خنده اشک آلود
شمع مى خندد وشوق رخ جانان دارد
شمع از اشک و، گل از ژاله شود زیباتر
شمع مى خندد ومى گرید وشاد است وغمین
نور شادى همه آمیخته با هاله غم
شمع نور ازلى قلب همایون نبى است
این چه رازى است خدایا که محمد امشب
دانى از چیست که احمد شب میلاد حسین
بیند آینده او را چو در آئینه غیب
شاد از این است که آخر ثمر عشق رسید
آمد آن سایه رحمت که پناه همه اوست
آمد آن یکه سوارى که بوقت جولان
آمد آن لاله خونین رخ صحراى بلا
میزبان دو جهان فاطمه را مهمان است
نور سیناست که مدهوش از او موسى شد
دم عیسى همه در خاک شفا خانه اوست
این حسین است که با اینهمه آیات جمال
این حسین است که از حشمت ثار اللهى
این حسین است که از پیرهنى خون آلود
این حسین است که گیسوى على اکبر او
این حسین است که سر لشگر پر همّت او
این حسین است که از خرمن گلگون کفنان
قهرمان است حسین وزده بر سینه نشان
پر هیاهو کند از مقدم خود محشر را
بى نظیر است (حسان) سفره احسان حسین
اشگها بین که از این خنده بدامان دارد
خنده با دیده تر جلوه دو چندان دارد
این چه حالى است که در محفل خوبان دارد
که به لبخند عیان غصّه پنهان دارد
که دل هر بشرى نور خود از آن دارد
لب پر خنده ولى دیده گریان دارد
غم وشادى بهم از دیدن جانان دارد
زینجهت سوز نهان اشرف انسان دارد
آمد آن فرد که بر جامعه رجحان دارد
هر کجا روى کند میل به احسان دارد
عرصه روز جزاتنگى میدان دارد
که بدل داغ زهفتاد ودو قربان دارد
نازم آن بخت که این کوکب رخشان دارد
پور زهراست که عشّاق فراوان دارد
که بهر درد غمى چاره ودرمان دارد
روى دامان نبى جلوه قرآن دارد
خاتم دولت صد ملک سلیمان دارد
صد چو یعقوب اسیر غم هجران دارد
رشته انس به دلهاى پریشان دارد
تشنه لب، دست فشان، مشگ به دندان دارد
گلشنى تازه تر از روضه رضوان دارد
زلب اصغر خود لعل بدخشان دارد
او که از جانب حقّ اذن به غفران دارد
که بخوان کرمش اینهمه مهمان دارد
حبیب اللّه چایچیان (حسان)
شمع از اشک و، گل از ژاله شود زیباتر
شمع مى خندد ومى گرید وشاد است وغمین
نور شادى همه آمیخته با هاله غم
شمع نور ازلى قلب همایون نبى است
این چه رازى است خدایا که محمد امشب
دانى از چیست که احمد شب میلاد حسین
بیند آینده او را چو در آئینه غیب
شاد از این است که آخر ثمر عشق رسید
آمد آن سایه رحمت که پناه همه اوست
آمد آن یکه سوارى که بوقت جولان
آمد آن لاله خونین رخ صحراى بلا
میزبان دو جهان فاطمه را مهمان است
نور سیناست که مدهوش از او موسى شد
دم عیسى همه در خاک شفا خانه اوست
این حسین است که با اینهمه آیات جمال
این حسین است که از حشمت ثار اللهى
این حسین است که از پیرهنى خون آلود
این حسین است که گیسوى على اکبر او
این حسین است که سر لشگر پر همّت او
این حسین است که از خرمن گلگون کفنان
قهرمان است حسین وزده بر سینه نشان
پر هیاهو کند از مقدم خود محشر را
بى نظیر است (حسان) سفره احسان حسین
اشگها بین که از این خنده بدامان دارد
خنده با دیده تر جلوه دو چندان دارد
این چه حالى است که در محفل خوبان دارد
که به لبخند عیان غصّه پنهان دارد
که دل هر بشرى نور خود از آن دارد
لب پر خنده ولى دیده گریان دارد
غم وشادى بهم از دیدن جانان دارد
زینجهت سوز نهان اشرف انسان دارد
آمد آن فرد که بر جامعه رجحان دارد
هر کجا روى کند میل به احسان دارد
عرصه روز جزاتنگى میدان دارد
که بدل داغ زهفتاد ودو قربان دارد
نازم آن بخت که این کوکب رخشان دارد
پور زهراست که عشّاق فراوان دارد
که بهر درد غمى چاره ودرمان دارد
روى دامان نبى جلوه قرآن دارد
خاتم دولت صد ملک سلیمان دارد
صد چو یعقوب اسیر غم هجران دارد
رشته انس به دلهاى پریشان دارد
تشنه لب، دست فشان، مشگ به دندان دارد
گلشنى تازه تر از روضه رضوان دارد
زلب اصغر خود لعل بدخشان دارد
او که از جانب حقّ اذن به غفران دارد
که بخوان کرمش اینهمه مهمان دارد
مژده اى دل
مژده اى دل کز ره امشب جان جانان آمده
جان جانان در جهان از راه احسان آمده
خلق عالم را صفابخش دل و جان آمده
اى محبّان بار دیگر ماه شعبان آمده
ملک هستى غرق رحمت گشته از این فیض عام
ساقیا برخیز و ما را باز مى در جام کن
شعلهور جان مرا از آب آتش خام کن
در میان مردم دنیا مرا گمنام کن
یا چو مجنونم اسیر عشق بى فرجام کن
بیش از این دارى مرا حیران چرا هر صبح و شام
تا سحر مى سوخت جانم دوش از داغ فراق
بود سرتاپاى من گویى همه در احتراق
ناگهان زد هاتف غیبم نداى اشتیاق
کز چه بنشستى چنین مغموم در کنج وثاق
خیز از جا کآمد از ره خسرو شیرین کلام
سرو باغ دین گل گلزار پیغمبر حسین
سبط خیرالمرسلین سلطان بحر و بر حسین
زیب آغوش و ضیاى دیده حیدر حسین
میوه قلب بتول و حجت داور حسین
شد رُخ ماهش ضیابخش دل خیرالانام
چون ز رنج عصمت آن دُردانه آمد در وجود
گشت روشن از فروغش عالم غیب و شهود
باب لطفش را خدا بر عالم امکان گشود
جبرئیل آمد به سوى خانه زهرا فرود
گوییا بهر نبى دارد ز سوى حق پیام
اى حسین اى شهریار ملک دین و سرورى
اى درخشان آفتاب چرخ حسن و دلبرى
اى که در عالم زدى از عشق کوسِ برترى
کرده اى در راه خود عشاق را از خود برى
دست ماه و دامن لطف تو اى والامقام
اى که مرکب تاختى هر سوى در میدان عشق
اى که سرانداختى چون گوى در چوگان عشق
اى که بودى روز و شب سرگشته و حیران عشق
روح عشق و قلب عشق و جسم عشق و جان عشق
ریخت ساقى از ازل آرى مى عشقت به جام
اى قرار جان زهرا زینت عرش برین
نور چشم مصطفى اى خسرو دنیا و دین
باعث ایجاد خلق اولین و آخرین
بنده عشقت نجومى سوده بر خاکت جبین
از کرم دریاب او را اى ولى ذوالکریم
(نجومى خراسانى)
جان جانان در جهان از راه احسان آمده
خلق عالم را صفابخش دل و جان آمده
اى محبّان بار دیگر ماه شعبان آمده
ملک هستى غرق رحمت گشته از این فیض عام
ساقیا برخیز و ما را باز مى در جام کن
شعلهور جان مرا از آب آتش خام کن
در میان مردم دنیا مرا گمنام کن
یا چو مجنونم اسیر عشق بى فرجام کن
بیش از این دارى مرا حیران چرا هر صبح و شام
تا سحر مى سوخت جانم دوش از داغ فراق
بود سرتاپاى من گویى همه در احتراق
ناگهان زد هاتف غیبم نداى اشتیاق
کز چه بنشستى چنین مغموم در کنج وثاق
خیز از جا کآمد از ره خسرو شیرین کلام
سرو باغ دین گل گلزار پیغمبر حسین
سبط خیرالمرسلین سلطان بحر و بر حسین
زیب آغوش و ضیاى دیده حیدر حسین
میوه قلب بتول و حجت داور حسین
شد رُخ ماهش ضیابخش دل خیرالانام
چون ز رنج عصمت آن دُردانه آمد در وجود
گشت روشن از فروغش عالم غیب و شهود
باب لطفش را خدا بر عالم امکان گشود
جبرئیل آمد به سوى خانه زهرا فرود
گوییا بهر نبى دارد ز سوى حق پیام
اى حسین اى شهریار ملک دین و سرورى
اى درخشان آفتاب چرخ حسن و دلبرى
اى که در عالم زدى از عشق کوسِ برترى
کرده اى در راه خود عشاق را از خود برى
دست ماه و دامن لطف تو اى والامقام
اى که مرکب تاختى هر سوى در میدان عشق
اى که سرانداختى چون گوى در چوگان عشق
اى که بودى روز و شب سرگشته و حیران عشق
روح عشق و قلب عشق و جسم عشق و جان عشق
ریخت ساقى از ازل آرى مى عشقت به جام
اى قرار جان زهرا زینت عرش برین
نور چشم مصطفى اى خسرو دنیا و دین
باعث ایجاد خلق اولین و آخرین
بنده عشقت نجومى سوده بر خاکت جبین
از کرم دریاب او را اى ولى ذوالکریم
آیت عدل
فرشته نغمه اللَّه و اکبر مى زند امشب
ز نام پنج تن بر عرش زیور مى زند امشب
مگر بار دگر معراج خواهد رفت پیغمبر
که رضوان گل به سر زیور به پیکر مى زند امشب
پى امیرى مهم جبریل در آفاق مى گردد
بعرش و فرش و فردوس برین سر مى زند امشب
چه رخ داده است اندر خانه احمد که مى بینم
امین وحى آنجا حلقه بر در مى زند امشب
عروس آسمان بااختران آهسته مى گوید
که خورشید ولایت از افق سر مى زند امشب
جهان مى گرید از شوق و زمان مى خندد از شادى
که طفلى خنده بر رخسار مادر مى زند امشب
حسن را خاطرى شادان ز میلاد حسین است
برادر بوسه بر روى برادر مى زند امشب
الا اى باغبان باغ آزادى که از خوبى
گلت بس طعنه بر گلهاى دیگر مى زند امشب
حسین را مى شود رخسار غرق از بوسه زهرا
که اول بوسه بر فرزند مادر مى زند امشب
نه تنها هاجر و مریم پرستارى کنند او را
به گرد مهدى جبریل هم پر مى زند امشب
به حالى در میان شرم و شادى عصمت کبرى
عجب لبخند بر رخسار شوهر مى زند امشب
چو مى بیند حسین ابن على را در برمادر
پیمبر بوسه بر سیماى دختر مى زند امشب
برآید آیت عدل و از آن افراشته وجدان
نهانى زخم بر جان ستمگر مى زند امشب
بیامد نور چشمان على و حضرت زهرا
حسین لبخند بر رخسار مادر مى زند امشب
شب عید است و مى خواهد)مؤید( از کفش عیدى
بدرگاه رفیعش حلقه بر در مى زند امشب
ز نام پنج تن بر عرش زیور مى زند امشب
مگر بار دگر معراج خواهد رفت پیغمبر
که رضوان گل به سر زیور به پیکر مى زند امشب
پى امیرى مهم جبریل در آفاق مى گردد
بعرش و فرش و فردوس برین سر مى زند امشب
چه رخ داده است اندر خانه احمد که مى بینم
امین وحى آنجا حلقه بر در مى زند امشب
عروس آسمان بااختران آهسته مى گوید
که خورشید ولایت از افق سر مى زند امشب
جهان مى گرید از شوق و زمان مى خندد از شادى
که طفلى خنده بر رخسار مادر مى زند امشب
حسن را خاطرى شادان ز میلاد حسین است
برادر بوسه بر روى برادر مى زند امشب
الا اى باغبان باغ آزادى که از خوبى
گلت بس طعنه بر گلهاى دیگر مى زند امشب
حسین را مى شود رخسار غرق از بوسه زهرا
که اول بوسه بر فرزند مادر مى زند امشب
نه تنها هاجر و مریم پرستارى کنند او را
به گرد مهدى جبریل هم پر مى زند امشب
به حالى در میان شرم و شادى عصمت کبرى
عجب لبخند بر رخسار شوهر مى زند امشب
چو مى بیند حسین ابن على را در برمادر
پیمبر بوسه بر سیماى دختر مى زند امشب
برآید آیت عدل و از آن افراشته وجدان
نهانى زخم بر جان ستمگر مى زند امشب
بیامد نور چشمان على و حضرت زهرا
حسین لبخند بر رخسار مادر مى زند امشب
شب عید است و مى خواهد)مؤید( از کفش عیدى
بدرگاه رفیعش حلقه بر در مى زند امشب
میلاد همایون
پرده چون ماه من از چهره ى تابنده گشود
ماه رویان جهان راز دل آرام ربود
حوریان گو که بریزند ز دامنها مشک
قدسیان کو که بسوزند به مجمرها عود
عاشقان گو که بصد عزت و اجلال رسید
موکب خسرو خوبان، که بر او باد درود
سومین روز ز شعبان چو در آمد خورشید
سومین شمس ولایت ز افق چهره گشود
شام میلاد همایون حسین ابن على است
باد بر خلق جهان مقدم پاکش مسعود
مظهر غیرت و آزادگى و مجد و وقار
آیت عزت و آزادگى و رحمت وجود
میوه باغ رسالت مه گردون جلال
وارث تاج ولایت شه اقلیم وجود
صولت حیدرى از چهره پاکش پیدا
جلوه احمدى از نور جمالش مشهود
عصمت از فاطمه آموخت شجاعت ز على
صبر و احسان ز حَسن حُسن خصال از محمود
شاهکارى قلم لطف خداوند کشید
که بدین خامه ناچیز محال است ستود
کیست این کوکب تابان که پى تهنیتش
ز طربخانه افلا رسد بانک سرود
کیست این قافله سالار که در وادى عشق
کرد با تاج شهادت بصد اجلال ورود
کیست این یوسف گم گشته که از پیرهنش
مى رسد رایحه مشکتر و عنبر و عود
کیست این لاله خونین که ز هفتاد و دو داغ
بفلک مى رودش ز آه دل سوخته دود
کیست این عاشق دلباخته سوخته جان
که ز دود دل او دیده شود اشک آلود
این حسین است که از مهر جهان آرایش
محو خورشید جمالش شده ذرات وجود
این حسین است که لطفش کند آزاد ز بند
ملکى را که ز درگاه خدا شد مردود
این حسین است که در پیشگر حضرت حق
گاه در حال قیام است و گهى حال قعود
این حسین است که بر کنگره عرش ز فرش
مى کند با پر وبال ملکوتیش صعود
این حسین است ز بس تشنه دیدار خداست
با لب تشنه شتابد به حریم معبود
خوشه از خرمن توفیق رسا چید کسى
که ره دوستى آل على را پیمود
هم چو یوسف چو قدم بر سر بازار نهاد
ماه مجلس شد و بر رونق بازار فزود
ماه رویان جهان راز دل آرام ربود
حوریان گو که بریزند ز دامنها مشک
قدسیان کو که بسوزند به مجمرها عود
عاشقان گو که بصد عزت و اجلال رسید
موکب خسرو خوبان، که بر او باد درود
سومین روز ز شعبان چو در آمد خورشید
سومین شمس ولایت ز افق چهره گشود
شام میلاد همایون حسین ابن على است
باد بر خلق جهان مقدم پاکش مسعود
مظهر غیرت و آزادگى و مجد و وقار
آیت عزت و آزادگى و رحمت وجود
میوه باغ رسالت مه گردون جلال
وارث تاج ولایت شه اقلیم وجود
صولت حیدرى از چهره پاکش پیدا
جلوه احمدى از نور جمالش مشهود
عصمت از فاطمه آموخت شجاعت ز على
صبر و احسان ز حَسن حُسن خصال از محمود
شاهکارى قلم لطف خداوند کشید
که بدین خامه ناچیز محال است ستود
کیست این کوکب تابان که پى تهنیتش
ز طربخانه افلا رسد بانک سرود
کیست این قافله سالار که در وادى عشق
کرد با تاج شهادت بصد اجلال ورود
کیست این یوسف گم گشته که از پیرهنش
مى رسد رایحه مشکتر و عنبر و عود
کیست این لاله خونین که ز هفتاد و دو داغ
بفلک مى رودش ز آه دل سوخته دود
کیست این عاشق دلباخته سوخته جان
که ز دود دل او دیده شود اشک آلود
این حسین است که از مهر جهان آرایش
محو خورشید جمالش شده ذرات وجود
این حسین است که لطفش کند آزاد ز بند
ملکى را که ز درگاه خدا شد مردود
این حسین است که در پیشگر حضرت حق
گاه در حال قیام است و گهى حال قعود
این حسین است که بر کنگره عرش ز فرش
مى کند با پر وبال ملکوتیش صعود
این حسین است ز بس تشنه دیدار خداست
با لب تشنه شتابد به حریم معبود
خوشه از خرمن توفیق رسا چید کسى
که ره دوستى آل على را پیمود
هم چو یوسف چو قدم بر سر بازار نهاد
ماه مجلس شد و بر رونق بازار فزود
جلوه آفتاب
حق برون از نقاب پیدا شد
خسته گان فتح باب پیدا شد
مژده اى رهروان وادى عشق
ماه ما بى حجاب پیدا شد
شب آزادگان هستى را
جلوه آفتاب پیدا شد
بیکران بحر آفرینش را
پر بها دُرّ ناب پیدا شد
فخر بفروش اى زمین بر عرش
زاده بوتراب پیدا شد
کشتهى دین که تشنه بود بسى
فیض بخشا سحاب پیدا شد
اللَّه اللَّه به ملک آزادى
خسرو کامیاب پیدا شد
دوستان را شفیع درگه حق
بهر روز حساب پیدا شد
جام عشاق راز کوثر عشق
روح پرور شراب پیدا شد
پور زهرا و مرتضى یعنى
شاه مالک رقاب پیدا شد
آمد از باغ عشق بوى حسین
شد عیان طلعت نکوى حسین
خسته گان فتح باب پیدا شد
مژده اى رهروان وادى عشق
ماه ما بى حجاب پیدا شد
شب آزادگان هستى را
جلوه آفتاب پیدا شد
بیکران بحر آفرینش را
پر بها دُرّ ناب پیدا شد
فخر بفروش اى زمین بر عرش
زاده بوتراب پیدا شد
کشتهى دین که تشنه بود بسى
فیض بخشا سحاب پیدا شد
اللَّه اللَّه به ملک آزادى
خسرو کامیاب پیدا شد
دوستان را شفیع درگه حق
بهر روز حساب پیدا شد
جام عشاق راز کوثر عشق
روح پرور شراب پیدا شد
پور زهرا و مرتضى یعنى
شاه مالک رقاب پیدا شد
آمد از باغ عشق بوى حسین
شد عیان طلعت نکوى حسین
آیت سبحان
بى پرده تجلى رخ جانان کند امروز
یا چهره عیان آیت سبحان کند امروز
از شش جهت انوار الهى است فرزوان
زین جلوه که این خسرو خوبان کند امروز
روح است مجسم هله این معنى توحید
یا جلوه گرى خالق سبحان کند امروز
چون کرد رقم نام تو بر لوح مشیّت
حق جلوه در آیینه امکان کند امروز
اى موسى عمران هله »ربّ اَرِنى« گوى
تا بر تو خدا چهره نمایان کند امروز
گر کعبه برد پیش رخت سجده عجب نیست
تکریم ز تو قادر منان کند امروز
چون مظهر اللَّه بود آن شه کونین
حق جلوه خود بر همه آسان کند امروز
از شوق به تن جان من آرام نگیرد
زین جلوه پى جلوه که جانان کند امروز
یا چهره عیان آیت سبحان کند امروز
از شش جهت انوار الهى است فرزوان
زین جلوه که این خسرو خوبان کند امروز
روح است مجسم هله این معنى توحید
یا جلوه گرى خالق سبحان کند امروز
چون کرد رقم نام تو بر لوح مشیّت
حق جلوه در آیینه امکان کند امروز
اى موسى عمران هله »ربّ اَرِنى« گوى
تا بر تو خدا چهره نمایان کند امروز
گر کعبه برد پیش رخت سجده عجب نیست
تکریم ز تو قادر منان کند امروز
چون مظهر اللَّه بود آن شه کونین
حق جلوه خود بر همه آسان کند امروز
از شوق به تن جان من آرام نگیرد
زین جلوه پى جلوه که جانان کند امروز
سرور آزادگان
سوم شعبان که دلها منجلى است
عید میلاد حسین بن على است
عید میلاد على را نور عین
سرور آزادگان یعنى حسین
دم به دم گویم من از جانان عشق
یا حسین اى سرور و سلطان عشق
خادم کوى تو باشد جبرئیل
عرش بر نام تو مى بندد دخیل
عرش حق بایک اشاره مست تو
آسمانها و زمین در دست تو
اى چراغ راه و کشتى نجات
تحت فرمان تو باشد کائنات
عید میلاد حسین بن على است
عید میلاد على را نور عین
سرور آزادگان یعنى حسین
دم به دم گویم من از جانان عشق
یا حسین اى سرور و سلطان عشق
خادم کوى تو باشد جبرئیل
عرش بر نام تو مى بندد دخیل
عرش حق بایک اشاره مست تو
آسمانها و زمین در دست تو
اى چراغ راه و کشتى نجات
تحت فرمان تو باشد کائنات
امام عاشقان
اى دل دوباره قلب ما را شاد کردند
مرغ دل ما را زغم آزاد کردند
گفتند میلاد امام عاشقانست
زین مژده خیل عاشقان را شاد کردند
وقتى شکوفا شد گل رویش ملائک
جشن طرب برپا در این میلاد کردند
امشب خطیبان فلک بر منبر نور
در وصف و مدحش خطبه ها ایراد کردند
وارستگان عشق با نور ولایش
بنیان عشق و معرفت بنیاد کردند
از تابش مهر هدایت بود از اول
گم کرده راهان را اگر ارشاد کردند
هر کس چو فطرس روى بر این آستان کرد
او را ز بند درد و غم آزاد کردند
بوسید تا زیر گلویش را محمد
قدوسیان از کربلایش یاد کردند
آن دم که زهرا بر حسینش گریه مى کرد
پیغمبر و حیدر ورا امداد کردند
قنداقه اش را تا خدا بردند و در عرش
خاصان درگاه خدا را شاد کردند
روزى که او را باز هم بر عرش بردند
کروبیان ناله کنان فریادکردند
یک قطره از دریاى وصف او نگفتند
هر چه »وفائى« شاعران انشاء کردند
مرغ دل ما را زغم آزاد کردند
گفتند میلاد امام عاشقانست
زین مژده خیل عاشقان را شاد کردند
وقتى شکوفا شد گل رویش ملائک
جشن طرب برپا در این میلاد کردند
امشب خطیبان فلک بر منبر نور
در وصف و مدحش خطبه ها ایراد کردند
وارستگان عشق با نور ولایش
بنیان عشق و معرفت بنیاد کردند
از تابش مهر هدایت بود از اول
گم کرده راهان را اگر ارشاد کردند
هر کس چو فطرس روى بر این آستان کرد
او را ز بند درد و غم آزاد کردند
بوسید تا زیر گلویش را محمد
قدوسیان از کربلایش یاد کردند
آن دم که زهرا بر حسینش گریه مى کرد
پیغمبر و حیدر ورا امداد کردند
قنداقه اش را تا خدا بردند و در عرش
خاصان درگاه خدا را شاد کردند
روزى که او را باز هم بر عرش بردند
کروبیان ناله کنان فریادکردند
یک قطره از دریاى وصف او نگفتند
هر چه »وفائى« شاعران انشاء کردند
رهائى فطرس
امشب اى یاران نوید آورده ام
مژده از عیدى سعید آورده ام
ماه شعبان است و ماه رحمت است
غرق شادى قلب آل عصمت است
خاصه امشب سوم این ماه نور
ماه فیض و عزت و ماه سرور
ماه لطف و رحمت پروردگار
جلوه دار طلعت هشت و چهار
بس از این مه پیک سرمد مى رسد
از فضا بوى محمد مى رسد
امشب عید افتخار آدم است
عید مولود عزیز خاتم است
مژده باید گفت عبداللَّه را
مولد مسعود ثاراللَّه را
امشب آرى مقتدا از ره رسید
سومین نور هدى از ره رسید
عاشقان فیض جلى را بنگرید
نور چشمان على را بنگرید
جبرئیل است و ملک در زمزمه
روى آورده به بیت فاطمه
جمله سرمستند از بوى حسین
شیفته بر روى دلجوى حسین
دم به دم گویند با شور و شعف
تهنیت بر احمد و میر نجف
هم به زهرا مادر آن نازنین
بر زبان دارند صدها آفرین
وقت آن شد فطرس آید پیشتر
آنکه باشد از همه دلریشتر
آنکه از قهر الهى سوخته
دیده بر فیض حسینى دوخته
بال و پر بر مهد مولا مى کشد
پر به سوى آسمانها مى کشد
بر زبان دارد به وجد و شور و شین
این منم آزاده ى دست حسین
هر که از جا به عزّ و احترام
سوى مولایم کند عرض سلام
این ارادت را به تکریم و شتاب
مىرسانم محضر آن مستطاب
اى خوشا تائب که با شوقى تمام
بر عزیز فاطمه گوئى سلام
مژده از عیدى سعید آورده ام
ماه شعبان است و ماه رحمت است
غرق شادى قلب آل عصمت است
خاصه امشب سوم این ماه نور
ماه فیض و عزت و ماه سرور
ماه لطف و رحمت پروردگار
جلوه دار طلعت هشت و چهار
بس از این مه پیک سرمد مى رسد
از فضا بوى محمد مى رسد
امشب عید افتخار آدم است
عید مولود عزیز خاتم است
مژده باید گفت عبداللَّه را
مولد مسعود ثاراللَّه را
امشب آرى مقتدا از ره رسید
سومین نور هدى از ره رسید
عاشقان فیض جلى را بنگرید
نور چشمان على را بنگرید
جبرئیل است و ملک در زمزمه
روى آورده به بیت فاطمه
جمله سرمستند از بوى حسین
شیفته بر روى دلجوى حسین
دم به دم گویند با شور و شعف
تهنیت بر احمد و میر نجف
هم به زهرا مادر آن نازنین
بر زبان دارند صدها آفرین
وقت آن شد فطرس آید پیشتر
آنکه باشد از همه دلریشتر
آنکه از قهر الهى سوخته
دیده بر فیض حسینى دوخته
بال و پر بر مهد مولا مى کشد
پر به سوى آسمانها مى کشد
بر زبان دارد به وجد و شور و شین
این منم آزاده ى دست حسین
هر که از جا به عزّ و احترام
سوى مولایم کند عرض سلام
این ارادت را به تکریم و شتاب
مىرسانم محضر آن مستطاب
اى خوشا تائب که با شوقى تمام
بر عزیز فاطمه گوئى سلام
رباعیات
حق کرده ظهور تا حسین آمده است
آیات جهاد با حسین آمده است
فطرس به امید عفو بر درگه او
با ذکر حسین، با حسین آمده است
***
آیات جهاد با حسین آمده است
فطرس به امید عفو بر درگه او
با ذکر حسین، با حسین آمده است
نور ابدى و ازلى مى آید
بر عالم ایجاد، ولى مى آید
مجموعه ى حسن و عشق و ایثار و کرم
یعنى که حسین ابن على مى آید
***
بر عالم ایجاد، ولى مى آید
مجموعه ى حسن و عشق و ایثار و کرم
یعنى که حسین ابن على مى آید
نام تو را دواى درد است حسین
بى یاد تو بین که چهره زرد است حسین
عشق تو مرا ز خویش بیگانه نمود
بى عشق تو بین که سینه سرد است حسین
***
بى یاد تو بین که چهره زرد است حسین
عشق تو مرا ز خویش بیگانه نمود
بى عشق تو بین که سینه سرد است حسین
میلاد حسین خون بهاى دین است
این عید، حیات شیعه را تضمین است
امروز فرشتگان به هم مى گویند
احیاگر آیین محمد این است
***
این عید، حیات شیعه را تضمین است
امروز فرشتگان به هم مى گویند
احیاگر آیین محمد این است
از خاطر دهر کى رود یاد حسین
گلبانگ عدالت است فریاد حسین
بر خلق ستم دیده، مبارک بادا
مرگ ستم است، روز میلاد حسین
***
گلبانگ عدالت است فریاد حسین
بر خلق ستم دیده، مبارک بادا
مرگ ستم است، روز میلاد حسین
در سوم شعبان که همه لطف و صفاست
میلاد پر افتخار شاه شهد است
در حیرتم از این که بُوَد وقت سرور
یا موسم سوز و گریه و شور و نواست
***
میلاد پر افتخار شاه شهد است
در حیرتم از این که بُوَد وقت سرور
یا موسم سوز و گریه و شور و نواست
امشب که فضا پر است از بوى حسین
عطر گل سرخ آید از سوى حسین
اى فطرس پر سوخته احرام ببند
از بهر طواف کعبه ى روى حسین
***
عطر گل سرخ آید از سوى حسین
اى فطرس پر سوخته احرام ببند
از بهر طواف کعبه ى روى حسین
امشب شب میلاد حسین است حسین
اندر همه جا یاد حسین است حسین
خوانند همه نادعلى، لیک على
امشب بلبش ناد حسین است حسین
***
اندر همه جا یاد حسین است حسین
خوانند همه نادعلى، لیک على
امشب بلبش ناد حسین است حسین
وقتى که حسین یافت میلاد امروز
یزدان در لطف تازه بگشاد امروز
در عالم قدس یک حسین داشت خدا
آن را به محمد و على داد امروز
***
یزدان در لطف تازه بگشاد امروز
در عالم قدس یک حسین داشت خدا
آن را به محمد و على داد امروز
بر آنچه که شد هادى فطرس صلوات
خوانیم به دل شادى فطرس صلوات
میلاد حسین عید آزادى اوست
بر لحظه ى آزادى فطرس صلوات
***
خوانیم به دل شادى فطرس صلوات
میلاد حسین عید آزادى اوست
بر لحظه ى آزادى فطرس صلوات
اى آنکه ترا حُسن خداداد بُود
میلاد تو جلوه گاه ایجاد بُود
ما را به نگاه لطف خود شادان کن
امروز که قلب فاطمه،شاد بُود
***
میلاد تو جلوه گاه ایجاد بُود
ما را به نگاه لطف خود شادان کن
امروز که قلب فاطمه،شاد بُود
امروز که بلبلان ترنم کردند
با یکدیگر از عشق تکلّم کردند
چون غنچه و گل على و زهرا از شوق
بر روى حسین خود، تبسم کردند
***
با یکدیگر از عشق تکلّم کردند
چون غنچه و گل على و زهرا از شوق
بر روى حسین خود، تبسم کردند
میلاد حسین نوگل زهراشده امشب
گیتى ز رخش طور تجلا شده امشب
ده مژده ى جانبخش بعالم ز قدومش
زیرا که در رحمت حق واشده امشب
***
گیتى ز رخش طور تجلا شده امشب
ده مژده ى جانبخش بعالم ز قدومش
زیرا که در رحمت حق واشده امشب
میلاد حسین شادى دلها شد
امید دل پیامبران پیدا شد
اینک بسویش برو که فردا دیر است
کز آمدنش در شفاعت وا شد
***
امید دل پیامبران پیدا شد
اینک بسویش برو که فردا دیر است
کز آمدنش در شفاعت وا شد
میلاد حسین و سوم شعبان است
خورشید ولایت از افق تابان است
اى کشور جمهورى اسلام،حسین
داماد عزیز ملت ایران است
خورشید ولایت از افق تابان است
اى کشور جمهورى اسلام،حسین
داماد عزیز ملت ایران است