نگاهی به کارنامه‌ی پهلوان پوریای ولی

پوریای ولی کیست و چه کرد؟

این پهلوان یکی از نامدارترین پهلوانان ایران است و از نظر اخلاقی و روحانی بین ورزشکاران مقامی بس ارجمند دارد. شرح حال او طی مرور زمان به صورت‌های مختلف نقل شده است.
يکشنبه، 20 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدامیرحسین موسوی‌تبار
موارد بیشتر برای شما
پوریای ولی کیست و چه کرد؟
پوریای ولی کیست و چه کرد؟
نویسنده: محمّد مهدی تهرانچی

 

این پهلوان یکی از نامدارترین پهلوانان ایران است و از نظر اخلاقی و روحانی بین ورزشکاران مقامی بس ارجمند دارد. شرح حال او طی مرور زمان به صورت‌های مختلف نقل شده است.

پهلوان پوریای ولی به نام‌های پهلوان محمود، پریای ولی و یا پوریای ولی نامیده شده که کلمه‌ی بای در اسم نامبرده به معنی بیک، یک کلمه ترکی است که آن را سرکرده و سرور نیز معنی کرده‌اند و کلمه‌ی ولی در آخر اسم، معرف مقام آن مرد بزرگ در عرفان و ادب است. زیرا او مردی شاعر و ادیب بوده است که از وی اشعاری با تخلص «قتالی» به جای مانده است.
عده‌ای او را اهل هرات و جمعی اهل خوارزم می‌دانند. در عصر خود (قرن هشتم) پهلوانی بی‌نظیر بوده و کشتی‌های فراوانی در سراسر ایران گرفته است.
معروف‌ترین کشتی پوریای ولی آن است که با پهلوان یکی از ولایات گرفته و برای اینکه آبروی آن پهلوان را حفظ کند و مادر آن پهلوان دل‌شکسته نشود، عمداً خود را مغلوب می‌کند. این جوانمردی و گذشت، در مردم اثر عمیقی به جا می‌گذارد به طوری که تا به امروز نام او بر سر زبان‌هاست و در زورخانه‌ها نام پوریای ولی ضرب‌المثل مردانگی و گذشته به شمار می‌آید.

در کتاب جست‌وجو در تصوف دکتر زرین‌کوب در این باره چنین آمده است:
«به موجب روایات در ایام جوانی قدرت جسمانی وی سبب شد که بر تمام زورآوران ایران و توران غلبه جوید و در روزگار پیری قدرت روحانی که در وی بود موجب گشت که بر تمام اولیاء و زهاد عصر برتری یابد. گویند سبب آنکه به عالم معنوی روی آورد آن بود که وی به بنگال (مجالس العشاق جونی) رفت که پادشاه آنجا پهلوانی نام‌آور داشت و مقرر شد که وی با پهلوان خوارزم دست و پنجه نرم کند.
این پهلوان که در مقابل پهلوان محمود خود را چون قطره‌ای در پیش دریا می‌دید سخت نگران شد. از این رو کوشید تا شاید با تقدیم نذر و نیاز و دعا و تضرع به درگاه خداوند بر حریف غلبه یابد. مادرش حلوایی ساخت و به مسجد برد و از اهل مسجد درخواست کرد تا از آن تناول کنند و برای وی دعا کنند. پهلوان خوارزم در مسجد بود. پیرزن که او را نمی‌شناخت ظرف حلوا را نزد او برد و از او خواست تا فرزند او را دعا کند. پهلوان پرسید سبب این نذر چیست و چه نیازت هست تا من دعا کنم. پیرزن جواب داد که من با چند تن از کسان خویش در این شهر از نعمت پادشاه بهره‌وریم و نعمت وی به سبب فرزند من است که پهلوان سلطان است. اگر پهلوان خوارزم وی را بر زمین زند وظیفه‌ی وی قطع خواهد شد و ما همه محروم خواهیم ماند.

در روایت دیگر که مؤلف مجالس‌العشاق نقل می‌کند: آن روز مقرر شد که فردای آن، کشتی در حضور پادشاه انجام یابد. پهلوان به زیارت گورستان رفت. ناگاه بر سر مزاری رسید و آنجا زنی را دیدکه روی بر خاک نهاده است و به درگاه خدا زاری می‌کند و می‌گوید خدایا فرزند مرا سرخ‌روی گردان که فردا پهلوان خوارزم را بر زمین افکند. باز در یک روایت دیگر در مجالس العشاق است که پهلوان محمود آن شب که می‌بایست فردای آن کشتی انجام شود برای آنکه شاید چیزی از حریف دستگیرش شود و بداند که وی در چه کار است، شب هنگام به بام خانه آن جوان آمد و مادر وی را مشغول زاری دید. به هر حال این مسئله در پهلوان خوارزم تأثیری قوی کرد. می‌گویند به پیرزن در مسجد یا در قبرستان تسلی داده است که غم مخور مقصود تو حاصل خواهد شد. فردا که دو حریف روبه رو شدند، پهلوان محمود در مقابل انظار حیرت‌زده تماشاگران به زمین خورد و حریف مورد تحسین قرار گرفت. روز دیگر پادشاه عزم شکار کرد و در کنار پرتگاهی نزدیک بود با اسبش به درون دره‌ای فرو غلتد. پهلوان محمود که همراه پادشاه بود در همان حال اسب او را با دو دست نگاه داشت. شاه که چنین قدرتی را در پهلوان محمود دید به حیرت شد و دانست که شکست او از پهلوان هند از روی عمد بوده است. حکایت البته از عنصر افسانه خالی نیست؛ در عین حال طرز تلقی اهل زورخانه را از فتوت صوفیانه و لوازم آن نشان می‌دهد.

برحسب آنچه در خلاصه المناقب جعفر بدخشی و احوال سیدعلی همدانی آمده است پهلوان محمود اهل ملامت بوده است و حتی گه‌گاه به خرابات می رفته و در آنجا سخنان تادیبانه می‌گفته و خود می‌گریسته است، چنان که اهل خرابات از تأثیرات سخن وی می‌گریسته‌اند و آن روز در ستر و عفاف می‌زیسته‌اند و ترک فساد می‌کرده‌اند.

درباره‌ی پایان کار وی روایتی هست که از ذوق شاعرانه و طرز تفکر اخلاص جویانه یک جوانمرد ملامتی حکایت می‌کند. وقتی در بستر مرگ بود کسی از او پرسید: وقت رفتن است دلت را چه در می‌یابد. در جواب شعری خواند به این مضمون که چیزی جز لقاء خداوند آرزو ندارم.» (1)

در کتاب «مرآت الشرق» (که از سوی کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر شده و شامل شرح حال ۶۸۴ تن از دانشمندان شیعه در قرن‌های ۱۳و ۱۴ هجری قمری می‌باشد) زندگینامه پهلوان پوریای ولی و وجود مزارش در گورستان «پیرولی» خوی ذکر شده است.
 
فیلم داستان از خودگذشتگی پوریای ولی با صدای پرویز بهرام در برنامه ضیافت پهلوانی


پی‌نوشت‌:

1. دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، جست‌وجو در تصوف، ج 2، صص 354 و 355.

منبع مقاله :
ورزش باستانی از دیدگاه ارزش، محمّد مهدی تهرانچی، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم (1388).
 


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط