![انگليس و جدايي بلوچستان(قسمت اول) انگليس و جدايي بلوچستان(قسمت اول)](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/ad0fe687-e34b-4a13-a3b8-fabdeb83d244.jpg)
![انگليس و جدايي بلوچستان(قسمت اول) انگليس و جدايي بلوچستان](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/730/733/753/dnid23.jpg)
انگليس و جدايي بلوچستان(قسمت اول)
نويسنده:هاشم ملکشاهي
تحولاتي که در قاره اروپا روي داد، موجب کشيده شدن ميدان رقابت کشورهاي اروپايي به ديگر قارهها به خصوص آسيا شد. يکي از سرزمينهايي که اهميت زيادي براي دولتهاي اروپايي داشت، هندوستان بود. در جريان رقابت اروپاييها براي تسلط بر هندوستان، سرزمينهاي مجاور آن به عنوان معابر دسترسي بر آن سرزمين، اهميت خاصي يافت . يکي از اين نواحي بلوچستان بود. انگليسيها که توانسته بودند، دست ديگر رقيبان خود را از هندوستان کوتاه نمايند، تصميم گرفتند براي امنيت بخشيدن به سرحدات آن، منطقه حايلي در مرزهاي شمال غربي تشکيل دهند و از اين زمان سياست انگليس، در شرق ايران و بلوچستان آغاز شد.
با تأسيس حکومت قاجار، پادشاهان اين سلسله در تلاش بودند تسلط خود را بر مرزهاي شرقي کشور گسترش دهند. توجه دولت انگليس به بلوچستان به عنوان کمربند دفاعي جنوب غربي هند و از طرف ديگر نگاه متمرکز شاهان قاجار به بلوچستان موجب تقابل سياست آنان شد. در اين زمان ديپلماسي قوي انگلستان در برابر ديپلماسي ضعيف قاجار قرار گرفت. انگليسيها براي رسيدن به اهداف خود دست به هر اقدامي زدند و نقشههاي گوناگوني را به اجرا درآوردند، تا اينکه در نهايت بلوچستان را به عنوان سپر دفاعي هندوستان از ايران جدا کردند.
در اواخر 1600 کمپاني هند شرقي به موجب فرمان ملکه اليزابت تاسيس گرديد. کمپاني به تدريج توانست نفوذش را در هندوستان گسترش دهد و از ديگر رقباي خود پيشه گيرد (سپاهي: 58). به دنبال ظهور انقلاب صنعتي در اروپا توليد کالا به مراتب بيشتر از احتياج بازارهاي اروپايي بود. علاوه بر اين مواد اوليه بسياري از کارخانهها در اروپا وجود نداشت و کشورهاي اروپايي براي رفع اين نيازها، توجه بيشتري به سرزمينهاي ديگر نمودند (سپاهي: 58). يکي از اين سرزمينها که از قبل نيز مورد توجه کشورهاي اروپايي قرار گرفته بود، هندوستان بود. اين کشور با توجه به ويژگيهايي که داشت، مناسبترين سرزمين براي استعمار بود.
اروپاي آن روز ميدانست که امپراتوري بريتانيا به هندوستان زنده است و اگر لندن مغز اين امپراتوري است، هند قلبي است که خون ثروت و رفاه و عظمت را در رگهاي بريتانيا جاري مي سازد. (بهزادي: 68). در چنين اوضاع و احوالي، انگليس که از سالهاي قبل بر هند مسلط شده بود و سعي در حفظ آن در مقابل رقيبان داشت، با رقابت ناپلئون که قصد داشت اين سرزمين را از دست آن کشور خارج کند مواجه شد (سپاهي:58).
خطر حملهناپلئون باعث توجه دولت انگليس و کمپاني هند شرقي به مناطق همجوار هندوستان، يعني راههايي شد که احتمال حملهناپلئون از آن طريق وجود داشت. يکي از آن سرزمينهاي همجوار هندوستان، بلوچستان بود و در نتيجهاين رقابتهاي دول رقيب، اين ناحيه مورد توجه استعمارگران قرار گرفت و رقابت آنها در اين منطقه تا جدا شدن قسمتي از بلوچستان ايران و قرار گرفتن آن در کمربند حفاظتي هند و حتي پس از آن ادامه يافت (سپاهي: 59).
بعد از مکاتبه دولتمردان ايران با ناپلئون و آمدن نمايندگان او به ايران ميرزا رضاخان قزويني مأموريت يافت پيماني با ناپلئون منعقد نمايد. بنابراين پيمان فين کنشتاين در 4 مه 1807/ 25 صفر 1222 بين دو کشور بسته شد. از جمله مفاد اين پيمان، قطع رابطهايران با دولت انگليس و اعلام جنگ با آن کشور بود. ايران همچنين در اين پيمان متعهد شد که هرگاه امپراتوري فرانسه قصد نمايد از خشکي قشوني را براي يورش به هند بفرستد، هرگونه امکاناتي را براي آنان فراهم نمايد (مجموعه عهدنامههاي تاريخي ايران از عهد هخامنشي تا عهد پهلوي،1350: 152-153).
با اعزام ژنرال گاردن از جانب ناپلئون به ايران حکومت بريتانيا در لندن وحشتزده شد و نمايندگاني را به دربار ايران مأموريت داد، از جمله اين نمايندگان سرجان مالکم بود که به خاطر رابطه دوستي بين ايران و فرانسه، از جانب دولت ايران پذيرفته نشد (سپاهي: 60).
پذيرفته نشدن جان مالکم در دومين مأموريتش به ايران در سال 1808/1221 او را در تصميمش براي شناسايي سرزمينهاي مجاور هندوستان مصمم کرد (سپاهي: 61). چندين افسر مستعد براي اين منظور همراه مالکم بودند. نخستين شخص سروان گرانت بود، وي مأموريت يافت دربارهبلوچستان غربي تحقيقاتي انجام دهد و نتيجه را گزارش دهد (سپاهي: 61). هدف از مأموريت او اين بود که آيا نيروهاي نظامي کشورهاي اروپايي ميتوانند از طريق سواحل جنوب ايران به درون هندوستان رخنه کنند يا نه؟ گرانت اولين غربي بود که تمام سرزمينهاي بين خليج گواتر و جاسک را شناسايي کرد و راه ورود به بلوچستان را براي ديگر هموطنان خود کشيد (سپاهي: 63). انگليسيها از طريق هنديان آموزش ديده در فنون نقشهبرداري که در لباس روحانيون مسلمان بودند و به طور کلي در هيئت سياح، تاجر، زاهد و درويش و ظاهر مي شدند(بهزادي: 70). و به شناسايي مرزهاي شرقي ايران ميپرداختند.
از ديگر مأموران سياسي و نظامي انگليس که براي شناسايي بلوچستان رهسپار اين ديار شدند، سروان چارلز کريستي و ستوان پاتينجر بودند که مأمور شدند از راه خشکي، قدرت طبيعي، اقتصادي و مناطق سوقالجيشي بلوچستان و بخش ديگري از ايران را بررسي کنند (سپاهي: 64). در نتيجه مسافرت پاتينجر و همکارش اطلاعات فراواني در مورد قبايل و سران آنها، شمار جنگجويان قبايل و اوضاع طبيعي بلوچستان به دست آمد که موجب آشنايي اروپاييان با اين بخش از ايران و راهگشاي مأموران انگليسي به هنگام تقسيم بلوچستان شد.
دولت انگلستان پس از 1815 و تجربه تلخ اتحاد فتحعلي شاه و ناپلئون در مييابد که بر خلاف تصورات قبلي، ايران به عنوان خط دفاعي هندوستان چندان قابل اعتماد نيست و روسيه نيز ميتوانست با عبور از شمال خراسان به خاننشينهاي آسياي مرکزي دست يابد. بنابراين، لندن و حکومت کمپاني در هندوستان بر آن شدند تا تلاش خود را در آسياي مرکزي به کار اندازند و ديوار دفاعي هند را از ايران به آسياي مرکزي تغيير دهند (بهزادي:172). به دنبال آن در دهه 1830/1250ق. در انگلستان اجماع فزايندهاي پديد آمد مبني بر اينکه، روسيه به زيان ايران، عثماني و آسياي مرکزي در حال توسعه بخشيدن به قلمرو خود ميباشد و از همين جا طرح «مسئله شرق» يا «بازي بزرگ» ريخته شد. در اين طرح، ايران به عنوان دولت حايل در برابر پيشروي و توسعهطلبي فزايندهروسيه به هندوستان از اهميت استراتژيکي خاصي برخوردار شد (فوران، 1378: 172). در اين برهه زماني انگليس به دنبال سد دفاعي محکم و استواري ميگشت تا بتواند با خيال راحتتري به سلطهخود در هندوستان ادامه دهد. آنان سد دفاعي خود را در مناطق مرزي خاوري ايران يافتند که دولت مرکزي ايران سياست قاطعي براي تسلط کامل بر آن نداشت و اين همان چيزي بود که انگليسيها خواستار آن بودند چرا که به راحتي ميتوانستند مناطق استراتژيک را از ايران جدا کرده به نقشهخود يعني ايجاد کمربند حايل دست يابند.
در اين دوران نيز شورشهايي در بلوچستان براي استقلال رخ داد اما با سياست مدبرانه اميرکبير بلوچها دوباره به اطاعت از ايران گردن نهادند (بهزادي:106). انگليسها از اين وضع نگران شدند، زيرا با گسترش مرزهاي شرقي ايران، ايران را به هند نزديکتر ميديدند. با توجه به چنين اوضاعي، دولت انگليس در سال 1853/1270ق. به منظور جلوگيري از گسترش نفوذ بيشتر ايران در بلوچستان، مأموراني از سند به بلوچستان اعزام کرد. جاسوسان انگليسي مردم بلوچ را تحريک به شورش عليه دولت ايران کرده بودند (سپاهي.ص124). دولت انگليس در اين سالها سعي ميکرد با ايجاد جو بدبيني در ميان مردمان بلوچ آنها را به شورش عليه دولت مرکزي وا دارد اما اقدامات آنها در اين زمان نتيجهدلخواه را نداد و انگليسيها درصدد برآمدند تا به ترفندهاي ديگر متوسل شوند.
انگليسيها در سال 1859/1275ق براي برقرار کردن رابطهمخابراتي مستقيم هند و اروپا يک رشته سيم بين اسکندريه و خليج فارس داير کردند. در سال 1278ق. دولت انگليس گلداسميت را به منظور انجام تحقيقاتي در زمينهچگونگي امتداد اين خط تلگراف در طول صحراي مکران مأمور کرد. در سال1280ق. کار کشيدن خط تلگراف تمام شد و آن خط را از کراچي به جاسک مربوط کردند (نيکبختي:64).
مأموران انگليسي به هنگام مطالعه، براي کشيدن خطوط تلگرافي پي بردند که کشيده شدن خطوط تلگراف زميني در بخشي از نواحي ساحلي ايران، براي کنترل و سرانجام جدايي اين نواحي مجاور، فرصت مناسبي ميتواند باشد (سپاهي:130). بنابراين تحقيق و بررسي از اين نواحي بر عهدهسر فردريک گلداسميت گذاشته شد.
منبع: Malekshahi20@yahoo.com
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
با تأسيس حکومت قاجار، پادشاهان اين سلسله در تلاش بودند تسلط خود را بر مرزهاي شرقي کشور گسترش دهند. توجه دولت انگليس به بلوچستان به عنوان کمربند دفاعي جنوب غربي هند و از طرف ديگر نگاه متمرکز شاهان قاجار به بلوچستان موجب تقابل سياست آنان شد. در اين زمان ديپلماسي قوي انگلستان در برابر ديپلماسي ضعيف قاجار قرار گرفت. انگليسيها براي رسيدن به اهداف خود دست به هر اقدامي زدند و نقشههاي گوناگوني را به اجرا درآوردند، تا اينکه در نهايت بلوچستان را به عنوان سپر دفاعي هندوستان از ايران جدا کردند.
هندوستان و رقابت کشورهاي اروپايي
در اواخر 1600 کمپاني هند شرقي به موجب فرمان ملکه اليزابت تاسيس گرديد. کمپاني به تدريج توانست نفوذش را در هندوستان گسترش دهد و از ديگر رقباي خود پيشه گيرد (سپاهي: 58). به دنبال ظهور انقلاب صنعتي در اروپا توليد کالا به مراتب بيشتر از احتياج بازارهاي اروپايي بود. علاوه بر اين مواد اوليه بسياري از کارخانهها در اروپا وجود نداشت و کشورهاي اروپايي براي رفع اين نيازها، توجه بيشتري به سرزمينهاي ديگر نمودند (سپاهي: 58). يکي از اين سرزمينها که از قبل نيز مورد توجه کشورهاي اروپايي قرار گرفته بود، هندوستان بود. اين کشور با توجه به ويژگيهايي که داشت، مناسبترين سرزمين براي استعمار بود.
اروپاي آن روز ميدانست که امپراتوري بريتانيا به هندوستان زنده است و اگر لندن مغز اين امپراتوري است، هند قلبي است که خون ثروت و رفاه و عظمت را در رگهاي بريتانيا جاري مي سازد. (بهزادي: 68). در چنين اوضاع و احوالي، انگليس که از سالهاي قبل بر هند مسلط شده بود و سعي در حفظ آن در مقابل رقيبان داشت، با رقابت ناپلئون که قصد داشت اين سرزمين را از دست آن کشور خارج کند مواجه شد (سپاهي:58).
انگليس و دفاع از هندوستان
خطر حملهناپلئون باعث توجه دولت انگليس و کمپاني هند شرقي به مناطق همجوار هندوستان، يعني راههايي شد که احتمال حملهناپلئون از آن طريق وجود داشت. يکي از آن سرزمينهاي همجوار هندوستان، بلوچستان بود و در نتيجهاين رقابتهاي دول رقيب، اين ناحيه مورد توجه استعمارگران قرار گرفت و رقابت آنها در اين منطقه تا جدا شدن قسمتي از بلوچستان ايران و قرار گرفتن آن در کمربند حفاظتي هند و حتي پس از آن ادامه يافت (سپاهي: 59).
بعد از مکاتبه دولتمردان ايران با ناپلئون و آمدن نمايندگان او به ايران ميرزا رضاخان قزويني مأموريت يافت پيماني با ناپلئون منعقد نمايد. بنابراين پيمان فين کنشتاين در 4 مه 1807/ 25 صفر 1222 بين دو کشور بسته شد. از جمله مفاد اين پيمان، قطع رابطهايران با دولت انگليس و اعلام جنگ با آن کشور بود. ايران همچنين در اين پيمان متعهد شد که هرگاه امپراتوري فرانسه قصد نمايد از خشکي قشوني را براي يورش به هند بفرستد، هرگونه امکاناتي را براي آنان فراهم نمايد (مجموعه عهدنامههاي تاريخي ايران از عهد هخامنشي تا عهد پهلوي،1350: 152-153).
با اعزام ژنرال گاردن از جانب ناپلئون به ايران حکومت بريتانيا در لندن وحشتزده شد و نمايندگاني را به دربار ايران مأموريت داد، از جمله اين نمايندگان سرجان مالکم بود که به خاطر رابطه دوستي بين ايران و فرانسه، از جانب دولت ايران پذيرفته نشد (سپاهي: 60).
انگليس و بررسي سرزمينهاي همجوار هندوستان
پذيرفته نشدن جان مالکم در دومين مأموريتش به ايران در سال 1808/1221 او را در تصميمش براي شناسايي سرزمينهاي مجاور هندوستان مصمم کرد (سپاهي: 61). چندين افسر مستعد براي اين منظور همراه مالکم بودند. نخستين شخص سروان گرانت بود، وي مأموريت يافت دربارهبلوچستان غربي تحقيقاتي انجام دهد و نتيجه را گزارش دهد (سپاهي: 61). هدف از مأموريت او اين بود که آيا نيروهاي نظامي کشورهاي اروپايي ميتوانند از طريق سواحل جنوب ايران به درون هندوستان رخنه کنند يا نه؟ گرانت اولين غربي بود که تمام سرزمينهاي بين خليج گواتر و جاسک را شناسايي کرد و راه ورود به بلوچستان را براي ديگر هموطنان خود کشيد (سپاهي: 63). انگليسيها از طريق هنديان آموزش ديده در فنون نقشهبرداري که در لباس روحانيون مسلمان بودند و به طور کلي در هيئت سياح، تاجر، زاهد و درويش و ظاهر مي شدند(بهزادي: 70). و به شناسايي مرزهاي شرقي ايران ميپرداختند.
از ديگر مأموران سياسي و نظامي انگليس که براي شناسايي بلوچستان رهسپار اين ديار شدند، سروان چارلز کريستي و ستوان پاتينجر بودند که مأمور شدند از راه خشکي، قدرت طبيعي، اقتصادي و مناطق سوقالجيشي بلوچستان و بخش ديگري از ايران را بررسي کنند (سپاهي: 64). در نتيجه مسافرت پاتينجر و همکارش اطلاعات فراواني در مورد قبايل و سران آنها، شمار جنگجويان قبايل و اوضاع طبيعي بلوچستان به دست آمد که موجب آشنايي اروپاييان با اين بخش از ايران و راهگشاي مأموران انگليسي به هنگام تقسيم بلوچستان شد.
سياست ايجاد کمربند حايل
دولت انگلستان پس از 1815 و تجربه تلخ اتحاد فتحعلي شاه و ناپلئون در مييابد که بر خلاف تصورات قبلي، ايران به عنوان خط دفاعي هندوستان چندان قابل اعتماد نيست و روسيه نيز ميتوانست با عبور از شمال خراسان به خاننشينهاي آسياي مرکزي دست يابد. بنابراين، لندن و حکومت کمپاني در هندوستان بر آن شدند تا تلاش خود را در آسياي مرکزي به کار اندازند و ديوار دفاعي هند را از ايران به آسياي مرکزي تغيير دهند (بهزادي:172). به دنبال آن در دهه 1830/1250ق. در انگلستان اجماع فزايندهاي پديد آمد مبني بر اينکه، روسيه به زيان ايران، عثماني و آسياي مرکزي در حال توسعه بخشيدن به قلمرو خود ميباشد و از همين جا طرح «مسئله شرق» يا «بازي بزرگ» ريخته شد. در اين طرح، ايران به عنوان دولت حايل در برابر پيشروي و توسعهطلبي فزايندهروسيه به هندوستان از اهميت استراتژيکي خاصي برخوردار شد (فوران، 1378: 172). در اين برهه زماني انگليس به دنبال سد دفاعي محکم و استواري ميگشت تا بتواند با خيال راحتتري به سلطهخود در هندوستان ادامه دهد. آنان سد دفاعي خود را در مناطق مرزي خاوري ايران يافتند که دولت مرکزي ايران سياست قاطعي براي تسلط کامل بر آن نداشت و اين همان چيزي بود که انگليسيها خواستار آن بودند چرا که به راحتي ميتوانستند مناطق استراتژيک را از ايران جدا کرده به نقشهخود يعني ايجاد کمربند حايل دست يابند.
ايران و توجه به مرزهاي شرقي
بلوچستان در آغاز سلطنت ناصرالدين شاه
در اين دوران نيز شورشهايي در بلوچستان براي استقلال رخ داد اما با سياست مدبرانه اميرکبير بلوچها دوباره به اطاعت از ايران گردن نهادند (بهزادي:106). انگليسها از اين وضع نگران شدند، زيرا با گسترش مرزهاي شرقي ايران، ايران را به هند نزديکتر ميديدند. با توجه به چنين اوضاعي، دولت انگليس در سال 1853/1270ق. به منظور جلوگيري از گسترش نفوذ بيشتر ايران در بلوچستان، مأموراني از سند به بلوچستان اعزام کرد. جاسوسان انگليسي مردم بلوچ را تحريک به شورش عليه دولت ايران کرده بودند (سپاهي.ص124). دولت انگليس در اين سالها سعي ميکرد با ايجاد جو بدبيني در ميان مردمان بلوچ آنها را به شورش عليه دولت مرکزي وا دارد اما اقدامات آنها در اين زمان نتيجهدلخواه را نداد و انگليسيها درصدد برآمدند تا به ترفندهاي ديگر متوسل شوند.
کشيدن خطوط تلگراف؛ زمينهساز تقسيم بلوچستان
انگليسيها در سال 1859/1275ق براي برقرار کردن رابطهمخابراتي مستقيم هند و اروپا يک رشته سيم بين اسکندريه و خليج فارس داير کردند. در سال 1278ق. دولت انگليس گلداسميت را به منظور انجام تحقيقاتي در زمينهچگونگي امتداد اين خط تلگراف در طول صحراي مکران مأمور کرد. در سال1280ق. کار کشيدن خط تلگراف تمام شد و آن خط را از کراچي به جاسک مربوط کردند (نيکبختي:64).
مأموران انگليسي به هنگام مطالعه، براي کشيدن خطوط تلگرافي پي بردند که کشيده شدن خطوط تلگراف زميني در بخشي از نواحي ساحلي ايران، براي کنترل و سرانجام جدايي اين نواحي مجاور، فرصت مناسبي ميتواند باشد (سپاهي:130). بنابراين تحقيق و بررسي از اين نواحي بر عهدهسر فردريک گلداسميت گذاشته شد.
منبع: Malekshahi20@yahoo.com
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله