شاعر: صادق سرمد
اگر هزار بشیر آمد و نظیر آمد
محمد است که بی مثل و بی نظیر آمد
مزاج عالمیان چون به شور شر گروید
به خیر جامعه خیرالبشر بشیر آمد
بدور پادشهه عادلی که پیش درش
قصور عالیهی قیصری قصیر آمد
ز آسمان رسالت بتافت ختم رسل
که چرخ معدلت از طلعتش منیر آمد
عقول ناقصه از شرم دم فرو بستند
که عقل کامل و کل در سخن دلیر آمد
به قدرت صمدی در صنم شکست افتاد
که دور سلطنت واحد قدیر آمد
بساط ظلم بر افتاد از بسیط زمین
بشیر عدل الهی چو بر سریر آمد
نخست مرد خدایی که دست بیعت داد
رسول را به صباح و مسا ظهیر آمد
علی ولی خدا صاحب ولایت بود
که بهر نصرت حق ناصر و نصیر آمد
به پاس قدمت پیمان شه ولایت شد
که مست جام ولا از خم غدیر آمد
علی ز روز صغر از کبار امت بود
اگر چه در شمر سال و مه صغیر آمد
وصایت علی آموخت حکمتی ما را
که بر حکومت اقوام دلپذیر آمد
که پیشوایی ملت نصیب مردانی است
که سبق خدمتشان بر جوان پیر آمد
کسیست رهبر آزادگان که سر از جان
گذشت در آزادگان اسیر آمد