تاریخ تولد : 1261
محل تولد : سوریه
تاریخ شهادت : 28/8/1314
طول مدت حیات : 53 سال
محل شهادت :جنگل بعید در نزدیکی شهر جنین
در سال 1261 ه.ش ( 1882 میلادی ) در کشور سوریه پا به عرصه هستی نهاد او در سایه زحمات خانواده به آموختن علم پرداخت و از دانشگاه الازهر مصر در رشته علوم دینی فارغ التحصیل شد سپس به زادگاهش بازگشت.
در این زمان فرانسه سعی در استثمار سوریه داشت به همین علت شیخ عزالدین به مبارزه با آنان پرداخت و فرماندهی گروهان از جوانان را بر عهده گرفت فرانسه در سال 1297 توانست سوریه را تصرف نماید و شیخ را به اعدام محکوم کرد. چندی بعد قسام به فلسطین مهاجرت کرد و جنبش مقاومت را بنیان نهاد.
سخنرانیهای او باعث شد جوانان بسیاری به یاری او بشتابند. او همچنین با تدریس علوم دینی مردم را نسبت به احکام اسلام آگاه نمود.
شب ها نیز در شهر حیفا به کارگران فلسطینی خواندن و نوشتن را آموزش میداد. در سال 1304 رهبری جمعیت مسلمان را پذیرفت و بعداز سال ها مبارزه در حالی که به یاری مسلمین توانست اسلحه و مهمات نظامی تهیه کند، در نزدیکی شهر جنین در منطقه یعبد هنگام مبارزه با نیروهای انگلیسی در تاریخ 28/8/1314 با فریاد « این جهاد است، یا پیروزی یا شهادت » به جمع شاهدان روز محشر پیوست.
در تاریخ مبارزات اسلامی مردم فلسطین از شیخ عزالدین قسام به عنوان بنیانگذار نهضت اسلامی این سرزمین یاد میشود. او توانست با قیام خود نیروهای انگلیسی اشغالگر فلسطین و گروههای یهودی هم پیمان آنان را در سالهای قبل از وقوع جنگ دوم جهانی به ستوه آورد. عزالدین قسام در سال 1871 در روستائی کوهستانی نزدیک شهر لاذقیه در شمال سوریه دیده به جهان گشود. پس از تحصیلات مقدماتی در محل سکونتش رهسپار مصر شد و در دانشگاه الازهر نزد محمد عبده به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. سپس به زادگاه خود بازگشت و مدتی به کار وکالت پرداخت. قسام به دلیل احاطه بر علوم اسلامی و دیدگاههای استقلالطلبانه و ضداستعماری خود وجهه و اعتبار والائی نزد مردم سوریه، مصر، لبنان و فلسطین یافت و از قدرت و نفوذ فوقالعادهای نزد مردم خاورمیانه برخوردار شد. به همین دلیل فرانسه و انگلستان که قدرتهای استعماری آن روز بوده و کشورهای خاورمیانه را طی پیمانی میان خود تقسیم کرده بودند، به او به عنوان دشمن خود مینگریستند.
عزالدین قسام همزمان با شکلگیری قیام اسلامی شیعیان عراق علیه قوای استعمارگر انگستان در 1920، نهضتی را در شمال سوریه همراه با شیخ صالح علی از علمای مبارز سوریه، علیه قوای استعمارگر فرانسه به راه انداخت. در این قیام یک ساله تلفات قابل ملاحظهای به نیروهای اشغالگر فرانسوی وارد آمد. قسام نیز پس از آنکه در دادگاه به طور غیابی به اعدام محکوم شد در تاریخ 5 فوریه 1922 به حیفا در غرب فلسطین رفت و در آنجا از یکسو به تدریس علوم اسلامی مشغول شد و از سوی دیگر گروهی را تشکیل داد که بتواند هسته انقلاب علیه جبهه مشترک «صهیونیست ها و انگلیسیها» گردد. با گذشت زمان عده زیادی از جوانان پرشور و مبارز پیرامون قسام جمع شدند وی نیز باتوانائی شگفتی افراد را رهبری میکرد. او در بخشهایی از روستاهای استان شمالی، به تشکیلات مسلحانه زیرزمینی سازمان داده بود. شیخعزالدین قسام مراحل انقلاب را به شرح زیر طبقهبندی کرده بود.
1ـ اعتماد به نفس و ترویج روحیه قیام مسلحانه
2ـ تشکیل گروههای زیرزمینی
3ـ تشکیل کمیتههای رهبری، به منظور جمعآوری کمک برای تهیه اسلحه
4ـ انقلاب مسلحانه
محل کار و تدریس وی در حیفا پناهگاه و ملجأ جنبش ملی فلسطین بود. بعدها وی از سوی مجلس اعلای اسلامی به عنوان امام مسجد «استقلال» حیفا و «مسئول قانونی امور ازدواج و طلاق»، منسوب گردید. وظایف و اموری که در حیفا به عهده قسام گذارده شد این فرصت را به وی داد که هر چه بیشتر با توده مردم به ویژه گروههای متعهد و روشنفکر، تماس نزدیک برقرار کند. در آن زمان حیفا از مراکز مهم فعالیت صهیونیست ها محسوب میشد. قسام بعدها به ریاست «جمعیت جوانان مسلمان» که به سال 1927 تشکیل گردیده بود، رسید. وی از این طریق توانست با مردم ارتباط بیشتری برقرار کند و آنچه را که انتظار داشت، به دست آوردو آن تشکیل گروهی بود که «هسته انقلاب» علیه استعمار و صهیونیسم شد. وی پس از چند سال سکونت در حیفا به آرزویش رسید و یک گروه زیرزمینی تشکیل داد. دو اصل این گروه آن بودکه هر عضو بایدخودش اسلحهاش را تأمین کند و دیگر این که در حد مقدور باید به گروه کمک مالی نماید.
شیخ عزالدین قسام فردی جذاب، خوش برخورد و سخنوری توانا بود. وی از 1929 که به عنوان مسئول قانونی امور ازدواج و طلاق تعیین گردید به روستاها هم سر میکشید و در مجالس ازدواج شرکت میکرد. از این طریق بود که علاوه بر ارتباط با مردم، از اوضاع و اخبار جامعه نیز باخبر میشد.
از دوستان وی نقل شده است که او با روشنفکران و طرفداران روشهای مسالمتآمیز در مبارزه، به بحث میپرداخت، در مسجد سخنرانی میکرد و با دقت نمازگزاران را زیر نظر داشت و هرکس را که برای مبارزه آماده و مهیا میدید، جذب میکرد و وی را به مبارزه برای رهایی فلسطین، دعوت مینمود. قسام تمام فعالیت خویش را که همان مبارزه علیه تشکیل دولت یهود بود، در پنهانی کامل انجام میداد و فقط اشخاصی که سالها مورد آزمایش وی قرار گرفته و سلامت و راز نگهداری خود را اثبات نموده بودند، از فعالیت و تشکیلات او آگاهی داشتند.
وی مردم را در دعوت به بیداری و آگاهی علیه نقشههای شوم استعمار و صهیونیسم، به اتحاد و یکپارچگی فرا میخواند و با دمیدن روح جهاد در آنان، همگی را به پیروی از تجربیات گذشتگان ترغیب میکرد.
طرفداران قسام بیشتر از طبقه کارگران، کشاورزان و فروشندگانی بودند که در جلسات درس وی نیز حاضر میشدند و قسام آنان را به ضرورت جهاد و آماده شدن برای نبرد مسلحانه به هنگام قیام مردمی، آشنا مینمود.
با گذشت زمان، هسته انقلاب، با سرعت زیاد گرداگرد قسام شکل گرفت. وی نیز با توانایی شگفتانگیز، افراد جدید را در تشکیلات خویش رهبری میکرد. او از افراد خود گروههای کوچکی متشکل از یک مسئول و 5 نفر عضو، به وجود آورد. اعضای هر یک از این گروهها تنها همدیگر و رهبر (قسام) را میشناختند و هیچگونه آگاهی از اعضای گروههای دیگر نداشتند. در کنار این گروهها وی به تشکیل کادرهای رهبری، عمدتاً از افراد سرشناس سازمان، اقدام نمود. از جمله کادر آموزش نظامی، کادر جمعآوری پول و امکانات، کادر روابط مردمی و سیاسی، کادر تهیه اسلحه و کادر کسب اطلاع از وضعیت انگلیس و صهیونیسم. از مهمترین کادرهایی که قسام تشکیل داد، کادر تبلیغات انقلاب بود. وظیفه این گروه، توجیه مردم به عدم همکاری و اعتماد به انگلیس بود و توصیه به این که تنها راه رسیدن به اهداف، جهاد در راه خداست، و بیتوجهی به دسیسههای صهیونیسم و انگلیس که سعی در بر هم زدن یکپارچگی مردم داشتند. تمام اعضای تشکیلات زیرزمینی قسام، نزد مردم ناشناخته بودند و فقط پس از شهادت قسام، نام بعضی از این اعضا دانسته شد.
قسام در تعدادی از روستاهای استان شمالی، تشکیلات مسلحانهی زیرزمینی، سازمان داده بود. وظیفه این گروه درگیری با نیروهای انگلیس و کمک به مجاهدین به هنگام درگیری ایشان با صهیونیست ها و انگلیسیها بود. بعدها که فعالیت سازمان زیرزمینی قسام علنی شد، تعداد زیادی از همین جوانان وطنپرست، به آن ملحق شدند.
حوادث سالهای 1933 و 1934 که طی آن، روند مهاجرت صهیونیست ها به اسرائیل، گرایش صهیونیست ها به تشکیل گروههای تروریستی با کمک اسراییل و نیز توسعه زمینهای اسرائیلی شتابی فزاینده و قابل توجه یافت؛ قسام را وادار نمود که پیش از فراهم آمدن امکانات و نیرو، عملیات نظامی را آغاز کند.
مهاجرت سیلآسای یهودیان با انجام اعمال تروریستی گروههای یهودی علیه سکنه مسلمان و عرب فلسطین صورت میگرفت. هدف صهیونیست ها فراری دادن اعراب فلسطینی و جایگزین ساختن یهودیان تازه وارد بوده است.
وقتی که قسام فرمان عملیات مسلحانه علیه دشمن را صادر کرد، هیچ یک از مردم و یا انگلیسیها و صهیونیست ها چیزی از سازمان وی نمیدانستند. زیرا او در حیفا به انجام کارهای روزانه مشغول بود و همه وی را میدیدند. سازمان انقلابی قسام تنها دویست رزمنده و هشتصد نفر هوادار داشت. با صدور فرمان قسام، زنجیرهای از عملیات نظامی علیه مناطق صهیونیست نشین و گشتی های ارتش بریتانیا و پلیس به وقوع پیوست. این عملیات به صورت تکهای چریکی و غافلگیرانه و به شکل جنگ و گریز، انجام میشد. این اقدامات انقلابی منجر به وارد شدن خسارات زیادی به زمینهای کشاورزی و داراییهای صهیونیست ها و کشته شدن چند تن از نیروهای انگلیسی و صهیونیست گردید.
عملیات مسلحانه و ترور دشمنان، روز به روز افزایش مییافت، اما طولی نکشید که قسام و همرزمان وی تصمیم گرفتند که حرکت خود را آشکار کنند. هدف آنان از این تصمیم، بیان اهداف الهی خود، بالا بردن روحیه سلحشوری در مردم و خنثی کردن تبلیغات دشمن بود که سعی در مخدوش نمودن اهداف و ماهیت گروه قسام داشت و شایع کرده بود که هدف مهاجمان، غارت اموال و سلب آسایش مردم است.
قیام مردمی عزالدین قسام که از سال 1930 آغاز شده بود در 1935 به شکل مبارزه مسلحانه و خونین علیه استعمارگران انگلیس و تروریستهای یهودی درآمد.
عملیات نظامی نیروهای عزالدین قسام که در ابتدا به صورت نیروهای چریکی و غافلگیرانه و جنگ و گریز انجام میشد با افزایش مهاجرت یهودیان و مسلح شدن آنان و آشکار شدن حمایت نظامیان انگلیسی از آنان، رفته رفته علنی شد جنگهای چریکی به یورشها و شبیخون های پرتلفات علیه متجاوزین تبدیل شد و ضربات هولناکی را در فاصله سالهای 35 ـ 1934 به انگلیسیها و صهیونیست ها وارد آورد.
در نوامبر 1935 نیروهای انگلیسی با محاصره منطقه «یعبد» واقع در استان «جونین» که مقر اصلی نیروهای قسام بود، چندین عملیات سازمان یافته نظامی علیه آنان انجام دادند اما ناکام ماندند. عزالدین قسام در 20 دسامبر همان سال در حمله بزرگی که به مدد انواع زرهپوشها، تانکها و هواپیماهای انگلیسی علیه قرارگاه وی صورت گرفت به شهادت رسید پس از شهادت قسام، دیگر همرزمان وی با شکستن حلقه محاصره به شمال فلسطین رفته و پیکر رهبر شهید خود را به حیفا بردند.
برای شرکت در مراسم تشییع جنازه قسام، تعداد زیادی از رهبران و بزرگان فلسطین راهی حیفا شدند و این شهر مملو از جمعیتی بود که از سراسر فلسطین آمده بودند.
مردم، پیکیر قسام را که به پرچمهای سوریه، مصر، عراق، عربستان و یمن مزین بود،بر دوش حمل کردند و آن را در قبرستان یاجور نزدیک روستای شیخ، در هفت کیلومتری حیفا به خاک سپردند. مراسم تشییع جنازه ساعتها به طول انجامید و خود به خود به تظاهرات بزرگی تبدیل شد. در طول مسیر، درگیریهای خونینی بین مردم و نیروهای دولتی درگرفت که منجر به زخمی شدن تعدادی از افراد دو طرف گردید.
قیام عزالدین قسام از آنجا که مقدمه قیام بزرگتری شد که چند ماه پس از شهادتش سراسر فلسطین را فراگرفت، بسیار حائز اهمیت بود.
محل تولد : سوریه
تاریخ شهادت : 28/8/1314
طول مدت حیات : 53 سال
محل شهادت :جنگل بعید در نزدیکی شهر جنین
در سال 1261 ه.ش ( 1882 میلادی ) در کشور سوریه پا به عرصه هستی نهاد او در سایه زحمات خانواده به آموختن علم پرداخت و از دانشگاه الازهر مصر در رشته علوم دینی فارغ التحصیل شد سپس به زادگاهش بازگشت.
در این زمان فرانسه سعی در استثمار سوریه داشت به همین علت شیخ عزالدین به مبارزه با آنان پرداخت و فرماندهی گروهان از جوانان را بر عهده گرفت فرانسه در سال 1297 توانست سوریه را تصرف نماید و شیخ را به اعدام محکوم کرد. چندی بعد قسام به فلسطین مهاجرت کرد و جنبش مقاومت را بنیان نهاد.
سخنرانیهای او باعث شد جوانان بسیاری به یاری او بشتابند. او همچنین با تدریس علوم دینی مردم را نسبت به احکام اسلام آگاه نمود.
شب ها نیز در شهر حیفا به کارگران فلسطینی خواندن و نوشتن را آموزش میداد. در سال 1304 رهبری جمعیت مسلمان را پذیرفت و بعداز سال ها مبارزه در حالی که به یاری مسلمین توانست اسلحه و مهمات نظامی تهیه کند، در نزدیکی شهر جنین در منطقه یعبد هنگام مبارزه با نیروهای انگلیسی در تاریخ 28/8/1314 با فریاد « این جهاد است، یا پیروزی یا شهادت » به جمع شاهدان روز محشر پیوست.
در تاریخ مبارزات اسلامی مردم فلسطین از شیخ عزالدین قسام به عنوان بنیانگذار نهضت اسلامی این سرزمین یاد میشود. او توانست با قیام خود نیروهای انگلیسی اشغالگر فلسطین و گروههای یهودی هم پیمان آنان را در سالهای قبل از وقوع جنگ دوم جهانی به ستوه آورد. عزالدین قسام در سال 1871 در روستائی کوهستانی نزدیک شهر لاذقیه در شمال سوریه دیده به جهان گشود. پس از تحصیلات مقدماتی در محل سکونتش رهسپار مصر شد و در دانشگاه الازهر نزد محمد عبده به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. سپس به زادگاه خود بازگشت و مدتی به کار وکالت پرداخت. قسام به دلیل احاطه بر علوم اسلامی و دیدگاههای استقلالطلبانه و ضداستعماری خود وجهه و اعتبار والائی نزد مردم سوریه، مصر، لبنان و فلسطین یافت و از قدرت و نفوذ فوقالعادهای نزد مردم خاورمیانه برخوردار شد. به همین دلیل فرانسه و انگلستان که قدرتهای استعماری آن روز بوده و کشورهای خاورمیانه را طی پیمانی میان خود تقسیم کرده بودند، به او به عنوان دشمن خود مینگریستند.
عزالدین قسام همزمان با شکلگیری قیام اسلامی شیعیان عراق علیه قوای استعمارگر انگستان در 1920، نهضتی را در شمال سوریه همراه با شیخ صالح علی از علمای مبارز سوریه، علیه قوای استعمارگر فرانسه به راه انداخت. در این قیام یک ساله تلفات قابل ملاحظهای به نیروهای اشغالگر فرانسوی وارد آمد. قسام نیز پس از آنکه در دادگاه به طور غیابی به اعدام محکوم شد در تاریخ 5 فوریه 1922 به حیفا در غرب فلسطین رفت و در آنجا از یکسو به تدریس علوم اسلامی مشغول شد و از سوی دیگر گروهی را تشکیل داد که بتواند هسته انقلاب علیه جبهه مشترک «صهیونیست ها و انگلیسیها» گردد. با گذشت زمان عده زیادی از جوانان پرشور و مبارز پیرامون قسام جمع شدند وی نیز باتوانائی شگفتی افراد را رهبری میکرد. او در بخشهایی از روستاهای استان شمالی، به تشکیلات مسلحانه زیرزمینی سازمان داده بود. شیخعزالدین قسام مراحل انقلاب را به شرح زیر طبقهبندی کرده بود.
1ـ اعتماد به نفس و ترویج روحیه قیام مسلحانه
2ـ تشکیل گروههای زیرزمینی
3ـ تشکیل کمیتههای رهبری، به منظور جمعآوری کمک برای تهیه اسلحه
4ـ انقلاب مسلحانه
محل کار و تدریس وی در حیفا پناهگاه و ملجأ جنبش ملی فلسطین بود. بعدها وی از سوی مجلس اعلای اسلامی به عنوان امام مسجد «استقلال» حیفا و «مسئول قانونی امور ازدواج و طلاق»، منسوب گردید. وظایف و اموری که در حیفا به عهده قسام گذارده شد این فرصت را به وی داد که هر چه بیشتر با توده مردم به ویژه گروههای متعهد و روشنفکر، تماس نزدیک برقرار کند. در آن زمان حیفا از مراکز مهم فعالیت صهیونیست ها محسوب میشد. قسام بعدها به ریاست «جمعیت جوانان مسلمان» که به سال 1927 تشکیل گردیده بود، رسید. وی از این طریق توانست با مردم ارتباط بیشتری برقرار کند و آنچه را که انتظار داشت، به دست آوردو آن تشکیل گروهی بود که «هسته انقلاب» علیه استعمار و صهیونیسم شد. وی پس از چند سال سکونت در حیفا به آرزویش رسید و یک گروه زیرزمینی تشکیل داد. دو اصل این گروه آن بودکه هر عضو بایدخودش اسلحهاش را تأمین کند و دیگر این که در حد مقدور باید به گروه کمک مالی نماید.
شیخ عزالدین قسام فردی جذاب، خوش برخورد و سخنوری توانا بود. وی از 1929 که به عنوان مسئول قانونی امور ازدواج و طلاق تعیین گردید به روستاها هم سر میکشید و در مجالس ازدواج شرکت میکرد. از این طریق بود که علاوه بر ارتباط با مردم، از اوضاع و اخبار جامعه نیز باخبر میشد.
از دوستان وی نقل شده است که او با روشنفکران و طرفداران روشهای مسالمتآمیز در مبارزه، به بحث میپرداخت، در مسجد سخنرانی میکرد و با دقت نمازگزاران را زیر نظر داشت و هرکس را که برای مبارزه آماده و مهیا میدید، جذب میکرد و وی را به مبارزه برای رهایی فلسطین، دعوت مینمود. قسام تمام فعالیت خویش را که همان مبارزه علیه تشکیل دولت یهود بود، در پنهانی کامل انجام میداد و فقط اشخاصی که سالها مورد آزمایش وی قرار گرفته و سلامت و راز نگهداری خود را اثبات نموده بودند، از فعالیت و تشکیلات او آگاهی داشتند.
وی مردم را در دعوت به بیداری و آگاهی علیه نقشههای شوم استعمار و صهیونیسم، به اتحاد و یکپارچگی فرا میخواند و با دمیدن روح جهاد در آنان، همگی را به پیروی از تجربیات گذشتگان ترغیب میکرد.
طرفداران قسام بیشتر از طبقه کارگران، کشاورزان و فروشندگانی بودند که در جلسات درس وی نیز حاضر میشدند و قسام آنان را به ضرورت جهاد و آماده شدن برای نبرد مسلحانه به هنگام قیام مردمی، آشنا مینمود.
با گذشت زمان، هسته انقلاب، با سرعت زیاد گرداگرد قسام شکل گرفت. وی نیز با توانایی شگفتانگیز، افراد جدید را در تشکیلات خویش رهبری میکرد. او از افراد خود گروههای کوچکی متشکل از یک مسئول و 5 نفر عضو، به وجود آورد. اعضای هر یک از این گروهها تنها همدیگر و رهبر (قسام) را میشناختند و هیچگونه آگاهی از اعضای گروههای دیگر نداشتند. در کنار این گروهها وی به تشکیل کادرهای رهبری، عمدتاً از افراد سرشناس سازمان، اقدام نمود. از جمله کادر آموزش نظامی، کادر جمعآوری پول و امکانات، کادر روابط مردمی و سیاسی، کادر تهیه اسلحه و کادر کسب اطلاع از وضعیت انگلیس و صهیونیسم. از مهمترین کادرهایی که قسام تشکیل داد، کادر تبلیغات انقلاب بود. وظیفه این گروه، توجیه مردم به عدم همکاری و اعتماد به انگلیس بود و توصیه به این که تنها راه رسیدن به اهداف، جهاد در راه خداست، و بیتوجهی به دسیسههای صهیونیسم و انگلیس که سعی در بر هم زدن یکپارچگی مردم داشتند. تمام اعضای تشکیلات زیرزمینی قسام، نزد مردم ناشناخته بودند و فقط پس از شهادت قسام، نام بعضی از این اعضا دانسته شد.
قسام در تعدادی از روستاهای استان شمالی، تشکیلات مسلحانهی زیرزمینی، سازمان داده بود. وظیفه این گروه درگیری با نیروهای انگلیس و کمک به مجاهدین به هنگام درگیری ایشان با صهیونیست ها و انگلیسیها بود. بعدها که فعالیت سازمان زیرزمینی قسام علنی شد، تعداد زیادی از همین جوانان وطنپرست، به آن ملحق شدند.
حوادث سالهای 1933 و 1934 که طی آن، روند مهاجرت صهیونیست ها به اسرائیل، گرایش صهیونیست ها به تشکیل گروههای تروریستی با کمک اسراییل و نیز توسعه زمینهای اسرائیلی شتابی فزاینده و قابل توجه یافت؛ قسام را وادار نمود که پیش از فراهم آمدن امکانات و نیرو، عملیات نظامی را آغاز کند.
مهاجرت سیلآسای یهودیان با انجام اعمال تروریستی گروههای یهودی علیه سکنه مسلمان و عرب فلسطین صورت میگرفت. هدف صهیونیست ها فراری دادن اعراب فلسطینی و جایگزین ساختن یهودیان تازه وارد بوده است.
وقتی که قسام فرمان عملیات مسلحانه علیه دشمن را صادر کرد، هیچ یک از مردم و یا انگلیسیها و صهیونیست ها چیزی از سازمان وی نمیدانستند. زیرا او در حیفا به انجام کارهای روزانه مشغول بود و همه وی را میدیدند. سازمان انقلابی قسام تنها دویست رزمنده و هشتصد نفر هوادار داشت. با صدور فرمان قسام، زنجیرهای از عملیات نظامی علیه مناطق صهیونیست نشین و گشتی های ارتش بریتانیا و پلیس به وقوع پیوست. این عملیات به صورت تکهای چریکی و غافلگیرانه و به شکل جنگ و گریز، انجام میشد. این اقدامات انقلابی منجر به وارد شدن خسارات زیادی به زمینهای کشاورزی و داراییهای صهیونیست ها و کشته شدن چند تن از نیروهای انگلیسی و صهیونیست گردید.
عملیات مسلحانه و ترور دشمنان، روز به روز افزایش مییافت، اما طولی نکشید که قسام و همرزمان وی تصمیم گرفتند که حرکت خود را آشکار کنند. هدف آنان از این تصمیم، بیان اهداف الهی خود، بالا بردن روحیه سلحشوری در مردم و خنثی کردن تبلیغات دشمن بود که سعی در مخدوش نمودن اهداف و ماهیت گروه قسام داشت و شایع کرده بود که هدف مهاجمان، غارت اموال و سلب آسایش مردم است.
قیام مردمی عزالدین قسام که از سال 1930 آغاز شده بود در 1935 به شکل مبارزه مسلحانه و خونین علیه استعمارگران انگلیس و تروریستهای یهودی درآمد.
عملیات نظامی نیروهای عزالدین قسام که در ابتدا به صورت نیروهای چریکی و غافلگیرانه و جنگ و گریز انجام میشد با افزایش مهاجرت یهودیان و مسلح شدن آنان و آشکار شدن حمایت نظامیان انگلیسی از آنان، رفته رفته علنی شد جنگهای چریکی به یورشها و شبیخون های پرتلفات علیه متجاوزین تبدیل شد و ضربات هولناکی را در فاصله سالهای 35 ـ 1934 به انگلیسیها و صهیونیست ها وارد آورد.
در نوامبر 1935 نیروهای انگلیسی با محاصره منطقه «یعبد» واقع در استان «جونین» که مقر اصلی نیروهای قسام بود، چندین عملیات سازمان یافته نظامی علیه آنان انجام دادند اما ناکام ماندند. عزالدین قسام در 20 دسامبر همان سال در حمله بزرگی که به مدد انواع زرهپوشها، تانکها و هواپیماهای انگلیسی علیه قرارگاه وی صورت گرفت به شهادت رسید پس از شهادت قسام، دیگر همرزمان وی با شکستن حلقه محاصره به شمال فلسطین رفته و پیکر رهبر شهید خود را به حیفا بردند.
برای شرکت در مراسم تشییع جنازه قسام، تعداد زیادی از رهبران و بزرگان فلسطین راهی حیفا شدند و این شهر مملو از جمعیتی بود که از سراسر فلسطین آمده بودند.
مردم، پیکیر قسام را که به پرچمهای سوریه، مصر، عراق، عربستان و یمن مزین بود،بر دوش حمل کردند و آن را در قبرستان یاجور نزدیک روستای شیخ، در هفت کیلومتری حیفا به خاک سپردند. مراسم تشییع جنازه ساعتها به طول انجامید و خود به خود به تظاهرات بزرگی تبدیل شد. در طول مسیر، درگیریهای خونینی بین مردم و نیروهای دولتی درگرفت که منجر به زخمی شدن تعدادی از افراد دو طرف گردید.
قیام عزالدین قسام از آنجا که مقدمه قیام بزرگتری شد که چند ماه پس از شهادتش سراسر فلسطین را فراگرفت، بسیار حائز اهمیت بود.
منابع :
با استفاده از: علمای مجاهد، محمدحسن رجبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
http://www2.irib.ir
http://www.dowran.ir