احياگر تاريخ تشيع

پيش از اين گفتم پدرم در موقعيتى به حوزه علميه روى آورد و روحانى شد كه به واسطه جو غالب بر محيط زندگى و خانوادگى نه تنها مشوقى نداشت، بلكه موانع متعددى نيز پيش رو داشته است. نيت خير او باعث گشت تا خداوند راهنماى او باشد و درهاى موفقيت را پى در پى به روى او بگشايد. دو سه سال پيش از ايشان پرسيدم با اين توفيق هايى كه خداوند در عرصه هاى مختلف نصيب شما كرد چرا فقه را ادامه نداديد؟ در پاسخ فرمود در فقه مجتهد و صاحب نظر فراوان داشته و داريم،
چهارشنبه، 8 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
احياگر تاريخ تشيع
احياگر تاريخ تشيع
احياگر تاريخ تشيع

نگاهى به آثار و تاليفات علمى استاد علی دوانی
شخصيت علمى
پيش از اين گفتم پدرم در موقعيتى به حوزه علميه روى آورد و روحانى شد كه به واسطه جو غالب بر محيط زندگى و خانوادگى نه تنها مشوقى نداشت، بلكه موانع متعددى نيز پيش رو داشته است. نيت خير او باعث گشت تا خداوند راهنماى او باشد و درهاى موفقيت را پى در پى به روى او بگشايد. دو سه سال پيش از ايشان پرسيدم با اين توفيق هايى كه خداوند در عرصه هاى مختلف نصيب شما كرد چرا فقه را ادامه نداديد؟ در پاسخ فرمود در فقه مجتهد و صاحب نظر فراوان داشته و داريم، اما عرصه هاى مهمى وجود داشته و دارد كه كمتر كسى به آنها وارد شده است. من از خدا خواسته بودم توفيق دهد در آن عرصه ها خدمت كنم و «خدا را شاكرم به همه آنچه مى خواستم، رسيده ام» و اين جمله آخر را بارها بر زبان مى آورد. بضاعت علمى من ناچيزتر از آن است كه بخواهم آثار و افكار ايشان را مورد بررسى قرار دهم، اما با شناختى كه دارم مى توان گفت خداوند به پدرم عنايتى كرد كه در زمينه هاى مهمى داراى ابتكارات و نوآورى هايى باشد كه فضل تقدم در آنها را از خود ساخته است. برخى از آن موارد عبارت است از:

۱- رويكرد نوين به علم رجال و تراجم علما

در حدود نيمى از تأليفات پدرم در علم رجال و تراجم است و بر اهل فن پوشيده نيست كه تلاش چند دهه ايشان در پيشبرد اين علم، ثمرات نو و روش تحقيق جديدى را به ارمغان آورده است. ايشان در مقدمه كتاب «وحيد بهبهانى» درباره احساس مسئوليت خويش در اين علم و رويكرد نوين خود مى نويسد: «متأسفانه اين علم «تراجم علما» با همه اهميتى كه دارد، از چندى به اين طرف، فراموش شده است. حتى بسيارى از اهل فضل هم آن را ناديده گرفته و به گمان اين كه زحمت كشيدن در اين فن به علم و فضل آنها نمى افزايد! يا به ملاحظه اين كه مطالعه و بررسى شرح حال علما محتاج رنج و تتبع فراوان و حوصله زياد است، به ميزان فوق العاده اى در اين باره كوتاهى به عمل آورده اند. به عكس، كسانى كه اهل اين فن نيستند، به اين كار پرداخته و در نتيجه بر اثر عدم اطلاع دچار اشتباهاتى شده و اين علم شريف را قرين انفعال نموده اند!»، سپس با ذكر نمونه هايى از اشتباه ها يا غرض ورزى نااهلانى كه در اين زمينه قلم زده اند، مى افزايد: «در ترجمه علماى بزرگ شيعه مرتكب هرگونه غرض ورزى و غلط كارى گشته و در استخفاف و هتك احترام آنها كوشيده اند. از آن طرف، علماى ما هم كه متخصص اين رشته ها هستند به قدرى سرگرم فقه و اصول هستند كه به كلى از اين ماجراها غافل و عملاً ميدان را به آنها داده تا به دلخواه خود موقعيت مفاخر مكتب تشيع را كه در هر عصرى بقاى دين خدا به وجود آنها بستگى داشته است، ملعبه هوا و هوس و اشتباه كارى خود گردانند و در نتيجه نسل جوان را نسبت به آن رادمردان، بدبين و از دين و اسلاميت منزجر كنند. نويسنده اين كتاب از موقعى كه متوجه اين موضوع شد همواره درصدد بود فرصت يابد تا كتابى بزرگ درباره زندگانى مفاخر دانشمندان شيعه به زبان ساده روز كه به فهم همه كس نزديك، و مانند ساير كتب تراجم عربى يا فارسى مغلق نباشد، در دسترس مسلمانان قرار دهد تا با مطالعه احوال آن مردان عالى قدر، قدر دانشمندان خود را دانسته و به آثار و كتب و افكار آنها احترام گذارده و به خوبى دريابند كه اسلام و ايران چه نوابغ بزرگى تحويل جامعه داده است».
در مقدمه جلد اول كتاب مفاخر اسلام نيز آورده است: «دوره كتاب «مفاخر اسلام» كه هم اكنون جلد نخست آن در دست شماست، براى نخستين بار بيوگرافى و زندگانى گروهى از رجال حديث و فقها و دانشمندان پيشين ما را به طرزى نوين ارائه مى دهد». سپس در جايى ديگر متواضعانه ورود خود به اين عرصه را جسارت دانسته مى نويسد: ... «شايد اين نخستين بار باشد كه فردى بى بضاعت مانند ما به كار بزرگان پرداخته و خواسته است در ميان انبوه علماى بزرگ و كارشناسان علم رجال اظهار لحيه كند! ما با اعتراف به اين كه تخصص در علم رجال نداريم و رسيدگى به اين كار را در خور شأن نمى بينيم، جرأت به خود داده و به اين كار بس بزرگ پرداخته ايم.»
عشق و ارادت پدرم نسبت به مفاخر اسلام يعنى علماى بزرگ شيعه اگر نگويم بى نظير، قطعاً كم نظير بود. از امثال كلينى، صدوق، مفيد، شيخ طوسى، خواجه نصير، علامه حلى، شيخ بهايى و علامه مجلسى چنان با عظمت و احترام تجليل مى كرد كه گويى در عصر مرجعيت و حضور آنان به سر مى برد و همين عزت و احترام را براى معاصرانى همچون آيات عظام شيخ عبدالكريم حائرى، سيد صدرالدين صدر و بويژه مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و حضرت امام خمينى (ره) نيز قايل بود. امكان نداشت به قم و زيارت حضرت معصومه سلام الله عليها مشرف شود و به مزار آن بزرگواران اداى احترام نكند. تجليل هاى منحصر به فرد او به عنوان يك متخصص برجسته علم تراجم رجال از شخصيت حضرت امام خمينى (ره) كه در نوشته ها و سخنرانى هايش موج مى زند، حاكى از اين عشق و ارادت به مفاخر اسلام است.

۲- نگارش نخستين تاريخچه فلسفه و كلام، فقه و فقها، و انقلاب اسلامى

در بحث هاى مقدماتى دو كتاب «شرح زندگانى جلال الدين دوانى» و «وحيد بهبهانى» به سبب آن كه جلال الدين فيلسوف و متكلم برجسته عصر خود بوده است، به نگارش تاريخچه اى از پيدايش و سير فلسفه و كلام در اسلام، و فراز و فرودهاى آن در ميان مسلمانان و نيز معرفى فرقه هاى مشهور كلامى پرداخته است كه به گفته اهل فن، نخستين كتاب در تاريخ فلسفه و كلام به شمار مى آيد و مزين به تقريظ ارزشمند علامه طباطبايى و آيات عظام زنجانى و مرعشى نجفى گرديد.
همچنين از آنجا كه وحيد بهبهانى برجسته ترين فقيه دوران و مجدد و احياكننده علم اصول به شمار مى رود، مفصلاً به پيدايش اجتهاد و علم اصول در ميان مسلمانان و به ويژه شيعه پرداخته و سير آن را تا زمان وحيد مورد بحث قرار داده و لذا نخستين اثر در تاريخ فقه و فقاهت و فقها را به زبان فارسى پديد آورده است.
علاوه بر اينها، شايد تأثيرگذارترين اثر او را بتوان طراحى و تحرير تاريخ بزرگ انقلاب اسلامى ايران به رهبرى روحانيت مبارز دانست. تاكنون هيچكس نتوانسته است چون او، ريشه هاى انقلاب اسلامى ايران را از مبارزات روحانيت شيعه در عصر مغول آغاز كرده و به نهضت امام خمينى (ره) مربوط سازد. او از خواجه نصيرالدين طوسى و علامه حلى و نقش مهمى كه در آن عصر دهشتناك ايفا كردند، آغاز نموده و با ذكر نقش علما در دوران صفويه و به ويژه علامه مجلسى، به مقاومتهاى مسلحانه علماى بزرگى چون ملا على زنجانى در برابر عثمانيان متجاوز و حاج محمد رضى قزوينى در برابر افاغنه ويرانگر در اواخر عهد صفوى اشاره نموده و مجاهدات درخشان سيد محمد مجاهد (نبيره دخترى وحيد بهبهانى) در جنگهاى دوم ايران و روس و حاج ميرزا مسيح استرآبادى و حاج ملا على كنى در دوران ناصرالدين شاه تا ميرزاى شيرازى و فتواى مشهور او در تحريم تنباكو و سپس حوادث مربوط به نهضت مردمى ايران در عصر مظفرالدين شاه كه به مشروطيت و حوادث بعد از آن و نقش علماى عاليقدرى چون طباطبايى و بهبهانى و شهيد شيخ فضل الله نورى انجاميد، برشمرده و از آنچه در همين دوران در حوزه مرجعيت وقت شيعه، يعنى عراق مى گذشت و اغلب از نظر مورخان تاريخ معاصر ايران افتاده است - از جايگاه آيات عظام سيد محمد كاظم يزدى، ميرزا محمد تقى شيرازى، شيخ الشريعه اصفهانى و ميرزاى نائينى در انقلاب مردم ايران - ياد كرده و قيام مردم جنوب به رهبرى روحانيت مبارز عليه استعمار انگليس را تداوم انقلاب ناكام مشروطه دانسته و از علماى نامدارى چون شيخ جعفر محلاتى، شيخ محمد حسين برازجانى (مجاهد)، ضياءالواعظين شيرازى به تشريح باز گفته است.
سپس به شهيد مدرس، ميرزا كوچك جنگلى، و علماى درگير با استبداد رضاخانى همچون آقا ميرزا صادق آقا تبريزى، آيت الله انگجى، حاج شيخ محمد تقى بافقى، حاج آقا نورالله اصفهانى، و حاج آقا حسين قمى و سايرين پرداخته و در دوران پهلوى دوم نقش مهم آيت الله طالقانى، شهيد نواب صفوى، آيت الله كاشانى، آقا شيخ محمد تهرانى و آيت الله غروى كاشانى را باز نموده است.
اين سير تاريخى كه متأسفانه پس از پيروزى انقلاب اسلامى آنگونه كه شايسته است از سوى نهادهاى فرهنگى ذيربط مورد توجه قرار نگرفت و صرفاً چون دوران پيش از انقلاب اسلامى به وسيله افرادى با انگيزه متعالى و غير مادى دنبال شد، با كتاب «نهضت روحانيون ايران» پدر بزرگوار و وارسته از زخارف دنيوى آغاز شد كه در ادامه مقال به اهميت آن در ثبت و شرح حوادث انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى (ره) خواهم پرداخت.

۳- پيشگامى در تأسيس مجله دينى در حوزه علميه

بر آنان كه سير پيدايش مجلات دينى در كشور را تعقيب مى كنند، پوشيده نيست كه نخستين مجله وزين و فراگير كه از سوى حوزه علميه منتشر شد، مجله «درسهايى از مكتب اسلام» بود كه با نوانديشى و همت و پشتكار و اميد پدرم و تنى چند از روحانيان فاضل و آگاه، و در ميان نگرانى و ترديد فضلاى آن روز حوزه قم پديد آمد.
او كه از نادرترين روحانيانى بود كه از سن ۱۹ سالگى و در بدو ورود به حوزه قم (سال ۱۳۲۸ ش) در مجلات و روزنامه هاى دينى وقت، همچون «نداى حق»، «مسلمين»، «وظيفه» و «استوار» مقالات دينى، سياسى، انتقادى و اجتماعى مى نوشت، در هر فرصت از لزوم انتشار نشريه اى براى حوزه علميه قم كه ناشر افكار حوزه باشد و مقاله هاى آن هم به وسيله فضلاى حوزه نوشته شود، با علماى متنفذ حوزه مذاكره مى كرد. اين پيگيرى ها نتيجه داد و در سال ۱۳۳۷ ش. نخستين شماره اين مجله با حضور شخصيت هاى برجسته حوزه - كه بعضى امروز از مراجع عظام تقليد هستند - انتشار يافت.
او خود در اين زمينه مى نويسد: «من از لحاظ سن و سال و معلومات از همه آنها كوچك تر و پائين تر بودم، ولى بيشتر فعاليت آن را به عهده داشتم و سابقه نويسندگيم بيشتر بود. انگيزه ما براى تأسيس مجله اى كه از حوزه منتشر شود اين بود كه حوزه تكانى بخورد و اثر وجودى خود را نشان بدهد و مردم بدانند در حوزه چه خبر است. همچنين پاسخ بسيارى از مقاله هاى مفسده انگيز كه آن روزها در جرائد و مجلات كشور آزادانه نشر مى يافت، از حوزه داده شود يا نقد گردد».
انتشار اين مجله با استقبال آيت الله العظمى بروجردى مرجع مطلق عصر مواجه شد.
ايشان در ميان همه بزرگان هيأت مؤسس و تحرير مجله، پدرم را به حضور طلبيده و مراتب خرسندى و حمايت و تأييد خود را از مجله «مادام كه مشى آن همين طور باشد» اعلام نموده و ضمن ارائه رهنمودهايى، هدايايى به وسيله پدرم براى اعضاى هيأت تحريريه ارسال داشتند. گذشته از اعضاى هيأت تحريريه، به دعوت آنان بزرگانى ديگر نيز كه در قم نبودند، و نيز شهيد قدوسى گهگاه مقاله هايى در اين مجله مى نگاشتند.

۴- پيشگامى در تدوين تاريخ انقلاب اسلامى و نقش روحانيت شيعه

پدرم به سبب آگاهى به اهداف استعمار در ايران و مشاهده عينى فعاليت عمال انگليسى در شركت نفت آبادان، و نيز با بهره گيرى از روح ضد استكبارى خود، از آغاز جوانى، فردى سياسى و ضد ظلم و استبداد بود. همكارى و فعاليت او با جمعيت فدائيان اسلام و شخص رهبرى آن، حضور فعال در نهضت ملى شدن صنعت نفت بويژه در آبادان، و نمايندگى آيت الله كاشانى كه شرح ماجرا و اسناد آن در كتاب نقد عمر ايشان آمده است، نشان از آگاهى هاى سياسى روشن او دارد. در پى قيام روحانيت و مرجعيت آگاه شيعه به رهبرى حضرت امام خمينى (ره) عليه لوايح ضد اسلامى «انجمنهاى ايالتى و ولايتى» كه با پايدارى آنان به شكست و عقب نشينى رژيم شاه در سال ۱۳۴۱ ش انجاميد، پدرم تنها كسى بود كه براى زنده نگاه داشتن نقش روحانيت و مرجعيت شيعه كه بزرگترين و مطمئن ترين ملجأ و مرجع مردم در حركت هاى ضد استبداد و استعمار هستند، به سرعت اقدام به جمع آورى اسناد و مدارك آن حركت تاريخ ساز كرد و از انجام تا فرجام آن را كه خود در متن حوادثش بود، به رشته تحرير در آورد و در همان ايام در قالب كتاب «نهضت دو ماهه روحانيون ايران» منتشر كرد كه با واكنش شديد ساواك و توقيف و جمع آورى آن مواجه شد.
او در بحث مقدماتى كتاب، براى نخستين بار به نقش مهم و اساسى روحانيت شيعه در حركتهاى ضد استبدادى و ضد استعمارى بويژه در دوران معاصر پرداخت و در برابر جوى كه رژيم طاغوت به وسيله قلم به دستان مزدور خود در تحريف تاريخ و بخصوص نقش روحانيت در نهضت مشروطه ايجاد كرده بود و تا آن زمان پاسخى درخور داده نشده بود، ايستادگى كرد. ثبت و ضبط صحيح نقش محورى و اساسى ميرزاى شيرازى در فسخ قرارداد استعمارى رژى، رهبرى اصلى نهضت مشروطه توسط روحانيت آگاه شيعه و زدودن اتهام هاى ناروا به شخصيت مظلوم شهيد شيخ فضل الله نورى و طرح ديدگاه هوشيارانه وى در برخورد با خيانت روشنفكران غرب زده به حركت اسلامى مردم، خدمات شهيد مدرس و استقامت او در برابر استبداد رضاخانى، نقش اساسى آيت الله كاشانى در ملى شدن نفت و ترور شخصيت وى براى نخستين بار از سوى او در تاريخ نويسى معاصر صورت گرفت. او خود درباره تداوم نگارش تاريخ انقلاب اسلامى مى نويسد: «اعلاميه ها، مصاحبه هاى آقايان مراجع و موضعگيرى هاى دولت ها و آمد و رفت سرمايه داران آمريكايى و اخبارى از ارتباط شاه با اسرائيل را جمع آورى و يادداشت مى كردم، شايد روزى به كار آيد. تا سال ۱۳۵۷ زمينه براى تدوين و چاپ و انتشار آن فراهم نبود... در آن موقع كه امام خمينى (ره) در پاريس بودند، دست به كار شدم. نخست نهضت هاى پيش از قيام اخير علماى قم و امام خمينى (ره) را توسعه دادم و در دو جلد تدوين كردم. سپس تاريخ انقلاب اسلامى اخير را پى گرفتم و پيوسته بر آن افزودم... به علاوه خودم به قم رفتم و به فرزندان يا اصحاب مراجع قم گفتم هر سند و اعلاميه اى داريد بدهيد كه از آن در تأليف اين كتاب استفاده كنم. منتهى اختيار انتخاب را به خودم واگذار كنيد كه هر چه لازم دانستم، نه همه آنچه را شما مى خواهيد، استفاده كنم... پس از حدود يك سال كه تايپ آن انجام شد، جمعاً به شش جلد قطور رسيد، و هر جلد بيش از ۴۰۰ صفحه بود.
عكس ها را از داخل كتابها و مجلات و روزنامه ها در آورده و دادم در جاى خود بچسبانند. ده ها روزنامه و مجله .... و چندين كتاب را بررسى و مطالعه كردم و مطالب لازم را از آنها گرفتم... قبلاً آقاى فلسفى گفته بود اين شش جلد قطور است، به نظر من آن را در ده جلد قرار دهيد. اين كار را كردم، و جلد يازدهم را بر آن افزودم و جمعاً شامل يك دوره كامل تاريخ نهضت هاى سياسى دينى روحانيان ايران از قديم ترين زمانها تا تأسيس جمهورى اسلامى در سال ۱۳۵۸ شد».

۵- بررسى و نقد تاريخ اسلام

ايشان مانند هر محقق متتبع در تاريخ اسلام معتقد بود بسيارى از روايات تاريخى مخدوش، تحريف شده، و يا به وسيله دشمنان اهل بيت عليهم السلام و به هنگام تسلط بنى اميه و بنى عباس بر عالم اسلام جعل شده است. پيش از انقلاب اسلامى در فرصتى كه هنگام تدريس تاريخ اسلام در مجمعى علمى براى ايشان فراهم شد، موفق گرديد پيرامون تاريخ عرب پيش از اسلام و دوران رسالت حضرت ختمى مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) با نگرشى نقادانه به روايات مشهور تاريخى بپردازد كه حاصل بخشى از آن با عنوان «تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت» بارها چاپ و منتشر گرديد.
ايشان در اين بررسى نقادانه، با دلايل متعددى اثبات كرده است داستان «نذر عبدالمطلب» از جعليات تاريخى است و با شخصيت ممتاز عبدالمطلب سازگارى ندارد.
در حالى كه برخى از مورخان معاصر يا آن را توجيه كرده اند، يا اصلاً متعرض آن نشده اند، و يا آن را مربوط به دوران جوانى و عدم تجربه عبدالمطلب دانسته اند.
همچنين روايات مشهور بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را با ارائه دلايلى محكم و متقن، مردود و به دور از شأن اشرف و خاتم انبيا دانسته و در عوض حديثى از امام هادى(علیه السّلام) را كه مغفول واقع شده و متناسب با شأن رسول مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است، به عنوان حقيقت داستان بعثت آن وجود مقدس عرضه مى دارد. لازم به ذكر است كه اين بخش از تحقيق خود را جداگانه در كتابچه اى با عنوان «شعاع وحى بر فراز كوه حرا» پيشتر چاپ و منتشر ساخته بود. بحث عالمانه درباره ايمان ابوطالب به تناسب سخن از وفات او و جايگاه مهم وى در دفاع از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، و اختصاص عنوانى به ولادت با سعادت و بى سابقه حضرت اميرالمؤمنين على (علیه السّلام) در تاريخ اسلام از نوآورى هاى او به شمار مى رود. تاريخ زندگانى پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از هجرت تا رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را كه به صورت جزوه درسى تدوين كرده بود، در كارهاى دست اقدام او براى چاپ قرار داشت و از اين فرزند ناچيز خود اخيراً خواسته بود به سبب تعلقاتى كه به تاريخ اسلام دارم، در تنظيم آن براى چاپ او را يارى دهم كه در حيات با بركت آن عزيز راحل اين توفيق حاصل نشد.
ان شاء الله بتوانم در آينده نزديك خواسته او را جامه عمل بپوشانم. در اين بخش نيز دستاوردهاى تازه اى همچون مشكوك بودن داورى سعد معاذ درباره يهود بنى قريظه دارد. از آثار چاپ نشده ايشان در تاريخ اسلام، كار بسيار ارزنده اى در تاريخ سياسى ائمه هدى عليهم السلام به صورت مختصر و مفيد است كه به عنوان متن درسى در چند دانشگاه معتبر استفاده مى شد. روش تحقيق و دسته بندى مطالب اين اثر، بديع و براى خواننده بسيار جذاب است. خداوند به اين حقير توفيق دهد تا آن را نيز براى چاپ و انتشار آماده سازم ان شاء الله. ايشان آگاهى و تسلط بر تاريخ اسلام و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را براى فقها و مجتهدان يك ضرورت مى دانست و معتقد بود بسيارى از قول و فعل و تقرير آن ذوات مقدس متناسب با شرايط و اوضاع و احوال دوران خويش بوده است و چه بسا تنها در صورت پديدآمدن آن شرايط و يا شرايط مشابه ملاك عمل بوده است و مجتهد با آگاهى از آن موقعيت كه امام در آن قرار داشته است بهتر مى تواند حكم را استنباط كند.

فهرست آثار

مرحوم حجت الاسلام دوانى ، محقق و نويسنده پرتلاشى بود كه پشتكار وى توجه همه اهل نظر را ربوده بود .
آنچه در زير مى آيد فهرستى از آثار ايشان است كه توسط خود شان تقرير يافته است.
۱- نهضت روحانيون ايران (۱۱ جلد)، تهران، بنياد فرهنگى امام رضا (علیه السّلام)، چاپ اول،۱۳۵۷-۱۳۶۰؛ چاپ دوم (۱۰ جلد در ۵ مجلد)، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۷۷.
۲- مفاخر اسلام (۸ جلد)، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ دوم، ۱۳۷۷- ۱۳۷۹.
۳- مهدى موعود؛ ترجمه جلد سيزدهم بحارالانوار، نوشته علامه مجلسى، ترجمه على دوانى، تهران: دارالكتب الاسلاميه، چاپ سى ام، ۱۳۸۴.
۴- فروغ هدايت؛ در شايستگى حضرت اميرالمؤمنين و ائمه معصومين براى زمامدارى مسلمانان، نوشته سيد على بهبهانى، ترجمه على دوانى، تهران: رهنمون، چاپ دوم ۱۳۸۲.
۵- اجتهاد در مقابل نص، نوشته سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى، ترجمه على دوانى، قم: دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول ،۱۳۵۱ چاپ هشتم ۱۳۷۵.
۶- تاريخ و سفرنامه حزين، نوشته شيخ محمد على حزين لاهيجى، تحقيق و تصحيح على دوانى، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۷۵.
۷- مرآت الاحوال جهان نما (جلد ۱ و ۲) نوشته آقا احمد كرمانشاهى (بهبهانى)، مقدمه و تصحيح على دوانى، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ دوم ۱۳۷۵.
۸- خاطرات و مبارزات حجة الاسلام فلسفى، تدوين على دوانى، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول ،۱۳۷۶ چاپ چهارم ۱۳۸۳.
۹- تاريخ فتوحات اسلامى در اروپا، نوشته شكيب ارسلان، ترجمه على دوانى، قم، چاپخانه علميه، ۱۳۴۸؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۰.
۱۰- موعودى كه جهان در انتظار اوست، قم: دارالعلم، چاپ دوم ۱۳۴۹.
۱۱- خاندان آيت الله بروجردى، نوشته آيت الله العظمى آقاى بروجردى، قم: انصاريان، چاپ اول ۱۳۷۱؛ تهران، نشر مطهر ۱۳۷۲.
۱۲- علما و شعرا و مردان نامى بوسنى و هرزگوين، نوشته محمد خانجى بوسنوى، ترجمه على دوانى، تهران، مركز فرهنگى نشر قبله، چاپ اول ،۱۳۷۳ چاپ دوم ۱۳۷۴.
۱۳- على (عليه السّلام) چهره درخشان اسلام، نوشته ابن ابى الحديد معتزلى، ترجمه على دوانى، تهران، دفتر نشر اسلامى، ۱۳۷۹.
۱۴- سيد رضى مؤلف نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر اسلامى، ۱۳۶۴.
۱۵- راز نماز در نهج البلاغه، تهران: نشر مطهر، ۱۳۷۳.
۱۶- فرقه وهابى و پاسخ به شبهات آنها، نوشته سيد محمد حسن قزوينى، ترجمه على دوانى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۶۶؛ نشر رهنمون، ۱۳۸۲.
۱۷- مباحثى در معارف اسلامى، نوشته حاج سيد على بهبهانى، ترجمه على دوانى، تهران: مركز نشر فرهنگى رجاء، ۱۳۶۴؛ نشر رهنمون، ۱۳۸۲.
۱۸- در پيرامون نهج البلاغه، نوشته سيد هبة الدين شهرستانى، مقدمه و تصحيح و تحشيه، على دوانى، تهران، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول ،۱۳۶۴ چاپ دوم ۱۳۷۸.
۱۹- علما و مردان نامى بوسنى و هرزگوين، قم: انتشارات انصاريان، چاپ اول، ۱۳۷۲.
۲۰- دانشمندان عامه و مهدى موعود، تهران: دارالكتب اسلاميه ۱۳۵۳.
۲۱- شرح زندگانى جلال الدين دوانى (فيلسوف شهير سده نهم هجرى)، قم، چاپخانه حكمت، چاپ اول ۱۳۳۴.
۲۲- تاريخ اسلام، از آغاز تا هجرت، تهران، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دهم، ۱۳۷۰.
۲۳- پيامبر اسلام از نظر دانشمندان شرق و غرب، قم: انتشارات پيام اسلام، چاپ اول: ۱۳۵۴.
۲۴- شاهراه هدايت، در اثبات امامت شاه ولايت، نوشته سيد على بهبهانى، مقدمه و تصحيح على دوانى، قم، چاپخانه حكمت، ۱۳۳۵.
۲۵- وحيد بهبهانى، سرآمد محققين و دانشمندان شيعه در سده دوازدهم هجرى، قم؛ دارالعلم، چاپ اول ،۱۳۳۷ چاپ دوم: اميركبير، ۱۳۶۲؛ چاپ سوم: مركز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۷۸.
۲۶- زندگانى زعيم بزرگ عالم تشيع آيت ا... بروجردى، قم، چاپخانه حكمت، ۱۳۴۰؛ چاپ دوم با تجديدنظر و اضافات، تهران: نشر مطهر، ۱۳۷۱؛ چاپ چهارم با تجديدنظر و اضافات، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۷۹.
۲۷- علامه مجلسى، بزرگمرد علم و دين، تهران، اميركبير، ۱۳۷۰.
۲۸- شوق مهدى، نوشته ملامحسن فيض كاشانى، مقدمه و تصحيح، على دوانى، تهران: دارالكتب الاسلاميه، ،۱۳۵۴ چاپ ششم، قم: انصاريان، ۱۳۷۹.
۲۹- غديرخم (حديث ولايت)، تهران: نشر مطهر ۱۳۸۱.
۳۰- جهانگردى و جهانگردان نامى، تهران: نشر ميزان، چاپ دوم
۳۱- شعاع وحى بر فراز كوه حرا، چاپ چهارم، تهران: انتشارات حقايق، ۱۳۶۱.
۳۲- سيماى جوانان در قرآن و تاريخ اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى چاپ نهم،
۳۳- آيت الله حاج شيخ هادى نجم آبادى و دانشمندان خاندان وى، تهران: اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۷۶.
۳۴- نهضت دو ماهه روحانيون ايران، قم، چاپ حكمت، ۱۳۴۱.
۳۵- تاريخ قم، نوشته محمد حسين ناصرالشريعه، مقدمه و تعليقات و اضافات: على دوانى، قم: دارالفكر ۱۳۵۰؛ تهران: رهنمون، ۱۳۸۳.
۳۶- صحنه هاى تكان دهنده در تاريخ اسلام، نوشته محمد عبدالله عنان، ترجمه على دوانى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دهم، ۱۳۷۵.
۳۷- شرح حال، افكار و آثار آيت الله بهبهانى، تهران: نشر قبله، چاپ دوم، ۱۳۷۸.
۳۸- داستانهاى اسلامى (دو جلد)، تهران: كانون انتشارات محمدى، چاپ دوم ۱۳۶۲.
۳۹- داستانهاى ما (سه جلد)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۶۶.
۴۰- نظرى اجمالى به جنگهاى صدر اسلام (آماده چاپ)
۴۱- اصول اعتقادى و فروع عملى اسلام، تهران: انتشارات حقايق، ،۱۳۶۱ چاپ قم: دفتر انتشارات اسلامى، ۱۳۶۸.
۴۲- امام زمان در گفتار ديگران، تهران: نداى ايمان، ۱۳۵۸.
۴۳- پيشوايان بزرگ ما (سلسله مقالات مجله مكتب اسلام، آماده چاپ)
۴۴- بحثى پيرامون همسران پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (سلسله مقالات مجله مكتب اسلام، آماده چاپ)
۴۵- زن در قرآن، تهران، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دهم، ۱۳۷۳.
۴۶- سير اجتهاد در اسلام (يادنامه اولين كنگره نهج البلاغه، تهران)
۴۷- سيره ائمه طاهرين (علیهم السّلام) (آماده چاپ)
۴۸- شيعه در اندونزى (سلسله مقالات مجله مكتب اسلام، آماده چاپ)
۴۹- مجموعه مقالات (در روزنامه ها و نشريات دينى، آماده چاپ)
۵۰- محدث نامى حاج شيخ عباس قمى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، ۱۳۵۵.
۵۱- نگاهى كوتاه به زندگانى پر افتخار سيد رضى مؤلف نهج البلاغه (يادنامه كنگره هزاره نهج البلاغه، تهران)
۵۲- فيلسوف نامى صدرالمتألهين شيرازى (آماده چاپ)
۵۳- دو مكتب فلسفى شرق و غرب قرطبه و اصفهان (آماده چاپ)
۵۴- سفرنامه اروپا (آماده چاپ)
۵۵- معاصران (آماده چاپ)
۵۶- سير و سياحت در اسلام (آماده چاپ)
۵۷- مشاهير فقها و مراجع تقليد شيعه (آماده چاپ)
۵۸- هنر نويسندگى، تهران، نشر مطهر، چاپ چهارم، ۱۳۷۷.
۵۹- خاطرات من از استاد شهيد مطهرى، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم ۱۳۷۵.
۶۰- امام خمينى در آئينه خاطره ها، تهران: نشر مطهر، چاپ دوم ۱۳۸۱.
۶۱- يادواره شهيد عبدالمجيد محمد باقرى، تهران: نشر قبله، ۱۳۷۴.
۶۲- چهل حديث از حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) درباره علم و علما، تهران: نشر رهنمون، ۱۳۸۴.
۶۳- نقد عمر (دو جلد)، تهران، نشر رهنمون، ۱۳۸۴.
۶۴- آغاز وحى و بعثت پيامبر در تاريخ و تفسير طبرى (آماده چاپ)
۶۵- فرقه ضاله و سرقت آيات و احاديث (آماده چاپ)
۶۶- محمدبن جرير طبرى (آماده چاپ)
۶۷- دو بانوى نمونه از خاندانى بزرگ، تهران: [بينا]، ۱۳۸۱.
۶۸- هزاره شيخ طوسى (دو جلد)، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ دوم ۱۳۶۲.
۶۹- اميرالمؤمنين، خليفة الله، صديق اكبر و فاروق اعظم، تهران، نشر مطهر، ۱۳۸۲.
۷۰- اميرالمؤمنين در شعر فقها، حكما و عرفاى نامى از فردوسى تا امام خمينى، تهران: نشر رهنمون، ۱۳۸۲.
۷۱- بانوى بانوان جهان، تهران: نشر رهنمون، ۱۳۸۵.
۷۲- آثار تمدن اسلامى در اسپانيا و پرتغال (سلسله مقالات مجله مكتب اسلام، آماده چاپ)
۷۳- جامع المسائل، قم، دارالعلم، چاپ اول
۷۴- سير حديث در اسلام، تهران: انتشارات گنجينه، ۱۳۵۴.
۷۵- فروغ ايمان، تهران: انتشارات كتابخانه صدر، چاپ اول، ۱۳۹۶ ق.
۷۶- نگاهى به آثار فقهى شيخ طوسى، قم، دارالفكر، چاپ اول
۷۷- خاندان علامه مجلسى،
۷۸- تنبيه الغافلين، در رد صوفيه، تهران: نشر رهنمون، ۱۳۸۵.
۷۹- قيام ابر مردان سيستان براى خونخواهى امام حسين، زابل: نشر دانشگاه، ۱۳۸۴
۸۰- افتخارات مردان مرد سيستان در دفاع از اميرالمؤمنين و اعتراض به فاجعه عاشورا، تهران: نشر رهنمون، ۱۳۸۴
منبع:روزنامه ایران

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.