فرهنگ عاشورا(8)
رمز جاودانگى عاشورا
1-خدايى بودن آن:حركتحسين«ع»،جهاد و شهادتش،انگيزه و محركش همه و همهبراى خدا بود و هر چه كه«لله»باشد،رنگ جاودانه مىگيرد.نور خدا خاموشى ندارد وجهاد براى حق، همواره امتداد مىيابد.
پايان زندگانى هر كس به مرگ اوست
جز مرد حق كه مرگ وى،آغاز دفتر است
قيام براى خدا فراموش نمىشود و نورش خاموش نمىگردد،چونكه رنگش خدايى ونورش الهى است.
دشمنت كشت ولى نور تو خاموش نگشت
آرى آن نور كه فانى نشود،نور خداست
2-افشاگريهاى اسراى اهل بيت:هر انقلابى،يك بازو مىخواهد و يك زبان،خون و پيام،عمل و تبليغات.خطابههاى زينب و سجاد«عليهما السلام»و سخنان بازماندگان كربلا دردوران اسارت، نقش مهمى در افشاگرى چهره دشمن و خنثى كردن تبليغات دروغينامويان و آگاهى مردم از ماهيت قيام و شخصيتسيد الشهدا و شهيدان عاشورا داشت وسبب شد امويان نتوانند پرده بر جنايات خويش بكشند و آن حادثه را از يادها ببرند.
3-احياگريهاى«ذكر»:در تعليمات ائمه،تاكيد فراوان شده كه براى امام حسين«ع»وشهداى كربلا گريه كنند،نوحه بخوانند،شعر بسرايند،عزادارى كنند.زيارت روند،برتربت امام حسين سجده كنند.اينها همه سبب شده كه مكتب عاشورا و حادثه كربلا ومظلوميت امام حسين«ع»و شهداى كربلا،بصورت زنده و جاويد و فراگير باقى بماند.
نقش«ياد»،«بكاء»،«زيارت»،«شعر»و«مرثيه»در جاودانه ساختن عاشورا مهم است.[1] -كيفيتحادثه:نفس حوادث عاشورا و اوج فداكاريها و اخلاص ياران امام و اوجخشونت و بىرحمى سپاه كوفه نسبت به سيد الشهدا و غربت و مظلوميت و عطش در اوجخود،همه و همه اين حادثه بىنظير را ماندگار ساخته است.
*********
روز شمار قيام كربلا
15 رجب 60 هجرى:مرگ معاويه در شام و نشستن يزيد به جاى پدر.
28 رجب 60:رسيدن نامه يزيد به والى مدينه مبنى بر بيعت گرفتن از حسين«ع»وديگران.
29 رجب 60:فرستادن وليد،كسى را سراغ سيد الشهدا و دعوت به آمدن براىبيعت،ديدار امام حسين«ع»از قبر پيامبر و خدا حافظى،سپس هجرت از مدينه،همراه بااهل بيت و جمعى از بنى هاشم.
3 شعبان 60:فرستادن وليد،كسى را سراغ سيد الشهدا و دعوت به آمدن براى بيعت،ديدار امام حسين«ع»از قبر پيامبر و خداحافظى،سپس هجرت از مدينه،همراه با اهل بيتو جمعى از بنى هاشم.
ورود امام حسين«ع»به مكه و ملاقاتهاى وى با مردم.
10 رمضان 60:رسيدن نامهاى از كوفيان به دست امام،توسط دو نفر از شيعيان كوفه.
15 رمضان 60:رسيدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بنعقيل به كوفه براى بررسى اوضاع.
5 شوال 60:ورود مسلم بن عقيل به كوفه،استقبال مردم از وى و شروع آنان به بيعت.
11 ذى قعده 60:نامه نوشتن مسلم بن عقيل از كوفه به امام حسين و فراخوانى بهآمدن به كوفه.
8 ذى حجه 60:خروج مسلم بن عقيل در كوفه با چهار هزار نفر،سپس پراكندگىآنان از دور مسلم و تنها ماندن او و مخفى شدن در خانه طوعه.تبديل كردن امام حسين«ع»
حج را به عمره در مكه،ايراد خطبه براى مردم و خروج از مكه همراه با 82 نفر از افرادخانواده و ياران به طرف كوفه.دستگيرى هانى،سپس شهادت او.
9 ذى حجه 60:درگيرى مسلم با كوفيان،سپس دستگيرى او و شهادتش بر بامدار الاماره كوفه،ديدار امام حسين با فرزدق در بيرون مكه.
ذى حجه 60:بر خورد امام حسين«ع»با حر و سپاه او در منزل«شراف».
ذى حجه 60:دريافت مجدد خبر شهادت مسلم بن عقيل و قيس بن مسهر در منزل«عذيب الهجانات».
2 محرم 61:ورود امام حسين«ع»به سرزمين كربلا و فرود آمدن در آنجا.
3 محرم 61:ورود عمر سعد به كربلا،همراه چهار هزار نفر از سپاه كوفه و آغازگفتگوى وى با امام براى وادار كردن آن حضرت به بيعت و تسليم شدن.
5 محرم 61:ورود شبث بن ربعى با چهار هزار نفر به سرزمين كربلا.
7 محرم 61:رسيدن دستور از كوفه بر ممانعتسپاه امام از آب،ماموريت پانصدسوار دشمن بر شريعه فرات به فرماندهى عمرو بن حجاج.
9 محرم 61:ورود شمر با چهار هزار نفر به كربلا،همراه با نامه ابن زياد به عمر سعد،مبنى بر جنگيدن با حسين«ع»و كشتن او،و آوردن امان نامه براى حضرت عباس«ع»و حملهمقدماتى سپاه عمر سعد به اردوگاه امام و مهلتخواهى امام براى نماز و نيايش در شب عاشورا.
10 محرم 61:درگيرى ياران امام با سپاه كوفه،شهادت امام و اصحاب،غارتخيمهها،فرستادن سر مطهر امام به كوفه،توسط خولى.
11 محرم 61:حركتسپاه عمر سعد و نيز اسراى اهل بيت از كربلا به كوفه،پس ازآنكه عمر سعد بر كشتههاى سپاه خود نماز خواند و آنان را دفن كرد و اهل بيت را برشترها سوار كرده به كوفه برد.
1 صفر 61:ورود اسراى اهل بيت«ع»از كربلا به دمشق.
20 صفر:بازگشت اهل بيت«ع»از سفر شام به مدينه.
*********
روضه
معناى روضه در اصل،باغ و بوستان است،اما سبب اشتهار مرثيه خوانى به«روضه»آناست كه مرثيه خوانان در گذشته،حوادث كربلا را از روى كتابى به نام«روضة الشهداء»
مىخواندند كه تاليف ملا حسين كاشفى است.«ملا حسين كاشفى(متوفاى 910 هجرى)
يكى از دانشمندان و خطباى با قريحه و خوش آواز سبزوار در قرن نهم هجرى بود،درزمان سلطنتسلطان حسين بايقرا(875-911 ه)به هرات،مركز حكمرانى اين پادشاهرفت و چون حافظهاى توانا و قريحهاى سرشار و آوازى گيرنده و مطبوع داشت و خطيبىدانشمند بود، بزودى شهرت يافت و مجالس وعظ و ذكر او بسيارى را به خود جلب كرد ومورد توجه پادشاه و شاهزادگان و اعيان و اكابر دولت و وزير فاضل و هنرمند هنر پرور او«امير على شيرنوايى»قرار گرفت.كاشفى دانشمندى فصيح و بليغ و شاعر پركار بود وبيش از چهل كتاب و رساله تاليف كرد.از جمله آنها«روضة الشهداء»بود.كاشفى كتابروضة الشهدا را در واقعه كربلا به فارسى نوشت و چون مطالب اين كتاب را در مجالسعزادارى از روى كتاب بر سر منبر مىخواندند، خوانندگان اين كتاب به«روضه خوان»
معروف شدند و بتدريجخواندن روضه از روى كتاب منسوخ شد و روضه خوانها مطالبكتاب را حفظ كرده و در مجالس عزادارى مىخواندند.در زمان صفويه اقامه عزادارىبسيار رواج گرفت.»[2]كتاب روضة الشهدا كه حاوى ذكر مقتل و حوادث كربلا بود،در قرن دهم توسطمحمد بن سليمان فضولى به تركى ترجمه شد،با نام«حديقة السعداء».[3] در اينجا نمونهاىاز متن روضة الشهداى واعظ كاشفى را جهت آشنايى مىآوريم،كه نثرى زيبا و ادبىاست:«...آخر نظرى كن به حسرت آدم صفى و نوحه نوح نجى و در آتش انداختنابراهيم خليل و قربانى كردن يعقوب در بيت الاحزان و بليتيوسف در چاه و زندان وشبانى و سرگردانى موسى كليم و بيمارى و بى تيمارى ايوب و اره شكافنده بر فرقزكرياى مظلوم و تيغ زهر آبداده بر حلق يحيى معصوم و الم لب و دندان سرور انبياء،وجگر پاره پاره حمزه سيد الشهدا و محنت اهل بيت رسالت و مصيبتخانواده عصمت وسرشك درد آلود بتول عذرا و فرق خون آلوده على مرتضى«ع»و لب زهر چشيده نورديده زهرا و رخ به خون آغشته شهيد كربلا و ديگر احوال بلاكشان اين امت و محنترسيدگان عالى همت همه با جان غم اندوخته در كانون غم و الم سر تا پاى سوخته.نظم:
ز اندوه اين ماتم جان گسل
روان گردد از ديدهها خون دل»[4]
نثر شيوا و اديبانه«روضة الشهدا»ستودنى است،هر چند از نظر نقل،حاوى برخىمطالب ضعيف و بى ماخذ است.بعلاوه اين كتاب،در تحليل حادثه عاشورا ديدگاهىصوفيانه دارد و حوادث را بيشتر به منشا غيبى و مسائل آزمايش و ابتلاء اولياء نسبتمىدهد،تا بعد حماسى و اجتماعى و قابل اسوه گيرى در مبارزات ضد ظلم.
از آنجا كه مرثيه خوانى و ذكر مصيبت،سنت پسنديده دينى در احياء خاطره و نام وفضايل اهل بيت پيامبر است،بجاست كه اهل منبر و مداحان و ذاكران،با توجه به اهميت ونقش بسزاى روضه خوانى،در ارائه الگوهاى شايسته بكوشند و چهره خوبى از ائمه ومعصومين ارائه كنند.در اين زمينه،به درستى و صحت مطالب نقل شده،اعتبار منابع مورداستفاده،استوارى و زيبايى اشعار انتخابى و دورى كردن از هر حرف و روضه و شعرى كهبا مقام والاى اولياء خدا ناسازگار است توجه داشته باشند.[5] در فضيلت گريست و گرياندنافراد براى امام حسين«ع»به اين حديث توجه كنيد:امام صادق«ع»فرمود:«من انشد فىالحسين عليه السلام بيتشعر فبكى و ابكى عشرة فله و لهم الجنة»[6] هر كس در بارهحسين«ع»شعرى بگويد و گريه كند و ده نفر را بگرياند،براى او و آنان بهشت است.
*********
روضة الحسين«ع»
*********
زنان در نهضت عاشورا
بودند،رباب،عاتكه،مادر محسن بن حسن،دختر مسلم بن عقيل،فضه نوبيه،كنيز خاصامام حسين«ع»و مادر وهب بن عبد الله نيز از زنان حاضر در كربلا بودند.[8]5 نفر زن كه از خيام حسينى به طرف دشمن بيرون آمدند،عبارت بودند از:كنيز مسلمبن عوسجه،ام وهب زن عبد الله كلبى،مادر عبد الله كلبى،مادر عمر بن جناده،زينبكبرى«ع».زنى كه در عاشورا شهيد شد،مادر وهب بود،بانوى نميريه قاسطيه،زن عبد اللهبن عمير كلبى كه بر بالين شوهر آمد و از خدا آرزوى شهادت كرد و همانجا با عمود غلامشمر كه بر سرش فرود آورد،كشته شد.
در عاشورا دو زن از فرط عصبيت و احساس،به حمايت از امام برخاستند و جنگيدند:
يكى مادر عبد الله بن عمر كه پس از شهادت فرزند،با عمود خيمه به طرف دشمن روىكرد و امام او را برگرداند.ديگرى مادر عمرو بن جناده كه پس از شهادت پسرش،سر او راگرفت و مردى را به وسيله آن كشت،سپس شمشيرى گرفت و با رجزخوانى به ميدانرفت،كه امام حسين«ع»او را به خيمهها برگرداند.[9] دلهم،دختر عمر(همسر زهير بن قين)
نيز در راه كربلا به اتفاق شوهرش به كاروان حسينى پيوست.زهير بيشتر تحت تاثيرسخنان همسرش حسينى شد و به امام پيوست.رباب،دختر امرء القيس كلبى،همسر امامحسين«ع»نيز در كربلا حضور داشت،مادر سكينه و عبد الله.زنى از قبيله بكر بن وائل نيزحضور داشت،كه ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود،ولى هنگام حمله سپاهيان كوفهبه خيمههاى اهل بيت،شمشيرى برداشت و رو به خيمهها آمد و آل بكر بن وائل را به يارىطلبيد.
زينب كبرى و ام كلثوم،دختران امير المؤمنين«ع»،همچنين فاطمه دختر امام حسين«ع»
نيز جزو اسيران بودند و در كوفه و...سخنرانيهاى افشاگر داشتند.(توضيح بيشتر پيراموناين زنان را تحت عنوان نام هر يك در اين مجموعه مطالعه كنيد).مجموعه اين بانوان،همراه كودكان خردسال،كاروان اسراى اهل بيت را تشكيل مىدادند كه پس از شهادت امامو حمله سپاه كوفه به خيمهها،ابتدا در صحرا متفرق شدند،سپس بصورت گروهى و اسيربه كوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.
اما در باره حضور اين زنان در حادثه عاشورا بيشتر به محور«پيام رسانى»بايد اشارهكرد(آنگونه كه در بحث«اسارت»گذشت).البته جهات ديگرى نيز وجود داشت كهفهرست وار به آنها اشاره مىشود كه هر كدام مىتواند به عنوان«درس»مورد توجه باشد:
-مشاركت زنان در جهاد.شركت در جبهه پيكار و همدلى و همراهى با نهضت مردانهامام حسين و مشاركت در ابعاد مختلف آن از جلوههاى اين حضور است.چه همكارىطوعه در كوفه با نهضت مسلم،چه همراهى همسران برخى از شهداى كربلا،چه حتىاعتراض و انتقاد برخى همسران سپاه كوفه به جنايتهاى شوهرانشان مثل زن خولى.
آموزش صبر.روحيه مقاومت و تحمل زنان به شهادتها در كربلا درس ديگر نهضتبود.اوج اين صبورى و پايدارى در رفتار و روحيات زينب كبرى«ع»جلوهگر بود.
-پيام رسانى.افشاگريهاى زنان و دختران كاروان كربلا چه در سفر اسارت و چه پساز بازگشت به مدينه.پاسدارى از خون شهدا بود.سخنان بانوان،هم به صورت خطبهجلوه داشت، هم گفتگوهاى پراكنده به تناسب زمان و مكان.
-روحيه بخشى.در بسيارى از جنگها حضور تشويق آميز زنان در جبهه،به رزمندگانروحيه مىبخشيد.در كربلا نيز مادران و همسران بعضى از شهدا اين نقش را داشتند.
-پرستارى.رسيدگى به بيماران و مداواى مجروحان از نقشهاى ديگر زنان در جبههها،از جمله در عاشوراست.نقش پرستارى و مراقبتحضرت زينب از امام سجاد«ع»يكى ازاين نمونههاست[10].
-مديريت.بروز صحنههاى دشوار و بحرانى،استعدادهاى افراد را شكوفا مىسازد.
نقش حضرت زينب در نهضت عاشورا و سرپرستى كاروان اسرا،درس«مديريت درشرايط بحران»را مىآموزد.وى مجموعه بازمانده را در راستاى اهداف نهضت،هدايتكرد و با هر اقدام خنثى كننده نتايج عاشورا از سوى دشمن،مقابله نمود و نقشههاىدشمن را خنثى ساخت.
-حفظ ارزشها.درس ديگر زنان قهرمان در كربلا،حفظ ارزشهاى دينى و اعتراض بههتك حرمتخاندان نبوت و رعايت عفاف و حجاب در برابر چشمهاى آلوده است.زناناهل بيت،با آنكه اسير بودند و لباسها و خيمههايشان غارت شده بود و با وضع نامطلوبدر معرض ديد تماشاچيان بودند،اما اعتراض كنان،بر حفظ عفاف تاكيد مىورزيدند.امكلثوم در كوفه فرياد كشيد كه آيا شرم نمىكنيد براى تماشاى اهل بيت پيامبر جمع شدهايد؟
وقتى هم در كوفه در خانهاى بازداشت بودند،زينب اجازه نداد جز كنيزان وارد آن خانهشوند. در سخنرانى خود در كاخ يزيد نيز بر اينگونه گرداندن بانوان شهر به شهر،اعتراضكرد:«امن العدل يابن الطلقاء تخديرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول الله سباياقد تكتستورهن و ابديت وجوههن يحدو بهن الاعداء من بلد الى بلد و يستشرفهن اهلالمناهل و المعاقل و يتصفح وجوههن القريب و البعيد و الغائب و الشهيد...»[11] و نمونههاىديگرى از سخنان و كارها كه همه درسآموز عفت و دفاع از ارزشهاست.
-تغيير ماهيت اسارت.اسارت را به آزادى بخشى تبديل كردند و در قالب اسارت،بهاسيران واقعى درس حريت و آزادگى دادند.
-عمق بخشيدن به بعد عاطفى و تراژديك كربلا.گريهها،شيونها،عزادارى بر شهدا وتحريك عواطف مردم،به ماجراى كربلا عمق بخشيد و بر احساسات نيز تاثير گذاشت واز اين رهگذر، ماندگارتر شد.
*********
زيارت
زيارت ائمه،نشانه احترام به مقامشان،پيروى از راهشان،تبعيت از مواضعشان،استمرار خطشان،تجديد عهد با امامتشان،وفادارى به ولايتشان و زنده نگاهداشتن نام وياد و خاطره و فرهنگ و تعاليم آنان است.حضرت رضا«ع»فرمود:«ان لكل امام عهدا فىعنق اوليائه و شيعته و ان من تمام الوفاء بالعهد و حسن الاداء زيارة قبورهم...»[12] براى هرامامى در گردن و بر عهده هواداران و پيروانش عهد و پيمانى است و از جمله نشانههاىوفاى كامل به اين پيمان،زيارت قبور امامان است.
اينگونه زيارتها،علاوه بر آنكه براى خود زائر،اثر تربيتى و تزكيه روح دارد و دليلحقشناسى او نسبت به اولياء خدا و پيشوايان دين است،در زمينه احياء امر امامان و ترويجمكتب انسانى و تربيتى آن اسوهها در جوامع بشرى و توجه دادن به خط صحيح رهبرى وولايت در جامعه مؤثر است،بويژه وقتى حكام مستبد و منحرف،با برنامه در جهت محو آثار و ياد ائمه مىكوشيدند،«زيارت»به عنوان يك عمل مثبت و انقلابى محسوب مىشدو نوعى مبارزه با دستگاههاى ستمگر.
در احاديث متعدد،تاكيد شده كه زيارت ائمه در غربتشان و همراه با خوف و خطر،پاداش بيشترى دارد،و اگر راه زائر دور باشد،و زيارت،پياده و همراه با مشقتها باشد،اجرو قرب بيشترى خواهد داشت.[13] فضايل زيارت،در باره ديدار و زيارت خانه خدا،مرقدمطهر نبوى، قبور مؤمنان و صالحان بسيار فراوان است و حضور پيروان حق،پيرامونمرقد پاكشان،كانونى از ايمان و جذبه و پيوستگى و همبستگى به وجود مىآورد و بهزائران هم،«دعوت به خير»، «دفاع از حق»و«شهادت در راه خدا»را الهام مىدهد وزيارت،«وسيله»قرب به پروردگار است.[14] زيارت،قلمرو«دل»و وادى محبت و شوق است،نمودى از احساس متعالى و زبانعلاقه و ترجمان پيوند قلبى است.فيض«حضور»در كنار اولياء خدا،زائر را از كيمياى«نظر»برخوردار مىسازد.زيارت،الهام گرفتن از اسوهها و تعظيم شعائر و تقدير ازفداكاريها و تجليل از پاكيهاست و زائر در برابر آيينه تمام قد فضيلتها مىايستد،تا عيارخود را در آن بسنجد و خود را در برابر«ميزان»قرار مىدهد تا كم و كاستى خود را جبرانكند.زائر،مهمان مائده معنوى اولياء الله است و زيارت،تجديد پيمان و ميثاق«ولايت»بارهبرى است.زيارت،سفر با كاروان اشك و بر محمل شوق و سوار شدن بر موج عرفان وبراق عشق است.
*********
زيارت اربعين
امام حسن عسكرى«ع»در حديثى علامتهاى«مؤمن»را پنج چيز شمرده است:نمازپنجاه و يك ركعت،زيارت اربعين،انگشتر كردن در دست راست،پيشانى بر خاك نهادنو«بسم ا...»را در نماز،آشكارا گفتن:«علامات المؤمن خمس:صلاة احدى و خمسين وزيارة الاربعين...»[15] زيارت اربعين كه در اين روز مستحب است،در كتب دعا آمده استو به اينگونه شروع مىشود: «السلام على ولى الله و حبيبه...»كه اين متن،از طريقصفوان جمال از امام صادق«ع»روايتشده است.زيارت ديگر آن است كه جابر بنعبد الله انصارى در اين روز خوانده است و متن زيارت بعنوان زيارتنامه آن امام در نيمهماه رجب نقل شده و با جمله«السلام عليكم يا آل الله...»شروع مىشود.[16]مورخان نوشتهاند كه جابر بن عبد الله انصارى،همراه عطيه عوفى موفق شدند كه درهمان اولين اربعين پس از عاشورا به زيارت امام حسين«ع»نائل آيند.وى كه آن هنگامنابينا شده بود،در فرات غسل كرد و خود را خوشبو ساخت و گامهاى كوچك برداشت تاسر قبر حسين بن على«ع»آمد و با راهنمايى عطيه،دست روى قبر نهاد و بيهوش شد،وقتى به هوش آمد،سه بار گفت:يا حسين!سپس گفت:«حبيب لا يجيب حبيبه...»آنگاهزيارتى خواند و روى به ساير شهدا كرد و آنان را هم زيارت نمود.[17]
پی نوشتها:
1- در اين زمينه ر.ك:مقاله«سنت احياگرى»،جواد محدثى(چشمه خورشيد،ج 1، مجموعه مقالات كنگره امامخمينى(ره)و فرهنگ عاشورا).
2- موسيقى مذهبى ايران،ص 8.
3- فصلنامه هنر(وزارت ارشاد اسلامى)ج 2،ص 157.اين ماخذ،مقاله مبسوطى در باره تاريخچه تعزيه خوانىدارد،ص 156 تا 173.
4- در آمدى بر نمايش و نيايش در ايران،جابر عناصرى،ص 79.
5- در زمينه آداب اهل وعظ و منبر،از جمله ر.ك:«لؤلؤ و مرجان»،مرحوم ميرزا حسين نورى.
6- كامل الزيارات،ص 105.
7- من لا يحضره الفقيه،صدوق،ج 2،ص 600،المزار،شيخ مفيد،ص 141.
8- تعزيه در ايران،صادق همايونى،ص 288.
9- زندگانى سيد الشهدا،عمادزاده،ج 2،ص 124،به نقل از لهوف،كبريت احمر و انساب الاشراف.
10- همان،ص 236.
11- در اين زمينه ر.ك:مقاله«درسهاى امدادگرى در نهضت عاشورا»از مؤلف(مجله پيام هلال، شماره 26،شهريور1369).
12- بحار الانوار،ج 97،ص 124.
13- همان،ص 116،وسائل الشيعه،ج 10،346.
14- براى مطالعه بيشتر پيرامون احاديث زيارت،از جمله ر.ك:بحار الانوار،ج 97،98 و 99،من لا يحضره الفقيه،صدوق،ج 2،كامل الزيارات،عيون اخبار الرضا،المزار شيخ مفيد،الغدير،ج 5، وسائل الشيعه،ج 10،ميزانالحكمه،ج 4،مصباح الزائر،مصباح المتهجد و كتب ديگر.
15- در باره سازندگيهاى زيارت،ر.ك:«زيارت»به قلم نويسنده،ناشر:سازمان حج و زيارت.نيز: سلسله مقالات«زيارت»در مجله«پيام انقلاب»،سال 1363 از شماره 115 به بعد،كه بيش از پنجاه شماره طول كشيد،و كتاب«شوقديدار»از:دكتر محمد مهدى ركنى،انتشارات آستان قدس رضوى.
16- بحار الانوار،ج 98،(بيروت)ص 329،المزار،شيخ مفيد،ص 53.
17- مفاتيح الجنان،زيارت اربعين.