دو سرباز
نويسنده:ساسان ناطق
تف به روت گروهبان. ببین منو به چه روزی انداختی. تف به روی سیاه سوختهات. تقصیر خود نفهمم است. خود الاغم. حالا اگر این نبود چی؟ لااقل یك ایستی، یك گلنگدن الكی چیزی.
ـ تا اومد تو دید ماشهرو میچكونین.
خاك بر سرت با اون آموزشت. كجای دنیا رسمه تا یكی رو دیدی سوراخ سوراخش كنی. دستم بهت برسه یك تیر هم میزنم به پای تو، یكی، دو ماهی بیفتی رو تخت بفهمی زیر این كرگدن چی میكشم. تو هم هی وول نخور میاندازمت اینجا ولت میكنم میرم از تنهایی دغ میكنی. اینقدم ماء ماء نكن مگه تو گاوی كه داری ماغ میكشی.
ـ عطشام ... عطشام.
عطشام دیگه كیه هی صداش میكنی. رفقات اینجا نیستن بیان كمك. میخوای بلند داد بزن كسی نیست. خداتو شكر كن نخورد جای دیگهات. تازه شانس آوردی با قنداق نزدم دك و پوزتو عوض كنم. یادم رفت.
گروهبان عبدی بفهمه صد تا بشین پاشو میده. تقصیر تو خیكی هم هست. آخه بشكه تو كه اسلحهات خالی بود چرا گرفتی طرف من. زود میگفتی تسلیم، قال قضیه رو میكندی میرفتیم پی كارمون. اون طوری الان كلی رفته بودیم. شایدم اصلاً رسیده بودیم. لابد گروهبان شمام گفته تا یكی رو دیدین زود دخلش رو دربیارین. كثافت. گفته گلولتونم تموم شد الكی اسلحه رو بگیرین طرفش؟! گروهبان عبدی در این مورد چیزی به ما نگفته. كور خوندی. فكر كردی منم آره دیگه، هیچی بارم نیست. قد و قوارمو نیگاه نكن صد تا مثل تو رو حریفم. اردبیل از هر كی بپرسی، سینه سبلان دهاتمونو با انگشت نشونت میدن. بچه كه بودم تنهایی همه گله رو میبردم صحرا. هیچم نمیترسیدم. نه از گرگا نه از آدمای «قره حسن». همشونو با فلاخن و چوبدستم میتاروندم. خب. خود قره حسن كه هیچ. لامصب زور خرسو داشت. قوچ بزرگه كدخدا را همچنین بالا سرش برد كه انگار .... انگار تو بخوای اسلحهتو بندازی رو كولت. ولی خودمونیم همه گروهبانا خنگنآ. دستت بیفته چی كارش میكنی؟ میگم تو لابد دستت سنگینه. یك مشت بزن تو چونهاش تا عمر داره یادش نره چی كشیدی. پات خیلی درد میكنه نه؟
ـ عطشام ....
باز كه گفتی. بیا پایین بابا نفسم گرفت. بشین. بذار تفنگا رو از رو شونت بردارم. آها. سبك شدم. خدا پدر مادرتو بیامرزه. دیگه داشتم میافتادم. راست حسینی چن كیلو هستی. فكر كنم هشتاد، هشتاد و پنجتایی باشی. پاتم دراز كن. خستگی مونو كه گرفتیم راه میافتیم. همین شیارو میگیریم میریم ببینیم چه بلایی سرمون میآد.
بذار زخمتو ببینم. نه خوبه. ولی رسیدیم باید چفیهام رو بشوری بدی به خودم. ببین به چه روزش انداختی. ببینم سیگار دست و بالت پیدا نمیشه؟ بذار جیباتو نیگا كنم. نترس بابا كاریت ندارم. سیگار. میخوام ببینم سیگار داری. شما چی میگین بهش؟ ال پابروس. بابا تو كه خیلی بدبختی. این؟ این چیه؟ عكس.
ـعطشام ... ماء..
عطشام نیست. عطشام مطشامو بچهها كشتن. فقط خودت موندی. این زنته نه؟
ـ عائلتی...
این پیرمرد و پیرزنم، پدر و مادرتن. بابای تو موهاش سفید شده.
قربونش برم. چرا داری این جوری نیگام میكنی. زن و ننه، بابای تورو كه ماچ نكردم. مگه ما قوم و خویشیم كه ماچشون كنم. اگه پشت سرتون حرم آقا نبود پارهش میكردم میزدم تو سرت. كاری نكن بلن شم گفته گروهبان عبدی رو بكنم. میدونی كه با قنداق بزنم جلو چشات دیگه هیچی ازت نمیمونه. میشی آش و لاش. یكبار با چوبدستم همچین زدم سر گاو كدخدا چندبار دور خودش چرخید. هی میپرید رو سر و كول گوساله ننه بلقیس. پیرزن فقط همون گوسالهرو داشت. اصلاً گاوای كدخدا مثل قاطرشون، خر بودن. تا ازشون چشم برمیداشتی یا میرفتن تو زمین قُرغ یا میافتادن به جون گوسالهها. منم با چوبدست اینقده میزدمشون ول كنن.
یك كم آب بخوره راه بیفتیم. باز جای شكرش باقیه، ابرا زیادن مگر نه كباب میشدیم. میبینی چطور مثل گله اسبا اینسو، آنسو میرن. اینقد عطشام، عطشام نكن. بیا تو هم بخور. من كه مثل خودت نیستم. تو بودی تا خود بغداد تشنهم میبردی. بسه، تموش كردی. این شكم تو كه با این قمقمهها پر نمیشه. هر وقت تشنته باید كم بخوری وگرنه دل درد میگیری. میفهمی؟ نمیفهمی كه. الدل درد، الدل درد.
بلن شو. بلن شو بریم. بذار دستاتم نیگا كنم. یكوقت باز نكنی. نه. سفته. با بند پوتین خودم میبستم پوتین پام لق میزد كله پا میشدیم. حواست باشه پوتین از پات دراومد صدام كن. پوتینهات نوه. هفت ماهه اینا پامه. رسیدیم با مال تو عوضش میكنم. میبرنت بیمارستان بهت یك جفت دمپایی میدن. اینا دیگه به دردت نمیخوره. تفنگامونو هم انداختم گردنت. بریم. چرا خودتو پرت میكنی. آروم نمیتونی. یا ... علی. ببین نزدیك بود بخوریم زمین. غنیمتی نبود تفنگ تورو میانداختیم اینجا. بارمون سبكتر میشد. برا تو كه فرقی نمیكنه. منم كه این زیر عرق میریزم. اونجارو میبینی. نه اون یكی. اون خاكریز بزرگه. رسیدیم اونجا باز یك نفس تازه میكنیم. فكر كنم دیگه داریم به بچهها میرسیم. اون روز كه با ماشین آوردنمون زیاد راهی نبود. اگر پات سالم بود تا حالا میرسیدیم. چشاتم خوب وا كن ببین كجا میریم. یكوقت دیدی رفتیم تو شكم مینها. ولی خیلی حوصله دارین. چطوری اون همه مین رو كاشته بودین. پدر بچهها دراومد. بچههای تخریب میگفتن شب تا صبح فقط یك معبرزده بودن. اونهمه زمین خدارو آش و لاش كردین. زمین كه جای كاشتن مین نیست. سر یك تیكه از این زمینا یدالله زد تو ده سر نصرت را شكست.
اگر این جنگ نبود الان داشتم رو زمین كار میكردم. شخم میزدم، بذر میانداختم، نوبت آبم میشد، درو میكردم. تو چی؟ حتماً یك كاری داشتی كه بكنی. بیكار كه نمیشه. قیافت نمیخوره كارهای، چیزی باشی. بهت میآد راننده باشی. راننده جاده. اون دستات جون میده برا گردوندن فرمون و دنده دادن. هیچ میدونی چه جوری لاستیك عوض میكنن؟ خب. زد فردا نه پس فردا این جنگ یكهو تموم شد، بالاخره باید كاری بكنی یا نه. وقتی برگشتی عراق حتماً میری به همه میگی ازم سواری گرفتی. مطمئنم سر یك هفته آبرو برام نمیذاری. میخوای بندازمت زمین، پوتینهاتم در بیارم؟.
اینقد تكون نخور میخوریم زمین. چیه؟! دیگه عطشام، مطشام نمیكنی. اگر قرار بود هر دفعه كه میگی عطشام، آبت بدم تا الان هم قمقمه منو خالی كرده بودی هم مال خودت رو. خدا كنه راهو درست برم. برسیم طرفای شما پوستمو میكنین. اگر مرتضی بود یك چوب میداد زیر بغلت میگفت راه برو. ولی خدا وكیلی خودت كه میبینی، كولت كردم، آبت هم میدم. یكوقت رفتیم طرف شما حتماً هوامو داری مگه نه؟.
خدایا كمك كن راهو درست برم. یك كاری كن آبروم نره. رفقای این مارو اینجوری ببینن آب میشم میرم زمین. به حق آقا غریب امام رضا. برسیم پیش بچههای خودمون نذر میكنم هر سال این موقع برم زیارت حضرت معصومه. ننم كه همش خانوم، خانوم میگه. یك ثوابی هم در حق اون پیرزن میشه. قول میدم بقیه راهو از تهران پیاده برم. به حق امام تشنه، حسین. به حق .... میگم نكنه تو هم تو دلت داری دعا میكنی. بلند بگو ببینم چی میگی مادر مرده. نكنه تو هم داری نذر و نیاز میكنی؟ خدایا رحم كن. خودت كه دیدی رفتن جلو حرم آقا عكسم انداختن. لابد نمازم میخونه. نكنه دعای این مرتیكه رو گوش كنی من یادت برم. ولی اینا كه آدم نیستن. اگه آدم بودن كه آقارو آواره كوه و بیابان نمیكردن. شهیدش كردن هیچ، آبش هم ندادند. قول میدم از تهران پیاده برم.
خدا بگم چی كارت كنه. بو گندت داره خفم میكنه. چند وقته تنتو به آب نزدی؟. گروهبان بود حالیت میكرد. یك اخلاق سگی داره این گروهبان. ندیدیش كه. مجبورت میكنه با آب سرد تنتو بشوری. صدای دندوناتو همه میشنون و بهت میخندن. الانم اینجور برسیم به من میخندن. تو كه نمیدونی. من اونا رو میشناسم. بذار بخندن. چی كار كنم. میذارم زمین عین گاو آبستن پهن میشی. اینطوری ممكنه جنگ تموم بشه و تا اون خاكریز هم نرسیم. خدا را چه دیدی، زبانم لال، چشمم كور، شاید یك روزی هم تو زدی پامو شل و چول كردی. اون وقت كولم میكنی و مثل قدیم، مدیما كه مردم رو شتر میرفتن كربلا، نجف، سامرا، منم سوار تو تا خود كربلا میرم. ولی جون من ته قنداقتو بیخیال شو. به حرف گروهبانا نمیشه اعتماد كرد. آدمو دو دستی میفرستن تو دهن شیر.
خدا نفلهات كنه چقدر سنگینی.
ـ عطشام...
زر بزنی میذارمت همینجا میرم. همه آبم خودم میخورم. حالا بچهها هیچی اونا رو یك جوری دست به سرشون میكنم ولی مرتضی؟ امان از دست مرتضی. برگرده اردبیل همه چیزو صاف میذاره كف دست ننهم. اخلاق ننهم هم دستمه میدونم چی میگه. میگه رفتی باهاشون بجنگی یا نوكریشون هم بكنی. خدا ذلیلشون كنه هم پولامونو بردن هم سواریشون دادی.
ـ ماء ... ماء...
آی كوفت. مگه الان ندادمت. تا برسیم اون خاكریز هیچی بهت نمیدم اینقدم بغل گوشم ماء ماء نكن قلقلكم میآد. بكش عقب سرتو با آب دهنت صورتمو خیس كردی.
ببینم بشكه مگه شما زوار و مهمون سرتون نمیشه؟ چرا پول ننه، بابامو چپو كردین. مگه اونا اونجا غریب نبودن. شایدم اصلاً كار تو باشه. مگه تو حیاط حرم آقا عكس نگرفتین؟ ننهم مشخصاتتو داده.
ـ گنده عین خیك پنیر. موهاش عین اون مرغ قرمزمون بود كه یكجا پر داشت یكجا نه. چشاشم مثل چشای گاوای كدخدا.
یك چیزی هم انداخته بودی رو شونههات. خب. تو نه. یكی از همشهریات اینكار رو كرده یا نه؟ بیچاره ننم همه مرغ و خروساشو فروخت برن كربلا. بابام میگفت یك گدای سمج دور و برمون میپلكید. كار خود ناكسشه. حقته همینجا بذارم زمین با سنگ و قنداق بزنم اون یكی پاتم چلاق كنم تا تو باشی دیگه جیب زوار آقارو خالی نكنی.
میدونی چی میخوام. دلم میخواست الان خونه بودم. هر وقت میرم خونه دوست دارم همش عسلی بخورم. تو اصلاً نیمرو عسلی خوردی؟ شمام همش كنسرو و كمپوت میخورین نه؟ اول میذاری روغن داغ بشه. خوب كه داغ شد... هی اونو دیدی. خرگوش بود. خیلی تیزن. دو تا تخممرغ میزنی تو تاوه. زردی شو قاطی نمیكنی. ببینم مرغای شما دو زرده هم میذارن. آبگوشتم دوست دارم. تو چی؟ دوست داری آبگوشت بخوری. بیای ده ما دو، سه روز یكبار میخوری. میفهمی چی میگم. آبگوشت. شاید اصلاً بیایی اونجا زن بگیری موندگار بشی. خب اولش سخته. نه تو زبان زنت رو میفهمی و نه او زبان تورو. میتونین مثل كر و لالها یا... یكجوری خودتون راهی پیدا كنین دیگه. خونهتم یك كاریش میكنیم. ما كه غیر اون بز چیزی نداریم. طویله رو میدیم میرین اون تو. هر چقدر بلند بخندین و كاسه بشقاب بشكنین طوری نیست. ننه و بابام دیگه گوشهاشون خیلی سنگین شده. دكترم بردمشون هیچ افاقه نكرد. خب چی میگی؟
دیگه رسیدیم. بیا پایین كه مُردم از خستگی. برای خودت راحت میشینی اون بالا هیچ فكر من بیچاره رو نمیكنی.
ـ ماء ... ماء..
بشین. نترس بهت میدم. بیا. كمكم بخور. یواش. ریختی رو لباسات. هوا داره تاریك میشه. باید زودتر راه بیفتیم. اون سنگر رو میبینی. قیافهاش داد میزنه مال تداركاته. بوی كنسرو رو از صد متری تشخیص میدم. قبلاً یه چند وقتی تو تداركات بودم. میبینی چه خاكریزایی زدن. دستشون درد نكنه. كار بچههای جهاده. خدا بگم چی كارت كنه. اگر اسلحهتو نمیگرفتی طرفم الان اون یك تیر كلی به دردمون میخورد. اونم شانسی مونده بود تو جان لوله. هوایی میزدیم یا مرتضی و بچههای ما میاومدن پیدامون میكردن یا بچههای شما. منم از دست تو خلاص میشدم.
گروهبان عبدی میگه: هر كی بتونه زودتر طرف مقابلشو بترسونه برندهاس.
تو از من میترسی؟ نگو نترسیدی. دیدم كه لب و چونهات میلرزید. حتماً گلوتم خشك شد و نتونستی آب دهنتو قورت بدی. فكر كردم وهم و خیال برم داشته. خیلیها تو تاریكی وهم برشون میداره. مرتضی اون اولاش هی بیخودی تیر در میكرد به جون منم قسم میخورد یك چیزی دیده. یكدفعه دیدم داری از پشت اون تانك سوختهها، رو نُك پا، یواش یواش میآی و اسلحهات هم گرفتی طرفم. منم ترسیدم. فقط یك لحظه. فكر كردم منو میكشی و دیگه ننه و بابام رو نمیبینم. ماشه رو كه چكوندم، ترسم ریخت. وقتی هم دیدم كسی پیات نیومد، خیالم راحت شد. حتماً قبلش با رفقات كه بودی هی قمپز در میكردی یك تنه هممون رو حریفی و حالا كه تنها شدی مثل سگ ازم میترسی. بزدلین دیگه. تا وقتی اسلحه دستتونه و فشنگ دارین، جر میدین و رجز میخونین. بدا به روزی كه گلولتون ته بكشه. یا یك تیر بخوره بغلتون. همه چیزو میاندازین و دِ برو كه رفتیم. گور پدر جیپ و تانك و اسلحه. هر چقدر سبك، زودتر خلاص. اون تانكها رو كه دیدی. بابا همون جا كه تیر زدم به پات. باهات شرط میبندم یارو از ترس ولش كرده و زده به چاك. مرتضی میگه كافیه، دو، سه تاشون كه جلوان بزنی. بقیه میذارن در میرن. ولی بعضیاتون خود شمرن. یكی بود كه خودش رو جا زده بود بین بچهها. قلمچماق بود. فكر میكردیم مال طرفای لرستانه. یك هیكلی داشت. لام تا كام هیچی نگفت. با كله هم رفت تو شكم مرتضی.
حیف كه اون جیپ روشن نشد. زودتر میرسیدیم. تو كه رانندگی بلدی؟ بلد نیستی؟.
تف به روت گروهبان. تف به روت. هر چی میكشم از دست توست. خاك بر سر نفهم بیشعورم. باید بزنم تو سر خودم. گیرم گروهبان گفت. خودم چی. توی این كله به این بزرگی یك جو هم عقل نیست. الحق كه مغز قاطر كدخدا تو كَلَمه. زدی، پاش هم میایستی. تو بودی چی كار میكردی. چرا اینجوری نیگام میكنی. یك چیزی بگو.
ـ عطشام...
ولی جون من یادت نره اون گروهبان بیپدرتون روی دیدی یك مشت بخوابون تو پوزهاش. خون دماغ و دهنشو قاطی كن. میبینی ترو خدا ما را به چه روزی انداختن. گروهبان گفت وصیت كه نوشتیم آدرس خونههامون رو هم بنویسیم؛ اگر مردیم اون دوتا پیرهن و یك جفت جوراب را ببرن بدن خونمون. نوشتم حالم خوبه. داریم میریم خط. شما چی؟ داشتین میاومدین با ما بجنگین، چی كار كردین. وصیت نوشتین یا قبلش یك چیزی كوفت كردین.
تو میتونی بخونی؟ آواز. بلدی آواز بخونی. دیدم كه یكی از سربازاتون میخوند. تو تلویزیون دیدم. خوب میخوند ولی به پای عاشیق العسگر ما نمیرسه.
ـ عسگر... انا عسگر... انت..
آره عسگر. صداش حرف نداره. انگاری تو هم میشناسی. خیلی معروفه. همش تو عروسیه. شما تو دهاتتون عاشیق دارین؟ همه جمع میشدن تو میدون و زنام میرفتن رو پشت بوم. بخون دیگه. فقط یك دهن. مرتضی نذاشت نیگا كنم. اومد تلویزیون رو خاموش كرد. ولی اون سربازتون خوب میخوند.
پاشو. دیگه پاشو كه زیادی حرف زدیم، دیر شد. خودتو ننداز. آها. آروم بشین. چیزی كه جا نذاشتیم. بریم. خدایش خیلی شانش آوردم تیرات ته كشیده بو و گرنه تو لاكردار الانه كشته بودیم. شما كه مثل ما نیستین. حتماً ده، بیست تا میزدی. یك لگد هم میزدی پهلوم. آخر سر هم تف میكردی روم. مگه پسر عموی مرتضی را نزدین. یك خشاب خالی كردین تو شكمش. اونم جلو چشامون. هیچ كاریام نتونستیم بكنیم. چی كار میتونستیم بكنیم. جیكمان هم در نیومد. با چی میزدیمتون. با قنداق اسلحه یا سنگ؟ ننه بلقیس غیر اون گوساله همین یك پسرو داشت كه اونم زدین كشتینش. شما كه كشته بودینش چرا تیر خلاص زدین. همه اینا یكطرف، كار اون سربازی كه ساعتشو باز كرد یكطرف.
بگیر اونور دهنتو. گفتم بگیر اونور بو میده. ببینم تو كه از اون چیزا نمیخوری. از همونا كه مرتضی میگه زهرماری. اگر خورده باشی خدا به دادت برسه. برسیم مرتضی میخوابونه شلاق كشت میكنه. هشتاد، نه، هفتاد، نمیدونم شایدم صد تا.
ـ مرافقُ... مرافقُ...
كی گفته ما رفقیم. حالا كه ترسیدی میخوای رفیقبازی در بیاری. باید بیفتی دست و پای مرتضی كه اونم فكر نكنم ندید بگیره. چون پات زخمه فوقش پنجاه تا بهت میزنه.
اگر یكوقت زد و این جنگ تموم شد، اونوقت شما هی دراز، دراز بیاین جلومون گرد و خاك كنین و مام هیچی نگیم؟ بالا غیرتن خودتون بودین چی كار میكردین؟ حالا من هیچی. زدین پسر عموی مرتضی رو لت و پار كردین. میذاره راحت بیاین، برین؟
ـ مرافقُ.... مرافقُ..
حرفش هم نزن. اگه رفیقیم چرا پول ننه و بابامو كش رفتین؟ پس دیگه هیچی نگو.
از بس كولت كردم همه پشتم داره عرقسوز میشه. ببینم تو چی كار میكنی. چرا پشتم داره خیس میشه؟ نكنه ... نكنه داری.... كثافت. الاغ. مگه تو زبون نداری. درد داره نه. بایدم بندازمت. مگه تو آدم نیستی.
ـ رجلی.... رجلی..
ببر صداتو. نمیتونستی بگی دستشویی داری. آدم نیستی كه. پیف پیف. ببین چه بویی میده. بیپدر. سگای ده ما میخوان بشاشن میرن میایستن بیخ دیوار، پاشونو بلن میكنن نپاشه رو تنشون. تو عین الاغ، ایستاده، اونم پشت من. در آر اون فرنجتو. بذار دستاتو باز كنم.
ـ رجلی....
آه و ناله نكن. در آر. بیا، فرنج منو بپوش تا بوش خفت كنه. بپوش. چی كار كنم، شاش خودته. میخواستی بگی. گشاده ولی از هیچی بهتره. كجا؟ صبر كن. بذار دستاتو ببندم. خب. حالا بیا.
میگم تو فكر میكنی داریم درست میریم. نكنه سر از یك جای دیگه در بیاریم هم ترو بكشن هم منو. حتماً از خداته اشتباهی برم. كور خوندی.
خدایا یك كاری كن همین سمتی درسته باشه. گیر اونا بیفتم تو تلویزیونشون، نشونم میدن همه بچهها بهم میخندن. ولی نمیتونم سركوفت گروهبان عبدی رو تحمل كنم. میدونم میگه:
ـ خاك بر سرت. بعد اینهمه مدت، هنوز نفهمیدی كدوم ور شماله، كدوم ور جنوب.
لابد الان تو دلش میگه: هی نفله باید بری طرف پاره آجر.
اونقد بهمون عقبگرد داد فهمیدیم باید از چپ بگردیم نه از راست. تقصیر مرتضی هم بود. اگر بهم میگفت سرمون نمیخورد به هم. نفله خودتی كه منو تو همچین هچلی انداختی. برسم میدونم چی كارت كنم. سرتو بكش كنار. چی كار میكنی. گفتم سرتو بكش كنار. تو تا حالا چند نفر از ماها رو كشتی؟ من؟ راستش فكر میكنم یك چیزی حدود سی، سی و چهار تا. فقط یكبار كلیتون رو فرستادم به درك. كثافتا. فكر میكنین شب میتونین تو پاس من بیاین سروقتمون و نفهمم. لااقل من كه بچه دهاتم رو نباید ندید میگرفتین. وقتی دیدم پسر ننه بلقیس رو اونجوری آبكشش كردین، دیگه بهتون رحم نمیكنم. ولی هر قدر میخوام مثل شما آش و لاشتون كنم، نمیشه. نمیدونم چرا. فقط از یكجایی میزنم كه زود تموم كنین. تو زبل هم كه خیلی شانس آوردی. حتمی مادرت سر نماز بوده. چه میدونم. حكمت خداست دیگه.
نگفتم سرتو بكش كنار. هی. با توام. مارو باش كه داریم با كی حرف میزنیم. خُرخر هم میكنه. صبر كن ببینم. یك صدایی اومد. گوش میكنی؟ تو كه خوابی. اگر تاریك نبود میدیدم كیان و كجان. نكنه یكوقت ببندنمون به رگبار. اگر نمیشاشیدی به فرنجم منو میشناختن. میترسم با فرنج تو...گوش كن. اون جلو انگار یك چیزایی داره تكون میخوره. اوناهاش اون جلو. میبینی؟ بریم جلوتر. گوش كن انگار عربی صحبت میكنن. میشنوی. شایدم... تف به روت گروهبان. تف... قول میدم از تهران پیاده برم. قول میدم.
منبع: سوره مهر
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
ـ تا اومد تو دید ماشهرو میچكونین.
خاك بر سرت با اون آموزشت. كجای دنیا رسمه تا یكی رو دیدی سوراخ سوراخش كنی. دستم بهت برسه یك تیر هم میزنم به پای تو، یكی، دو ماهی بیفتی رو تخت بفهمی زیر این كرگدن چی میكشم. تو هم هی وول نخور میاندازمت اینجا ولت میكنم میرم از تنهایی دغ میكنی. اینقدم ماء ماء نكن مگه تو گاوی كه داری ماغ میكشی.
ـ عطشام ... عطشام.
عطشام دیگه كیه هی صداش میكنی. رفقات اینجا نیستن بیان كمك. میخوای بلند داد بزن كسی نیست. خداتو شكر كن نخورد جای دیگهات. تازه شانس آوردی با قنداق نزدم دك و پوزتو عوض كنم. یادم رفت.
گروهبان عبدی بفهمه صد تا بشین پاشو میده. تقصیر تو خیكی هم هست. آخه بشكه تو كه اسلحهات خالی بود چرا گرفتی طرف من. زود میگفتی تسلیم، قال قضیه رو میكندی میرفتیم پی كارمون. اون طوری الان كلی رفته بودیم. شایدم اصلاً رسیده بودیم. لابد گروهبان شمام گفته تا یكی رو دیدین زود دخلش رو دربیارین. كثافت. گفته گلولتونم تموم شد الكی اسلحه رو بگیرین طرفش؟! گروهبان عبدی در این مورد چیزی به ما نگفته. كور خوندی. فكر كردی منم آره دیگه، هیچی بارم نیست. قد و قوارمو نیگاه نكن صد تا مثل تو رو حریفم. اردبیل از هر كی بپرسی، سینه سبلان دهاتمونو با انگشت نشونت میدن. بچه كه بودم تنهایی همه گله رو میبردم صحرا. هیچم نمیترسیدم. نه از گرگا نه از آدمای «قره حسن». همشونو با فلاخن و چوبدستم میتاروندم. خب. خود قره حسن كه هیچ. لامصب زور خرسو داشت. قوچ بزرگه كدخدا را همچنین بالا سرش برد كه انگار .... انگار تو بخوای اسلحهتو بندازی رو كولت. ولی خودمونیم همه گروهبانا خنگنآ. دستت بیفته چی كارش میكنی؟ میگم تو لابد دستت سنگینه. یك مشت بزن تو چونهاش تا عمر داره یادش نره چی كشیدی. پات خیلی درد میكنه نه؟
ـ عطشام ....
باز كه گفتی. بیا پایین بابا نفسم گرفت. بشین. بذار تفنگا رو از رو شونت بردارم. آها. سبك شدم. خدا پدر مادرتو بیامرزه. دیگه داشتم میافتادم. راست حسینی چن كیلو هستی. فكر كنم هشتاد، هشتاد و پنجتایی باشی. پاتم دراز كن. خستگی مونو كه گرفتیم راه میافتیم. همین شیارو میگیریم میریم ببینیم چه بلایی سرمون میآد.
بذار زخمتو ببینم. نه خوبه. ولی رسیدیم باید چفیهام رو بشوری بدی به خودم. ببین به چه روزش انداختی. ببینم سیگار دست و بالت پیدا نمیشه؟ بذار جیباتو نیگا كنم. نترس بابا كاریت ندارم. سیگار. میخوام ببینم سیگار داری. شما چی میگین بهش؟ ال پابروس. بابا تو كه خیلی بدبختی. این؟ این چیه؟ عكس.
ـعطشام ... ماء..
عطشام نیست. عطشام مطشامو بچهها كشتن. فقط خودت موندی. این زنته نه؟
ـ عائلتی...
این پیرمرد و پیرزنم، پدر و مادرتن. بابای تو موهاش سفید شده.
قربونش برم. چرا داری این جوری نیگام میكنی. زن و ننه، بابای تورو كه ماچ نكردم. مگه ما قوم و خویشیم كه ماچشون كنم. اگه پشت سرتون حرم آقا نبود پارهش میكردم میزدم تو سرت. كاری نكن بلن شم گفته گروهبان عبدی رو بكنم. میدونی كه با قنداق بزنم جلو چشات دیگه هیچی ازت نمیمونه. میشی آش و لاش. یكبار با چوبدستم همچین زدم سر گاو كدخدا چندبار دور خودش چرخید. هی میپرید رو سر و كول گوساله ننه بلقیس. پیرزن فقط همون گوسالهرو داشت. اصلاً گاوای كدخدا مثل قاطرشون، خر بودن. تا ازشون چشم برمیداشتی یا میرفتن تو زمین قُرغ یا میافتادن به جون گوسالهها. منم با چوبدست اینقده میزدمشون ول كنن.
یك كم آب بخوره راه بیفتیم. باز جای شكرش باقیه، ابرا زیادن مگر نه كباب میشدیم. میبینی چطور مثل گله اسبا اینسو، آنسو میرن. اینقد عطشام، عطشام نكن. بیا تو هم بخور. من كه مثل خودت نیستم. تو بودی تا خود بغداد تشنهم میبردی. بسه، تموش كردی. این شكم تو كه با این قمقمهها پر نمیشه. هر وقت تشنته باید كم بخوری وگرنه دل درد میگیری. میفهمی؟ نمیفهمی كه. الدل درد، الدل درد.
بلن شو. بلن شو بریم. بذار دستاتم نیگا كنم. یكوقت باز نكنی. نه. سفته. با بند پوتین خودم میبستم پوتین پام لق میزد كله پا میشدیم. حواست باشه پوتین از پات دراومد صدام كن. پوتینهات نوه. هفت ماهه اینا پامه. رسیدیم با مال تو عوضش میكنم. میبرنت بیمارستان بهت یك جفت دمپایی میدن. اینا دیگه به دردت نمیخوره. تفنگامونو هم انداختم گردنت. بریم. چرا خودتو پرت میكنی. آروم نمیتونی. یا ... علی. ببین نزدیك بود بخوریم زمین. غنیمتی نبود تفنگ تورو میانداختیم اینجا. بارمون سبكتر میشد. برا تو كه فرقی نمیكنه. منم كه این زیر عرق میریزم. اونجارو میبینی. نه اون یكی. اون خاكریز بزرگه. رسیدیم اونجا باز یك نفس تازه میكنیم. فكر كنم دیگه داریم به بچهها میرسیم. اون روز كه با ماشین آوردنمون زیاد راهی نبود. اگر پات سالم بود تا حالا میرسیدیم. چشاتم خوب وا كن ببین كجا میریم. یكوقت دیدی رفتیم تو شكم مینها. ولی خیلی حوصله دارین. چطوری اون همه مین رو كاشته بودین. پدر بچهها دراومد. بچههای تخریب میگفتن شب تا صبح فقط یك معبرزده بودن. اونهمه زمین خدارو آش و لاش كردین. زمین كه جای كاشتن مین نیست. سر یك تیكه از این زمینا یدالله زد تو ده سر نصرت را شكست.
اگر این جنگ نبود الان داشتم رو زمین كار میكردم. شخم میزدم، بذر میانداختم، نوبت آبم میشد، درو میكردم. تو چی؟ حتماً یك كاری داشتی كه بكنی. بیكار كه نمیشه. قیافت نمیخوره كارهای، چیزی باشی. بهت میآد راننده باشی. راننده جاده. اون دستات جون میده برا گردوندن فرمون و دنده دادن. هیچ میدونی چه جوری لاستیك عوض میكنن؟ خب. زد فردا نه پس فردا این جنگ یكهو تموم شد، بالاخره باید كاری بكنی یا نه. وقتی برگشتی عراق حتماً میری به همه میگی ازم سواری گرفتی. مطمئنم سر یك هفته آبرو برام نمیذاری. میخوای بندازمت زمین، پوتینهاتم در بیارم؟.
اینقد تكون نخور میخوریم زمین. چیه؟! دیگه عطشام، مطشام نمیكنی. اگر قرار بود هر دفعه كه میگی عطشام، آبت بدم تا الان هم قمقمه منو خالی كرده بودی هم مال خودت رو. خدا كنه راهو درست برم. برسیم طرفای شما پوستمو میكنین. اگر مرتضی بود یك چوب میداد زیر بغلت میگفت راه برو. ولی خدا وكیلی خودت كه میبینی، كولت كردم، آبت هم میدم. یكوقت رفتیم طرف شما حتماً هوامو داری مگه نه؟.
خدایا كمك كن راهو درست برم. یك كاری كن آبروم نره. رفقای این مارو اینجوری ببینن آب میشم میرم زمین. به حق آقا غریب امام رضا. برسیم پیش بچههای خودمون نذر میكنم هر سال این موقع برم زیارت حضرت معصومه. ننم كه همش خانوم، خانوم میگه. یك ثوابی هم در حق اون پیرزن میشه. قول میدم بقیه راهو از تهران پیاده برم. به حق امام تشنه، حسین. به حق .... میگم نكنه تو هم تو دلت داری دعا میكنی. بلند بگو ببینم چی میگی مادر مرده. نكنه تو هم داری نذر و نیاز میكنی؟ خدایا رحم كن. خودت كه دیدی رفتن جلو حرم آقا عكسم انداختن. لابد نمازم میخونه. نكنه دعای این مرتیكه رو گوش كنی من یادت برم. ولی اینا كه آدم نیستن. اگه آدم بودن كه آقارو آواره كوه و بیابان نمیكردن. شهیدش كردن هیچ، آبش هم ندادند. قول میدم از تهران پیاده برم.
خدا بگم چی كارت كنه. بو گندت داره خفم میكنه. چند وقته تنتو به آب نزدی؟. گروهبان بود حالیت میكرد. یك اخلاق سگی داره این گروهبان. ندیدیش كه. مجبورت میكنه با آب سرد تنتو بشوری. صدای دندوناتو همه میشنون و بهت میخندن. الانم اینجور برسیم به من میخندن. تو كه نمیدونی. من اونا رو میشناسم. بذار بخندن. چی كار كنم. میذارم زمین عین گاو آبستن پهن میشی. اینطوری ممكنه جنگ تموم بشه و تا اون خاكریز هم نرسیم. خدا را چه دیدی، زبانم لال، چشمم كور، شاید یك روزی هم تو زدی پامو شل و چول كردی. اون وقت كولم میكنی و مثل قدیم، مدیما كه مردم رو شتر میرفتن كربلا، نجف، سامرا، منم سوار تو تا خود كربلا میرم. ولی جون من ته قنداقتو بیخیال شو. به حرف گروهبانا نمیشه اعتماد كرد. آدمو دو دستی میفرستن تو دهن شیر.
خدا نفلهات كنه چقدر سنگینی.
ـ عطشام...
زر بزنی میذارمت همینجا میرم. همه آبم خودم میخورم. حالا بچهها هیچی اونا رو یك جوری دست به سرشون میكنم ولی مرتضی؟ امان از دست مرتضی. برگرده اردبیل همه چیزو صاف میذاره كف دست ننهم. اخلاق ننهم هم دستمه میدونم چی میگه. میگه رفتی باهاشون بجنگی یا نوكریشون هم بكنی. خدا ذلیلشون كنه هم پولامونو بردن هم سواریشون دادی.
ـ ماء ... ماء...
آی كوفت. مگه الان ندادمت. تا برسیم اون خاكریز هیچی بهت نمیدم اینقدم بغل گوشم ماء ماء نكن قلقلكم میآد. بكش عقب سرتو با آب دهنت صورتمو خیس كردی.
ببینم بشكه مگه شما زوار و مهمون سرتون نمیشه؟ چرا پول ننه، بابامو چپو كردین. مگه اونا اونجا غریب نبودن. شایدم اصلاً كار تو باشه. مگه تو حیاط حرم آقا عكس نگرفتین؟ ننهم مشخصاتتو داده.
ـ گنده عین خیك پنیر. موهاش عین اون مرغ قرمزمون بود كه یكجا پر داشت یكجا نه. چشاشم مثل چشای گاوای كدخدا.
یك چیزی هم انداخته بودی رو شونههات. خب. تو نه. یكی از همشهریات اینكار رو كرده یا نه؟ بیچاره ننم همه مرغ و خروساشو فروخت برن كربلا. بابام میگفت یك گدای سمج دور و برمون میپلكید. كار خود ناكسشه. حقته همینجا بذارم زمین با سنگ و قنداق بزنم اون یكی پاتم چلاق كنم تا تو باشی دیگه جیب زوار آقارو خالی نكنی.
میدونی چی میخوام. دلم میخواست الان خونه بودم. هر وقت میرم خونه دوست دارم همش عسلی بخورم. تو اصلاً نیمرو عسلی خوردی؟ شمام همش كنسرو و كمپوت میخورین نه؟ اول میذاری روغن داغ بشه. خوب كه داغ شد... هی اونو دیدی. خرگوش بود. خیلی تیزن. دو تا تخممرغ میزنی تو تاوه. زردی شو قاطی نمیكنی. ببینم مرغای شما دو زرده هم میذارن. آبگوشتم دوست دارم. تو چی؟ دوست داری آبگوشت بخوری. بیای ده ما دو، سه روز یكبار میخوری. میفهمی چی میگم. آبگوشت. شاید اصلاً بیایی اونجا زن بگیری موندگار بشی. خب اولش سخته. نه تو زبان زنت رو میفهمی و نه او زبان تورو. میتونین مثل كر و لالها یا... یكجوری خودتون راهی پیدا كنین دیگه. خونهتم یك كاریش میكنیم. ما كه غیر اون بز چیزی نداریم. طویله رو میدیم میرین اون تو. هر چقدر بلند بخندین و كاسه بشقاب بشكنین طوری نیست. ننه و بابام دیگه گوشهاشون خیلی سنگین شده. دكترم بردمشون هیچ افاقه نكرد. خب چی میگی؟
دیگه رسیدیم. بیا پایین كه مُردم از خستگی. برای خودت راحت میشینی اون بالا هیچ فكر من بیچاره رو نمیكنی.
ـ ماء ... ماء..
بشین. نترس بهت میدم. بیا. كمكم بخور. یواش. ریختی رو لباسات. هوا داره تاریك میشه. باید زودتر راه بیفتیم. اون سنگر رو میبینی. قیافهاش داد میزنه مال تداركاته. بوی كنسرو رو از صد متری تشخیص میدم. قبلاً یه چند وقتی تو تداركات بودم. میبینی چه خاكریزایی زدن. دستشون درد نكنه. كار بچههای جهاده. خدا بگم چی كارت كنه. اگر اسلحهتو نمیگرفتی طرفم الان اون یك تیر كلی به دردمون میخورد. اونم شانسی مونده بود تو جان لوله. هوایی میزدیم یا مرتضی و بچههای ما میاومدن پیدامون میكردن یا بچههای شما. منم از دست تو خلاص میشدم.
گروهبان عبدی میگه: هر كی بتونه زودتر طرف مقابلشو بترسونه برندهاس.
تو از من میترسی؟ نگو نترسیدی. دیدم كه لب و چونهات میلرزید. حتماً گلوتم خشك شد و نتونستی آب دهنتو قورت بدی. فكر كردم وهم و خیال برم داشته. خیلیها تو تاریكی وهم برشون میداره. مرتضی اون اولاش هی بیخودی تیر در میكرد به جون منم قسم میخورد یك چیزی دیده. یكدفعه دیدم داری از پشت اون تانك سوختهها، رو نُك پا، یواش یواش میآی و اسلحهات هم گرفتی طرفم. منم ترسیدم. فقط یك لحظه. فكر كردم منو میكشی و دیگه ننه و بابام رو نمیبینم. ماشه رو كه چكوندم، ترسم ریخت. وقتی هم دیدم كسی پیات نیومد، خیالم راحت شد. حتماً قبلش با رفقات كه بودی هی قمپز در میكردی یك تنه هممون رو حریفی و حالا كه تنها شدی مثل سگ ازم میترسی. بزدلین دیگه. تا وقتی اسلحه دستتونه و فشنگ دارین، جر میدین و رجز میخونین. بدا به روزی كه گلولتون ته بكشه. یا یك تیر بخوره بغلتون. همه چیزو میاندازین و دِ برو كه رفتیم. گور پدر جیپ و تانك و اسلحه. هر چقدر سبك، زودتر خلاص. اون تانكها رو كه دیدی. بابا همون جا كه تیر زدم به پات. باهات شرط میبندم یارو از ترس ولش كرده و زده به چاك. مرتضی میگه كافیه، دو، سه تاشون كه جلوان بزنی. بقیه میذارن در میرن. ولی بعضیاتون خود شمرن. یكی بود كه خودش رو جا زده بود بین بچهها. قلمچماق بود. فكر میكردیم مال طرفای لرستانه. یك هیكلی داشت. لام تا كام هیچی نگفت. با كله هم رفت تو شكم مرتضی.
حیف كه اون جیپ روشن نشد. زودتر میرسیدیم. تو كه رانندگی بلدی؟ بلد نیستی؟.
تف به روت گروهبان. تف به روت. هر چی میكشم از دست توست. خاك بر سر نفهم بیشعورم. باید بزنم تو سر خودم. گیرم گروهبان گفت. خودم چی. توی این كله به این بزرگی یك جو هم عقل نیست. الحق كه مغز قاطر كدخدا تو كَلَمه. زدی، پاش هم میایستی. تو بودی چی كار میكردی. چرا اینجوری نیگام میكنی. یك چیزی بگو.
ـ عطشام...
ولی جون من یادت نره اون گروهبان بیپدرتون روی دیدی یك مشت بخوابون تو پوزهاش. خون دماغ و دهنشو قاطی كن. میبینی ترو خدا ما را به چه روزی انداختن. گروهبان گفت وصیت كه نوشتیم آدرس خونههامون رو هم بنویسیم؛ اگر مردیم اون دوتا پیرهن و یك جفت جوراب را ببرن بدن خونمون. نوشتم حالم خوبه. داریم میریم خط. شما چی؟ داشتین میاومدین با ما بجنگین، چی كار كردین. وصیت نوشتین یا قبلش یك چیزی كوفت كردین.
تو میتونی بخونی؟ آواز. بلدی آواز بخونی. دیدم كه یكی از سربازاتون میخوند. تو تلویزیون دیدم. خوب میخوند ولی به پای عاشیق العسگر ما نمیرسه.
ـ عسگر... انا عسگر... انت..
آره عسگر. صداش حرف نداره. انگاری تو هم میشناسی. خیلی معروفه. همش تو عروسیه. شما تو دهاتتون عاشیق دارین؟ همه جمع میشدن تو میدون و زنام میرفتن رو پشت بوم. بخون دیگه. فقط یك دهن. مرتضی نذاشت نیگا كنم. اومد تلویزیون رو خاموش كرد. ولی اون سربازتون خوب میخوند.
پاشو. دیگه پاشو كه زیادی حرف زدیم، دیر شد. خودتو ننداز. آها. آروم بشین. چیزی كه جا نذاشتیم. بریم. خدایش خیلی شانش آوردم تیرات ته كشیده بو و گرنه تو لاكردار الانه كشته بودیم. شما كه مثل ما نیستین. حتماً ده، بیست تا میزدی. یك لگد هم میزدی پهلوم. آخر سر هم تف میكردی روم. مگه پسر عموی مرتضی را نزدین. یك خشاب خالی كردین تو شكمش. اونم جلو چشامون. هیچ كاریام نتونستیم بكنیم. چی كار میتونستیم بكنیم. جیكمان هم در نیومد. با چی میزدیمتون. با قنداق اسلحه یا سنگ؟ ننه بلقیس غیر اون گوساله همین یك پسرو داشت كه اونم زدین كشتینش. شما كه كشته بودینش چرا تیر خلاص زدین. همه اینا یكطرف، كار اون سربازی كه ساعتشو باز كرد یكطرف.
بگیر اونور دهنتو. گفتم بگیر اونور بو میده. ببینم تو كه از اون چیزا نمیخوری. از همونا كه مرتضی میگه زهرماری. اگر خورده باشی خدا به دادت برسه. برسیم مرتضی میخوابونه شلاق كشت میكنه. هشتاد، نه، هفتاد، نمیدونم شایدم صد تا.
ـ مرافقُ... مرافقُ...
كی گفته ما رفقیم. حالا كه ترسیدی میخوای رفیقبازی در بیاری. باید بیفتی دست و پای مرتضی كه اونم فكر نكنم ندید بگیره. چون پات زخمه فوقش پنجاه تا بهت میزنه.
اگر یكوقت زد و این جنگ تموم شد، اونوقت شما هی دراز، دراز بیاین جلومون گرد و خاك كنین و مام هیچی نگیم؟ بالا غیرتن خودتون بودین چی كار میكردین؟ حالا من هیچی. زدین پسر عموی مرتضی رو لت و پار كردین. میذاره راحت بیاین، برین؟
ـ مرافقُ.... مرافقُ..
حرفش هم نزن. اگه رفیقیم چرا پول ننه و بابامو كش رفتین؟ پس دیگه هیچی نگو.
از بس كولت كردم همه پشتم داره عرقسوز میشه. ببینم تو چی كار میكنی. چرا پشتم داره خیس میشه؟ نكنه ... نكنه داری.... كثافت. الاغ. مگه تو زبون نداری. درد داره نه. بایدم بندازمت. مگه تو آدم نیستی.
ـ رجلی.... رجلی..
ببر صداتو. نمیتونستی بگی دستشویی داری. آدم نیستی كه. پیف پیف. ببین چه بویی میده. بیپدر. سگای ده ما میخوان بشاشن میرن میایستن بیخ دیوار، پاشونو بلن میكنن نپاشه رو تنشون. تو عین الاغ، ایستاده، اونم پشت من. در آر اون فرنجتو. بذار دستاتو باز كنم.
ـ رجلی....
آه و ناله نكن. در آر. بیا، فرنج منو بپوش تا بوش خفت كنه. بپوش. چی كار كنم، شاش خودته. میخواستی بگی. گشاده ولی از هیچی بهتره. كجا؟ صبر كن. بذار دستاتو ببندم. خب. حالا بیا.
میگم تو فكر میكنی داریم درست میریم. نكنه سر از یك جای دیگه در بیاریم هم ترو بكشن هم منو. حتماً از خداته اشتباهی برم. كور خوندی.
خدایا یك كاری كن همین سمتی درسته باشه. گیر اونا بیفتم تو تلویزیونشون، نشونم میدن همه بچهها بهم میخندن. ولی نمیتونم سركوفت گروهبان عبدی رو تحمل كنم. میدونم میگه:
ـ خاك بر سرت. بعد اینهمه مدت، هنوز نفهمیدی كدوم ور شماله، كدوم ور جنوب.
لابد الان تو دلش میگه: هی نفله باید بری طرف پاره آجر.
اونقد بهمون عقبگرد داد فهمیدیم باید از چپ بگردیم نه از راست. تقصیر مرتضی هم بود. اگر بهم میگفت سرمون نمیخورد به هم. نفله خودتی كه منو تو همچین هچلی انداختی. برسم میدونم چی كارت كنم. سرتو بكش كنار. چی كار میكنی. گفتم سرتو بكش كنار. تو تا حالا چند نفر از ماها رو كشتی؟ من؟ راستش فكر میكنم یك چیزی حدود سی، سی و چهار تا. فقط یكبار كلیتون رو فرستادم به درك. كثافتا. فكر میكنین شب میتونین تو پاس من بیاین سروقتمون و نفهمم. لااقل من كه بچه دهاتم رو نباید ندید میگرفتین. وقتی دیدم پسر ننه بلقیس رو اونجوری آبكشش كردین، دیگه بهتون رحم نمیكنم. ولی هر قدر میخوام مثل شما آش و لاشتون كنم، نمیشه. نمیدونم چرا. فقط از یكجایی میزنم كه زود تموم كنین. تو زبل هم كه خیلی شانس آوردی. حتمی مادرت سر نماز بوده. چه میدونم. حكمت خداست دیگه.
نگفتم سرتو بكش كنار. هی. با توام. مارو باش كه داریم با كی حرف میزنیم. خُرخر هم میكنه. صبر كن ببینم. یك صدایی اومد. گوش میكنی؟ تو كه خوابی. اگر تاریك نبود میدیدم كیان و كجان. نكنه یكوقت ببندنمون به رگبار. اگر نمیشاشیدی به فرنجم منو میشناختن. میترسم با فرنج تو...گوش كن. اون جلو انگار یك چیزایی داره تكون میخوره. اوناهاش اون جلو. میبینی؟ بریم جلوتر. گوش كن انگار عربی صحبت میكنن. میشنوی. شایدم... تف به روت گروهبان. تف... قول میدم از تهران پیاده برم. قول میدم.
منبع: سوره مهر
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله