نویسنده: اگوست شوازی
مترجم: دکتر لطیف ابوالقاسمی
مترجم: دکتر لطیف ابوالقاسمی
هنر «رمان» که با اوّلین مناسبات میان غرب مسیحی و آسیا شروع میشود، نخستین گام معماری که راه خود را در پرتو شرق جست و جو میکند، محسوب میشود. تلاشهای پراکندهای صورت میگیرد اما در همه حال هدف یکی است و آن تمایل به طاقدار ساختن کلیساست. بدون شک این احساس به همه دست میدهد که راه حل واقعی همان راه حلی است که ابتدا رومیان در تالارهای سه شبستانی خود به کار برده بودند: یک طاق با روزنههایی که قسمت درونی آن را روشن میساخت.
اما طاق گوشهای را نمیتوان طبق روش رومیان به کمک مصالح قطور انجام داد. از این رو تصمیم گرفته میشود که طاق مزبور را به کمک سنگهای کوچک کم و بیش منظم ایجاد نمایند و این طاق ناکامل فقط روی سطحهای کوچک شبستانهای جانبی بنا میگردد. در مورد شبستان مرکزی، هنوز شک و تردید وجود دارد، انجام کار مشکل و استحکام بنا نامطمئن میگردد: در نتیجه، استفاده از امکانات فرعی ضرورت مییابد.
پیشرفتی که در دورهی گوتیک حاصل شد، به خصوص در حل منطقی و دائمی مسئلهی دیوارکشی طاقهای روزنهدار و تعادل این طاقها خلاصه میشود: معماری گوتیک مشکلات دیوارکشی را با استفاده از طاقهای رگه دار و مسائل تعادل را با استفاده از کمان تکیه گاهی حل میکند؛ و از نظر همین اختراع مضاعف است که کلیسای گوتیک با کلیسای «رمان»- نظیر آن چه آخرین معماران «کلونی» طراحی کرده بودند- فرق دارد.
اگر به ترتیبات «وزله» مراجعه کنیم و رگههای زیرطاقهای گوشه دار و کمانهای تکیه گاهی را با نقاطی که در آن فشارها وارد میشود، در نظر مجسم سازیم، فوراً درمییابیم که دیوارکشی به کاری ساده تبدیل شده، تعادل حفظ میگردد و هدفی که مورد نظر هنر «رمان» میباشد، عملی میگردد.
تاریخچهی معماری «گوتیک» همان تاریخچه رگه و کمان تکیه گاهی است.
قبل از تجزیه و تحلیل نحوهی عمل این دو عامل اصلی معماری جدید، لازم است نظری به روشهای کلی که این معماری به کار میبرد، بیندازیم.
الف) مصالح، طریقهی استفاده
مصالح همان مصالح معماری «رمان» است: به کمک سنگ ریزهها و سنگهای همیشه از نوع کوچک است که کلیساهای فرانسه احداث شدهاند.به علت فقدان امکانات ارتباطی، اکثر اوقات تنها به سنگهای نزدیکترین معادن سنگ اکتفا میشد که این سنگها اغلب مقاومت زیادی نداشتند. با این حال، ساختمانها از ارتفاعی که تا به حال بی سابقه بود، برخوردارند و روی آنها تشکیلات عظیمی به وجود میآمد. برای ایجاد چنین ساختمانهایی میبایست فرورفتگیهای زمین و نشستهایی را که ممکن بود در این حجمها پدید آید، در نظر گرفت: استحکام بنا میبایست تا حد امکان از این عوامل تغییر شکل به دور باشد و آن چه ضرورت داشت مصالح به اصطلاح انعطاف پذیر بود.
مقابله با کمبود مصالح، با توزیع صحیح فشارها و دادن یک نوع حالت فنریت به بناها، دو فکر اصلی بود که ظاهراً به طور مداوم به ذهن معماران گوتیک راه مییافت.
کارهای زیربنایی
آثار کمی از عصر گوتیک وجود دارد که در آن، سنت بنا نهادن زیرسازی ساختمان روی پایه رعایت نشده باشد. در واقع هیچ یک از کلیساهایی که زیربناهای آن از زمین خارج شده، چنین روایاتی را توجیه نکرده است: در بناهایی که در آن امکانات مالی اجازه داده است، به طور مثال در کلیسای «نتردام» پاریس و کلیسای شهر «امی ین (1)»، زیرسازیها به صورت بلوکهای قطوری میباشد که با دقت توسط ملات آهک دیوارکشی شده، به کمک قشری از سنگهای تراشیده که ضخامت آن، فشارها را در سطحهای بزرگی پخش میکند، پوشش یافته است. این پی وسیع مانع نشست بنا میگردید. برای جلوگیری از اثرات لغزندگی، در زیر هر ردیف از پایهها یک زیربنای مداوم ترتیب مییافت (تصویر 1، از «نتردام» شهر «دیژون» اقتباس شده است).گاهی اوقات نیز زیرسازیهای پایهها به زیربناهای دیوارها متصل میگردید و این کار به کمک دیوارهای زیرزمینی کوچکی صورت میگرفت که از سنگهای کوبیده، ساخته شده بود و در زیرمجموعهی بنا، سطحی مشبک را تشکیل میداد.
این تجمل ساختمانی همیشه قابل اجرا نبود. بانیان این ساختمانها زیاد مایل نبودند که کمکهای اهداییشان صرف کارهایی شود که در زیرزمین مدفون گردد و معماران ناگزیر شدند به ضرورت، به احداث بنا روی شالودههای کم عمق تن دهند: کلیساهای «مو (2)» و «تروی (3)» که به طور کامل احداث نگردیدند، تغییرشکل دادهاند، اما به لطف ساختمان بندی انعطاف پذیری که دارند، توانستهاند شش قرن دوام یابند.
نحوهی انجام بناهای گوتیک
سنگ تراش:
رسم کار گذاشتن سنگهای تماماً تراشیده، یعنی سیستم ساختمانی بدون بندکشی که در دورهی «رمان» رواج یافته بود، به نحوی کاملاً انحصاری در معماری فرانسه، طی تمامی دوران گوتیک به کار برده شده است.آن چه که بیش از پیش بناهای گوتیک را متمایز میسازد، همان دقت نظری است که در طرز انجام بسترها معمول گردیده است: تنها از همین راه بود که امکان داشت انتقال منظم فشارهای سنگینی را که ساختمانها متحمل میشدند، تضمین نمود. در همه حال، بسترها و حتی پیوندها با همان دقت نظری که در سطوح بیرون مشاهده میشود، از سنگ تراش به وجود آمده است.
عصر گوتیک نه تنها دارای روشهای ویژهی خود میباشد، بلکه از ابزار کار خاصی نیز برخوردار است: در اوّلین سالهای عصر «رمان»، ابزار کار معمولی دارای لبههای صاف بود؛ آلت سنگ تراشان از تاریخ قرن دوازدهم تیشه است.
در خصوص نحوهی تراش سنگ از طریق ضربه زدن و به کمک دیلم که سنگ را ضایع میکند، این عمل در واقع خطرناک تلقی میگردید و تنها برای تراشیدن سنگ خارا اختصاص یافته بود.
بسترهای ملات:
با کمک ضخامت بسترهای ملات است که میتوان فشارها را به نحوی کاملاً یکنواخت در همه جا پخش نمود: در بناهای گوتیک، به موازاتی که فشار زیاد میشود، بر ضخامت ملات نیز افزوده میگردد. در زیر برجها و در پایین پایهها بارها دیده شده که ارتفاع ملات از 15 میلی متر هم تجاوز کرده است. معماران «رمان» اکثر اوقات ضخامت ملات میان قشرهای پوششی را کاهش میدادند، اما معماران گوتیک هرگز به چنین اشتباهی دست نمیزنند.پیوندهای فلزی که در دورهی «رمان» فاقد استفاده بود، در ساختمان گوتیک ارزش خود را مجدداً باز مییابد. ولی به منظور جلوگیری از شکافهایی که ممکن است در حین کارهای بنایی ایجاد شود، سعی میشود که قسمتهای مختلف به کمک پیوندی از سرب نرم ثابت نگه داشته شود. کلیسای «نتردام» پاریس، در سطوح مختلف دارای قشرهایی است که تشکیل دهندهی تراز بوده، در آن کلیهی سنگها توسط چنگکهای آهنی با پیوند سربی به همدیگر متصل گردیدهاند.
مونتاژ:
ما در مورد روشهای مونتاژ اطلاعات زیادی در اختیار نداریم، جز پارهای از تذکرات سطحی که توسط تصاویر «ویلار دو اون کور (4)» و چند نقاشی دست خطی یا شیشههای نقاشی شده که نمایشگر بناها در حال ساخته شدن میباشد، داده شده است: در این تصاویر و نقوش میتوان به طور وضوح ادوات معاصر را مثل جرثقیل، نقاله و تمامی ماشین آلات کنونی را، که چیزی جز ماشین آلات دورهی باستانی نیست، مشاهده نمود.آن چه که از بناها میتوان درک کرد، همان دقت و توجهی است که معماران گوتیک در ساده کردن ترتیبات کارگاهی خود به کار میبردند.
به کمک وزن کم سنگهایی که آنها مورد استفاده قرار میدادند، میتوانستند به ادوات کار ارزان بها و به خصوص داربستهای سبک اکتفا نمایند. این داربستها را به دلیل صرفه جویی در نصب، تا حد امکان روی خود ساختمان مورد استفاده قرار میدادند: به طور نمونه در «نتردام» پاریس، هنوز هم روی پوششهای سردر، سوراخهایی مشاهده میشود که به کمک آن، چوبهای داربست روی دیوارها نصب میگردید. این سوراخها که در مدت انجام کارهای ساختمانی لازم بود، در موقع کارهای نوسازی نیز مورد استفاده قرار میگرفت و در نتیجه از مسدود کردن آنها صرف نظر گردید.
جزییات دیوارکشی
ما در جریان عصر «رمان» شاهد متروک ماندن دیوارهایی بودیم که در آن، سنگهای گوشهای به همدیگر زانو میزنند و سنگهای کمان به صورت پلکان از خاج به همدیگر تکیه دادهاند. این دیوارهای در عین حال پرخرج و زودشکن، مخالف با روح یک معماری که در معرض امکان تغییر شکل زیادی قرار داشت، بود و در نتیجه به کلّی از برنامهی ساختمانی حذف گردید.الف) دیوار یکپارچه:
معماران «رمان» اکثر اوقات دیوارهای قطور خود را با لوحههای نازکی که در حکم پوشش سنگی بود، میپوشانیدند.این ترتیبات تصنعی در عصر گوتیک به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد و دیوار تا حد امکان، هم در زمینه پوشش خارجی و هم در قسمت درونی، از یک ارتفاع بستر یکنواختی برخوردار میباشد.
سنگهای زنجیری گوشهای بزرگ که با ضمایم دیوار یک جسم را تشکیل نمیدهند و در نشست آنها سهمی ندارند، کم کم از میان برداشته میشوند و معماران سعی میکنند تا دیوار را به صورت یکپارچه درآورند. وقتی که از این قاعده سرپیچی میشود- همان طور که «ویوله لودوک» آن را به ثبوت رسانیده است- انحرافهای عمدی بوده، از ترکیباتی ناشی میشود که نمایانگر یک هماهنگی عمیق در امر انتقال فشارها میباشد.
ب) دیوار با ترتیبات نگه دارنده:
نمونهی A (تصویر 2)، به نحوی تقریباً روشن، روحی را که در رأس این انحرافهای ظاهری قرار دارد، نشان میدهد. در این نمونه سعی شده که وزن یک ساختمان سنگین روی یک پایهی تکیه گاهی وسیع پخش گردد: جسمی که برای ایجاد این تقسیم بندی در نظر گرفته شده، به صورت یک تپهی شیب دار است. فرض کنیم که این حجم به صورت بلوک یکپارچه نظیر شکل "A ترتیب یافته باشد که در این صورت کوچکترین فرورفتگی زمین، شکافی نظیر شکل I را باعث میشود که قسمت واقع در سراشیبی را از مرکز حجم جدا خواهد ساخت و ضخامت بنا را بی مورد و حتی مضر میگرداند.وسیلهای که در زیربناهای شهر «امی ین» به منظور جلوگیری از این خطر به کار برده شده، عبارت است از پوشیدن زیربنا به وسیلهی لوحههای بزرگ M؛ این لوحهها که کمتر از بدنه دیوار تحت فشار قرار میگیرند، وزنه را به نقطهی R منتقل میسازند.
همین روش نیز در دیوارهای تکیه گاهی که دارای سراشیبی بیشتری میباشد و روی آنها وزنه عظیم برجهای «نتردام» پاریس قرار دارد، به کار برده شده است:
«ویوله لودوک» که در جریان کارهای نوسازی توانسته است از نزدیک طرز ساختمان بندی این برجها را مطالعه کند، از وجود یک سلسله زنجیرهای سنگی گزارش میدهد (شکل P) که به صورت کمربند درون حجم دیوارهای تکیه گاهی ترتیب یافته است. این زنجیرها چون کمتر از قسمت درونی، فشارها را تحمل میکنند، باعث میشوند که فشار به طرف خارج منتقل گردد. همین دلیل نیز موجب گردیده است که عناصری موسوم به «ثابت نگه دارنده» لخت روی دامنهی بناهای گوتیک ظاهر گردد.
ستونی را در نظر بگیریم (تصویر 3-A) که توسط چند ستون کوچک دیگر ثابت نگه داشته شده است و روی این ستون یک وزنهی عمودی قرار گرفته باشد. ستونهای کوچک که به دلیل ساختمان بندی یکپارچه، فشار کمتری را تحمل میکنند، قسمتی از فشار بیشتری را که اگر به صورت بستر ترتیب یافته بود، حمل میکنند: این ستونهای کوچک از وزن بدنه حجمی که به آن تکیه میدهند، میکاهند. بعداً در بحث پیرامون تعادل طاقها خواهیم دید که با چه مهارتی معماران گوتیک موفق شدند هربار که احتیاج به یک تکیه گاه پرقدرت و کم حجم داشتند، از این شیوه استفاده نمایند. اما استفاده از ستونهای تکیه گاهی کوچک کار خیلی آسانی نبود: قرار دادن این ستونها در ارتفاعی که این حجم ترتیب مییابد، ممکن بود سکوهای B را که ستونها را به مرکز وصل میکند، با خطر فروریختگی مواجه سازد: با فرونشستن قسمتهای بنایی، احتمالاً سکوی مزبور، همان طور که شکل R نشان میدهد، منهدم میگردید. برای جلوگیری از این فروریختگیها، سعی میشد که ستونهای تکیه گاهی فوراً و تنها بعد از نشست بدنه اصلی کارگذاشته شود. به عنوان تکیه گاه موقتی از سکوهای B استفاده میشد و بدنه C بعداً نصب میگردید.
این توجه عاقلانه توسط طرحی از «ویلار دو اون کور» مربوط به کلیسای شهر «رِم»، مورد تأیید قرار گرفته است. ستونهای واقع در زیر کمانهای تکیه گاهی این کلیسا به صورت بستر ترتیب یافتهاند، اما طبق فکر اولیه معمار، این ستونها احتمالاً دارای رگههای مخالف بودند. در تصویری که «ویلار» در آن، ترتیبات طرح را مجسم میسازد، به جای این ستونهای کوچک، چند سرستون پراکنده دیده میشود: ظاهراً بدنههای ستون بعداً کارگذاشته شدهاند.
علی رغم این احتیاط، ستونکهای تکیه گاهی اکثر اوقات باعث میشود سکوهایی که آنها را به بدنهی دیوارها متصل میسازند، در نقطه اتصال فرو ریزند. این روش ماهرانه بود اما اجرای آن گاهی جسورانه و حتی کمی حساس بود: معماری گوتیک هیچ گاه نتوانست خود را از قید و بند مکتب گرایی که با آن همزمان بود، رهایی بخشد؛ اما آن چه که به بهترین وجه گرایشها را مجسم میسازد، همان جنبههای اغراق آمیز کارها میباشد.
ب) طاقهای گوتیک
کلاهک و خصوصیات فرعی نقش آن
در اوایل مطالعات مربوط به معماری قرون وسطی، سعی شده است اهمیت کمان شکسته که تصور میرفت خصوصیت اصلی هنر گوتیک را تشکیل میدهد، بیش از حد بزرگ جلوه داده شود.تا مدتهای مدید تصور میشد که هلال کامل یکی از خصوصیات مهم هنر «رمان» میباشد و آن چه که هنر گوتیک را متمایز میسازد، کمان شکسته و کلاهک است.
آن چه که دربارهی طاقهای «رمان» و به خصوص بسترهای به سبک «کلونی» شرح دادیم، ما را از ادامهی بحث پیرامون آن چه که در این وجه تمایز به طور مطلق یافت میشود، معاف میدارد: از سال 1100م. معماران «رمان»، اکثر اوقات از کلاهک استفاده میکردند و آن را با هماهنگی قابل توجهی که میتوان از فشارهای ضعیف آن تشخیص داد، به کار میبردند.
معماران گوتیک از نظر تقلید به کلاهک روی میآورند و حتی به نظر میرسد که آنها تا مدتی حس امتیازات استحکامی آن را از دست میدهند؛ آنها کلاهک را با هلال کامل آمیزش میدادند. تصاویر بعدی نمایشگر فکری است که در رأس این آمیزش قرار دارد.
تصویر 4 دو ساختمان متعلق به اوّلین دوران هنر گوتیک را که به خطوط اصلی خود کاهش یافتهاند، نشان میدهد: در شکل G جایگاه موسیقی کلیسای «سن ژرمن دپره» و در شکل N جایگاه موسیقی کلیسای «نویون (5)» دیده میشود.
قبل از همه، جایگاه موسیقی کلیسای «نویون» (شکل N) را مورد بررسی قرار میدهیم. در طبقهی تحتانی در قسمت تریفوریوم و در طبقهی فوقانی مشاهده میشود که کلاهک با هلال کامل آمیخته شده است؛ از هلال کامل تا کلاهک، نقطهی تحول را فقط میتوان در تمایل به قرار دادن نوک کمانها در یک سطح یکنواخت توصیف کرد.
در طبقهی تحتانی، کلاهک فقط در قسمت نهایی حکم فرما میباشد که در آن، حالت دورانی طرح حکم میکند که فاصلهی ستونها فشردهتر گردد. در طبقهی تریفوریوم، سطح اولیه دارای کمانهای تماماً هلالی میباشد و مابقی به منظور ایجاد هم سطحی، دارای کمانهای کلاهکی شکل هستند. در طبقهی فوقانی، سطوحی که روی طرح مستقیم قرار دارند، از کمانهای تماماً هلالی برخوردار بوده، سطوح منحنی دارای کمانهای کلاهکی شکل میباشند.
در جایگاه موسیقی کلیسای «سن ژرمن دپره» (شکل G)، کلاهک قبلاً تنها به دلیل زینتی در طبقه تریفوریوم ایجاد شده است؛ اما در دو طبقه اصلی یعنی طبقه تحتانی و طبقهای که دارای پنجرههای مرتفع میباشد، کلاهک فقط در نقطهای ظاهر میشود که قسمت منحنی آغاز میگردد، یعنی در نقطهای که در آن ستونها به هم فشار میآورند؛ در این جا نیز تنها دلیلی که موجب بروز کلاهک میشود، همان فکر ایجاد یک «فلش» شبیه به فلش کمانهای قسمت مستقیم در قسمت منحنی میباشد؛ یعنی فکر هم تراز کردن سنگهای آخری طاقها. هم چنین به منظور برقراری تعادل سطح میان کمانهای بالایی و کمانهای میانی است که معماران «رمان» از کلاهک در طاقهای گوشهای خود استفاده کردهاند.
بعدها که معماران گوتیک طاقهای گوشهای را روی رگه ایجاد کردند، نقطه حرکت دیگر کلاهک بالایی نبود، بلکه خمیدگی میانی بود و این خمیدگی میانی حالت هلال کامل داشت. به این ترتیب هلال کامل و نه کلاهک، به صورت منحنی واقعی به وجود آورندهی طاقهای گوتیک ظاهر میشود: میتوان گفت که قبل از قرن سیزدهم، کلاهک بیشتر مورد قبول واقع گردید اما خواستاری نداشت. تنها در این موقع بود که جسارت طرحها باعث گردید که کلیه امکانات محدود ساختن فشارها مورد استفاده واقع شده، خواص تعادل دهنده کلاهک برای همیشه به حساب آید.
در این جا بهتر است به همین اطلاعات دربارهی قسمتی از معماری که تا حدی جنبهی فرعی دارد اکتفا کنیم و بپردازیم به ترتیبات طاقها که وجود آن روی اقتصاد عمومی بناها تأثیر میگذارد.
طاق از طریق جدارهای مستقل روی رگه، فکر کلی این سیستم
مشکل اساسی برای اجرای طاقهای گوشهای «رمان»، همان چیدن سنگهای گوشهای است که کار اتصال میان جدارها را انجام میدهند. کوچکترین اشتباه باعث میشود که نقطهی ضعفی در ترتیبات این سنگها به وجود آید. اگر گوشهها توسط چند حلقهی میانی که در زیر سنگهای گوشهای چیزی شبیه به یک قالب سنگی دایمی را تشکیل میداد، نگه داری میشد، این مشکل میتوانست از میان برداشته شود. در این صورت زیاد مبهم نبود که ترکیب دندانهای قشرها که درون هم فرو میروند، به نحوی صحیح انجام بگیرد یا حتی چنین ترکیبی وجود داشته باشد. صرف نظر از بی نظمیهای سطحی که روی آن طاق قرار میگرفت، اجرای کار نیز آسان میگردید.چنین است تسلسلی که از طاق «رمان» به طاق گوتیک منتهی میشود:
معماری گوتیک هرگونه مشکل دیوارکشی را با افزودن رگهای به طاق در زیر هر گوشه از میان برمیدارد. طاق گوتیک چیزی جز یک طاق گوشهای که در آن، جدارها مستقل بوده، توسط چند رگه نگه داری میشوند، نیست.
طریقهی ساختمان:
در تصویر 5 ترتیبات مورد استفاده مجسم گردیده است. رگهها از جنس سنگ تراش میباشند؛ جدارها به کمک سنگهای گرد ساخته میشوند و یک حجم متوقف کننده که تا ارتفاع بدنه ادامه دارد، مانع از تغییر شکل سطحهای نازک جدارها میگردد.رگههای گوتیک ما را به یاد اسکلت بندی آجری در طاقهای گوشهای رومیان میاندازد. با این حال معادل آن تا به حال دیده نشده است:
نزد رومیان، اسکلت بندی طاق بیشتر دارای یک نقش موقتی است و امکان میدهد که از فشار وارده بر روی قالبها کاسته شود. بعد از انجام کار، اسکلت بندی طاق درون حجم بنایی باقی میماند و طاق به صورت یک جسم یکپارچه درمیآید.
معماران گوتیک، به رگهها یک نقش اصولاً دایمی میدهند و روی همین رگههاست که طاق قرار میگیرد به جای فروبردن این رگهها درون حجم بنایی، آنها را از آن جا خارج میسازند و حجم مزبور جای خود را به جدارهای سبک، انعطاف پذیر و بدون ارتباط بین همدیگر میدهد: طاق قدیم یک حجم بی روح بود اما طاق گوتیک مجموعهای است از جدارهای انعطاف پذیر روی یک اسکلت بندی از رگه.
نظری به فشارهای حاصله در طاق گوتیک:
با مشاهده تصویر 5، میتوان به ماهیت فشارهایی که در طاق گوتیک ایجاد میشود، پی برد.رگهها که به صورت دیواری بزرگتر از جدارها انجام گرفته است، کمتر نشست میکند و درون بدنهی طاق چیزی شبیه به عامل نگه دارنده تشکیل میدهد که قسمت اعظم وزنه را حمل کرده، آن را به فشار تبدیل میکند؛ این فشارها بر حسب سطوح عمودی رگهها پخش میگردد.
این بود فشار اصلی؛ جهت این فشار- لااقل در سطح- همیشه به همین منوال باقی مانده است. بعد از آن نوبت میرسد به فشاری نسبتاً خیلی فرعی اما قابل تذکر: جدارهایی که روی قسمت شیب دار بیرون رگهها قرار دارند، دارای گرایشی مختصر به روی آوردن در جهت فلش F میباشند.
عواقب استفاده از طاق روی رگه:
نظری اجمالی به خواص طاق جدید، از هم اکنون امکان میدهد تا به اهمیت این اختراع پی ببریم.به کمک رگهها، فشار طاقها در یک نقطه متمرکز میگردد. هیچ گونه فشار پراکندهای وجود ندارد که در ترتیبات تکیه گاهها خللی وارد سازد: برای این کار تنها عکس العملهای موضعی به وجود آمده برای طرحهایی که دستخوش فشار هستند، کافی است.
به کمک جهت یابی صحیح رگهها، معمار این فشارها را به سوی نقاط مقاومتی که در اختیار دارد، متوجه میسازد: یعنی او تمامی بازی تعادل را در دست دارد.
طاق روی رگه نه تنها امکان میدهد تا فشارهایی که در هر سیستم دیگر به علت وجود مشکلات دیوارکشی غیرقابل تجزیه بود، تجزیه شود، بلکه کاهش این فشارها را نیز امکان پذیر میسازد.
یک طاق گوشهای الزاماً سنگین است، زیرا سنگهای گوشهای فقط در صورتی از یک تسلسل مطمئن برخوردار میگردند که دارای نوعی ضخامت باشند و همین ضخامت باعث ضخیم شدن تمامی طاق میشود. در صورت استفاده از رگه چنین حالتی پدید نمیآید: طاق که قسمتهای آن دیگر چیزی جز قطعات پر کردنی نیست، بی نهایت سبک میگردد. با ایجاد وزنه، فشارها کاهش مییابد و عضوهای تکیه گاهی میتوانند با ساختمان بندی کم حجمتری، سازگار باشند. در نتیجهی این امر، ساختمان، آن استحکامی را که جزو لاینفک طاق گوشهای بود، از دست میدهد: در صورت نشست زیربنا، دیگر هیچ گونه نگرانی در مورد ریزشهای احتمالی دیواری که تمام قسمتهای آن به یکدیگر متصل میباشند، وجود ندارد؛ طاق رگهای در حقیقت انعطاف پذیر و قابل تغییرشکل میباشد: اگر نقاط تکیه گاهی نشست کرده، پایهها فرو بریزند، خود طاق این جنبشها را دنبال خواهد کرد. به این ترتیب از هر نظری که مورد توجه قرار دهیم، استفاده از آن با سادگی منطبق میباشد و تضمین تازهای را در بر دارد: طاق رگهای، نقطه حرکت کلیه طرق حفظ تعادل است که جسارتهای هنر گوتیک را امکان پذیر میسازد. اگر قرار بود خصوصیتی ممتاز به این معماری که جانشین هنر «رمان» است اطلاق نماییم، این خصوصیت ممتاز همان طاق رگهای است و نه کلاهک.
آن چه که هنر گوتیک را متمایز میسازد، استفاده از یک شکل بخصوص هنر نیست بلکه همان فکر ساختمان بندی ابتکارآمیزی است که از حجم طاق، ترکیبی زنده را به وجود میآورد.
پینوشتها:
1. Amiens
2. Meaux
3. Troyes
4. Villard de Honnecourt
5. Noyon
شوازی، اگوست؛ (1392)، تاریخ معماری، ترجمه لطیف ابوالقاسمی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم