بررسی تاریخی آیه مباهله و بازتابهای آن
نويسنده:علی معموری
چکیده
در این مقاله به بررسی دیدگاهای کلامی پیرامون آیه مباهله پرداخته شده است. ابتدا واژه مباهله از نظر لغوی و اصطلاحی تعریف شده است. سپس ماجای تاریخی مباهله پیامبر با مسیحیان نجران از منابع تاریخی و اسباب نزول گزارش شده است. در بخش اصلی مقاله به برداشتهای کلامی از آیه مباهله در اثبات افضلیت اهل بیت و اولویت امام علی (علیه السلام) به خلافت از نظر شیعه پرداخته شده و دیدگاههای رقیب نیز گزارش و بررسی شدهاند.
مفهومشناسی
سنت مباهله از دیرباز در میان برخی جوامع بشری و به ویژه اقوام سامی متداول بوده است. مباهله بر پایه این باور استوار است که در موارد نومیدی از اثبات حقیقت به طریق طبیعی، به عالم غیب روی آورده و درخواست کشف حقیقت از جانب خداوند میشود. برای نمونه میتوان از سوگند پاکدامنی در بین بابلیان یاد کرد که در موارد اتهام زنان به انجام عمل خلاف عفت برگزار میشد و یا آتش هوله که فرد متهم از آن گذر میکرد و در صورت بیگناهی گزندی به او وارد نمیشدو نیز برخی آزمایشهای مشابه دیگر که برای اثبات بیگناهی در بین بویان عرب مرسوم بوده است. (ماسینیون، ۱۳۷۸ش، ص ۶۵- ۶۷). برخی اقوام اروپایی نیز پیروزی هر یک از طرفین در مبارزۀ تن به تن را دلیل بر حقانیت وی میپنداشتند (شعرانی، ۱۳۹۸ق، ج ۱، ص ۹۷).
در کتاب مقدس نیز مواردی از مباهله گزارش شده است. برای نمونه از رقابت هابیل و قابیل یاد شده که دو هدیه به پیشگاه خداوند تقدیم میدارند و خداوند یکی از آنها را به نشانه قبولی برمیگزیند و دیگری را رد میکند (کتاب مقدس، عهد قدیم، سفر پیدایش/۴، ۳ – ۵). نشانه قبولی خدا، نزول آتشی از آسمان بر هدیه فرد بر حق بوده است (کتاب مقدس، عهد قدیم، سفر اول پادشاهان/۱۸، ۲۰ – ۴۰). این ماجرا به شکل خلاصهتری در قرآن نیز گزارش شده است (نک: مائده/۵، ۲۷). در روایات نیز مواردی چون مباهله موسی با قارون که به هلاکت قارون منتهی میشود، آمده است (مجلسی، ۱۹۸۳م، ج ۲۱، ص ۳۲۴).
مباهله در معنای اصطلاحی آن به درخواست نزول لعن و عذاب بر مخالف پس از بیحاصل ماندن بحث و مناظره اطلاق میشود (زمخشری، الفائق، ج۱، ص۱۴۰) و تنها به مواردی اختصاص دارد که دو طرف برای اثبات موضوعی غالبا دینی و مذهبی در مقابل یکدیگر قرار گرفته و از خداوند درخواست لعن و نفرین و نزول عذاب بر طرف دروغگو می کنند (طریحی، ۱۳۶۷ش، ج ۱، ص ۴۵۷). این اصطلاح دو بار در قرآن به کار رفته است. یک مورد آن به مناظرۀ مسیحیان نجران با پیامبر(صلی الله علیه واله) دربارۀ حضرت عیسی(ع) مرتبط بوده (آل عمران/۳، ۶۱) و موضوعی کلامی به شمار می رود. مورد دیگر در ارتباط با کسانی است که همسران خود را به عمل منافی عفت، متهم می سازند (نور/۲۴، ۷) که بنابر آیه مذکور باید طرفین برای اثبات حقانیت خود چهار بار سوگند یاد کنند و در بار پنجم درخواست عذاب برای طرف دروغگو کنند. این مورد، موضوعی فقهی بوده و از محدوده این بحث خارج است و معمولا در فقه نیز با اصطلاح (لعان) از آن یاد میشود و واژه مباهله برای آن بکار نمیرود. در آیهای دیگر (انفال/۸ ، ۳۲) نیز برخی از کفار به صورت یک جانبه از خداوند میخواهند که اگر ادعای محمد(ص) حق است پس سنگی از آسمان بر سرشان فرو فرستد (نک: فخر رازی، ۱۴۱۵ق، ج ۳، ص ۲۵۰). لیکن از آن جا که مباهله در اصطلاح، عملی دو طرفه میباشد، لذا به این مورد نیز در ایم مقاله پرداخته نمیشود.
مباهله پیامبر(صلی الله علیه واله) با مسیحیان نجران
بزرگان مسیحی نجران پس از دریافت نامه پیامبر گرد آمده و به گفتگو پرداختند و سرانجام پس از مذکرات طولانی به نتیجه مشخصی نرسیده و تصمیم گرفتند به دیدار پیامبر رفته و سپس راه حل مناسبی بیابند (مجلسی، ۱۹۸۳م، ج ۲۱، ص ۲۸۸ – ۳۱۸). آنان ابتدا دربارۀ عیسی(ع) که اساسیترین مسأله در نظرشان بود با پیامبر بحث نمودند. پیامبر از عیسی به عنوان بنده و پیامبر خداوند یاد کرد و این سخن برای آنان بسیار شگفتانگیز بود (طبرسی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص ۳۰۹؛ سیوطی، ۱۴۱۴ق، ج ۲، ص ۲۳۳). لذا برای ابطال آن از ایشان میپرسند که همۀ آدمیان، پدری دارند؛ پس چگونه است که عیسی(ع) بدون پدر به دنیا آمده است؟ پاسخ پیامبر به این پرسش آنان در آیه ۵۹ سوره آلعمران منعکس شده است: «إنّ مثل عیسی عند الله کمثل ءادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون». در این آیه آفرینش عیسی(ع) بسان آفرینش آدم(ع) شمرده شده است؛ پس همان گونه که آدم از خاک و بدون پدر و مادر آفریده شد، عیسی نیز بدون پدر آفریده شده است (نک: واحدی، ص۹۰؛ حسکانی، ۱۴۱۱ق، ج ۱، ص ۱۵۵). نجرانیان از پاسخ گفتن به این استدلال، عاجز مانده و تنها به انکار شدید و مکرر آن بسنده کردند. پیامبر(صلی الله علیه واله) از این رفتار ناخرسند شده و به ستوه آمدند (طبری، ۱۴۱۵ق، ج ۳ ، ص ۴۰۵) تا آن که از جانب خداوند فرمان رسید که آنان را به مباهله دعوت کند (ابو نعیم، ۱۴۱۹ق، ج ۱ ، ص ۳۵۳ – ۳۵۵). این فرمان در آیه ۶۱ سوره آل عمران منعکس شده است: «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنۀ الله علی الکذبین»: به آنان که پس از علم و یقینی که بر تو نازل گشت باز با تو جدال میکنند بگو: فرزندان و زنان و جانهای خویش را حاضر ساخته و به مباهله نشسته و آن گروه را که دروغ می گوید مورد لعنت خداوند قرار دهیم.
فردای آن روز در ۲۴ یا ۲۵ ذی حجه (ابن شهرآشوب، ۱۴۱۲ق، ج ۳ ، ص ۴۲۱) همگان برای انجام مباهله در بیابانی اطراف مدینه گرد آمدند (میبدی، ۱۳۶۱ش، ج ۲ ، ص ۱۴۷ و ۱۵۱). پیامبر(صلی الله علیه واله) به همراه امام علی (علیه السلام)، فاطمه (علیها السلام) و حسنین(علیهما السلام) در زمان و مکان موعود حاضر شده (ابن عساکر، ۱۴۱۷ق، ج ۴۲ ، ص ۱۱۲ ؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۷ق، ج ۴، ص ۹۹) و در جایگاه خویش در زیر یک چادر قرار گرفتند (مفید، ۱۴۱۴ق، ص ۱۱۵؛ قمی، ۱۴۱۶، ص ۴۱۷؛ گنجی، ص ۱۴۴) و فرمودند : «بارالها اینان اهل بیت من هستند» (مسلم، ۱۴۱۵ق، ج ۸، ص ۲۳۰؛ ابن حنبل، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص ۳۰۲). در روایتی دیگر از عایشه نیز آمده که پیامبر این آیه را تلاوت فرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا» احزاب۳۳/،۳۳ (زمخشری، الکشاف، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۶۹).
مسیحیان نیز که برخی دختران و پسران خویش را به همراه آورده بودند در جایگاه مقابل قرار گرفتند. در این میان، بزرگان مسیحی از همراهی عزیزترین اشخاص پیامبر (صلی الله علیه واله) با ایشان، بسیار هراسیده بودند (مفید، ۱۴۱۴ق، ص ۱۱۵؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۱۵، ج ۱ ، ص ۳۶۸ و ۳۶۹؛ طبرسی، ۱۴۱۵ق، ج ۲، ص ۳۰۹). آنان با خود گفتند : «به خدا قسم که نشستن او همچون نشستن دیگر پیامبران در مراسم مباهله است (یعقوبی، ۱۴۱۵ق، ج ۲، ص ۸۲ و ۸۳ ؛ ابن شهرآشوب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص ۴۲۰) بیائید جان خویش را حفظ نموده و به دادن جزیه راضی شویم (طبری، ۱۴۱۵ق، ج ۳، ص ۴۰۸؛ یعقوبی، ۱۴۱۵ق، ج ۲، ص ۸۲ و ۸۳؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص ۳۶۸ و ۳۶۹)». برخی از راویان نیز این تصمیم مسیحیان را ناشی از ظهور نشانههای عذاب دانستهاند (مجلسی، ۱۹۸۳م، ج ۲۱، ص ۳۲۳). سرانجام برخی از مسیحیان به اسلام گرویده (طبرسی، ۱۴۱۵ق، ج ۲، ص ۳۱۰؛ ابن سعد، ۱۴۱۸ق، ج ۱، ص ۲۶۸) و باقی آنها صلحنامهای با پیامبر امضا نموده و به دیار خویش بازگشتند (یعقوبی، ۱۴۱۵ق، ج ۲ ، ص ۸۳؛ حموی، ج ۵، ص ۲۶۹). روایت شده که پیامبر (صلی الله علیه واله) پس از پشیمانی آنها از مباهله، خطاب به آنها فرمود: «به خدا قسم اگر با شما مباهله میکردم تمام این بیابان پر از آتش گردیده و در دم هلاک میشدید» (طبری، ۱۴۱۵ق، ج ۳، ص ۴۰۸؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص ۳۶۹ ؛ ابونعیم، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص ۲۵۳) و نیز فرمود: «به خدا قسم اگر با افرادی که زیر این چادر قرار دارند با هر کس دیگری در آسمان و زمین، مباهله کنم در همان لحظه، نابود میشود.» (مفید، ۱۴۱۴ق، ص ۱۱۵ – ۱۱۶).
برداشتهای کلامی از آیه مباهله
فضیلت اهل بیت در آیه مباهله
برخی در تطبیق تعابیر «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» بر حسنین و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و امام علی (علیه السلام) چنین اشکال کردهاند که این تعابیر به صورت جمع آمدهاند و جمع در زبان عربی شامل بیش از دو نفر میشود؛ در حالی که «ابنائنا» تنها شامل دو نفر و دو تعبیر دیگر تنها شامل یک نفر است و این از جهت قواعد زبان عربی درست نیست. در پاسخ به این اعتراض گفتهاند که سبک بیان قرآن معمولا چنین است که مطالب خود را به صورت گزارههای کلی و عمومی بیان میکند و شأن نزول است که مصداق این گزاره را برای ما روشن میسازد و این سبک در آیات متعدد دیگری در قرآن نیز بکار رفته که در آن جا نیز به اتفاق همه مفسران در شأن یک نفر مشخص است، اما تعبیر قرآن به صیغه جمع آمده است (برای نمونه نک: مجادله ۵۸/ ، ۲ و ۳؛ آل عمران ۳/، ۱۸۱ و ۱۷۳؛ بقره ۲/، ۲۱۹). به عبارت دیگر خداوند در بیانی کلی به پیامبر میگوید که فرزندان و زنان و جان خود را در مباهله همراه خودکن و پیامبر نیز در تطبیق فرمان خداوند تنها دختر و داماد و فرزندانشان را با خود همراه ساخت. بنابراین فضیلت این اشخاص از گزینش آنها توسط پیامبر (صلی الله علیه واله) از میان زنان و فرزندان و پیروانشان برای انجام این امر ثابت میشود و عموم مفسران و مورخان در این اتفاق نظر دارند که تنها این چهار نفر به همراه پیامبر بودهاند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۳ ، ص ۲۵۸ ؛ فض الله، ۱۴۱۹ق، ج ۶، ص ۷۰).
متکلمان شیعه افزون بر فضیلت اهلبیت به افضلیت آنها بر همه آفریدهها به جز پیامبر اسلام باور داشته و نیاز پیامبر به این چهار تن را در مباهله، دلیل بر آن شمردهاند (سیوری، ۱۳۷۰ش، ص ۵۰). شیخ طوسی در این باره میگوید: از آن جا که مباهله برای تمییز حق از باطل صورت گرفته پس الزاما شرکت کنندگان آن در جبهه حق باید معصوم و بهترین مردمان نزد خداوند باشند (طوسی، ج ۲ ، ص ۴۸۵). در فقره پایانی آیه مباهله، لعنت خدا شامل دروغگویان شده است: «فنجعل لعنة الله علی الکاذبین». علامه طباطبایی از تعبیر «کاذبین» به صورت صیغۀ جمع چنین برداشت میکند که مجموعه افراد همراه با پیامبر در انجام مباهله، شریک و همسان وی بودهاند؛ بنابراین آنان نیز باید در موضوع مورد اختلاف که دعوت به اسلام است، شریک یکدیگر باشند؛ زیرا اسناد دروغ به خویشاوندانی که تنها رابطه خویشی با انسان دارند و خود در موضوع مورد مباهله دخالتی ندارند، نادرست است و شمول لعنت و عذاب خدا بر آنها در صورت دروغگویی، بی آن که اساسا دخالتی در دعوت به اسلام داشته باشند، بر خلاف عدالت خداوند است. نتیجه این استدلال آن است که اهل بیت پیامبر در اصل دعوت و تبلیغ آیین اسلام، نقش و جایگاهی ویژه دارند و آئین اسلام با تلاشهای مشترک پیامبر و ایشان استوار و قائم گشت. (نک: طباطبایی، ۱۴۱۷ق، ج ۳ ، ص ۲۵۹ – ۲۶۲) البته مشارکت اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه واله) در وظیفۀ تبلیغ رسالت به معنای مشارکت آنها در نبوت پیامبر (صلی الله علیه واله) نیست (همو، ج ۳ ، ص ۲۶۲).
افزون بر فضایل عمومی اهل بیت در این آیه، فقرات خاص آن نیز هر یک به فضیلتی برای یکی از ایشان اشاره دارد. ابن ابی علان معتزلی بنا به این پیش فرض که رسیدن به سن تکلیف از شرایط حضور در مباهله است، با استناد به این آیه از بلوغ شرعی و کمال عقلی حسنین (علیهما السلام) در سن کودکی خبر داده است (نک: طبرسی، ۱۴۱۵ق، ج ۲ ، ص ۳۱۱؛ طوسی، ج ۲ ، ص ۴۸۵). طبرسی و طوسی نیز کمال فوق العادۀ عقلی را برای حسنین (ع) در سن کودکی ثابت نموده و طبرسی قول به بلوغ شرعی آن دو را در انجام مباهله لازم نشمرده است (همانجا). فخر رازی و دیگران نیز از تعبیر «ابنائنا» در این آیه استفاده کردهاند که حسنین (ع) فرزندان پیامبر (صلی الله علیه واله) به شمار میروند (جصاص، ج ۲ ، ص ۲۳؛ فخر رازی، ۱۴۱۵ق، ج ۳، ص ۲۴۸). همچنین از تعبیر «ابنائنا» در این آیه استفاده شده که انتساب فرزندان دختری به پدربزرگ مادری آنها صحیح است (فضل الله، ۱۴۱۹ق، ج ۶، ص ۷۱) و در نتیجه کسانی که تنها از جانب مادر، سید هستند، جزو سادات به حساب آمده و میتوانند از حقوق مالی سادات بهرهمند باشند (صادقی، ۱۳۶۵ش، ج ۳ و ۴، ص ۱۷۴ – ۱۸۱).
با استناد به فقره «نسائنا» که روایات متواتر آن را بر فاطمه زهرا (سلام الله علیه واله) تطبیق میکند، حضرت زهرا (ع) برترین بانوی جهان شناسانده شده است (طبرسی، ۱۴۱۵ق، ج ۲، ص ۳۱۱). برخی از مفسران علی رغم اذعان به آن که جز حضرت زهرا (علیها السلام) زن دیگری در مباهله حضور نداشته است، در اطلاق «نساء» بر فرزند دختر تردید نموده و این تعبیر را تنها شامل همسران پیامبر شمردهاند (رشیدرضا، ج ۳ ، ص ۳۲۲ ؛ ابن عاشور، ج ۳ ، ص ۲۶۵ و ۲۶۶). این در حالی است که «نساء» به معنای «زنان» بوده و شامل هر زنی میشود که نسبتی با انسان داشته باشد (فضل الله، ۱۴۱۹ق، ج ۶، ص ۶۴). به علاوه اطلاق کلمۀ «نساء» بر دختران در قرآن مرسوم است (نک: قصص ۲۸، ۴ و برای آگاهی بیشتر: جوادی، ۱۳۷۸ش، ج ۱، ص ۱۱۱). از حضور حضرت زهرا (س) در این واقعه بر ضرورت حضور زنان در برخی عرصههای اجتماعی و سیاسی نیز استدلال شده است (رشید رضا، ج ۳ ، ص ۳۲۳).
مفسران شیعه و سنی به استناد روایات فراوان (برای نمونه نک: حویزی، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص ۳۴۹ ؛ مشهدی، ۱۴۱۰ق، ج ۳، ص ۱۱۸ – ۱۲۲) «أنفسنا» را در این آیه بر امام علی (علیه السلام) تطبیق دادهاند (برای نمونه نک: ابوحیان، ۱۴۱۳ق، ج ۳ ، ص ۱۹۱ ؛ طبرسی، ۱۴۱۵ق، ج ۲، ص ۳۱۱). برخی منظور از «أنفسنا» را در این آیه، شخص پیامبر (صلی الله علیه واله) دانسته و علی (علیه السلام) را داخل در «ابناءنا» شمردهاند (آلوسی، ۱۴۱۴ق، ج ۳ ، ص ۳۰۱) لیکن واضح است که انسان هیچ گاه خود را برای حضور در جایی دعوت نمیکند؛ به ویژه آن که تعبیر «انفسنا» پس از ذکر فرزندان و زنان آمده است و اگر منظور از آن شخص پیامبر بود باید به طور طبیعی ابتدا از ایشان نام برده میشد و سپس از فرزندان و زنان (نک: مفید، مسار الشیعه، ۱۴۱۴ق، ص ۲۲ ؛ طبرسی، ۱۴۱۵ق، ج ۲ ، ص ۳۱۱). در واقع تعبیر «أنفسنا» حاکی از جایگاه ویژه امام علی (ع) نزد پیامبر دارد و این که آن حضرت در نزاع میان حق و باطل، تجسم کامل و عینی پیامبر (صلی الله علیه واله) به شمار میآید (فضل الله، ۱۴۱۹ق، ج ۶ ، ص ۶۴).
برتری علی (علیه السلام) بر همگان جز پیامبر(صلی الله علیه واله)
اهل سنت علی رغم اعتقاد به افضلیت علی (علیه السلام) بر همه یا لااقل برخی از دیگر صحابه (ابن ابی الحدید، ۱۴۱۵ق، ج ۱ ، ص ۱۵ – ۱۷) استدلال شیعه بر احقیت ایشان به خلافت را نمیپذیرند. فخر رازی در ردّ استدلال مذکور از اجماع مسلمانان در برتری پیامبران بر غیر پیامبران یاد کرده و بر اساس آن افضلیت علی (علیه السلام) بر پیامبران دیگر را نیز همانند پیامبر اسلام نادرست شمرده است؛ اما وی به نقل این اجماع بسنده کرده و هیچ دلیل و مستندی بر این ادعا نمیآورد (فخر رازی، ۱۴۱۵ق، ج ۳ ، ص ۲۴۸). گروهی دیگر سعی کردهاند دلالت «انفسنا» بر امام علی (علیه السلام) را محل تردید قرار داده و استعمال (انفس) را به معنای خویشاوند، همنژاد و همکیش میشمرند و در نتیجه این آیه را الزاما دلیل بر افضلیت علی (علیه السلام) بر همگان ندانستهاند (آلوسی، ۱۴۱۴ق، ج ۳ ، ص ۳۰۲ و ۳۰۳). این در حالی است که همراه آوردن یک خویشاوند و یا همنژاد و یا همکیش اضافه بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حسنین (ع) هیچ ضرورتی نداشته و به علاوه مشارکت با پیامبر (ص) در چنین امر مهمی که به منظور تمییز حق از باطل صورت گرفته خود بیانگر وجه اطلاق نفس پیامبر بر علی (علیه السلام) است (طوسی، ج ۲، ص ۴۸۵).
عرفا نیز از تعبیر «انفسنا» در این آیه بر اتحاد نفس علی (علیه السلام) با پیامبر (صلی الله علیه واله) استدلال کردهاند و از سوی دیگر نفس پیامبر نیز به هنگام مباهله با روح القدس متصل شده و همین امر موجب هراس نجرانیان شد (قاسمی، ۱۳۹۸ق، ج ۳ ، ص ۱۱۳)؛ بنابراین حقیقت محمدی در جریان مباهله در صورت ولایت علوی تجلی یافت که ختم ولایت مطلقۀ کلیه به شمار میآید (قمشهای، ص ۴۴۶ – ۴۵۲).
جمعبندی و نتیجهگیری: در بررسی آیه مباهله در منابع تفسیری و تاریخی و حدیثی به اهمیت این ماجرا و این آیه در اندیشه اسلامی دست مییابیم. این منابع همگی بر حضور اهلبیت در این ماجرا تاکید کرده و نزول این آیه را از فضایل ایشان شمردهاند؛ گر چه همگی بر ارتباط مباهله به ماجرای خلافت تاکید نکردهاند. در این بین متکلمان و مفسران شیعه بیشترین مباحث را در اثبات افضلیت اهلبیت و نیز سزاوری امام علی (ع) در خلافت بعد از پیامبر در ذیل این آیه و نیز در منابع کلامی مستقل گردآوردهاند.
منابع
۱/ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، تهران، انتشارات اعلمی، ۱۴۱۵ق.
۲/ ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن، اسدالغابه، سوریه، دارالکتاب، بیتا.
۳/ ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، سوریه، دارالکتاب، ۱۴۰۷ق.
۴/ ابن حجر، احمد بن علی، الصواعق المحرقة، بدون سایر مشخصات.
۵/ ابن حنبل، احمد، المسند، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
۶/ ابن شهرآشوب، ابوعبدالله محمد، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء ، ۱۴۱۲ق.
۷/ ابن عاشور، محمدطاهر، التحریر و التنویر، تونس، انتشارات التونسیه، بیتا.
۸/ ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
۹/ ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، البدایة و النهایة، بیروت، دارالکتب، ۱۴۱۸ق.
۱۰/ ابوحیان اندلسی، ابوعبدالله محمد، البحرالمحیط، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۳ق.
۱۱/ ابوهلال عسکری، حسن بن عبدالله، معجم الفروق اللغویه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۲ق.
۱۲/ بحرانی، سید هاشم، البرهان، تهران، انتشارات البعثة، ۱۴۱۵ق.
۱۳/ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوارالتنزیل، تهران، انتشارات اعلمی، ۱۴۱۰ق.
۱۴/ جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، بیجا، مکتبه الباز، بیتا.
۱۵/ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، نشر اسراء، ۱۳۷۸ش.
۱۶/ قیصری رومی، محمدداود، شرح فصوص الحکم، تعلیقات : سید جلال الدین آشتیانی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵/
۱۷/ حبری، حسین بن حکم، تفسیر حبری، قم، آل البیت، ۱۴۰۸ق.
۱۸/ حسکانی، ابوالقاسم، شواهد التنزیل، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
۱۹/ حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
۲۰/ رشیدرضا، محمد، المنار، قاهره، دارالمعرفه، بیتا.
۲۱/ زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر، اساس البلاغة، دمشق، دارالشعب، ۱۹۶۰ق.
۲۲/ زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر، الفائق، بیروت، دار المعرفة، به کوشش: علی محمد البجاوی -محمد أبو الفضل إبراهیم، بیتا.
۲۳/ زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر، الکشاف، قم، نشرالبلاغه، ۱۴۱۵ق.
۲۴/ سیوری، فاضل مقداد، شرح باب حادی عشر، بیجا، انتشارات مصطفوی، ۱۳۷۰ش.
۲۵/ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
۲۶/ صادقی تهرانی، محمد، تفسیر الفرقان، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ش.
۲۷/ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، تهران، انتشارات اعلمی، ۱۴۱۷ق.
۲۸/ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، انتشارات اعلمی، ۱۴۱۵ق.
۲۹/ طبری، ابن جریر، جامع البیان، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵/
۳۰/ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷ش.
۳۱/ طوسی، محمد بن جعفر، التبیان، بیروت، احیاءالتراث العربی، بیتا.
۳۲/ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، بیروت، احیاءالتراث العربی، ۱۴۱۵ق.
۳۳/ فضل الله، محمدحسین، من وحی القرآن، دارالملاک، ۱۴۱۹ق.
۳۴/ قاسمی، جمال الدین، محاسن التأویل، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
۳۵/ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، تهران، دارالاسوه، ۱۴۱۸ق.
۳۶/ کتاب مقدس، بیروت، دارالمشرق، ۱۹۸۸م.
۳۷/ گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب، بدون سایر مشخصات.
۳۸/ ماسینیون، لویی، مباهله در مدینه، تهران، انتشارات رسالت، ۱۳۷۸ش.
۳۹/ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی،
۴۰/ مشهدی، میرزا محمد، کنزالدقائق، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۰ق.
۴۱/ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن ، تهران، وزارت ارشاد، بیتا.
۴۲/ مطرزی، ناصرالدین، المغرب فی ترتیب المعرب، سوریه، مکتبة اسامة بن زید، بیتا.
۴۳/ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، قم، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
۴۴/ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، قم، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
۴۵/ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشیعه، قم، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
۴۶/ میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۱ش.
۴۷/ واحدی نیشابوری، ابوالحسن علی بن احمد، اسباب النزول، قاهره، دارالحدیث، بیتا.
۴۸/ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
فصلنامه شیعه شناسی