اولین قدم برداشته شد
آقای مصطفی کفاش زاده:
موقعی که خبر دادند شاه رفته، پلیس فرانسه هم زنگ زد و من آمدم، آقای غرضی را که در جمع ما زبان فرانسه بلد بود آوردم. آنها گفتند شاه رفته و خبرنگارها هم آمدند، حال حدود نماز شب امام بود، اطلاع دادیم، امام گفتند روز میآیم. برای خبرنگارها و افراد خارج عجیب بود که امام کسی را که میخواستند از ایران بیرون کنند رفته اما ایشان هیجانی ندارند و طبق معمول قرار بود بیایند اما به دلیل ازدیاد خبرنگارها یک ساعت بعد آمدند، پله نبود اما سراشیبی بود، یک صندلی گذاشتیم تا امام مصاحبه کنند. من هم تصور میکردم که امام هیجانی می شوند. خودم را نزدیک امام نگه می داشتم اما دیدم ایشان هیجانی نشدند. قاعدتاً ما آن جا دستگاه صوتی مرتبی هم نداشتیم، به وسیله ی یک میکروفون که جلوی امام گرفتم صدای امام پخش میشد. این اولین سخنرانی امام بود که شاه رفته بود. امام خط مشی را معلوم کرده و گفتند این اولین قدمی است که برداشته شده من آن قدر نزدیک بودم که امام به من تکیه میدادند تا اگر هیجانی شدند نگهدار ایشان باشم، اما نکته ظریف اینجاست که امام ابداً هیجانی نشدند، نماز خواندند سخنرانی هم کردند و هیچ تغییری حتی در تن صدایشان نبود.(1)وحشت نداشته باش
حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسی پور:
من در نجف بودم که خبر فرار شاه را شنیدم و فهمیدم که امام بلافاصله قصد سفر به ایران را میکنند لذا بلیط گرفتم و عازم پاریس شدم وقتی وارد نوفل لوشاتو شدم ورود من هم زمان بود با زمانی که سید جلال تهرانی رئیس شورای سلطنت (2) میخواست خدمت امام مشرف بشود. پرسیدم چه طور شده که امام ایشان را پذیرفته است؟ گفتند سید جلال تقاضای ملاقات با امام را کرد ولی امام نمی پذیرفتند و میفرمودند اگر میخواهد من با او ملاقات کنم باید استعفا بدهد. او که از شورای سلطنت استعفا کرد من او را قبول میکنم.سید جلال تهرانی که مریض الحال بود برای معالجه به پاریس آمده بود و در آن جا علاقه مند بود که با امام ملاقات کند او هم استعفا کرد و با خط بسیار زیبایی (علاوه بر این که خط بسیار زیبایی داشت منجم و ستاره شناس هم بود) به امام نوشت که من از شورای سلطنت استعفا میدهم و این را خدمت امام ارسال کرد. امام وقتی نامه سید جلال را دیدند با فراست و دقت خاصی فرمودند این قبول نیست. گفت چرا قبول نیست؟ امام فرمود: درست است که در اینجا استعفا دادهای ولی ممکن است پس از این که ملاقات کردی بروی و بگویی دلیل این استعفا مریضی و کسالت است و لذا شما باید دلیل اصلی استعفای خودت را ذکر کنی. او گفت خوب چه دلیلی را باید بنویسم؟ امام فرمود بنویسی که چون شورای سلطنت برخلاف قانون اساسی تشکیل شده من از این شورا استعفا میدهم- او اول خیلی برایش سنگین بود که این را بپذیرد لذا به این طرف و آن طرف میزد که به امام بقبولاند همین صرف استعنای او را قبول کند ولی امام با قاطعیت فرمودند نه نمیشود. او دو سه روز این روند را دنبال کرد دید نه هیچ راهی نیست لذا مجبور شد که استعفانامه جدیدی بنویسد که نظر امام را جلب کند و این متن را نوشت که به دلیل قانونی نبودن شورای سلطنت من از این شورا استعفا میکنم- متن جدید را خدمت امام بردیم و امام ایشان را پذیرفتند. او دو نفر همراه داشت که زیر بغل او را گرفته و به امام وارد شدند ما و چند نفر دیگر هم آنجا بودیم لذا جلسه، جلسه ی خصوصی نبود جلسه عمومی بود. سید جلال وقتی نشست تمام بدنش میلرزید دستهایش میلرزید و خودش حالت رعشهای داشت. امام به او فرمودند چیه؟ حال شما چطوره؟ گفت آقا میترسم وحشت دارم. امام فرمودند وحشت نداشته باش همه چیز تمام شد. با رفتن شاه همه چیز تمام شد. سید جلال حرف دیگری نزد و از خدمت امام مرخصی شد.(3)
توی دهان بختیار میزنم
آیت الله شهید محلاتی:
یک روز بختیار مصاحبه اهانت آمیزی نموده بود. [وقتی] روزنامه درآمد، خدمت امام بردم و عرض کردم این مرد جسارت کرده. امام فرمودند: من توی دهن او میزنم [بعد] فرمودند بعضی تصور میکنند که اینها با مسالمت تسلیم میشوند ولی اشتباه میکنند. ما یک جنگ دیگر با اینها خواهیم داشت و آن آخرین برخورد ما خواهد بود.(4)تا استعفا ندهد قبول نمیکنم
آیت الله خامنهای:
شبی که فردایش فرودگاه را بستند، قرار بود بختیار اعلامیهای را در رادیو بخواند چون چند نفر از اعضای شورای انقلاب با بختیار سوابق دوستی و شاید هم تا حدودی رودربایستی داشتند، اعلامیه را به شورای انقلاب فرستادند تا ببینند که آیا شورا با آن موافق است یا نه.البته آن روز شاید اسم شورای انقلاب هنوز به این جمع اطلاق نمیشد. اما میدانستند که شورایی وجود دارد. البته از اینکه چه کسانی مجموعه شورا را تشکیل میدهند اطلاعی نداشتند همین قدر میدانستند که عدهای با امام در تماس هستند.
بارزترین آنها شهید بهشتی، شهید مطهری و برخی دیگر از برادرانمان مثل آقایهاشمی و شهید باهنر بودند، اینها از جمله کسانی بودند که شخصاً در خصوص مسائل مربوط به تظاهرات و غیره با امام ارتباط داشتند. آن شب یکی از همان آقایان که با گروه بختیار ارتباط داشت، اعلامیه ی بختیار را آورد. در آن اعلامیه ذکر شده بود که بختیار میخواهد برای پارهای مذاکرات با آیت الله خمینی به پاریس برود و امام نیز با این اعلامیه موافقت کردهاند. این موضوع برای ما غیر قابل تصور بود. چگونه ممکن بود که امام ملاقات با بختیار را به این سادگی قبول کنند!؟ ما از قبل میدانستیم که شرط دخول برای زیارت امام، استعفا از تمام مقامات و حتی بالاتر از آن تبری جستن از نظام پادشاهی و این قبیل چیزهاست. به همین دلیل برایمان تصور ناپذیر بود که بختیار با متنی چنین بی رمق و ضعیف، اجازه ی رسیدن به حضور امام را دریافت کرده باشد اما آن که اعلامیه را آورده بود، خودش از اعضای شورا بود و اظهار میکرد که تحقیقاً این کار انجام گرفته است.
در ابتدا، هنگامی که اعلامیه را آوردند، شهید بهشتی در جلسه حاضر نبود. پیش از ورود او شهید مطهری یکی از عبارات اعلامیه را اصلاح کرد. که شهید بهشتی آمد، اصلاح دیگری نیز به عمل آمد. در نتیجه تقریباً محتوای اعلامیه عوض شد و آن دو شهید گفتند که اگر عبارات این طور باشد، ممکن است مورد قبول قرار بگیرد. با همه ی این اوصاف نظر اکثریت جمع این بود که بعید است امام چنین چیزی را بپذیرند. در اثنای بحث یکی از حاضران هم عقیده خودمان گفت که برای حل مشکل بهتر است خودمان تلفنی از پاریس بپرسیم. شهید مطهری گفت که خودش سؤال میکند و به اتاق مجاور که تلفن در آن بود رفت. پس از مدت کوتاهی آمد و گفت که امام قبول کردهاند. آقای مطهری گفته بود که ما این دو جا را اصلاح کردیم و قرار شده است که به بختیار بقبولانیم. امام همان متن را قبول کردند و گفتند که برای تغییر اعلامیه اصرار نکنید، فقط کاری کنید که به اخبار ساعت هشت بعدازظهر برسد. ما گفتیم که اقلاً این دو اصلاح باقی بماند. همان ساعت علمای قم و آیت الله منتظری و همه علمایی که برای استقبال از امام به تهران آمده بودند و در مدرسه علوی اقامت داشتند، جلسهای بر پا کرده بودند. ما هم به جلسه آنها رفتیم. درست به خاطر ندارم، شهید مطهری یا شهید بهشتی مطلب را به عنوان خبر جدید در آن مجلس خواند که بختیار چنین اعلامیهای داده است. برادرانی که در آن مجلس بودند، از جمله آیت الله منتظری، گفتند که: «نه، امام قبول نکرده» و این همان نظر ما بود؛ یعنی ما هم فکر میکردیم این برای را قبول کردهاند اما آقای منتظری گفت: من تا خودم با پاریس صحبت نکنم باور نخواهم کرد. بالاخره بر سر این قضیه بگو مگو شد که آیا امام متن جدید اصلاح شده را قبول میکنند یا نه. همه معتقد بودیم که اگر امام متن را قبول کنند کارعجیبی انجام گرفته است. ما تلفن کرده و از این موضوع مطلع بودیم. منتها چون دوستان حاضر در آن جلسه خودشان با پاریس صحبت نکرده بودند، قبول کردن مسأله برایشان مشکل بود. مایل بودند خودشان مستقیماً با پاریس تماس بگیرند.
به نظرم آقای منتظری تلفن کرد و به پاریس و گفت: این را که من میگویم بنویسید و خدمت امام بگوئید و جوابش را به من بدهید. ما به مدرسه رفاه برگشتیم و منتظر جواب امام بودیم. نیمه شب بود که اعلامیه کوتاه ایشان صادر شد امام در آن اعلامیه گفته بودند:
«نخیر، من به کسی قول نداده ام. بختیار تا استعفا ندهد قبول نمیکنم»(5). فردای آن شب این مطلب را در روزنامهها نوشتند.(6)
پینوشتها:
1. برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 4، ص 128-129.
2. شاه پیش از فرار از ایران شورایی را به نام شورای سلطنت جایگزین خود کرد که رئیس آن شورا سید جلال تهرانی بود.
3. برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 4، ص 231-232.
4. همان، ص 129.
5. اختلاف نقل قول شهید مطهری و آیت الله منتظری از امام شاید بدین علت باشد که شهید مطهری در مکالمه خود با امام به استعفای بختیار اشاره کرده و امام نیز بدین علت اعلام کردهاند وی را میپذیرد ولی در تماس بعدی چنانچه برای امام بیان شده باشد بختیار صرفاً برای مذاکره میخواهد با امام ملاقات کند با این ملاقات پاسخ منفی دادهاند.
6. برداشتهایی از سیره امام خمینی ، ج 4، ص 130-132.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، تاریخچه انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی (ره)، قم: انتشارات تسنیم، چاپ سوم.