تروريسم اتمى آمريكا
پس از ۵۰ سال از ويرانى دو شهر «ناگازاكى» و «هيروشيما» در جنگ جهانى دوم، كتابى در «نيويورك» انتشار يافت كه حقايق درباره تصميم به استفاده از بمب اتم توسط ايالات متحده را افشا مى كند؛ تصميمى كه داراى تأثيرات ماندگارى در تاريخ بشريت بود.
كتاب «تصميم به استفاده از بمب اتم و خلق يك افسانه آمريكايى» به قلم Gar Alperovitz نوشته شده است. «آلپيروويتز» تاريخدان و مدتها كارمند وزارت امورخارجه ايالات متحده بوده است. كتاب مزبور نشان مى دهد كه روايت رسمى دولت ايالات متحده ازدليل استفاده از بمب اتم به طور كامل جعلى و دروغ بوده است و دستگاههاى دولتى براى زنده نگهداشتن اين دروغ، آگاهانه افكار عمومى را به بيراهه برده اند.
طبق روايت رسمى، براى كوتاه كردن زمان جنگ و جلوگيرى از كشتار بيشتر، استفاده از بمب اتم ناگزير بدون استفاده از بمب اتم، ايالات متحده براى فيصله بخشى به جنگ مجبور به اشغال ژاپن بوده است. سخنگويان دولت ايالات متحده بارها ادعا كرده اند كه اشغال نظامى، مساوى بود با جان يك ميليون سرباز آمريكايى و دو ميليون ژاپنى.
آلپيروويتز در كتاب خود نشان مى دهد كه تصميم استفاده از بمب اتم، نه يك تصميم نظامى، كه يك تصميم سياسى بوده است، و استفاده از اين بمب ها نه تنها طول عمر جنگ را كوتاه نكرد كه به مدت آن افزود. «هرى ترومن» و مشاوران نزديك او معتقد بودند كه بمب اتم، يك «كارت» برنده در دستان آنها در مبارزه با اتحاد شوروى است. به طور مثال، ايالات متحده به عنوان تنها كشور صاحب بمب اتم قادر مى شد تا بر روند تحولات سياسى اروپاى شرقى تأثير بگذارد و جلوى پيشرفت كمونيسم در آسيا را سد كند.
در اجلاس «يالتا» در سال ۱۹۴۵ بمب اتم يك طرح تحقيقاتى بود. و هيچ كس نمى دانست كه آيا اين بمب عمل خواهد كرد يا نه. و اصولاً به مخيله روزولت خطور نكرده بود كه از آن استفاده كند. به تصور روزولت در صورتى كه آلمانى ها داراى چنين سلاحى باشند، داشتن اين بمب به مثابه ابزارى براى ترساندن آلمان نازى مى بود.
سندى كه نشان مى دهد روزولت و چرچيل قصد استفاده از بمب اتم را نداشته اند، اجلاس يالتا در سال ۱۹۴۵ است. اين دو اعتقاد راسخ داشتند كه اعلام جنگ اتحاد شوروى عليه ژاپن براى پايان سريعتر جنگ در اقيانوس آرام ضرورى است. اين دو تلاش كردند تا استالين را متقاعد كنند. البته اتحاد شوروى قول داده بود كه ۹۰ روز بعد از تسليم آلمان هيتلرى به جنگ عليه ژاپن برود.
بايد تأكيد كرد كه اعلام جنگ اتحادشوروى عليه ژاپن به عنوان عامل اصلى در نتيجه جنگ به شمار مى رفت. چرا؟ دستگاه جاسوسى ايالات متحده موفق به كشف رمز مخفى سيستم راديويى دولت ژاپن شده بود و بدين وسيله، تقريباً تمامى ارتباطات نظامى و سياسى آنها را شنود مى كرد.
به همين علت، در سال ،۱۹۴۴ ايالات متحده مطلع شد كه دولت ژاپن از سفير خود در اتحاد شوروى خواسته بود تا از مسكو سؤال كند آيا آنها مايل هستند تا به برقرارى صلح كمك كنند يا خير.
آمريكايى ها مى دانستند كه ژاپن از توانايى لازم براى اجراى عمليات جنگى تهاجمى برخوردار نيست، و رهبران ژاپن نيز مى دانستند كه شانسى براى پيروز شدن در اين جنگ ندارند. با وجود اين براى سياستمداران ژاپنى مشكل بود تا فرماندهان مرتجع ارتش را قانع كنند كه تنها راه، تسليم است.
اما آمريكايى ها هم اين را مى دانستند كه چنانچه نيروى متفقين اجازه ندهد كه امپراتور در مسند خود باقى بماند، فرماندهان ارتش ژاپن نيز زير بار تسليم نخواهند رفت.
در مارس ،۱۹۴۵ سه امكان تعيين كننده براى آنكه ژاپن وادار به امضاى قرارداد صلح شود، وجود داشت: ۱- پيروزى بر آلمان نازى ۲- اعلام جنگ اتحاد شوروى به ژاپن ۳- دادن تضمين به ژاپنى ها مبنى بر حفظ جايگاه امپراتور.
از طريق شنود مكاتبات راديويى ميان توكيو و سفارت ژاپن در مسكو معلوم شده بود كه ژاپنى ها تلاش داشتند بدانند آيا اتحاد شوروى پيمان عدم تجاوز ميان دو كشور را كه در ۱۹۴۱ امضا شده بود، تمديد خواهد كرد.
اتحاد شوروى عدم تمديد پيمان فوق را يك هفته قبل از مرگ روزولت در آوريل ۱۹۴۵ به ژاپن اعلام كرد. لذا ژاپنى ها فهميدند كه بهترين اقدامى كه مى توانستند به نتيجه آن اميد ببندند، قانع كردن اتحاد شوروى به عدم اعلام جنگ به ژاپن است.
هيچ ترديدى وجود ندارد كه دولت آمريكا آگاه بود كه ژاپنى ها در مورد امكان نگهدارى امپراتورى منتظر جواب هستند. به طور مثال در يكى از شنودها، ميان «توجو» وزير خارجه با سفير ژاپن در مسكو در جولاى ۱۹۴۵ آمده بود: «(شرط) تسليم بى قيد و شرط تنها مانع برقرارى صلح است».
ترومن، نماينده گرايش تند سنتى مخالف كمونيسم بود كه هميشه نقش مسلط را در سياست داخلى و خارجى ايالات متحده آمريكا بر عهده داشت.
نه چرچيل و نه استالين تا قبل از رئيس جمهور شدن ترومن با وى ملاقات نكرده بودند، لذا طبيعتاً مى خواستند هر چه زودتر ترتيب يك ملاقات با وى را بدهند؛ هم براى تأييد توافقات زمان روزولت، و هم تصميم گيرى حول يكسرى مسائل مهم، از جمله پرداخت خسارات جنگ از طرف آلمان.
در اجلاس يالتا توافق شده بود كه آلمان حدوداً ۲۰ ميليارد دلار به عنوان خسارت جنگى پرداخت كند، قرار بود كه نيمى از اين مبلغ به اتحاد شوروى پرداخت شود. ولى اين توافقى، زبانى بود كه حالا بايد دقيق شده و رسميت مى يافت.
ترومن در مقام معاون رياست جمهورى از پروژه بمب اتم مطلع نشده بود. حال، او به عنوان رئيس جمهور نه تنها فهميده بود كه ايالات متحده صاحب مخرب ترين سلاح تاريخ بشريت شده است، بلكه خواهد توانست از آن براى تثبيت هژمونى خود بر سياست جهانى نيز استفاده كند.
در بهار ۱۹۴۳، وزارت خارجه آمريكا نقشه كنترل بر ذخاير اورانيوم جهان را آغاز كرد، در سال ۱۹۴۴ ايالات متحده و انگليس، يك سازمان مخفى براى به انحصار درآوردن تمامى مواد اوليه لازم جهت ساخت بمب اتم را تأسيس كردند. اتحاد شوروى «نبايد با دستيابى به اين مواد اوليه اقدام به ساختن بمب اتم بكند». ايالات متحده و انگليس بايستى بر روى كل تكنولوژى هسته اى كنترل مطلق داشته باشند.
بحث استفاده از بمب اتم در يك كميته مخفى انجام شد. يكى از اعضاى اين كميته، دانشمندى به نام «جيمز بى كونانت» بود كه مخترع گاز سمى در جنگ جهانى اول بود. او مشاور «علمى» در دولت ايالات متحده بود و بعدها به مقام رياست دانشگاه «هاروارد» منصوب شد.
كونانت معتقد بود براى ساخت بمب اتم، وجود يك كارخانه با تعداد زيادى كارگر و خانه هاى كارگرى در كنار آن بسيار مهم است. ترومن با اين پيشنهاد هيچگونه مخالفتى نداشت.
ترومن سريعاً يك تصميم مهم اتخاذ كرد. ملاقات با استالين تا زمان آزمايش بمب اتم مى بايد به تعويق افتد. اگر آزمايش بمب اتم با موفقيت همراه نمى شد ايالات متحده بايد استالين را براى اعلام جنگ به ژاپن تحت فشار قرار مى داد و اگر آزمايش بمب موفقيت آميز بود، ترومن مى توانست به اتحاد شوروى «شرايطى را ديكته» كند.
همزمان دستور داده شد تا هر چه سريعتر بمب آماده شود. «رابرت اوپنهايمر» يكى از اصلى ترين دانشمندان در توليد بمب نوشت: «بعد از پيروزى بر آلمان، ما هرگز به اين شدت كار نكرده بوديم». اين در شرايطى بود كه ادعا مى شد بايد بمب اتم را قبل از دستيابى آلمان نازى به آن تهيه كرد.
طى اين دوران، وضعيت ژاپن روز به روز نااميد كننده تر مى شد، و آمريكايى ها نيز اين را مى دانستند. تقريباً هم زمان، فرماندهان ارتش ايالات متحده معتقد بودند كه كار ژاپن تمام است و تنها چيزى كه لازم است، اعلان جنگ اتحاد شوروى و تضمين حفظ امپراتورى به ژاپنى هاست.
حقيقت جالب توجه اينجاست كه تقريباً همه فرماندهان نظامى ايالات متحده بدون استثنا مخالف بمباران اتمى اهداف غير نظامى و اكثريت آنها معتقد بودند كه اصولاً نبايد از اين سلاح استفاده كرد.
طبق نظر آلپيروويتز، ترومن و برنز با اين اقدام خود «تنها آلترناتيوى (به جز اعلام جنگ اتحاد شوروى) كه به تسليم ژاپن مى انجاميد را نابود كردند».
ترومن و برنز با يك روش بسيار ساده، راه اعلام جنگ اتحاد شوروى به ژاپن را سد كردند. بر اساس پيمان يالتا، اعلان جنگ استالين به ژاپن منوط بود به حل يك رشته اختلافات نه چندان پيچيده ميان اتحاد شوروى و رژيم «چيان كاى چك» در چين، از جمله تعيين خط مرزى ميان چين و مغولستان. براى استالين مشخص بود كه ايالات متحده به عنوان ارباب چيان كاى چك به راحتى مى توانست يك راه حل سريع براى اين مسأله پيدا كند.
برنز ترتيبى داده بود تا مذاكرات «ك و سونگ» سفير چين در «مسكو» با مقامات اتحاد شوروى آنقدر به درازا كشيده شود تا قبل از اعلام جنگ اتحاد شوروى به ژاپن، ايالات متحده بمب اتمى خود را آزمايش كند. با اين روش، آنها مى توانستند ادعا كنند كه بمباران اتمى ژاپن براى پايان دادن به جنگ ضرورى بود.
آلپيروويتز نشان مى دهد كه صرفنظر از تلاشهاى متعدد ژاپن براى عقد صلح، ترومن قبل از ملاقات در پتسدام، تصميم خود را براى بمباران اتمى ژاپن گرفته بود.
اين برخورد مى توانست تأثيرات خيلى بزرگى را در آينده به همراه داشته باشد. ترومن گفت: مسأله خسارات جنگى به طور جداگانه از طرف خود كشورهاى متفق و با توجه به مناطقى كه به تصرف در آورده اند حل خواهد شد. به اعتقاد آلپيروويتز، اين موضع در عمل به معناى رها كردن «قاعده در نظر گرفتن آلمان به عنوان يك اقتصاد واحد، كه بايد به وسيله چهار كشور متفق اتحاد شوروى، انگليس، فرانسه و ايالات متحده مديريت شود» بود.
بنابراين، اين، مدعا كه گفته مى شود نخستين گام در تقسيم كشور آلمان و تأثيرات بعدى آن با آزمايش و بكارگيرى بمب اتم برداشته شد، گزافه گويى نيست. طبق نظر «پى ام اس بلاكت»، دانشمند فيزيك هسته اى انگليس، بمباران اتمى هيروشيما و ناگازاكى «آخرين اقدام نظامى در جنگ جهانى دوم نبود، بلكه گام مهمى در آغاز ديپلماسى جنگ سرد بر عليه اتحاد شوروى بود».
بايد مجدداً تأكيد كنيم كه فرماندهان نظامى ايالات متحده معتقد بودند كه بمباران اتمى ژاپن كاملاً بى معنى است. حتى ژنرال «دوگلاس مك آرتور» وقتى كه از طرح بمباران اتمى ژاپن مطلع شد، با آن مخالفت كرد. در ضمن، ژنرال «كورتيس لى ماى» ژنرال مرتجعى كه معتقد بود با بمباران كره شمالى، اين كشور را بايد به پاركينگ ماشين تبديل كرد و ويتنام را با بمباران به دوران سنگى عقب برد، در سال ،۱۹۴۵ حداقل دو بار گفت«بمباران اتمى ژاپن هيچ ارتباطى با پايان جنگ نداشت».
حقيقت اين است كه تأثيرات بعدى كه استفاده از بمب اتم بر جاى گذاشت، در تضاد كامل با ادعاهايى بود كه در مورد ضرورت كوتاه كردن جنگ گفته شد، چرا كه جنگ عليه ژاپن در مه ۱۹۴۵و همزمان با تسليم آلمان مى توانست پايان يابد. اما اشتياق دولت ترومن در استفاده عملى از بمب اتم باعث شد تا جنگ تا ماه آگوست ادامه يابد.
اوج نيرنگ و دورويى ترومن و برنز در جريان امضا قرارداد تسليم ژاپن كه چند روز بعد از بمباران اتمى اين كشور انجام شد افشا گرديد. يك ماده از اين قطعنامه، حق ژاپن در حفظ نظام سلطنتى را به رسميت مى شناخت. همان ماده اى كه ترومن و بايرنز تا قبل از بمباران اتمى ژاپن با آن مخالفت كرده و عملاً امكان توافق ژاپن با قطعنامه تسليم را از ميان برده بودند.
«هريسون بولدوين» تاريخدان آمريكايى بعدها نوشت:«ابتدا، ما شرط تسليم بى قيد و شرط را در قطعنامه گنجانديم، بعد بمب اتمى را بر سرشان رها و سپس، يك قطعنامه تسليم با قيد و شرط را با آنها امضا كرديم».
بعد از جنگ، ترومن بارها ادعا كرد كه در هيروشيما و ناگازاكى «پايگاههاى نظامى» وجود داشته است، كه ادعاى سخيفى كرد: يك نكته عجيب و غريب در كل اين جريان آن است كه در هيروشيما چند اسير جنگى آمريكايى وجود داشتند و ايالات متحده نيز از وجود آنها باخبر بود. در ميان ۲۰۰ هزار نفرى كه از ميان رفتند، تنها ۲۰ آمريكايى وجود داشتند. به هشت نفر از آنها در قبرستان سنت لويز در ايالت «ميسورى» دفن شده اند و به روى سنگ قبر مشترك آنها تاريخ وفات ۶ آگوست ۱۹۴۵ نقش بسته است.
از آن زمان به بعد، يك حمله اتمى از جانب ايالات متحده هميشه محتمل بوده است. «دانيل السبرى» كه در تهيه طرح حمله به ويتنام شركت داشت ولى بعد از اين سمت استعفا داد، توضيح مى دهد كه ايالات متحده در ۳۲ مورد مختلف اتحاد شوروى و ساير كشورها از جمله ويتنام را به حمله اتمى و استفاده از بمب هيدروژنى تهديد كرده است. طبق توضيحات السبرى، اتحاد شوروى هرگز ايالات متحده را تهديد به استفاده از تسليحات اتمى نكرد.
كتاب آلپيروويتز يكى از مهم ترين منابعى است كه طى سالهاى اخير انتشار يافته است. اين كتاب توضيح مى دهد كه چرا دولت ايالات متحده قريب ۵۰ سال به مردم خود دروغ گفت. اين كتاب، حقيقت را آشكار مى كند؛ حقيقتى كه همه ما مى دانيم در عمل كالايى است كه هيچگونه ارزش داد و ستد ندارد.
در حالى كه ۱۴۴ كشور پيمان منع گسترش سلاحهاى اتمى را امضا كرده اند، تنها سه كشور از پذيرش آن خوددارى ورزيده اند. ايالات متحده از اين مسأله سوءاستفاده كرده و عملاً پيمان منع گسترش سلاحهاى اتمى را مهمل مى داند!
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
كتاب «تصميم به استفاده از بمب اتم و خلق يك افسانه آمريكايى» به قلم Gar Alperovitz نوشته شده است. «آلپيروويتز» تاريخدان و مدتها كارمند وزارت امورخارجه ايالات متحده بوده است. كتاب مزبور نشان مى دهد كه روايت رسمى دولت ايالات متحده ازدليل استفاده از بمب اتم به طور كامل جعلى و دروغ بوده است و دستگاههاى دولتى براى زنده نگهداشتن اين دروغ، آگاهانه افكار عمومى را به بيراهه برده اند.
طبق روايت رسمى، براى كوتاه كردن زمان جنگ و جلوگيرى از كشتار بيشتر، استفاده از بمب اتم ناگزير بدون استفاده از بمب اتم، ايالات متحده براى فيصله بخشى به جنگ مجبور به اشغال ژاپن بوده است. سخنگويان دولت ايالات متحده بارها ادعا كرده اند كه اشغال نظامى، مساوى بود با جان يك ميليون سرباز آمريكايى و دو ميليون ژاپنى.
آلپيروويتز در كتاب خود نشان مى دهد كه تصميم استفاده از بمب اتم، نه يك تصميم نظامى، كه يك تصميم سياسى بوده است، و استفاده از اين بمب ها نه تنها طول عمر جنگ را كوتاه نكرد كه به مدت آن افزود. «هرى ترومن» و مشاوران نزديك او معتقد بودند كه بمب اتم، يك «كارت» برنده در دستان آنها در مبارزه با اتحاد شوروى است. به طور مثال، ايالات متحده به عنوان تنها كشور صاحب بمب اتم قادر مى شد تا بر روند تحولات سياسى اروپاى شرقى تأثير بگذارد و جلوى پيشرفت كمونيسم در آسيا را سد كند.
ژاپن آماده تسليم
در اجلاس «يالتا» در سال ۱۹۴۵ بمب اتم يك طرح تحقيقاتى بود. و هيچ كس نمى دانست كه آيا اين بمب عمل خواهد كرد يا نه. و اصولاً به مخيله روزولت خطور نكرده بود كه از آن استفاده كند. به تصور روزولت در صورتى كه آلمانى ها داراى چنين سلاحى باشند، داشتن اين بمب به مثابه ابزارى براى ترساندن آلمان نازى مى بود.
سندى كه نشان مى دهد روزولت و چرچيل قصد استفاده از بمب اتم را نداشته اند، اجلاس يالتا در سال ۱۹۴۵ است. اين دو اعتقاد راسخ داشتند كه اعلام جنگ اتحاد شوروى عليه ژاپن براى پايان سريعتر جنگ در اقيانوس آرام ضرورى است. اين دو تلاش كردند تا استالين را متقاعد كنند. البته اتحاد شوروى قول داده بود كه ۹۰ روز بعد از تسليم آلمان هيتلرى به جنگ عليه ژاپن برود.
بايد تأكيد كرد كه اعلام جنگ اتحادشوروى عليه ژاپن به عنوان عامل اصلى در نتيجه جنگ به شمار مى رفت. چرا؟ دستگاه جاسوسى ايالات متحده موفق به كشف رمز مخفى سيستم راديويى دولت ژاپن شده بود و بدين وسيله، تقريباً تمامى ارتباطات نظامى و سياسى آنها را شنود مى كرد.
به همين علت، در سال ،۱۹۴۴ ايالات متحده مطلع شد كه دولت ژاپن از سفير خود در اتحاد شوروى خواسته بود تا از مسكو سؤال كند آيا آنها مايل هستند تا به برقرارى صلح كمك كنند يا خير.
آمريكايى ها مى دانستند كه ژاپن از توانايى لازم براى اجراى عمليات جنگى تهاجمى برخوردار نيست، و رهبران ژاپن نيز مى دانستند كه شانسى براى پيروز شدن در اين جنگ ندارند. با وجود اين براى سياستمداران ژاپنى مشكل بود تا فرماندهان مرتجع ارتش را قانع كنند كه تنها راه، تسليم است.
اما آمريكايى ها هم اين را مى دانستند كه چنانچه نيروى متفقين اجازه ندهد كه امپراتور در مسند خود باقى بماند، فرماندهان ارتش ژاپن نيز زير بار تسليم نخواهند رفت.
در مارس ،۱۹۴۵ سه امكان تعيين كننده براى آنكه ژاپن وادار به امضاى قرارداد صلح شود، وجود داشت: ۱- پيروزى بر آلمان نازى ۲- اعلام جنگ اتحاد شوروى به ژاپن ۳- دادن تضمين به ژاپنى ها مبنى بر حفظ جايگاه امپراتور.
از طريق شنود مكاتبات راديويى ميان توكيو و سفارت ژاپن در مسكو معلوم شده بود كه ژاپنى ها تلاش داشتند بدانند آيا اتحاد شوروى پيمان عدم تجاوز ميان دو كشور را كه در ۱۹۴۱ امضا شده بود، تمديد خواهد كرد.
اتحاد شوروى عدم تمديد پيمان فوق را يك هفته قبل از مرگ روزولت در آوريل ۱۹۴۵ به ژاپن اعلام كرد. لذا ژاپنى ها فهميدند كه بهترين اقدامى كه مى توانستند به نتيجه آن اميد ببندند، قانع كردن اتحاد شوروى به عدم اعلام جنگ به ژاپن است.
هيچ ترديدى وجود ندارد كه دولت آمريكا آگاه بود كه ژاپنى ها در مورد امكان نگهدارى امپراتورى منتظر جواب هستند. به طور مثال در يكى از شنودها، ميان «توجو» وزير خارجه با سفير ژاپن در مسكو در جولاى ۱۹۴۵ آمده بود: «(شرط) تسليم بى قيد و شرط تنها مانع برقرارى صلح است».
برترى طلبى ترومن
ترومن، نماينده گرايش تند سنتى مخالف كمونيسم بود كه هميشه نقش مسلط را در سياست داخلى و خارجى ايالات متحده آمريكا بر عهده داشت.
نه چرچيل و نه استالين تا قبل از رئيس جمهور شدن ترومن با وى ملاقات نكرده بودند، لذا طبيعتاً مى خواستند هر چه زودتر ترتيب يك ملاقات با وى را بدهند؛ هم براى تأييد توافقات زمان روزولت، و هم تصميم گيرى حول يكسرى مسائل مهم، از جمله پرداخت خسارات جنگ از طرف آلمان.
در اجلاس يالتا توافق شده بود كه آلمان حدوداً ۲۰ ميليارد دلار به عنوان خسارت جنگى پرداخت كند، قرار بود كه نيمى از اين مبلغ به اتحاد شوروى پرداخت شود. ولى اين توافقى، زبانى بود كه حالا بايد دقيق شده و رسميت مى يافت.
ترومن در مقام معاون رياست جمهورى از پروژه بمب اتم مطلع نشده بود. حال، او به عنوان رئيس جمهور نه تنها فهميده بود كه ايالات متحده صاحب مخرب ترين سلاح تاريخ بشريت شده است، بلكه خواهد توانست از آن براى تثبيت هژمونى خود بر سياست جهانى نيز استفاده كند.
در بهار ۱۹۴۳، وزارت خارجه آمريكا نقشه كنترل بر ذخاير اورانيوم جهان را آغاز كرد، در سال ۱۹۴۴ ايالات متحده و انگليس، يك سازمان مخفى براى به انحصار درآوردن تمامى مواد اوليه لازم جهت ساخت بمب اتم را تأسيس كردند. اتحاد شوروى «نبايد با دستيابى به اين مواد اوليه اقدام به ساختن بمب اتم بكند». ايالات متحده و انگليس بايستى بر روى كل تكنولوژى هسته اى كنترل مطلق داشته باشند.
بحث استفاده از بمب اتم در يك كميته مخفى انجام شد. يكى از اعضاى اين كميته، دانشمندى به نام «جيمز بى كونانت» بود كه مخترع گاز سمى در جنگ جهانى اول بود. او مشاور «علمى» در دولت ايالات متحده بود و بعدها به مقام رياست دانشگاه «هاروارد» منصوب شد.
كونانت معتقد بود براى ساخت بمب اتم، وجود يك كارخانه با تعداد زيادى كارگر و خانه هاى كارگرى در كنار آن بسيار مهم است. ترومن با اين پيشنهاد هيچگونه مخالفتى نداشت.
ترومن سريعاً يك تصميم مهم اتخاذ كرد. ملاقات با استالين تا زمان آزمايش بمب اتم مى بايد به تعويق افتد. اگر آزمايش بمب اتم با موفقيت همراه نمى شد ايالات متحده بايد استالين را براى اعلام جنگ به ژاپن تحت فشار قرار مى داد و اگر آزمايش بمب موفقيت آميز بود، ترومن مى توانست به اتحاد شوروى «شرايطى را ديكته» كند.
همزمان دستور داده شد تا هر چه سريعتر بمب آماده شود. «رابرت اوپنهايمر» يكى از اصلى ترين دانشمندان در توليد بمب نوشت: «بعد از پيروزى بر آلمان، ما هرگز به اين شدت كار نكرده بوديم». اين در شرايطى بود كه ادعا مى شد بايد بمب اتم را قبل از دستيابى آلمان نازى به آن تهيه كرد.
طى اين دوران، وضعيت ژاپن روز به روز نااميد كننده تر مى شد، و آمريكايى ها نيز اين را مى دانستند. تقريباً هم زمان، فرماندهان ارتش ايالات متحده معتقد بودند كه كار ژاپن تمام است و تنها چيزى كه لازم است، اعلان جنگ اتحاد شوروى و تضمين حفظ امپراتورى به ژاپنى هاست.
حقيقت جالب توجه اينجاست كه تقريباً همه فرماندهان نظامى ايالات متحده بدون استثنا مخالف بمباران اتمى اهداف غير نظامى و اكثريت آنها معتقد بودند كه اصولاً نبايد از اين سلاح استفاده كرد.
ترومن تسليم ژاپن را غير ممكن كرد
طبق نظر آلپيروويتز، ترومن و برنز با اين اقدام خود «تنها آلترناتيوى (به جز اعلام جنگ اتحاد شوروى) كه به تسليم ژاپن مى انجاميد را نابود كردند».
ترومن و برنز با يك روش بسيار ساده، راه اعلام جنگ اتحاد شوروى به ژاپن را سد كردند. بر اساس پيمان يالتا، اعلان جنگ استالين به ژاپن منوط بود به حل يك رشته اختلافات نه چندان پيچيده ميان اتحاد شوروى و رژيم «چيان كاى چك» در چين، از جمله تعيين خط مرزى ميان چين و مغولستان. براى استالين مشخص بود كه ايالات متحده به عنوان ارباب چيان كاى چك به راحتى مى توانست يك راه حل سريع براى اين مسأله پيدا كند.
برنز ترتيبى داده بود تا مذاكرات «ك و سونگ» سفير چين در «مسكو» با مقامات اتحاد شوروى آنقدر به درازا كشيده شود تا قبل از اعلام جنگ اتحاد شوروى به ژاپن، ايالات متحده بمب اتمى خود را آزمايش كند. با اين روش، آنها مى توانستند ادعا كنند كه بمباران اتمى ژاپن براى پايان دادن به جنگ ضرورى بود.
آلپيروويتز نشان مى دهد كه صرفنظر از تلاشهاى متعدد ژاپن براى عقد صلح، ترومن قبل از ملاقات در پتسدام، تصميم خود را براى بمباران اتمى ژاپن گرفته بود.
بمب اتم و آلمان
اين برخورد مى توانست تأثيرات خيلى بزرگى را در آينده به همراه داشته باشد. ترومن گفت: مسأله خسارات جنگى به طور جداگانه از طرف خود كشورهاى متفق و با توجه به مناطقى كه به تصرف در آورده اند حل خواهد شد. به اعتقاد آلپيروويتز، اين موضع در عمل به معناى رها كردن «قاعده در نظر گرفتن آلمان به عنوان يك اقتصاد واحد، كه بايد به وسيله چهار كشور متفق اتحاد شوروى، انگليس، فرانسه و ايالات متحده مديريت شود» بود.
بنابراين، اين، مدعا كه گفته مى شود نخستين گام در تقسيم كشور آلمان و تأثيرات بعدى آن با آزمايش و بكارگيرى بمب اتم برداشته شد، گزافه گويى نيست. طبق نظر «پى ام اس بلاكت»، دانشمند فيزيك هسته اى انگليس، بمباران اتمى هيروشيما و ناگازاكى «آخرين اقدام نظامى در جنگ جهانى دوم نبود، بلكه گام مهمى در آغاز ديپلماسى جنگ سرد بر عليه اتحاد شوروى بود».
بايد مجدداً تأكيد كنيم كه فرماندهان نظامى ايالات متحده معتقد بودند كه بمباران اتمى ژاپن كاملاً بى معنى است. حتى ژنرال «دوگلاس مك آرتور» وقتى كه از طرح بمباران اتمى ژاپن مطلع شد، با آن مخالفت كرد. در ضمن، ژنرال «كورتيس لى ماى» ژنرال مرتجعى كه معتقد بود با بمباران كره شمالى، اين كشور را بايد به پاركينگ ماشين تبديل كرد و ويتنام را با بمباران به دوران سنگى عقب برد، در سال ،۱۹۴۵ حداقل دو بار گفت«بمباران اتمى ژاپن هيچ ارتباطى با پايان جنگ نداشت».
حقيقت اين است كه تأثيرات بعدى كه استفاده از بمب اتم بر جاى گذاشت، در تضاد كامل با ادعاهايى بود كه در مورد ضرورت كوتاه كردن جنگ گفته شد، چرا كه جنگ عليه ژاپن در مه ۱۹۴۵و همزمان با تسليم آلمان مى توانست پايان يابد. اما اشتياق دولت ترومن در استفاده عملى از بمب اتم باعث شد تا جنگ تا ماه آگوست ادامه يابد.
اوج نيرنگ و دورويى ترومن و برنز در جريان امضا قرارداد تسليم ژاپن كه چند روز بعد از بمباران اتمى اين كشور انجام شد افشا گرديد. يك ماده از اين قطعنامه، حق ژاپن در حفظ نظام سلطنتى را به رسميت مى شناخت. همان ماده اى كه ترومن و بايرنز تا قبل از بمباران اتمى ژاپن با آن مخالفت كرده و عملاً امكان توافق ژاپن با قطعنامه تسليم را از ميان برده بودند.
«هريسون بولدوين» تاريخدان آمريكايى بعدها نوشت:«ابتدا، ما شرط تسليم بى قيد و شرط را در قطعنامه گنجانديم، بعد بمب اتمى را بر سرشان رها و سپس، يك قطعنامه تسليم با قيد و شرط را با آنها امضا كرديم».
بعد از جنگ، ترومن بارها ادعا كرد كه در هيروشيما و ناگازاكى «پايگاههاى نظامى» وجود داشته است، كه ادعاى سخيفى كرد: يك نكته عجيب و غريب در كل اين جريان آن است كه در هيروشيما چند اسير جنگى آمريكايى وجود داشتند و ايالات متحده نيز از وجود آنها باخبر بود. در ميان ۲۰۰ هزار نفرى كه از ميان رفتند، تنها ۲۰ آمريكايى وجود داشتند. به هشت نفر از آنها در قبرستان سنت لويز در ايالت «ميسورى» دفن شده اند و به روى سنگ قبر مشترك آنها تاريخ وفات ۶ آگوست ۱۹۴۵ نقش بسته است.
از آن زمان به بعد، يك حمله اتمى از جانب ايالات متحده هميشه محتمل بوده است. «دانيل السبرى» كه در تهيه طرح حمله به ويتنام شركت داشت ولى بعد از اين سمت استعفا داد، توضيح مى دهد كه ايالات متحده در ۳۲ مورد مختلف اتحاد شوروى و ساير كشورها از جمله ويتنام را به حمله اتمى و استفاده از بمب هيدروژنى تهديد كرده است. طبق توضيحات السبرى، اتحاد شوروى هرگز ايالات متحده را تهديد به استفاده از تسليحات اتمى نكرد.
كتاب آلپيروويتز يكى از مهم ترين منابعى است كه طى سالهاى اخير انتشار يافته است. اين كتاب توضيح مى دهد كه چرا دولت ايالات متحده قريب ۵۰ سال به مردم خود دروغ گفت. اين كتاب، حقيقت را آشكار مى كند؛ حقيقتى كه همه ما مى دانيم در عمل كالايى است كه هيچگونه ارزش داد و ستد ندارد.
و تروريسم اتمى آمريكا ادامه دارد
در حالى كه ۱۴۴ كشور پيمان منع گسترش سلاحهاى اتمى را امضا كرده اند، تنها سه كشور از پذيرش آن خوددارى ورزيده اند. ايالات متحده از اين مسأله سوءاستفاده كرده و عملاً پيمان منع گسترش سلاحهاى اتمى را مهمل مى داند!
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله