بيان كنيد وبه فكرش باشيد. حالا اين را مي خواهم به شما عرض بكنم كه مسئوليت اين شورا به خاطراهميت وسنگيني مساله فرهنگ وعلم، مسئوليت سنگيني است منتها ثقل اكبر دراين جا فرهنگ است . چون هم خود علم وآموزش وهم جهت گيري وكيفيت و رويكردهاي مختلف آن تحت تاثير فرهنگ عمومي جامعه است »19
از جمله محورهاي كاري كه معظم له توجه شوراي عالي انقلاب فرهنگي را به آن جلب نمودند « فرهنگ ملي » است. ازديدگاه ايشان فرهنگ يك ملت منشا عمده تحولات آن ملت است وجرياني دو سويه است يعني هم تاثيرگذار وهم تاثير پذيراست. اما ازفرهنگ مهمترفرهنگ ملي است زيرا فرهنگ ملي عاملي است كه يك ملت را به ركود وخمودي يا تحرك وايستادگي ، صبر وحوصله يا پرخاشگري و بي حوصلگي، اظهار ذلت درتقابل با ديگران ويا احساس غرور درمقابل ديگران به تحرك وفعاليت توليدي ويا به بيكاري وخمودي تحريك مي كند ».20
يكي ديگر از انتظارات ايشان ازشوراي عالي انقلاب فرهنگي، اصلاح جهت گيري غلط فرهنگي دركشور است كه درذيل مهندسي فرهنگي كشور مي بايست صورت گيرد. معظم له به دليل وضعيت فرهنگي دوران اصلاحات وانحرافها افراط گريها و بدعتهايي كه در زمينه فرهنگ صورت گرفت، تشكيل دولت اصولگرا و گرايش جديد مردم به تفكر اصولگرايي را يك فرصت خوب دانسته وتاكيد نمودند كه شوراي مذكور ازاين فضا بهره لازم را جهت اصلاح جهت گيري غلط فرهنگي داشته باشند .
« اين وضع جديدي كه دركشور بوجود آمده است وتشكيل دولت وگرايشي كه امروز درعموم مردم و در دولت مردان مشاهده مي شود ،اين نويد را مي تواند بدهد كه اوضاع براي برگرداندن جهت گيري غلط، اوضاع مساعدي است .»21
معظم له درحركتي بسيار شفاف، شوراي عالي انقلاب فرهنگي را به عنوان قرارگاه مقدم فرماندهي فرهنگي به دوقسم يا دوبخش سازماندهي ودرنهايت جهت دهي تقسيم مي نمايند: يكي عقبه فكري وعلمي كه ضرورتا مي بايست مطالعه وكارهاي علمي وفكري درآنجا صورت گيرد مانند دانشگاهها وحوزه ها علميه ودوم خط مقدم اجرايي كه عبارتند از: دولت ، مجلس ومجمع تشخيص مصحلت نظام وحتي دستگاه قضايي كشور. ايشان توجه شورا را از چهار وزارتخانه مربوطه به تمام دستگاهها معطوف مي نموند به گونه اي كه تمام زواياي كشور حتي زندان و كيفيت آن را نيز دربرمي گيردواين همان نگرش سيستمي واعتدالي به موضوع فرهنگ است كه مي بايست درمهندسي فرهنگي به آن توجه شود .
از جمله نكات ديگر كه بايد در مهندسي فرهنگي برآن تاكيد داشت عبارتنداز : آسيب شناسي فرهنگي ، ايجاد وحدت درساختارهاي فرهنگي ويا نزديك كردن ساختار ها به يكديگر ، نزديك كردن روشها ، هدف گذاري آرمانها و حتي تمايزبين هدف و آرمان براي ارزيابي كارفرهنگي ، ايجاد آشتي وهماهنگي ميان مهندسي فرهنگي ومهندسي اجتماعي ،اقتصادي وسياسي وشفاف كردن تكيه گاه امورفرهنگي به ايدئولوژي وجهان بيني .تصوير مهندسي فرهنگي به عنوان يك پروسه نه يك پروژه ،استخراج فرهنگ آرماني ازعالم ذهني و آوردن آن به عالم عيني ،هماهنگ سازي نظامهاي موجود (سياست، اقتصاد، فرهنگ واجتماع) با فرهنگ ديني ،ارزشها ،باورها واعتقادات ...
ب – پالايش فرهنگي ازمظاهر غرب
از جمله راهكارهاي اعتدال فرهنگي علاوه برصيانت ازمرزهاي فرهنگي پالايش فرهنگ كشور از اضافات وآلودگيهاي فرهنگ و مظاهر غرب است رهبرمعظم انقلاب دراين خصوص مي فرمايد « ما درزمينه فرهنگي براي اينكه بتوانيم دربرابر تهاجم سيل آساي فرهنگ غربي كه ازصد سال پيش يا زودتر عليه ما شروع شده وهمچنان ادامه دارد بايستيم ومقاومت كنيم وآن را پس بزنيم . احتياج داريم به آن مظاهرغلطي كه ازآن فرهنگ برما تحميل كردند بتازيم، يعني اختياج به يك تهاجم فرهنگي داريم و فكر ميكنم اين كار به سياستگذاري همه جانبه پختهي سنجيده احتياج دارد وشوراي عالي انقلاب فرهنگي بهترين جايگاه و بهترين مرجع است براي اين كه بتواند يك چنين سياستگذاري را بكند »22
مركزثقل درخواست معظم له ازشوراي عالي انقلاب فرهنگي اتخاذ روش تهاجمي است زيرا برخورد منفعلانه وحركت عادي وبدون دغدغه ياراي مقابله با مظاهر فساد انگيز فرهنگ غرب را ندارد و به همين دليل مهمترين جهت گيري، اتخاذ يك روش هجومي است ايشان درفرازي ديگرمي فرمايند:
« بنابراين ما براي احياء فرهنگ اسلامي وپالايش صحيح اين فرهنگ احتياج داريم به اين كه مدتي سخت گيرانه با مظاهر فرهنگ غربي چه درزمينه هاي ذهني وچه درزمينه هاي عملي مبارزه كنيم . و حتي به آن فرهنگها تهاجم كنيم . زيرا درهمه ميدانها بهترين دفاع هجوم است و آن كسي كه هجوم مي كند ، درحقيقت ازحيثيت وموجوديت خودش دفاع كرده است.»23
علت هجوم فرهنگ غرب به فرهنگ اسلامي ما كاملا روشن است زيرا ما به لحاظ شرايط خاص وتجربه چندين هزارساله فرهنگي ودينداري واينكه دين وفرهنگ پرچمدار تحولات وجريان ها درايران بوده است به خصوص انقلاب اسلامي كه دقيقا برآمده ازبطن همين فرهنگ ديندار مردم است و عامل پايداري ما دربرابر تمام فشارها بوده است. غرب با درك اين موضوع تمام توانش را براي تخريب وتضعيف عامل هويت بخشي ومقاومت پذيري ما به كار گرفته است برهمين اساس ما نيازداريم به طوردائم فرهنگ كشور را رصد كنيم وبا شناخت ازروزهاي موجود، كاستي ها وفرآيندهاي شكل گيري، پردازش ونمودهاي عملي رفتاري ، وزمينه سازي فرهنگي كشور را فراهم وازتمام داشته هاي خود براي صيانت ازفرهنگ خويش وحمله به مظاهر فساد انگيز غرب استفاده كنيم. به عنوان مثال درحالي كه فرهنگ اسلامي ما داراي روحيه جمع گرايي است ومنافع جمع را برمنافع فرد ترجيح مي دهد، اقتصاد غرب روحيه فردگرايي را اولويت مي بخشد، برهمين اساس درفرهنگ آمريكا لذت ارزش محسوب مي شود ودر اقتصاد سود بيشتر هدف قرارمي گيرد زيرا براساس فرهنگ ليبرالي و لذت گرا فردمي گويد «المأمور معذور» درحاليكه درفرهنگ اسلامي «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيه»ديدگاه حاكم برتفكر معتقدان به اين آئين است .
براين اساس استخراج اين اصول ازمتن دين ازجمله كارهايي است كه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مي بايست به بشريت امروز كه درحيراني وسرگرداني بسرمي برد، درقالب فرهنگي هجومي وتهاجمي ارائه دهد .
مقام معظم رهبري درمورد برخورد با فرهنگهاي ديگر راهكارجاذبه ودافعه را ارائه مي فرمايند :« دراين جا دو چيز وجود دارد يكي خوب ويكي بد. خوب عبارت است ازاين كه يك فرهنگ داراي عناصر زاينده وپويا ومفيد وسازنده بايد فرهنگهاي ديگررا جذب كند واين دراسلام نه فقط مورد نهي قرارنگرفته ، بلكه حتي مورد امر هم قرارگرفته است . كه « اطلبو العلم ولو با لصين » دررابطه با همين مطلب است لذا نه تنها اين چيز بدي نيست بلكه چيزي لازمي هم است زيرا شرط زنده ماندن واستمرار يك فرهنگ اين است كه دائم جذب و دفع داشته باشد و دركنار فرهنگهاي ديگر بده بستان هم داشته باشد. يعني از عناصر مفيد و مثبت خودش چيزهايي را صادركند وبدهد به فرهنگهاي ديگروازعناصر مفيد ومثبت وسازنده فرهنگهاي ديگريك چيزيهايي را جذب كند وبگيرد. وچون يك جانبه نمي تواند باشد لذا اگر دو جانبه شد موجب پويايي وتكامل فرهنگ خواهد بود كه اين همان چيزخوب است » ايشان درفرازي ديگر روي ديگر سكه را فاش مي سازد ، همان وجهي كه مرعوبين عرصه فرهنگ بدون اختيار دچار سرسپردگي نسبت به آن شده اند « واما آن چيز بداين است كه يك فرهنگ بدون اين كه خودش اختيار داشته باشدو بدون اينكه خودش قدرت انتخاب داشته باشد.... ديگران كه بيگانه ازاين فرهنگ و صاحبان آن هستند و چيزي را به اين فرهنگ تزريق كنند، نه تنها مأمون ازاين نخواهد بود كه چيزهايي عنصروعناصر غيرسازنده و غيرهدايتگر را به آن تزريق كنند ، بلكه آن چيزهاي مضروگمراه كننده را به او تزريق مي كنند كه ما درگذشته آلوده به آن بوديم ..... لذا به اين نتيجه مي رسيم كه وقتي يك ملتي دريك حالتي اختياري پذيراي فرهنگ بيگانه شد همان چيزي ازفرهنگ بيگانه را مي گيرد كه آن بيگانه مي خواهد به او بدهد ونه آن چيزي را كه لازم دارد »24
ج- نظارت دربعد حكومتي
راهكار ديگري كه به اعتدال فرهنگي مي انجامد، بعد نظارتي درامورفرهنگي است كه بيشتر به مديريت اجرايي وحكومت برمي گردد. همانگونه كه درابتداي بحث اشاره شد درپاسخ به دوديدگاه افراط و تفريط در عرصه فرهنگ، مقام معظم رهبري نه معتقد به سياستهاي بازوبدون قيد وبند است ونه معتقد به سياست حصار و قالب گيري خاص است. لذا راه حل پيشنهادي در اين عرصه عبارت است ازاينكه « درمقوله فرهنگ، رفتار حكومت بايد دلسوزانه ومثل رفتار باغبان باشد ، باغبان به هنگام نهال مي كارد، به هنگام آبياري مي كند ، به هنگام هرس مي كند ، به هنگام سمپاشي مي كند وبه هنگام هم ميوه چيني. بايد فضاي فرهنگي كشور را باغباني كرد يعني مسولانه وبا دقت اين مقوله را دنبال كرد »25 ايشان وظيفه حكومت را اينگونه بيان مي دارند :« عبارت است ازنظارت هوشمندانه ، متفكرانه ، آگاهانه ، مراقبت ازهرزرويي نيروها وهرزه روي علف هرزها ، هدايت جامعه به سمت درست، كمك به رشد ترقي فرهنگي افراد جامعه .... ما نه معتقد به ولنگاري و رهاسازي هستيم كه به هرج ومرج خواهد انجاميد ونه معتقد به سختگيري شديد ، اما معتقد به نظارت ، مديريت ، دقت دربرنامه ريزي وشناخت درست ازواقعيات هستيم ».26
مقام معظم رهبري درپاسخ به مدعيان تفكر ليبرالي و آزادي مي فرمايند :« نمي شود ما ميدان را رها كنيم تا ديگران هركاري كه مي خواهند بكنند ،امروز همان كساني كه ادعاي آزادي مي كنند ودم ازليبرال بودن مي زنند ، پيچيده ترين و دقيق ترين شيوه ي كنترل را برروي فرهنگ كشورهاي خودشان بلكه سراسردنيا ، اعمال مي كنند وسعي دارند كه فرهنگ خود را با كشورهاي ديگرمنتقل وتزريق كنند .»27
ايشان يكي ازبهترين اشكال مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن را توجه مسئولين حكومتي به بعد نظارتي مي دانند و تاكيد مي كنند :
« درقبال هجمهاي كه امروز وجود دارد نمي شود بيكار نشست ونظارت را ازدست داد ، بايستي با دقت مراقب رفتار و حركت فرهنگي جامعه بود و براي آن برنامه ريزي كرد ، اين يكي از مهمترين وظايف حكومت است و حق بزرگي است كه مردم برگردن حكومت دارند ، حق رشد فضيلتها وپيشرفت درزمينه معنويات ، اين حق را بايد حكومت ايفا كند . اين مطلب مهمي است كه بايد برايش برنامه ريزي وفكرشود وراههاي اثرگذاري بر روي فرهنگ عمومي مردم ورشد فضايل شناخته شود »28
4- راهكار چهارم: تغيير در نحوه گزينش مديران فرهنگي
مهمترين و برجسته ترين نهاد فرهنگي كه وظيفه و رسالت اصلي آن مهندسي فرهنگي است به دو بخش عمده تقسيم مي شود. بخش اول به عنوان عقبه فكري و عملي ايفاي نقش مي كند و بخش دوم خط مقدم اجرايي است. وقتي آرمان به اهداف و اهداف به سياست و برنامه تبديل شد. بروز و ظهور آن در جامعه ضرورتا توسط مديران اجرايي مي بايست فراگير و به فرهنگ عمومي تبديل گردد. اگر فرض بر اين باشد كه بخش اول شوراي عالي انقلاب فرهنگي به رسالت خود عمل نمايد اما مديران اجرايي بر اساس شايسته سالاري و ميزان تخصص و تعهد انتخاب نشوند و صرفا بر اساس گرايش به دولتها و احزاب انتخاب شوند، بايد بپذيريم كه توسعه فرهنگي اتفاق نخواهد افتاد. زيرا دستگاه اجرايي امور فرهنگي لاجرم به جاي آن كه در خدمت سياستهاي فرهنگي نظام قرار گيرد و به بسط و گسترش ارزشهاي فرهنگي نظام بپردازد،. مسير فرهنگي را از حالت فراگير به حالت بسته سوق مي دهد. و اين همان اتفاقي است كه نامش افراط و تفريط است. در اين نوع نگاه، هرگاه ظرفيت سازي رسانه اي هم انجام مي گيرد خودبخود سمت گيري آن حفظ و بقاء جريان حاكم و نهايتا حفظ وضع موجود خواهد بود. و اگر به دنبال تغيير و تحول هستند، از رسانه ها بيشتر در جهت زمين گير كردن رقيب خويش استفاده ميكنند. در نگاه حزبي ممكن است القابي نظير دانشگاه انقلابي، سينماي انقلابي، هنر انقلابي، مطبوعات انقلابي شنيده شود اما با بررسي اجمالي مظلوميت انقلاب اسلامي را بدرستي لمس مي كنيم. برون رفت از اين وضعيت زماني ميسر است كه مجراي انتخاب و گزينش مديران در عرصه فرهنگ بدرستي مورد توجه قرار گيرد.
به عنوان مثال با تغيير دولت، وزير آموزش و پرورش ، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، وزير علوم و تحقيقات و فن آوري، و وزارهاي بهداشت و درمان از جمله وزرايي هستند كه دچار تغيير مي شوند و اگر سياستهاي علمي و فرهنگي عموما در يك پروسه زماني به نتيجه مي رسند، چگونه بايد شاهد توليد علم و رونق جنبش نرم افزاري باشيم ؟ چگونه بايد شاهد پويايي فرهنگ عمومي باشيم؟ چگونه بايد شاهد تغيير در نگرش به ارزشها باشيم؟. بنابراين عقلاني ترين روش براي رسيدن به اعتدال در حوزه اجرايي فرهنگ آن است كه وزراي مذكور توسط شوراهاي انقلاب فرهنگي طي يك دوره زماني گزينش و سپس به دولت معرفي شوند تا به مجلس جهت راي اعتماد اعلام شوند. اتخاذ اين روش فوايدي دارد كه به برخي از آنها به اجمال اشاره مي گردد.
شوراي عالي انقلاب فرهنگي به عنوان عالي ترين نهاد فرهنگي همچنانكه تمام مسائل فرهنگي، از خرد تا كلان را رصد مي كند، بدون نگاه حزبي و دور از افراط و تفريط مديران اجرايي را نيز بر اساس شايسته سالاري گزينش مي كند.
نهاد مذكور قابليت و توانايي جهت دهي و تربيت مديران كارآمد و شايسته را به دليل احاطه بر محيطهاي علمي وفرهنگي دارد.
رئيس جمهور به عنوان رئيس هيات دولت، خود رئيس شوراي انقلاب فرهنگي است بنابراين گزينش و معرفي وزراي مذكور قطعا با مشورت و راي ايشان صورت مي گيرد.
آنچه بر اساس مهندسي فرهنگي انجام مي گيرد در يك پروسه زماني و بر اساس چشم انداز فرهنگي بدرستي انجام مي گيرد و دچار اخلال در اجرا نمي شود.سياست ترسيم شده جهت اجرا، براي مديران مياني و سطوح پائين تر نيز شفاف و مشخص است و اطمينان بيشتري اعم از امنيت شغلي و يا حرفه اي شدن در تخصص به انجام مي رسد.
در اين صورت نگرش سيستمي و جامع به فرهنگ ايجاد شده و دستگاههاي اجرايي از اقدام ناهمگون و يا جزيره اي نجات مييابند و همگي در راستاي اهداف كلان حركت مي نمايند. مردم نيز در استقبال يا اعتراض به مباحث فرهنگي با متوليان متعدد مواجه نيستند بلكه ميتوانند مطالبات فرهنگي خود را از مجراي لازم پي گيري نمايند.
منابع و مأخذ:
امام و انقلاب فرهنگي، تهران: جهاد دانشگاهي دانشگاه تربيت معلم، 1361 .
رفيع پور، فرامرز، توسعه و تضاد، تهران: دانشگاه شهيد بهشتي ، 1376 .
دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي، انقلاب فرهنگي از ديدگاه امام خميني (ره)، تهران 1360 .
عادل، حداد، تهاجم فرهنگي، قم : نشر برگزيده، 1374 .
مصاحبهها (مجموعه مصاحبههاي مقام معظم رهبري)، تهران: سازمان مارك فرهنگي انقلاب اسلامي،1368 .
مصباح يزدي، محمد تقي ،تهاجم فرهنگي، قم : مؤسسه امام خميني،1378 .
مؤسسه فرهنگي انديشه، تسامح آري يا نه؟ ، تهران،نشر خرم، 1377 .
منبع: خبرگزاری - فارس
سایت های مرتبط با این مقاله
تصاویر گرافیک