حضرت ولی عصر (علیه السلام)، واپسین وصی و آخرین صاحب هستی
نبوت و امامت حقیقتی است که با منصبهای رایج میان مردم بسیار متفاوت است (1)؛ سفارتی است الهی، جایگاهی است خدایی، پروردگار زمام امور دین و دنیا، این جهان و جهان واپسین را به آنان واگذار کرد، این عهد و پیمان خدا- نبوت و امامت- به هر کس نمیرسد، عصمت میطلبد و پاکی، انتخاب گر، خداست و سیاست گذارش تنها اوست، رأی مردم و انتصابشان بی اثر است و بی پایه، (2)، ظلم است و در برابر کار و دستور پروردگار تکبر ورزیدن و بزرگی کردن، کاری است شیطانی که به کفر انجامد و بی دینی، آنچه شیطان کرد و رانده شد، اساسش حسد است و کینه، (لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ). عهد و پیمان من، -امامت و پیشوایی- به ستمگران نمیرسد. (3)همان گونه که حضرت حق فرشتگان را برگزید و انتخاب و انتصابشان را به دیگری نسپرد، انبیا را نیز این چنین برگزید:
(اللَّهُ یصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ) (4) و (یا مُوسَى إِنِّی اصْطَفَیتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِی وَبِكَلَامِی) (5)،
از سوی دیگر، اوست که سرشتها را میداند و به نهانها آگاه است؛ بدین جهت از هر کس دیگر در این انتخاب سترگ پیشتر است:
(اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ) (6)
هر نبیای برای جانشین خویش در انتظار فرمان مینشست، نه خود انتخابگر بود و نه امرش را به دیگران واگذار مینمود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به فرمان الهی، امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) را از جانب خداوند به امامت و پیشوایی آدمیان منصوب کرد و بارها و بارها امامت وی و فرزندان معصومش (علیهم السلام) را به اشارت و صراحت خبر داد و امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) به امامت امام حسن (علیه السلام) و این چنین هر امامی به امام پس از خویش خبر داد و برخی را به شهادت گرفت و این امانت الهی را این طور نگاه داری میکردند، آنان گرچه در تقیه و یا در میان دشمنان به سر میبردند، اما پیروانشان را اگاه مینمودند، تا مردم در غرقاب گمراهی و اشتباه گرفتار نیایند.
امام صادق (علیه السلام):
چون ولایت علی بن ابی طالب [از سوی پروردگار فرزانه] نازل گشت، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان دادند که بر علی (علیه السلام) با نام امیرالمؤمنین سلام دهند. (7)
امام صادق (علیه السلام) در حال قدم زدن بود، امام باقر (علیه السلام) [به حضرت اشارتی کرد و رو] به ابن صباح فرمود:
او را میبینی؟ او از کسانی است که خدای بلند مرتبه و ارجمند دربارهاش فرمود: (وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ) (8): او از جمله کسانی است که امامت به وی منتقل میگردد. (9)
عبدالله بن جلاب گفت:
امامهادی (علیه السلام) نامهای به من نوشت بدین قرار: تو خواستی که از وصی [امام] ابوجعفر، جواد (علیه السلام) پرسش کنی؟ بدین جهت پریشان بودی. اندوهیگن مباش، زیرا خدای گرامی آن که را هدایت نمود در گمراهی نگذارد. - (وَمَا كَانَ اللَّهُ لِیضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یبَینَ لَهُمْ مَا یتَّقُونَ) (10)- صاحب تو پس از من، فرزندم ابو محمد [امام حسن عسکری (علیه السلام)] است، هر چه خواهی از او پرسش کن، خدای سبحان هرچه بخواهد پیش و پس مینهد [و او فرمود] (مَا نَنْسَخْ مِنْ آیةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا) (11) هر آیت و امامی را برگیرید، دیگری را در جایگاهش میگذارد. (12)
ابوبصیر:
من [همراه برخی] در حضور امام صادق (علیه السلام) بودم و آنها یادی از جانشینان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کردند، من هم نام اسماعیل، فرزند امام صادق (علیه السلام) را بردم [به گمان این که او نیز امام و جانشین است] امام فرمود: ای ابوبصیر! این طور نیست، به خدا سوگند! امر امامت در اختیار و به انتخاب ما نیست، این کار تنها به دست خدا به سرانجام رسد که در مورد یکی پس از دیگری فرو میفرستد. (13)واپسین پیشوای شیعیان، حضرت مهدی (علیه السلام) آخرین سفیر حق تعالی است؛ او وصی امام حسن عسکری (علیه السلام) است، خدای بزرگ او را به امامت زیبنده دانست و بر این امر خطیر گماشت، تا رشتهای محکم و استوار میان آفریدگار و آفرینش باشد و در این گزینش کسی را به مشورت نگرفت و انتصابش را به کسی واگذار ننمود. کتابهای آسمانی و انبیای بزرگ به امامت آ« حضرت گواهی دادند، آنان و رسول خاتم و خاندان پاکش (علیهم السلام) تنها خبردهنده و گزارشگر بودند، و از آنچه قلم و قضای حتمی الهی بر آن رفته بود، پرده برداشتند و این امانت خدای توانا را به صاحب آن سپردند.
صاحب الدار از القاب خاص و ویژهی حضرت مهدی (علیه السلام) است. این نام کنایه از آن است که حضرت، مالک و صاحب سرای پدری خویش، امام حسن عسکری (علیه السلام) است، که در آن منزل همانند خانه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سیاست و تدبیر امور تمام جهان به سرانجام میرسد و یا به معنای آن است که حضرت، مالک و صاحب گیتی هستند و همه از آنِ اوست.
عمر اهوازی:
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: اوست صاحب شما پس از من. (14)رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم):
وصی و جانشینان من و حجتهایی بر آفرینش، دوازده نفرند که نخستین آنان برادرم است و آخرینشان از فرزندانم، سؤال کردند:ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب (علیه السلام)، گفتند: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی (علیه السلام). عیسی، زادهی مریم در نماز به او اقتدا کند و به آن نور پروردگار [= مهدی] خاوران روشن شود و در تمام گیتی فرمان فرمایی کند. (15)
امام حسن عسکری (علیه السلام):
صاحب این امر و امامت، کسی است که مردم دربارهی او گویند او زاده نشده است. (16)
موسی بن جعفر (علیه السلام):
[حضرت] قائم نیست جز امام و پیشوایی، زادهی امامی، و وصی و جانشینی زاده وصیای. (17)
نیک مرد پروا پیشهای به نام علی، از اهالی حله که از منزل خود به سوی سرای سید مهدی قزوینی به راه میافتد. گذرش به آرامگاه سید محمد ذی الدمعه میافتد، فروغ دیدگانش به مردی با سیمای عربی روشن میشود که سرگرم فاتحه خواندن است. به او سلام میکند و جواب میگیرد، سپس فرمود: ای علی! به دیدار سید مهدی میروی؟ گفتم: آری. فرمود: من هم با تو همراهم و راهی شدیم. در میان راه فرمود: ای علی! بر باد رفتن سرمایهات تو را غمگین نسازد. خدای متعال این گونه تو را آزمود و تو از این امتحان سرفراز گشتی، تو حق خدای را به جا آوردی و حج گذاردی. ثروت ماندگار نیست، میآید و میرود، در دلم گفتم، ورشکستگیام فاش گشته تا آن جا که این مرد غریب هم میداند، سبحان الله! اما خدای را در هر حالی سپاس گفتم، الحمد الله! دوباره فرمود: سرمایهات به زودی برمیگردد، و بدهیهایت را ادا میکنی، به سرای سید رسیدیم، ایستادیم، گفتم: ای سرورم! من از اهل خانهام، بفرمایید داخل شوید آن آقا فرمود: «انا صاحب الدار»: من صاحب خانهام تو داخل شو. (18)
پینوشتها:
1- نجم ثاقب، باب2، ص79، لقب شماره73؛ العبقری الحسان، باب بیان اسامی و القاب، ص 42.
2- احزاب، آیهی 36: (ما کان من امرهم).
3- بقره، آیهی 124.
4- حج، آیهی 75: «خداوند از فرشتگان رسولانی برمیگزیند و هم چنین از مردم؛ خداوند شنوا و بیناست».
5- اعراف، آیهی 144: «ای موسی! من تو را با رسالتهای خویش، و با سخن گفتنم [با تو]، بر مردم برتری دادم و برگزیدم.»
6- انعام، آیهی 124: «خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.»
7- کافی، ج1، ص 292، کتاب الحجة، باب الاشارة و النص علی امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ح1.
8- قصص، آیهی 5: «و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.»
9- کافی، ج1، ص 306، الاشارة و النص، علی ابن عبدالله جعفر بن محمد (علیه السلام)، ح1.
10- توبه، آیهی 115: «چنان نبود که خداوند قومی را، پس از آن که آنها را هدایت کرد [و ایمان آوردند] گمراه [و مجازات] کند؛ مگر آن که اموری را که باید از آن بپرهیزند برایتان بیان کند.»
11- بقره، آیهی 106: «هر حکمی را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را میآوریم.»
12- کافی، ج1، ص 328، الاشارة و النص علی ابی محمد، ح12.
13- همان، ص 277، کتاب الحجة، باب ان الامامه من الله معهود من واحد الی واحد، ح1.
14- کافی، ج1، ص 329، کتاب الحجة، باب الاشاره و النص الی صاحب الدار (علیه السلام)، ح3.
15- بحارالأنوار، ج51، ص 71، تاریخ الامام الثانی عشر (علیه السلام)، باب1، ما ورد من الاخبار بالقائم (علیه السلام)، ح13.
16- همان، ص 158، باب9، ما ورد عن العسکریین فی ذلک، ح3.
17- همان، ص 34، باب 4، صفاته و علاماته (علیه السلام)، ح1.
18- نجم ثاقب، ص7، حکایت 93، ص 640.
عربان، رسول؛ (1386)، ترسیم آفتاب، قم: نشر خُلُق، چاپ دوم