اول كسی كه نقطه را در مصحف قرآنی به كار برد (اعراب گذاری قرآن)

خطی را كه عرب‌ها از سریانی و نبطی اقتباس كردند بدون نقطه بود و خطوط سریانی تا امروز نیز بدون نقطه است. عرب‌ها تا نیمه‌ی قرن اول، خطوط اقتباسی را بدون نقطه می‌نوشتند. از این پس خط عربی دوره‌ی جدید خود را آغاز
پنجشنبه، 10 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اول كسی كه نقطه را در مصحف قرآنی به كار برد (اعراب گذاری قرآن)
 اول كسی كه نقطه را در مصحف قرآنی به كار برد (اعراب گذاری قرآن)

 

نویسنده: محمدهادی معرفت




 
نیمه‌ی قرآن
خطی را كه عرب‌ها از سریانی و نبطی اقتباس كردند بدون نقطه بود و خطوط سریانی تا امروز نیز بدون نقطه است. عرب‌ها تا نیمه‌ی قرن اول، خطوط اقتباسی را بدون نقطه می‌نوشتند. از این پس خط عربی دوره‌ی جدید خود را آغاز می‌كند. دوره‌ای كه نقطه و علایم حركات كلمه وارد خط می‌شود. زمانی كه حجاج بن یوسف ثقفی از جانب عبدالملك بن مروان (75-86) حاكم عراق بود، مردم با كاربرد نقطه آشنا شدند و حروف نقطه دار را از بی‌نقطه مشخص ساختند. این كار به وسیله‌ی یحیی بن یعمر و نصربن عاصم، شاگردان ابوالاسود دُئلی متداول گردید. (1) علت این عمل وجود «موالی» (2) بود كه در این زمان تعداد آنان رو به گسترش نهاده بود و سرزمین اسلامی پر بود از كسانی كه با لغت عرب بی‌گانه بودند. برخی از آنان در زمره‌ی دانشمندان و قرّاء به شمار می‌آمدند، در حالی كه زبان آنان عربی نبود و ناگزیر انحرافاتی در تلفظ آنان وجود داشت. از این رو تغییراتی در قرائت رخ می‌داد كه جامعه‌ی اسلامی را نگران ساخت.
ابو احمد عسكری (3) گزارش می‌دهد: مردم چهل و اندی سال تا زمان عبدالملك بن مروان با قرآن عثمانی سروكار داشتند. سپس تغییرات فراوانی در قرائت قرآن رخ داد، این تغییرات بیشتر در عراق گسترش یافت. حجاج بن یوسف، نگرانی خود را از این امر به كُتّاب و نویسندگان خود اظهار كرد و از آنان خواست كه برای حروف مشابه هم، علایم و نشانه‌هایی وضع كنند تا تشخیص آنها از یكدیگر ممكن باشد. گفته شده است كه نصربن عاصم، این امر را به عهده گرفت و نقطه گذاری را در حروف به كار برد. (4)
استاد زرقانی می‌گوید: «اولین كسانی كه نقطه را در مصحف به كار بردند، یحیی بن یعمر و نصربن عاصم، شاگردان ابوالاسود دئلی بودند.» (5)

شكل حركات و نشانه گذاری

خط عربی علاوه بر آنكه در ابتدا از نقطه خالی بود، شكل (علایم حركات حروف و كلمات)، نشانه و علامت نیز نداشت. و طبعاً مصحف نیز از هر علامتی كه نشان دهنده‌ی حركت كلمه و اعراب آن باشد، عاری بود. در ابتدای صدر اسلام، مسلمانان قران را در حفظ داشتند و با توجه به كثرت و عرب بودن حافظان قرآن، بالطبع قرآن را كه به زبان آنان بود، صحیح می‌خواندند. بنابراین قرآن از خطا مأمون و مصون بود. به خصوص كه مسلمانان به قرآن عنایت فراوان داشتند و آنان قرآن را از بزرگانی كه به زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدیك بودند، فرا می‌گرفتند و امكانات حفظ و ضبط قرآن به گونه‌ی صحیح، در آن زمان موجود بود.
اما در پایان قرن اول كه مسلمانان غیر عرب جامعه‌ی اسلامی فزونی یافت و با زبان عربی بی‌گانه بودند، به وضع علایم و نشانه‌هایی برای كلمات قرآن، نیاز مبرم پیدا شد. تا بدین وسیله از خطاها و اشتباهات در خواندن قرآن، جلوگیری به عمل آید. مثلاً هر عربی، طبعاً كلمه‌ی كتب را در آیه‌ی «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (6) به صورت معلوم و همین كلمه را در آیه‌ی «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ» (7) به صورت مجهول می خواند. در حالی كه غیر عرب تشخیص نمی‌داد كه این كلمه معلوم است یا مجهول. كما اینكه ابوالاسود شنید كه كسی كلمه‌ی «رسوله» در آیه‌ی «أَنَّ اللَّهَ بَرِی‌ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ» (8) به كسر لام می‌خواند كه در این صورت معنای آن این است كه خداوند از مشركان و پیامبرش بیزار است. ابوالاسود با شنیدن این غلط فاحش گفت: ‌«تصور نمی‌كردم كه كار مردم به اینجا رسیده باشد» و لذا به زیاد بن ابیه كه در آن زمان حاكم كوفه بود (50-53) مراجعه كرد و چگونگی جریان را با او در میان گذاشت. زیاد ابن ابیه، قبلاً از ابوالاسود خواسته بود كه در این باره چاره‌ای بیندیشد، ولی او سر باز زده بود. تا این كه این غلط فاحش را خود در تلاوت كلام خدا شنید و آنگاه در برآوردن خواسته‌ی زیاد ابن ابیه تصمیم گرفت (9) و گفت: «آنچه امیر بدان امر كرده انجام می‌دهم.» ابوالاسود نویسنده‌ای خواست تا از عهده‌ی نوشتن آنچه او می‌گوید، به خوبی برآید. نویسنده‌ای از قبیله‌ی عبد قیس در اختیار او گذاشتند. ولی وی او را نپسندید. نویسنده‌ی دیگری را انتخاب كردند كه زبردست بود و مورد قبول ابوالاسود واقع شد.
ابوالاسود به نویسنده‌ی مذكور گفت: «هر حرفی را كه من با گشودن دهان ادا كردم (مفتوح خواندم)،‌نقطه‌ای بر بالای آن حرف بگذار و اگر دهان خود را جمع كردم (حرف را به ضمّه خواندم) نقطه‌ای در جلوی آن حرف قرار بده و اگر حرفی را كسره خواندم، نقطه ای در زیر آن حرف بنویس.» (10) ابن عیاض اضافه می كند كه ابوالاسود به نویسنده گفت: «اگر حرفی را با غُنّه ادا كردم آن را با دو نقطه مشخص كن و او همین كار را انجام داد.» (11)
از این پس، مردم این نقطه‌ها را به عنوان علایمی برای نشان دادن حركات حروف و كلمات به كار بردند؛ ولی بیشتر این نقطه‌ها را با رنگی غیر از رنگی كه خط مصحف با آن نوشته شده بود، می‌نوشتند و غالباً این رنگ قرمز بود.
پس از آنكه نصر بن عاصم نقطه را برای تشخیص حروف نقطه دار از حروف بی‌نقطه در مصحف به كار برد، نقطه‌های سیاه به نقطه‌های رنگی تبدیل شد تا نقطه‌هایی كه علامت حركت بوده با نقطه‌هایی كه علامت اعجام است، اشتباه نشود و این دو نوع نقطه از یكدیگر تمیز داده شوند.
جرجی زیدان مصحف نقطه داری را به همین كیفیت در دارالكتب مصر دیده است. او می‌گوید: «این مصحف نخست در مسجد عمروبن عاص، در مجاورت قاهره بوده و از كهن‌ترین مصحف‌های جهان است. ورق‌های آن بزرگ و خط آن با مركب سیاه نوشته شده و نقطه‌های آن به رنگ قرمز است و همان طور كه ابوالاسود توصیف كرده، نقطه‌های بالای حروف علامت فتحه و نقطه‌های زیرین علامت كسره و نقطه‌های جلو حروف نشانه‌ی ضمه است.» (12)
در اندلس، مصحف‌ها را با چهار رنگ می‌نوشتند. رنگ سیاه برای حروف، رنگ قرمز برای نقطه‌هایی كه علامت حركت بوده، رنگ زرد برای همزه‌ها و رنگ سبز برای الف‌های وصل به كار می‌رفته است. (13)

آخرین تغییرات تكمیلی

جلال الدین سیوطی گفته است: «در صدر اول، نشانه‌ی حركات حروف به صورت نقطه بوده است. نقطه‌ی اول حروف علامت فتحه و نقطه‌ی آخر حروف علامت ضمه و نقطه‌ی زیرین حروف علامت كسره به شمار می‌آمده است.
علایمی كه هم اكنون برای بیان حركات حروف متداول است و مأخوذ از حروف می‌باشد، از ابتكارات خلیل بن احمد است. در این روش علامت فتحه عبارت است از شكل مستطیلی كه در بالای حروف گذارده می‌شود و علامت كسره به همین شكل و در ذیل حروف به كار می‌رود. علامت ضمه واو كوچكی است در بالای حرف و تنوین بر حسب مفتوح بودن و یا مكسور بودن و یا مضموم بودن، به وسیله‌ی دو علامت از نوع خود مشخص می‌شود.» سیوطی اضافه می‌كند: «اولین كسی كه همزه و تشدید را وضع كرد، خلیل بن احمد بود.» (14)
در طول زمان، عنایت و توجه مسلمانان به قرآن بیشتر می شد و مسلمانان تغییراتی در خط و رسم آن ایجاد می كردند و در پایان قرن سوم بود كه رسم الخط قرآن به حد اعلای زیبایی خود رسید، مردم در نوشتن قرآن با خطوط زیبا و به كار بردن علایم و نشانه‌ها بر یكدیگر پیشی می‌گرفتند. تا آنجا كه سرِ حرف «خ» را به عنوان علامتِ سكونِ حرف به كار بردند. این عمل اشاره به آن داشت كه حرف ساكن، اخف از حرف متحرّك است. و برخی سرِ حرف «م» را برای علامت ساكن انتخاب كردند. برای حروف مشدّد، علامت سه دندانه و برای الف‌های وصل، سر حرف «ص» معین شد. همچنین صنعت خط و حاشیه نگاری رو به پیشرفت گذاشت و با ظرافت خاصی در مصحف‌ها به كار برده شد. (15)
گفته شده است كه تقسیم قرآن به قسمت‌های ده گانه و پنج گانه و حزب و جزء و تعیین علامت و نشانه‌ها برای آنها، به موجب امر مأمون عباسی انجام گرفته است. برخی گفته‌اند كه حجاج به این كار دست زد. احمد بن الحسین گفته است: «حجاج، قرّاء بصره را گرد آورده و گروهی از میان آنان انتخاب كرد و از آنان خواست كه حروف قرآن را شمارش كنند. آنان در طیّ چهار ماه این كار را به پایان رساندند و نشان دادند كه قرآن دارای 77439 كلمه و 323015 و به قولی 340740 حرف است. نیمه‌ی قران با كلمه‌ی «ولیتلطّف» (16) در سوره‌ی كهف مشخص شده است. تعداد آیات قرآن 6236 آیه می‌باشد.»
معروف است كه تقسیم قرآن به 120 حزب و سی جزء، برای تسهیل قرائت آن در مكتب خانه‌ها و غیره بوده است. (17)
ولی ابوالحسن علی بن محمد سخاوی (متوفای 643) از دانشمندان بزرگ در ادب و فقه و قرائات كه در دمشق می‌زیست، در كتاب «جمال القراء» تقسیم بندی قرآن را به 30 جزء و هر جزئی را به 12 قسمت، كه مجموعاً 360 قسمت باشد، به دانشمند نامی ابوعثمان عمرو بن عبید (متوفای 144) كه از شیوخ معتزله و مردی زاهد پیشه بود، نسبت می‌دهد و می‌گوید كه او با درخواست منصور (خلیفه‌ی عباسی متوفای 158) این كار را انجام داده است.
منصور دوانیقی از وی خواست تا قرآن را برحسب ایام سال تقسیم بندی كند و برای تنظیم حفظ و قرائت روزانه‌ی قرآن آماده گردد. او به درخواست منصور پاسخ مثبت داد و با نظمی استوار این تقسیم بندی را انجام داد و در پایان هر جزء با خطّ زریّن نشانه گذاری كرد.
منصور آن را به فرزند خود مهدی تعلیم داد و سپس دیگران پیروی كرده، و كم كم این تقسیم بندی میان مسلمانان رواج یافت. (18)
بلندترین سوره‌های قرآن، بقره و كوتاه‌ترین سوره كوثر است. طولانی‌ترین آیه‌ی قرآن، آیه‌ی «دین» یعنی آیه‌ی 282 سوره بقره است كه دارای 128 كلمه و 540 حرف است و كوتاه‌ترین آیه‌ی «والضُّحی» (19) و پس از آن «والفجرِ» (20) است. بزرگ‌ترین كلمه در قرآن «فَاَسْقَیْناكُموه» می‌باشد كه دارای 11 حرف است. (21)
احمد در مسند خود از اوس بن حذیفه روایت می‌كند كه «من در میان گروهی از بنی مالك بودم كه اسلام آورده و به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدند. ما را در خیمه‌ای جای داده و پیامبر (صلی الله علیه و آله) همه روزه در بازگشت از مسجد و پیش از رفتن به خانه‌ی خود نزد ما می‌آمد. او شب‌ها پس از نماز عشا نزد ما می‌ماند و از رفتاری كه قوم وی در مكه و پس از مهاجرت به مدینه با او داشتند، سخن می گفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله) شبی دیرتر از وقت همیشگی نزد ما آمد. علت تأخیر را از حضرتش پرسیدیم، فرمود: حزبی (قسمتی مشخص) از قرآن [ كه مرسوم هر شب من بود تلاوت كنم] باقی مانده بود، خواستم آن را انجام داده به پایان برسانم، آنگاه از مسجد بیرون آیم. ما صبحگاه از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسیدیم: قرآن را چگونه حزب بندی می كنید؟ گفتند: آن را به شش سوره، پنج سوره، هفت سوره، نه سوره، یازده سوره، سیزده سوره، تقسیم بندی می‌كنیم و حزب بندی سوره‌های مفصّلات (سوره‌های كوچك كه آیه‌های كوتاه دارند) از سوره‌ی «ق» است تا پایان قرآن.» (22)
ظاهراً جمله‌ی اخیر گفته‌ی خود اوس است كه در دنباله‌ی بیان اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) و به مناسبت ذكر كرده است. زیرا در آن زمان قرآن به صورت مصحف و ترتیب یافته در نیامده بود، تنها سوره‌ها كامل شده بود و آنها را برای آسان‌تر شدن قرائت برحسب ایام یا اوقات به قسمت‌های مساوی تقسیم می‌نمودند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دائرة المعارف القرن العشرین، ج3، ص722. مناهل العرفان، ج1، ص400-399. تاریخ القرآن، ص68.
2. موالی به كسانی می‌گویند كه غیر عرب‌اند و عرب با آنان پیوند دارند.
3. ابواحمد عسكری، التصحیف و التحریف، ص13.
4. ابن خلكان، وفیات الاعیان، ج2، ص32.
5. مناهل العرفان، ج1، ص 399.
6. انعام6: 54.
7. بقره2: 183.
8. توبه9: 3
9. می گویند: زیاد بن ابیه كسی را بر سر راه ابوالاسود گماشت تا به عمد این آیه را به غلط بخواند تا او را بر انجام خواسته‌ی زیاد تحریك كند (الخط العربی الاسلامی، ص26).
10. الفهرست، ص46، فن اول از مقاله‌ی دوم.
11. صدر، حسن؛ تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص52.
12. تاریخ تمدن اسلامی، ج3، ص 61.
13. الخط العربی الاسلامی؛ ص27. به نقل از: ابوعمرو عثمان بن سعید دانی در المقنع فی رسم المصاحف و نیز رجوع كنید به: تاریخ القرآن، ص68.
14. الاتقان، ج2، ص171. ابوعمروالدانی، كتاب النقط، ص133.
15. تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص72. نقل از: سلامه بن عیاض، المصباح.
16. كهف18: 19.
17. رك: البرهان، ج1، ص 249-252.
18. سخاوی، جمال القرّاء و كمال الاقراء، چاپ بیروت، 1993م، ج1، ص378-379.
19. ضحی93: 1.
20. فجر89: 1.
21. حجر15: 22. رك: البرهان، ج1، ص 249 و 252.
22. مسند احمد، ج4، ص 343.

منبع مقاله :
معرفت، محمدهادی؛ (1389)، علوم قرآنی، قم: مؤسسه‌ی فرهنگی تمهید، چاپ پانزدهم.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط