نویسنده: نعمت الله فاضلی
مجموعه گفتمانهایی را که در زمینه مسجد در ایران شکل گرفته است، باید در بستر تحولات تاریخی- اجتماعی ایران، تلقیها و قرائتهای مختلف از دین و به ویژه نسبت آن با سیاست و حکومت و همچنین جهانبینی و فقه شیعی بررسی کرد. با توجه به این نکته و براساس مجموعه کتابها و مقالات و تحقیقاتی فهرست شده در کتابشناسی مسجد (1384) و کتابشناسی منتشر نشده کتابخانه تخصصی شبستان میتوان چهار گفتمان اصلی مسجد در ایران معاصر را از یکدیگر تفکیک نمود: 1- گفتمان سنتی؛ 2- گفتمان سکولار؛ 3- گفتمان ایدئولوژیک انقلابی؛ 4- گفتمان ایدئولوژیک انتقادی. در این مطالعه ویژگیهای کلی هر یک از این گفتمانها و درونمایههای اصلی آنها را معرفی و تحلیل میکنیم. تمرکز اصلی ما بر محور گفتمان ایدئولوژیک انتقادی خواهد بود؛ زیرا این گفتمان بیشتر مبتنی بر تحقیقات جامعه شناسانه است و مسائل کنونی سازمان مسجد را بهتر بیان میکند. همچنین تذکر این نکته لازم است که شرح جزئیات مباحث مسجد در متون شیعی و ایرانی از عهده مطالعه حاضر بیرون است و متون دینی متعدد در این زمینه موجود است. (عزیزی، 1376) اما از آنجا که فهم گفتمانهای اجتماعی موجود مسجد مستلزم شناخت گفتمان دینی است، اجمالاً به آن اشاره میکنیم:
1- گفتمان سنتی:
این گفتمان به طور طبیعی در جریان ظهور دین اسلام و تکامل و توسعه آن در بستر زمان، شکل و تحول یافت و در قرآن، احادیث و سیره و سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه شیعه (علیه السلام) منعکس شده است. گفتمان سنتی، متناسب با نیازها و شرایط صدر اسلامی باید تبیین کننده مباحث کلیدی و اولیه درباره ابعاد مختلف مسجد مانند تبیین و تعریف مسجد، معیارهای ساخت و معماری و فضای آن، شرایط حضور در مسجد، الگوها و هنجارهای رفتاری در مسجد، نقشها و کارکردها و کاربردهای آن، جایگاه مسجد در دین اسلام و همچنین شرایط و ویژگیهای رهبری مسجد و امام جمعه و جماعت باشد.این گفتمان را میتوان در متون مقدس کتب فقهی و دینی، تاریخی، جغرافیایی، اخلاقی و ادبی جستجو کرد. در این متون، هدف اصلی تبلیغ، ترویج و توصیف مسجد به مثابه نهادی مقدس با کارکردهای اجتماعی متعدد است. با توجه به شرایط جامعه مسلمانان صدر اسلام و الگوی ایدهآل اسلام و عدم تفکیک پذیری نهادی در اجتماع مسلمانان، در این گفتمان مسجد کانون اصلی جامعه اسلامی شناخته میشود و تمام امور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از طریق مسجد صورت میگیرد. از این نظر تفاوت اساسی بین الگوی ایدهآل مسجد و الگوی ایدهآل کلیسا دیده میشود. محمدی در این باره میگوید:
"نسبت بین مسلمان و مسجد به گونهای تعریف شده است که مسلمان در تماس و ارتباط دائمی با مسجد هستند، در صورتی که مسیحی میتواند کلیسا را حاشیهای بسیار فرعی از زندگی خویش تلقی کند. مسلمانان روزی سه یا پنج بار به مسجد رجوع میکنند و از این حیث فاصلهای میان آنها و مسجد قابل تصور نیست. (1381: 264)"
نیز وی میگوید:
«عبادت در نگاه مسلمانان به اعمال خاص مذهبی محدود نمیشود و هر عملی که با نیت خدایی و به قصد قربت او انجام شود، عبادت محسوب میشود. از این رو، علاوه بر فعالیتهای اصلی (نمازهای یومیه و جمعه) و فرعی (جلسات ذکر و قرائت قرآن و سخنرانی) که مشخصاً وجه مذهبی دارند، انواع فعالیتهای دیگر میتوانند توجیه مذهبی پیدا کرده و به قلمرو مسجد راه پیدا کنند. (همان، 265)».
به همین دلیل معماری و فضای مساجد به گونهای است که بتوانند کارکردهای عبادی و کارکردهای اجتماعی گسترده داشته باشند، اما اینکه کدامیک از کارکردهای عبادی یا کارکردهای اجتماعی غلبه داشته باشند و سهم هر کدام چگونه و کجا است، تابع شرایط اجتماعی و زمینه فرهنگی و سیاسی است که مسجد در آن قرار گرفته است.
این تفاوتها زمینه ظهور گفتمانهای دیگر را به وجود میآورد، البته باید در نظر داشت که در هر دوره تاریخی هر یک از جوامع اسلامی بر این باور بودهاند که قرائت و فهم آنان از مسجد، متناسب و در امتداد گفتمان سنتی بوده است و سعی داشتهاند که گفتمان سنتی به مثابه گفتمان اصیل و مرجع همواره بازتولید شود؛ اما ضرورتها و شرایط اجتماعی لاجرم اجازه بازتولید صرف این گفتمان را نداده است و متناسب با نیازها گفتمان تازهای را خلق کرده است. از این رو گفتمانهای دیگر از جهاتی با گفتمان سنتی مشابه و از جهاتی با آنها متفاوت هستند.
2- گفتمان سکولار:
این گفتمان مبتنی بر رهیافتهای لیبرال است که در پی فرایندهای مدرنیزاسیون یا نوگرایی و نوسازی در کشورهای اسلامی به وجود آمده است. راف ویلیام در کتاب اسلام و اقتصاد سیاسی معنا (1987) درباره رهیافت لیبرال به مسجد مینویسد:"در رهیافت لیبرال، مسجد هم از حیث روالهای درونی و هم از حیث تنظیم روابط خود با دیگر مراکز و مؤسسات، قواعد بازی آزادیخواهی را رعایت میکند و در هیچ یک از رفتارهای خود از اصل ارادی، خودمختارانه بودن و داوطلبانه بودن حضور افراد در انواع فعالیتها (چه نیایشی و چه اجتماعی) عدول نمیکند. (نقل در محمدی، 1381: 271)"
محمدی در تشریح این رهیافت مینویسد:
"براساس رهیافت لیبرال، مسجد یک مرکز دینی است که افراد به نحو داوطلبانه و خودمختارانه به آن میپیوندند و نه خود هیچ اجبار و اکراهی را در چارچوب فعالیتهای مسجد میپذیرد و نه اجبار و اکراهی را بر دیگران تحمیل میکند. هر آنچه هست توافقها و قراردادهایی است که جمع مؤمنان آنها را براساس قواعد بازی دموکراتیک میان خود وضع میکنند. (همان)"
به اعتقاد محمدی «لیبرال بودن در اینجا به روش عمل مساجد اطلاق میشود و نه به محتوای آموزشهایی که در آنها عرضه میشود». (همان) شاید الگوی ایدهآل مسجد لیبرال را بتوان برخی از مساجد موجود در آمریکا دانست. حداد و لومیس در مطالعهشان درباره گسترش ارزشهای اسلامی در ایالات متحده آمریکا (1371) اظهار میدارند که تا سال 1990 تعداد 598 مسجد بنا شده است. این مساجد «توسط افراد و گروهها به منظور گردهم آیی و بررسی نیازهای مذهبی و اجتماعی مسلمانان هر ناحیه برپا گردید». این مساجد با توجه به شرایط محیط اجتماعی و همچنین ساختار ارزشهای مهاجران مسلمانی که این مساجد را تأسیس کردهاند، از نظر شیوه اداره و جهتگیری ارزشی آنها به گونههای مختلفی تقسیم میشوند. مساجدی که مسلمانان مهاجر اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم تأسیس کردهاند، به علت هضم و جذب مسلمانان در فرهنگ و ارزشهای آمریکایی در نتیجه زندگی طولانی در این کشور، ساختار لیبرال دارند، اما مساجد جدیدی که توسط مسلمانان مهاجری که در دهههای اخیر به آنجا کوچ کردهاند تأسیس شده است، گرایش سیاسی و بنیادگرایانهتری دارند. این مسئله باعث شده است بین مسلمانان آمریکا در زمینه شیوه مدیریت مساجد اختلاف نظر و گاه تنشهای جدی به وجود آید. (حداد و لومیس، 1371: 18) در اینجا نمونههایی از برخی هنجارها و فرهنگ حاکم بر مساجد لیبرال را بیان میکنیم:
"مسلمانان مورد مطالعه ما از نظر درجه اعتقاد و پای بندی به احکام اسلام متفاوت اند... . در بافت جامعه آمریکا میتوان سه نوع مسلمان متمایز را نام برد که قابل انطباق با مسیحیان نیز است؛ یک گروه مسلمان لیبرال که تقریباً غیرعامل به احکام اسلام و بیاعتنا به مسجد و عبادتاند... گروه دیگر مسلمانانی هستند که به تقوای فردی و زندگی دوری از محرمات پایبند هستند و نیز سعی دارند مسلمانان گریزان از دین را به سوی اسلام جلب کنند. گروه سوم مسلمانانی هستند که مقید به اسلام بوده و در سازمانهای منسجم و دارای روابط محکم بینالمللی گرد آمدهاند و بر هویت خویش به شدت تأکید میورزند. این گروه همه چیز را با دید اسلامی مینگرند و در راه ایجاد و اراده جوامع اسلامی زیر نظر دولتی اسلامی فعالیت میکنند و در پی تحقق نظام اسلامی هستند. (همان، 35-36)"
«بیش از نیمی از افراد مصاحبه اظهار داشتند که میتوان بدون رفتن به مسجد مسلمان خوبی هم بود». (همان، 59) یکی از مصاحبه کنندگان درباره یکی از مساجد میگوید:
"در این مسجد دوش آب و حمام بوده، مراسم جشن و عروسی به مناسبتهای مختلف تشکیل میشده، بازیها و سرگرمیهای جوانان و حتی مجالس رقص به مناسبت اعیاد محلی برپا میشده است و مردان و زنان در کنار هم به نماز میایستادند. (همان، 68)"
آنان وظیفه اصلی مسجد را انجام فرایض دینی میدانند. بنابراین، به نظر عده زیادی، حتی به نظر آنهایی که خود به مسجد نمیروند، مسجد وظیفه دارد نمازهای جمعه و جماعت را برپا دارد. شایان ذکر است که اگرچه اکثر مسلمانان برای جمعه، یکشنبهها به نماز جماعت میروند، ولی اقلیتی از آنان این مسئله (یعنی ادای نماز جمعه در یکشنبه به جای جمعه) را به عنوان یک امر مهم تأکید میکنند. (همان، 76)
«در آمریکا مرسوم شده است که مراسم عقد اسلامی و مجلس جشن عروسی در مسجد برگزار شود». (همان، 86)
"امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که برای تعداد بسیار زیادی از مسلمانان آمریکا مسجد نقش عمدهای در پیوند آنها با یکدیگر دارد. به خصوص برای زنها که مشارکت آنها در فعالیتهای مسجد و حضور در مجالس، آنها را از حالت انزوا درمیآورد. (همان، 88)"
«در یک مسجد دیگر متوجه شدیم که اعضای مسجد هر سال به صورتی انتخابی یک امام جماعت معین میکنند...». (همان، 96)
"امام مسجد چه داوطلبانه و مجانی خدمت کند و چه در مقابل حقوق... در هر حال امام و رهبر انتخابی است و توسط خود مؤمنین انتخاب میشود و از جانب هیچ قدرت و مقامی خارج از مسجد منصوب نمیشود. (همان، 97)"
"میزان تقید به پوشش اسلامی در مساجد مختلف متفاوت است. در بعضی از مراسم نماز جمعه زنانی دیده میشوند که با دامن بلند و آستین بلند اما بدون روسری به نماز میایستند. پاکستانیها با همان لباس سنتی خود موسوم به ساری در مسجد حاضر میشوند. این بیتوجهی در بسیاری مساجد به چشم میخورد. (همان، 200)
در بسیاری از نواحی امریکا تجمع مسلمانان در مساجد بیشتر به مجالس خانوادگی شباهت دارد تا به یک گردهمآیی عبادی و دینی. سازمان مسجد و مرکز اسلامی با نفوذ روشهای دموکراتیک از شکل سنتی خارج شدهاند و اداره مسجد و مسائل مالی و مقررات و اساسنامهها همه به شیوه نظرخواهی و انتخابات دموکراتیک صورت میگیرد. (همان، 247)"
حداد و لومیس توضیح میدهند که در سالهای اخیر الگوی لیبرال مسجد با چالشهای جدی نگرشهای اصولگرا و بنیادگرایانه مواجه شده است و به شدت حال و هوای مساجد تغییر کرده است. البته با تغییر حال و هوای مساجد، جوانان نیز اقبال کمتری به مسجد نشان دادهاند. «مسلمانان غیرمأنوس با مسجد که بیشتر در میان نسل دوم و سوم به چشم میخورند و در مجموع حدود 80 تا 90 درصد جمعیت مسلمانان آمریکا را تشکیل میدهند، ارتباطی با مسجد ندارند». (همان، 23)
مطالعات دیگر درباره مسلمانان در آمریکا، توصیفی کم و بیش مشابه از وضعیت مسجد لیبرال شده حداد و لومیس عرضه میکنند. برای مثال، کامبیز قانعی بصیری در کتاب برداشتهای رقیب از اسلام در ایالات متحده امریکا: مطالعهای درباره لس آنجلس به بررسی ایرانیان مسلمان در لس آنجلس میپردازد. در این مطالعه بصیری سعی میکند نشان دهد که «اسلام چگونه در آمریکا فهم شده است» و برای این منظور، تغییراتی را گزارش میکند که در زمینه اسلام و فهم آن دیده شده است. او نشان میدهد با توجه به فقدان یک مرجعیت ثابت برای رهبری ایرانیان مسلمان در لس آنجلس، نقش امام در مسجد دگرگون شده است و گونههای مختلف فهم از شریعت ظهور کرده است. به گونهای که فقه و حقوق شرعی اهمیت کلیدی در دین داری مسلمانان این منطقه ندارد و خانوادههای مذهبی مسلمان در تربیت کودکان چندان بر اصول فقهی و شرعی تأکید ندارند. در زمینه مسجد نیز این تغییرات مشاهده میشود. برای مثال، او از امامت جماعت زنان نام میبرد که برخلاف فقه اسلامی است. (GhaneaBassiri, 1997)
مسئله زنان و نقش آنان در مسجد تاکنون کمتر توجه محققان جوامع اسلامی را به خود جلب نموده است. حتی محققان فمنیست مسلمان هم که درصدد روشنگری زنان مسلمان هستند، کمتر علاقهای به این گونه امور از خود نشان دادهاند.
زنان با به کار بستن تجربه و خواستههای خود در فهم اسلام و نهادهای آن «انقلابی در زمینه مسجد» به وجود آوردهاند. ماریا جاشوک و شویی جینگجون (2000). درباره مساجد زنان در چین اظهار میکنند که زنان مسلمان چینی که بیش از ده میلیو تن هستند، در چین مساجد مخصوص خود ساختهاند. در این مساجد همه چیز توسط زنان اداره میشود و همه چیز برای زنان و توسط زنان شکل گرفته است. حتی امام جماعت مساجد هم، زن است. (نقل در حداد و لومیس، 1371) مطابق گزارش جاشوک و جینگجون، واژگان N usi یا «مسجد زنان» و N-ahong به معنای «امام زن»، در زبان چینی واژگان جا افتاده و پذیرفتهای هستند. این امر حکایت از نوع تلقی جا افتاده و کاملاً متفاوت مسلمانان چینی از اسلام و شرع میکند. این الگوی زنانه مسجد در جامعه سکولار شده چین شکل گرفته است و با الگوی مردانه مسجد در سایر نقاط جهان اسلام تفاوت دارد.
توصیفهای مذکور، الگوی مسجد لیبرال در یک جامعه لیبرال است. در این جامعه لیبرال البته مساجد با ساختار و مدیریت مبتنی بر ارزشهای بنیادگرایانه، محافظه کارانه و الگوهای دیگر نیز وجود دارد، ما به منظور نشان دادن یک نمونه عینی از الگوی مسجد لیبرال گزارش فوق را گزینش کردیم، اما مفهوم لیبرال در بستر جوامع مختلف یکسان نیست. در کشورهایی از نوع ایران، بسط ارزشهای لیبرالی براساس سیاستهای مدرنیزاسیونی که در دوره پهلوی صورت گرفت، لزوماً به شکل الگوی مسجد لیبرالی در امریکا ظهور نکرد. در اینجا باید یادآور شد که مهمترین تبلور گفتمان سکولار در ایران را میتوان در تلقی رسمی رژیم پهلوی از اسلام و دین مشاهده کرد. رضاشاه را میتوان آغاز کننده سیاستها و اقدامات عملی دولتی برای دور کردن دین از عرصه سیاست و همچنین محدود ساختن نهادهای دینی مانند مسجد در جامعه دانست. در این راستا اقدامات زیر صورت گرفت: تأسیس قوه قضاییه و استقلال کامل آن از نهاد روحانیت، گسترش آموزش و پرورش و نظام مدرسهای جدید و برچیدن نظام مکتب خانه و روشهای آموزش سنتی مبتنی بر تعالیم دینی، واگذاری مناصب و پستهای اداری و سیاسی به غیر روحانیون و محدود سازی روحانیون برای ورود به سیاست، جلوگیری از هنجارها و نمادهای دینی مانند کشف حجاب، ایجاد آزادی برای هنجارشکنیهای دینی خلاف شرع مانند آزادی شراب فروشیها، اشاعه فرهنگ تعامل دو جنس مخالف بدون ملاحظه محدودیتهای شرعی و امثال اینها. رضاشاه و بعد محمدرضا شاه سیاستهای سکولاریزاسیون و مدرنیزاسیون را پذیرفته بودند و در این رویکرد نهاد مسجد نیز اگرچه میتوانست آزادانه به فعالیت خود ادامه دهد، فعالیتهای آن بیشتر محدود به برگزاری آیینهای عبادی نماز جماعت، مجالس ترحیم و سخنرانیها و وعظ دینی به دور از انگیزههای سیاسی بود. در این رویکرد، مسجد از عرصه عمومی دور شده و کمترین مشارکت را در سیاست دارد. البته باید در نظر داشت روشنفکران و طبقه متوسط جدید شهرنشین ایرانی هم که در نتیجه تحولات جدید، از ارزشهای سنتی و دینی فاصله گرفتهاند یا فهم لیبرالی و فردگرایانه از دین دارند مسجد را به شیوهای لیبرالی و سکولار درک و فهم میکنند. از منظر این گروه، دین و نهادهای آن نباید با فشار سیاسی یا اجتماعی مسلمانان را وادار به پیروی از هنجارها و باورهای دینی معینی نماید، بلکه هر فرد باید بتواند به نحو آزادانه خود شیوه رفتاریاش را انتخاب کند. از منظر این گروه، مسجد صرفاً دارای کارکردی نیایشی است و آن را پایگاهی برای مشارکت سیاسی نمیشناسند.
مطالعات علوم اجتماعی، تاریخ، روانشناسی، اقتصاد و حقوق مدرن در زمینه دین از نظر جهتگیری روششناختی، بیطرفی ارزشی و همچنین نسبیت فرهنگی و تکثرگرایی را به مثابه بنیانهای اصلی روششناختی و معرفتشناختی خود میپذیرند. از این رو دانشی که براساس این علوم تولید میشود زبان هنجاری و تجویزی ندارد و هدف اصلی آن ترویج و تبلیغ دین معین یا نفی و انکار آن نیست، بلکه تشریح و تحلیل انتقادی مهمترین گفتمان سکولار به شمار آورد. در ایران با توجه به گسترش این رشتهها در چند دهه اخیر، مطالعات اجتماعی دین گسترش یافته است. میرسندسی (1378) در یک بررسی این مطالعات را تا سال 1377 معرفی میکند. اگرچه این بررسی نشان میدهد که مسجد به طور مستقل در مطالعات اجتماعی دین در ایران کمتر مورد توجه بوده است، رونق و گسترش این مطالعات در ایران کاملاً مشهود است.
البته یک روند و رویکرد مطالعات اجتماعی دین با هدف توسعه فرهنگ دینی و همچنین نقد رویکردهای غالب لیبرال و سکولار نیز در ایران وجود دارد که با رویکرد جامعهشناختی شریعتی آغاز شده و در سالهای اخیر به شیوهای دیگر گسترش مییابد. در بحث «گفتمان ایدئولوژیک انتقادی» این مطالعات را بررسی و معرفی میکنیم.
3- گفتمان ایدئولوژیک انقلابی:
«گفتمان ایدئولوژیک انقلابی» براساس قرائت روشنفکران دینی مانند دکتر علی شریعتی و رهبران مذهبی انقلاب اسلامی به خصوص امام خمینی (رحمةالله علیه) به وجود آمد. ریشههای این گفتمان در قرائت سیاسی و ایدئولوژیک از اسلام استوار است. شریعتی با نقد اسلام سنتی و اسلام سکولار، اسلام ایدئولوژیک را مطرح میکند و مینویسد:"اسلام را دو تکه کردهاند؛ یک تکهاش به صورت احکام عبادی و مراسم و شعائر ناآگاهانه تکراری موروثی، برای عوام عقب مانده در تکیهها و روضهها و دورهها. یک تکهاش به صورت رشتههای تخصصی علمی و مدرسه و به قول بعضی برای «اهل فن»! اسلام فنی!... اما مذهب به عنوان ایدئولوژی عقیدهای است که آگاهانه و براساس نیازها و ناهنجاریهای موجود و عینی و برای تحقق ایدهآلهایی که برای رفتن به طرف آن ایدهآل این فرد، این گروه و یا این طبقه، همواره عشق میورزیده، انتخاب میشود. (نقل در زکریایی، 1374: 124)
امام خمینی (رحمةالله علیه) به مثابه رهبر انقلاب اسلامی میتواند بهترین روایتگر از این گفتمان محسوب شود؛ زیرا در سالهای بعد از انقلاب سازمانهای رسمی دولت، رسانههای جمعی و مطبوعات ایران با توجه به سخنان و نگرش ایشان به مسجد مینگریستند. در نگرش امام خمینی، مسجد باید به کانون فعال سیاسی و اجتماعی و عبادی تبدیل شود. وی مسجد در جامعه صدر اسلام را الگوی ایدهآل میدانستند و وضعیت موجود مساجد در قبل از انقلاب اسلامی را نادرست میخواندند:
"اسلام منزوی در مساجد بود. با اسم اسلام، اسلام را منزوی کردند. در چهار دیوار مساجد، مساجد بیتحرک. این مسجدالحرام و مساجد در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مرکز جنگها و مرکز سیاستها و مرکز امور اجتماعی و سیاسی بوده، این طور نبوده است که در مسجد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) همان مسائل عبادی نماز و روزه باشد؛ مسائل سیاسیاش بیشتر بوده. هر وقت میخواستند به جنگ بفرستند اشخاص را و بسیج کنند مردم را برای جنگها، از مسجد شروع میکردند این امور را. معالاسف در دنبال تبلیغات از صدر اسلام یعنی بعد از یک مدتی تا زمان ما، مساجدی یک مساجدی شده بود که اسلام در آنجا محکوم میشد. محکوم کردن اسلام به این نیست که کسی بگوید: من اسلام را محکوم میکنم. محکوم کردن اسلام به این است که آن چیزی که اسلام میخواهد، در مسجد زیر پا گذاشته شود. (امام خمینی، 1362: 67-68)"
از نظر امام خمینی (رحمةالله علیه) وضعیت مساجد به دلیل تأثیرات و برنامههایی بوده است که دولتهای غربی در یک فرایند تاریخی طولانی ایجاد کردهاند:
"تلاشهای زیادی که شاید از 300 سال پیش شده است، یعنی از وقتی که غربیها اینجا راه پیدا کرده و مطالعات در حال مردم مشرق عموماً کردهاند و رسیدگی به اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مردم شرق آنها کردهاند، همه اینها را مطالعه کردند و به آن نتیجه رسیدند که مسجد و محراب را و دانشگاه را باید به یک وضعی درست کرد که نتیجه نداشته باشد. یعنی آن نتیجهای که از مسجد و محراب و منبر و از دانشگاه باید حاصل بشود خنثی کنند، چه بکنند؟ مأمورشان که رضاخان بود آمد و شاید (اگر) شما یادتان نباشد که چه کرد. تمام منابر تعطیل شد. تمام مساجد نیمه تعطیل، تمام مجالس روضهخوانی همه از بین رفت. (امام خمینی، 1358: 137)"
با توجه به نگرش ایدئولوژیک فوق، مساجد به مثابه کانونهایی برای فعالیت سیاسی، تبلیغ ایدئولوژی انقلابی، اصلاح جامعه و کانون برای هدایت افکار عمومی تلقی میشد. با این برداشت، کارکردها و نقشهای مسجد انقلاب اسلامی تحقق یافت و در سالهای نخست، مرکز تبلیغ اشاعه ارزشها و باورهای انقلابی و بعد از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و ضرورت بسیج مردم برای دفاع، به کانونی برای بسیج نیروهای مردمی مبدل گردید. در نتیجه، در دهه نخست بعد از وقوع انقلاب اسلامی مسجد از لحاظ سیاسی نقش و اهمیت راهبردی در ساختار جامعه ایران اسلامی پیدا کرد. این امر سبب شد تا فهم تازهای از مسجد در افکار عمومی شکل بگیرد. به علاوه امکانات و فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی تازهای در مساجد متمرکز شد. این امر ضرورتاً مساجد را به رسانهها و مطبوعات آورد و مسجد پارهای از «گفتمان عمومی» نیز شد. از این رو، این گفتمان را میتوان در رسانههای جمعی، مطبوعات، کتابهای درسی مدارس و دانشگاهها، جزوات تبلیغات دینی و سیاسی احزاب و گروههای سیاسی و نظامی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج، منابر و سخنرانیهای درون مساجد، انتشارات مساجد و امثال اینها مشاهده کرد.
هدف این گفتمان در این مرحله تبلیغ و تثبیت ارزشها و باورهای اسلام ایدئولوژیک انقلابی و همچنین بسیج نیروهای مردمی برای مشارکت در دفاع از کشور بود، اما در دهه دوم انقلاب و بعد از اتمام جنگ، با تغییر فضای سیاسی و فرهنگی کشور و با آشکار شدن مسائل اجتماعی مانند افزایش اعتیاد به مواد مخدر، کاهش جذابیتهای اسلام سیاسی، گسترش ارزشهای غیردینی و وضعیتی که آیت الله خامنهای رهبر انقلاب آن را «تهاجم فرهنگی» نامید، باعث شد تا توسعه فرهنگ دینی نیز به مأموریتهای مسجد اضافه شود، مأموریتی که به نحو سنتی جزء ساختاری کارکردهای مسجد محسوب میشد، اما در نتیجه تحولات سیاسی دهه نخست انقلاب و به ویژه جنگ تحمیلی کمتر درباره آن صحبت میشد.
عزیزی با بررسی متون دینی، تاریخی، ادبی و همچنین بررسی تعابیری که در کلام بزرگان، احادیث و آیات الهی و رهبران انقلاب اسلامی بوده است، مجموعهای از عبارات را درباره مسجد گرد آورده است. این عبارات به خوبی زبان تبلیغی، فرم انقلابی و محتوای ایدئولوژیک «گفتمان ایدئولوژیک انقلابی مسجد» در سالهای اخیر را نشان میدهد:
-بزرگترین پایگاه انقلابیون در طول تاریخ؛
-مرکز اعزام نیرو به جبههها؛
-مرکز کمک به جبهههای حق علیه باطل؛
-پایگاه فرهنگی و تربیتی اسلام؛
-مرکز فقه و فقاهت و بیان حلال و حرام؛
-پایگاه اخلاق و در بین زندگی و چگونه زیستن و چگونه گفتن و چگونه خوردن؛
-مکان تدریس، تفسیر قرآن و فلسفه و اصول عقاید و اخلاق؛
-محل تشکیل کانونهای فرهنگی و علمی و سیاسی؛
-مرکز پرستش و عبادت خالصانه؛
-مرکز تربیت نسل جوان، به گفته امام راحل «این مساجد باید مرکز تربیت صحیح باشد»؛
-مکان رسیدگی به گرفتاری روحی و اجتماعی و اقتصادی مردم؛
-پایگاه دفاع از حق و اسلام و مسلمین؛
-مرکز یادگیری احکام شرعی و دین مردم؛
-محل مشاوره مشکلات فکری و روحی نوجوانان و جوانان؛
-مرکز اجتماع بزرگ عموم مردم و حضور در نماز جماعت؛
-محل ایجاد وحدت بین مسلمین؛
-مکان رسیدگی اهل مسجد به فقرا و مستمندان؛
-دژی مستحکم در مقابله با تهاجم فرهنگی؛
-محل خنثی شدن توطئههای دشمن؛
-کانون جذب نوجوانان و جوانان؛
-محل ارتباط بین مدرسه و خانواده؛
-پناهگاه فقرا و مستمندان و مسلمین؛
-محل حل مشکلات خانوادگی و اجتماعی؛
-پایگاه بسیج ارتش بیست میلیونی؛
-مهمترین محفل برای خواندن قرآن و نماز؛
-پایگاه شکلگیری انقلاب اسلامی و تداوم آن؛
-محراب عبادت انبیاء و معصومین علیهمالسلام؛
-محل حضور عموم مردم، از قبیل کودک و نوجوان، زن و مرد؛
-خانه مؤمنان و پرهیزکاران؛
-محل جلوس پیامبران و معصومین علیهمالسلام و پاکان؛
-محبوبترین جای شهرها؛
-مکان باغهای بهشت، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرموده است: «چون به بوستانهای بهشت رسیدند، از نعمتهای آن بهره جویند، پرسیدند: بوستانهای بهشت چیست؟ حضرت فرمودند: مساجد، پرسیدند: نعمتهایش چیست؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اکبر»؛
-محل تذکر و یادآوری قیامت؛
-محل سخنرانی و موعظه و اندرز و بشارت؛
-محل انس و الفت با خدا (عزیزی، 1376: 11-12)
یکی از تأثیرات گفتمان ایدئولوژیک انقلابی، توسعه بوروکراتیک ساختار سازمانی مساجد از طریق افزوده شدن دفاتر و کانونهایی مانند پایگاههای بسیج، کانونهای فرهنگی و هنری، صندوق قرضالحسنه، شرکتها و فروشگاههای مصرف، سالنهای مطالعه و قرائتخانه، توسعه کتابخانهها و مؤسسات دیگر است. با خاتمه یافتن جنگ، حضور بسیج و ماهیت نظامی آن در مساجد میبایست توجیه اجتماعی مییافت. همچنین گستردگی و پیچیدگی ساختار بوروکراتیک مساجد نیازمند مدیریت متناسب با شرایط جدید بود و روشهای سنتی از عهده اجرای آن برنمیآمد. همچنین با تغییر فضای سیاسی و فرهنگی کشور، به تدریج جمعیت مسجدرو تغییر یافت و قشر جوان اقبال کمتری به مسجد نشان داد. ولی شاید مهمترین پرسشی که در مقابل مسجد قرار گرفت این بود که آیا تغییر و تحول صورت گرفته در مساجد مطابق با گفتمان ایدئولوژیک انقلابی، نتایج و پیامدهای عملی برای توسعه فرهنگ دینی و همچنین اشاعه ارزشها و باورهای انقلاب اسلامی داشته است؟
در پاسخ به این پرسشها و بسیاری پرسشهای دیگر بود که نوعی گفتمان انتقادی اما وفادار به بنیان فکری و ارزشی گفتمان ایدئولوژیک انقلابی به وجود آمد. این گفتمان ضمن پذیرش ماهیت و کارکردهای سیاسی مسجد، روشها و سیاستهای حکومت در نحوه استفاده و برخورد با مسجد در سالهای بعد از انقلاب را نقد نموده و خواهان اتخاذ رویهها و خط مشیهای دیگری است. این گفتمان بیش از هر چیز بر شناخت دقیق وضع موجود مساجد تأکید میکند و خواهان بازبینی انتقادی رهیافت حکومت در زمینه مساجد است. بخشی از این گفتمان در جنبش و دولت اصلاحات بروز یافت. بخش دیگر آن در مطالعات و تحقیقات اجتماعی مربوط به مساجد و وضعیت دین و دینداری در کشور دیده میشود. مطبوعات و رسانههای جمعی نیز به صورت پراکنده به تحلیل و نقد گفتمان ایدئولوژیک انقلابی پرداختهاند. در اینجا ما صرفاً به مطالعات و تحقیقات جامعهشناختی انجام شده میپردازیم؛ زیرا این مطالعات به نحو دقیقتر و مفیدتری تمامیت این گفتمان را منعکس میسازد.
4- گفتمان ایدئولوژیک انتقادی:
برای شناخت و درک عمیق گفتمان ایدئولوژیک انتقادی لازم است «بستر اجتماعی Social context» و «زمینه فرهنگی Cultural background» را بشناسیم که این گفتمان درون آن شکل گرفته و توسعه یافته است. ما در اینجا از ذکر دادههای آماری و منابع برای بیان و توصیف بستر اجتماعی و زمینه فرهنگی ایران دهه 1370 و بعد پرهیز میکنیم و تنها تحلیل و توصیف خود را از فضای مورد نظر عرضه میکنیم؛ زیرا این فضا برای مخاطبان ایرانی کاملاً آشنا است و بخشی از تجربه زیسته آنان بوده است، از طرفی نیز ناگزیر باید از اطاله کلام به هر نحو ممکن پرهیز کرد.با شروع دهه 1370، فضای سیاسی و اجتماعی ایران حال و هوای دیگری یافت و با دهه نخست انقلاب اسلامی که دوره شکلگیری دولت جدید انقلابی، حیات رهبری کاریزماتیک بنیانگذار انقلاب و جنگ تحمیلی یا دوره «دفاع مقدس» بود، تفاوت اساسی کرد. با شروع دهه دوم، دیگر سالها از استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی گذشته بود و به تدریج مردم انتظار داشتند تا دولت اسلامی و انقلابی به آرمانهایش مبنی بر تأسیس جامعهای اسلامی، اخلاقی، مرفه، مترقی، عادلانه به دور از فسادهای اداری و سیاسی و ایدهآلهای دیگر جامه عمل بپوشد و انتظارات مادی و معنوی مردم را پاسخ دهد. از این زمان به بعد، مردم تقاضا داشتند در سایه صلح و آرامش ناشی از تثبیت جمهوری اسلامی و پایان یافتن جنگ، از زندگی مرفهتر و از لحاظ فرهنگی رضایت بخشتر همراه با آزادیها و در عین حال معنویت و اخلاق بیشتر برخوردار شوند. در عین حال، مجموعهای از تحولات فرهنگی در عرصه جهانی و منطقهای رخ داد که به ناگزیر جامعه ایران را نیز تحت تأثیر قرار داد. گسترش تکنولوژیهای ارتباطی، به خصوص ماهوارهها و اینترنت، دروازههای فرهنگی ایران را به سوی فضای فرهنگی جهانی و بینالمللی میگشود و آشکارا سیطره دولت اسلامی را در کنترل فضای فرهنگی جامعه ایران به چالش میکشید. با توجه به تفاوتهایی که بین فضای فرهنگی دینی انقلاب اسلامی و فضای متکثر، لیبرال و سکولار حاکم بر ماهوارهها و اینترنت وجود داشت، حکومت اسلامی به طور کلی با چالش فرهنگی بزرگی در زمینه نحوه مدیریت فرهنگی جامعه ایران روبه رو شد.
از سوی دیگر، در نتیجه رشد آموزش عالی، رشد میزان باسوادی، رشد امکانات فرهنگی مانند افزایش نشریات، نشر کتاب، فرهنگسراها، کتابخانههای عمومی، رشد خدمات جهانگردی و سفر، رشد کانالهای تلویزیونی و رادیویی ملی و محلی و بسیاری تحولات فرهنگی دیگر، نوعی «انقلاب فرهنگی» در ایران به وقوع پیوست. این انقلاب فرهنگی بنیانهایی در ساختارهای اجتماعی کشور مانند افزایش نرخ شهرنشینی و گسترش شهرها، افزایش جمعیت کشور، تعبیر و تحولات در خانواده مانند کاهش سن ازدواج، افزایش طلاق، افزایش مسائل اجتماعی مانند بیکاری، اعتیاد، بزهکاریها و جرائم و امثال اینها داشت. تلاشهای دولت برای مواجهه با این تحولات، جز سازگاری و همسویی با فضای فرهنگی جدید نبود؛ زیرا در اثر تحول ساختار هرم جمعیتی کشور به سوی جوانتر شدن، تقاضا برای آموزش، آموزش عالی و دسترسی به خدمات فرهنگی هر روز بیشتر میشد. در نتیجه دولت هرچه بر دامنه فعالیتهای خود میافزود، تحولات فرهنگی نیز به نحو تصاعدی سرعت میگرفت و هر روز بیشتر از روز قبل حال و هوای فرهنگی کشور تغییر میکرد.
برایند کلی این تحولات در حوزه سیاسی، ظهور دولت حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی با «گفتمان سازندگی» و دولت حجتالاسلام سید محمد خاتمی با «گفتمان اصلاحات» بود. در حوزه فرهنگ، جریانهای متعددی به ظهور رسید. در واقع متکثر شدن حوزه فرهنگ از مهمترین پیامدهای تحولات دهه اخیر بود. در این فضا گرایشهای محافظه کارانه، لیبرال، رادیکال سنتی و مدرن به نحو علنی و آشکار به رقابت با هم برای دفاع از ارزشهای مطلوب خود و در عین حال جهت دادن به تغییرات در مسیر مورد نظرشان برآمدند. حاصل نهایی این رقابتها غلبه گفتمان انتقادی بر مجموعه گفت و گوها در جامعه ایران شد. در این گفت و گوها که به «عرصه عمومی» یعنی رسانهها، مطبوعات، کتابها و مراکز و محافل سیاسی و فرهنگی و حتی به گفت و گوهای فرهنگی روزمره عامه مردم نیز کشیده شد، از سویی نارضایتی از وضع موجود و از سوی دیگر تبیین علل این وضعیت مورد توجه قرار گرفت. این گفتمانهای انتقادی به طور کامل جهتگیری ایدئولوژیک داشتند. به این معنا که هدف اصلی آنها بیش از آنکه شناخت وضع موجود و تبیین آن باشد، معطوف به آرمانهای معین و تلقی از وضع ایدهآل و مطلوب و تغییر وضع موجود مطابق منافع گروههای اجتماعی معین بود. به علاوه در این گفت و گوها همچنان دولت در مرکز و کانون بحث قرار داشت. چه آنان که به نقد سیاستهای فرهنگی دولت میپرداختند و جهتگیری لیبرالتری داشتند و چه گروههای رادیکال سنتی، همه بر این باور بودند که دولت مسبب وضع موجود است و میتوان با استفاده از دولت یا تغییر در سیاستهای آن، وضع موجود را بهبود بخشید. در هر حال نوعی بینش سیاسی به فرهنگ در تمام نگرشها و گفتمانهای انتقادی وجود داشت.
در این فضای جدید، فرهنگ به مسألهای جدی برای نهادهای سیاست گذار و درعین حال سیاستهای این نهادها نیز به مسألهای برای کشور مبدل شد. با توجه به اهمیت و جایگاهی که دین در سیاستهای دولت اسلامی ایران دارد، طبیعتاً بخشی از حساسیتها بیش از هر چیز دیگر معطوف به مسأله فرهنگ دینی و توسعه و مسائل آن بود. موقعیت مساجد به ویژه اهمیت خاصی در این زمینه دارد. مسجد با توجه به نحوه نگرش ایدئولوژیک انقلابی باید کانون اصلی توسعه فرهنگ دینی باشد، اما اکنون بعد از گذشت سالها از عمر حکومت جمهوری اسلامی نه تنها این اتفاق رخ نداده، بلکه اقبال عمومی به مساجد کاهش نیز یافته است. البته از آنجا که سنت شمارش «جمعیت مسجدرو» در ایران وجود ندارد، دادههای دقیق آماری که بتوان به استناد آنها میزان دقیق این جمعیت را بیان کرد، در دست نداریم، اما اغلب کسانی که درباره مسجد مطالعه میکنند براساس مشاهدات و تجربه زیسته خودشان این نکته را تصدیق میکنند. همچنین متولیان و برنامهریزان امور مساجد نیز این امر را پذیرفتهاند که جمعیت مسجدرو به خصوص در بین جوانان کاهش یافته است. اگرچه نمیتوان تفاوتهای ناشی از متغیرهای سنی، جنسی، تحصیلی، شغلی، محیطی (شهر، روستا، عشایر) قومی، جغرافیایی و امثال اینها را در زمینه میزان حضور در مسجد نادیده گرفت، در مجموع کاهش جمعیت مسجدرو مورد تأیید همگان است. این کاهش «جمعیت مسجدرو» به ویژه کاهش جمعیت جوان، بیش از هر امر دیگری «مسئله مسجد» را به مثابه مسئلهای اجتماعی عینیت میبخشد و حکایت از تحولی در حوزه فرهنگ دینی جامعه میکند. آمار جمعیتی اگرچه مقولهای کمی است، اغلب بیانگر عمق و کیفیت پدیدههای انسانی است. کاهش جمعیت مسجدرو مخصوصاً برای حکومت که نیازمند حضور عده بیشتری از مردم در مساجد و به تعبیر رهبران سیاسی در «سنگر مسجد» است، به نوعی میتواند نشانه ناکامی سیاستهای فرهنگی دولت در جذب مردم به سوی خود باشد. از طرفی حضور مردم در سنگر مساجد، نه تنها برای دفاع از آرمانهای حکومت، بلکه به مثابه نوعی هدف فرهنگی برای جمهوری اسلامی نیز هست. از این رو، این پرسش که چرا مردم اقبال لازم به مسجد ندارند، پرسش بسیار راهبردی و اساسی از نظر سیاست گذاران دولتی است و در عین حال ارزش جامعهشناختی والایی برای شناخت وضعیت جامعه ایران دارد. فرضیات متعددی در پاسخ این پرسش میتوان مطرح کرد. در این زمینه با توجه به مجموعه بررسیهای انجام شده دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در زیر به نحو اجمالی این دیدگاهها را بررسی میکنیم:
نقیبالسادات در پژوهشی با عنوان «جایگاه مسجد در نزد افکار عمومی» (1380) ضمن مفروض گرفتن این نکته که میزان مشارکت و حضور مردم در مسجد بسیار کاهش یافته است، این کاهش را بیش از هر چیز به برنامههای مساجد و چگونگی کیفیت اجرای آنها منسوب میکند. حاصل بررسی تجربی وی درباره علل عدم تمایل جوانان به استفاده از برنامههای مسجد به موارد زیر اشاره مینماید:
-عدم تنوع و یکنواختی (عدم وجود برنامههای مختلف، مناسب و جذاب)؛
-عدم آگاهی از برنامههای مسجد؛
-تبلیغات ضعیف؛
-وجود افراد تندرو؛
-برداشت خشک و غلط از دین؛
-عدم هماهنگی و تناسب برنامههای مسجد با تفکر و نیازهای جوان؛
-عدم وجود جاذبه برای استفاده از مسجد؛
-عدم برنامهریزی صحیح و وجود برنامهریزی کلیشهای برای مسجد؛
-خشک و تکراری بودن برنامهها و موعظهها (نقیب السادات، 1380: 11).
این دیدگاه نیز وجود دارد که ناتوانی مساجد در نوآوری و اتخاذ شیوهها و ابزارهای مناسب با ارزشها و روشهای روزآمد، سبب کاهش اقبال مردم از آنها شده است.
در یک نگاه کلی، ساختار فکری، اداری، اجرایی و محیطی مساجد در سالهای گذشته به گونهای بوده که همپای تحولات سریع و پرشتاب جامعه رشد نکرده و حد زیادی سنتی باقی مانده است. متأسفانه تفکر رایج در مساجد این بوده که جوانی که شایستگی آمدن به مسجد و شرکت در نماز جماعت و گوش سپردن به مجالس وعظ و تذکر را ندارد، بهتر آن است که نیاید و به هر جا میخواهد برود. مسجد باید از وجود جوانان بدفکر و بدکردار پاک باشد. (طاهریان، 1370: 7)
اما برخی نیز از موضع اصول گرایانه به مساجد نگریسته و معتقدند سازگاری مساجد با تحولات روز باعث حاکمیت مدیریت مادی بر مساجد شده و آنها را از «مدیریت الهی» دور میسازد. دکتر ناری ابیانه در مقاله «مدل کارکرد جهانی مساجد» (1382)، در این زمینه مینویسد:
"ایستایی نقش مساجد، مانعی بر رشد روزافزون نیازمندیهای اجتماعی ایران نشد و بنا به ضرورت تعطیل ناپذیری اداره جامعه، به تدریج فرایند اجرایی جامعه و اقبال مردم به ساختارهای خارج از مساجد معطوف شد. عدم توانایی و آمادگی نظری و عملی مساجد در تداوم سازماندهی، فشار نیازهای اجتماعی و خواست دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه، دست به دست هم داده و اداره انقلاب اسلامی را از ساختار هماهنگ با خود جدا کرد.مدیریت الهی مساجد از جهت دهی به نیازهای مردم جای خود را به مدیریت مادی حاکم بر ساختارهای اجتماعی برخواسته از پوزیتیویسم و اومانیسم داد. هر قدر که تسلط ساختارهای ناهماهنگ بر جامعه بیشتر و قویتر شد، نقش و هویت واقعی مساجد در معادلات مختلف جامعه کمرنگتر و فرعیتر گشت. (ناری ابیانه، 1382: 20)"
دیدگاه دیگر، مشکل مساجد در جذب جوانان و جلب توجه افکار عمومی را ناشی از عملکرد پایگاههای بسیج در مساجد میداند:
"در این سالها که بر انقلاب گذشته، شیوههای رفتاری اعضای پایگاههای بسیج مساجد، آثار مثبت و جانبی کمی برنهاده و بیشتر تأثیر دفعی در جوانان داشته است. بسیجیان به سبب صدق نیت و خلوق عمل و نیز به جهت دستوراتی که از مراکز فرماندهی به آنها داده میشود، در سلسله مراتب نظامی خود مجبور به انجام اقدامات و رفتارهایی بودهاند که اگرچه لازم و ضروری بوده، اما تأثیرات آنها در جوانان غیرمذهبی یا پسران و دخترانی که ایمان متوسط یا ضعیفی داشتهاند، روند منفی طی کرده و خاطره بدی در اذهان آنها برجای مانده است. بر اثر اینگونه رفتارها و به خاطر آشنا نبودن با روشهای علمی تأثیرگذار بر قشر جوان، برخی جوانان و نوجوانان از اعضای بسیج دل خوشی ندارند و ترجیح میدهند حتی الامکان از تصادم و برخورد با آنها یا حتی هم نشینی و هم کلامی با آنها احتذار کنند تا مجبور به پاسخگویی به سئوالاتی نباشند که مایل به آن نیستند. (طاهریان، 1379: 5)"
همچنین یک دیدگاه وجود دارد که محیط فیزیکی مساجد و ساختمان آن را مناسب نمیداند و آن را عامل مؤثری در دفع مردم و جوانان از مسجد میداند. سازمان زیباسازی شهر تهران در مطالعهای درباره ساختمان و بنای مساجد و آثار مذهبی شهر تهران گزارشی منتشر کرده است که در آن نقایص ساختاری و ساختمانی که از بررسی 22 اثر مذهبی ثبت شده میراث فرهنگی به دست آمده نکات زیر را نشان میدهد:
-بی توجهی به مرمت و بازسازی این بناها؛
-رعایت نکردن نوع ساختار و بافت قبلی بناها در جریان مرمتهای بعدی و افزودن بناهای مجاور به آنها؛
-بی توجهی به حواشی بناها؛
-نبودن امکانات رفاهی لازم برای مراجعان (تأسیسات حرارتی، نورپردازی و ...)
-ناهمگون بودن بافت ساختمانهای مجاور یا بناها؛
-نبودن دید کافی برای نمود بیرونی نماها و پنهان بودن آنها در ساختمانهای مرتفع مجاور؛
-متروکه شدن بناها و کاربرد نادرست از آنها؛
-بیتوجهی به هویت بناها و بهرهبرداری ناشایست و غیراصولی از آنها؛
-مشکل برنامه ریزی لازم برای بهره برداری اقتصادی از آنها و جلب توریست؛
-محفوظ نبودن بناها در برابر عوامل جوی و محیطی و تقویت نکردن سازه بناها؛
-تخریب بناها به دست برخی از مردم و از جمله حک یادگاری (همشهری، 1372)؛
شاید جامعترین دیدگاه را بتوان به ابوالقاسمی و فرمهینی فراهانی منتسب کرد. آنان در یک بررسی تجربی نظاممند در زمینه آسیبشناسی توسعه فرهنگ دینی ایران در دو دهه گذشته، با 65 نفر از صاحب نظران حوزوی و دانشگاهی یا از طریق پرسشنامه نظرات آنان را به دست آوردند. این بررسی به ابعاد گسترده و موضوعات متعدد در زمینه توسعه فرهنگ دینی در ایران از جمله نهادهای دینی و مساجد کنونی میپردازد. در بخش تحلیل یافتههای مربوط به آسیبشناسی نهادهای دینی، 28 موضوع بررسی شده و نتایج آن به تفکیک میزان و درصد نظرات پاسخگویان عرضه شده است. ضرورتی به بیان مجدد جزئیات این گزارش در اینجا نیست، اما موضوعات مورد بررسی آنها به مثابه مسائل یا آسیبهای نهادهای دینی هستند و از این نظر میتوانند کمک مهمی به شناخت نهادهای دینی بنمایند:
-تداخل وظایف و فعالیتهای موازی نهادهای دینی به علت نبودن برنامه ریزی جامع در مورد تقسیم وظایف؛
-تعدد متولیان فرهنگی کشور (نهادها و سازمانهای تصمیم گیرنده)؛
-شفاف نبودن جهتگیریها، سیاستها و مأموریتهای نهادهای دینی؛
-فقدان نظام شاخص سازی در عرصههای متنوع دینی؛
-فاصله گیری و دور شدن نهادهای دینی از مردم؛
-به روز نبودن نهادها و سازمانهای دینی به ویژه در بعد ارتباطی؛
-کمبود نیروی انسانی متخصص در نهادها و سازمانهای دینی؛
-عدم ارزیابی کارنامه گذشته سازمانها و نهادهای دینی به صورت مستمر؛
-غرق شدن در فعالیتهای روزمره و حال و غفلت از آینده؛
-فقدان نظام مشورت گیری و نظرسنجی از نخبگان؛
-دخالت نهادهای متوسط همچون انجمنهای اسلامی و مساجد در اموری که مربوط به آنها نیست؛
-فقدان نظام آماری و اطلاع رسانی دقیق در حوزه فرهنگ دینی؛
-ناکارآمدی نظام آموزشی در تربیت دینی؛
-تبدیل مراکز علمی (دانشگاهها) به مکان سیاسی؛
-اساتید منحرف و نفوذ اشخاص منحرف و غیراسلامی به دانشگاهها؛
-عدم پاسخگویی صحیح و اصولی نسبت به شبهات دینی و مذهبی (به ویژه جوانان)؛
-ضعف تولیدات فرهنگی نهادهای دینی؛
-آمیخته شدن فرهنگ دینی با اغراض شخصی؛
-فقدان نظام برنامهریزی صحیح فرهنگی برای نسل جوان به علت نبود مدیریت واحد فرهنگی؛
-سرگرم شدن به درگیریهای سیاسی و غفلت از مردم؛
-انفعال دستگاههای دینی و کاهش کارآیی آنها به علت پدیدههایی همچون توسعه شبکههای اطلاع رسانی و جهانی شدن؛
-سیاسی کاری نهادهای دینی (غلبه تصمیمات سیاسی بر تصمیمات منطقی و اصولی)؛
-خلاء نوعی سرپرستی مردمی در نهادهای دینی؛
-فقدان استراتژی و برنامه عمل مشترک توسط نهادهای دینی؛
-اولویت یافتن منافع فردی و نهادی در برابر منافع جمعی و ملی؛
-کمرنگ بودن فرهنگ پژوهش و تحقیقات در نهادهای دینی؛
-استفاده از روشهای سنتی و بیبهره از تکنولوژی و واقعیات اجتماعی در تبلیغات (ابوالقاسمی و فرمهینی فراهانی، 1383: 156-159).
فهرست بالا با توجه به اینکه حاصل دیدگاههای شخصیتهای دینی، سیاسی و فرهنگیای است که بسیاری از آنان خود از بازیگران اصلی حوزه فرهنگ دینی در سالهای اخیر بودهاند و تجربه نظری و عملی از مسائل حوزه فرهنگ دینی دارند، بسیار حائز اهمیت است و در عین حال مؤلفههای اصلی گفتمان ایدئولوژیک انتقادی را نیز بیان میکند.
اما شاید مهمترین مؤلفه این گفتمان نقد آن به نوع رابطه دولت و دین به خصوص در زمینه مساجد باشد. ابوالقاسمی کسی است که احتمالاً بیش از دیگران در این زمینه بررسیهای تجربی و نظام مند انجام داده است. وی مؤسسهای با نام «دفتر مطالعات توسعه فرهنگ دینی معاصر» و انتشاراتی به نام «انتشارات عرش پژوه» برای بررسی و شناخت مسائل توسعه فرهنگی دینی تأسیس کرده و تاکنون چندین کتاب و گزارش تحقیقاتی منتشر نموده است. ما در اینجا با استناد به بررسیهای این مؤسسه و برخی مطالعات دیگر، گفتمان ایدئولوژیک انتقادی را معرفی و تحلیل میکنیم.
ابوالقاسمی در زمینه «سطح عمل به مناسک و احکام دینی»، با توجه به بررسیهای تجربی موجود مینویسد: «پای بندی به تکالیف جمعی دینی، مانند نماز جماعت و حضور در مساجد، مجالس دعا و روضه روند نزولی دارد». (همان، 47) اما به اعتقاد وی این کاهش اقبال مساجد به معنای کاهش اقبال مردم به دین به طور کلی نیست، بلکه «دین دولتی» با مشکل مواجه شده است:
"اقبال عمومی به دین رسمی و سیاسی کاهش یافته است... اما همچنان شاهد شعله ور بودن چراغ دین داری و اعتقاد به مناسبات و مناسک دینی در بین مردم هستیم. از این روند میتوان تمایز و تشخیص مردم را در دو رویکرد دین دولتی و دولت دینی فهمید. گویی مردم به وضوح متوجه تفاوت «خدمت به دین» و «به خدمت گرفتن دین» هستند. (1384: 43-44)"
ابوالقاسمی کاهش اقبال مردم به «دین دولتی» و اسلام سیاسی- نه «دولت دینی» را عمدتاً ناشی از روش و چگونگی دخالت دولت در حوزه فرهنگ دینی میداند و مینویسد:
"اساساً به رغم اینکه انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ و اجتماع و سیاست آن هم براساس آموزههای دینی بوده است، متأسفانه تعریف دقیق از دامنه، حدود و قلمرو دین در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ارائه و تدوین نشده است. (ابوالقاسمی و سجادی، 1383: 116)"
ابوالقاسمی معتقد است: «در دهه گذشته نهادها و دستگاههای فرهنگی، تبلیغی و دینی در برابر فرایندها و تغییرات اجتماعی وضعیتی انفعالی به خود گرفتهاند». (1384: 42). مراد وی از «وضعیت انفعالی» احتمالاً عدم دخالت دولت در زمینه فرهنگ نیست، بلکه همان طور که گفتیم سازگاری سیاستهای دولت با تحولات فرهنگی و اجتماعی رخداده در جامعه یا ناتوانی نهادهای دینی برای هدایت جامعه در مسیر مطلوب دینی است. به اعتقاد او دولت در فرهنگ دخالت کرده، ولی «شیوه» کار نتیجهای برخلاف آنچه انتظار میرفته بوده است:
"پس از انقلاب به رغم توجه خاص دولت و مجموعه حاکمیت به مسائل دینی و اعتقادی، یکی از آفتهایی که در عرصه فرهنگ دینی از این ناحیه به وقوع پیوسته است، قرار گرفتن دولت در جایگاه تولید هنجار و فرهنگ است. به عبارتی دولت که باید در ابعاد سخت افزاری (پشتیبانی و زمینه سازی) به امر فرهنگ و معتقدات بپردازد، پس از انقلاب اسلامی دامنه این تصدی گری به بخشهای نرم افزاری (تولید هنجار و ارزش) نیز سرایت کرده است. چنین فرایندی به بروز فرهنگ رسمی و فرهنگ واقعی مناسبات اجتماعی و رفتاری مردم منجر شده است. در حال حاضر عرضه فرهنگ عمومی و به خصوص فرهنگ دینی ما عرصه جدال پنهان دو شیوه زیست اجتماعی است. دوگانه گرایی اخلاقی که در سومین دهه انقلاب اسلامی به تدریج به سمت چیرگی فرهنگ واقعی بر فرهنگ رسمی پیش میرود، نمود یافته و بروز این جلوههای دوگانگی آشکار گردیده است. (همان، 42)"
با توجه به این رویکرد، ابوالقاسمی در بحث خود در زمینه سیاستهای کلان برای استراتژیهای توسعه فرهنگ دینی «تعیین سهم، نقش، عرصه، میزان و نحوه دخالت و عدم دخالت دولت در حوزه فرهنگ، نهادها و فعالیتهای دینی» (همان، 76) را یکی از سیاستهای پیشنهادی میداند و بر «ایجاد بسترها، شرایط، تسهیلات و امکانات لازم برای مردم جهت حضور مؤثر در عرصه مدیریت و اداره فعالیتها و نهادهای دینی» (همان، 77) تأکید میکند. همچنین یکی از سیاستهای مهم دولت را «تأکید بر استقلال و عدم دخالت دولت در اداره مساجد، حوزههای علمیه و سایر نهادهای دینی و مذهبی مردمی و تمرکز حمایتها و پشتیبانیهای حکومت بر ایجاد زیرساختهای اساسی، در عرصههای آموزش، پژوهش، اطلاع رسانی و ارتباطات و ارائه تسهیلات و تخفیفهای مالیاتی، خدماتی و معنوی» میشناسد. (همان)
نتیجهگیری
درک مسجد در یک نگرش جامع، مستلزم بررسیهای تطبیقی است. مجموعه فرایندهای جهانی مانند ظهور تکنولوژیهای جدید، وسایل ارتباط جمعی، مهاجرت مسلمانان، گسترش جنبشهای دینی، اهمیت یافتن زنان و جنبش زنان، مدرنیزاسیون و دیگر فرایندها بر وضعیت مسجد نه تنها در جهان اسلام بلکه سراسر جهان تأثیر گذاشته است. از این رو برای درک مسجد ما نیازمند مطالعات تطبیقی هستیم تا تنوعات و الگوهای معماری و الگوهای اجتماعی و دینی مسجد را در بسترهای اجتماعی و فرهنگی مختلف با هم و در کنار هم بشناسیم. تنها از این طریق است که میتوان مسجد و جایگاه و فهم آن در جهان امروز را به دست آورد.بخش دیگر مطالعه حاضر به بررسی گفتمانهای مسجد در ایران اختصاص داشت. چهار گفتمان مسلط در تبیین و فهم مسجد در ایران وجود داشته است. هر یک از این گفتمانها در یک دوره تاریخی معین شکل گرفته و با تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی، گفتمان دیگری به وجود آمده است. با وجود فراز و نشیبهایی که این گفتمانها داشتهاند، هیچ یک هرگز از بین نرفته و همواره در حاشیه گفتمان غالب استمرار پیدا کردهاند. این گفتمانها عمدتاً متأثر از شرایط سیاسی ایران بودهاند و مهمترین ویژگیای که آنها را از یکدیگر متمایز میسازد نوع جهتگیری سیاسی آنها است. «گفتمان سنتی» جهتگیری سیاسی محافظه کارانه دارد و درصدد استفاده از مسجد برای ایجاد تغییرات سیاسی در جامعه نیست، اگرچه بر کارکردهای عبادی و اجتماعی تأکید مینماید. گفتمان «لیبرال یا سکولار» مخالف دخالت مسجد در سیاست است و بر کارکردهای عبادی و نیایشی مسجد تأکید دارد. گفتمان «ایدئولوژیک انقلابی» مسجد را براساس کارکرد سیاسی آن تعریف میکند، اگرچه کارکرد نیایشی مسجد را نیز در نظر دارد. گفتمان ایدئولوژیک انتقادی، درصدد نقد سیاستهای دولت و عرضه تعریفی از نسبت مسجد و حکومت در شرایط جمهوری اسلامی است. این گفتمان درصدد است تا از علوم اجتماعی و روشهای آن برای شناخت مسجد و توسعه فرهنگ دینی کمک بگیرد و به جای زبان تبلیغی و هنجاری گفتمان ایدئولوژیک انقلابی، بیشتر از زبانی تحلیلی و انتقادی بهره میگیرد، اگرچه این گفتمان هم در نهایت معطوف به سیاست است.
با توجه به مجموعه مباحث گفتمانهای مسجد در ایران، نکات زیر را میتوان استنباط و نتیجه گیری کرد:
1- دانش سیستماتیک و دقیقی درباره وضعیت مساجد در ایران، در اختیار نداریم و گفتمانهای موجود بر پایه گرایشهای سیاسی است. کمبود بررسیهای نظام مند نه تنها درباره مسجد، بلکه به طور کلی درباره توسعه فرهنگ دینی وجود دارد. همان طور که ابوالقاسمی و فرمهینی در ارزیابی درباره مطالعات اجتماعی مسجد مینویسند: «هنوز تحقیق در خور توجه و نیز جامعی در خصوص آسیبشناسی توسعه فرهنگ دینی صورت نگرفته است و همچنان که فاقد پژوهش نظام مند و بنیادین در این زمینه هستیم، از پژوهشهای تجربی و میدانی نیز بیبهرهایم». (1383: 128) این دو محقق بعد از مرور و بیان برخی از تحقیقات موجود در این زمینه اظهار میدارند:
"آنچه از مرور پیشینه بحث به خوبی برمیآید، این است که تحقیقات موجود در زمینه آسیبشناسی توسعه فرهنگ دینی و بررسی علل و مشکلات آن پراکنده، بینظم و غیرنظاممندند و بیشتر مبتنی بر حدسها، تجربیات و مشاهدات شخصی میباشند. (همان، 133)"
با توجه به این کمبود، از یک سو ضرورت انجام این مطالعات بیشتر آشکار میشود و از سوی دیگر مشخص میشود که نباید انتظار داشت نخستین گامها در این زمینه، از نظر علمی کارهایی بسیار شاخص باشند؛ چرا که تجربه معرفتشناختی و روش شناختی کافی در اختیار نداریم.
2- با توجه به مطالعات موجود میتوان فهرستی از موضوعاتی که به مثابه مسائل مسجد است، فراهم نمود. این مسائل میتوانند در حکم فرضیات ما برای مطالعات آتی باشند. برای مثال، آسیبهایی که صاحب نظران درباره نهادهای دینی ذکر کردهاند هر کدام میتوانند فرضیه مناسبی برای بررسیهای تجربی باشند. همچنین مسائلی که حداد و لومیس در مطالعهشان درباره مساجد در ایالات متحده آمریکا بر آنها متمرکز شدند، دربردارنده نکات روششناختی مهمی است که میتواند الهام بخش بررسیهای تجربی بعدی باشند. مسائلی که آنها بررسی کردهاند عبارتاند از:
-محیط و فضای درونی مسجد؛
-تعلق قومی- قبیلهای اعضای وابسته؛
-برخورد و عکس العمل افراد وابسته به مرکز یا مسجد نسبت به رهبری و تشکیلات و نحوه اداره مرکز؛
-برخورد و رابطه افراد با فرهنگ حاکم بر جامعه محل زندگی آنها و مسائل قومی، اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه؛
-برخورد و رابطه افراد با نهادهای سیاسی شناخته شده جامعه؛
-نوع آموزش مذهبی ارائه شده توسط مساجد در کلاسهای ویژه روزهای تعطیل و در سازمانهای جوانان؛
-نقش زنان در مساجد و مراکز اسلامی؛
-دیدگاههای اسلامی مساجد درباره مسائل جهانی؛
-درگیریهای درون سازمان در مساجدی که ساختار قدیم خود را حفظ کردهاند و این درگیریها حاصل تأثیر مسلمانان بنیادگرایی است که در دهه اخیر به آمریکا مهاجرت کردهاند. (1371: 13-22)
در پایان مایلم بر اهمیت و ضرورت توسعه مطالعات مسجد تأکید کنم. همان طور که ارغون استدلال میکند، مطالعه مسجد یک ضرورت فوری در تمام جوامع اسلامی است؛ زیرا کارکردها و کاربردهای مسجد امروز تغییر یافته است و این تغییر بیانگر نوعی انفصال در روابط سنتی پذیرفته شده مسلمانان با محل عبادت آنها است. (Arkoun, 1994: 268) ما این تغییرات را در برخی نقاط جهان مانند چین، آمریکا و جهان اسلام نشان دادیم. تغییر کارکردها وکاربردهای مسجد در کنار اهمیت یافتن و احیای جایگاه و نقش مسجد در سراسر جهان بوده است. در بخش نخست نشان دادیم که دین در جهان معاصر اهمیت یافته است و مراکز و سازمانهای دینی مانند کلیساها و مساجد مجدداً اهمیت سیاسی و اجتماعی پیدا کردهاند. این اهمیت در کشورهای مسلمان و به خصوص ایران که حکومت دینی دارد، بسیار بیشتر است. مطابق اطلاعات سرشماری مراکز فرهنگی کشور در سال 1375، تعداد 78908 مرکز مذهبی در ایران وجود دارد. این مراکز اغلب فعال هستند و نقش مهمی در حیات فرهنگی ایران ایفا میکنند. 57635 یعنی 73 درصد مرکز مذکور را مساجد تشکیل میدهند (نشریه مسجد، ش 58). با توجه به این واقعیت، نمیتوان جامعه ایران را بدون در نظر گرفتن انبوه مراکز مذهبی و به ویژه مساجد آن شناخت. این نکتهای است که محققان اجتماعی ایران تاکنون کمتر به آن توجه عمیق کردهاند و شاید این امر، یکی از علل کم توانی محققان اجتماعی مسائل ایران در تبیین بسیاری از تحولات سیاسی و اجتماعی چند دهه اخیر بوده است. در سالهای اخیر مطالعات مسجد در ایران رونق بیشتری یافته و کتابهای بسیاری در زمینههای هنری، معماری، فقهی، اجتماعی و فرهنگی مسجد منتشر شده است (برای نمونه میتوان به کتاب و مقالات ذکر شده در انتهای این مقاله اشاره کرد)، اما باز هم این مطالب برای شناخت ساز و کار مساجد اندک هستند. مسجد موضوعی دست نخورده و بکر برای مطالعات فرهنگی در ایران است. مطالعه این نهاد نه تنها کمک موثری به شناخت بهتر مسجد و جامعه ایران است، بلکه میتواند دستاوردهای نظری ارزشمندی در جامعهشناسی و انسانشناسی دین به طور کلی داشته باشد. با توجه به روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد بعد از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری 1384 و با توجه به تأکید این دولت بر بازگشت به «گفتمان ایدئولوژیک انقلابی» و تأکید بر وجوه کارکردی و سیاسی نهادهای دینی مخصوصاً مساجد، میتوان همچنان شاهد چالشهای بیشتر گفتمانهای رقیب درباره مسجد در ایران بود. تحلیل این چالشها و پیامدهای آن میتواند دستور کار فوری برای مطالعه جامعهشناسی و انسانشناسی مسجد در ایران معاصر باشد.
منبع مقاله :
فاضلی، نعمتالله، (1392) تاریخ فرهنگی ایران مدرن: گفتارهایی در زمینه تحولات گفتمانی ایران امروز از منظر مطالعات فرهنگی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول