نویسنده: مریم صادقی
یکی از چهرههای معروف بهائی در عرصه فرهنگ در روزگار اقتدار محمدرضا پهلوی، احسان یارشاطر بود. وی متهم به ارتباط پنهانی و آشکار با آژانسهای جاسوسی غرب و کانونهای قدرت وابسته به جریان جهانی سلطه بود و هنوز هم در سالهای پایانی عمر، در خدمت این مجامع و محافل است. او بسیاری از سالهای عمرش را در خدمت تحکیم صورت بندی اجتماعی- سیاسی و فرهنگی رژیم پهلوی گذراند و به عنوان دستیار در کنار افرادی همچون ابراهیم پورداوود (1)، به عنوان نظریه پرداز، مفاهیم مرتبط با سلطنت و شاهنشاهی و مقولاتی چون ناسیونالیسم باستان گرایی را تئوریزه کرد. (2)
یارشاطر متولد سال 1298ش میباشد. دوران تحصیلش را در دبیرستان شرف و تربیت و دانشکده ادبیات سپری کرد. در همین ایام با افرادی چون نعمتالله نصیری (آخرین رئیس ساواک محمدرضا شاه) و عدهای دیگر از افرادی که بعدها از صاحب منصبان در زمان حاکمیت محمدرضا پهلوی شدند. آشنا شد به طوری که پایه و اساس بسیاری از ارتباطات وی با کانونهای قدرت وابسته به بیگانه و رشد او در تشکیلات اداری و دیوانسالاری پهلوی، توسط همین افراد صورت گرفت.
پس از گرفتن درجه دکترای دانشگاه تهران به عنوان عضو هیئت علمی و دانشیار دانشکده مشغول به کار گردید. البته اشتغال یارشاطر و دیگر افراد بهائی در دانشگاههای کشور از نکات قابل تعمق میباشد.
هنوز چند ماه از استخدام یارشاطر نمیگذرد که بخش فرهنگی سفارت انگلیس در تهران یک بورس تحصیلی یک ساله در اختیارش گذاشت. این بورس هیچ گونه ارتباطی با رشته تحصیلی وی (ادبیات فارسی) نداشت و در رشته تعلیم و تربیت بود و با اینکه استادان بسیاری استحقاق استفاده از این بورس را داشتند و سالها در انتظار سفر مطالعاتی خارجی از کشور بودند، کارگزاران مربوطه یارشاطر را به انگلستان فرستادند.
پس از کودتای انگلیسی 1299ش و روی کار آمدن حکومت رضاخان، ترویج باستان گرایی با تأکید بر عظمت شاهنشاهی ایران همراه با ضدیت و کین توزی تبلیغات مغرب علیه زبان عربی و آداب و سنن اسلامی، از سوی رژیم دنبال و تقویت میگردید و در همین راستا، یارشاطر یکی از عناصر رژیم در جهت تئوریزه کردن مفاهیم مرتبط با شاهنشاهی ایران بود.
یارشاطر برای بار دوم به لندن میرود و پس از تحصیل در رشته زبانهای باستانی ایران در سال 1332ش، به ایران باز میگردد و با عنوان دستیار ابراهیم پور داوود و دانشیار کرسی زبانهای باستانی به کار مشغول و در سال 1339ش، پس از بازنشسته شدن پور داوود کرسی زبانهای باستان ایران به وی واگذار میشود. (3)
در زمان برگزاری جشنهای شاهنشاهی یارشاطر یکی از اعضای اصلی شورای مرکزی جشنها بود. براساس مدارک موجود، وی مأمور برقراری ارتباط جشنها با دولت آمریکا و دعوت از روسای ارشد این دولت برای حضور در ایران در ایام برگزاری جشنهای دو هزار پانصد ساله بوده است. (4)
یارشاطر یکی از اعضای فراماسونری در ایران و از مهرههای لژ مهر بود. (5) وی یکی از اعضای تشکیلات بهائیت است و این موضوع را در نوشتهها و آثارش به وضوح میتوان مشاهده کرد. او در نوشتههای خود اکثراً از اصلاحات رایج در میان بهائیان استفاده میکند و میکوشد تا از رهگذر استخدام و به کارگیری این اصطلاحات و عبارات، آنها را نوشتههای فارسی پاکیزه قلمداد کند و بویژه این شیوه نگارش و نثر را در میان شاگردانش رواج دهد. یارشاطر بهائیت را در شمار ادیان الهی و باب و بهاء را در زمرهی پیامبران قرار میدهد و در هر جا که فرصت بیابد، در اطراف این فرقه و سران وابسته آن تبلیغ میکند و از رهبران آن تمجید به عمل میآورد:
«ایران سرزمین دینها و دین آوران نیز هست و تنی چند از نامورترین دین آوران جهان چون زرتشت و مانی و باب و بها از این سرزمین برخاستهاند.»
وی در شمار مبلغان رواج بهائی گری در سطح جهانی است و خود را ملزم به تلاش و تکاپو در این عرصه میداند و همیشه در صفوف مقدم تبلیغات، برای بهائیت حضور مییابد. در اوایل دهه 1340ش، زمانی که تشکیلات جهانی بهائیان نشریه ویژهای را با هدف تبلیغ این آیین استعماری انتشار میداد، یارشاطر به کادر تحریریه آن، که نشریه اندیشه و فرهنگ نام داشت، پیوست. (6)
ویژگیهای یارشاطر همچون ضدیت با اسلام و پیروی از بهائیت، ارادت به صهیونیسم بین الملل و عضویت در شبکه فراماسونری موجب شد تا دولت آمریکا او را مناسبترین کاندیدا برای تصدی پست ریاست «مرکز ایران شناسی» تشخیص دهد و وی را رسماً در این مقام به کار گیرد. به این ترتیب، یارشاطر در مأموریتی جدید موظف شد تا تمامی توان خود را در خدمت کانونهای قدرت وابسته به جریان جهانی سلطه و تحقق اهداف امپریالیسم و صهیونیسم جهانی به کار گیرد و با سازماندهی عناصر موردنظر غرب، مجموعهای به نام «ایرانیکا» را تهیه و تدوین کند. به تعبیر دیگر، با استفاده از عناصر غربی بیگانه با تمدن و فرهنگ اصیل ایران اسلامی و تعدادی از روشنفکران وابسته و عناصر ساده اندیش ایرانی در آمریکا برای ملت مسلمان ایران دانشنامه و دایرهاالمعارف تدوین نماید. (7)
صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول
یارشاطر متولد سال 1298ش میباشد. دوران تحصیلش را در دبیرستان شرف و تربیت و دانشکده ادبیات سپری کرد. در همین ایام با افرادی چون نعمتالله نصیری (آخرین رئیس ساواک محمدرضا شاه) و عدهای دیگر از افرادی که بعدها از صاحب منصبان در زمان حاکمیت محمدرضا پهلوی شدند. آشنا شد به طوری که پایه و اساس بسیاری از ارتباطات وی با کانونهای قدرت وابسته به بیگانه و رشد او در تشکیلات اداری و دیوانسالاری پهلوی، توسط همین افراد صورت گرفت.
پس از گرفتن درجه دکترای دانشگاه تهران به عنوان عضو هیئت علمی و دانشیار دانشکده مشغول به کار گردید. البته اشتغال یارشاطر و دیگر افراد بهائی در دانشگاههای کشور از نکات قابل تعمق میباشد.
هنوز چند ماه از استخدام یارشاطر نمیگذرد که بخش فرهنگی سفارت انگلیس در تهران یک بورس تحصیلی یک ساله در اختیارش گذاشت. این بورس هیچ گونه ارتباطی با رشته تحصیلی وی (ادبیات فارسی) نداشت و در رشته تعلیم و تربیت بود و با اینکه استادان بسیاری استحقاق استفاده از این بورس را داشتند و سالها در انتظار سفر مطالعاتی خارجی از کشور بودند، کارگزاران مربوطه یارشاطر را به انگلستان فرستادند.
پس از کودتای انگلیسی 1299ش و روی کار آمدن حکومت رضاخان، ترویج باستان گرایی با تأکید بر عظمت شاهنشاهی ایران همراه با ضدیت و کین توزی تبلیغات مغرب علیه زبان عربی و آداب و سنن اسلامی، از سوی رژیم دنبال و تقویت میگردید و در همین راستا، یارشاطر یکی از عناصر رژیم در جهت تئوریزه کردن مفاهیم مرتبط با شاهنشاهی ایران بود.
یارشاطر برای بار دوم به لندن میرود و پس از تحصیل در رشته زبانهای باستانی ایران در سال 1332ش، به ایران باز میگردد و با عنوان دستیار ابراهیم پور داوود و دانشیار کرسی زبانهای باستانی به کار مشغول و در سال 1339ش، پس از بازنشسته شدن پور داوود کرسی زبانهای باستان ایران به وی واگذار میشود. (3)
در زمان برگزاری جشنهای شاهنشاهی یارشاطر یکی از اعضای اصلی شورای مرکزی جشنها بود. براساس مدارک موجود، وی مأمور برقراری ارتباط جشنها با دولت آمریکا و دعوت از روسای ارشد این دولت برای حضور در ایران در ایام برگزاری جشنهای دو هزار پانصد ساله بوده است. (4)
یارشاطر یکی از اعضای فراماسونری در ایران و از مهرههای لژ مهر بود. (5) وی یکی از اعضای تشکیلات بهائیت است و این موضوع را در نوشتهها و آثارش به وضوح میتوان مشاهده کرد. او در نوشتههای خود اکثراً از اصلاحات رایج در میان بهائیان استفاده میکند و میکوشد تا از رهگذر استخدام و به کارگیری این اصطلاحات و عبارات، آنها را نوشتههای فارسی پاکیزه قلمداد کند و بویژه این شیوه نگارش و نثر را در میان شاگردانش رواج دهد. یارشاطر بهائیت را در شمار ادیان الهی و باب و بهاء را در زمرهی پیامبران قرار میدهد و در هر جا که فرصت بیابد، در اطراف این فرقه و سران وابسته آن تبلیغ میکند و از رهبران آن تمجید به عمل میآورد:
«ایران سرزمین دینها و دین آوران نیز هست و تنی چند از نامورترین دین آوران جهان چون زرتشت و مانی و باب و بها از این سرزمین برخاستهاند.»
وی در شمار مبلغان رواج بهائی گری در سطح جهانی است و خود را ملزم به تلاش و تکاپو در این عرصه میداند و همیشه در صفوف مقدم تبلیغات، برای بهائیت حضور مییابد. در اوایل دهه 1340ش، زمانی که تشکیلات جهانی بهائیان نشریه ویژهای را با هدف تبلیغ این آیین استعماری انتشار میداد، یارشاطر به کادر تحریریه آن، که نشریه اندیشه و فرهنگ نام داشت، پیوست. (6)
ویژگیهای یارشاطر همچون ضدیت با اسلام و پیروی از بهائیت، ارادت به صهیونیسم بین الملل و عضویت در شبکه فراماسونری موجب شد تا دولت آمریکا او را مناسبترین کاندیدا برای تصدی پست ریاست «مرکز ایران شناسی» تشخیص دهد و وی را رسماً در این مقام به کار گیرد. به این ترتیب، یارشاطر در مأموریتی جدید موظف شد تا تمامی توان خود را در خدمت کانونهای قدرت وابسته به جریان جهانی سلطه و تحقق اهداف امپریالیسم و صهیونیسم جهانی به کار گیرد و با سازماندهی عناصر موردنظر غرب، مجموعهای به نام «ایرانیکا» را تهیه و تدوین کند. به تعبیر دیگر، با استفاده از عناصر غربی بیگانه با تمدن و فرهنگ اصیل ایران اسلامی و تعدادی از روشنفکران وابسته و عناصر ساده اندیش ایرانی در آمریکا برای ملت مسلمان ایران دانشنامه و دایرهاالمعارف تدوین نماید. (7)
پینوشتها:
1- پورداوود متولد 1264ش، در رشت، زرتشتی مذهب میباشد. بنیانگذار تحصیلات دانشگاهی در زمینه ایران باستان و اولین استاد رشته زبانهای اوستایی بود. او در دانشگاه تهران افزون بر دوره لیسانس، در دورههای فوق لیسانس و دکترا نیز تدریس میکرد. دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، نیمه پنهان، ج12، ص 19.
2- عبدالله شهبازی، نظریه توطئه، ص 153.
3- دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، نیمه پنهان، ج12، صص 37-31.
4- همان، صص 45-44.
5-اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج3، ص 543.
6-دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، نیمه پنهان، ج12، ص 46.
7- همان، ص 54.
صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول