پژوهشی در زمینه آیةالاکمال(4)
نويسنده:سید احمد فقیهی
بررسی روایات عامه
همچنین در کتاب الدر المنثور ضمن نقل روایت از ابیسعید خدری و ابوهریره میگوید: سند اینها ضغیف است. در پاسخ به این سخن آلوسی، که این روایات اولا، از شیعه است. ثانیا، رکاکتخبر و الفاظ آن شاهد بر دروغ و جعلی بودن آن میباشد. باید گفت: اینگونه کلمات از محقق و مفسر قرآن که با روایات نیز آشنایی دارد بسیار عجیب است; زیرا روایات اهل سنت از کتب معتبر آنها، که حتما در اختیار آلوسی نیز بوده، نقل گردیده و دست کم، باید کتاب الدر المنثور سیوطی در اختیار او بوده باشد. پس چگونه است که او این روایات را در کتب عامه ندیده است؟ ثالثا، آیا بین روایات شیعه و روایات آنها تفاوت زیادی وجود دارد یا این روایات هم مانند سایر روایات شیعه است که او باید ادعای جعلی بودن تمام روایات شیعه را داشته باشد؟ آیا کلمات این روایات و الفاظ آنها با الفاظ و کلمات روایات عامه شباهتی ندارد؟ او باید ادعای خود را به صورت واضح و روشن بیان میکرد.
مرحوم علامه امینی چنین میفرماید: «الرکاکة التی حسبها فی الحدیث و جعلها شاهدا علی کونه من مفتریات الشیعة اهی فی لفظه؟ و لا یعدوه ان یکون لذة سایر الاحادیث المرویة و هو خال عن ای تعقید او ضعف فی الاسلوب او تکلف فی البیان او تنافر فی الترکیب جار علی مجاری العربیة المحضة او فی معناه و لیس فیه منها شیء؟» (1)
اما درباره آنچه سیوطی در الدر المنثور و همچنین در الاتقان آورده که سند این دو روایت را صحیح نمیداند و اشاره به ضعف آن میکند، لازم است توجه شود که:
اولا، روایات ابوهریره نزد خود عامه از معتبرترین روایات است. مرحوم علامه امینی ضمن بررسی رجال حدیث «صوم یوم الغدیر»، مینویسند:
«ابوهریرةاجمع الجمهور علی عدالته و ثقته فلانحتاج الی بسط المقال فیه.»
ثانیا، این روایات از طرق دیگری نیز نزد عامه نقل شده و راوی آنها منحصر به ابوهریره و ابوسعید خدری نیست.
مرحوم علامه طباطبائی میفرمایند: ضعف سند اشکالی به متن و بیان روایت وارد نمیکند; زیرا محتوای آیه کریمه اکمال با بیانی که در جمع خصوصیات یاس و اکمال و اتمام نعمت و رضایت گذشت، جز با مساله ولایتسازگاری ندارد. (2)
روایات نزول آیه در عرفه
- اخرج عبدبن حمید عن الشعبی قال: «نزل علی النبیصلی الله علیه وآله هذه الایة و هو بعرفة "الیوم اکملت..."» (3)
- اخرج ابن ابی شیبه و ابن جریر عن عنترة قال: «لما نزلت "الیوم اکملت لکم دینکم" و ذلک یوم الحج الاکبر بکی عمر فقال له النبیصلی الله علیه وآله ما یبکیک؟ قال: ابکانی انا کنا فی زیادة من دیننا فاما اذ کمل فانه لم یکمل شیء قط الا نقص. فقال صدقت»
- اخرج الحمیدی و احمد و عبد بن حمید والبخاری و مسلم والترمذی والنسائی و ابن جریر و ابن المنذر و ابن حیان و البیهقی فی سننه عن طارق بن شهاب قال: قالت الیهود: «انکم تقرؤون آیة فی کتابکم لو علینا معشر الیهود نزلت لاتخذنا ذلک الیوم عیدا. قال و ای آیة؟ قالوا: "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی." قال عمر: والله انی لاعلم الیوم الذی نزلت علی رسول اللهصلی الله علیه وآله فیه و الساعة التی نزلت فیها; نزلت علی رسولاللهصلی الله علیه وآله عشیة عرفة من یوم جمعة.» (4)
مانند این روایت که روز نزول آیه اکمال را روز عرفه میداند، در روایات عامه فراوان است، اما همچنان که در بحث از روایتشیعه گذشت، اصل این مساله، که روز نزول آیه اکمال روز عرفه باشد منافاتی ندارد با اینکه آیه در مورد تبلیغ ولایت و خلافت امیرالمؤمنینعلیهالسلام در روز غدیر باشد; چون این امکان وجود دارد که آیه اکمال در روز عرفه بر حضرت رسولصلی الله علیه وآله نازل شده باشد ولی آن حضرت تلاوت همراه با تبلیغ ولایت و خلافت را به قرینه آیه «یا ایها الرسول بلغ...» تا روز غدیر به تاخیر انداخته و روز غدیر این جریان واقع شده باشد. این مطلب از بررسی شان نزول آیه تبلیغ به صورت کامل روشن میگردد. احتمال دو مرتبه نازل شدن آیه نیز هست، چنانچه درباره تعدادی از آیات این احتمال داده شده است.
صاحب الغدیر چنین نقل میکند:
«لا سیما مع امکان الجمع بنزول الآیة مرتین کما احتمله سبط ابن الجوزی فی تذکرته(ص 18) کغیر واحد من الآیات الکریمة النازلة غیر مرة واحدة و منها البسملة النازلة فی مکة مرة و فی المدینة اخری و غیرها مما یاتی.» (5)
اما در خصوص روایتی که به صورتهای گوناگون از عمر نقل شده که شخصی یهودی گفت: آیهای در کتاب شما هست که اگر بر ما یهود نازل شده بود آن روز را عید قرار میدادیم... و در ذیل تعدادی از این روایات آمده که عمر گفت: دین کامل شده و بعد از کامل شدن رو به نقصان خواهد گذاشت.
به این اظهار نظر و برداشت عمر از آیه اکمال مرحوم علامه طباطبائی اشکال کردهاند: این روایت این معنا را بیان میکند که در روز عرفه دین، ظاهر و غالب شده و در موسم حج در مکه استقلال یافته و مراد از اکمال دین صفای جو مکه و در اختیار مسلمانان بودن مراسم حج و عدم حضور مشرکان و کفار در مراسم است. به عبارت دیگر، مراد از اکمال دین و اتمام نعمتبهکمال رسیدن وضع مسلمانان است، نه دین به معنای شریعت و معارف و احکامی که نزد خدا جعل شده; زیرا آنچه قابل نقصان است همین وضع ظاهری مسلمانان است. اما کلیات معارف و احکام، که از سوی خداوند تشریع شده، پس از اکمال و اتمام قابل نقصان نیست، علیرغم آنچه در روایتبه آن اشاره شده است. در نتیجه، معنایی که برای اکمال دین بیان گردیده بر آیه کریمه منطبق نیست. چگونه خداوند ظاهر وضع مسلمانان را به خود نسبت دهد و بر مؤمنان منت گذارد که دین آنها را کامل کند، در صورتی که بین مسلمانان منافقانی وجود داشتند که ضرر آنها کمتر از کفار نبود و اجتماعات سری تشکیل میدادند. (6)
روایات نزول آیه در غدیر
- «الیوم اکملت...» یقول: حلالکم و حرامکم;
- «الیوم اکملت...» قال: اخلص الله لهم دینهم و نفی المشرکین عن البیت;
- «الیوم اکملت...» حین نفی الله المشرکین عن المسجد الحرام و اخلص للمسلمین حجهم;
- «الیوم اکملت...» قال: تمام الحج و نفی المشرکین عن البیت.
از دقت در اینگونه روایات بهطور کامل روشن میشود که آنچه راوی نقل میکند فهم و نظر خود اوست و هیچگاه کلامی از پیامبرگرامیصلی الله علیه وآله نقل نکرده و حتی به آن حضرت هم نسبت نداده است. در نتیجه، اینها از حد یک اظهارنظر چیزی افزونتر نیست و باید دقت کرد که این اظهارنظر با ظاهر آیه و سایر روایات و کلمات ائمه اطهارعلیهمالسلام وصحابه منافاتینداشته باشد.
همانگونه که قبلا نیز اشاره شد، آیه اکمال میفرماید: «امروز خداوند دین شما را کامل کرد» و دین مجموعهای از معارف و احکامی است که از سوی خداوند تشریع میشود و این مجموعه چیز مستقلی است و در کنار آن، اوضاع و احوال و رفتار اجتماعی مسلمانان چیز دیگری است که نباید بین این دو اشتباه شود. آنچه در روایات عامه آمده مربوط به بیان وضع ظاهری اجتماع مسلمانان است که مشرکی در مراسم حج نباشد.
معنای اکمال دین به بیان حلال و حرام نیز فهم راوی است و با ظاهر آیه مناسبتی ندارد; چون در این روز حکمی بیان شد که خصوصیات فراوانی داشت: یاس و نا امیدی کفار، اکمال دین، اتمام نعمت، و رضایت پروردگار نسبتبه دین مقدس اسلام. این مجموعه خصوصیات در کدامیک از حلال و حرام احکام دین وجود دارد؟ آیا در تحریم خون و مردار و وشتبرخی از حیوانات... این اهمیت وجود دارد؟
همچنین این احکام آخرین احکامی نبود که بر پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله نازل میشد، بلکه پس از آن احکام دیگری مثل آیه کلاله بر آن حضرت نازل شد. طبری از مفسران عامه در تفسیر خود چنین مینویسد: «فاما الفرائض والاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم ام لا...؟ و لا یدفع ذوعلم ان الوحی لم ینقطع عن رسولاللهصلی الله علیه وآله الی ان قبض بل کان الوحی قبل وفاته اکثر ماکان تتابعا...» (7)
بررسی آراء مفسران عامه
- کفار از حلال کردن این محرمات نا امید شدند.
- کفار از غلبه بر دین شما نا امید شدند.
آلوسی در روح المعانی آورده است: «والمراد انقطع رجاؤهم من ابطال دینکم و رجوعکم عنه بتحلیل هذه الخبائث و غیرها او من ان یغلبوکم علیه.» (8)
فخر رازی نیز تفسیر آیه را چنین بیان میکند: «فیه قولان: الاول یئسوا من ان تحللوا هذه الخبائث والثانی یئسوا من ان یغلبوکم علی دینکم.» (9) 36
زمخشری در تفسیر کشاف نیز همین دو احتمال را بیان میکند: «یئسوا منه ان یبطلوه ... و یئسوا من دینکم ان یعلنوه.» (10)
طبری در ذیل آیه کریمه مینویسد: «انقطع طمع الاحزاب و اهلالکفر والجحود ایها المؤمنون من دینکم انتترکوه فترتدوا عنه.» (11)
در توجیه این تفسیر، میگویند: در روز عرفه حضرت رسولصلی الله علیه وآله دیدند هیچ مشرکی در موقف دیده نمیشود و مسلمانان بدون مانع اعمال حج را انجام میدهند.
2. در مورد بخش دوم آیه - «الیوم اکملت لکم دینکم» - مفسران عامه احتمالات و تفاسیر گوناگونی بیان کردهاند: طبری در جامعالبیان بهترین اقوال را چنین بیان میکند: «اولی الاقوال فی ذلک بالصواب ان یقال ان الله عزوجل اخبر نبیهصلی الله علیه وآله و المؤمنین بانه اکمل لهم یوم نزول هذه الآیة علی نبیه(ص) دینهم بافرادهم بالبلد الحرام و اجلائه عنه المشرکین...»
صاحب تفسیر کشاف اکمال را اینچنین تفسیر کرده است: «کفیتکم امر عدوکم و جعلت الید العلیا لکم.... او اکملت لکم ما تحتاجون الیه فی تکلیفکم من تعلیم الحلال والحرام...»
در تفسیر روح المعانی این آیه چنین توجیه شده است: «بالنصر و الاظهار لانهم بذلک یجرون احکام الدین من غیر مانع و بهتمامه...» عن ابن عباس والسدی: «اکملت لکم حدودی و فرائضی و حلالی و حرامی.»
بیشتر مفسران عامه نزول آیه را روز عرفه در حجةالوداع میدانند و میگویند دین کامل شد به اینکه شهر مکه منحصرا در اختیار مسلمانان گردید و یا اینکه اکمال دین به بیان حرامها و حلالها وحدود فرایضاست و یاغلبه ونصرت با مسلمانان بود.
آنچه از مجموع کتب تفسیری و تحقیقی اهل سنت درباره تفیسر آیه اکمال مورد توجه است این نکته میباشد که آنها سعی دارند نزول آیه اکمال را روز عرفه بدانند. بدین منظور، ربط بین این آیه و مساله غدیر و ولایت و خلافت امیرالمؤمنینعلیهالسلام را نادیده گرفته و انکار کردهاند. ولی در بیان مراد آیه در روز عرفه از تعابیری استفاده کردهاند که از ظاهر آیه بهدور است. نمونه این قبیل تفاسیر گذشت.
اگر بخواهیم به صورت خلاصه این آراء و نظریات را نقد و بررسی کنیم همانگونه که در بیانات قبلی ذکر شد،در تفسیر آیه باید به نکاتی توجه کرد:
آنچه آیه کریمه بر آن تاکید دارد اصل دین است. (یاس از دین و اکمال دین) و آنچه اهل سنت در تفسیر آیه بیان کردهاند مربوط به وضع ظاهری اجتماع مسلمانان و رفتار آنها است و ربطی به اصل دین ندارد. چگونه ممکن استخلوص نیتیا تعلیم اعمال حج موجب اکمال دین باشد؟ همچنین در یاس کفار، اگر مراد ناامیدی کفار و مشرکان قریش است این ناامیدی روز فتح مکه در سال هشتم هجری واقع شد، نه روز عرفه سال دهم هجری. و اگر مراد یاس و ناامیدی کفار و مشرکان عرب باشد این واقعه نیز روز نزول آیه در سال نهم هجری اتفاق افتاد، نه روز عرفه سال دهم. اگر هم مراد جمیع کفار - از یهود و نصاری و مجوس و غیر آنها - منظور است که اطلاق آیه نیز همین را بیان میکند. اینها از دین اسلام قطع امید نکردند، مگر وقتی که خداوند آنچه را که مایه امید و طمع آنان بود به یاس و ناامیدی مبدل کرد. آنها امیدوار بودند که روزی حافظ و نگهبان این دین از دنیا برود و سرپرست و نگهبانی برای دین و مسلمانان باقی نماند و در آن روز به امید و آرزوی خود برسند; دین را از بین ببرند. اما خداوند در روز غدیر با معرفی ولی امر مسلمانان و خلیفه و جانشین پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله و معرفی سرپرست و نگهبان نوعی ائمه اطهارعلیهالسلام در ادامه نگهبانی شخصی حضرت رسولصلی الله علیه وآله امید مطلق کفار را به یاس مبدل ساخت.
هرگونه بیانی برای یاس در این آیه کریمه غیر از این مواجه با اشکالاتی خواهد بود که ذکر آنها گذشت. البته تعدادی از مفسران عامه اجمالا گفتهاند که کفار از دین شما مایوس شدند، ولی در بیان این مطلب که روز عرفه چه اتفاقی رخ داد که مایه قطع امید کفار از دین گردید بیان روشن و گویایی وجود ندارد.
مساله دیگری که در نقد آراء مفسران عامه مهم است این که آیا بیان محرماتی که قبلا نیز در آیات سورههای قبلی برای مسلمانان بیان گردیده (و در روز عرفه با اضافات مختصری گفته شد) اکمال دین به حساب میآید؟ باید توجه داشت که پس از روز عرفه تا آخر عمر حضرت ختمی مرتبتصلی الله علیه وآله بیان احکام ادامه داشت و روز عرفه آخرین احکام نیامده است تا به این دلیل اکمال دین باشد.
طبری در جامعالبیان مینویسد: در اینکه احکام و فرایض در این روز کامل شده باشد اختلاف است. از ابنعباس و سدی و براء بن عازب نیز نقل گردیده که آخرین آیهای که بر حضرت رسولصلی الله علیه وآله نازل شده آیه کلاله بوده و معلوم است که اواخر عمر آن حضرت وحی بیشتر نازل میشده و در نتیجه، آخرین حکم آیه کلاله آست که احکام و فرایض را بیان میکند: «فاما الفرائض و الاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم ام لا...» (12)
اما آنچه را خود طبری به عنوان اکمال دین میپذیرد که شهر مکه در اختیار مسلمانان بود و کفار از آنجا کوچ کردند نقد گردید که این وضع موجود مسلمانان است و ربطی به اصل دین تشریع شده از سوی خداوند ندارد.
شبهه فخر رازی
در پاسخ به این شبهه، باید گفتسالها پیش از فخر رازی، امام صادقعلیهالسلام شبهه او را پاسخ داده و فرمودهاند: «یئس الکفرة و طمع الظلمة.» (14)
علاوه بر آنکه خود آیه پاسخ شبهه را کاملا بیان کرده، خداوند بلافاصله پس از یاس کفار میفرماید: «فلا تخشوهم»; دیگر از کفار نترسید، امید آنها به یاس تبدیل شده است، ولی «و اخشون»; از من بترسید. معلوم است این بخش از آیه در مقام تهدید و تحذیر مسلمانان است; همانگونه که از کفار میترسیدید و من شما را در امان نگه داشتم و کفار را نا امید کردم، از من بترسید - یعنی: مبادا همان فسادی که ممکن بود از ناحیه کفار در دین ایجاد شود از ناحیه خود شما مسلمانان ایجاد گردد و بر اثر کفران نعمتی که در این روز آن را بر شما تمام کردم و کنار گذاشتن این دین کامل و مورد پسند خداوند، نعمت از شما گرفته شود و به نقمت و بلا تبدیل گردد. البته مسلمانان این کار را کردند و خدا هم کرد. (15)
پینوشتها:
1- ر. ک. به: الغدیر، ج 1، ص237
2- المیزان، ج 5، ص 195
3- الدر المنثور، ج3، ص17
4- الدرالمنثور، ج3، ص17
5- الغدیر، ج 1، ص237
6- المیزان، ج 5، ص197
7- محمد بن جریر طبری، جامعالبیان، ج6، ص 52
8- آلوسی، روح المعانی، ج6، ص 60
9- تفسیر کبیر، ج 11، ص137
10- زمخشری، کشاف، ج 1، ص 605
11- تفسیر جامعالبیان، ج 4، ص 51
12- جامعالبیان، ج6، ص 52
13- تفسیر کبیر، ج 11، ص 140
14- بحارالانوار، ج37، ص 134
15- المیزان، ج 5، ص 178