وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت

وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت.... دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت
يکشنبه، 20 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت

وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت

شاعر: حسین قربانچه

وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت

با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت....

دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست

تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت

ذکر یا فاطمه بر روی لبش داشت ولی

ضربه‌ی سیلی آن مرد، صدا را انداخت

با سر شیخ حرم تا سر شوخی وا شد

یکی عمامه‌ی آن مرد خدا را انداخت

وسط کوچه که افتاد، صدا زد: وای از

نیزه‌هایی که شه کرببلا را انداخت

یکی انگشت اشاره سوی نسوان می‌برد

آهِ زینب زد و آن بی سر و پا را انداخت

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.