

مزاحمت
نويسنده:جواد محدثی
تعجب نکنید اگر به جای طرح یک موضوع ارزشی و مثبت، از یک رفتار منفی و ضد ارزش به نام «مزاحمت» بحث میکنیم؛ چرا که توجه به نقاط ضعف اخلاقی و پرهیز از آنها نیز، به اندازه همان نقاط قوت و فضایل،
کارساز است.
در معاشرتها، هیچ عاملی به اندازه خدمت و یاری، جلب کننده دلها و محبتها نیست. هیچ عاملی هم به اندازه آزار و زحمت و آسیبرسانی، رشتههای دوستی و علقههای مودت را از هم نمیگسلد.
این، طبیعت دلهاست که اسیر محبت میشود و گریزان از دشمنی و بدخواهی. زندگی، جریانی از حوادث گذران است. انسانها نیز، نقش اصلی این حوادث را ایفا میکنند. هر چه بیدردسرتر و بیمانعتر باشد، دلها شادتر و امیدها به زندگی افزونتر است.
برعکس، هر چه تصادم و تزاحم منافع و سلب آزادیها از هم و ایجاد زحمت و مزاحمت برای هم فراهم شود، به همان مقیاس، رابطهها تیرهتر، دلها جداتر از یکدیگر، دیدها نسبت به هم منفیتر و زندگیها به رنج و یأس و سرخوردگیها نزدیکتر و آمیختهتر خواهد بود.
این است که در «آداب معاشرت»، به فصلی تلخ برمیخوریم به نام «مزاحمت»، که در پی نشناختن حق، حدّ و حریم یکدیگر و عدم مراعات آنها پیش میآید.
طرح مزاحمت در بحث آداب معاشرت، به این معناست که این «ضدّ آداب» را هم بشناسیم و از مسیر راهمان دور کنیم، تا شیرینیهای زندگی، به تلخکامی و کدورت نیانجامد. گویا مقدمه، اندکی طولانی شد. برویم سر اصل موضوع:
آسایش در محیط کار و خانه، خواسته هر انسان است.
آنکه آسایش دیگران را به هم بزند، «مزاحم» است. به تعبیر دیگر میتوان گفت: مزاحم، از دایره اسلام بیرون است. این کلام صاحب شریعت و رسالت محمدی(ص) است، آنجا که به اصحاب خویش فرمود:
«اَلا اُنبّئکُمْ مَنِ المُسْلِمُ؟ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِموُنَ مِنْ یَدِهِ وَ لِسانِه»(1)
آیا شما را خبر دهم که «مسلمان» کیست؟ مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.
فرقی نمیکند که این «سلب آسایش» و «آزاررسانی»، با حرف باشد یا عمل، مادی باشد یا روحی، برای فرد باشد یا جامعه، از سوی فرد باشد یا جمع، شخصی باشد یا دولتی، در خانه باشد یا اجتماع، یا محیط کار و مطالعه و استراحت، آگاهانه باشد، یا غافلانه، با حسن نیت باشد یا سوء نیّت.
مزاحمت و زحمت هم بیشمار و رنگارنگ. ولی برای آنکه کسی تصور نکند مطلقا از مزاحمت برای دیگران دور است، و ... برای هشدار بیشتر، به چند نمونه اشاره میشود:
ـ دیرهنگام به خانه رسیدن و به جای زدن زنگ در، با بوق زدن اعلام اینکه: منم! در را باز کنید. این کار برای همسایههایی که در حال استراحتند، ایجاد مزاحمت است.
ـ بنّایی و ساختمانسازی داشتن و شن و ماسه و آجر و خاک را در مسیر مردم ریختن و راه را بند آوردن و گرد و خاک به حلق و زندگی دیگران رساندن.
مأموران شهرداری برای کسانی که این گونه سدّ معبر میکنند یا شهر را کثیف میکنند، هشدار و اخطار میکنند. ولی ... کاش خود شهرداریها و ادارات و شرکتهایی هم که چنین تخریبهایی در خیابانها و کوچهها و معابر دارند، سریع اقدام کنند و برای شهروندان اسباب زحمت و نیز ایجاد بدبینی نکنند.
ـ آبهای اضافی خانه (فاضلاب) را از طریق لولهای به کوچه سرازیر کردن و لجنزار پدید آوردن، نمونه دیگری از مزاحمت است.
ـ صدای رادیو، ضبط و بلندگو را در مراسم شادی و عزا و جشن و سوگواری تا حدی بلند کردن که سلب آسایش از دیگران کند. مساجدی که بلندگوهای خود را در مجالس ختم یا شبهای رمضان و محرم تا دیروقت، به بیرون از مسجد وصل میکنند و همسایگان را از دین و مسجد و عزاداری بیزار میکنند، مسؤولند. فقهای بزرگوار نیز در پاسخ به استفتا از این گونه مزاحمتها، از آن نهی کردهاند.
ـ پارک کردن ماشین و موتور در جای نامناسب در کوچه و خیابان و «سدّ معبر» کردن،
ـ دود آبگرمکن حمام، بخاری و ... را به خورد خانههای همسایه دادن،
ـ استفاده از اتومبیلهای دودزا، که هوای محیط را آلوده میسازد،
ـ فرزندان خود را در نیمروز و هنگام استراحت مردم، برای بازی به کوچه فرستادن،
ـ در خیابان، بساط فوتبال و والیبال راه انداختن،
ـ دیروقت، برای شبنشینی و مهمانی رفتن،
ـ وقت و بیوقت، از تلفن همسایه برای مکالمات غیر ضروری و مفصل استفاده کردن،
ـ در میان منطقه مسکونی، گورستان و مقبره احداث نمودن،
ـ باز کردن مغازه تراشکاری و آهنگری و ... در همسایگی خانههای مردم،
ـ پخش مدام نوار نوحه و قرآن و سرود، از مغازه تکثیر نوار و نوارفروشیهای ثابت و سیّار،
ـ در کتابخانه یا خانه، با ایجاد سر و صدا و شکستن سکوت، مانع مطالعه و درس خواندنِ دیگران شدن،
ـ مزاحمتهای تلفنی برای دیگران و بیجهت تماس گرفتن، یا گوشی و تلفن را به عنوان سرگرمی و بازی در اختیار کودکان گذاشتن،
ـ گذرگاههای عمومی را به معبر یا پارکینگ خصوصی تبدیل کردن،
ـ پهن کردن کالا و اجناس در مقابل مغازه و پیادهرو را گرفتن و برای عابران مشکل ایجاد کردن،
ـ سرزده و بیخبر، وارد محل کار یا زندگی دیگران شدن،
ـ در گرما یا سرما، بدون آمادگی صاحبخانه، به مهمانی و عیادت و زیارت دیگران رفتن،
ـ و ... دهها و صدها نمونه دیگر که در زندگی و معاشرتهای اجتماعی پیش میآید.
هدف از این فهرست بلندبالای مزاحمتها چه بود؟ ... اینکه بدانیم مسلمانی، در پرهیز از این گونه رفتارهای خلقآزار نیز جلوه مییابد. گرچه مراعات حقوق مردم و مواظبت بر عدم ایجاد مزاحمت، دشوار است، لیکن دستور و ادب اسلامی چنین اقتضا میکند.
گاهی باید تحمل رنج کرد، تا دیگران مرفه باشند.
گاهی باید خود را محدود ساخت، تا سلب آزادی از دیگران نشود.
گاهی باید خویشتن را به زحمت افکند، تا سبب مزاحمت برای دیگران نشد.
این نیز از اخلاقیات اسلام و از نشانههای مؤمن است. کلام امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه چنین است:
«اَلمؤمِنُ نَفْسُهُ مِنْهُ فی تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنْهُ فی راحَةٍ»(2)
مؤمن کسی است که خودش از دست خودش در سختی و رنج است، ولی مردم از دست او در آسایشند.
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
من آن مورم که در پایم بمالند
نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم
که زور مردمآزاری ندارم(3)
البته نباید به «زیر دست و پا بودن» افتخار کرد، چرا که مسلمان عزیز است. زور را هم نباید تحمل کرد. اما اینکه انسان با زوری که دارد، به دیگران آزار نرساند و با دست و زبان، زحمت و مزاحمتی برای دیگران پیش نیاورد، اصلی مهم در «ادب اسلامی» است.
هر چیزی مالیاتی دارد. مالیات قدرت و نفوذ، پرهیز از مردمآزاری است. در نهایت، سود این خویشتنداری هم به خود انسان باز میگردد. رسول اکرم(ص) فرمود:
«کُفَّ اَذاکَ عَنِ النّاسِ فانّه صَدَقَةٌ تَصَدَّقُ بِها علی نَفْسِکَ»(4)
آزار خود را از مردم باز دار، که این «صدقه»ای است که بر خویشتن انفاق و تصدق میکنی.
یعنی پرهیز از عدم مزاحمت برای دیگران، بیمه عافیت و سلامت خویش است. آن حضرت در حدیث دیگری فرموده است:
«شَرُّ النّاسِ مَنْ تَأذّی بِهِ النّاسُ وَ شرٌّ مِنْ ذلِکَ مَنْ اَکْرَمَهُ النّاسُ اِتّقاءَ شَرِّهِ»(5)
بدترین مردم کسی است که مردم به خاطر او در اذیت و رنج باشند. بدتر از او کسی است که مردم به خاطر ترس از شر او، احترامش کنند.
و مگر ایجاد مزاحمت، چیزی جز «مردمآزاری» است؟ و مسلمانی مگر چیزی جز آسودگی خلقاللّه از دست و زبان آدمی است؟
سمرة بنجندب مردی از اهل مدینه بود و نخلستانی داشت. مردی از انصار، کنار درِ باغ و بوستان او خانهای داشت که درخت خرمای سمرة بنجندب داخل آن قرار گرفته بود. سمره گاه و بیگاه، بیخبر و سرزده وارد آن خانه میشد و سراغ رخت خرمایش میرفت و هنگام این آمد و شد، نگاه به داخل خانه و اوضاع زندگی آن مرد انصاری هم میانداخت و این خانواده از نگاهها و رفت و آمدهای او در عذاب بودند.
آن مرد از رفتار سمره به رسول خدا شکایت کرد، چون تذکرهای مکررش به صاحب درخت سودی نبخشید.
پیامبر اکرم(ص) کسی را نزد آن مرد فرستاد و شکایت مرد انصاری را به اطلاع او رساند و فرمود: هنگام ورود، اجازه بگیر. اما آن مرد، حاضر به این کار نشد. نه حاضر بود آن درخت خرما را بفروشد، و نه حتی به پیشنهاد پیامبر(ص) حاضر شد با چندین درخت خرما در جای دیگر عوض کند.
رسول خدا(ص) فرمود: از آن درخت در گذر، تا خداوند در بهشت، سه درخت در مقابل آن به تو عطا کند. آن مرد باز هم حاضر به این معاوضه نشد.
آنگاه فرمود: ای سمره! میبینم که تو مردی آسیبرسان هستی.
سپس به آن مرد انصاری چنین خطاب فرمود: برو و درخت او را از بیخ بکن و به طرف صاحبش بینداز، چرا که (در دین اسلام) هیچ ضرر و زیانی نیست: «لا ضَرَر و لا ضِرارَ».(6)
در فقه نیز نمونههای متعددی از احکام شرعی وجود دارد که در آن موارد، چون مزاحمت یا آزار یا آسیب به دیگران میرسد، از آن نهی شده است، از قبیل چاه زدن کنار دیوار دیگری، حفر چاه نزدیک چاه دیگران که سبب کاهش آب آن گردد، یا ممنوعیت ایجاد بالکن در رهگذر مردم؛ اگر برای تردد دیگران ایجاد مشقت کند، یا نصب ناودان خانه به کوچه و قرار دادن آبریزگاهها بر سر راه مردم.(7)
گرچه این نکات، جزئی و کوچک است، ولی رعایت نکردن آنها گاهی مفسدهها و ضایعات بزرگی پدید میآورد.
نمونههای یاد شده، گرچه اغلب، مزاحمتهای اقتصادی و مالی بود، ولی به هر حال، مراعات حقوق و آسایش دیگران، ایجاب میکند به عنوان یکی از آداب معاشرت اسلامی از هر گونه مزاحمت برای دیگران اجتناب کنیم.
سلب آسایش دیگران، تعدی به حریم «حقوق شخصی» آنان است و نارواست.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
کارساز است.
در معاشرتها، هیچ عاملی به اندازه خدمت و یاری، جلب کننده دلها و محبتها نیست. هیچ عاملی هم به اندازه آزار و زحمت و آسیبرسانی، رشتههای دوستی و علقههای مودت را از هم نمیگسلد.
این، طبیعت دلهاست که اسیر محبت میشود و گریزان از دشمنی و بدخواهی. زندگی، جریانی از حوادث گذران است. انسانها نیز، نقش اصلی این حوادث را ایفا میکنند. هر چه بیدردسرتر و بیمانعتر باشد، دلها شادتر و امیدها به زندگی افزونتر است.
برعکس، هر چه تصادم و تزاحم منافع و سلب آزادیها از هم و ایجاد زحمت و مزاحمت برای هم فراهم شود، به همان مقیاس، رابطهها تیرهتر، دلها جداتر از یکدیگر، دیدها نسبت به هم منفیتر و زندگیها به رنج و یأس و سرخوردگیها نزدیکتر و آمیختهتر خواهد بود.
این است که در «آداب معاشرت»، به فصلی تلخ برمیخوریم به نام «مزاحمت»، که در پی نشناختن حق، حدّ و حریم یکدیگر و عدم مراعات آنها پیش میآید.
طرح مزاحمت در بحث آداب معاشرت، به این معناست که این «ضدّ آداب» را هم بشناسیم و از مسیر راهمان دور کنیم، تا شیرینیهای زندگی، به تلخکامی و کدورت نیانجامد. گویا مقدمه، اندکی طولانی شد. برویم سر اصل موضوع:
مزاحمت چیست؟
آسایش در محیط کار و خانه، خواسته هر انسان است.
آنکه آسایش دیگران را به هم بزند، «مزاحم» است. به تعبیر دیگر میتوان گفت: مزاحم، از دایره اسلام بیرون است. این کلام صاحب شریعت و رسالت محمدی(ص) است، آنجا که به اصحاب خویش فرمود:
«اَلا اُنبّئکُمْ مَنِ المُسْلِمُ؟ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِموُنَ مِنْ یَدِهِ وَ لِسانِه»(1)
آیا شما را خبر دهم که «مسلمان» کیست؟ مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.
فرقی نمیکند که این «سلب آسایش» و «آزاررسانی»، با حرف باشد یا عمل، مادی باشد یا روحی، برای فرد باشد یا جامعه، از سوی فرد باشد یا جمع، شخصی باشد یا دولتی، در خانه باشد یا اجتماع، یا محیط کار و مطالعه و استراحت، آگاهانه باشد، یا غافلانه، با حسن نیت باشد یا سوء نیّت.
نمونه ها
مزاحمت و زحمت هم بیشمار و رنگارنگ. ولی برای آنکه کسی تصور نکند مطلقا از مزاحمت برای دیگران دور است، و ... برای هشدار بیشتر، به چند نمونه اشاره میشود:
ـ دیرهنگام به خانه رسیدن و به جای زدن زنگ در، با بوق زدن اعلام اینکه: منم! در را باز کنید. این کار برای همسایههایی که در حال استراحتند، ایجاد مزاحمت است.
ـ بنّایی و ساختمانسازی داشتن و شن و ماسه و آجر و خاک را در مسیر مردم ریختن و راه را بند آوردن و گرد و خاک به حلق و زندگی دیگران رساندن.
مأموران شهرداری برای کسانی که این گونه سدّ معبر میکنند یا شهر را کثیف میکنند، هشدار و اخطار میکنند. ولی ... کاش خود شهرداریها و ادارات و شرکتهایی هم که چنین تخریبهایی در خیابانها و کوچهها و معابر دارند، سریع اقدام کنند و برای شهروندان اسباب زحمت و نیز ایجاد بدبینی نکنند.
ـ آبهای اضافی خانه (فاضلاب) را از طریق لولهای به کوچه سرازیر کردن و لجنزار پدید آوردن، نمونه دیگری از مزاحمت است.
ـ صدای رادیو، ضبط و بلندگو را در مراسم شادی و عزا و جشن و سوگواری تا حدی بلند کردن که سلب آسایش از دیگران کند. مساجدی که بلندگوهای خود را در مجالس ختم یا شبهای رمضان و محرم تا دیروقت، به بیرون از مسجد وصل میکنند و همسایگان را از دین و مسجد و عزاداری بیزار میکنند، مسؤولند. فقهای بزرگوار نیز در پاسخ به استفتا از این گونه مزاحمتها، از آن نهی کردهاند.
ـ پارک کردن ماشین و موتور در جای نامناسب در کوچه و خیابان و «سدّ معبر» کردن،
ـ دود آبگرمکن حمام، بخاری و ... را به خورد خانههای همسایه دادن،
ـ استفاده از اتومبیلهای دودزا، که هوای محیط را آلوده میسازد،
ـ فرزندان خود را در نیمروز و هنگام استراحت مردم، برای بازی به کوچه فرستادن،
ـ در خیابان، بساط فوتبال و والیبال راه انداختن،
ـ دیروقت، برای شبنشینی و مهمانی رفتن،
ـ وقت و بیوقت، از تلفن همسایه برای مکالمات غیر ضروری و مفصل استفاده کردن،
ـ در میان منطقه مسکونی، گورستان و مقبره احداث نمودن،
ـ باز کردن مغازه تراشکاری و آهنگری و ... در همسایگی خانههای مردم،
ـ پخش مدام نوار نوحه و قرآن و سرود، از مغازه تکثیر نوار و نوارفروشیهای ثابت و سیّار،
ـ در کتابخانه یا خانه، با ایجاد سر و صدا و شکستن سکوت، مانع مطالعه و درس خواندنِ دیگران شدن،
ـ مزاحمتهای تلفنی برای دیگران و بیجهت تماس گرفتن، یا گوشی و تلفن را به عنوان سرگرمی و بازی در اختیار کودکان گذاشتن،
ـ گذرگاههای عمومی را به معبر یا پارکینگ خصوصی تبدیل کردن،
ـ پهن کردن کالا و اجناس در مقابل مغازه و پیادهرو را گرفتن و برای عابران مشکل ایجاد کردن،
ـ سرزده و بیخبر، وارد محل کار یا زندگی دیگران شدن،
ـ در گرما یا سرما، بدون آمادگی صاحبخانه، به مهمانی و عیادت و زیارت دیگران رفتن،
ـ و ... دهها و صدها نمونه دیگر که در زندگی و معاشرتهای اجتماعی پیش میآید.
هدف از این فهرست بلندبالای مزاحمتها چه بود؟ ... اینکه بدانیم مسلمانی، در پرهیز از این گونه رفتارهای خلقآزار نیز جلوه مییابد. گرچه مراعات حقوق مردم و مواظبت بر عدم ایجاد مزاحمت، دشوار است، لیکن دستور و ادب اسلامی چنین اقتضا میکند.
گاهی باید تحمل رنج کرد، تا دیگران مرفه باشند.
گاهی باید خود را محدود ساخت، تا سلب آزادی از دیگران نشود.
گاهی باید خویشتن را به زحمت افکند، تا سبب مزاحمت برای دیگران نشد.
این نیز از اخلاقیات اسلام و از نشانههای مؤمن است. کلام امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه چنین است:
«اَلمؤمِنُ نَفْسُهُ مِنْهُ فی تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنْهُ فی راحَةٍ»(2)
مؤمن کسی است که خودش از دست خودش در سختی و رنج است، ولی مردم از دست او در آسایشند.
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
فرمان دین
من آن مورم که در پایم بمالند
نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم
که زور مردمآزاری ندارم(3)
البته نباید به «زیر دست و پا بودن» افتخار کرد، چرا که مسلمان عزیز است. زور را هم نباید تحمل کرد. اما اینکه انسان با زوری که دارد، به دیگران آزار نرساند و با دست و زبان، زحمت و مزاحمتی برای دیگران پیش نیاورد، اصلی مهم در «ادب اسلامی» است.
هر چیزی مالیاتی دارد. مالیات قدرت و نفوذ، پرهیز از مردمآزاری است. در نهایت، سود این خویشتنداری هم به خود انسان باز میگردد. رسول اکرم(ص) فرمود:
«کُفَّ اَذاکَ عَنِ النّاسِ فانّه صَدَقَةٌ تَصَدَّقُ بِها علی نَفْسِکَ»(4)
آزار خود را از مردم باز دار، که این «صدقه»ای است که بر خویشتن انفاق و تصدق میکنی.
یعنی پرهیز از عدم مزاحمت برای دیگران، بیمه عافیت و سلامت خویش است. آن حضرت در حدیث دیگری فرموده است:
«شَرُّ النّاسِ مَنْ تَأذّی بِهِ النّاسُ وَ شرٌّ مِنْ ذلِکَ مَنْ اَکْرَمَهُ النّاسُ اِتّقاءَ شَرِّهِ»(5)
بدترین مردم کسی است که مردم به خاطر او در اذیت و رنج باشند. بدتر از او کسی است که مردم به خاطر ترس از شر او، احترامش کنند.
و مگر ایجاد مزاحمت، چیزی جز «مردمآزاری» است؟ و مسلمانی مگر چیزی جز آسودگی خلقاللّه از دست و زبان آدمی است؟
نمونه ای از تاریخ:
سمرة بنجندب مردی از اهل مدینه بود و نخلستانی داشت. مردی از انصار، کنار درِ باغ و بوستان او خانهای داشت که درخت خرمای سمرة بنجندب داخل آن قرار گرفته بود. سمره گاه و بیگاه، بیخبر و سرزده وارد آن خانه میشد و سراغ رخت خرمایش میرفت و هنگام این آمد و شد، نگاه به داخل خانه و اوضاع زندگی آن مرد انصاری هم میانداخت و این خانواده از نگاهها و رفت و آمدهای او در عذاب بودند.
آن مرد از رفتار سمره به رسول خدا شکایت کرد، چون تذکرهای مکررش به صاحب درخت سودی نبخشید.
پیامبر اکرم(ص) کسی را نزد آن مرد فرستاد و شکایت مرد انصاری را به اطلاع او رساند و فرمود: هنگام ورود، اجازه بگیر. اما آن مرد، حاضر به این کار نشد. نه حاضر بود آن درخت خرما را بفروشد، و نه حتی به پیشنهاد پیامبر(ص) حاضر شد با چندین درخت خرما در جای دیگر عوض کند.
رسول خدا(ص) فرمود: از آن درخت در گذر، تا خداوند در بهشت، سه درخت در مقابل آن به تو عطا کند. آن مرد باز هم حاضر به این معاوضه نشد.
آنگاه فرمود: ای سمره! میبینم که تو مردی آسیبرسان هستی.
سپس به آن مرد انصاری چنین خطاب فرمود: برو و درخت او را از بیخ بکن و به طرف صاحبش بینداز، چرا که (در دین اسلام) هیچ ضرر و زیانی نیست: «لا ضَرَر و لا ضِرارَ».(6)
در فقه نیز نمونههای متعددی از احکام شرعی وجود دارد که در آن موارد، چون مزاحمت یا آزار یا آسیب به دیگران میرسد، از آن نهی شده است، از قبیل چاه زدن کنار دیوار دیگری، حفر چاه نزدیک چاه دیگران که سبب کاهش آب آن گردد، یا ممنوعیت ایجاد بالکن در رهگذر مردم؛ اگر برای تردد دیگران ایجاد مشقت کند، یا نصب ناودان خانه به کوچه و قرار دادن آبریزگاهها بر سر راه مردم.(7)
گرچه این نکات، جزئی و کوچک است، ولی رعایت نکردن آنها گاهی مفسدهها و ضایعات بزرگی پدید میآورد.
نمونههای یاد شده، گرچه اغلب، مزاحمتهای اقتصادی و مالی بود، ولی به هر حال، مراعات حقوق و آسایش دیگران، ایجاب میکند به عنوان یکی از آداب معاشرت اسلامی از هر گونه مزاحمت برای دیگران اجتناب کنیم.
سلب آسایش دیگران، تعدی به حریم «حقوق شخصی» آنان است و نارواست.
پی نوشت:
1ـ بحارالانوار، ج72، ص148.
2ـ میزان الحکمه، ج1، ص87، بحارالانوار، ج72، ص53.
3ـ گلستان سعدی، باب سوم، حکایت 2.
4ـ بحارالانوار، ج72، ص54.
5ـ همان، ص281.
6ـ وسائل الشیعه، ج17، ص340.
7ـ همان، به صفحات 338، 344 و 347 مراجعه شود.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله