خاطرات خانواده امام درباره نگاه امام به نماز

در این مقاله راسخون به خاطرات خانواده امام درباره نگاه امام به نماز و شیوه برخورد امام با نماز را اشاره می کنیم. با ما همراه باشید.
دوشنبه، 14 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خاطرات خانواده امام درباره نگاه امام به نماز
مقدمه:
از حضرت امام صادق(علیه السلام)روایت شده که آن حضرت فرموده اند اگر کسی نماز را سبک بشمارد از شفاعتشان محروم می شود.

روزی خدمت ایشان(امام خمینی)عرض شد: سبک شمردن نمازشاید به این معنا باشد که شخص یک وقت نمازش را بخواند و وقتی دیگر در خواندن آن اهمال ورزد. امام در جواب فرمود:

این که خلاف شرع است، منظور امام صادق(علیه السلام)این بوده است که وقتی ظهرمی شود و فرد در اول وقت نماز نمی خواند در واقع به چیز دیگری رجحان داده است.

اگر در معنای فتواهای امام دقیق شویم، مشاهده خواهیم کرد که به تمام دستورهای دینی یک بعد معنوی داده اند نه این که ظاهر راکنار بگذارند و تنها به معنا توجه کنند .

هر دو را مهم و اساسی می دانستند، نظرشان این بود که شرع ظواهری برای نماز دارد که اجرای آن لازم می باشد و در عین حال عبادتی چون نماز دارای عمق وروحی است که باید به آن نیز پرداخت.

آموزش مسائل شرعی به بچه‌ها قبل از سن تکلیف

خانم فاطمه طباطبایی:برخورد امام با بچه‌ها بعد از سن تکلیف تابع مسایل شرعی بود و آقا در مسایل شرعی با کسی شوخی نداشت. البته کاملاً در چارچوب شرع بودند. مثلاً هیچ وقت صبح بچه‌ها را از خواب بیدار نمی‌کردند که نماز بخوانند. معتقد بودند که خواب تکلیف ندارد.
 

عقیده داشتند که پیش از رسیدن به تکلیف باید کارهای خوب و بد و مسایل شرعی را به بچه‌ها گفت.(1)
 

وادار کردن بچه‌ها به نماز قبل از سن تکلیف

همسر امام: امام کم نصیحت می‌کردند. از هفت سالگی در تربیت دینی دقت داشتند؛ یعنی می‌گفتند از هفت سالگی نماز بخوان. می‌گفتند این‏ها (بچه ‌ها) را وادار به نماز کن تا وقتی 9 ساله شدند عادت کرده باشند.

من به ایشان می‌گفتم تربیت‏های دیگرشان با من، نمازشان با شما. شما بگو، من که می‌گویم گوش نمی‌کنند. خودشان مقید بودند و می‌پرسیدند، اما همین که بچه‌ها می‌گفتند نماز خوانده‏ام قبول می‌کردند و کنجکاوی نمی‌کردند.(2)
 

آقای سیدرضا مصطفوی (نوه امام):تشویق به نماز می‌کردند

من هر موقع پیش امام می‌رفتم، مرا تشویق به خواندن نماز می‌کردند.(3)
 

آقای سیدرضا مصطفوی: چند کتاب جایزه دادند

من هر موقع پیش امام می‌رفتم مرا تشویق به نماز می‌کردند. یادم می‌آید که وقتی 5 ساله بودم وارد اتاق آقا شدم، دیدم دارند نماز می‌خوانند، من هم پشت سر ایشان نماز خواندم. پس از نماز امام چند کتاب به من جایزه دادند.(4)

آقای سید عمادالدین طباطبایی: نمازت را خوب بخوان

امام به من می‌فرمودند: «نمازت را خوب بخوان، چون پیامبران همیشه نماز می‌خواندند و نماز راه عبادت و حرف زدن با خداست و نمی‌شود نت به طور ظاهری با خدا حرف زد بلکه باید با گوش دل هم سخنان خدا را شنید».(5)

آقای محمد تقی اشراقی (نوه امام):زود برو نمازت را بخوان

یک روز امام داشتند توی حیاط قدم می‌زدند. من آمدم از کنارشان رد شدم به من گفتند: «بیا اینجا» رفتم پیش ایشان. گفتند: «نمازت را خوانده‏ای» گفتم «نه» امام گفتند:

«زود برو نمازت را بخوان که از ارزشش کم نشود.» و من رفتم نماز را خواندم و گفته‏ی امام را عمل کردم. من کلاس دوم راهنمایی هستم. امام در مورد درس به من می‌گفتند:

هر وقت بیکاری پیدا کردید یا وقت اضافه‏ای ‏پیدا کردید بروید درستان را بخوانید، یاد بگیرید تا وقتی بزرگ شدید برای جامعه‏تان بتوانید خدمت کنید.(6)


خانم فریده مصطفوی:نماز خوانده ‏ای؟

تازه مکلف شده و شب خوابیده بودم که آقا با اخوی وارد شدند. خیلی سر حال و خوشحال بودند. پرسیدند: «نماز خوانده‏ای؟» من فکر کردم چون الان آقا سر حال هستند، دیگر نماز خواندن من هم برایشان مسئله‏ای ‏نیست.

گفتم: «نه». ایشان به قدری تغییر حالت دادند و عصبانی شدند که ناراحتی سراسر وجودشان را فرا گرفت و من خیلی ناراحت شدم که چرا با حرف و عملم مجلس به آن شادی را تلخ کردم. (7)

خانم زهرا مصطفوی:خواب را بر بچه تلخ نکن

امام اصلاً برنامه‏شان بر بیدار کردن صبح نبود؛ یعنی ما اگر خدمت ایشان بخوابیم چه نماز شب و چه نماز صبح را چنان آرام می‌خوانند که ما اصلاً بیدار نشویم. هیچ وقت امام برای نماز کسی را بیدار نمی‌کنند، مگر کسی بسپارد.

ما مکرر می‌سپردیم به ایشان که ما را بیدار کنید و ما را بیدا می‌کردند. اما چون خانواده‏ی شوهر من برنامه ‏شان این بود که صبح بچه را بیدار کند به همین جهت همسرم صبح‏ها که دختر من مکلف شد بیدارش می‌کرد.

من عادت نداشتم به این کار و معتقد بودم که این کار درست نیست. اما ایشان معتقد بود که بچه باید عادت کن به بیدار شدن برای نماز صبح، تا زمانی که برنامه بر این شد که برویم نجف - آن موقع ایشان در نجف بودند - ما وقتی رفتیم نجف، به ایشان گفتم بروجردی لیلی را بیدار می‌کند.

امام فرمودند: «از قول من به ایشان بگو خواب را بر بچه تلخ نکن». این کلام تأثیر عمیقی بر روح من و دخترم به جای گذاشت به حدی که بعد از آن دخترم سفارش می‌کرد که برای انجام نماز صبح به موقع بیدارش کنم.(8)
 

خانم فریده مصطفوی:اگر بیدار نشدید

امام صبح‌ها کسی را برای نماز از خواب بیدار نمی‌کردند و می‌گفتند: «خودتان اگر بیدار می‌شوید، بلند شوید نماز بخوانید. اگر بیدار نشدید مقید باشید که ظهر قبل از نماز ظهر و عصر نماز صبحتان را قضا کنید».

زمستان هم که بلند می‌شدیم می‌رفتیم سر حوض وضو بگیریم، اگر مثلاً کمی ‏آب گرم داشتند می‌گفتند بیایید با این آب گرم وضو بگیرید. و اگر نبود که هیچ، در مورد نماز با ما هیچ سختگیری نکردند.(9)

خانم زهرا مصطفوی: شما که فردا می‌روید

امام از کار خیلی ساده مثل نماز جمعه رفتن، وقتی می‌باشند ما رفتیم اظهار رضایت می‌کنند و این رضایت را در صورتشان می‌بینیم. یا تظاهراتی که پیش می‌آید به طور غیرمستقیم می‌گویند: «شما که فردا می‌روید». و به این صورت عنوان می‌کنند این چیزها ایشان را خیلی خوشحال می‌کنند. (10)

خانم زهرا اشراقی:
 

خوشم آمد که به چنین نمازی رفتی

آن زمان که در مراسم نماز جمعه بمب گذاری کرده بودند من هم در نماز جمعه شرکت داشتم. مادرم و بقیه فامیل در خانه آقا بودند. چون خبری از من نشده بود همه دلواپس و نگران بودند.

وقتی وارد خانه شدم، دیدم مادرم با حالت اعتراض آمیزی (چون از قبل هم شایع شده بود که یا عراقی‌ها به نماز جمعه حمله می‌کنند یا بمب می‌گذارند) به من گفتند: «تو چرا رفتی، تو که باردار بودی، به خاطر بچه‏ات هم که شده نباید می‌رفتی»

ولی آقا سر ناهار نشسته بودند با خنده‏ای ‏به من گفتند: «سالمی؟» من تشکر کردم و آقا آهسته در گوش من گفتند: «خیلی کار خوبی کردی که رفتی، خیلی ازت خوشم آمد که به چنین نمازی رفتی».(11)

اول نماز
 امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که نمازهای واجب را در اول وقت ادا کند و حدود آنها را حفظ نماید فرشته ای آن را سپید و پاکیزه به آسمان برد. نماز (به نمازگزار) گوید:

«خدا تو را نگاه دارد همان‌گونه که مرا نگاه داشتی؛ مرا به ملکی بزرگوار سپردی.» و کسی که نمازها را بی سبب به تأخیر اندازد و حدود آنها را حفظ نکند، فرشته، نماز او را سیاه و تاریک به آسمان برد در حالی که نماز با صدای بلند به نمازگزار گوید، «مرا ضایع کردی، خدای تو را ضایع کند آنچنان که مرا ضایع کردی.»[12]

من در مکه، که مشرف بودم یک روز می خواستم یک کتابی بخرم که برای آن کتابفروش هم فایده داشت، ایستاده بودم، اذان گفتند، یک دفعه رها کرد، گفت که:

«سنـه الحنفیه» دیگر با من حرف نزد رفت سراغ نماز، در مدینه بازار را که من دیدم بسته بود، یعنی باز بود لکن هیچ‌کس نبود، می رفتند سراغ نماز چرا شما نمی روید سراغ نماز، چرا ظهر که می شود بازار را رها نمی کنید که بروید سراغ نماز؟ [13]

خاطرات خانواده امام درباره نگاه امام به نماز

در اشتیاق نماز
در اوج اشتغال و گرفتاریها به نماز اول وقت مقید بودند یادم است روزی که سران کشورهای اسلامی برای قضیه صلح ایران و عراق خدمت امام آمده بودند، وسط جلسه بود که اذان ظهر گفته شد. امام بلند شده و فرمودند:

من می خواهم نماز بخوانم. چون مقید هم بودند به هنگام نماز، خود را با عطر و ادکلن خوشبو کنند . در همان جلسه به من اشاره کردند که ادکلن مرا بیاور و پس از ادکلن زدن به نماز ایستادند.

دیگران هم پشت سر ایشان نماز جماعت خواندند این اواخر که ایشان را به بیمارستان برده بودند، مرتب از وقت نماز سؤال می کردند تا اینکه مبادا نماز اول وقتشان فوت شود. [14]

انتظار لحظات شیرین
 هنگامی که نزدیک نماز می شد سر از پا نمی شناختند. به هر کس که در اتاق بود صراحتاً می گفتند: بروید که وقت نماز است و همیشه در این لحظات یک تبسمی پیدا می کردند که آدم احساس می کرد انتظار لحظات شیرینی را می کشند. [15]

اذان دادند اول وقت نمازمان را بخوانیم
 مرحوم آقای قاضی طباطبایی برای من تعریف کرد که ما با آقای حاج آقا روح الله می گفتیم جمعه ها بیایید برویم بگردیم در باغات قم که همه اش باغ انار بود.

حاج آقا روح الله می فرمودند که من می آیم برای گردش ولی به دو شرط ، این خیلی جالب است، اولین شرطم این است که حرف خودمان را بزنیم و غیبت نکنیم؛ شرط دوم اینکه اذان دادند اول وقت نمازمان را بخوانیم، بعد نهار بخوریم. [16]

در مورد نمازتان اهمال و سستی نکنید
امام همیشه می فرمودند در مورد نمازتان اهمال و سستی نکنید. به ما می گفتند همین که شما می گویید اول این کار را بکنم بعد نماز بخوانم این خلاف است، نگویید این حرف را؛ به نمازتان اهمیت دهید، اول نماز. [17]

اول اقامه نماز اول وقت
 خضوع و خشوع ایشان به هنگامی که با خدای خود راز و نیاز می کردند، توصیف ناپذیر است. حضرت امام، هیچ کاری را بر اقامه نماز اول وقت ارجح نمی دانستند. این منش بسیار والای ایشان از همان زمان جوانی و طلبگی، زبانزد کسانی بود که ایشان را می شناختند. [18]

نماز با تیمم، پشت به قبله و در حال حرکت
 شب 15 خرداد 42، آقا توی حیاط خوابیده بودند که مأموران رژیم آمدند، در را شکستند و وارد خانه شدند. خود امام برای من تعریف می کردند: وقتی آنها در را شکستند، من متوجه شدم که آنها آمده اند مرا بگیرند. فوراً به خانم گفتم که شما هیچ صحبتی نکنید، بفرمایید توی اتاق.

من دیدم که آنها ریختند توی منزل، احتمال دادم که اشتباه کنند و مصطفی را ببرند. به همین جهت گفتم: خمینی من هستم. آماده بودم و من را بردند.

چون کوچه ها باریک و کوچک بود، من را توی ماشین کوچکی گذاشتند و تا سر خیابان بردند. سر خیابان یک ماشین خیلی بزرگ ایستاده بود. من را سوار آن ماشین بزرگ کردند و حرکت کردند.

یک نفر به طرف من نشسته بود که از اول تا آخر سرش را گذاشته بود کنار دست من و به بازویم تکیه داده بود و گریه می کرد. یکی دیگر هم طرف دیگرم نشسته بود و مرتب شانه ام را می بوسید.

همین طور که می آمدیم، توی راه من گفتم که نماز نخوانده ام، یک جایی نگه دارید که من وضو بگیرم. گفتند: ما اجازه نداریم. گفتم:

شما که مسلح هستید و من که اسلحه ای ندارم؛ به علاوه شما همه با هم هستید و من یک نفرم. کاری که نمی توانم بکنم. گفتند: ما اجازه نداریم. فهمیدم که فایده ای ندارد و اینها نگه نمی دارند.

گفتم: خوب، اقلاً نگه دارید تا من تیمم کنم. این را گوش کردند و ماشین را نگه داشتند؛ اما اجازه پیاده شدن به من ندادند

. من همین طور که توی ماشین نشسته بودم، از توی ماشین دولا شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم کردم.

نمازی که خواندم، پشت به قبله بود. چرا که از قم به تهران می رفتیم و قبله در جنوب بود، نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حرکت! این طور نماز صبح خود را خواندم. شاید همین دو رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود. [19]

با تمام وجودشان نماز می خواندند
دقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز آن ‌قدر چشمگیر بود که پلیس های فرانسه از روی رفت  و آمد امام برای نماز، ساعتشان را میزان می کردند.

شاید این دقت روی وقت نماز برای اکثر مردم قابل درک نباشد، ولی وقتی انسان به این درجه، یعنی به نظاره گری در آسمان و زمین می رسد، این امر برایش طبیعی است. وقتی می ایستادند به نماز، حس می کردیم که تمام وجودشان نماز می خواند.


همیشه وقتی که چند نفر از برادرها برای حفاظت می ایستادند، امام می فرمودند: «احتیاجی نیست، در ساعت نماز، باید نماز خواند.» [20]

نماز اول وقت حتی در موقعیتهای حساس
 روزی که شاه فرار کرد، در نوفل لوشاتو بودیم، پلیس فرانسه خیابان اصلی نوفل لوشاتو را بست، تمام خبرنگاران کشورهای مختلف از آفریقا، آسیا، اروپا و امریکا آنجا بودند و شاید 150 دوربین فقط صحبت امام را مستقیم پخش می کردند.

تا خبر بزرگترین حادثه سال را مخابره کنند. شاه رفته بود و آنها می خواستند ببینند امام چه تصمیمی دارند، امام بر روی صندلی ایستاده بودند در کنار خیابان، تمام دوربینها بر روی ایشان متمرکز شده بود.

امام چند دقیقه صحبت کردند و مسائل خودشان را گفتند.  من کنار ایشان ایستاده بودم. یک مرتبه برگشتند و گفتند: احمد، ظهر شده؟ گفتم بله، الان ظهر است. بی درنگ امام گفتند: والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. شما ببینید در چه لحظه ای امام صحبتهایشان را رهاکردند. برای اینکه نمازشان را اول وقت بخوانند.

یعنی در جایی که تلویزیونهای سراسری که هر کدام میلیونها آدم بیننده دارد، سی. ان. ان امریکا بود، بی. بی. سی لندن بود، تمام تلویزیونها چه در امریکا و چه در اروپا بودند.

خبرگزاریها همه بودند، آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، رویتر و تمام خبرنگاران روزنامه ها، مجلات، رادیو تلویزیونها در چنین موقعیت حساسی امام حرفشان را قطع کردند و رفتند سراغ نماز. [21]

حتی در بستر بیماری
 یکی از پزشکان قم نقل می کرد که: هنگامی که خبر دادند امام دچار ناراحتی قلبی شده اند، خودم را به بالین ایشان رساندم و فشار خونشان را گرفتم. فشارسنج عدد پنج را نشان می داد و این از نظر پزشکی خیلی خطرناک بود.

کارهای اولیه را انجام دادم و پس از دو ساعت که وضع قدری بهتر شده بود و در عین حال، هنوز خطرناک بود که حرکت کنند، دیدم ایشان آماده حرکت شده اند. عرض کردم: آقا جان! چرا برخاستید؟ فرمودند: نماز!

عرض کردم شما در فقه مجتهدید و من در طب! حرکت کردن برای شما به فتوای من حرام است! بهتر است خوابیده نماز بخوانید. ایشان نیز با دقت به نظر من عمل فرمودند. [22]

نتیجه:
امام خمینی (ره) نماز را برترین عمل و بالاترین ذکر خداوندو بزرگترین سبب رحمت حق تعالی می داند و معتقد است اهمال و سستی در نماز سبب خروج از ولایت و محروم ماندن از شفاعت است.

حضرت امام در اهمیت نماز بر این نکته تأکید می کند که باید نماز را با عشق و اقبال قلبی به جا آورد و از سبک شمردن و بی توجهی از آن پرهیز کرد.

نماز معجونی روحانی است که به دست جمال و جلال حق ساخته شده و از همه عبادت ها جامع تر و کامل تر است و نسبت نماز با دیگر عبادات به مانند نسبت انسان کامل به دیگران و به منزله اسم اعظم در برابر دیگر اسماء است،

بلکه نماز خود اسم اعظم است؛ از این رو لازم است انسان به نماز که مهمترین عبادت است، اهمیت دهد و آن را در وقت فضیلت به جای آورد و نمازی که با تأخیر انجام شود، نورانیت ندارد و از مصادیق کوچک شمردن نماز است.
 

پی‌نوشت‌ها:

1- برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 383.
2- همان، ج 1، ص 42.
3- همان، ص 29.
4- همان، ص 60.
5- همان، ص 61.
6- همان.
7- همان، ص 29.
8- همان، ص 28.
9- همان، ص 29.
10- همان، ص 50.
11- همان.
12. آداب الصلاه ، صص 3و 4 
13. صحیفه امام ، ج 12، ص27. 
14. محمد رضا توسلی 
15. فاطمه طباطبایی
16. موسوی نهاوندی 
17 فریده مصطفوی 
18 علی اکبر آشتیانی‏
19. فریده مصطفوی 
20. مرضیه حدیده چی
21. سید احمد خمینی
22. فاطمه طباطبایی

منبع مقاله :

سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم

گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند.
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/89/3438/16056
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c13_127326
* این مقاله در تاریخ 1401/11/10 بروز رسانی شده است.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط