براساس آموزههای وحیانی و مبانی عرفانی و عقلانی، میان اعمال انسان و آنچه در جهان ابدیت واقع میشود، رابطهای واقعی برقرار است. به عبارت دیگر، اعمال انسان در روح و جان او واقعیتی را به وجود میآورد. چگونگی زندگی آینده انسان در مراحل مختلف، مرهون اعمال، نیت، گفتار و کردار او است.
انسانها همچون کودکی تحت تربیت هستند که در ابتدا طبق دستورهایی که از مربی میگیرد عمل میکند. ممکن است کودک در هنگام انجام وظیفه نتیجه و فایدهی عمل خویش را نداند، اما پس از بزرگ شدن و گذراندن ایام تربیت، به واسطهی ملکات روحی ارزندهای که در باطن او به وجود آمده به زندگی سعادتمندی نایل میشود و آثار و نتایج اعمال و ملکات علمی و عملی او ظاهر میشود و از آن بهره میگیرد. (1) ولایتمداری و التزام اعتقادی و عملی به امامت اهل بیت نیز به عنوان یکی از کارها و وظایف الهی و معنوی هر مؤمن، نقش بنیادینی در مراحل مختلف زندگی ابدی انسان دارد؛ بلکه چنان که قبلاً اشاره شد سعادت انسان وامدار ولایتمداری او است.
به دلیل اهمیت این بحث و نتایج فراوانی که در پی دارد، در آثار عرفانی امام خمینی مورد توجه خاصی قرار گرفته است که در محورهای زیر بیان میشود:
الف. تأثیر ولایت و محبت در تبدیل سیئه به حسنه و شرایط آن
ولایت و محبت اهل بیت (علیهمالسلام) سبب میشود که آثار و پیامدهای گناه از جان انسان محو شود؛ بلکه سیئات تبدیل به حسنات گردد. در روایتی مشهور در میان شیعه و سنی از رسول خدا چنین نقل شده است:«حُبّ علی بن ابیطالب حسنةٌ لا تضرّ معها سیئةٌ، و بُغضه سیئة لا تنفع معها حسنةٌ»؛ (2) محبت علی (علیهالسلام) حسنهای است که انسان را از آسیبهای معصیت حفظ میکند؛ چنان که بغض و دشمنی با علی سبب میشود که هیچ عمل صالحی برای انسان نتیجهی مفید و مؤثر نداشته باشد.
با توجه به اختلاف دیدگاهها، تفاسیر متفاوتی برای این گونه روایات مطرح شده است؛ (3) در این بحث به دیدگاه عمیق و آموزندهی امام خمینی خواهیم پرداخت. ایشان در این باره میفرمایند:
یا آنکه آن طور که ما ذکر کردیم، مقصود باشد که حبّ آن سرور، نورانیت و ملکهی [ایمان] در قلب حاصل کند که احتراز از گناهان کند و اگر گاهی به گناهی مبتلا شد، آن را به توبه و انابه ترمیم نماید و نگذارد که رشتهی کار از دستش بیرون رود، و مهار نفس گسیخته گردد. (4)
پیش از این گذشت که ولایت، فصل مقوّم ایمان است؛ پس مراد امام - چنان که خود اشاره نمودهاند - این است که براساس آموزههای دینی، ایمان قلب انسان را به گونهای نورانی میکند که اگر گاهی هم دچار خطا شود و گناهی از او سربزند، در پرتو نور ایمان و از طریق توبه و امثال آن، آثار گناه در دل راه پیدا نمیکند؛ (5) یا اینکه خداوند به برکت ولایت، گناهان او را مورد آمرزش قرار میدهد و تبدیل به حسنه میکند. حضرت امام باقر (علیهالسلام) ذیل آیهی (إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً) (6) میفرماید:
مؤمن گناهکار در روز قیامت در موقف حساب آورده میشود و خداوند خود به حساب او رسیدگی میفرماید و هیچ کسی بر حساب او آگاه نمیشود. پس از آن که او بر گناهان خود اقرار نمود، حق تعالی به نویسندگان اعمال دستور میدهد که گناهان او را تبدیل به حسنه کنند. و این است تأویل آیهی یاد شده؛ ولی این کار اختصاص به شیعیان ما دارد. (7)
اما آیا برای رسیدن به آثار و برکات یاد شده، تنها محبت اهل بیت (علیهمالسلام) کافی است یا محبت باید پیامد عملی داشته باشد تا آثار یاد شده را داشته باشد؟
حضرت امام با اشاره به این حدیث، به نکتههای آموزندهای در این باره اشاره نموده اند:
ای عزیز! شیطان تو را مغرور نکند... بیچاره گمان میکند به مجرد دعوی تشیّع و حبّ اهل بیت طهارت و عصمت، جواز ارتکاب هر محرّمی را خدای نخواسته دارد... بیم آن است که محبت بیمغز بیفایده نیز از دستش برود و با کف تُهی در صف نواصب اهل بیت محشور گردد؛ آخر دعوی محبت کسی [که] بیّنه نداشته باشد پذیرفته نیست... درخت محبت ثمره و نتیجهاش عمل بر طبق آن است و اگر این ثمره را نداشته باشد، باید دانست که محبت نبوده، خیال محبت بوده... پس محب و شیعهی آنها کسی است که در مقاصد آنها با آنها شرکت کند... این که در اخبار شریفه، اقرار به لسان و عمل به ارکان را از مقوّمات ایمان شمرده، بیان یک سرّ طبیعی و سنة الله جاریه است؛ چون که حقیقت ایمان، ملازم با اظهار و عمل است؛ عاشق در جبلهی طبیعیهی اوست، اظهار عشق و تغزل در شأن معشوق و عمل به لوازم ایمان و محبت خدا و اولیای او. [اگر] عمل نکرد مؤمن نیست و محبت ندارد، و این صورت ایمان و محبت بیمغز و معنی نیز با جزئی حوادث و فی الجمله فشار از بین میرود و صفرُالید به دار جزای اعمال منتقل شود. (8)
در روایتی آمده است:
«حُبّ علیٍّ یأکل الذنوب کما تأکل النار الحطب»؛ (9) محبت و دوستی علی (علیهالسلام) گناهان را محو میکند، همان طور که آتش چوب را میخورد.
باید توجه داشت که آتش عشق به علی و سایر اهل بیت (علیهمالسلام) بدون تردید هرگونه گناهی را محو و نابود خواهد کرد؛ زیرا محبت اهل بیت نور است و گناه، ظلمت؛ و این دو هیچ گاه در یک دل با هم جمع نمیشود؛ ولی محبت باید حقیقی و همراه با عمل باشد و نه توهمّی، خیالی و ادعایی؛ زیرا آلودگی گناه تنها با زمزم محبت حقیقی قابل شست و شو است. امام خمینی در جای دیگری ضمن ارائه بحثی مبسوط، میفرماید:
"دل مؤمن عرش و سریر سلطنت حق و منزلگاه آن ذات مقدس... است... حبّ به غیر ذات مقدس و خاصان او که حبّ اوست، خیانت است در مشرب عرفان، و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت و دوستی خاندان رسالت - علیهمالسلام - و عرفان مقام مقدس آنها امانت حق است... و چنانچه غصب ولایت و سلطنت آن حضرت خیانت به امانت است، ترک تبعیت آن بزرگوار از مراتب خیانت است و در احادیث شریفه وارد است که شیعه کسی است که تبعیت کامل کند، و الا مجرد دعوی تشیّع بدون تبعیت تشیّع نخواهد بود. (10)"
بنابراین آثار و برکات ولایت و محبت اهل بیت (علیهمالسلام) زمانی نصیب انسان میشود که انسان محب واقعی آنها باشد؛ زیرا اگر محبت تنها در حد زبان و به صورت عَرَض باشد و تبدیل به جوهر و ملکهی نورانی نشود، ممکن است با اندک فشاری در مراحل سکرات مرگ یا فشارهای عوالم پس از آن، از بین برود. (11)
بنابراین محبت اهل بیت را باید از زبان به قلب و از گوش به آغوش و از گفتار به کردار رساند تا آثار و برکات یاد شده بر آن مترتّب گردد.
ب. تجلی آثار ولایت و محبت هنگام مرگ
در روایات و آموزههای اعتقادی آمده است که در حالت احتضار ولایت و محبت اهل بیت تجلی میکند. (12) این مسئله در عرفان امام خمینی به عنوان یکی از آثار و پیامدهای معنوی ولایت و محبت مطرح شده است. حضرت امام با نقل حدیث مبسوطی در این باره بدین مضمون میگوید:حضرت امام صادق (علیهالسلام) به یکی از اصحاب خود فرمود: به خدا سوگند، شماها آمرزیده شوید، وقتی حالت احتضار پیشامد، حاضر شود پیامبر خدا و علی (علیهالسلام) و سایر ائمه و جبرئیل و میکائیل و عزرائیل بر بالین او (دوستان اهل بیت) بیایند، جبرئیل خود را به محتضر نزدیک میکند و خطاب به رسول خدا میگوید: این شخص، شما اهل بیت را دوست میداشت، پس شما او را دوست داشته باشید، رسول خدا میفرماید:ای جبرئیل این شخص دوست میداشت خداوند و رسول او و اهل بیت او را، پس او را دوست داشته باش، بعد جبرئیل خطاب به عزرائیل میگوید: این شخص چون خدا و رسول و آل رسول را دوست میداشت، پس با او محبت نما و با او مدارا کن، بعد عزرائیل به آن شخص نزدیک شده، و به او میگوید:ای بندهی خدا، آیا گرفتی آزادی و برائت و امان خود را؟ محتضر میگوید: آری. از او سؤال میشود چه بود آنچه گرفتی؟ جواب میدهد: ولایت علی بن ابیطالب بعد جبرئیل میگوید: خداوند تو را امان داد و بشارت باد تو را به رفاقت گذشتگان صالح و رسول خدا، و علی و امامان از اولاد او (علیهمالسلام)، بعد جان او را با مدارا بگیرد و کفن بهشتی برای او آورده شود. وقتی او را در قبر گذاشتند، درهای بهشت بر او باز شود و روح و ریحان بهشتی به نزد او بیایند. (13)
از این گونه معارف به دست میآید که یکی از شیرینترین آثار و ثمرات محبت اهل بیت (علیهمالسلام) هنگام مرگ ظاهر میشود. اما آیا رسول خدا و اهل بیت (علیهمالسلام) به صورت جسمانی بر بالین محتضر مؤمن تشریف میآورند و محتضر آنها را با چشم ظاهر مشاهده میکند، یا مسئله به گونهی دیگری است؟
یکی از علما در مقام تبیین این مسئله میگوید:
"گرچه عدهای خیال میکنند که انسان در حال مرگ، اهل بیت (علیهمالسلام) را با چشم میبیند و آنها با همان صورت ظاهری بر بالین محتضر حاضر میشوند؛ اما آنچه در معارف دینی آمده معنایش این است که در هنگام احتضار، علم و معرفت به ثمرهی ولایت برای محتضر حاصل میشود؛ مثلاً محتضر نتیجهی ولایتمداری خود را درک میکند، نه این که با چشم، شخص آنها را مشاهده کند. (14)"
اما به نظر میرسد این تفسیر نه تنها با ظواهر آموزههای دینی و روایات متعددی که در این مسئله وارد شده نمیسازد، بلکه دلیلی هم بر صحت این برداشت وجود ندارد؛ به ویژه آن که در روایات، افزون بر حضور پیامبر و اهل بیت، آمدن برخی فرشتگان مقرب، نظیر جبرئیل و عزرائیل نیز مطرح شده است. پس نمیتوان حضور آنها را به معنای علم به ثمرهی ولایت تلقی نمود.
گذشته از این، در بعضی روایات نحوهی حضور آنها به خوبی مشخص شده است؛ مثلاً از حضور فرشتگان به «تجلّی» و از حضور پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام) به «تمثّل» تعبیر شده است. به عنوان نمونه به دو روایت اشاره میشود:
امام سجاد (علیهالسلام) در دعای ختم قرآن کریم درباره حضور عزرائیل نزد محتضر میفرماید:
«و تجلی ملک الموت لقبضها من حُجب الغیوب»؛ (15) فرشتهی مرگ برای گرفتن روح محتضر از ورای حجابهای غیب بر او تجلی میکند.
امام صادق درباره نحوهی حضور پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام) میفرماید:
«و یمثّل له رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و أمیرالمؤمنین و فاطمة و الحسن و الحسین و الأئمة من ذریتهم (علیهمالسلام)، فیقال له: هذا رسول الله و أمیرالمؤمنین و فاطمة و الحسن و الحسین و الأئمة (علیهمالسلام) رفقاؤک، قال: فیفتح عینه فینظر فینادی روحه منادٍ من قِبل رب العزة فیقول: یا أیتها النفس المطمئنة (آل محمد و أهل بیته) إرجعی إلی ربک راضیة (بالولایة) مرضیةً (بالثواب) فادخلی فی عبادی (یعنی محمداً و أهل بیته) و ادخلی جنتی، فما شیء أحبُّ إلیه من روحه و اللحوق بالمنادی». (16)
برای مؤمن در حال احتضار سیمای نورانی رسول خدا، امیرمؤمنان، فاطمهی زهرا، حسن و حسین و سایر ائمه از ذریهی آنها متمثّل میشود و او آنها را مشاهده میکند.
در ادامهی کلام امام صادق (علیهالسلام) آمده است:
به آن شخص گفته میشود: این رسول خدا و امیرمؤمنان، و فاطمه و حسن و حسین و امامان (علیهمالسلام) هستند که رفیق و همراه تو میباشند. سپس آن مؤمن چشم خود را باز میکند و آنها را مشاهده مینماید. آنگاه از جانب پروردگار عزت ندا میرسد که ای نفس مطمئن به محمد و اهل بیت او (علیهمالسلام) به سوی پروردگارت برگرد در حالی که از ولایت راضی هستی و پاداش آن مورد پسند تو است؛ پس در جمع بندگان من، یعنی محمد و اهل بیت او درآی و داخل بهشت من شو.
بنابراین بهترین تفسیر برای مسئله حضور پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام)، آن است که آن بزرگواران به نحو تجلی نزد محتضر تمثّل پیدا میکنند و محتضر مؤمن، تمثّل سیمای نورانی آنها را مشاهده میکند و آرامش مییابد.
امام خمینی با اشاره به قدرت ویژهی روح انسان کامل و این که به اذن خداوند میتواند هزاران بدن برای خود انشا و ایجاد کند، مسئله یاد شده را نیز با این رویکرد عرفانی تفسیر کرده و گفته است:
"البته بعد از آن که نفس قدرت کامله را دارا شد ممکن است بعون الملک الکریم، هزاران بدن انشا کند و همه آنها بدن حقیقی نفس باشند، و نفس با هر یک مشغول کاری باشد، بدون اینکه اشتغال به کاری در جایی او را از اشتغال به کار دیگری مشغول کند. البته هیچ محال نیست؛ بلکه قضیه چنین است... و باز قائلیم و قائلند چنان که اخبار هم ناطق است حضرت امیر در بالای سر محتضرین از مؤمنین و منافق حاضر میشود (17) البته چه بسیار جنگهایی اتفاق میافتد که روزی بیست هزار، پنجاه هزار نفر میمیرند و اکثر آنها در عرض هم در حالت احتضار هستند، و این معنی در خصوص بعض ائمه هدی (علیهمالسلام) هم وارد شده است؛ (18) آیا این قضیه چگونه است؟ آیا غیر از این است که بگوییم با ابدان منشئه متعدده حاضر میشوند؟
و بالجمله، نباید ما آنها را به خود قیاس کنیم... آنها مثل ما نیستند، بلکه به قدرت الهیه بعد از آن که نفس قوی شد قادر بر انشای ابدان متعدد میشود و همه آنها حقیقتاً بدن او هستند... و بالجمله، مگر در روایات معتبره نیست که بعضی از ملائکه هستند که هزار دست، هزار سر، و در هر سر هزار دهان و در هر دهان با زبانی که دارد مشغول ذکری است، غیر آن ذکری که با زبان دیگر میگوید (19). (20)"
این تفسیر، در واقع بازتاب عرفانی روایات یاد شده است. همچنین روایتی از امیرمؤمنان (علیهالسلام) نقل شده که فرمود:
«الروح ملکٌ من الملائکة له سبعون ألف وجه، و لکلّ وجه منها سبعون ألف لسان... لکل لسان منها سبعون ألف لغة، یسبّح الله تعالی بتلک اللغات کلها»؛ (21) مراد از روح در آیهی (وَیَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ) فرشتهای از فرشتههای الهی است که هفتاد هزار صورت و چهره دارد و در هر وجه و صورت او هفتاد هزار زبان وجود دارد و هر زبان او هفتاد هزار لغت دارد که خداوند را با آن لغتها و اصطلاحها تسبیح میکند.
این روایت بهترین دلیل برای نکتهای است که حضرت امام به آن اشاره کردهاند؛ زیرا وقتی فرشتهای دارای چنین شؤون و ابعادی باشد، انسان کامل به طریق اَولی میتوان بدنهای متعددی انشا کند و همه آنها حقیقتاً بدن او باشد و آن بدنها به نحوی شؤون او محسوب شوند.
ج. آثار ولایت و محبت در مسئله شفاعت
در ابتدا لازم است اشاره شود که برخی معتقدند ظهور شفاعت تنها در نشئه قیامت است و فیضهایی که از ناحیه ولایت اهل بیت (علیهمالسلام) در مراحل قبل از قیامت - مثل نشئه برزخ، حالت احتضار، سؤال قبر و مانند آن - مطرح شده از سنخ تصرف و کرامتی است که خداوند به انسان کامل هدیه کرده است تا در مراحل یاد شده دوستان و محبان خود را یاری دهد. (22)اما به اعتقاد امام خمینی آثار و برکاتی که پیش از قیامت نصیب مؤمن میشود نیز نوعی شفاعت است:
ممکن است شفاعت در آن آنی که نَفَس تمام شد حاصل شود، یعنی بلافاصله نور ولی الله با آن نوری که مؤمن در حین خروج نفس از بدن داشت مزدوج شود؛ و ممکن است... در برزخ... نور ایمان ساطع گردد؛ و ممکن است در روز زمان قیامت و یا در یکی از مواقف و یا بعد از آن زمانی که در جهنم سوخت، این توفیق حاصل شود. (23)
به هر حال در کلمات امام خمینی نکتههای عمیقی درباره مفهوم شفاعت، نقش ولایت و محبت در جلب شفاعت، بهرهمند شدن مؤمنین از شفاعت اهل بیت (علیهمالسلام) و شرایط آن مطرح شده که در چند محور مطرح میشود:
1. معناشناسی شفاعت: واژهی «شفاعت» به تناسب کاربردهای متعددی که دارد، گویای معنای خاصی است. این واژه در عرفان امام خمینی آمده چنین معنا میشود:
«شفاعت» از شفع است و «شفع» به معنای جفت و دو تا شدن است. ولیّ الله که شفاعت میکند، یعنی نور ولایت به نور کسی که به شفاعت نایل میشود، ملحق میشود و دو تا میگردند و آن نور ولایت عظمای ولیّ اللهی با این نور عبد مؤمن جفت و مزدوج شده و او را به طرف خود میبرد و مادامی که این عبد از خود نوری ندارد، چطور شفع و ازدواج النورین به عمل میآید؟! (24)
در تبیین کلام امام باید گفت، واژهی «شفاعت» از ماده «شَفْع» و در مقابل «وتر» است. شخصی که متوسل به شفیع میشود، به دلیل این که توان و نیرویش را برای رسیدن به کمال مطلوب کافی نمیداند، نیروی خود را با نیروی شفیع پیوند میزند تا از این راه به آنچه میخواهد دست یابد. باید توجه داشت شفاعت در مواردی مؤثر است که زمینه و استعداد این همراهی در شخص وجود داشته باشد. (25)
بنابراین شفیع به منزلهی بال دوم برای کسی است که دارای یک بال است و با کمک شفیع، بال دیگری برای پرواز مییابد. در کلمات امیرمؤمنان (علیهالسلام) آمده است:
«الشفیع جناح الطالب». (26)
در کلام امام خمینی از شفاعت به پیوند دو نور تعبیر شده است. بنابراین کسانی که در ظلمت کامل قرار دارند، زمینهای برای شفاعت در آنها وجود ندارد؛ لذا چنین افرادی از شفاعت شافعان محروم خواهند بود.
2. شفاعت جلوهی اخروی هدایت: با توجه به معنای شفاعت که پیوند نور ضعیف مؤمن با نور شدید ولایت است، میتوان گفت، شفاعت در حقیقت جلوهی دیگری از هدایت اهل بیت است که در نشئه آخرت نصیب انسانهای مستعد میشود.
توضیح این که وقتی انسان در نشئه دنیا از طریق هدایتهای اهل بیت در مسیر کمال قرار گرفت، بسیاری از کمالات وجودی خویش را به دست میآورد؛ اما به جهت اقتضائات جنبهی بشری، طبیعی است که بر اثر لغزشهای علمی و عملی دچار کاستیهایی میگردد که این کاستیها به وسیلهی شفاعت اهل بیت (علیهمالسلام) جبران میشود.
حضرت امام در مقام تبیین این مسئله میفرماید:
"جلوهی شفاعت شافعان در این عالم، هدایت آنهاست و در آن عالم باطن هدایت، شفاعت است. تو از هدایت اگر بیبهره شدی، از شفاعت بیبهرهای و به هر قدر هدایت شدی، شفاعت شوی. (27)"
ایشان در جای دیگر با اشاره به این که ممکن است بعد از هدایت باز هم نقایص و کاستیهایی در وجود انسان باقی مانده باشد که در قیامت از طریق شفاعت جبران میشود، میفرماید:
"حق تعالی شأنه چنانچه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و دودمان او را وسایط هدایت و راهنماهای ما مقرر فرموده و به برکات آنها، امت را از ضلالت و جهل نجات مرحمت فرموده، به وسیله و شفاعت آنها قصور ما را ترمیم و نقص ما را تتمیم فرماید و اطاعت و عبادات ناقابل ما را قبول میفرماید. (28)"
با توجه به این دو فراز از کلام امام به خوبی معلوم میشود که هدایتپذیری و حرکت در مسیر ولایت، تأمین کنندهی شفاعت در عالم آخرت است و اگر کسی در نشئه دنیا از هدایت بینصیب باشد، در آخرت نیز از شفاعت بینصیب خواهد بود.
برای درک کامل این مسئله لازم است درباره هدایتی که از ناحیهی اهل بیت (علیهمالسلام) نصیب انسان میشود به اختصار توضیحی ارائه شود.
هدایت مراتب متعددی دارد؛ اما هدایتی که از شؤون امامت است فراتر از رهنمود و به اصطلاح «ارائه طریق» است؛ (29) قرآن کریم از این هدایت خاص تعبیر به «هدایت به امر» کرده است:
(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا)؛ (30) آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند.
هدایتی که در این آیه آمده است و از شؤون امامت محسوب میشود به معنای رساندن به مقصد و به اصطلاح «ایصال الی المطلوب» است. این قسم از هدایت در حقیقت نوعی تصرف تکوینی امام در دلها و جانهای مؤمنان است که با آن تصرف، راه را برای بردن دلها به سوی کمال و انتقال آنها به مراتب بالاتر هموار میسازد.
از آن جا که خود امام، پیش از دیگران به آن نوع هدایت بار یافته است، در حقیقت هدایت از او به سایر مردم تجلی میکند و هر کس به حسب استعداد و قابلیت وجودی خود از آن بهرهمند میگردد. بنابراین امام در گرفتن فیوضات ظاهری و باطنی و رساندن آن به مردم، رابطه میان خدا و مردم است؛ همان طور که انبیا (علیهمالسلام) رابط بین خدا و مردم میباشند و فیض الهی را از طریق وحی میگیرند و به مردم میرسانند. (31)
به همین دلیل در کلام امام خمینی از شفاعت به جلوهی باطنی هدایت تعبیر شده است؛ یعنی فیض ولایت و امامت در نشئه آخرت در قالب «هدایت به امر» نصیب مؤمنین میشود و در آخرت همان هدایت به صورت شفاعت تجلّی میکند و هر کسی به اندازهی هدایتی که در دنیا نصیب او شده در آخرت از شفاعت بهرهمند میگردد؛ در نتیجه اگر کسی به جهت تمرّد و سرکشی، بهرهی چندانی از هدایت نصیبش نشده باشد ممکن است پس از گذر از مراحلی سخت و چشیدن عذاب، شفاعت نصیب او شود.
حضرت امام در مقام تبیین این مسئله میگوید:
"شفاعت در آن عالم امری جزافی نیست و از روی تناسب بین شافع و مشفوع له است؛ از این جهت کسانی که از نور توحید و ولایت بیبهرهاند، ممکن نیست به نور شفاعت نایل شوند، و اهل معاصی نیز اگر کدورت معاصی آنها را زیاد فراگرفته باشد ممکن است پس از مدتهای مدیدی به شفاعت نایل شوند... اگر این مطلب را احتمال هم دهیم برای ما کفایت میکند که... به فکر اصلاح نفس برآییم و خود را با انورا اطاعت و مودّت اولیا - علیهمالسلام - متناسب با آنها کنیم تا مورد شفاعت آنها شویم و نور شفاعت آنها با نورانیت اطاعت ما شفع شود و جذبهی روحانیت آنها ما را مجذوب کند. (32)"
بنابراین شفاعت گرچه حقیقتی غیرقابل انکار است و بدون تردید عدهای از شفاعت بهرهمند میشوند، اما باید توجه داشت که براساس «الدنیا مزرعة الآخرة» بذر هدایت دنیوی، در آخرت به صورت شفاعت شکوفه میزند و توقع شفاعت از سوی کسی که در دنیا بذر هدایت را دریافت نکرده است، در آخرت درست مثل کشاورزی است که بدون پاشیدن بذر، توقع محصول داشته باشد.
د. راهکارهای دستیابی به شفاعت
چنان که اشاره شد، مسأله شفاعت قابل انکار نیست و هرگونه شائبه شبههافکنان نمیتواند دلایل وحیانی (آیات و روایات) شفاعت را مورد تردید قرار دهد؛ ولی تفسیرهای نادرست و برداشتهای ناصواب از مسأله شفاعت نباید موجب جرأت بر گناه شود. این نکته گویا در شمار دغدغههای جدّی امام خمینی بوده است؛ لذا در این باره به مناسبتهای مختلف سخن گفته (33) و سعی کرده است با ارائه تفسیر صحیحی از شفاعت نحوهی دستیابی به آن را تبیین نماید:شفاعت از شفع است و مراد از شفع، جفت شدن نورین است؛ و لذا لازم است یک ارتباط اخلاقی و وصفی با یکی از ائمه (علیهمالسلام) حاصل نمود تا نور ولایت آنها موجب شفاعت شود. (34)
در جای دیگر با اشاره به این که دل بستن به شفاعت اولیا (علیهمالسلام) نباید موجب تجرّی شود و انسان باید به حالات خود ائمه (علیهمالسلام)، نگاه کند که با داشتن مقام عصمت، چه سوز و گدازها و گریههایی داشتهاند، میفرماید:
"احتمال دارد که شفاعت نصیب آنان شود که با شفیع ارتباط معنویشان حاصل باشد و رابطهی الهی با آنان طوری باشد که استعداد برای نائل شدن به شفاعت داشته باشند و اگر این امر در این عالم حاصل نشود، شاید بعد از تصفیهها و تزکیهها در عذابهای برزخ، بلکه جهنم، لایق شفاعت شوند؛ و خدا دانا است که اَمَد آنان تا چه اندازه است! (35)"
بنابراین اگر کسی میخواهد بدون سوخت و سوز و قبل از چشیدن عذاب، از فیض شفاعت بهرهمند شود، باید زمینهی آن را پیش از مرگ و در عالم دنیا، از طریق انجام اعمال صالح و پیوند مداوم با اهل بیت (علیهمالسلام) در خود ایجاد کند.
"انسان اگر طمع شفاعت دارد، باید در این عالم با سعی و کوشش رابطهی بین خود و شفعای خود را حفظ کند و قدری تفکّر در حال شافعان محشر نماید که حال آنها در عبادت و ریاضت به کجا رسیده بود. (36)"
یکی از عارفان معاصر در این باره میگوید:
"کسی که رابطهی خود را با مقربان حضرت حق تعالی از طریق اقتدا به آنان برقرار کند و همواره به یاد آنها باشد، مثلاً در مصائب آنان اندوهگین شود و با اهدای ثواب کارهای خیر به آنان ارتباط مداوم با آنها داشته باشد، از این طریق قلب او منوّر میشود و به خداوند تقرب پیدا میکند، و این خود نوعی از مغفرت است و موجب ارتفاع درجهی او میشود که از طریق شفاعت شفیع نصیب او شده است. پس شفاعت را باید از دنیا با خود برد، نه این که گمان شود در قیامت پارتی بازی در کار است. (37)"
حال باید دید چه راهکارهایی برای ایجاد ارتباط و هماهنگی با شافعان وجود دارد و با چه کارهایی میتوان به فیض شفاعت نایل آمد؟ در پاسخ باید گفت تلاش در جهت انجام وظایف دینی، ارتباط مداوم با اهل بیت از طریق شناخت آنان، سعی در پیروی کامل از آنها، احیای امر آنان، زنده نگه داشتن یاد آنها در اعیاد، میلادها و عزاداریها، ختم قرآن به یاد و نام آنها و تلاش در جهت نشر معارف و فضایل اهل بیت (علیهمالسلام) در شمار بهترین راهکارهای ارتباط با شافعان محسوب میشود. امام خمینی در این باره میگوید:
"ذکر خیر اصحاب ولایت و معرفت موجب محبت و تواصل و تناسب شود، و این تناسب باعث تجاذب شود، و این تجاذب باعث تشافع شود که ظاهرش اخراج از ظلمتهای جهل به انوار هدایت و علم است و باطنش ظهور به شفاعت است در عالم آخرت؛ چه که شفاعت شفعا بیتناسب و تجاذب باطنی صورت نگیرد و از روی جزاف و باطل نخواهد بود. (38)"
گفتنی است که درباره نقش انجام وظایف دینی و ارتباط با اهل بیت (علیهمالسلام) روایات فراوانی نقل شده که به عنوان تبرک، به روایاتی درباره شفاعت حضرت فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) اکتفا میشود:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«کأنی أنظر إلی ابنتی فاطمة، و قد أقلبت یوم القیامة علی نجیب من نور، عن یمینها سبعون ألف ملک و عن یسارها سبعون ألف ملک و خلفها ألف ملک، تقود مؤمنات اُمّتی إلی الجنة فأیّما امرئةً صلت فی الیوم و اللیلة خمس صلاة و صامت شهر رمضان و حجت بیت الله الحرام زکّت مالها و أطاعت زوجها و والت علیاً بعدی، دخلت الجنة بشفاعة ابنتی فاطمة»؛ (39) گویا میبینم دخترم فاطمه را که روز قیامت با نجابت نوری، در حالی میآید که هفتاد هزار فرشته از طرف راست، هفتاد هزار از سمت چپ و هزار فرشته از پشت سر او را همراهی میکند؛ زنان مؤمنهی امت مرا به سوی بهشت راهنمایی میکند. پس هر زنی که نمازهای پنجگانه شبانه روز را بخواند و روزهی ماه رمضان را بگیرد و اگر استطاعت مالی یافت حج واجب را به جا آورد و در صورت تمکن مالی، زکات مالش را بپردازد و وظایف همسری خود را ادا کند و بعد از من به ولایت علی ایمان داشته باشد، به برکت شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت میشود.
امام صادق (علیهالسلام) نیز فرمود:
خداوند در روز قیامت خطاب به شیعیانی که با فاطمه در جلو در بهشت ایستادهاند میفرماید:
«یا أحبّائی إرجعوا و انظروا من أحبّکم لحبّ فاطمة؛ اُنظروا من أطعمکم، لحبّ فاطمة؛ اُنظروا من کساکم لحبّ فاطمة؛ اُنظروا من سفاکم شربة فی حبّ؛ اُنظروا من ردّ عنکم غیبةً فی حبّ فاطمة؛ فخذوا بیده و ادخلوه الجنة»؛ (40)ای دوستان من برگردید و نگاه کنید کسی را که به خاطر محبت فاطمه شما را دوست میداشته است، کسی را که به خاطر فاطمه شما را اطعام نموده است، کسی را که به خاطر فاطمه شما را لباس پوشانده است، کسی را که به خاطر محبت فاطمه جرعهای آب به شما داده است و کسی را که به دلیل حبّ فاطمه غیبتی را از شما رد کرده و نگذاشته است کسی پشت سر شما سخن بگوید؛ آن شخص را پیدا کنید و دست او را بگیرید و با خود وارد بهشت نمایید.
همچنین از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است:
پدرم از جدم رسول خدا به من خبر داد که حضرت فرمود:
"«إذا کان یوم القیامة... ینادی المنادی - و هو جبرئیل - أین فاطمة بنت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)؟ فیقول الله: یا بنت حبیبی، ارجعی فانظری من کان فی قلبه حبٌّ لکِ أو لأحد من ذریتک؛ فخذی بیده فادخلیه الجنة»؛ (41) روز قیامت منادی (جبرئیل) فریاد میزند که فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کجا است؟ سپس خداوند خطاب به فاطمه میفرماید:ای دختر حبیب من، برگرد و نگاه کن کسی که در قلبش محبت تو یا محبت فردی از ذریهی تو وجود دارد، او را با خود وارد بهشت نما."
بنابراین برای دریافت فیض شفاعت باید در دنیا با انجام وظایف دینی و تکالیف شرعی و کمک به دوستان اهل بیت و ذریهی فاطمه زهرا (علیهاالسلام) زمینههای لازم را فراهم آورد.
پینوشتها:
1. شیعه در اسلام، ص 122.
2. مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 229.
3. مرآة العقول، ج 11، ص 396.
4. شرح چهل حدیث، ص 574.
5. ر.ک: همان، ص 573.
6. «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته نمایند، پس خداوند بدیهایشان را به نیکی تبدیل میکند؛ خداوند همواره آمرزنده و مهربان است»؛ فرقان (25): 70.
7. الامالی (طوسی)، ص 73.
8. شرح چهل حدیث، ص 576.
9. مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 230.
10. شرح چهل حدیث، ص 480.
11. ر.ک: همان.
12. علم الیقین، ج 3، ص 173-202.
13. ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 459-460.
14. مصنفات الشیخ المفید، ج 4، ص 74.
15. صحیفه سجادیه، دعای 42، ص 271.
16. الکافی، ج 3، ص 127، ح 2.
17. بحارالانوار، ج 6، ص 180-181، ح 8.
18. همان، ص 196، ح 49.
19. الدرالمنثور، ج 5، ص 332-333.
20. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 198-199.
21. الدرالمنثور، ج 5، ص 332-333؛ المیزان، ج 13، ص 227.
22. المیزان، ج 1، ص 176.
23. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 271.
24. المیزان، ج 1، ص 268.
25. همان، ص 159؛ ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 150.
26. نهجالبلاغه، حکمت 63.
27. شرح چهل حدیث، ص 150.
28. آداب الصلوة، ص 379-380.
29. المیزان، ج 1، ص 273-279.
30. انبیاء (21): 73.
31. المیزان، ج 14، ص 333.
32. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 374-375.
33. ر.ک: آداب الصلوة، ص 36؛ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 267-272؛ صحیفه امام، ج 16، ص 222-223.
34. ر.ک: تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 268.
35. صحیفه امام، ج 16، ص 222-223.
36. آداب الصلوة، ص 36.
37. هزار و یک نکته، ص 229.
38. آداب الصلوة، ص 223.
39. بحارالانوار، ج 8، ص 58، ح 76.
40. همان، ص 52، ح 59.
41. همان.
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.