حضرت مهدي عليه السلام در نهج البلاغه
نگارنده ي کتاب «مهدي منتظر در نهج البلاغه» محقق محترم حجه الاسلام فقيه ايماني 112 مدرک از اهل سنت آورده که آنها معتقدند مهدي (عليه السلام) متولد شده و در پس پرده ي غيبت است. ايشان يازده مورد از سخنان اميرالمؤمنين (عليه السلام) را آورده که در نهج البلاغه به وجود مبارک مهدي (عليه السلام) اشاره فرموده اند که ما هفت مورد را به طور اختصار در اينجا ذکر مي کنيم.
1- در نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 99 آمده است:
«حتي يطلع الله لکم من يجمعکم و يضم نشرکم فلا تطمعوا في غير مقبل و لا تيأسوا من مدبر.»
تا خدا شخصيتي را بر انگيزد که شما را جمع کند( به اختلافات شما خاتمه دهد) و بي سر و ساماني شما را سامان بخشد. پس طمع نکنيد در کسي که روي به شما نياورده و مأيوس نشويد از کسي که روي گردانيده.
اشاره ي صريحي است به غيبت آن حضرت.
2- در خطبه ي 138 نهج البلاغه فيض الاسلام از مهدي (عليه السلام ) سخن به ميان آمده آنجا که مي فرمايد:
«يعطف الهوي علي الهدي اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الرأي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الرأي حتي تقوم الحرب بکم علي ساق، باديا نواجذها، مملوءه اخلافها، حلوا رضاعها علقما عاقبتها.»
او (مهدي عليه السلام) هواي نفس را به هدايت و رهنمود الهي بر مي گرداند، آن هنگام که مردم هدايت الهي را به خواسته هاي نفساني برگردانده اند. و آن گاه که مردم قرآن را تفسير به رأي کنند او آرا و نظريات را به قرآن گرايش دهد [رويدادها و حوادث بدانجا منتهي مي شود] که جنگ همه را بپا خيزاند و همانند حيوان درنده اي که در موقع حمله دهان خود را براي دريدن شکار و بلعيدن آن تا آخرين حد باز مي کند به شما نيشخند زند. پستانهاي آن از شير پر گشته (کنايه از مهمات جنگي است) مکيدن شير آن بس شيرين است و سرانجام آن بس زهر آگين .
آن گاه نويسنده مذکور مي گويد:
«در آغاز جنگ نوعا غنائم جنگي و موفقيت هايي نصيب جنگجويان مي شود و به اميد بهره ي بيشتر و پيروزي کامل، جنگ به ذائقه ي آنها شيرين مي آيد، چنان که هيچ يک از طرفين طرح آتش بس طرف ديگر را نمي پذيرد. اما پايان شوم جنگ کشتار، ويراني، معلولين فراوان، بيماري هاي روحي و جسمي، غارت اموال، تجاوز به نواميس و انواع بدبختيهاست که کام جنگ افروزان و ملل جنگ زده را تلخ مي کند.»
«الا و في غد - و سيأتي غد بما لا تعرفون - يأخذ الوالي من غيرها عمالها علي مساوي اعمالها، و تخرج له الأرض افاليذ کبدها، و تلقي اليه سلما مقاليدها، فيريکم کيف عدل السيره و يحيي ميت الکتاب و السنه »
آگاه باشيد! در فردا - فردايي که از آمدنش و آنچه همراه دارد نا آگاهيد- والي و زمامدار، کارفرمايان و عمال آن حکومت ها را بر حسب تجاوزات و خيانت هايي که مرتکب شده اند، محاکمه نموده و کيفر نمايد. و زمين پاره هاي جگر خود را براي او بيرون آورده از روي تسليم و فروتني کليدهاي خود را به سوي او اندازد. و آن گاه او روش زمامداري و آئين دادگستري پيغمبر - صلي الله عليه و آله و سلم - را به شما نشان دهد. و آثار مرده و فراموش شده ي کتاب و سنت را ديگر باره زنده نموده و به اجرا و گسترش درآورد.
ابن ابي الحديد، «والي» را در اينجا امامي مي داند که خداوند او را در آخرالزمان مي آفريند.
3. در خطبه ي 150- همان کتاب - آمده است:
« في ستره عن الناس لا يبصر القائف أثره ولو تابع نظره»
اين گفتار زيبا بيانگر موضوع پنهاني و غيبت آن شخصيت والاست که هر چند کوشش کنند اثري نيابند و نشاني از رد پايش نبينند.
4. در خطبه ي 229 - همان کتاب - درباره اصحاب حضرت مهدي (عليه السلام) مي فرمايد:
الا بأبي و أمي! هم من عده أسماؤهم معروفه و في الأرض مجهوله ...»
آگاه باشيد پدر و مادرم فداي آنها باد! آنان از گروهي هستند که نامهايشان در آسمان معروف و در زمين مجهول است... .
تا آن جا که حضرت مي فرمايد:
«شمشير زدن براي مؤمن آسانتر است از پيدا کردن درهمي از حلال. در آن موقع اجر گيرنده بيشتر است از دهنده. اين در زماني است که مست مي شوند بدون شراب، بلکه از نعمت. قسم
مي خورند بدون اضطرار. دروغ مي گويند بدون اجبار. »
5. در حکمت 139- همان کتاب - آمده است:
«اللهم! بلي، لا تخلو الأرض من قآئم لله بحجه اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بيناته»
بار خدايا! چنين است که هرگز زمين به لطف تو از کسي که با حجت و دليل به امر حق قيام کند و دين الهي را بر پا دارد، خالي نخواهد ماند؛ خواه ظاهر باشد و آشکار، خواه در حال ترس و پنهاني؛ تا دلايل الهي و مشعل هاي فروزان او از بين نرود.
6. باز در حکمت 139- همان کتاب - آمده است:
«... هجم بهم العلم علي حقيقه البصيره و باشروا روح اليقين و استلانوا ما استوعره المترفون و أنسو بما استوحش منه الجاهلون. صحبوا الدنيا بأبدان أرواحها معلقه بالمحل الأعلي. أولئک خلفآء الله في أرضه و الدعاه الي دينه . آه! آه ! شوقا الي رؤيتهم! انصرف يا کميل! اذا شئت»؛
علم و دانش بر آنها با حقيقتي آشکار روي آورد و آنها روح يقين را با نهادي آماده و پاک لمس نمايند. آنچه را دنياپرستان هوسباز دشوار و ناهموار شمرند، آنها براي خويش آسان و گوارا دانند و آنچه را ابلهان از آن هراسان باشند بدان انس گيرند. دنيا را با بدنهايي همراهي کنند که ارواحشان به جهان بالا پيوسته است. آنها در زمين خلفاي الهي باشند و دعوت کنندگان به دينش. آه ! آه ! بسي مشتاق و آرزومند ديدارشان هستم. اي کميل ! اکنون اگر مي خواهي بازگرد.
7. در حکمت 200 - همان کتاب - آمده است:
«لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها...»
دنيا به شما رو مي کند بعد از آن که فراري شده باشد.
آن گاه حضرتش اين آيه ي را خواندند: (و نريد أن نمن علي الذين ...) (1)
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
1- در نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 99 آمده است:
«حتي يطلع الله لکم من يجمعکم و يضم نشرکم فلا تطمعوا في غير مقبل و لا تيأسوا من مدبر.»
تا خدا شخصيتي را بر انگيزد که شما را جمع کند( به اختلافات شما خاتمه دهد) و بي سر و ساماني شما را سامان بخشد. پس طمع نکنيد در کسي که روي به شما نياورده و مأيوس نشويد از کسي که روي گردانيده.
اشاره ي صريحي است به غيبت آن حضرت.
2- در خطبه ي 138 نهج البلاغه فيض الاسلام از مهدي (عليه السلام ) سخن به ميان آمده آنجا که مي فرمايد:
«يعطف الهوي علي الهدي اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الرأي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الرأي حتي تقوم الحرب بکم علي ساق، باديا نواجذها، مملوءه اخلافها، حلوا رضاعها علقما عاقبتها.»
او (مهدي عليه السلام) هواي نفس را به هدايت و رهنمود الهي بر مي گرداند، آن هنگام که مردم هدايت الهي را به خواسته هاي نفساني برگردانده اند. و آن گاه که مردم قرآن را تفسير به رأي کنند او آرا و نظريات را به قرآن گرايش دهد [رويدادها و حوادث بدانجا منتهي مي شود] که جنگ همه را بپا خيزاند و همانند حيوان درنده اي که در موقع حمله دهان خود را براي دريدن شکار و بلعيدن آن تا آخرين حد باز مي کند به شما نيشخند زند. پستانهاي آن از شير پر گشته (کنايه از مهمات جنگي است) مکيدن شير آن بس شيرين است و سرانجام آن بس زهر آگين .
آن گاه نويسنده مذکور مي گويد:
«در آغاز جنگ نوعا غنائم جنگي و موفقيت هايي نصيب جنگجويان مي شود و به اميد بهره ي بيشتر و پيروزي کامل، جنگ به ذائقه ي آنها شيرين مي آيد، چنان که هيچ يک از طرفين طرح آتش بس طرف ديگر را نمي پذيرد. اما پايان شوم جنگ کشتار، ويراني، معلولين فراوان، بيماري هاي روحي و جسمي، غارت اموال، تجاوز به نواميس و انواع بدبختيهاست که کام جنگ افروزان و ملل جنگ زده را تلخ مي کند.»
«الا و في غد - و سيأتي غد بما لا تعرفون - يأخذ الوالي من غيرها عمالها علي مساوي اعمالها، و تخرج له الأرض افاليذ کبدها، و تلقي اليه سلما مقاليدها، فيريکم کيف عدل السيره و يحيي ميت الکتاب و السنه »
آگاه باشيد! در فردا - فردايي که از آمدنش و آنچه همراه دارد نا آگاهيد- والي و زمامدار، کارفرمايان و عمال آن حکومت ها را بر حسب تجاوزات و خيانت هايي که مرتکب شده اند، محاکمه نموده و کيفر نمايد. و زمين پاره هاي جگر خود را براي او بيرون آورده از روي تسليم و فروتني کليدهاي خود را به سوي او اندازد. و آن گاه او روش زمامداري و آئين دادگستري پيغمبر - صلي الله عليه و آله و سلم - را به شما نشان دهد. و آثار مرده و فراموش شده ي کتاب و سنت را ديگر باره زنده نموده و به اجرا و گسترش درآورد.
ابن ابي الحديد، «والي» را در اينجا امامي مي داند که خداوند او را در آخرالزمان مي آفريند.
3. در خطبه ي 150- همان کتاب - آمده است:
« في ستره عن الناس لا يبصر القائف أثره ولو تابع نظره»
اين گفتار زيبا بيانگر موضوع پنهاني و غيبت آن شخصيت والاست که هر چند کوشش کنند اثري نيابند و نشاني از رد پايش نبينند.
4. در خطبه ي 229 - همان کتاب - درباره اصحاب حضرت مهدي (عليه السلام) مي فرمايد:
الا بأبي و أمي! هم من عده أسماؤهم معروفه و في الأرض مجهوله ...»
آگاه باشيد پدر و مادرم فداي آنها باد! آنان از گروهي هستند که نامهايشان در آسمان معروف و در زمين مجهول است... .
تا آن جا که حضرت مي فرمايد:
«شمشير زدن براي مؤمن آسانتر است از پيدا کردن درهمي از حلال. در آن موقع اجر گيرنده بيشتر است از دهنده. اين در زماني است که مست مي شوند بدون شراب، بلکه از نعمت. قسم
مي خورند بدون اضطرار. دروغ مي گويند بدون اجبار. »
5. در حکمت 139- همان کتاب - آمده است:
«اللهم! بلي، لا تخلو الأرض من قآئم لله بحجه اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بيناته»
بار خدايا! چنين است که هرگز زمين به لطف تو از کسي که با حجت و دليل به امر حق قيام کند و دين الهي را بر پا دارد، خالي نخواهد ماند؛ خواه ظاهر باشد و آشکار، خواه در حال ترس و پنهاني؛ تا دلايل الهي و مشعل هاي فروزان او از بين نرود.
6. باز در حکمت 139- همان کتاب - آمده است:
«... هجم بهم العلم علي حقيقه البصيره و باشروا روح اليقين و استلانوا ما استوعره المترفون و أنسو بما استوحش منه الجاهلون. صحبوا الدنيا بأبدان أرواحها معلقه بالمحل الأعلي. أولئک خلفآء الله في أرضه و الدعاه الي دينه . آه! آه ! شوقا الي رؤيتهم! انصرف يا کميل! اذا شئت»؛
علم و دانش بر آنها با حقيقتي آشکار روي آورد و آنها روح يقين را با نهادي آماده و پاک لمس نمايند. آنچه را دنياپرستان هوسباز دشوار و ناهموار شمرند، آنها براي خويش آسان و گوارا دانند و آنچه را ابلهان از آن هراسان باشند بدان انس گيرند. دنيا را با بدنهايي همراهي کنند که ارواحشان به جهان بالا پيوسته است. آنها در زمين خلفاي الهي باشند و دعوت کنندگان به دينش. آه ! آه ! بسي مشتاق و آرزومند ديدارشان هستم. اي کميل ! اکنون اگر مي خواهي بازگرد.
7. در حکمت 200 - همان کتاب - آمده است:
«لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها...»
دنيا به شما رو مي کند بعد از آن که فراري شده باشد.
آن گاه حضرتش اين آيه ي را خواندند: (و نريد أن نمن علي الذين ...) (1)
پي نوشت :
1- قصص: 5.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله