نقش موقوفات اسلام در پيشرفت علم و دانش و نگاهي به مدارس نظاميه

نگاهي به سرگذشت گرانبار فرهنگ اسلامي، با آن همه ويژگي‏ها و برجستگي‏ها، به خوبي نشان مي‏دهد که چگونه دانش‏پژوهان مسلمان، با شيفتگي شگفت‏انگيزي به دانش‏اندوزي، در گونه‏گون رشته‏هاي علمي دستاوردهايي بس سترگ و جاودانه و ماندگار به جهان و جهانيان تقديم داشته‏اند.
جمعه، 17 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش موقوفات اسلام در پيشرفت علم و دانش و نگاهي به مدارس نظاميه
نقش موقوفات اسلام در پيشرفت علم و دانش و نگاهي به مدارس نظاميه
نقش موقوفات اسلام در پيشرفت علم و دانش و نگاهي به مدارس نظاميه

نويسنده: سيد حسين اميدياني

مقدمه

نگاهي به سرگذشت گرانبار فرهنگ اسلامي، با آن همه ويژگي‏ها و برجستگي‏ها، به خوبي نشان مي‏دهد که چگونه دانش‏پژوهان مسلمان، با شيفتگي شگفت‏انگيزي به دانش‏اندوزي، در گونه‏گون رشته‏هاي علمي دستاوردهايي بس سترگ و جاودانه و ماندگار به جهان و جهانيان تقديم داشته‏اند.
اينک يک پرسش جاي خود را باز مي‏کند و آن اينکه چه رمز و رازي در کار اين پژوهندگان و تشنگان آگاهي و دانايي نهان بود که تنها پس از چند سده از شکوفايي دين اسلام، آن همه کاميابي‏ها و پيشرفتهاي چشمگير در همه زمينه‏هاي فرهنگي به بار نشست؟
به نظر مي‏رسد، کند و کاوي در تاريخ آموزش اسلامي پاسخي خشنودکننده در برابر ما خواهد نهاد. جُنب و جوشي که اندرزها و آموزشهاي اسلامي در مرد و زن، براي آموختن، برانگيخت نخستين انگيزه در اين زمينه و در برپايي جنبش فرهنگي و نوزايي دانش و هنر در سراسر جهان اسلام بود. آن همه گراميداشت و ارجي که قرآن کريم براي دانش و دانشمندان، بي‏آنکه آن را در چهارچوب رشته يا شاخه‏اي معين به تنگنا کشاند، به روشني فرارو نهاده است و آن همه شکوه و ارزش و پاداشي که احاديث پيامبر اکرم (ص) و اندرزها و سفارشهاي پيشوايان اسلام به دانش‏پژوهي و پويندگان راه آگاهي داده‏اند نخستين اخگرهايي بوده‏اند که در راه افروزش مشعل تمدني گسترده کارگر افتاده‏اند. اين تمدن، به نام ويژه »تمدن اسلامي«، ديدگان همه پژوهشگران و کارورزان در جامعه‏شناسي و تاريخ فرهنگ و تمدن انساني را به خود خيره کرده است.
دومين انگيزه، بينش ويژه‏اي بود که باور اسلامي به مسلمانان بيداردل و پوينده داد. گريز از تعصب و کوردلي و تاريک‏بيني و در چهارچوب خشک نمودها و نمادها نماندن و گذشتن و با روي باز و سينه بازتر دنبال هر دانشي و دانشمندي رفتن و در اين راه از هيچ تهمتي و سرزنشي و نکوهشي نهراسيدن همه و همه، پشتوانه‏اي بود براي آن کوششها و کاوشها و بارش باران آگاهي و شناخت در سرزمين دست نخورده اسلام و رويش شاخ و برگهايي تنومند و پربار.(1).
اما سومين انگيزه و علتي که باعث گسترش علم و دانش در جهان اسلام شد و اکثر مورخين و محققين به آن اشاره کرده‏اند، فراهم بودن امکانات تحصيل براي دانش‏پژوهان بوده و اين امکان بيشتر از محل درآمد موقوفات مدارس و اماکن آموزشي ايجاد مي‏شده است.
به عنوان نمونه نظر دانشمند و مورخ معروف ابن‏خلدون (732 ـ 808 هـ.ق) در اين‏باره چنين است:
نمي‏دانم خداوند چه عنايتي به مشرق مبذول فرموده است، ولي گمان مي‏کنم رواج بازار دانش و پيوستگي سند تعليم در دانش‏ها و ديگر صنايع ضروري و کمالي در آن سرزمين به سبب فراواني عمران و ترقي حضارت [تمدن و شهرنشيني]، و کمک کردن به طالبان دانش از راه وظايف و مقرري‏هايي است که از اوقاف براي آنان معين مي‏شود، و در نتيجه توسعه يافتن اوقاف، موجبات رفاه‏طالبان علم فراهم مي‏آيد... (2).
وقف به عنوان يک منبع مستمر مالي مراکز علمي همواره پشتوانه مردمي داشته و از دخالت و تجاوز غاصبانه امرا و حکام مصون مانده است (3) در واقع اگر تاريخ موقوفات و صدقات جاريات از آغاز تاکنون به صورت تحليلي و دقيق بررسي گردد، معلوم خواهد کرد که چه ثمرات فرهنگي و بهداشتي و تأميني در جوامع اسلامي داشته است و چه عالمان بزرگي از رهگذر همين موقوفات به مقامهاي بلند علمي نائل آمده و چه خدماتي در پيشرفت فرهنگ و تمدن بشري انجام داده‏اند.
اوقاف به طور کلي از نظر درآمد و بهره مستمر از بهترين و بيشترين منابع درآمد براي تعليم اسلامي بوده است و پايداري و استمرار تعليم در اسلام طي قرن‏هاي طولاني و نظم و ترتيب فعاليت علمي در دانشگاه‏ها و دانشکده‏هاي اسلامي به اين منبع مالي بستگي داشته است.
اساس نظام وقف در جامعه اسلامي به سنت شريف نبوي باز مي‏گردد و نخستين موقوفات در اسلام به دست رسول گرامي (ص) و صحابه آن حضرت و ائمه معصومين (ع) و ديگر مؤمنين به وجود آمده‏اند، ولي بجز اين موارد از ميزان بهره مساجد و مراکز عمومي از محل اوقاف آگاهي چنداني نداريم و در باب موقوفات مخصوص مساجد جامع بزرگ، که مکان‏هاي آموزشي نيز بوده‏اند، چون بيت‏الحرام، مسجد نبوي در مدينه، جامع اموي دمشق، جامع قيروان، جامع منصور در بغداد، جامع اعظم قرطبه منابع تاريخي که در دست ماست تا پايان سده دوم هجري چيزي را بيان نمي‏کند.(4) .
به احتمال زياد علت اين سکوت آن بوده که وقف بر اماکن عمومي در آن روزگار مرسوم نبوده است، تا آنجا که روايت مي‏کنند امام ابوحنيفه قصد ابطال موقوفات را داشت، امّا شاگرد وي ابويوسف چون از مالک، سنت وارده در احباس و صدقه را شنيد در اين تصميم با وي مخالفت کرد و عمل به وقف را در مذهب خود جائز شمرد. (5).
آشفتگي و نابساماني‏هاي سياسي و اقتصادي و اداري دولت عباسي که از سده سوم هجري آغاز گرديد و گسترش ستم و بيداد و بي‏احترامي حکام به مالکيت‏هاي خصوصي همه در تقويت نهضت اوقاف بر مراکز عام‏المنفعه در بين مالکان بزرگ تأثيري قوي داشت.
بي‏مبالاتي و خودکامگي حکومت‏ها نسبت به مالکيت به جايي رسيد که مصادره از عوامل اصلي کسب ثروت شد و چنان شد که عامل دولت اموال رعيت را مصادره مي‏کرد و وزير اموال عاملان و خليفه اموال وزرا را، و اموال طبقات مختلف مردم مصادره مي‏شد و کار به جايي رسيد که براي مصادره اموال، ديواني مخصوص مانند ساير دواوين حکومتي تأسيس کردند. (6).
گويي اين »تجاوز حکومتي« به صورت اساس و قاعده‏اي از قواعد اداري و به منزله کاري مشروع از ديدگاه مرتکبين آن درآمد و چندي نپاييد که مفاسد اين کار به ولايات خارج از عراق هم راه يافت، چنان که احمد بن طولون مصادره اموال را يکي از منابع مالي دولت قرار داد و پرداخت ماليات را بر ثروتمندان بزرگ دولت خويش واجب شمرد.(7) در مصر نيز درگيري‏هاي مماليک به افزايش فعاليت در کار مصادره اموال و تجاوز به حقوق مالکيت خصوصي دامن زد.
در خلال اين دوره‏هاي نابسامان و سخت آشفته که حقوق و امنيت فردي ارزش و اعتباري نداشت، ثروتمندان وقف املاک خود بر اماکن خيريه عمومي را تنها راه نگهداري آن از خطر تجاوز حکومت يافتند و در قبال اين کار از سه طريق، سه بهره بردند؛ اول حفاظت و نگهداري منابع روزي خود از چنگ کساني که بدان چشم دوخته بودند، ديگر اينکه با وقف اموال سهمي از نظارت و توليت بر اوقاف را براي خود و فرزندان خود منظور داشتند و سه ديگر پاداش الهي و سپاس مردم را به خاطر شرکت در امور مردمي و خيريّه براي خود به دست آوردند. و اين موضوعي است که ابن‏خلدون به آن اشاره کرده و گفته:
امراي ترک‏نژاد از وجود رزم‏آوران در حوزه دستگاه دولت خود و سلطانشان بيم دارند، از آن‏رو که اعضاي خاندان خود را بر ايشان مقدم مي‏دارند و اينکه گروه مزبور از راه بندگي يا از طريق ولاء در دستگاه سلطان برگزيده شده‏اند و از آنجا که از بازخواست‏هاي شاه و گرفتاري و رنجهاي نزديکي با او بيمناکند به ساختن مدرسه‏ها، زاويه‏ها و رباط‏ها بسيار همت مي‏گمارند و املاکي را که عوائد فراوان دارد بر آن وقف مي‏کنند و براي فرزندان خود هم بهره‏اي در نظر مي‏گيرند تا نظارت بر موقوفات را بر عهده گيرند يا از آن بهره‏مند گردند.(8).
کارل بروکلمان نيز ضمن بحث در امور مالي دولت عباسي مي‏گويد:
ثروتمندان در موارد بسيار، املاک خود را به سود نيازمندان و دفاع از مرزهاي کشور و افراد باايمان و مقدس و اين قبيل امور که همه از کارهاي خير بود وقف مي‏کردند و با اين کار از پرداخت ماليات اين املاک رهايي مي‏يافتند و آن را از شر مصادره محفوظ مي‏داشتند. واقف حق اداره املاک موقوفه را براي خود نگاه مي‏داشت تا به هنگام وفات اين وظيفه به بزرگترين پسرانش تفويض گردد و اين کار همچنان ادامه يابد، چنان‏که در مصر از اين قبيل موقوفات »اوقاف ذريه صحيحه« به وجود آمد.(9) .
برنامه وقف در روزگار حکومت مماليک در مصر به منزله تکيه گاهي براي برنامه اقتصادي کشور شد و در مصر و سوريه درآمد حاصل از اين راه به حد ثروتي افسانه‏اي رسيد، زيرا ثروتمندان بزرگ سوري و مصري به شيوه همگنان عراقي خود املاک کلان خويش را در راه‏هاي خير و خدمت به دانش و مصون داشتن آن از خطر مصادره وقف مي‏کردند و اين شيوه دست کم ممرّ درآمد مستمري بود براي واقف و فرزندانش. (10).
با اين همه نبايد فراموش کنيم که تمايل به کار خير يکي از انگيزه‏هاي وقف بوده است و بدون شک افرادي بوده‏اند که وجودشان آکنده از عشق به کارهاي نيک و مقاصد عالي و باارزش قربة‏الي‏اللّه‏ بوده است؛ خصوصا در آن روزگار که دينداري بر زندگي روحي مردم کاملاً غالب بود. گذشته از اين وجود آدمي با عشق به جاودانگي و بقاي نام پس از مرگ سرشته شده است. و چنين بود که بسياري از ثروتمندان مدارسي بنياد مي‏کردند و براي خود آرامگاهي در آن مدرسه در نظر مي‏گرفتند که پس از وفات در آنجا به خاک سپرده شوند و اوقاف سودمند براي آن تعيين مي‏کردند. اين از جمله کارهايي بود که در روزگار دو دولت ايوبي و مملوکي در خطه مصر و شام رواج کامل داشت. گاهي اشتياق به کارهاي نيک و اقدامات اصلاحي با تمايلات سياسي نيز آميخته بود؛ چنان‏که نظام الملک طوسي و نورالدين زنگي و صلاح‏الدين ايوبي کار موقوفات مدارس را به منظور کمک به مذاهب و عقايد اهل سنت و ستيز عليه تشيع انجام مي‏دادند و فاطمي‏ها نيز عواطف خيرخواهانه را با موضوع نشر دعوت خود درمي‏آميختند؛ مانند موقوفاتي که عزيز و حاکم (دو خليفه فاطمي) بر جامع ازهر و دارالعلم اختصاص دادند.

خواجه نظام‏الملک و موقوفات مدارس نظاميه

تأسيس مدارس نظاميه با دوران سلطنت آلب‏ارسلان دومين پادشاه بزرگ سلجوقي و ايام شکوفايي حکومت اين دودمان بر قسمت وسيعي از دنياي اسلام مقارن بوده است. اغلب مورخان، حسن بن علي بن اسحاق ملقب به خواجه نظام‏الملک را از دهقانان طوس شمرده‏اند. خواجه در 455 هجري به صدارت منصوب شد و قريب سي‏سال زمام امور کشور را در دست داشت و از ترکستان چين تا عدن تحت لواي او بود. خواجه از فضلا بود و سياست‏نامه او از شاهکارهاي زبان فارسي است. خواجه در ابتدا نويسندگي مي‏کرده است. او در 485 هجري کشته شد و آرامگاهش در اصفهان است. خواجه نظام‏الملک مردي مدير و کاردان و عنصري مهم در پايداري ترکمانان سلجوق به خصوص آلب‏ارسلان بود.
سياست خواجه در برانداختن دشمنان و مخالفين مذهبي خود، به اقدامات نظامي ختم نمي‏شد. او معتقد بود که مي‏بايست آنان را از طريق فرهنگي و تبليغاتي نيز مغلوب کرد و در اين مبارزه بايد روش خود آنان را در پيش گرفت و همين اعتقاد بود که خواجه را بر آن داشت تا طرح تأسيس مدارس نظاميه را بريزد. (11).
خواجه مدارس خود را در شهرهاي بغداد و نيشابور و ديگر شهرهاي معروف ايران چون اصفهان و بلخ و هرات و مرو و آمل و طبرستان و در بصره و موصل بنا نهاد.
نظاميه بغداد، کنار دجله در کوي سه‏شنبه بازار در شمار بزرگترين مدارس عهد اسلامي است که بناي آن در حدود سال 459 هجري پايان پذيرفت، و موقوفات بسياري براي مدرسه تعيين شد، به گونه‏اي که هم به مدرسان و استادان و کارکنان آن حقوق کافي پرداخت مي‏شد، و هم مبلغي به طلاب مي‏دادند. خانه‏هايي هم براي طالبان علم ساخته بودند و کتابخانه معظمي نيز براي اين دانشگاه بزرگ ايجاد شده بود.
خواجه براي ساختمان اين مدرسه دويست هزار دينار پول طلا از دارايي خود خرج کرد. در اطراف مدرسه، بازار و دکان و گرمابه ساخت و همه را وقف مدرسه نمود. شش هزار طلبه و دانشجو، آن‏طور که نوشته‏اند، در آنجا درس مي‏خواندند و زندگي مي‏کردند، و سالانه پانزده هزار دينار زر حقوق استادان و شاگردان بود.
ابن‏جبير آندلسي که در سال 580 هجري بغداد را ديده، مي‏نويسد:
اين مدارس را اوقاف عظيم و اموال زياد است، و به فقهائي که آنجا تدريس مي‏کنند، راتبه داده مي‏شود، و از همين درآمدهاي اوقافي، طلابي را که در آن ساکن‏اند ماهانه مي‏دهند.
ابن‏بطوطه هم اين مدرسه را توصيف کرده است.(12).
ابن‏خلدون در جلد چهارم تاريخ خود مي‏نويسد:
... نظام‏الملک مردي دانشمند و بخشنده بود. علما و اهل دين را اکرام مي‏کرد و همواره با ايشان مجالست داشت. مدرسه‏هايي بنا کرد و اموال بسيار صرف آنها نمود... نظام‏الملک مدرسه نظاميه بغداد را بنا نمود و شيخ ابواسحاق شيرازي را براي تدريس در آن مدرسه دعوت کرد.(13) .
نظاميه‏ها و نظاميه بغداد از اهميت بسزايي برخوردار بودند، به طوري که بعضي از اساتيد براي تدريس در نظاميه، که شافعي مذهبان را مي‏پذيرفت، تغيير مذهب مي‏دادند. احمد بن علي بن برهان، حنبلي بود که براي تدريس شافعي شد. از مدرسان نظاميه بغداد مي‏توان امام رضي‏الدين قزويني، رئيس شافعيان، ابن‏صباغ، شيخ ابواسحاق شيرازي، احمد عزالي و ابومنصور جوليقي را نام برد. دروس نظاميه شامل: فقه، تفسير، حديث، صرف و نحو و ادب بود و ساير رشته‏هاي علمي از جمله رياضيات، فلسفه و طب چندان مورد اهميت قرار نمي‏گرفت. (14).
تصدي تدريس براي هرکس مقدور نبود، مدرس از جانب پادشاه و يا خليفه و واقف مدرسه با صدور منشوري برگزيده مي‏شد و به هنگام تدريس لباس مخصوص استادي به تن مي‏کرد. خواجه براي مدرسه متولي، خازن‏المکتبه (کتابدار)، دربان، خدمتکار تعيين کرد. گذشته از استادان، ده نفر معيد، يک مفتي و پنج نفر از سخنوران نامي آن عصر به نام واعظ، خطيب، و چندتن ديگر براي نظارت بر موقوفات، جزء کارکنان نظاميه بودند. مسئوليت اداره نظاميه ابتدا با ابوزکريا خطيب تبريزي بود. يکي از شاگردان مدرسه مذکور مصلح‏الدين سعدي شيرازي بود. علاقه و فعاليت سعدي در کار تحصيل تا به درجه‏اي بود که به مرتبه »معيد« يعني
تکرارکننده دروس استادان رسيد. اين يکي از درجات تعليمي بود که در دانشگاههاي اسلامي وجود داشت و »معيد« حکم دانشيار کنوني را داشت.
سبط ابن‏جوري بيان مي‏دارد که در 26 جمادي‏الاخر سال 462هجري، سه سال پس از گشايش نظاميّه بغداد، قاضيان و مردم سرشناس به آن مدرسه دعوت شدند و در آنجا متن وقف‏نامه‏هايش براي تأييد و تثبيت خوانده شد. ابن‏جوزي ادامه مي‏دهد: »موقوفه شامل خانه مسکوني، زمينهاي کشاورزي و بازار مجاور مدرسه بود.«
ابونصر تني چند از سرشناسان و از آن ميان ابوالقاسم، پسر وزير فخرالدوله، دو سرپرست و ناظران و رئيس قاضيان و تماشاچيان را به مدرسه نظاميه فراخواند و در آنجا وقف‏نامه‏ها و موقوفه‏ها خوانده شدند با کتابهايي که وقف بر آن شده بود.(15) .
ابوشامه در کتاب روضتين خود مي‏نگارد: هنگامي که نظام‏الملک مدرسه‏هاي زبانزد، که نام او را روي خود داشتند، بنياد نهاد، موقوفه‏هايي بسنده براي هزينه‏هايشان تعيين کرد. گذشته از اين، ابن‏جبير مي‏نويسد که در روزگار او سي مدرسه در بغداد و ساختمان هر کدام از هر کاخي زيباتر مي‏نمود، با همه اينها، نظاميه از همه بهتر بود. همه اين مدرسه‏ها با زمين و مستغلاتي (موقوفه) گسترده پشتيباني مي‏شدند.(16) .
محمد عبده مي‏نگارد که درآمد سالانه موقوفه‏هاي نظاميه بغداد 15 هزار دينار بود (17) آلوسي بازگو مي‏کند که همين درآمد سرشار بود که به دانش‏پژوهان فرصت تمرکز يافتن بر مسأله دانش را داد، زيرا برايشان خوراک، پوشاک، ابزار زندگي و حتي سواري فراهم مي‏شد. اين تسهيلات کاميابي‏هاي فرهنگي بسياري از دانشمندان و پژوهندگان اين مدرسه را به دنبال داشت.(18) .
از ديگر نظاميه‏ها اطلاع چنداني در دست نيست، ولي بايد در نظر داشت که خواجه نظام‏الملک در انتخاب مراکزي جهت تأسيس مدارس نظاميه بيش از هر چيز به موقعيت علمي و اجتماعي محل توجه داشت. در هر حال به طور خلاصه مي‏توان به اين نظاميه‏ها اشاره کرد:
1- مدرسه نظاميه اصفهان، به نام صدرالدين خجندي (در گذشته به سال 483 هجري) که نخستين مدرس آن بود، به نام »صدريه« شهرت داشت، و خواجه نظام‏الملک ده‏هزار دينار زر از املاک و مستغلات وقف آنجا کرده بود. (19)اين مدرسه کتابخانه مهمي داشته است.
2- نظاميه آمل طبرستان، که خواجه جهت مبارزه با فعاليت اسماعيليه آن را تأسيس کرد.
3- نظاميه بصره، که از نظر وسعت حتي از نظاميه بغداد هم بزرگتر بود، ولي چون نظر اکثر فقها و دانشمندان به نظاميه بغداد بوده، اين نظاميه تحت‏الشعاع قرار گرفته است و آن‏چنان که بايد، مورد توجه مورخان واقع نشده است.
4- نظاميه بلخ، که رشيد وطواط، شاعر و مؤلف کتاب حدائق‏السحر (درگذشته به سال 573 هجري) از تحصيل‏کرده‏هاي آن بود.
5- نظاميه مرو، شهر مرو در تاريخ علوم و معارف اسلامي مقامي بس شامخ دارد و هر چند که بر اثر حمله ترکان و مغولان ديگر نتوانست روي پاي خود بايستد، بيش از شش قرن به فرهنگ و ادب فارسي و عربي خدمت کرد. در اين شهر دو گنجينه بي‏نظير از کتب موقوفه وجود داشت. (20).
قاضي ابوسعيد عبدالکريم سمعاني، فقيه شافعي و از علماي نامدار خراسان بود. سلطان سنجر به موجب منشور زير، وي را به رياست اصحاب شافعي و تدريس نظاميه مرو و توليت اوقاف آن برگزيد.
در اين فرمان پس از مقدمه‏اي طولاني، چنين آمده است:
... بعد از تأمل و تفرس... رياست طبقات اصحاب امام مطلبي شافعي... و تدريس و تزکيه مدارس، خصوصا مدرسه نظاميه که بدان منصوب است، در شهر و مضافات آن تاج‏الاسلام را، ادام‏اللّه‏ تأييده، تأييد فرموديم... سبيل کافه اعيان و معتبران و مشاهير شهر مرو و نواحي آن از امرا و علما و مشايخ ترک و تازيک آن است که فرمان را به سمع و طاعت انقياد و متابعت تلقي کنند و از همه جوانب اين اعمال و مهمات، تاج‏الاسلام را مسلم دارند و طريق مداخلت و منازعت بسته گردانند و بر توقير و احترام جانب وي توقر نمايند و خطباي نواحي و متوليان اوقاف رجوع به اجازت او کنند و توليت و صرف و تقليد و تنفيذ به رأي او مفوض دانند. و حکم او در اين معني نافذ است؛ او مطلق، و سخن او هر چـه به مجلس ما نمايد مسمـوع، و شکر و شکايت او مقبول و مؤثر. با اين جمله تصور کنند و فرمان او را ممثل و منقاد باشند. ان شاء اللّه‏ تعالي (21).
6- نظاميه هرات، هرات نيز از شهرهاي پرسابقه و قديمي خراسان بوده، دوران شکوه و عظمت علمي آن از سلاجقه تا صفويه ادامه داشته است که با حمله مغولان در سال 618 هـ.ق ويران شد، ولي در قرن نهم عظمت از دست‏رفته را بازيافت و به صورت يکي از مراکز مهم علمي و ادبي شرق اسلامي درآمد. جامي شاعر و اديب شهير، پاره‏اي از ايام جواني خود را در اين نظاميه گذراند.(22) .
7- نظاميه موصل، موصل يکي از شهرهاي مهم بلاد اسلامي بوده است، از اين‏رو خواجه يکي از نظاميه‏ها را در اين شهر تأسيس کرد.
8- نظاميه جزيره ابن‏عمر، در قسمت بالاي موصول ـ دجله قرار داشت و هم‏اکنون به نام مدرسه رضي‏الدين معروف است و انگيزه خواجه از ساختن نظاميه در اين ديار دورافتاده وجود فقهاي مبرزشافعي در اين محل بوده است.
9- نظاميه خرگرد، (خواف)، خواف خراسان منطقه‏اي است وسيع در نزديکي نيشابور و مشتمل بر بيست قريه و سه شهر: سنجان ـ سراوند و خرگرد بوده است و گروهي از اهل علم بدان انتساب داشته‏اند.
آنچه مسلم است تمام اين مدارس داراي موقوفاتي بوده‏اند که از محل درآمد حاصل، هزينه‏هاي مدارس تأمين مي‏شده است.

تأثير مدارس اسلامي و نظاميه‏ها در فرهنگ و نظام تعليم و تربيت اروپا

شکي نيست که نظاميه بغداد و ديگر مدارس نظاميه الگويي شدند جهت نظام اداري و آموزشي و برخي رشته‏هاي علمي دارالعلم‏هاي قديم اروپايي. سالرنو در ايتاليا، قديمي‏ترين دانشگاه اروپا، از تأثير مدارس اسلامي خالي نبوده است. تأسيس مراکز بزرگ ديگر مانند دانشگاه بولونيا در ايتاليا و نيز دانشگاه‏هاي مونپليه و آکسفورد که همه بعد از قرن دوازده ميلادي به وجود آمدند مدتي بعد از دانشگاه‏هاي اسلامي بوده است. حتي بعضي از رسوم و الفاظ جاري در دانشگاه‏هاي اروپا مانند قرائت، سماع، اجازه، و حتي اصطلاح غريب »بحق‏الروايه« به نظر برخي از محققان از رسوم و الفاظ مشابه معمول اسلامي اقتباس شده است.
گيوم مي‏نويسد:
اگر دروسي را که مسلمين در قرن يازده و دوازده ميلادي مي‏خواندند با آنچه محصلين مسيحي در اين قرن مي‏خوانند مقايسه کنيم مي‏بينيم وجه تشابه بين آنها بيش از چيزي است که در ذهن ماست. همان تحصيل و مطالعه مرتب و منظم، ارتباط استاد با شاگرد، مسأله حقوق و جيره و اوقاف، انتظام و ديسيپلين، درجه و گواهي‏نامه‏هاي تعليم و تربيت، و فعاليت‏هاي زندگي دانش‏آموزي محققا در مراکز تحصيلي شرق و غرب، مانند بغداد و آکسفورد، بيش و کم يکي بوده است و با اقتباس عناويني چون استاديار، دانشيار و استاد، که امروزه استعمال مي‏کنند، همان است که در نظاميه‏ها با لقب معيد، نايب و مدرس استفاده کرده‏اند و حتي لباس سياه پوشيدن و به هنگام درس بر روي صندلي نشستن از روش معمول در نظاميه‏ها اقتباس شده است.(23)

پی نوشتها:

1- تاريخ آموزش در اسلام، دکتر احمد شبلي، ترجمه محمدحسين ساکت، ص11 و12
2-مقدمه ابن‏خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي، ص894
3-رک: تاريخ دانشگاه‏هاي بزرگ اسلامي، استاد عبدالرحيم غنيمه، ترجمه دکتر نوراللّه‏ کسائي، ص11
4-همان، ص302
5-همان، ص302، به نقل از: تاريخ القضاء في الاسلام، ص43ـ44
6-همان، ص303، به نقل از: محمد کردعلي، الادارة الاسلاميه، ص169
7-همان، ص302، به نقل از: احمد بن يوسف، المکافاة، ص8
8- مقدمه ابن‏خلدون، ص411، (عربي)
9-تاريخ دانشگاه‏هاي بزرگ اسلامي، ص304، به نقل از: کارل بروکلمان، تاريخ الشعوب الاسلاميه، ج2، ص80، ترجمه عربي
10-همان، به نقل از: بروکلمان، ص249
11-تاريخ آموزش و پرورش اسلام، دکتر علي‏محمد الماسي، ص315
12-نقش ايران در فرهنگ اسلامي، علي سامي، ص258
13-تاريخ ابن‏خلدون، ج4، ترجمه عبدالحميدآيتي، ص38
14-تاريخ آموزش و پرورش اسلام و ايران، محمدعلي ضميري، صص126 و 127 و 326
15-تاريخ آموزش در اسلام، ص287، به نقل از: المنتظم، ج8، ص256
16-همان، ص288، به نقل از: ابن‏جبير، الرحلة، ص229
17-همان، به نقل از: الاسلام والنصرانيه مع‏العلم والمدنيه، ص98
18-همان، به نقل از: تاريخ مساجد بغداد و آثارها، ص103
19-نقش ايران در فرهنگ اسلامي، ص259
20-تاريخ آموزش و پرورش اسلام و ايران، ص325 و 326
21-تاريخ اجتماعي ايران، مرتضي راوندي، ج4، ص754
22-تاريخ آموزش و پرورش اسلام و ايران، ص326
23-همان، ص321.

منبع:ميراث جاويدان

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.