تشیع، دین آیندهى جهان
تقدیم به : ودیعهى یزدان، موعود ادیان و منجى انسان; شخصیتى كه چون بیاید ، بهار به پیشوازش مىرود، عدل بر ركابش بوسه مىزند و جهان یكسره كه به صلاحدید حق، رخ در نقاب غیبت دارد، به صلاح و فلاح مىگرود ، و هم اینك نیز بارش آسمان و رویش زمین از یمن وجود اوست. یعنى حضرت ولى عصر حجة بن الحسن العسكرىعجل الله تعالى فرجه الشریف; سلیمان به حقى كه اهرمن را تا روز رستخیز، توان ربودن خاتم از انگشت وى نیست، جعلنا الله من انصاره و اشیاعه والذابین عنه(1) .
«هو الذی ارسل رسوله بالهدى ودین الحق لیظهره على الدین كله ولو كره المشركون» .
او (خداوند) كسى است كه رسول خویش را با هدایت (دلایل روشنگر) و دین حق (درست و استوار) فرو فرستاد تا این دین را بر تمامى ادیان پیروز گرداند، هر چند كه مشركان (بتپرستان ، یهود، و مسیحیت) نخواهند.
نوید فوق، مربوط به سورهى توبه، آیهى 33 است . در آیات قبل (توبه: 27-32) نخست فرمان داده مىشود كه بایستى بتپرستان فتنهجو و آتش افروز حجاز به عنوان عناصرى پلید از حریم كعبه طرد شوند. سپس به دو گروه مشرك اشاره مىشود: یهود و مسیحیت، كه برخلاف تعالیم انبیا به خداى یكتا شرك مىورزند، پیامبران الهى را فرزند خدا مىانگارند و خاخامها و راهبان را رب و اله خویش مىگیرند در حالىكه امر شدهاند جز خداى یگانه، معبودى را نپرستند و مع الاسف مىكوشند نور الهى (اسلام) را نیز خاموش سازند، حال آن كه ارادهى قطعى خداى متعال بر این تعلق گرفته است كه نور خویش را كامل سازد.
آنگاه در ادامه، با لحنى صریح و قاطع، مىفرماید: «هو الذی ارسل رسوله بالهدى...» .
آیهى مزبور «هو الذى...» با حواشىیى از همین دست، در سورهى صف، آیهى 9 و همچنین با اندكى اختلاف در سورهى فتح، آیهى 28 نیز تكرار شده است.
از این آیه، كه 3 بار در قرآن تكرار شده، به روشنى بر مىآید كه دین اسلام، بنا به خواست قاطع الهى، سرانجام بر تمام ادیان غلبه و استعلا خواهد یافت و مخالفان و منكران این دین كه تابش آفتاب آن را بر جهان بر نمىتابند همگى منكوب خواهند شد.
واژهى كلیدى در آیهى فوق، «لیظهره على الدین كله» است كه ضمیر در «لیظهره» (بنا به قاعدهى ادبى «الاقرب یمنع الابعد» به «دین الحق» بر مىگردد; چنان كه سنخیت «غالب» و «مغلوب» نیز مقتضى غلبهى «دین» بر «ادیان» است (نه فىالمثل، غلبهى «شخص» بر «ادیان») . بنابر این، معناى «لیظهره على الدین كله» آن است كه اسلام، سرانجام بر تمامى ادیان غلبه و تفوق خواهد یافت.
«لیظهره» ، از مادهى (ظ.ه.ر) مىباشد كه در اصل لغت، به معنى «قوه» و «بروز» است. ظهور، به معنى انكشاف و بروز و نیز قدرت و استیلاست (مقائیس اللغة) و وقتى كه با حرف اضافهى «على» همراه مىشود معناى چیرگى و استعلا مىدهد. «ظهور على فلان» به معنى غلبه بر آن شخص بوده و «اظهره الله على عدوه» به این معنى است كه خداوند وى را بر دشمنش پیروز ساخت (مختار الصحاح) . چنان كه «ظهور على الحائط» نیز به معنى بالا رفتن از دیوار و اشراف بر آن است (مصباح المنیر) .
گذشته از فرهنگ لغات، در قرآن كریم نیز مادهى ظهور و اظهار، خصوصا آنجا كه با حرف «على» همراه است، نوعا به معنى آشكار شدن چیزى از موضع قدرت، و به دیگر تعبیر، غلبهى آشكار و چشمگیر بر چیزى است; آن گونه غلبه و چیرگى كه در و دیوار، آینه سان، حاكى از آن است. بنگرید:
«حتى جاء الحق و ظهر امر الله و هم كارهون» (توبه: 48)
«ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ایدى الناس» (روم: 41)
از قول مؤمن آل فرعون به فرعونیان :
«یا قوم لكم الملك الیوم ظاهرین فى الارض فمن ینصرنا من باس الله ان جاءنا» (غافر: 29)
«یا ایها الذین آمنوا كونوا انصار الله كما قال عیسى بن مریم للحواریین من انصارى الى الله قال الحواریون نحن انصار الله فآمنت طائفة من بنى اسرائیل و كفرت طائفة فایدنا الذین آمنوا على عدوهم فاصبحوا ظاهرین» (صف: 14) .
در این آیات نیز «ظهور + على» به معنى «غلبه و دستیافتن بر حریف» استعمال شده است:
«كیف و ان یظهروا علیكم لا یرقبوا فیكم الا و لا ذمة» (توبه: 8)
«انهم ان یظهروا علیكم یرجموكم او یعیدوكم فى ملتهم» (كهف: 20)
از تامل در شواهد لغوى و قرآنى واژههاى ظهور و اظهار (آنجا كه با حرف «على» همراهند) برمىآید كه آیهى 33 توبه:
«هو الذی ارسل رسوله... لیظهره على الدین كله»
نوید بخش پیروزى و سیطرهى چشمگیر و تمام عیار اسلام در آینده بر تمامى ادیان است; آیندهاى كه هنوز نیامده و طبق روایات بسیار كه از طریق شیعه و سنى نقل شده، به دستبزرگمردى از تبار پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم یعنى حجة بن الحسن العسكرى عجل الله تعالى فرجه الشریف تحقق خواهد یافت.
آیهى 55 سورهى نور، ضمن تاكید بر این پیروزى، ابعاد مختلف و هدف غایى از آن را به گونهاى روشنتر و مفصلتر بیان مىدارد:
2 - «وعد الله الذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننى لا یشركون بى شیئا...» (نور: 55) .
خداوند به مؤمنان شایسته كردار از شمایان، وعده داده است كه [1.] قطعا آنان را وارث و جانشین مكنتها و قدرتهاى جهان قرار خواهد داد و [2.] دینشان را كه خود براى آنان پسندیده است (بر جهان) قادر و مسلط خواهد گرداند و [3.] قطعا خوف و ترسشان را بدل به امنیت و آرامش خواهد ساخت، تا بدون هیچگونه شركى، فقط و فقط او را پرستش كنند....
در این آیه نیز واژهى كلیدى دیگرى وجود دارد كه دقیقا هم مضمون ومؤید «لیظهره علىالدین كله» در آیهى 33 توبه است، و آن : «لیمكنن لهم دینهم...» مىباشد.
«لیمكنن» از مادهى تمكین به معنى پا برجا ساختن و قادر و توانا گردانیدن است (لسان العرب و تاج العروس) . خداى متعال در دومین بند از وعدههاى سهگانهى خویش به مؤمنان شایسته كردار، تصریح مىكند كه دین مورد رضایتخویش را كه پیروى از آن را براى آنان پسندیده است قطعا در آخر الزمان برجهان سیطره خواهد بخشید.
یك سؤال اساسى پیداست دینى كه نازل كنندهى قرآن، وعدهى پیروزى قاطع آن را در آینده مىدهد، دینى جز دین اسلام نیست. اما سؤالى كه در اینجا مطرح مىشود آن است كه: با توجه به این كه دین اسلام عملا در طول تاریخ به مذاهب گوناگون بلكه متضادى تقسیم شده و پیروان هر یك از این مذاهب تنها خود را بر حق مىدانند، و منطقا نیز باید گفت كه از میان این همه مذاهب و فرق متضاد، تنها یكیشان مصداق اسلام واقعى و دین مورد رضایت الهى بوده و بقیه بر باطلند براستى كدام یك از مذاهب موجود اسلامى، همان دین مورد رضایت الهى بوده و در نتیجه، طبق وعدهى حتمى الهى، در آینده بر تمامى جهان سیطره خواهد یافت؟
در پاسخ باید گفت: همهى مذاهب و فرق اسلامى، با دلایلى كه مىآورند، طبعا خود را یگانه دین بر حق ، یا به دیگر تعبیر، اسلام حقیقى و راستین مىانگارند و اگر قرار بر پذیرفتن ادعا بدون سنجش و محك صحت آن باشد بایستى همهى این فرق و مذاهب را (با وجود تضادهایى كه در «تفسیر» اصول مشترك و «تفصیل» فروع مختلف دارند) داراى اندیشهى درست و عمل صالح انگاشت! و حتى تكفیر و تفسیقهاى آنان از یكدیگر را نیز، از باب جمع ضدین یا متناقضین! شاهد وحدت و همدلیشان پنداشت! كه بیگمان این گونه داورى كارى خطا و ناصواب است. زیرا حقیقت، در هر جا، یك چیز بیش نیست (فىالمثل، ذات بارىتعالى، به چشم سر، یا قابل رؤیت است و یا نیست، و نمىشود كه هم سخن قایلان به امكان رؤیتخداوند با چشم سر درستباشد و هم سخن منكران رؤیت!) و از مجموعهى بىنهایتخطوطى كه دو نقطه را به هم متصل مىسازند، تنها و تنها یك خط، مىتواند مستقیم باشد و اسلام راستین نیز (كه همان دین مورد رضایت الهى است) صراط مستقیمى است كه از مو باریكتر و از شمشیر تیزتر است، نه پهنهى درندشت و بىدر و دروازهاى كه صدها راه و بیراهه، راست و كج، و ضد و نقیض، در آن مىلولند...!
پس صرف نظر از ادعاى هر گروه مبنى بر حق بودن خویش، باید دید كه قرآن كتاب آسمانى دین اسلام كه همهى مسلمانان به آن احترام مىگذارند و آن را حجت قول و فعل خویش مىشمرند خود كدام یك از این مذاهب و فرق را مصداق «دین مورد رضایت الهى» شناخته و به عنوان «دین حق» بر آن صحه مىگذارد؟
خوشبختانه آیهى 3 سورهى مائده، به این سؤال اساسى پاسخى روشنگر مىدهد:
3 - «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا» (مائده: 3) .
امروز دینتان را براى شما كامل كردم و نعمت (هدایت) ام را بر شما تمام ساختم و راضى شدم كه این اسلام (كامل شده) دین شما باشد.
الیوم (امروز)، اشاره به روز خاصى دارد كه در آن، دین اسلام كامل شده و خداى متعال پسندیده است كه این دین تكمیل یافته، آیین جاوید مسلمانان باشد.
به راستى در این روز خاص، چه حادثهاى رخ داده و چه حكمى از سوى پروردگار ابلاغ شده كه با ابلاغ آن، دین اسلام و نعمت هدایت الهى كامل گشته است؟
با شناخت این روز خاص، طبعا هم حادثه و حكم مزبور را كه مایهى تكمیل رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم شده خواهیم شناخت و هم ویژگى خاص «دین مرضى الهى» را . الیوم، كلید شناسایى «دین پسندیدهى الهى» و از آن طریق، كلید شناسایى مذهبى است كه طبق آیات 33 توبه و 55 نور، در آینده بر جهان سیطره خواهد یافت. پس باید دید كه این «الیوم» چه روزى بوده و در آن چه حادثهاى رخ داده است؟
شیعیان عموما معتقدند كه آیهى «الیوم اكملت لكم...» در روز 18 ذىحجهى سال 10 هجرى (مشهور به روز غدیر) و به مناسبت اعلام ولایت و سرورى على بن ابىطالب علیمها السلام از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در غدیر خم نازل شده است. علاوه بر شیعیان، جمعى كثیر از محدثان و مورخان بزرگ اهل سنت نیز (كه ذیلا به اسامى برخى از آنان اشاره مىشود) در آثار خویش به احادیثى دال بر این امر اشاره كردهاند:
1 . حافظ ابو جعفر محمد بن جریر طبرى (متوفى 310ق) در كتاب الولایة فى طرق حدیث الغدیر، به نقل از زید بن ارقم.
2 . حافظ ابو بكر بن مردویه اصفهانى (م410) به نقل از ابو سعید خدرى. (1)
3 . حافظ ابو نعیم اصفهانى (م430) در كتاب ما نزل من القرآن فى على، به نقل از ابوسعید خدرى.
4 . حافظ ابو بكر خطیب بغدادى (م 463) در تاریخش، به نقل از ابوهریره.
5 . حافظ ابو سعید سجستانى (م477) دركتاب الولایة، به نقل از ابو سعید خدرى.
6 . ابو الحسن ابن مغازلى شافعى (م483) در كتاب مناقب، به نقل از ابو هریره.
7 . حافظ ابو القاسم حسكانى، به نقل از ابوسعید خدرى.
8 . خطیب خوارزمى (م 568) در كتاب مناقب، به نقل از ابوسعید خدرى.
9 . حافظ ابن عساكر شافعى دمشقى (م571) به نقل از ابن مردویه.
10 . ابو الفتح نطنزى در كتاب الخصائص العلویة، به نقل از ابو سعید خدرى و جابر بن عبد الله انصارى.
11 . سبط ابن جوزى حنفى بغدادى (م 654) در تذكرة الخواص، به نقل از ابو هریره.
12 . شیخ الاسلام حموینى (م 722) در فرائد السمطین، به نقل از ابو سعید خدرى.
13 . عمادالدین ابن كثیر دمشقى شافعى (م 774) در تاریخ خویش، به نقل از ابوهریره.
14 . جلال الدین سیوطى شافعى (م911) در الدر المنثور، به نقل از ابن مردویه، و نیز در الاتقان، در بخش آیات سفریهى قرآن، ذیل :
«الیوم اكملت لكم»
به نقل از عمر و با تصریح به صحت و اعتبار سند روایت. (2)
نمونه وار، به نقل طبرى وحسكانى در این زمینه اشاره مىكنیم. طبرى در كتاب الولایة فى طرق حدیث الغدیر، به طور مستند از زید بن ارقم نقل مىكند كه گفت: زمانى كه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در بازگشت از حجة الوداع به غدیر خم رسید، توقف فرمود و نداى نماز جماعت در داد. پس ما اجتماع كردیم وحضرت خطبهاى بلیغ ایراد نمود و سپس گفت:
خداى متعال این آیه را بر من فرو فرستاده است كه«بلغ ما انزل الیك من ربك...» (مائده: 67)
و همانا جبرئیل از ناحیهى پروردگار به من فرمان داده كه در این محل توقف كنم و به هر مسلمان سفید و سیاهى اعلام كنم كه علىبن ابىطالب برادر، وصى، خلیفه، و امام بعد از من بر مسلمانان است....
هان اى مردم، بدانید كه خداوند على را ولى و امام شما قرار داده و اطاعت از وى را بر همگان واجب ساخته است...بشنوید و اطاعت كنید. خداوند مولاى شما و على امام شماست و پس از وى نیز تا روز قیامتسلسلهى امامت در فرزندان من از صلب على استمرار خواهد داشت... هر كس كه من مولاى اویم این على نیز مولاى اوست و امارت بر مؤمنان پس از من بر كسى (جز او) روا نیست....
طبرى سپس مىافزاید: در روایت دیگر آمده است كه رسول خدا فرمود: بار پروردگارا، دوستبدار هر كه وى را دوست مىدارد و دشمن بدار هر كه را با وى دشمنى مىكند... پروردگارا، هنگامى كه این حقیقت دربارهى على بیان گشت آیهى «الیوم اكملت لكم دینكم» را نازل فرمودى....
حافظ ابو القاسم حسكانى، نیز، به سند متصل، از ابو سعید خدرى نقل كرده است كه گفت: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم زمانى كه آیهى«الیوم اكملت لكم دینكم»
نازل شد فرمود: الله اكبر بر اكمال دین و اتمام نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت على بن ابىطالب پس از من.... (3)
4 - از ملاحظهى مجموع روایات فوق، كه پارهاى از آنها از حیثسلسله سند در كمال اتقان و اعتبارند (4) ، بر مىآید كه آیهى 3 مائده:
«الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا»
در روز غدیر و به مناسبت اعلام «ولایت و امارت على بن ابىطالب بر كافهى مسلمانان پس از پیامبر» نازل شده است. بنابراین، اسلام، با ابلاغ ولایت و خلافتبلا فصل على علیه السلام كامل شده و دینى را كه خداوند آن را براى مسلمانان برگزیده و در آخر الزمان نیز (به صریح آیهى 55 نور) همان را بر جهان چیره خواهد ساخت، همین دین كامل شده به ولایت آن حضرت است.
با توجه به آنچه گفته شد و نیز با توجه به این كه در آیات توبه: 33، صف: 9 و فتح: 28، بر دینى كه در پایان جهان بر جمیع ادیان چیره خواهد شد اطلاق «دین الحق» شده معلوم مىگردد یگانه مذهبى كه از میان مذاهب گوناگون اسلامى، شایستهى احراز عنوان «دین مورد پسند الهى» (مائده: 3) و «دین حق» (توبه: 33) بوده و آیندهى جهان بدون تردید قلمرو تابش اوست، دین معتقد به «خلافتبلا فصل على بن ابىطالب و آل او علیهم السلام» یعنى اسلام تشیع است. و این همان حقیقتى است كه در احادیث معتبر دیگر نیز توسط شیعه و سنى، با تعابیر والفاظ دیگر، از زبان پیامبر تكرار و تایید شده است، نظیر حدیثسفینه و حدیث ثقلین:
«مثل اهل بیتى كمثل سفینة نوح من ركب فیها نجى و من تخلف عنها غرق».
«انى تارك فیكم الثقلین : كتابالله و عترتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض» .
«هو الذی ارسل رسوله بالهدى ودین الحق لیظهره على الدین كله ولو كره المشركون» .
او (خداوند) كسى است كه رسول خویش را با هدایت (دلایل روشنگر) و دین حق (درست و استوار) فرو فرستاد تا این دین را بر تمامى ادیان پیروز گرداند، هر چند كه مشركان (بتپرستان ، یهود، و مسیحیت) نخواهند.
نوید فوق، مربوط به سورهى توبه، آیهى 33 است . در آیات قبل (توبه: 27-32) نخست فرمان داده مىشود كه بایستى بتپرستان فتنهجو و آتش افروز حجاز به عنوان عناصرى پلید از حریم كعبه طرد شوند. سپس به دو گروه مشرك اشاره مىشود: یهود و مسیحیت، كه برخلاف تعالیم انبیا به خداى یكتا شرك مىورزند، پیامبران الهى را فرزند خدا مىانگارند و خاخامها و راهبان را رب و اله خویش مىگیرند در حالىكه امر شدهاند جز خداى یگانه، معبودى را نپرستند و مع الاسف مىكوشند نور الهى (اسلام) را نیز خاموش سازند، حال آن كه ارادهى قطعى خداى متعال بر این تعلق گرفته است كه نور خویش را كامل سازد.
آنگاه در ادامه، با لحنى صریح و قاطع، مىفرماید: «هو الذی ارسل رسوله بالهدى...» .
آیهى مزبور «هو الذى...» با حواشىیى از همین دست، در سورهى صف، آیهى 9 و همچنین با اندكى اختلاف در سورهى فتح، آیهى 28 نیز تكرار شده است.
از این آیه، كه 3 بار در قرآن تكرار شده، به روشنى بر مىآید كه دین اسلام، بنا به خواست قاطع الهى، سرانجام بر تمام ادیان غلبه و استعلا خواهد یافت و مخالفان و منكران این دین كه تابش آفتاب آن را بر جهان بر نمىتابند همگى منكوب خواهند شد.
واژهى كلیدى در آیهى فوق، «لیظهره على الدین كله» است كه ضمیر در «لیظهره» (بنا به قاعدهى ادبى «الاقرب یمنع الابعد» به «دین الحق» بر مىگردد; چنان كه سنخیت «غالب» و «مغلوب» نیز مقتضى غلبهى «دین» بر «ادیان» است (نه فىالمثل، غلبهى «شخص» بر «ادیان») . بنابر این، معناى «لیظهره على الدین كله» آن است كه اسلام، سرانجام بر تمامى ادیان غلبه و تفوق خواهد یافت.
«لیظهره» ، از مادهى (ظ.ه.ر) مىباشد كه در اصل لغت، به معنى «قوه» و «بروز» است. ظهور، به معنى انكشاف و بروز و نیز قدرت و استیلاست (مقائیس اللغة) و وقتى كه با حرف اضافهى «على» همراه مىشود معناى چیرگى و استعلا مىدهد. «ظهور على فلان» به معنى غلبه بر آن شخص بوده و «اظهره الله على عدوه» به این معنى است كه خداوند وى را بر دشمنش پیروز ساخت (مختار الصحاح) . چنان كه «ظهور على الحائط» نیز به معنى بالا رفتن از دیوار و اشراف بر آن است (مصباح المنیر) .
گذشته از فرهنگ لغات، در قرآن كریم نیز مادهى ظهور و اظهار، خصوصا آنجا كه با حرف «على» همراه است، نوعا به معنى آشكار شدن چیزى از موضع قدرت، و به دیگر تعبیر، غلبهى آشكار و چشمگیر بر چیزى است; آن گونه غلبه و چیرگى كه در و دیوار، آینه سان، حاكى از آن است. بنگرید:
«حتى جاء الحق و ظهر امر الله و هم كارهون» (توبه: 48)
«ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ایدى الناس» (روم: 41)
از قول مؤمن آل فرعون به فرعونیان :
«یا قوم لكم الملك الیوم ظاهرین فى الارض فمن ینصرنا من باس الله ان جاءنا» (غافر: 29)
«یا ایها الذین آمنوا كونوا انصار الله كما قال عیسى بن مریم للحواریین من انصارى الى الله قال الحواریون نحن انصار الله فآمنت طائفة من بنى اسرائیل و كفرت طائفة فایدنا الذین آمنوا على عدوهم فاصبحوا ظاهرین» (صف: 14) .
در این آیات نیز «ظهور + على» به معنى «غلبه و دستیافتن بر حریف» استعمال شده است:
«كیف و ان یظهروا علیكم لا یرقبوا فیكم الا و لا ذمة» (توبه: 8)
«انهم ان یظهروا علیكم یرجموكم او یعیدوكم فى ملتهم» (كهف: 20)
از تامل در شواهد لغوى و قرآنى واژههاى ظهور و اظهار (آنجا كه با حرف «على» همراهند) برمىآید كه آیهى 33 توبه:
«هو الذی ارسل رسوله... لیظهره على الدین كله»
نوید بخش پیروزى و سیطرهى چشمگیر و تمام عیار اسلام در آینده بر تمامى ادیان است; آیندهاى كه هنوز نیامده و طبق روایات بسیار كه از طریق شیعه و سنى نقل شده، به دستبزرگمردى از تبار پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم یعنى حجة بن الحسن العسكرى عجل الله تعالى فرجه الشریف تحقق خواهد یافت.
آیهى 55 سورهى نور، ضمن تاكید بر این پیروزى، ابعاد مختلف و هدف غایى از آن را به گونهاى روشنتر و مفصلتر بیان مىدارد:
2 - «وعد الله الذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننى لا یشركون بى شیئا...» (نور: 55) .
خداوند به مؤمنان شایسته كردار از شمایان، وعده داده است كه [1.] قطعا آنان را وارث و جانشین مكنتها و قدرتهاى جهان قرار خواهد داد و [2.] دینشان را كه خود براى آنان پسندیده است (بر جهان) قادر و مسلط خواهد گرداند و [3.] قطعا خوف و ترسشان را بدل به امنیت و آرامش خواهد ساخت، تا بدون هیچگونه شركى، فقط و فقط او را پرستش كنند....
در این آیه نیز واژهى كلیدى دیگرى وجود دارد كه دقیقا هم مضمون ومؤید «لیظهره علىالدین كله» در آیهى 33 توبه است، و آن : «لیمكنن لهم دینهم...» مىباشد.
«لیمكنن» از مادهى تمكین به معنى پا برجا ساختن و قادر و توانا گردانیدن است (لسان العرب و تاج العروس) . خداى متعال در دومین بند از وعدههاى سهگانهى خویش به مؤمنان شایسته كردار، تصریح مىكند كه دین مورد رضایتخویش را كه پیروى از آن را براى آنان پسندیده است قطعا در آخر الزمان برجهان سیطره خواهد بخشید.
یك سؤال اساسى پیداست دینى كه نازل كنندهى قرآن، وعدهى پیروزى قاطع آن را در آینده مىدهد، دینى جز دین اسلام نیست. اما سؤالى كه در اینجا مطرح مىشود آن است كه: با توجه به این كه دین اسلام عملا در طول تاریخ به مذاهب گوناگون بلكه متضادى تقسیم شده و پیروان هر یك از این مذاهب تنها خود را بر حق مىدانند، و منطقا نیز باید گفت كه از میان این همه مذاهب و فرق متضاد، تنها یكیشان مصداق اسلام واقعى و دین مورد رضایت الهى بوده و بقیه بر باطلند براستى كدام یك از مذاهب موجود اسلامى، همان دین مورد رضایت الهى بوده و در نتیجه، طبق وعدهى حتمى الهى، در آینده بر تمامى جهان سیطره خواهد یافت؟
در پاسخ باید گفت: همهى مذاهب و فرق اسلامى، با دلایلى كه مىآورند، طبعا خود را یگانه دین بر حق ، یا به دیگر تعبیر، اسلام حقیقى و راستین مىانگارند و اگر قرار بر پذیرفتن ادعا بدون سنجش و محك صحت آن باشد بایستى همهى این فرق و مذاهب را (با وجود تضادهایى كه در «تفسیر» اصول مشترك و «تفصیل» فروع مختلف دارند) داراى اندیشهى درست و عمل صالح انگاشت! و حتى تكفیر و تفسیقهاى آنان از یكدیگر را نیز، از باب جمع ضدین یا متناقضین! شاهد وحدت و همدلیشان پنداشت! كه بیگمان این گونه داورى كارى خطا و ناصواب است. زیرا حقیقت، در هر جا، یك چیز بیش نیست (فىالمثل، ذات بارىتعالى، به چشم سر، یا قابل رؤیت است و یا نیست، و نمىشود كه هم سخن قایلان به امكان رؤیتخداوند با چشم سر درستباشد و هم سخن منكران رؤیت!) و از مجموعهى بىنهایتخطوطى كه دو نقطه را به هم متصل مىسازند، تنها و تنها یك خط، مىتواند مستقیم باشد و اسلام راستین نیز (كه همان دین مورد رضایت الهى است) صراط مستقیمى است كه از مو باریكتر و از شمشیر تیزتر است، نه پهنهى درندشت و بىدر و دروازهاى كه صدها راه و بیراهه، راست و كج، و ضد و نقیض، در آن مىلولند...!
پس صرف نظر از ادعاى هر گروه مبنى بر حق بودن خویش، باید دید كه قرآن كتاب آسمانى دین اسلام كه همهى مسلمانان به آن احترام مىگذارند و آن را حجت قول و فعل خویش مىشمرند خود كدام یك از این مذاهب و فرق را مصداق «دین مورد رضایت الهى» شناخته و به عنوان «دین حق» بر آن صحه مىگذارد؟
خوشبختانه آیهى 3 سورهى مائده، به این سؤال اساسى پاسخى روشنگر مىدهد:
3 - «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا» (مائده: 3) .
امروز دینتان را براى شما كامل كردم و نعمت (هدایت) ام را بر شما تمام ساختم و راضى شدم كه این اسلام (كامل شده) دین شما باشد.
الیوم (امروز)، اشاره به روز خاصى دارد كه در آن، دین اسلام كامل شده و خداى متعال پسندیده است كه این دین تكمیل یافته، آیین جاوید مسلمانان باشد.
به راستى در این روز خاص، چه حادثهاى رخ داده و چه حكمى از سوى پروردگار ابلاغ شده كه با ابلاغ آن، دین اسلام و نعمت هدایت الهى كامل گشته است؟
با شناخت این روز خاص، طبعا هم حادثه و حكم مزبور را كه مایهى تكمیل رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم شده خواهیم شناخت و هم ویژگى خاص «دین مرضى الهى» را . الیوم، كلید شناسایى «دین پسندیدهى الهى» و از آن طریق، كلید شناسایى مذهبى است كه طبق آیات 33 توبه و 55 نور، در آینده بر جهان سیطره خواهد یافت. پس باید دید كه این «الیوم» چه روزى بوده و در آن چه حادثهاى رخ داده است؟
شیعیان عموما معتقدند كه آیهى «الیوم اكملت لكم...» در روز 18 ذىحجهى سال 10 هجرى (مشهور به روز غدیر) و به مناسبت اعلام ولایت و سرورى على بن ابىطالب علیمها السلام از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در غدیر خم نازل شده است. علاوه بر شیعیان، جمعى كثیر از محدثان و مورخان بزرگ اهل سنت نیز (كه ذیلا به اسامى برخى از آنان اشاره مىشود) در آثار خویش به احادیثى دال بر این امر اشاره كردهاند:
1 . حافظ ابو جعفر محمد بن جریر طبرى (متوفى 310ق) در كتاب الولایة فى طرق حدیث الغدیر، به نقل از زید بن ارقم.
2 . حافظ ابو بكر بن مردویه اصفهانى (م410) به نقل از ابو سعید خدرى. (1)
3 . حافظ ابو نعیم اصفهانى (م430) در كتاب ما نزل من القرآن فى على، به نقل از ابوسعید خدرى.
4 . حافظ ابو بكر خطیب بغدادى (م 463) در تاریخش، به نقل از ابوهریره.
5 . حافظ ابو سعید سجستانى (م477) دركتاب الولایة، به نقل از ابو سعید خدرى.
6 . ابو الحسن ابن مغازلى شافعى (م483) در كتاب مناقب، به نقل از ابو هریره.
7 . حافظ ابو القاسم حسكانى، به نقل از ابوسعید خدرى.
8 . خطیب خوارزمى (م 568) در كتاب مناقب، به نقل از ابوسعید خدرى.
9 . حافظ ابن عساكر شافعى دمشقى (م571) به نقل از ابن مردویه.
10 . ابو الفتح نطنزى در كتاب الخصائص العلویة، به نقل از ابو سعید خدرى و جابر بن عبد الله انصارى.
11 . سبط ابن جوزى حنفى بغدادى (م 654) در تذكرة الخواص، به نقل از ابو هریره.
12 . شیخ الاسلام حموینى (م 722) در فرائد السمطین، به نقل از ابو سعید خدرى.
13 . عمادالدین ابن كثیر دمشقى شافعى (م 774) در تاریخ خویش، به نقل از ابوهریره.
14 . جلال الدین سیوطى شافعى (م911) در الدر المنثور، به نقل از ابن مردویه، و نیز در الاتقان، در بخش آیات سفریهى قرآن، ذیل :
«الیوم اكملت لكم»
به نقل از عمر و با تصریح به صحت و اعتبار سند روایت. (2)
نمونه وار، به نقل طبرى وحسكانى در این زمینه اشاره مىكنیم. طبرى در كتاب الولایة فى طرق حدیث الغدیر، به طور مستند از زید بن ارقم نقل مىكند كه گفت: زمانى كه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در بازگشت از حجة الوداع به غدیر خم رسید، توقف فرمود و نداى نماز جماعت در داد. پس ما اجتماع كردیم وحضرت خطبهاى بلیغ ایراد نمود و سپس گفت:
خداى متعال این آیه را بر من فرو فرستاده است كه«بلغ ما انزل الیك من ربك...» (مائده: 67)
و همانا جبرئیل از ناحیهى پروردگار به من فرمان داده كه در این محل توقف كنم و به هر مسلمان سفید و سیاهى اعلام كنم كه علىبن ابىطالب برادر، وصى، خلیفه، و امام بعد از من بر مسلمانان است....
هان اى مردم، بدانید كه خداوند على را ولى و امام شما قرار داده و اطاعت از وى را بر همگان واجب ساخته است...بشنوید و اطاعت كنید. خداوند مولاى شما و على امام شماست و پس از وى نیز تا روز قیامتسلسلهى امامت در فرزندان من از صلب على استمرار خواهد داشت... هر كس كه من مولاى اویم این على نیز مولاى اوست و امارت بر مؤمنان پس از من بر كسى (جز او) روا نیست....
طبرى سپس مىافزاید: در روایت دیگر آمده است كه رسول خدا فرمود: بار پروردگارا، دوستبدار هر كه وى را دوست مىدارد و دشمن بدار هر كه را با وى دشمنى مىكند... پروردگارا، هنگامى كه این حقیقت دربارهى على بیان گشت آیهى «الیوم اكملت لكم دینكم» را نازل فرمودى....
حافظ ابو القاسم حسكانى، نیز، به سند متصل، از ابو سعید خدرى نقل كرده است كه گفت: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم زمانى كه آیهى«الیوم اكملت لكم دینكم»
نازل شد فرمود: الله اكبر بر اكمال دین و اتمام نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت على بن ابىطالب پس از من.... (3)
4 - از ملاحظهى مجموع روایات فوق، كه پارهاى از آنها از حیثسلسله سند در كمال اتقان و اعتبارند (4) ، بر مىآید كه آیهى 3 مائده:
«الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا»
در روز غدیر و به مناسبت اعلام «ولایت و امارت على بن ابىطالب بر كافهى مسلمانان پس از پیامبر» نازل شده است. بنابراین، اسلام، با ابلاغ ولایت و خلافتبلا فصل على علیه السلام كامل شده و دینى را كه خداوند آن را براى مسلمانان برگزیده و در آخر الزمان نیز (به صریح آیهى 55 نور) همان را بر جهان چیره خواهد ساخت، همین دین كامل شده به ولایت آن حضرت است.
با توجه به آنچه گفته شد و نیز با توجه به این كه در آیات توبه: 33، صف: 9 و فتح: 28، بر دینى كه در پایان جهان بر جمیع ادیان چیره خواهد شد اطلاق «دین الحق» شده معلوم مىگردد یگانه مذهبى كه از میان مذاهب گوناگون اسلامى، شایستهى احراز عنوان «دین مورد پسند الهى» (مائده: 3) و «دین حق» (توبه: 33) بوده و آیندهى جهان بدون تردید قلمرو تابش اوست، دین معتقد به «خلافتبلا فصل على بن ابىطالب و آل او علیهم السلام» یعنى اسلام تشیع است. و این همان حقیقتى است كه در احادیث معتبر دیگر نیز توسط شیعه و سنى، با تعابیر والفاظ دیگر، از زبان پیامبر تكرار و تایید شده است، نظیر حدیثسفینه و حدیث ثقلین:
«مثل اهل بیتى كمثل سفینة نوح من ركب فیها نجى و من تخلف عنها غرق».
«انى تارك فیكم الثقلین : كتابالله و عترتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض» .
پی نوشت :
1 . ر.ك، تفسیر ابن كثیر: 2/14: الدر المنثور، سیوطى: 2/259: الاتقان، سیوطى، (طبع 1360ق) : 1/31; و نیز ر.ك، مفتاح النجاى میرزا محمد بدخشى و الفرقة الناجیهى قطیفى.
2 . ر.ك، الغدیر، علامه امینى (چاپ پنجم، دار الكتب العربى، بیروت1403ق) 1/230 236.
3 . براى مطالعهى متن كامل حدیث طبرى و حسكانى، ر.ك، همان: 1/214 216 و 218 219.
4 . همان: 1/236 237.