بعد از کودتای 28 مرداد دولت ایران به پیشنهاد آمریکا برای استخراج و تصفیه و صادرات نفت ایران، کنسرسیومی متشکل از شرکتهای غربی تشکیل داد. پیوند هویدا با این شرکتها، حمایت این کنسرسیوم را از هویدا در سالهای نخست وزیری به همراه داشت، به طوری که سناتور جعفری (از دوستان شریف امامی) در تاریخ 1345/1/24 راجع به دولت هویدا چنین اظهار میکند:
«علت اینکه تاکنون دولت آقای هویدا برسرکار مانده آن است که کنسرسیوم بین المللی نفت که کارتلهای بزرگ نفتی جهان را تشکیل میدهند از هویدا پشتیبانی میکنند و با تغییر دولت هویدا طبعاً ایران یک قدم دیگر در راه دور شدن از غرب برخواهد داشت و ممکن است این موضوع ایجاد عکس العمل هم بنماید...» (3)
پرویز گرجی (سردبیر مجله تهران مصور) ضمن اشاره به ارتباط چندین ساله هویدا با اعضای کنسرسیوم مینویسد:
«با مطالعات دقیقی که ما کردیم به این نتیجه رسیدهایم که هویدا در پشت پرده یکی از بازیگران مهم نفت به شمار میرود و نقش حساس و مهمی در پشت پرده از طرف کارتلهای بزرگ نفتی جهان برعهدهی او گذاشته شده است.» (4)
فریده دیبا (مادر فرح) راجع به هویدا چنین اظهار میکند:
«مردم اول نسبت به هویدا نظر خوشی نداشتند. همه میدانید که هویدا آدم شناخته شدهای نبود و پس از ترور حسنعلی منصور موقتاً عهدهدار تشکیل جلسات هیئت دولت شد. بعد از اینکه هویدا از گمنامی (ظرف چند روز) به نخست وزیر رسید، شایعات مخربی در سراسر کشور پخش شد که طی آن هویدا عامل انگلیس و آمریکا معرفی میشد و میگفتند انگلیسیها و آمریکاییها هویدا را از آستین خود بالا آورده و به نخست وزیری گماردهاند تا منافع کمپانیهای نفتی آنان را حفظ کند...» (5)
علاوه بر این، افراد بهائیهای دیگری نیز بودند که در شرکت نفت و فعالیتهای نفتی فعال بودند. از این بین میتوان به نصرتالله روحانی (6)، غلامرضا حضرتی آشتیانی(7)، ذکرالله خادم(8) و علی صلحجو (9) را اشاره کرد.
هویدا و اقتصاد
در بررسی عملکرد اقتصادی هویدا، چه در زمان و ارتش وزارت دارایی در کابینهی منصور و چه در دوران سیزده ساله نخست وزیری، به فعالیتهای برمیخوریم که انجام فعالیتهای آن به ضرر کشور تمام شده است. هویدا در بسیاری از موارد متهم به بیکفایتی و فساد اداری میباشد. به طور مثال در اسناد ساواک به نامهای با امضای جمعیت ترقی خواهان وزارت دارایی، در تیر ماه 1343، برمیخوریم که در انتقاد به عملکرد هویدا تدوین و برای اغلب مقامات کشوری وقت ارسال شده است. نویسندگان نامه بر بیاطلاعی هویدا در امور مالی و اقتصادی و عدم آشنایی وی به اوضاع وزارت دارایی تأکید میکنند و اقدام او در برکناری صاحب منصبان بصیر و مطلع و با سابقه از کار و سپردن اغلب پستهای حساس به افراد ناصالح و ناکاربلد مثل دکتر منوچهر فرهنگ مهر را ناشی از همین امر میشمارند. که به اعتقاد آنها، اقدامات هویدا نویسندگان نامه، چیزی جز ایجاد هرج و مرج و آشفتگی کار در آن وزارتخانه و وارد شدن زیانهای هنگفت به خزانهی کشور در بر نداشته است. (10)عباس میلانی نویسنده کتاب معمای هویدا معتقد است که این وزارتخانه در هنگام انتصاب هویدا به دست یک عده نالایق و زدوبندچی اداره میشده است. دکتر منوچهر فرمانفرماییان (دوست قدیمی هویدا و منتقد او)، در نقد این کتاب، ادعای میلانی را رد میکند و قضاوت میلانی را دور از صواب شمرده تأکید میکند که در آن زمان، شمار کارمندان درستکار وزارت دارایی بسیار بوده است. (11)
علی دشتی (از نویسندگان و دولتمردان مطلع عصر پهلوی) معتقد است که:
«یک ارث قابل توجهی از حسنعلی منصور به هویدا هم رسیده بود که درخود منصور به درجه اعلاء بود و هویدا هم آن را تا آخر حفظ کرد و آن این بود که برای انتخاب همکار در کابینهی خود دنبال آدم لایق و کارآمد نبودند و تنها کسانی را وزیر میکردند و پست مهم میدادند که بیشتر تملق آنها را بگویند...» (12)
البته چه سیاست آمریکا آن بود که چنین رجال سیاسی مسئولیت و مدیریت کشور را داشته باشند.
فساد اقتصادی در دوران 13ساله نخست وزیری هویدا میکرد. کابینهی او و نظام اداری دورهی وی مانند دیگر دوران تسلط پهلویها در اوج فساد اقتصادی و مالی به میگذشت، وزرای کابینه هویدا به منظور دریافت پورسانت به خریدهای غیرضروری میپرداختند، مثلاً در حالی که بازار قند و شکر در کشور اشباع بود، دهها کشتی شکر در آبهای خلیج فارس منتظر نوبت پهلوگیری در اسکله و تخلیهی بار خود بودند و گاهی این انتظار دو سال طول میکشید و کشتیها چندین برابر ارزش محمولهی خود، خسارت دیر کرد تأخیر دریافت میکردند.
نمونه دیگر اقدام خرید هزاران تلویزیون رنگی از فرانسه و آمریکا توسط فرخرو پارسا وزیر آموزش و پرورش هویدا بود تا در روستاهای کشور شبکهی تلویزیون آموزشی راه بیندازد، اما پس از رسیدن این تلویزیونها به کشور متوجه شدند در روستاهای ایران برقی وجود ندارد! بعد هزاران باطری خریدند تا تلویزیونها را با باطری روشن کنند، ولی باطریها هم خالی میشدند و احتیاج به شارژ داشتند! (13)
از سال 1349ش، اقدامات اوپک باعث شد درآمد کشورهای صادر کنندهی نفت به طرز چشمگیری افزایش یابد و قیمت نفت سالانه ایران از 5 میلیون دلار به قریب 20 میلیارد دلار برسد. این درآمد سرشار که میبایست در داخل کشور صرف آبادانی و توسعه میشد، به ولخرجیهای شاه تبدیل شد به طوری که به گفته دکتر ابراهیم سنجر در کتاب نفوذ آمریکا در ایران، صرف کمکهای بلاعوض یا وامهای اعطایی ایران به سایر کشورها میگردید. برای نمونه به کشور ایتالیا، سه میلیارد دلار به صورت وام، فرانسه دو میلیارد دلار برای راکتور اتمی، انگلستان یک میلیارد و دویست میلیون دلار جهت شرکتهای صنعتی، افغانستان دو میلیارد دلار به منظور کمکهای عمومی، مصر یک میلیارد دلار برای نوسازی کانال سوئز، پاکستان 250 میلیون دلار برای کمکهای عمومی، هندوستان 250 میلیون دلار برای استخراج و صدور سنگ آهن، بنگلادش 100 میلیون دلار برای کمکهای عمومی و ... بدین ترتیب سرمایهای که از مازاد دلارهای بدست آورده بود، به جای اینکه در مملکت ایران جهت پیشرفت جامعه به کار رود، به نفع کشورهای سرمایه داری از دست ملت ایران خارج گردید. (14)
با بالارفتن در آمد نفت، خرید اسلحه از کشور آمریکا نیز توسعه یافت. در خرداد 1347ش، محمدرضا پهلوی موفق شد که موافقت آمریکا را با فروش 600 میلیون دلار اسلحه جلب کند. همین طور هویدا در آبان ماه 1348ش، لایحه خرید 400 میلیون دلار اسلحه از آمریکا را به مجلس برد و به تصویب رسانید. این لایحه به دولت اجازه میداد که این مبلغ را از کشورهای خارجی وام بگیرد. (15)
پس از جدایی بحرین از ایران و خروج نیروهای انگلستان از خلیج فارس در آذرماه 1350ش، خریدهای نظامی ایران از آمریکا به نحو بیسابقهای افزایش یافت. به طور مثال بعد از سفر نیکسون (رئیس جمهور وقت آمریکا) به تهران در خرداد 1351ش، ایران مبلغ 2/1 میلیارد دلار به آمریکا سفارش تسلیحات داد. این بزرگترین معاملهای بود که یک جا صورت میگرفت و شامل 175 فروند هواپیمای جت جنگنده، 500 هلی کوپتر و تعداد زیادی موشکهای هوا به زمین میشد. طی جدول وزارت دفاع آمریکا، کل فروش جنگ افزارهای آمریکا در سالهای 56-1351 به 14/4 میلیارد دلار بالغ میشده است. (16)
همزمان با سرازیر شدن سیل اسلحه و مهمات آمریکایی به ایران، تعداد پرسنل نظامی آمریکایی نیز افزایش یافت و تا سال 1357ش، به اضافه خانواده شان بالغ بر 40 تا 50 هزار نف گردید. (17)
افزایش بنیه نظامی ایران و اطاعت بیچون و چرای رژیم پهلوی از دولت آمریکا، ایران را مبدل به چماق آمریکا در منطقه کرده بود. کمک ایران به کردهای عراقی علیه رژیم بعث عراق، لشکرکشی به عمان برای سرکوب چریکهای ظفار، ارسال اسلحه به ویتنام جنوبی و سومالی و اردن و مراکش و یمن شمالی نمونهای از اطاعت ایران از آمریکا بود. (18)
البته امیرعباس هویدا مدعی بود که با اینگونه خریدها مخالف بوده است و از شاه خواسته که از این گونه هزینهها بکاهد:
«بارها در فرصتهای گوناگون چه در خلال جلسات شورای عالی اقتصاد و چه در غیر آن، به شاه اصرار کردم بهتر است از مخارج تسلیحاتی بکاهد و در عوض آن درآمد نفت را به مصارف امور اجتماعی برساند و نیز از ادامه پروژههای به اصطلاح «حیثیت آفرین» جلوگیری کرده و به خانواده خود و درباریان اجازه ندهد که بیش از این در مقاطعه کاریها فعالیت داشته باشند...» (19)
حسین فردوست (مأمور عالی رتبه اطلاعاتی رژیم شاه)، وضعیت اقتصادی دوران نخست وزیری هویدا را چنین بیان میکند:
«در دوران 13 ساله نخست وزیری هویدا همه میچاپیدند و هویدا کاملاً نسبت به این وضع بیتفاوت بود، در صورتی که یکی از مهمترین وظایف رئیس دولت جلوگیری از فساد و حیف و میل اموال دولتی است. در هیچ زمانی به اندازه دوران هویدا فساد گسترده نبود و او چون رضایت محمدرضا را میطلبید، نمیخواست کسی و در نهایت محمدرضا را از خود ناراضی کند و به همین دلیل نیز صدارت او طولانی شد. از سال 1350 تا 1357 تنها در بازرسی (قسمت تحقیق آن)، 3750 پرونده سوء استفاده کلان تشکیل شد که عموماً به دادگستری ارجاع گردید. من هر دو ماه یکبار از طریق افسر دفتر ویژه، که مسئول پیگیری پروندهها بود، پیشرفت کار را سؤال کردم. اصلاً پیشرفتی وجود نداشت و صفر بود. همه پروندهها طبق دستور شفاهی نخست وزیر به وزیر دادگستری، بایگانی میشد.» (20)
بررسی عملکرد اقتصادی دولت سیزده ساله هویدا بدین جا ختم نمیشود. علم (وزیر دربار محمدرضا پهلوی) در بخشی از خاطرات خود به گران شدن آب بها به وسیلهی دولت وی اشاره میکند و با کنایهای به هویدا او را بیکفایت و ولخرج مینامد. اسدالله علم، مینویسد:
«در فروردین 1353 این موضوع را محرمانه با شاه در میان گذاشته که بقای هویدا نتیجه پول دادن به اعضای خاندان سلطنتی است.» (21)
اردشیر زاهدی (سفیر ایران در واشنگتن، وزیر امور خارجه کابینه هویدا) در مورد هویدا به مطالبی اشاره کرده که در راستای همان سخنان فردوست میباشد:
«... اکنون میخواهم برای نخستین بار به این سؤال تاریخی جواب بدهم که چرا هویدا از بهمن 1343 تا مرداد 1356 برای مدت 13 سال در رأس دولت باقی میماند؟ مهمترین عامل باقی ماندن هویدا در رأس قدرت این بود که او به هیچ کدام از اعضای خانواده پهلوی و دیبا «نه» نمیگفت. هویدا در زمان نخست وزیر خود نه فقط با سوء استفادهی شاهزادگان و نزدیکان مبارزه نمیکرد و برابر این مطلع نمیایستاد، بلکه برنامهها و روندهای غیرقانونی آنها را هم تسریع میکرد...» (22)
بیبرنامگی امور در ایام نخست وزیری هویدا تا آن حد بود که حتی حامیان و طرفداران او را هم به انتقاد وادار میکرد. آنتونی پارسونز سفیر وقت انگلیس در تهران در این مورد چنین اظهار میکند:
«هزاران وسیله نقلیه آمریکایی که ایران سفارش داده بود، برای آنکه در بنادر خلیج فارس انباشته نشوند، در نمکزارهای مسطح بندرعباس فرو رفتند. چون برای این ماشینها هرگز رانندهای وجود نداشت و در آینده هم امکان وجود داشتن نبود...» (23)
در دوران نخست وزیری هویدا در وزارت امور خارجه و سفارتخانههایی که باید به عنوان مرکز سیاسی کشور فعالیت میکردند، به کارهای غیراصولی و خارج از ضوابط دیپلماتیک مشغول بودند و در این راه حجم قابل توجهی از سرمایههای ملی را به هدر میدادند. برای نمونه میتوان به سفارت ایران در واشنگتن اشاره کرد که با اینکه تعداد کارکنان این سفارتخانه در ایام اقتدار هویدا به چندین برابر افزایش یافت، اما از نظر فعالیتهای دیپلماتیک در شمار بیکفایتترین سفارتخانهها قرار داشت. وظیفه اعضای این سفارتخانه فراهم آوردن وسایل عیش و طرب و برگزاری میهمانیها و پارتیهای اردشیر زاهدی بود. هویدا هم به این سبب که زاهدی روزگاری داماد شاه بود و نفوذی در دربار داشت، کوچکترین ایرادی به این وضعیت نمیگرفت. هر سال هنگام کریسمس در حدود هزار بسته هدیه از طرف سفارت برای شخصیتهای مختلف در سراسر آمریکا فرستاده میشد. (24)
یکی از کارکنان سفارت ایران در سویس هم مینویسد:
«آنچه ما در سفارت انجام میدادیم، ارتباطی با وظایف مأموران دیپلماتیک نداشت و جز تلف کردن پول و هدر دادن نیروی انسانی ثمر دیگری به بار نمیآورد. نمونه بارز آن فعالیت همه جانبه سفارت ایران در سویس برای یافتن پماد ضد خارش برای شاه بود...» (25)
از اقداماتی که در زمان نخست وزیری هویدا به انجام رسید، برگزاری جشنهایی نظیر مراسم تاج گذاری، جشنهای بیست و پنجمین سال سلطنت محمدرضا پهلوی، جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی و جشن پنجاهمین سال سلطنت پهلوی از اقدامات بیهودهای بود که جز اتلاف وقت و به هدر دادن بیت المال حاصلی در بر نداشت.
پس از جشنهای بیست و پنجمین سال سلطنت و جشن تاجگذاری محمدرضا پهلوی، حضرت امام خمینی (ره) نامه سرگشادهای برای هویدا فرستاد و طی آن با صراحت و قاطعیت دیدگاههای خود را بیان کرد و نسبت به جشنهای پرهزینهی شاهنشاهی که هر روز تحت عناوین خاص به ملت فقیر ایران تحمیل میشد، اعتراض کرد. امام در بخشی از این نامه مینویسد:
«...جشنهای غیرملی که به نفع شخصی در هر سال چندین مرتبه تشکیل میشود و در هر مرتبه مصیبتهای جانگداز برای اسلام و مسلمین و مردم پابرهنه ایران به بار میآورد، یکی از آنهاست. با سرنیزه پلیس از مردم بیچاره بیپناه، خرجهای گزاف آنها گرفته میشود. یکی از جشنها که من نمیتوانم اسم روی آن بگذارم جز هوس و شهوت بازی با احساسات ملت، گفته میشود چهارهزار میلیون ریال خرج شده است که نصف آن از خزانه ملت و نصف دیگر بی واسطه از بازار و غیره با زور و ارعاب اخاذی شده، خون دل فقرا خرج نامجویی و خودکامگی است و تا این ملت در این حال است و به وظیفه خود و حقوق خود آشنا نشده است. هر روز برای شما عید و شادی و برای ملت بدبختی و نکبت است توأم با این جشنهای نامیمون آنقدر هتک نوامیس مسلمین و اسلام بوده است که قلم را عار است از ذکر آن...» (26)
برگزاری جشنهای 2500 ساله بنیانگذاری شاهنشاهی ایران که از نظر اسراف و تبذیر در جهان نمونه بود، وسیلهای برای انتقاد از شاه و رژیم پهلوی شد تا جایی که برخی از آنها جیره خواران شاه که و از سوی رژیم پهلوی به آنان کمک مالی میشد، زبان به انتقاد از رژیم پهلوی گشودند. برای نمونه هفته نامه انگلیسی زبان تایم در مورد این جشن چنین مینویسد:
«حتی شهرزاد قصهگو هم نمیتوانست صحنههای پرشکوه جشنهای شاهنشاهی ایران را در خرابههای تخت جمشید، در قالب افسانههای هزار و یک شب خود زنده کند. محمدرضا پهلوی، حتی قبل از چند برابر شدن قیمت نفت و دست یافتن به درآمدهای سرشاری که توانایی خرج کردن آن را نداشت، بیش از یکصد میلیون دلار خرج این نمایش بزرگ کرده بود...» (27)
در چنین شرایطی که مردم روستاهای ایران و بخشهای زیادی از کشور محتاج نان شب بودند و تأمین نیازهای آنان با بودجه بسیار نازلی تأمین میشد، رژیم پهلوی میلیاردها تومان صرف هزینههای تشریفاتی این جشنها میکرد.
از دیگر اقداماتی که نشانگر خیانت بارز هویدا به ملت ایران و ملل مسلمان جهان میباشد، فروش نفت است به اسرائیل، در شرایطی که کشورهای اسلامی تولید کننده نفت از فروش نفت به این رژیم خودداری میکردند. هویدا به فروش نفت ایران به این رژیم که به دستور شاه انجام میشد، جنبه آشکارتری بخشید و بیتوجه به افکار عمومی ملل مسلمان منطقه و جهان، جای پای مأمورین و مقامات عالی رتبه اسرائیلی را در تهران باز کرد و با آنها درباره افزایش فروش نفت ایران به اسرائیل به گفتگو پرداخت. (28)
مطالب بیان شده فوق تنها قسمتی از کارنامه فعالیتهای اقتصادی و به عبارت بهتر هویدا در دوران 13 ساله نخست وزیریاش میباشد. در زمان نخست وزیری هویدا، عناصر بهائی نظیر ارتشبد عبدالکریم ایادی، منصور روحانی، اسدالله صنیعی، هژبر یزدانی، حبیب پاسال و .... به تاراج سرمایههای ملی و بیت المال مردم پرداختند که شرح آن از حوصلهی این مقاله خارج است.
پینوشتها:
1 - عبدالله انتظام در آن زمان مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران و عضو لژهای ماسونی مهر و وفا و صفا بود.
2- دفتر پژوهش مؤسسه کیهان، نیمه پنهان، ج14، صص 45-44.
3- حسین آبادیان، دو دههی واپسین حکومت پهلوی، ص 398.
4- امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، ج1، ص 317.
5- فریده دیبا، دخترم فرح، الهه رییس فیروز ص 312.
6- برادر منصور روحانی و رئیس کارخانه جات آب و برق تهران واقع در کن و رییس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت سهامی برق منطقهای، فارغ التحصیل آموزشگاه عالی نفت آبادان، دکتر موسی دقانی، کودتای مارکدار، مجله زمانه، سال 5و6، بهمن و اسفند 1381، ص 36.
7- معاون بهائی وزارت آب و برق در زمان منصور روحانی در سال 1348، عضو باشگاه شاهنشاهی و تحصیل کرده دورههای مدیریت شرکت ملی نفت و بانک جهانی در انگلیس و آمریکا بود که در 1323ش، در ارتش استخدام شد و در نیمه دهه 1330 از ارتش مأمور به خدمت در شرکت نفت ایران گردید: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، ج2، ص 93، 92.
8- از عناصر فعال و شاخص بهائی و عضو پیوسته محفل بهائیان تهران و محفل ملی بهائیان ایران، عضو هیئت مدیره شرکت سهامی «امناء»: اسماعیل رائین: انشاب در بهائیت: ص 302.
9- کارمند بازنشسته شرکت نفت، مبلغ بین الملل و شاغل در طرح گسترش پتروشیمی توسط انگلیسیها فصل نامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، ش 49، س13/ف بهار 88، ص 506.
10- امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، ج1، صص 146-143.
11-منوچهر فرمانفرماییان، نکتههایی پیرامون زندگانی امیرعباس هویدا، نخست وزیر پیشین ایران، مجله ره آورد، ش56، بهار 1380، صص 353-354.
12- علی دشتی، عوامل سقوط محمدرضا پهلوی، صص 152-151.
13- بهمن هدایتی آذری، دست بوس، صص 73-72.
14- دکتر باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران، ج3ف صص 1782-1781.
15- محمد اختریان، نقش امیرعباس هویدا در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، ص 119.
16- همان
17- باقر عاقلی، نخست وزیران ایران، ص 1056.
18-باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران، ص 1786.
19- فریدون هویدا، سقوط شاه، ص 77.
20- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص 266.
21- اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه، ج3، ص 23.
22- بهمن هدایتی آذری، دست بوس، ص 82.
23-آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه پاشا شریفی، ص 32.
24- باری روبین، جنگ قدرت در ایران، ترجمه محمد شرقی، ص 118.
25- مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، ص 86.
26- امام خمینی (رحمةالله)، صحیفه نور، ج اول، صص 132-133.
27-هفته نامه انگلیسی زبان تایم، چاپ آمریکا، آگوست 1980م، به نقل از روزنامه کیهان، 1364/11/14.
28- دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، نیمه پنهان، امیرعباس هویدا، ج14، ص 141.
صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول