پاداش يک خيانت

يکي از رخدادهاي منفي سالهاي پاياني حکومت قاجار، امضاي پيمان 1919 ميان وثوق الدوله، رئيس الوزراي وقت، با سرپرسي کاکس، وزير مختار انگليس در تهران، بود. اين پيمان که به موجب آن بايد امور مالي و نظامي ايران زير نظر مستشاران انگليسي اداره مي شد، در شرايطي به امضا رسيد که يک ماه قبل از آن انگليسيها تلاش دولت وثوق الدوله براي اعزام هيئتي به کنفرانس ورساي را عقيم گذاردند تا اين هيئت پس از شش ماه سرگرداني در پاريس، دست خالي به تهران
شنبه، 9 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پاداش يک خيانت
پاداش يک خيانت
پاداش يک خيانت

نويسنده: احمد ساجدي

اشاره

يکي از رخدادهاي منفي سالهاي پاياني حکومت قاجار، امضاي پيمان 1919 ميان وثوق الدوله، رئيس الوزراي وقت، با سرپرسي کاکس، وزير مختار انگليس در تهران، بود. اين پيمان که به موجب آن بايد امور مالي و نظامي ايران زير نظر مستشاران انگليسي اداره مي شد، در شرايطي به امضا رسيد که يک ماه قبل از آن انگليسيها تلاش دولت وثوق الدوله براي اعزام هيئتي به کنفرانس ورساي را عقيم گذاردند تا اين هيئت پس از شش ماه سرگرداني در پاريس، دست خالي به تهران بازگردد. به همين دليل انعقاد قرارداد 1919 صرف نظر از ماهيت غيرعادلانه اش از نظر موقعيت زماني نيز توهين به افکار عمومي جامعه ايران محسوب مي شد. اين مقاله گزارشي است از تلاش ناموفق هيئت ايراني براي شرکت در کنفرانس صلح ورساي، نقش انگليسيها در خنثي کردن اين تلاش و سپس تن دادن وثوق الدوله به امضاي قرارداد تحت الحمايگي با انگليسيها.
در فاصله تابستان و پاييز 1297 زماني که جنگ جهاني اول به پايان مي رسيد، مقامات دولت ايران از نتايج جنگ و تصميم گيريهاي پاياني آن به شدت نگران بودند. جنگ در 20 آبان 1297 به پايان رسيد و از 28 دي همان سال با تشکيل کنفرانس «ورساي» براي تدوين شرايط صلح و شکل دادن به ساختار «جامعه ملل» نگراني و دلواپسي مقامات ايراني بيشتر شد.
در آن زمان، وثوق الدوله به تازگي اولين کابينه خود را به فرمان احمدشاه، آخرين پادشاه سلسله قاجار، تشکيل داده بود (مرداد 1297) و نگراني دولت بيشتر ناشي از تصميمات پيمان ورساي مبني بر تغيير جغرافياي سياسي جهان بويژه در منطقه خاورميانه بود که از جمله تجزيه مستملکات امپراتوري عثماني و ظهور کشورهاي متعدد از دل اين امپراتوري را به همراه داشت.
وقتي متفقين، بدون اعتنا به بي طرفي اعلام شده ايران در جنگ جهاني اول، نيروهاي خود را از شمال و جنوب وارد کشور کردند، طبعا در مرحله تصميم گيري راجع به آينده ايران نيز ممکن بود چنين بي اعتناييهايي نيز از خود در برابر خواسته هاي دولت ايران بروز دهند. واقعيت اين بود؛ خساراتي که بر اثر اين نقض بي طرفي از جانب متفقين متوجه جامعه ايران شده بود، بيشتر از خسارات وارده بر تعدادي از کشورهايي بود که مستقيما در جنگ دخالت فعال داشتند.(1)
واقعه نگران کننده ديگر تبعات ناشي از نابودي امپراتوري تزاري بود. گرچه تزارهاي روس هيچ خاطره مثبتي از خود در ايران بر جاي نگذاشته بودند ولي دولتمردان ايراني از رقابت آنها با انگليسيها به سود حفظ استقلال و تماميت ارضي ايران استفاده مي بردند. فروپاشي تزارها، انگليسيها را در خاورميانه يکه تاز ميدان کرده بود.
تنها اميدواري مقامات ايراني، «بيانيه 14 ماده اي» ويلسون، رئيس جمهور امريکا بود که مبناي تشکيل «جامعه ملل» قرار گرفت. آخرين بند اين بيانيه بر لزوم تضمين استقلال کشورها تأکيد داشت.(2) علاوه بر اين دولت ايران به نقش استراتژيک امريکا در اواخر جنگ اول جهاني و پس از آن در معادلات بين المللي پي برده بود. وزيران مختار ايران در کشورهاي جهان بويژه در لندن، لاهه و پاريس دولت ايران را به جلب پشتيباني امريکا تشويق مي کردند.
سفيران و وزيران مختار ايران در کشورهاي اروپايي در 1297 و در آستانه تشکيل پيمان ورساي، ضمن تماسهاي متعدد با تهران، دولت را براي اعزام هيئتي خبره و دلسوز به پاريس براي دفاع از حقوق و استقلال و حاکميت ملي ايران تحت فشار قرار مي دادند.
کابينه اول وثوق الدوله نسبت به اين فشارها و هشدارها واکنش نشان داد. به دستور وثوق الدوله «کميسيون تعيين خسارات» براي برآورد ميزان خسارات وارده بر ايران در جنگ، تشکيل شد. سپس وثوق الدوله در اواسط آذر 1297 به تدريج اعضاي هيئت ايراني را براي اعزام به کنفرانس ورساي مشخص کرد.
اعضاي اين هيئت عبارت بودند از: علي قلي خان انصاري (مشاور الممالک - وزير امور خارجه و رئيس هيئت اعزامي)، ميرزا حسين خان علاء (معين الوزراء)، محمدعلي فروغي (ذکاء الملک - رئيس ديوان عالي کشور)، انتظام الملک، عبدالحسين خان و آدولف پرني (فرانسوي و مشاور حقوقي ايران).(3)
اين هيئت در شرايطي تعيين شد که ايران به کنفرانس ورساي دعوت نشده بود و از تلگرافهاي وزير مختار فرانسه در تهران به وزارت امور خارجه کشورش چنين برمي آمد که دولت انگلستان مصمم بود يا مانع از ورود هيئت ايراني به کنفرانس شود و يا اگر بتواند از انجام سفر اين هيئت به فرانسه جلوگيري کند.
هيئت ايراني صبح روز 26 آذر، تهران را به مقصد پاريس ترک کرد. اين هيئت از طريق باکو و باتومي به استانبول رسيد و در 26 دي با کشتي «ديدرو» فرانسوي به طرف بندر «تولون» فرانسه حرکت کرد. در روز سوم بهمن يعني پنج روز پس از شروع به کار کنفرانس ورساي، هيئت ايراني به پاريس رسيد و در بدو امر يک يادداشت رسمي به دو زبان فرانسه و انگليسي به حضور برگزارکنندگان کنفرانس تقديم کرد. در اين يادداشت نمايندگان ايران با اشاره به ورود نيروهاي دول متحارب به ايران بي طرف و صدماتي که از اين طريق به شهرهاي ايران وارد آمده بود مصرانه خواستار دعوت ايران از طرف اولياي کنفرانس شدند. اما هيئت ايراني در دو ماه اول حضور خود در پاريس جز ديدارهاي بي حاصل با مقامات فرانسوي، انگليسي و امريکايي دستاورد ديگري نداشت.
در نتيجه اين هيئت در يادداشت دوم خود که روز 5 فروردين 1298 تقديم برگزارکنندگان کنفرانس ورساي کرد، خواسته هاي خود را در سه قسمت مجزا مطرح نمود.(4)
قسمت اول مربوط به حفظ استقلال سياسي، حقوقي و اقتصادي کشور بود. ايران بالاخص خواستار بود که:
  • قرارداد 1907م، بين انگليس و روسيه، در مورد ايران لغو شود.
  • ايران بدون اجازه از دول «قيموميتي» حق استخدام مشاورين خارجي را داشته باشد.
  • «کاپيتولاسيون» لغو شود.
  • قواي خارجي خاک ايران را تخليه کنند.
  • در مورد امتيازهاي واگذار شده به اتباع خارجي تجديدنظر شود.
  • دول خارجي در تعيين تعرفه گمرکي ايران مدخله نکنند.
    در قسمت دوم، خواسته هاي ارضي ايران مطرح شد. در اين چارچوب هيئت ايراني در درجه اول خواستار اعاده مناطقي بود که ايران در دو جنگ ايران و روسيه در اوايل قرن نوزدهم از دست داده بود.
    طرح موضوع اين اراضي بدان جهت بود که دولت ايران قصد داشت از پيمانهاي گلستان و ترکمنچاي نجات يابد. آن دو قرارداد با روسيه تزاري منعقد شده بود و اکنون با سقوط تزارها، دولت ايران زمينه را از هر جهت براي بازگرداندن اراضي از دست رفته قفقاز به پيکره مادري اش آماده مي ديد. اما اعلام استقلال آذربايجان در هفتم خرداد 1297 و سپس اشغال اين منطقه توسط بلشويکها در اسفند 1298، هر گونه اميد ايرانيان را در مورد قفقاز تبديل به يأس کرد. در آن زمان سه گرايش در آذربايجان حکمفرما بود؛ کمونيستها و بلشويکها، پان ترکيستها که با الحاق به ترکيه تمايل بيشتري داشتند و ملي گرايان ايراني که در آن زمان آنگلوفيل بوده به نفع انگليسيها فعاليت مي کردند.(5) برآيند اين سه ديدگاه جدا ماندن آذربايجان و ديگر مناطق قفقاز از پيکره ايران بود.
    علاوه بر آن ايران خواستار واگذاري عتبات واقع در خاک عثماني، اعاده کردستان عثماني و نيز موصل در عراق و دياربکر در ترکيه شد و اينکه رود فرات سرحد غربي ايران شناخته شود.(6)
    هيئت حتي خواستار سرزمينهايي شد که قرنها پيش از ايران جدا شده بود. هيئت همچنين به استفاده از موقعيت شکست امپراتوري عثماني و سهم بري از اراضي اين کشور اميدوار بود. از اين رو بر «ايرانيت» کردها تأکيد داشت. در يادداشت رسمي آمده بود:
    مردمي که در کردستان زندگي مي کنند هم از نظر زبان و هم از نظر نژاد ايراني هستند.
    قسمت سوم اين يادداشت شامل تقاضاي جبران خسارت ايران در جنگ بود.
    اما درخواستهاي ايران عموما با مخالفت و يا پاسخهاي سرد برگزارکنندگان پيمان ورساي رو به رو شد.
    «ريموند لوکنت»، وزير مختار فرانسه، در پي مذاکره با همتاي انگليسي خود حق شرکت ايران در کنفرانس ورساي را رد کرد و دليل آن را دلخوش کردن ايرانيها به پيروزي آلمان در جنگ عنوان کرد.(7) اما وي حق ايران را براي جبران خسارت جنگي پذيرفت.
    «شارل بنه»، جانشين تعيين شده «لوکنت» پا را از اين نيز فراتر گذاشت و حتي حق جبران خسارت جنگي ايران را نيز پذيرفت و ارجاع مناطق از دست رفته در جريان دو جنگ ايران و روسيه را نيز رد کرد. در 29 بهمن 1297 وزارت امور خارجه فرانسه در نامه اي رسمي به وزارت امور خارجه انگليس تصريح کرد ايران همانند ديگر کشورهاي بي طرف به هيچ عنوان حق شرکت در کنفرانس ورساي را ندارد. اين نامه در پي فشارهايي نوشته شد که وزارت امور خارجه انگليس براي ترغيب فرانسه به طرد هيئت ايراني وارد کرده بود.
    هيئت ايراني پس از شش ماه اقامت بي حاصل در پاريس در نامه 27 خرداد 1298 از بي مهري ميزبانان فرانسوي گلايه کرد. يک ماه بعد در 31 تير 1298 دستورالعمل صادره از طرف وزارت امور خارجه فرانسه، شکست نهايي پروژه دولتمردان ايراني را آشکار ساخت. در اين دستورالعمل که نه براي هيئت ايراني و نه حتي براي مقامات دولتي ايران بلکه براي وزير مختار فرانسه در تهران صادر شد، آمده بود:
    رفتار کابينه هاي مختلف ايراني در قبال ما تنها عبارت بود از بدگماني و سوءظن، با وجود اين من خسته نشدم و مدام به اينها گوش زد [کرد]م که بهتر است از فعاليتهايشان برضد متفقين خودداري کنند، اما گوش نمي کردند. آن قدر از پيروزي آلمان مطمئن بودند[...] پس خيلي بي شرمانه است که امروز تقاضا مي کنند که در کنفرانس شرکت کنند، بويژه با توجه به اينکه ساير کشورهاي بي طرف حق شرکت ندارند.(8)
    دلايل شکست ديپلماسي ايران در قبال کنفرانس صلح ورساي را مي توان چنين برشمرد:
    1- در زمان تشکيل کنفرانس ورساي، امپراتوري تزارها فروپاشيده بود و انگليسيها در پيشبرد اهداف خود در قبال ايران کاملا بدون رقيب و يکه تاز ميدان بودند و دولت ايران نمي توانست مانند گذشته از رقابت سياسي و اقتصادي لندن و مسکو براي ايجاد توازن در قبال استقلال و حاکميت ملي خود سود جويد. دولت انگليس از ابتدا در تلاش براي حذف نام ايران از فهرست کشورهاي شرکت کننده در کنفرانس صلح پاريس بود تا بتواند قيموميت خود را بر ايران تحميل کند. انگليس مي خواست منافع خود را در ايران بدون دخالت رقيب و ديگر کشورها تثبيت کند در حالي که اگر ايران مي توانست در کنفرانس پاريس مورد توجه قرار گيرد، همه مشکلات انگليس از نو آغاز مي شد.(9) انگليسيها توجه جامعه ملل به مشکلات ايران را سبب قطع وابستگي دولت ايران به لندن مي دانستند. از اين رو هم در تهران و هم در پاريس تلاش کردند به دولت ايران تفهيم کنند که به حمايت انگليس نياز دارند. زيرا بريتانيا پس از فروپاشي دو امپراتوري عثماني و تزاري، براي حفاظت از منافع خود در هندوستان، نيازمند ايراني «تحت الحمايه» خود بود. «لرد کرزن» وزير امور خارجه انگليس و از معماران سياست سلطه گرانه بريتانيا در اواخر قرن 19 و اوايل قرن بيستم ميلادي سعي کرد تا از رهگذر فقر و افلاس، گرسنگي و قحطي و مرگ و مير ناشي از جنگ جهاني اول در ايران بهره گيرد و براي هميشه ايران را در مدار منافع اقتصادي و سياسي بريتانيا هدايت کند. از اين رو در زمان حضور هيئت ايراني در فرانسه، وثوق الدوله را در تهران سرگرم مذاکره براي انعقاد قرارداد 1919 کرده بود(10) و به همين دليل هر توفيقي را در عملکرد هيئت ايراني در فرانسه، مغاير با استراتژي برنامه ريزي شده خود در ايران مي دانست. از جانب ديگر، انگليسيها براي جلب اعتماد دولتمردان ايراني به خود، در تبليغات رسمي، خود را حامي خواسته هاي ايران معرفي مي کردند. در نامه «سرپرسي کاکس» وزير مختار انگليس به وثوق الدوله آمده است:
    دولت انگلستان آماده است در تحقق بخشيدن به خواسته هاي ايران از جمله جبران خسارات ناشي از جنگ، تجديدنظر در عهدنامه هاي گذشته ميان ايران و انگليس و همچنين اصلاح خطوط مرزي با آن دولت همکاري کند.(11)
    اما زرنگي کاکس اين بود که اين نامه را در متن قرارداد 1919 نگنجاند تا مبادا مسئوليتي از اين رهگذر متوجه لندن شود. حتي نصرت الدوله فيروز - جايگزين مشاور الممالک انصاري - نيز موفق نشد تا اين نامه را به صورت متممي به انتهاي قرارداد 1919 اضافه کند.
    از سوي ديگر لرد کرزن وزير امور خارجه انگليس نيز در نامه اي به مشاور الممالک انصاري، رئيس هيئت ايراني در پاريس با اشاره به قرارداد 1919 تأکيد کرد که «با وجود اين قرارداد و صحه وزارت [امور] خارجه و امضاي رئيس دولت و صحه شخص پادشاه، ديگر براي ايران مقام آن نمانده است که به اجلاس صلح مراجعه کند و خسارات خويش را بخواهد. دولت انگليس از روي اين قرارداد، حافظ حقوق ايران است و در اجلاس صلح، هر گونه مقتضي باشد اقدام خواهد کرد.»(12)
    اين نامه ها به روشني نشان مي دهد که محروم ساختن ايران از شرکت در اجلاس ورساي تا چه حد در پيشبرد سياستهاي بريتانيا در ايران اهميت داشته است.
    از طرفي اقدام وثوق الدوله در اعزام هيئت ايراني به کنفرانس ورساي نيز بيش از آنکه ناشي از حسن توجه وي به دفاع از حاکميت ملي و تماميت ارضي ايران باشد، حاکي از تصميم وي براي دور کردن مشاورالممالک انصاري از مديريت سياسي جامعه ايران بود.
    وثوق الدوله به انعقاد قرارداد تحت الحمايگي 1919 متقاعد شده بود و تعمدا رقيب سرسخت خود را در رأس هيئت ايراني گماشته بود. مشاورالممالک انصاري وزير امور خارجه، مورد اعتماد «کميته مجازات» و از مرتبطين فعال اين کميته بود.(13) اعضاي اين کميته به دليل ارتکاب اعمال تروريستي، در دولت وثوق الدوله تحت تعقيب قرار گرفته به اعدام يا تبعيد محکوم شده بودند. گماردن چنين فردي در رأس هيئت ايراني به منزله تلاش براي رهايي از شر وي بوده است. از اين رو وثوق الدوله، درست در زماني که مشاورالممالک انصاري در پاريس سرگرم متقاعد کردن متفقين براي پذيرش هيئت ايراني در اجلاس ورساي بود، وي را با حمايت انگليس از وزارت امور خارجه خلع کرد و نصرت الدوله فيروز را جايگزين وي نمود.(14)
    2- دکترين ويلسون رئيس جمهور امريکا در کنفرانس ورساي از حمايت مجلس و سناي امريکا برخوردار نشد و قبل از پايان کنفرانس از پاريس به امريکا بازگشت و بدين وسيله فشار سياسي از انگليس و ساير کشورهاي داراي اهداف مستعمره گرايي برداشته شد. ويلسون در بيانيه چهارده ماده اي خود اميدواري زيادي در دولت ايران براي دفاع از استقلال ايجاد کرده بود.
    ريشه اصلي مخالفت نمايندگان کنگره امريکا با پيشنهاد چهارده ماده اي ويلسون، نوع نگرش آنان به شرايط سياسي دنياي بعد از جنگ جهاني اول بود. مخالفين ويلسون معتقد بودند قبول پيشنهادهاي وي از سوي کنگره به معني حضور دائمي قواي اين کشور در نقاط مختلف جهان براي فيصله دادن به نزاعهاي ميان دولتهاست. بدين ترتيب دمکراتها به خاطر تبليغات شديد و گسترده جمهوريخواهان، در انتخابات 1921 شکست خوردند و قدرت را تا دوازده سال به جمهوريخواهان واگذار کردند.
    حذف امريکا از مجمعي که براساس ديدگاههاي رئيس جمهور آن کشور شکل گرفته، ظاهرا تضمين استقلال و تماميت ارضي و حاکميت ملي کشورها را هدف خود قرار داده بود، دست انگليسيها را براي ادامه سياست مستعمره گرايي خود از طريق تحميل پيمانهاي استعماري بازگذاشت.
    3- فرانسويها در سالهاي اوليه پس از جنگ جهاني اول به مسائل خاورميانه اعتنايي نداشتند و ترجيح مي دادند در کنفرانس ورساي بيشتر به مسئله مرزهاي شرقي خود و به اهداف فرانسه در خاک آلمان (مالکيت منطقه شرقي رود راين) اهميت دهند. علاوه بر اين خسارات سنگين فرانسه در جنگ اول جهاني، مقامات آن کشور را متوجه مسائل داخلي کرده بود.(15) اين سياست، دست انگليسيها را در پيشبرد مقاصد خاورميانه اي آنان باز مي گذاشت.
    4- ايران هيچ گاه به طور عيني در جنگ جهاني اول وارد نشده بود و متفقين به همين بهانه به راحتي از شرکت ايران در کنفرانس و از طرح خواسته هاي ايران در آنجا جلوگيري کردند.
    به طور خلاصه، در ممانعت از توفيق ايران در کنفرانس ورساي، انگليسيها قدرت اصلي و پشت صحنه بودند. لرد کرزن وزير امور خارجه انگليس اصرار داشت مانع از بين المللي شدن موضوع ايران شود. او نمي خواست دولتهاي ديگر در مسائل ايران دخالت کنند و در پي آن بود تا دولت ايران در داخل کشور دولتي فقط حافظ منافع انگلستان باشد و دست قدرتهاي ديگر از رسيدن به هند و منابع نفتي ايران کوتاه بماند.(16)
    در چنين شرايطي دولت وثوق الدوله به امضاي پيمان 1919 ايران و انگليس تن داد که کمتر از يک ماه پس از شکست مأموريت هيئت ايراني و بازگشت بي حاصل آنان به تهران صورت گرفت. وثوق الدوله، نخست وزير، و نصرت الدوله، رئيس بعدي هيئت نمايندگي ايران در سفر به فرانسه، که هر دو قرباني سياستهاي انگليس شدند، در مرداد 1298 پيمان 1919 را امضا کردند. در اين ميان اشتياق احمدشاه براي سفر به اروپا و از جمله انگلستان و تشويق اين سفر توسط وثوق الدوله نيز بستر ديگري بود که مقامات لندن از طريق آن توانستند زمينه تثبيت پيمان 1919 را فراهم سازند.(17)
    اما اين پيمان به دليل ماهيت غيرمنصفانه آن و شرايط زماني غيرقابل توجيه آن، هيچ گاه رسميت نيافت و به اجرا درنيامد.
    اين قرارداد نه تنها در داخل کشور به دليل مخالفت شديد رجال و آزاديخواهاني چون مرحوم سيد حسن مدرس راه به جايي نبرد و خنثي شد بلکه حتي «جامعه ملل» نيز اين قرارداد را مخالف اساس «ميثاق جامعه ملل» خواند و آن را به رسميت نشناخت.(18)

    پي نوشت :

    1- باست، اوليور، ترجمه واحد مرکز اسناد تاريخ ديپلماسي، «ايران و کنفرانس صلح 1919» فصل نامه تاريخ روابط خارجي، نشريه مرکز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران، س اول، شماره 1، زمستان 1378، ص 50.
    2- بند چهارم و پاياني بيانيه ويلسون، هدف از ايجاد «جامعه ملل» را تضمين استقلال دولتها و کشورها ذکر کرده بود. (ساجدي، احمد، از جورج واشنگتن تا جورج بوش، انتشارات محراب قلم، بهار 1370، ص 123.)
    3- «ايران و کنفرانس صلح 1919»، ص 53.
    4- همان، ص 54.
    5- اخوان، صفا، ايران و جنگ جهاني اول، مرکز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه، ص 466.
    6- هوشنگ مهدوي، عبدالرضا، تاريخ روابط خارجي ايران از صفويه تا پايان جنگ دوم جهاني، انتشارات اميرکبير، 1364، ص 359.
    7- فصل نامه تاريخ روابط خارجي، ص 56.
    8- همان.
    9- تاريخ معاصر ايران، مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي، ج 3، ص 75.
    10- هوشنگ مهدوي، عبدالرضا، سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، نشر البرز، ص 4.
    11- ايران و جنگ جهاني اول، ص 466.
    12- مکي، حسين، زندگاني سياسي احمدشاه، انتشارات اميرکبير، صص 114 - 113.
    13- آباديان، حسين، ايران از سقوط مشروطه تا کودتاي سوم اسفند، مؤسسه مطالعه و پژوهشهاي سياسي، ص 524.
    14- همان، ص 523.
    15- اوضاع فرانسه پس از پايان جنگ اول جهاني چنان بي ثبات شده بود که در فاصله کمتر از بيست سال، چهل دولت در اين کشور به روي کار آمدند.
    16- ايران از سقوط مشروطه...، ص 522.
    17- سفر اول احمدشاه به اروپا که ده ماه به طول انجاميد در مرداد 1298 آغاز شد و تا خرداد سال 1299 به طول انجاميد. اين سفر دو روز پس از امضاي پيمان 1919 صورت گرفت.
    18- پيرنيا (مشيرالدوله)، حسن و عباس اقبال آشتياني، تاريخ ايران از آغاز تا انقراض قاجاريه، انتشارات خيام، ص 864 .

    منبع: فصلنامه مطالعات تاريخي

    تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




  • ارسال نظر
    با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
    متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
    مقالات مرتبط