انقلاب روسيه (انقلاب اكتبر)
نويسنده: شهريار زرشناس
روسية تزاري در سال 1917 ميلادي، درگير جنگي دشوار (جنگ جهاني اول) و شرايط بسيار سخت اقتصادي بود. در تاريخ 21 فورية 1917 عدهاي از مردم شهر - پتروگراد - كه در صفهاي طولاني نانوايي ايستاده بودند، از فقدان آرد و نبود نان به تنگ آمده و دست به شورش زدند و به غارت نانواييها پرداختند. فرداي آن روز كه در تقويم غير روسي، مصادف با اول ماه مه و روز جهاني كارگر بود، به روز اعتصاب گستردة كارگري در “پترزبورگ” تبديل شد و ميان كارگران و پليس زد و خوردهايي پديد آمد. اعتصابات تا چند روز ادامه يافت و به دستور “پروتوپوپف” فرماندار نظامي پترزبورگ، تظاهركنندگان به رگبار مسلسل بسته شدند.
در روز 27 فوريه عدهاي از سربازان پادگان پترزبورگ به مردم پيوستند و “رودزيانكو” رئيس مجلس ملي روسيه (دوما) از “تزار نيكلاي دوم” خواست تا از سلطنت استعفا دهد. روز 28 فوريه، دو هنگ از سيبري براي سركوب انقلابيون حركت كردند، اما آنان وفاداري خود را به “دوما” و انقلاب اعلام نمودند و قزاقان نيز دست به تمرد زدند. در اين زمان دولت موقتي از طرف مخالفين تزار تشكيل شد كه شاهزاده “لووف” نخستوزيري آن را به عهده داشت؛ اين دولت، ائتلافي از ليبرالهاي طرفدار دوما و هواداران مشروطة سلطنتي و نمايندگان سرمايهدران روسي بودند. تزار كه قطار او در ايستگاه راهآهن “پسكوف” توسط سربازان شورشي متوقف شده بود - حاضر به استعفا شد و به نفع “ميخائيل” برادر كوچك خود از سلطنت كناره گرفت، اما ميخائيل اندكي بعد اعلام كرد كه حاضر به پذيرش سلطنت نيست و يك حكومت دوگانه متشكل از «دولت موقت از يك سو و نمايندگان شوراهاي كارگران و دهقانان و سربازان از سوي ديگر» قدرت را در روسيه به دست گرفت و رژيم تزاري سرنگون شد. اين انقلاب كه خيلي سريع و با خونريزي كم به ثمر رسيد، “انقلاب فورية 1917” يا به طور خلاصه “انقلاب فوريه” ناميده شد. با اين انقلاب بخش عمدهاي از قدرت در اختيار سرمايهداران و بانكداران طرفدار ليبراليسم و مروج ايدههاي بورژوايي قرار گرفت. اما ماجراي انقلاب روسيه به همينجا خاتمه نيافت. پس از انقلاب فوريه و برقراري “حكومت دوگانه”، كشمكش شديدي ميان دولت موقت از يك سو و شوراها از سوي ديگر پديد آمد كه منجر به هرج و مرج، گسترش فقر و بيكاري، شكستهاي پيدرپي ارتش روسيه در جبههها و فرار گستردة سربازان و شورشهاي دهقاني و اعتراضات كارگري گرديد. حزب كمونيست روسيه (شاخة بلشويكها) به رهبري “ولاديمير ايليچ لنين” با تكيه بر نفوذي كه در شوراهاي كارگران و سربازان يافته بود و نيز با بهرهگيري از هرج و مرج و خلأ قدرتي كه وجود داشت، در روز 24 اكتبر 1917 (به تاريخ قديم روسي) تصميم به قيام مسلحانه گرفت. روز 25 اكتبر، ملوانان ناوگان “كرونشتاد” دست به شورش زده و وزراي دولت موقت در كاخ زمستاني، تزار را بازداشت كردند. بدينسان بلشويكها به قدرت رسيده و دولت سوسياليستي تشكيل دادند. لنين، رئيس دولت سوسياليستي و “تروتسكي” وزير امور خارجة دولت بود و “استالين” كه بعدها از سفاكترين رهبران دولت شوروي شد، وزير امور مليتها و اقوام بود.
دولت جديد خود را “اتحاديه جماهير شوروي سوسياليستي” ناميد و رسماً حكومت ايدئولوژي ماركسيسم و برقراري اقتصاد سوسياليستي و خروج از جنگ جهاني را اعلام نمود. از اكتبر 1917 تا ژانوية 1924 يعني هنگام مرگ “لنين”، وقايع و حوادث بسياري در روسيه رخ داد، از جمله صلح با آلمان، معروف به صلح “برست ليتوفسك”، مصادرة كارخانهها و زمينهاي سرمايهداران و زمينداران، ملي كردن بانكها، تأسيس ارتش سرخ، وقوع جنگ داخلي، دستگيري و اعدام دهها هزار نفر از مخالفين دولت بلشويكي، سياست اقتصادي “نِپ”، مقابله با دخالت ارتشهاي خارجي در امور كشور، وقوع مبارزه قدرت شديد ميان دو تن از رهبران بلشويكها يعني “تروتسكي” و “استالين” كه نهايتاً منجر به پيروزي دومي گرديد و فراهم شدن بسترهاي تأسيس يك نظام سرمايهسالاري دولتي متمركزِ مبتني بر اقتصاد با برنامهاي تحت عنوان “ساختمان سوسياليسم در شوروي”. رژيمي كه با انقلاب اكتبر 1917 روسيه و رهبري لنين تأسيس گرديد، نهايتاً در سال 1991 ميلادي توسط “ميخائيل گورپاچف” رسماًَ منحل شد.
“بلشويسم” يا “ماركسيسم لنينيسم” كه ايدئولوژي رهبري كنندة انقلاب اكتبر بود، نحوي تفسير روسي از ماركسيسم راديكال بود، همچنان كه سوسياليسم، صورتي از ايدئولوژيهاي غرب مدرن است. بلشويسم و انقلاب اكتبر اگرچه به مبارزه با سرمايهداري ليبرال و خصوصي ميپرداخت، اما به دليل ماهيت الحادي و اومانيستي خود، صورتي ديگر از تفكر غربي (يعني سوسياليسم و سيطرة سرمايهسالاري دولتي) را جانشين آن ميساخت و لذا قادر به عبور از ساحت مدرنيته و نفي كامل استثمار و بيعدالتي و از خودبيگانگي بشر نبود. در قلمرو سوسياليسم - بوروكراتيك بلشويكي نيز، آدمي به دور از فطرت خود و تحت اسارت اومانيسم قرار داشته و دارد و آزادي اصيل انساني انكار ميشود. با انقلاب اكتبر روسيه، ايدئولوژي سيوسياليسم - راديكال براي اولينبار در تاريخ غربمدرن به قدرت سياسي دست يافت.
روسية تزاري در سال 1917 ميلادي، درگير جنگي دشوار (جنگ جهاني اول) و شرايط بسيار سخت اقتصادي بود. در تاريخ 21 فورية 1917 عدهاي از مردم شهر - پتروگراد - كه در صفهاي طولاني نانوايي ايستاده بودند، از فقدان آرد و نبود نان به تنگ آمده و دست به شورش زدند و به غارت نانواييها پرداختند. فرداي آن روز كه در تقويم غير روسي، مصادف با اول ماه مه و روز جهاني كارگر بود، به روز اعتصاب گستردة كارگري در “پترزبورگ” تبديل شد و ميان كارگران و پليس زد و خوردهايي پديد آمد. اعتصابات تا چند روز ادامه يافت و به دستور “پروتوپوپف” فرماندار نظامي پترزبورگ، تظاهركنندگان به رگبار مسلسل بسته شدند.
در روز 27 فوريه عدهاي از سربازان پادگان پترزبورگ به مردم پيوستند و “رودزيانكو” رئيس مجلس ملي روسيه (دوما) از “تزار نيكلاي دوم” خواست تا از سلطنت استعفا دهد. روز 28 فوريه، دو هنگ از سيبري براي سركوب انقلابيون حركت كردند، اما آنان وفاداري خود را به “دوما” و انقلاب اعلام نمودند و قزاقان نيز دست به تمرد زدند. در اين زمان دولت موقتي از طرف مخالفين تزار تشكيل شد كه شاهزاده “لووف” نخستوزيري آن را به عهده داشت؛ اين دولت، ائتلافي از ليبرالهاي طرفدار دوما و هواداران مشروطة سلطنتي و نمايندگان سرمايهدران روسي بودند. تزار كه قطار او در ايستگاه راهآهن “پسكوف” توسط سربازان شورشي متوقف شده بود - حاضر به استعفا شد و به نفع “ميخائيل” برادر كوچك خود از سلطنت كناره گرفت، اما ميخائيل اندكي بعد اعلام كرد كه حاضر به پذيرش سلطنت نيست و يك حكومت دوگانه متشكل از «دولت موقت از يك سو و نمايندگان شوراهاي كارگران و دهقانان و سربازان از سوي ديگر» قدرت را در روسيه به دست گرفت و رژيم تزاري سرنگون شد. اين انقلاب كه خيلي سريع و با خونريزي كم به ثمر رسيد، “انقلاب فورية 1917” يا به طور خلاصه “انقلاب فوريه” ناميده شد. با اين انقلاب بخش عمدهاي از قدرت در اختيار سرمايهداران و بانكداران طرفدار ليبراليسم و مروج ايدههاي بورژوايي قرار گرفت. اما ماجراي انقلاب روسيه به همينجا خاتمه نيافت. پس از انقلاب فوريه و برقراري “حكومت دوگانه”، كشمكش شديدي ميان دولت موقت از يك سو و شوراها از سوي ديگر پديد آمد كه منجر به هرج و مرج، گسترش فقر و بيكاري، شكستهاي پيدرپي ارتش روسيه در جبههها و فرار گستردة سربازان و شورشهاي دهقاني و اعتراضات كارگري گرديد. حزب كمونيست روسيه (شاخة بلشويكها) به رهبري “ولاديمير ايليچ لنين” با تكيه بر نفوذي كه در شوراهاي كارگران و سربازان يافته بود و نيز با بهرهگيري از هرج و مرج و خلأ قدرتي كه وجود داشت، در روز 24 اكتبر 1917 (به تاريخ قديم روسي) تصميم به قيام مسلحانه گرفت. روز 25 اكتبر، ملوانان ناوگان “كرونشتاد” دست به شورش زده و وزراي دولت موقت در كاخ زمستاني، تزار را بازداشت كردند. بدينسان بلشويكها به قدرت رسيده و دولت سوسياليستي تشكيل دادند. لنين، رئيس دولت سوسياليستي و “تروتسكي” وزير امور خارجة دولت بود و “استالين” كه بعدها از سفاكترين رهبران دولت شوروي شد، وزير امور مليتها و اقوام بود.
دولت جديد خود را “اتحاديه جماهير شوروي سوسياليستي” ناميد و رسماً حكومت ايدئولوژي ماركسيسم و برقراري اقتصاد سوسياليستي و خروج از جنگ جهاني را اعلام نمود. از اكتبر 1917 تا ژانوية 1924 يعني هنگام مرگ “لنين”، وقايع و حوادث بسياري در روسيه رخ داد، از جمله صلح با آلمان، معروف به صلح “برست ليتوفسك”، مصادرة كارخانهها و زمينهاي سرمايهداران و زمينداران، ملي كردن بانكها، تأسيس ارتش سرخ، وقوع جنگ داخلي، دستگيري و اعدام دهها هزار نفر از مخالفين دولت بلشويكي، سياست اقتصادي “نِپ”، مقابله با دخالت ارتشهاي خارجي در امور كشور، وقوع مبارزه قدرت شديد ميان دو تن از رهبران بلشويكها يعني “تروتسكي” و “استالين” كه نهايتاً منجر به پيروزي دومي گرديد و فراهم شدن بسترهاي تأسيس يك نظام سرمايهسالاري دولتي متمركزِ مبتني بر اقتصاد با برنامهاي تحت عنوان “ساختمان سوسياليسم در شوروي”. رژيمي كه با انقلاب اكتبر 1917 روسيه و رهبري لنين تأسيس گرديد، نهايتاً در سال 1991 ميلادي توسط “ميخائيل گورپاچف” رسماًَ منحل شد.
“بلشويسم” يا “ماركسيسم لنينيسم” كه ايدئولوژي رهبري كنندة انقلاب اكتبر بود، نحوي تفسير روسي از ماركسيسم راديكال بود، همچنان كه سوسياليسم، صورتي از ايدئولوژيهاي غرب مدرن است. بلشويسم و انقلاب اكتبر اگرچه به مبارزه با سرمايهداري ليبرال و خصوصي ميپرداخت، اما به دليل ماهيت الحادي و اومانيستي خود، صورتي ديگر از تفكر غربي (يعني سوسياليسم و سيطرة سرمايهسالاري دولتي) را جانشين آن ميساخت و لذا قادر به عبور از ساحت مدرنيته و نفي كامل استثمار و بيعدالتي و از خودبيگانگي بشر نبود. در قلمرو سوسياليسم - بوروكراتيك بلشويكي نيز، آدمي به دور از فطرت خود و تحت اسارت اومانيسم قرار داشته و دارد و آزادي اصيل انساني انكار ميشود. با انقلاب اكتبر روسيه، ايدئولوژي سيوسياليسم - راديكال براي اولينبار در تاريخ غربمدرن به قدرت سياسي دست يافت.