امتداد حزب الله
تحليلي بر بازتاب انقلاب اسلامي در لبنان
همچنين پرسش اصلي اين است كه جنبه ها و ابعاد تأثير انقلاب اسلامي در لبنان چه بوده و چه روندي را پيموده است ؟ اين پژوهش بامفاهيمي چون صدور انقلاب، ايدئولوژي اسلامي، مقاومت و جهان شمولي ارتباط دارد.
فرضيه تحقيق آن است كه بيشترين و مؤثرترين تأثير و باز تاب راانقلاب اسلامي در لبنان بوده است و در سه بخش سياست، اهداف ووسايل بيشترين همخواني و نزديكي را با انقلاب اسلامي در لبنان شاهديم ؛ به گونه اي كه تغييرات در هر يك از اين سه بخش در ايران تأثيرات قابل ملاحظه اي در صحنه سياسي لبنان داشته است.
چارچوب نظري
سياست
رجايي با توجه به سر مقاله ها، روزنامه و خطبه هاي نماز جمعه، بر آن است كه در نخستين روزهاي انقلاب، فكر صدور انقلاب نزد مردم زنده بود؛ اما رمضاني اجراي سياست صدور انقلاب را پس از بر كناري بني صدر مي داند.(3) سياست صدور انقلاب ارتباط وثيقي با ايدئولوژي حاكم بر انقلاب دارد. ايدئولوژي اي كه حاوي اصول جدي، از جمله تأكيد مجددبر اسلام، به مثابه شيوه تمام عيار زندگي، عدم اعتقاد به جدايي دين ازسياست، اعتقاد به اينكه قدرت مسلمانان نيازمند حاكميت اسلام است،معرفي دوباره شريعت به مثابه طرح اسلامي جامعه مطلوب، و تمايل به نبرد (جهاد) عليه تمام ناراستي ها، حتي اگر به شهادت منجر شود.
به همين پايه است كه بندهايي از قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، به مقوله صدور انقلاب پرداخته است.
در مقدمه قانون اساسي، انقلاب اسلامي مدلي براي پيروزي همه مستضعفان بر مستكبران دانسته شده و از امت واحد جهاني و نجات ملل محروم سخن مي گويد. همچنين در اصل سوم بند 16، از حمايت بي دريغ از مستضعفان جهان و تعهد برادري نسبت به همه مسلمانان سخن به ميان آمده است. در اصول 152و 153 نيز بر حمايت از مبارزه حق طلبانه مستضعفان در برابر مستكبران تأكيد شده است.(4)
قانون اساسي ايران، نشانگر وجهه اسلامي سياست خارجي پويا ومبارزه جويانه اي است كه هدف آن اتحاد دنياي اسلام و گسترش حاكميت خداوند بر روي زمين است.
نكته ديگري كه در راستاي سياست صدور انقلاب بايد بدان توجه شود، اين است كه امام خميني (ره) بر غير فرقه اي بودن و جهاني بودن اسلام تأكيد داشتند، از اين رو به از بين بردن شكاف شيعه ـ سني توجه خاصي داشتند.
وجه ديگر، خصلت احياگرانه انقلاب بود كه نخستين نمونه انقلاب موفق و ملهم از اسلام بود.(5) انقلاب بر آن بود تا ايران را تجربه اي براي تغيير سياسي و ايدئولوژيك امت جهاني، بر اساس اتحاد تمام مسلمانان قرار دهد. اين چنين است كه رجايي نيز از ميان خصيصه هاي آرمان گرايي، جهان شمولي، مردمي بودن و ايران گرايي، جهان شمولي اسلامي را نيرومندترين و برانگيزاننده ترين عامل براي صدور انقلاب معرفي مي كند.(6)
اهداف
همچنين امام (ره) بر انگيزه الهي انقلاب در برابر انقلاب هاي ملهم ازانگيزه هاي مادي تأكيد داشت كه اين مسئله در نامه 1367/9/11ايشان به گورباچف نمود مي يابد.(7) رمضاني بر اين پايه، سه هدف اصلي صدور انقلاب را چنين بر مي شمارد:
1. در كوتاه مدت اين امر وسيله اي براي دفاع از جمهوري اسلامي به رهبري يك فقيه بلند پايه است.
2. وسيله اي براي تأمين امنيت بين المللي جمهوري اسلامي، به ويژه در خليج فارس است.
3. در دراز مدت، وسيله اي براي استقرار نهايي نظم جهاني زير چترعدالت اسلامي است.(8)
وسايل (ابزارها و استراتژي ها)
1. الگوسازي از دو طريق اسلامي كردن نظام و حاكميت ارزش هاي اسلامي، و اثبات توانمندي نظام اسلامي در دنياي مدرن.
2. تبليغ و آگاه سازي كه از طريق گفتار، رفتار و توسط رجال،سياستمداران، علما، محققان داخلي و خارجي و مؤمنان معتقد به انقلاب ظهور مي يابد.
3. آموزش و ترويج اعتقادات اسلامي انقلابي از طريق كلاس ها،فيلم ها، كتاب ها و...
4. حمايت از جنبش هاي آزاديبخش.(10)
نيم نگاهي به لبنان
لبنان (11) كشوري كوچك، با مساحتي حدود 10/230 كيلومتر مربع است. از طوايف و فرقه هاي بسيار متنوعي تشكيل شده كه در نتيجه سياست آن را نيز تابع خود ساخته است و تأثيري اساسي بر مناسبات سياسي گذاشته است. بر اساس سر شماري سال 1975 تركيب جمعيتي اين كشور را 40 درصد مسيحي، 27 درصد شيعه، 26 درصد اهل تسنن و7 درصد دروز تشكيل مي دهد. لبنان 17 فرقه رسمي دارد كه شامل 11فرقه مسيحي، پنج فرقه اسلامي، و يهوديان است. قانون اساسي در سال 1926 تدوين شده و تا كنون شش بار اصلاح شده است. بر اساس توافق قانون اساسي، رياست جمهوري در دست مسيحيان ماروني،نخست وزير سني و رئيس مجلس شيعه است.
با توجه به عدم استقرار كامل نهادهاي سياسي، نقش احزاب در لبنان،همواره تعيين كننده بوده است. پس از توافق طائف و با افزايش نسبي قدرت سوريه در صحنه داخلي اين كشور، نقش احزاب در اين كشوركاهش يافت ؛ اما پس از ترور رفيق حريري، اين نقش دوباره تقويت شده است.
روابط ايران و لبنان پيش از پيروزي انقلاب اسلامي (12)
انقلاب اسلامي و صحنه سياسي لبنان (13)
فروپاشي اقتصاد لبنان، سر خوردگي از ميانه روي سياسي و افزايش سطح عمومي فقر، تبديل اسلام به عنوان جايگزين منحصر به فرد وبديلي انساني براي جنگ و پناهگاهي براي گريز از اضطراب ها. اين گونه است كه انقلاب اسلامي ايران توانسته است، به الگو سازي و عيني سازي نمود خود در جامعه لبنان دست زند. در اين مقاله در چارچوب نظري پيش گفته، به بررسي اين تأثيرات مي پردازيم.
الف. سياست ها
محمل تأثير انقلاب اسلامي در لبنان به طور طبيعي شيعيان اين كشورند. در زمان وقوع پيروزي انقلاب، سازمان امل، مهم ترين حزب شيعيان در عرصه سياسي لبنان بود. انقلاب اسلامي در جريان امل نقشي دوگانه ايفا كرد. طبيعتٹ پيروزي انقلاب اسلامي ايران براي جنبش امل برانگيزاننده بود. چنان كه ريچارد نورتون مي نويسد كه سقوط شاه ثابت كرد كه حكومتي نا مشروع را نبايد تحمل كرد.(14)
جنبش امل به مثابه جنبش شيعي موفق، از جريان پر شور فراهم شده از طريق انقلاب سود برد. به هر حال اين جنبش كه جنبشي ميانه رو ومحافظه كار به حساب مي آمد، نمي توانست حامل انديشه هاي ايدئولوژيك و پرشور انقلاب اسلامي باشد، از اين رو به سرعت دچارانشقاق و ريزش نيرو گرديد. هنگامي كه (نبيه بري) رهبر جنبش امل،همزمان با اشغال لبنان توسط اسرائيل (1982)، در گردهمايي كميته نجات ملي كه به دعوت الياس سركيس، رئيس جمهور وقت لبنان شركت كرد، سيد ابراهيم امين مسئول دفتر جنبش امل در تهران، بابرگزاري كنفرانسي مطبوعاتي به كميته نجات ملي و شركت كنندگان درآن حمله كرد و آن را كميته اي امريكايي ناميد. سيد حسين موسوي،جانشين رهبر جنبش امل نيز در اين زمان به سوي منطقه بقاع به حركت در آمد و تأسيس جنبش امل اسلامي را در آنجا اعلام كرد كه بعدها به حزب الله پيوست.(15) همچنين امل كساني چون زكريا حمزه،علي محمد الحسيني، مصطفي ديراني، محمد عباسي، علي جابر، احمدخليل فقيه و محمد مبارك را اخراج كرد كه آنها هم بلافاصله مقاومت مؤمنه را بنياد نهادند.(16)
در اين ميان مهم ترين جنبش (جنبش حزب الله) كه تبلور عيني انقلاب اسلامي در لبنان به شمار مي آيد. در حالي كه رهبران جنبش امل، علاقه چنداني به گفتمان و ايدئولوژي اسلام گرايي با قرائت انقلاب اسلامي لبنان نشان نمي دادند، جنبش حزب الله كه متشكل از اسلام گرايان مبارز بود، به پرشورترين و مطمئن ترين حامل اين گفتمان تبديل شد.(17) شاخصه جهان شمولي، از شاخصه هاي مطرح درچارچوب نظري بود كه از ويژگي هاي انقلاب اسلامي است و به همان شكل در حزب الله نيز نمود يافته است. حزب الله هنگام تأسيس، دربيانيه اي با عنوان (ما كه هستيم و هويت ما چيست ؟) به بروز اين شاخصه پرداخته و مي نويسد: ما فرزندان حزب الله هستيم كه خداوندطليعه آن را در ايران به پيروزي رساند تا دوباره هسته اوليه دولت اسلامي را در جهان بر پا كند... ما در لبنان يك حزب تشكيلاتي بسته باچارچوب سياسي گنگ نيستيم، بلكه امتي هستيم كه از طريق كمربنداعتقادي و سياسي نيرومندي به نام اسلام، به مسلمانان سراسر جهان وابسته ايم).(18)
خصيصه مشترك دوم انقلاب اسلامي و حزب الله، احياگري است كه سيد ابراهيم الامين، سخنگوي حزب الله در دهه هشتاد ميلادي، آن راچنين معنا مي كند: (صدور انقلاب، به معناي تسلط نظام ايران برملت هاي منطقه خاورميانه نيست، بلكه به معناي تجديد حيات اسلامي منطقه است تا آنچه بر اين ملت ها مسلط مي شود، اسلام باشد).(19)
ويژگي مشترك سوم عدم تأكيد بر گرايشات فرقه اي است. با توجه به تأكيد حزب الله بر بنيادها و عناصر شيعي، هيچ گونه تمايلات فرقه گرايانه در اهداف آن به چشم نمي آيد، بلكه بيشتر بر امت جهاني اسلام تأكيد دارد. ويژگي مشترك ديگر اجراي شريعت اسلامي است.حزب الله در بيانيه تأسيس خود مي گويد: (فرهنگ ما بر منابع قرآن،سنت و سيره معصومان و احكام و فتاواي صادره از سوي فقيه مرجع تقليد ما استوار است).(20)
پاي فشاري بر عدم جدايي دين از سياست، خصيصه مشترك ديگراست. سيد حسن نصر الله در اين باره و الگوگيري از ايران چنين مي گويد: (اسلام براي ما دين مسجد و مدرسه و خيابان و دولت ونهادهاي آن است. دين قادر به برپايي انقلاب و اقامه دولت است...همان گونه كه در ايران ثابت شد كه اسلام قادر است، در مشكل ترين شرايط و بدترين تهديدها، انقلاب بر پا و دولت اقامه كند).(21)
ديگر باور مشترك اعتقاد به ولايت فقيه است. حزب الله همواره برپايبندي نظري و عملي به ولايت فقيه و رهبري مجتهد آگاه پاي فشرده است كه مميزه اصلي اين جنبش، از ديگر جنبش هاي اسلامي منطقه اي نيز محسوب مي گردد. ديدگاه حزب الله در اين باره چنين است كه (در خصوص ولايت امر، ما خود را به ولايت مرجعيت رشيدي پايبند مي دانيم. ولايت در فقيه جامع الشرايطي كه عدالت، اعلميت،كفايت، آگاهي به مسائل روز، مديريت، تقوي و ساير صفات لازم در اوتجلي يافته است).
حزب الله بر الگوگيري و پيوستگي با امام خميني (ره) تأكيد فراوان دارد. سيد حسن نصر الله مي گويد: (از نظر ما امام خميني مرجع ديني،امام و رهبر به تمام معناي كلمه است. ايشان نماد و سمبل انقلاب عليه طاغوت ها، مستكبران و نظام هاي استبدادي است). سيد ابراهيم الامين نيز مي گويد: (ما در روند تصميم گيري سياسي تنها بر فقيه تكيه داريم. ما از فرامين امام پيروي كرده، به جغرافيا اعتقادي نداريم).(22)
در بعد ديگر از اين قضيه و مشابهت ميان انقلاب اسلامي و حزب الله،بايد به محوريت روحانيت در عمل سياسي توجه كرد. جايگاه ويژه روحانيون در حزب الله به نفوذ روز افزون اين حزب در ميان شيعيان لبنان انجاميد. اين در حالي است كه اساسٹ بخش زيادي از نفوذروحانيون شيعه در لبنان از تأثيراتي است كه شيعيان لبنان از انقلاب اسلامي ايران پذيرا شدند. چنان كه اسد اللهي بيان مي كند، روحانيون شيعه نقش مهم در حزب الله ايفا مي كنند.(23)ارتباط ميان ولي فقيه وپيروان لبناني وي و پوشش اعمال و مواضع حزب الله ضمن حفاظت وصيانت از ماهيت اسلامي آن.
جريانات اسلامي شيعي از بعد ديگري نيز از انقلاب اسلامي تأثيرپذيرفته اند و آن بهره گيري كامل از نمادهاي اسلامي است ؛ نمادهايي چون عاشورا، شهادت، امام حسين (ع)، ظهور حضرت مهدي (عج) ومساجد. از ديدگاه حزب الله، انقلاب ايران ايراني نبود، بلكه مقدمه اي براي ظهور امام زمان (ع) بود.
نكته مهم ديگر در زمينه تأثيرپذيري، تأثير منطقي تحولات وتطورات انقلاب اسلامي بر حزب الله لبنان است. در اين باره بايد گفت كه اگر چه تحولات حزب الله عمدتٹ درون زا است و همان شرايطي كه تطورات انقلاب اسلامي را رقم مي زند، در باره حزب الله نيز صادق است ؛ اما نمي توان از سهم بالاي تحولات انقلاب اسلامي بر حزب الله لبنان فروكاست. حزب الله لبنان در خلال دهه 60 شمسي و 80 ميلادي،متأثر از فضاي داخلي لبنان و سياست هاي ايران، رويكردي كاملا مبارزه جويانه و انقلابي داشت ؛ اما در اواخر دهه 80 ميلادي با قبول قطعنامه 598 از سوي ايران و پايان جنگ عراق، و رحلت حضرت امام (ره)فضاي جديدي حاكم گشت. مجموعه تحولات ايران و اوضاع جهاني وداخلي لبنان، حزب الله را به سمت واقع گرايي سوق داد كه آثاري بر جاي گذاشت. حزب الله كه در آغاز با پيمان طائف به شدت مخالفت ورزيده بود، به تدريج از روند مخالفت خود كاست و به همكاري با نظام سياسي حاصل از پيمان طائف و نخست وزير آن رفيق حريري پرداخت.(24) درهمين راستا، راهبرد سياسي را در كنار راهبرد نظامي در دستور كار خودقرار داد كه نتيجه آن اصلاح در كادر رهبري و اخراج شيخ صبحي طفيلي از شوراي رهبري حزب بود كه همچنان بر مواضع راديكال پاي مي فشرد.(25)
همچنين به آزادي گروگان هاي خارجي كمك كرد كه همراه باشناسايي و به رسميت شناخته شدن حزب الله از سوي دولت و حفظسلاح در جنوب بود. بدين ترتيب حزب الله به مشاركت در نظام سياسي لبنان پرداخت.
حزب الله كه تا پيش از پيمان طائف از سرنگوني نظام سياسي لبنان وپيوستن آن به يك وطن بزرگ اسلامي سخن مي گفت، پس از دهه 60شمسي با توسل به قواعد فقهي اسلامي، نظير اضطرار و اصل تزاحم، به سمت واقع بيني حركت كرد. همچنين از ادعاي ادامه جنگ پس از عقب نشيني ارتش اسرائيل از جنوب لبنان، به نحو زيركانه اي دست كشيد وآن را به صورت يك آرمان بيان كرد. از سوي ديگر، رهبران حزب الله مقاومت اسلامي را با تفاسير وطن خواهانه و ملي پيوند دادند تا گستره بيشتري به خود بگيرد.
محمد رعد از اعضاي شوراي سياسي حزب الله لبنان مي گويد:(نگرش رهبري حزب الله واقع گرايانه است و منافع ملي لبنان را مد نظرقرار مي دهد... هدف از مقاومت، آزاد سازي خاك لبنان است و پس ازعقب نشيني اسرائيل، به دوران باز سازي نياز است).
تأثير ديگر تغيير سياست در ايران آن بود كه حزب الله نيز همزمان باايران، سياسيت درهاي باز را به اجرا گذاشت. چنان كه به ايجاد رابطه بااهل سنت، مسيحيان و دروزي ها مبادرت ورزيد و به مذاكره با احزاب سياسي مختلف لبنان پرداخت. آن گونه كه تجمع از احزاب لبناني را نيزسامان داد.(26) سيد حسن نصر الله نيز پس از اخراج اسرائيل از جنوب لبنان، آن را پيروزي همگان بر شمرد و تمام مردم لبنان را در آن شريك دانست.
در بحث نگاه به غرب، حزب الله كه در ابتدا به دنبال اخراج نيروهاي غربي و مقابله با آنان، حتي در قالب خبرنگار و... بود، در دور جديد به تعديل اين مواضع پرداخت و بيشتر در پي تقابل فرهنگي با غرب بر آمدو به اصلاح رابطه خود با خبرنگاران غربي پرداخت. به ايجاد پايگاه هاي اينترنتي پيشرفته همت گماشت و رابطه اش را با كشورهاي غربي بهبودبخشيد. همچنين در حالي كه در سال هاي پيش به كشورهاي عربي مي تاخت، به بهبود رابطه خود با آنان پرداخت.
ب. اهداف
رمضاني در تبيين اهداف صدور انقلاب سه هدف مشخص را برشمرد:دفاع از جمهوري اسلامي به رهبري فقيه، تأمين امنيت بين المللي جمهوري اسلامي به ويژه در خليج فارس، و استقرار نهايي نظم جهاني زير چتر عدالت اسلامي.
در ارزيابي تأمين اين اهداف در رابطه با لبنان، به نظر مي رسد كه همانند بخش سياست ها، در اين عرصه نيز يكي از موفق ترين عرصه هالبنان بوده است ؛ اگر چه هزينه هايي براي ايران داشته است ؛ اما فوايد آن به مراتب بيشتر بوده است.
در زمينه تأمين هدف نخست مي توان گفت كه حضور حزب الله درلبنان، به مثابه ايران كوچكي در منطقه عربي است. گروهي كه نظرنهايي را در چار چوب ولايت فقيه اتخاذ مي كنند و خود را تابع دستورات ولي فقيه مي دانند. چنان كه پس از رحلت آيت الله العظمي خويي (ره)، درحالي آيت الله سيد محمد حسين فضل الله از آيت الله سيستاني حمايت مي كرد، حزب الله به ترويج و تبليغ مرجعيت آيت الله خامنه اي پرداخت،از اين رو موفقيت هاي حزب الله در عرصه سياسي لبنان، چون اخراج اسرائيل از جنوب لبنان، پيروزي در مبارزات پارلماني، ايفاي نقش مهم در عرصه اجتماعي و سياسي لبنان، و پيروزي در جنگ 33 روزه، همگي در بالا بردن مشروعيت مواضع نظام و تحكيم موقعيت نظام اسلامي درداخل ايران مؤثر محسوب مي شود و اعتماد عمومي را نسبت به سياست ها و آرمان هاي مطرح شده توسط نظام جلب مي كند و به همگرايي بيشتر مردم با نظام مي انجامد. به طور طبيعي ناكامي حزب الله در عرصه لبنان مي تواند، اثرات نامطلوب در عرصه سياسي ايران داشته باشد و سياست هاي نظام را به خصوص در عرصه سياست خارجي با پرسش مواجه سازد.
در تأمين هدف دوم نيز حزب الله لبنان، يك سپر دفاعي، خارج ازمرزهاي ملي براي ايران به شمار مي رود. حضور حزب الله لبنان و ديگرگروه هاي شيعي چون امل، و گروه هاي مؤتلف سني، چون جنبش توحيداسلامي، توان ايران را در پيشبرد اهداف منطقه اي و بين المللي افزايش مي دهد و به تقويت مؤتلفان منطقه اي همچون سوريه مي انجامد. به ويژه با تثبيت حزب الله در عرصه سياسي لبنان، با حفظ ابزار مقاومت،عرصه بازيگري و تأثيرگذاري ايران را افزايش داده، از اين منظر، موجب ارتقاي امنيت، پيراموني ايران شده است. از سوي ديگر، از آنجا كه اسرائيل اساسي ترين دشمن وجودي حاكميت در ايران محسوب مي شودو رقيب ژئوپولتيك و راهبردي ايران نيز هست، مقاومت حزب الله درلبنان، در كنار گروه هاي مؤثر فلسطيني، و مبارزه با اسرائيل در جنوب لبنان (27) ضربه پذيري ايران را كاهش داده، در مقابل ضربه پذيري اسرائيل را افزايش مي دهد. از اين رو نفوذ ايران در حزب الله و گروه هاي شيعيان لبنان، به ابزاري در جهت رفع تهديدات منطقه اي در خاورميانه و خليج فارس تبديل شده است.
آن گونه كه بايد اذعان كرد كه حزب الله در لبنان، خط مقدم امنيت ملي ايران خارج از مرزهاي جغرافيايي آن است و بال امنيتي ايران در منطقه به شمار مي رود. اين مسئله در سال هاي اخير با لبناني تر شدن حزب الله و عميق تر شدن حضورش در صحنه سياسي لبنان كه با تشويق ايران همراه بوده است، ظهور و جريان بيشتري يافته است.
بنابراين هدف دوم نيز به طور نسبي با تحكيم موقعيت حزب الله درلبنان به ظهور رسيده است. گر چه آسيب ها و چالش هايي فراروي آن وجود دارد كه براي مقابله با آن بايد از ايراني شدن حزب الله جلوگيري كرد و بر لبناني تر شدن آن، ضمن حفظ ارتباط آن با ايران تأكيد كرد.چنان كه رهبران حزب الله نيز بر لبناني عمل كردن، ضمن تبعيت ازولايت فقيه تأكيد داشته اند.
اما هدف سوم كه استقرار نظم جهاني، زير چتر عدالت اسلامي است،آرماني ترين هدف و سخت ترين آنهاست. اين هدف با نگاه موعودگرايانه و منجي گرايانه ايدئولوژي اسلامي گره خورده است. اين هدف هيچ گاه از سياست ايران خط نخورده است ؛ گر چه نگاه به آن متفاوت بوده است. آن گونه كه امام خميني (ره) نيز از همان ابتدا به ماهيت استدراجي و تحقق تدريجي آن تأكيد كرده بود. در اين راستا به نظرمي آيد كه رائه الگوي موفق از حزب الله، به عنوان جنبش اسلامي ـميهني و كار آمد توانسته و مي تواند بيش از پيش به دست يابي به سوي اين هدف و حركت به سوي آن تأثير بگذارد. براي نمونه پس از پيروزي حزب الله در جنگ 33 روزه و با اخراج اسرائيل از جنوب، نقش آفريني حزب الله لبنان در جهت اين هدف و معطوف كردن توجه امت اسلامي وآزادي خواهان جهان بيشتر گريده است.
وسايل و استراتژي
طبيعي است كه در پارادايم دوم، تمامي ابزارهاي قهرآميز به كار برده مي شود. پارادايم سوم تلفيقي از ابزار قهرآميز و مسالمت آميز است ؛ البته استراتژي رشد محور ابزارهاي مسالمت آميز اولويت اساسي دارند.همچنين در نگاهي ديگر، همانند اسپورتيو، مي توان به دو گانه تأثيرمستقيم، اعم از فعاليت هاي سياسي، ديپلماتيك، مالي و نظامي، وتأثيرات الهام بخش قائل شد. به نظر مي رسد كه مورد لبنان تنهاموضوعي است كه بازتاب انقلاب بر آن، از تمامي شيوه ها و وسايل بهره برده است ؛ بدين معنا كه بازتاب انقلاب در لبنان هم مستقيم و هم الهام بخش و برانگيزاننده بوده است ؛ هم از ابزار قهرآميز و هم از ابزار مسالمت جويانه استفاده شده است. حضور الهام بخش ايران در لبنان درسياست ها و روش هاي حزب الله لبنان تبلور يافته است. همچنين انقلاب اسلامي در ايدئولوژي جنبش توحيد به رهبري شيخ سعيدشعبان كه يك جنبش اسلام گراي سني است، تأثير عميق داشته است.چنان كه بر روحانيوني چون سيد محمد حسين فضل الله نيز تأثير داشته است. حضور مستقيم ايران در صحنه لبنان به سال 1361 و هنگام اشغال لبنان توسط اسرائيل باز مي گردد. اين حضور نخستين نقطه تماس مستقيم ميان انقلاب اسلامي ايران و يك طايفه شيعه مذهب درجهان عرب به شمار مي رود. بنابر نظر يكي از پژوهشگران، ايران ازطريق حضور در لبنان، مي توانست در زمينه گسترش مرزهاي تنگ ژئوپولتيكي جنگ با عراق و نيز در خصوص دستيابي و اثر گذاري برگروه هاي بيشتري در جهان عرب اميدوارانه قدم بردارد. از جلوه هاي ديگر حضور مستقيم ايران، بايد به كمك هاي آموزشي در ابعاد نظامي،فرهنگي، سياسي، بهداشتي و فني به نيروهاي مبارز لبناني اشاره كرد.همچنين سفارت ايران در آن سال ها، مركز حمايت و پشتيباني ازنيروهاي مبارز ضد اسرائيلي و امريكايي بود كه به حملات عليه آنهاانجاميد. در بعد مالي، تورتون از متوسط ماهانه 10 ميليون دلار و سپس كاهش آن به يك ميليون دلار در سال گزارش مي دهد.(28)
حضور عمراني ايران نيز قابل توجه است و جهاد سازندگي، فعاليت گسترده اي را در لبنان آغاز كرد كه هم اكنون نيز ادامه دارد. كميته امداد وبنياد شهيد نيز، از جمله بنيادهاي فعال در عرصه لبنان به شمار مي آيندكه خانواده ها را تحت پوشش گرفته اند. افزون بر آنكه نمي توان ازگزارش هاي مبتني بر ارسال سلاح از سوي ايران براي حزب الله چشم پوشيد.
اين گونه است كه ايران از ابزار و روش هاي قهرآميز و مسالمت آميز درلبنان بهره برده است. از ديگر سو، حزب الله نيز بر پايه همان پارادايم ايران، شيوه ها و وسايل را به كار گرفته است. در دهه 80 ميلادي،روش هاي حزب الله، روش هاي قهرآميز و مبارزه جويانه و آشتي ناپذير براساس پارادايم غالب در ايران بود؛ اما در دهه دوم انقلاب اسلامي و ازاواخر دهه 80 با تغيير پارادايم ايران، روش هاي حزب الله نيز به تدريج دچار تحول گشت. جناح راديكال به رهبري شيخ صبحي طفيلي منزوي شد و گروگانگيري تكرار نشد. خشونت محكوم گرديد و بر تعامل با ديگرفرقه ها و گروه ها تأكيد شد. در اين برهه ادبيات تبليغات حزب الله نيزدچار تغيير گرديد. تلويزيون المنار و راديو النور تأسيس شد و به تدريج ادبيات جديدي در آنها راه يافت كه فراگيرتر بود و شعارها وجهه ميهني تري يافت.(29) مفاهيمي چون (كلنا للوطن) و (كلنامقاومه)(30) همين تلاش را نشان مي دهند. در صحنه سياسي روش اتئلاف را پيش گرفت و به ائتلاف هاي انتخاباتي با احزابي چون امل،حزب كمونيست و احزاب ديگر پرداخت و از همين راه، وارد مصالحه ومذاكره با آنان شد.(31) چنانچه همين ائتلاف ها به پيروزي حزب الله منجر شد.
شيخ نعيم قاسم اعلام كرد: امكان ائتلاف با تمام احزابي كه با اسرائيل ارتباط ندارند وجود دارد.(32) همچنان كه حزب الله به مشاركت درفعاليت هاي سنديكايي شوراهاي شهر و روستا وارد شد؛(33) اما وجه ديگر حضور ايران، در صحنه ديپلماتيك بوده است كه در برقراري تماس ميان حزب الله با دولت لبنان و دولت هاي عربي منطقه پايان دادن به درگيري هاي امل و حزب الله با همكاري سوريه، توافق ميان شيخ سعيد شعبان و سوريه تبلور يافته است.(34) اين تلاش ها هم حضور نيروهاي معتقد به انقلاب اسلامي ايران را در لبنان تحكيم كرده است و هم در حمايت از نظام سياسي لبنان بوده است.
خلاصه و نتيجه گيري
همچنين بازتاب انقلاب اسلامي در لبنان، اهداف سه گانه اي را براي انقلاب و جمهوري اسلامي، به طور نسبي تأمين مي كند. دفاع ازجمهوري اسلامي به رهبري فقيه، تأمين امنيت بين المللي جمهوري اسلامي و استقرار نهايي نظم جهاني زير چتر عدالت اسلامي، اگر چه تأمين اين اهداف، به طور طبيعي هزينه هايي را بر ايران تحميل كرده است. ذيل مفهوم وسايل و استراتژي نيز مقاله بر آن است كه تأثير ايران در لبنان، هم الهام بخش و هم مستقيم بوده است. هم از وسايل مسالمت آميز و هم از ابزار قهرآميز بهره برده است. به گونه اي كه شايدتنها موردي است كه تمام اين وسايل به نحو نسبتٹ موفقيت آميزي تجميع شده است و در مجموع توان سياسي ـ امنيتي جمهوري اسلامي را افزايش داده است. نكته ديگري كه مقاله، در صدد تبيين آن است،موضوع تأثير تغيير پارادايم در ايران بر مسائل لبنان و رويكردهاي جنبش حزب الله است ؛ اگر چه تغييرات در حزب الله را عمدتٹ بايددرون زا دانست ؛ اما تغييرات در ايران، به مثابه منبع الهام بخش و عامل پشتيباني كننده و تأثيرات آن بر سياست هاي حزب الله غير قابل انكاراست. بر اين پايه در دهه اول انقلاب اسلامي كه سياست خارجي ايران بسط محور و حفظ محور بوده است، در صحنه سياسي لبنان و استراتژي حزب الله هم به صورت سياست هاي مخالفت با نظم سياسي موجودلبنان و مخالفت با دولت و استفاده از ابزارهاي قهرآميز تبلور داشته است.اما پس از سال 68 و تغيير استراتژي ايران به تدريج شاهد تأثير اين تغيير در حزب الله نيز هستيم ؛ به گونه اي كه شاهد سياست درهاي بازهمگرايي بيشتر با احزاب لبناني، پذيرش ساخت دولت، و كاهش تنش ها با آن و استفاده از وسائل مسالمت آميز توسط جنبش حزب اللهيم.
نكته سوم كه مقاله بدان اهتمام دارد، موضوع هويت جنبش حزب الله است. مقاله بر آن است كه حزب الله داراي سه ضلع هويتي است : لبناني بودن، اسلامي بودن و الهام گيري از انقلاب اسلامي ايران و ضدصهيونيستي بودن. بنابراين حفظ هر كدام از اين سه ضلع و هر كدام آن نقش تعيين كننده اي در پايداري اين جنبش در آينده دارد. هنر مندي حزب الله آن است كه بتواند تركيب خوبي از اين عناصر را حفظ كند تا درصحنه سياسي لبنان، بازيگر پرقدرت و پر نفوذي به شمار آيد.
پي نوشت ها:
.1 انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، جان.ال. اسپوزيتو، مترجم، محسن ميرشانه چي، تهران مركز بازشناسي اسلام و ايران، 1382، ص 17.
.2 همان، ص 55.
.3 انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، رمضاني، ص 56.
.4 انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، جان.ال. اسپوزيتو، مترجم، محسن ميرشانه چي، تهران مركز بازشناسي اسلام و ايران، 1382، ص 48.
.5 بازتاب انقلاب اسلامي، منوچهر محمدي، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول، ص 81.
.6 انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ص 86.
.7 همان، ص 63.
.8 همان،ص 65.
.9 همان، ص 66ـ67.
.10 همان، ص 72ـ69؛ بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، ص 72.
.11 ر.ك : تاريخ لبنان، ژاك نانته، ترجمه اسد الله علوي، مشهد، بيناد پژوهش هاي اسلامي، 1379؛ تاريخ لبنان، فيليت حتي، ترجمه انيس فريحه، بيرون، بي تا؛ تاريخ لبنان الحديث، كمال الصليبي، بيروت دارالمزمار، 1991م.
.12 ر.ك : التأسيس لتاريخ الشيعه في لبنان و سوريه، جعفر المهارج، بيروت، دارالملاك 1992م ؛ مسليمن شيعه در لبنان، ميرابوالفتح دعوتي، تهران، بعثت، بي تا؛ فصول من تاريخ الشيعه في لبنان، علي المزين، بيروت، دارالفكر الحديث، 2001م ؛ نحو تاريخ فكري سياسي لشيعه لبنان، حسن خليل غريب، بيروت دارالكنوز الادبيه، 2001م.
.13 ر.ك : دفاع از حق شيعه، ايران، لبنان و جهاد، حسن الامين، مترجم جمال الدين موسوي، تهران، تفاهم، 1382ش ؛ حقيقه المقاومه، عبد المنعم شفيق، بيروت، حزب الله، 2000م.
.14 انقلاب اسلامي و بازتاب جهاني آن، ص 130.
.15 احزاب سياسي لبنان، نهاد حشيشو، مترجم سيد حسين موسوي، تهران، مركزمطالعات استراتژيك خاورميانه، 1380ش، ص 44.
.16 همان، ص 70.
.17 از مقاومت تا پيروزي، مسعود اسد اللهي، تهران، ذكر، 1379؛ چنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، مسعود اسد اللهي، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1382؛حقيقه المقاومه، عبد المنعم شفيق، بيروت، حزب الله، 2000م ؛ حزب الله من التحريرالي الردع، عبد الله بلقزيز، بيروت، مركز الدراسات الوحده الاسلاميه، 2006م.
.18 احزاب سياسي لبنان، ص 47.
.19 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 172.
.20 احزاب سياسي لبنان، ص 47.
.21 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 172، به نقل از ضميمه روزنامه النهار،4 اكتبر 1995م.
.22 حنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 175.
.23 همان، ص 181.
.24 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 196.
.25 همان، ص 199.
.26 همان، ص 236.
.27 حمله اسرائيل به لبنان، محمد رضا شمس دولت، تهران، وزارت امور خارجه،1379ش ؛ هزيمه اسرائيل في لبنان، الياس مسوقاني، بن دار عطيه،2001م ؛ دراسه تحليله في العمليات الاستشهاديه في جنوب لبنان، سعد ابودنيه، عمان، 1986م ؛الجنوب اللبناني في مواجهه اسرائيل، محمود سوبد، بيروت، مؤسسه الدراسات،1998م ؛ المجهول و المهمل من تاريخ الجنوب اللبناني، حسن الامين، بيروت، دارالحداثه، 1999م.
.28 انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ص 141.
.29 جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 217.
.30 همان، ص 226.
.31 همان، ص 207 - 208.
.32 همان، ص 209، به نقل از السفير، 20 اكتبر 1995.
.33 همان، ص 213-215.
.34 انقلاب ايران و باز تاب جهاني آن، ص 131.