هویت ایرانی در سده‌های نوزدهم و بیستم

ایران با برخورداری از میراث بیداری تاریخی دیرپا و آگاهی فرهنگی نسبت به هویت خود، به عصر ملت‌سازی و ناسیونالیسم قرن نوزدهم پای گذاشت. اندیشه‌های جدید غربی (که از قرن هجدهم در غرب گسترش یافته بودند)، با انطباق
چهارشنبه، 26 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
هویت ایرانی در سده‌های نوزدهم و بیستم
هویت ایرانی در سده‌های نوزدهم و بیستم

 

نویسنده: احمد اشرف
برگردان: حمید احمدی

 

ایران با برخورداری از میراث بیداری تاریخی دیرپا و آگاهی فرهنگی نسبت به هویت خود، به عصر ملت‌سازی و ناسیونالیسم قرن نوزدهم پای گذاشت. اندیشه‌های جدید غربی (که از قرن هجدهم در غرب گسترش یافته بودند)، با انطباق و بازسازی مفهوم از پیش موجود هویت ایرانی که در طول قرن‌ها تکامل یافته بود، اهمیت تازه‌ای کسب کردند. مورخان ناسیونالیسم تطبیقی این را می‌پذیرند که ایران از جمله‌ی چند ملتی است که عصر ناسیونالیسم را با برخورداری از ریشه‌ی تاریخی عمیق و تجربه‌ی بازسازی مداوم هویت پیشامدرن خود تجربه کرد. (1) اندیشه‌های مدرن ملت، ناسیونالیسم و هویت ملّی- به منزله‌ی مجموعه‌ای از احساسات درباره‌ی ملت و دولت ملت مدرن که آرمان‌های خودمختاری، وحدت و رفاه ملت را می‌رساند- ذخایر تاریخی غنی هویت ایرانی را تقویت کردند. این اندیشه‌های جدید هویت مردم را از رعایا به شهروندان تبدیل کردند. به علاوه، با این دگرگونی‌ها در آگاهی و هویت سیاسی، احساس وطن‌پرستی از احساسات مذهبی جدا شد و وفاداری به ملت به یک ارزش سیاسی مدرن تبدیل شد.
هنگامی که جامعه‌ی پیشامدرن ایرانی با عصر مدرن ناسیونالیسم روبه رو شد، بر اساس علایق موجود قومی و سرزمینی، خاطرات تاریخی و برپایه‌ی رویدادهای تاریخی خود، در پی آفرینش یک هویت ملّی ایرانی مدرن برآمد. در این رویارویی جدید با جهان خارج، نیروهای روشنگر و اندیشمندان ایرانی- که پیشینیان آن‌ها به ایجاد و انتقال ایده‌ی هویت ایرانی از اواخر دوره‌ی ساسانی کمک کرده بودند- زمینه‌ساز برآمدن روشنفکرانی (یعنی آفرینندگان و بازتولیدکنندگان اندیشه‌های فرهنگی مدرن) شدند که مخاطبان گسترده‌ای از طبقه‌ی روشن‌بین (مردم تحصیل‌کرده‌ای که مصرف‌کننده‌ی اندیشه‌های آن‌ها بودند) داشتند. این دانشمندان جدید مفاهیم مدرن ناسیونالیسم و هویت ملّی ایرانی را بر اساس میراث غنی فرهنگی کهن چندصدساله‌ی ایرانی بسط و گسترش دادند. (2) نمونه‌ی گویای خاطرات تاریخی از پیش موجود ایرانی که به پردازش اندیشه‌ی مدرن ملت و ناسیونالیسم کمک کرد، چاپ مکرر کتاب پرنفوذ تاریخ پادشاهان باستانی ایرانی، یعنی المعجم فی آثار ملوک العجم نوشته‌ی فضل الله حسین قزوینی (3) بود. این کتاب که در قرن چهاردهم نوشته شد و در حدود 50 نسخه‌ی دستنویس تکثیر شد، در فاصله‌ی سال‌های 1831 تا 1891 م. هفت بار در تبریز، تهران، اصفهان، و سه بار در اواسط قرن بیستم چاپ شد. (4) این کتاب در میان تعداد اندک عنوان‌های مشهور تجدیدچاپ شده در این دوره، مدام تجدیدچاپ می‌شد. گرچه توزیع گسترده‌ی کتاب از کاربرد آن برای درس شیوه‌ی نگارش دشوار فارسی ناشی می‌شد، اما استفاده از آن از سوی گروه بزرگی از دانشجویان به پخش و نشر اطلاعات مربوط به هویت «قومی- ملی» ایرانی کمک کرد. (5)
بازسازی و نشر و گسترش اندیشه‌های مدرن ملت و ناسیونالیسم در این دوره بیش‌تر از سوی نخبگانی صورت گرفت که تماس‌های سیاسی، تجاری و فرهنگی با غرب داشتند. اندیشه‌های ناسیونالیسم مردمی و لیبرال که به طور پراکنده در قرن نوزدهم پیدا شدند، در جریان انقلاب مشروطه از 1905 تا 1911م.، رو به شکوفایی گذاشتند و بعدها در دوران پهلوی (1304- 1357 ش./ 1925- 1978م.) به شکل ناسیونالیسم رسمی مورد حمایت دولت درآمدند. با این همه، این شیوه‌ی خاص ناسیونالیسم ایرانی و مفهوم هویت ایرانی آن، بعدها از سوی جنبش ناسیونالیست مردمی اواسط قرن نوزدهم به چالش طلبیده شد. در این جا با بررسی کوتاه واژگان ملّی در حال ظهور در ادبیات فارسی، تحول آن را در سه مرحله‌ی تحول هویت ملّی در قرن نوزدهم و بیستم میلادی بررسی خواهیم کرد.

1. فرهنگ واژگان در حال ظهور ملّی ایران

واژه‌ی «ملّت» [Nation] در کاربرد مدرن آن که از کلمه‌ی لاتین ناسیون (گروهی که در اثر ولادت یا محل سکونت با هم رابطه دارند) گرفته شده است، در زبان‌های گوناگون اروپایی، آن هم عمدتاً در قرون هجدهم و نوزدهم، شکل گرفت. در زبان فارسی، واژه‌ی ملت به صورت واژه‌ی معادل «ناسیون» در قرن نوزدهم رایج شد. تا آن زمان، واژه‌ی ملت به هر نوع اجتماع دینی و مذهبی و به ویژه بیش‌تر به پیروان ادیانی که کتاب مقدس داشتند (یعنی اهل کتاب شامل مسلمانان، یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) اشاره می‌کرد. مفهوم مدرن «ملت» در دو مرحله از مفهوم اجتماع دینی و مذهبی (ملت) ریشه گرفت؛ نخست تعبیر «ملت مسلمان ایران» با افزودن کلمه‌ی «ایران» به تعبیر سنتی اجتماع مذهبی مسلمان «ملت مسلمان» ساخته شد تا ترکیب ایرانی اجتماع مذهبی (یعنی ملت مسلمان ایران) را برساند، و اندکی بعد با نشانه‌ی مذهبی آن، ترکیب صرفاً به «ملت ایران» تبدیل شد.
این دگردیسی مفهومی، به قرائت جدید ملت به تعبیر مدرن آن، که معنی واژه‌ی انگلیسی Nation را می‌رساند، منجر شد. با این همه، واژه‌ی ملت به دو معنی متفاوت به کار گرفته می‌شد: یکی قرائت سنتی به تعبیر مذهبی، و دیگری قرائت مدرن به تعبیر کاملاً ملّی. این نکته را می‌توان در واکنش فتحعلی آخوندزاده به نام و آرم روزنامه‌ی ملت سنیه‌ی ایران دید که از 1245 تا 1249 ش. (1866 تا 1870 م.) منتشر می‌شد. آرم روزنامه تصویر مسجدشاه تهران را به منزله‌ی عنوان نماد «ملت مسلمان ایران» نشان می‌داد. آخوندزاده در نقد طنزآمیز خود به آرم روزنامه، استدلال کرد که اگر نام روزنامه به ملت ایران اشاره می‌کند، نماد انتخاب شده برای آن، یعنی مسجد، صرفاً ایرانی نیست بلکه به تمامی مسلمانان تعلق دارد. او می‌گفت که نماد مردم ایران در دوره‌ی پیش از اسلام بناهای پادشاهان ایرانی، همچون تخت جمشید و استخر، و در دوره‌ی اسلامی بناهای صفوی بوده‌اند که ایران را با تشیع به منزله‌ی مذهب رسمی دولت خود متحد کردند. (6) برخی مفاهیم دیگر مربوط به مفهوم ملت نیز در همان دوره وارد واژه‌نامه‌ی معاصر سیاسی شدند که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به ملّی، ملیّت، وحدت ملّی، ملّی‌گرایی، و هویت ملّی اشاره کرد. با این همه، باید توجه داشت که سابقه‌ی مفهوم جدید ملت ایران، صرفاً تعبیر مذهبی پیشامدرن آن نبود، بلکه واژگان کهن دیگری بودند که به مردم ایران اشاره می‌کردند، از جمله ایرانی، پارسی، اهالی ایران (فارسی واژه‌ی عربی اهل الفرس یعنی ساکنان ایران).
واژه‌های کهن وطن (عربی) یا میهن (فارسی)، که در دوران مدرن به معنی «سرزمین ملّی» (سرزمین مادری یا پدری) رایج شدند، در ادبیات کلاسیک فارسی بیش‌تر به محل تولد و زندگی فرد اشاره داشتند. محل تولد و اقامت فرد موضوع عشق، ستایش و فداکاری او بود. ایرانیان همیشه به حدیث منسوب به پیامبر که می‎‌گوید وطن‌دوستی بخشی از ایمان است (حب الوطن من الایمان) اشاره می‌کرده‌اند. واژه‌های وطن و میهن در دوران مدرن برای رساندن معنی «وطن‌پرستی» (عربی آن حب الوطن و معادل دیگر فارسی آن میهن‌پرستی) است یا رساندن عشق و وفاداری به سرزمین و دولت- ملّت رایج شدند. به همین دلیل است که حدیث حب الوطن من الایمان غالباً در اشاره به عشق به «وطن ملّی» مردم ایران در ادبیات کلاسیک فارسی به کار رفته است. حتی تعبیر صوفیانه و وحدت وجودی این حدیث که به معنی عشق به «ملکوت اعلی» است، همچون عشق «به وطن ملّی» تفسیر شده است. (7) جالب این جاست که در اواخر دوران صفوی (شاید برای نخستین بار) حدیث حب الوطن از معنی محلی خود (محل تولد یا اقامت) فراتر رفت و کل کشور ایران را شامل شد. تلاش برای تبدیل کاربرد وطن از محل تولد به وطن ملّی در سال 1255ش. (1876 م.) وقتی صورت گرفت که یک روزنامه‌ی دو زبانه به نام وطن در روز 5 فوریه به زبان فارسی و فرانسه منتشر شد. سرمقاله‌ی اصلی روزنامه در تشریح عنوان انتخابی خود نوشته بود: «ما وطن را به این خاطر به عنوان نام روزنامه برگزیده‌ایم که وطن‌پرستی عالی‌ترین فضیلت است، اما در ایران در وهله‌ی نخست به معنی عشق به محل تولد می‌باشد، در صورتی که کاربرد فراگیر آن به معنی عاطفه نسبت به پادشاه، احترام به قوانین و نمادهای ملت و فرمانبرداری از قواعد حکومت است». (8)
مفهوم سرزمین ایران به منزله‌ی یک پادشاهی برخوردار از دودمان‌های پیاپی، از دوران آغازین تاریخ سنتی ایران وجود داشته و واژه‌های ایرانشهر و ایران‌زمین یا الفرس (عربی واژه‌ی پارس) از آن جمله هستند. واژه‌ی فارسی کشور که، معادل Country، (برای نمونه کشور ایران) به واژگان سیاسی ایران مدرن وارد شد، در تاریخ سنتی ایران در اشاره به قلمرو دودمانی یا پادشاهی به کار می‌رفته است. نخستین کاربرد این واژه به معنی پادشاهی معاصر ایران در دوران ایلخانی رایج بود. در تاریخ‌نگاری میانه از این واژه به ندرت استفاده می‌شد. (9)

2. هویت ملّی در جنبش‌های اصلاحی و انقلاب

هویت ملّی و جنبش‌های اصلاحی

جنبش اصلاحی ایران که در وهله‌ی نخست پاسخ دانشمندان اصلاح‌طلب ایران به چالش‌های قدرت‌های غربی بود، ابزار گسترش اندیشه‌های جدید ملت و وطن ملّی محسوب می‌شد. آن‌ها در آرزوی مدرنیزه کردن ادارات و نهادهای فرسوده‌ی دولت و اقتباس تکنولوژی و ساختار سیاسی مدرن برای توسعه‌ی توانمندی ایران برای مقاومت در برابر تهاجمات غربی بودند. جنبش اصلاحی که عباس‌میرزا و وزیر اصلاح‌طلب او میرزاابوالقاسم قائم مقام در نخستین دهه‌های قرن نوزدهم آغازگر آن بودند، در زمان امیرکبیر در دوره‌ی سال‌های 1231- 1227 ش. (1848- 1852 م.) پیشرفت چشمگیری کرد. امیرکبیر که به روسیه و امپراتوری عثمانی سفر کرده بود، با نهادهای مدرن آشنا شد و واژه‌های جدید «غیرت ملت و خاک و وطن‌پرستی» را به کار گرفت. او بیش از هر چیز نگران توسعه‌ی زیربنایی حکومت به منظور حفظ تمامیت ارضی و خودگردانی سیاسی ایران بود. یکی از نویسندگان روشنفکر ایران نوشته است که «ما او را نماینده‌ی ناسیونالیسم ایرانی علیه رخنه‌ی استعمار سیاسی و اقتصادی اروپا می‌دانیم». (10)
اندیشه‌های ناسیونالیسم، مشروعیت و ترقی بعدها از سوی نخبگان و سیاستمداران تحصیل‌کرده در غرب همچون حسین‌خان سپهسالار گسترش پیدا کرد. سپهسالار نماینده‌ی ایران در بمبئی، تفلیس و استانبول بود و در رأس برخی وزارت‌خانه‌ها و نیز با عنوان نخست‌وزیر در سال 1250 ش. (1871 م.) خدمت می‌کرد. سپهسالار و همکاران نزدیک او ملکم‌خان ناظم‌الدوله (1212- 1287ش./ 1833- 1908 م.)، یوسف‌خان مستشارالدوله (متوفی 1274ش./ 1895م.) و مجدالملک سینکی (1188- 1260 ش./ 1809- 1881 م.)، از شکل‌گیری نهادهای سیاسی مدرن و نیز اندیشه‌ی مدرن ناسیونالیسم مردمی به منزله‌ی پیش‌نیاز ترقی حمایت کردند.
سپهسالار از نخستین کسانی بود که از واژه‌ی ملیّت در اشاره به مفهوم ناسیونالیسم استفاده کرد و گفت: «اساس ملّیت که امپراتور فرانسه پیشنهاد کرد آن است که هر ملت باید توسط مردم خود اداره شود». (11) اندیشه‌ی او، حاکمیت ملت و تغییر موقعیت ساکنان آن از رعایا به شهروندان بود.

مدارس مدرن و مطبوعات

دهه‌های پایانی قرن نوزدهم شاهد پیدایش آموزش مدرن و مطبوعات بود. این نکته را بسیاری پذیرفته‌اند که گسترش اندیشه‌ی مدرن ناسیونالیسم در غرب و آسیا و آفریقا نیز ناشی از توسعه‌ی مطبوعات و گسترش مدارس مدرن بود. (12) در نتیجه، هزاران نفر از ایرانیان از اندیشه‌ها و نهادهای سیاسی مدرن آگاهی یافتند. آوردن تحصیلات غربی به ایران از سوی مدارس هیئت‌های مذهبی مسیحی و مهم‌تر از آن، بنیان‌گذاری مؤسسه‌ی پلی‌تکنیک (دارالفنون) در 1231ش. (1825م.) و مدرسه‌ی علوم سیاسی در 1278 ش. (1899م.) (که درس‌ها و کتاب‌های مربوط به تاریخ ایران را ارائه می‌داد)، کمک بسیار مهمی به گسترش اندیشه‌های سیاسی مدرن ملت و ناسیونالیسم در میان طبقه‌‌ی در حال ظهور روشنفکر کرد. تأسیس چاپخانه‌ها در تبریز، تهران، اصفهان و سایر شهرهای بزرگ به انتشار انبوه کتاب‌ها و روزنامه‌ها انجامید. حدود یک پنجم این کتاب‌ها (از جمله کتاب‌های تجدیدچاپ شده) به ایران پیش از اسلام اختصاص یافت، و از جمله‌ی آن‌ها کتاب‌های المعجم فی آثار ملوک العجم نوشته‌ی حسین قزوینی، تاریخ ساسانیان (مربوط به ریشه‌ی اشکانی قاجارها) نوشته‌ی اعتمادالسلطنه (1272- 1270ش./ 1891- 1893 م.)، شاهنامه‌ی فردوسی، کتاب مؤثر مروج اندیشه‌های ناسیونالیستی جنبش زرتشتی دساتیر (13)، و کتاب جاویدان خرد مربوط به اخلاق ایرانی (14)، دوباره چاپ شدند. علاوه بر این، ورود کتاب‌های فارسی چاپ هند، و نیز تعدادی روزنامه‌های فارسی چاپ کلکته، استانبول، قاهره، لندن و پاریس نیز به گسترش و انتشار اندیشه‌های سیاسی انتقادی و نیز ایدئولوژی ناسیونالیستی در میان طبقه‌ی روشنفکر ایرانی کمک کردند.

ناسیونالیسم رومانتیک

شناختن خود بر اساس گذشته‌ی باشکوه از طریق مکان‌های تصوری و دوران‌های طلایی به مردم کمک می‌کند تا از موقعیت فلاکت‌بار و تأسف‌بار کنونی فراتر روند. بنابراین، طبیعی بود که هواخواهان نخستینِ ناسیونالیسم در ایران به جست و جوی روحیه و شکوه ملّی ایران، و روح ازلی یک موجودیت یکپارچه برخیزند که فرهنگ خاص خود را دارد. در این جا به دوران طلایی پیش از اسلام با نگاهی رومانتیک نگریسته شد. این باور پیدا شد که تاریخ ایران از دوره‌ی بسیار کهن تا دوره‌های مدرن دارای تداوم بوده است. میرزا فتحعلی‌خان آخوندزاده، میرزاآقاخان کرمانی و جلال‌الدین میرزای قاجار از پیشتازان روشنفکر ناسیونالیسم رومانتیک بودند. آن‌ها آرمان‌های اصلی استقلال، وحدت، پیشرفت و رونق ملت ایران را از راه فداکاری میهن‌پرستانه تحقق‌پذیر می‌دانستند.
آثار آن‌ها به پرورش عشق به وطن به منزله‌ی نیاز روحی مردم اختصاص یافت. موضوع رایج آثار آن‌ها نفرت از فتح ایران به دست اعراب و مقایسه‌ی اوضاع تأسف‌بار کشور با گذشته‌ی باشکوه پیش از اسلام از یک طرف، و سنجیدن آن با ملت‌های توسعه‌یافته‌ی غرب از طرف دیگر است. آن‌ها در جست و جوی یافتن علل ریشه‌های سقوط ملت و ابزار رستاخیز آن، حکومت مطلقه‌ی اعضای فاسد و نالایق طبقات حاکم، یعنی عناصر سیاسی و نیز روحانی، را ملالت می‌کردند. رهایی از گذشته‌ی بیگانه‌ی اسلامی از طریق پاک‌سازی زبان فارسی از کلمات عربی و پیروی از تمدن عرب، نیاز عمده‌ی توسعه‌ی کشور قلمداد می‌شد. (15) میرزافتحعلی‌خان آخوندزاده (1191- 1257ش. / 1815- 1878 م.) از آذربایجان، با غرور تمام خود را به نژاد ایرانی و به ملت ایران و وطن ایرانی متعلق می‌دانست. (16) آخوندزاده، جلال‌الدین میرزای قاجار، و نیز میرزاآقاخان کرمانی را از راه دوستی و مکاتبات خود تحت تأثیر قرار داد. (17)
جلال‌الدین میرزا (1205-1249 ش./ 1826-1870 م.) شاهزاده‌ی قاجار، بازسازی تاریخ ملّی ایران را در کتاب‌نامه‌ی خسروان خود آغاز کرد که نخستین متن تاریخ دارالفنون بود و به فارسی ساده‌ی پاک‌سازی شده از کلمات عربی نوشته شده بود. تاریخ دودمانی چهارمرحله‌ای ایران او از آفرینش نخستین انسان (کیومرث) تا دوران قاجارها را دربرمی‌گیرد. بخش نخست کتاب او از مهابادیان تا ساسانیان بیانگر نفوذ جنبش ایدئولوژیک نوزرتشتی دساتیر است. (18) میرزاآقاخان کرمانی (1233- 1275ش./ 1854- 1896م.) در عرصه‌ی تاریخ ملّی ایران در قالب کتابی با عنوان آیینه‌ی اسکندری که از گذشته‌ی اساطیری تا دوره‌ی قاجار را دربرمی‌گیرد، (19) از جلال‌الدین میرزا پیروی کرد تا گذشته‌ی باشکوه ایران را با بدبختی کنونی‌اش مقایسه و مقابله کند. (20) نخبگان فکری ایرانی تحت‌تأثیر این اندیشه‌ها، حتی برای آخرین دودمان ترک ایران نیز «ریشه‌ی تاریخی ایرانی» ساختند و قاجارها را به دودمان پارتیان متصل کردند. (21)
پخش و نشر ناسیونالیسم رومانتیک این چهره‌های روشنفکر و اندیشه‌های ناسیونالیستی وزرای اصلاح‌طلب، کمک بسیار مهمی به بن‌مایه‌ی فکری و جهت‌گیری ایدئولوژیک انقلاب مشروطه کرد.

3. انقلاب مشروطه و هویت ملّی ایرانی

اندیشه‌های روشنفکری جنبش مشروطه در وهله‌ی نخست دو هدف اساسی را دنبال می‌کرد: ایجاد یک «دولت- ملت مدرن» به منظور توسعه‌ی منابع کشور و حفظ استقلال آن در برابر قدرت‌های خارجی، و تشکیل یک ملت با تبدیل مردم از رعایا به شهروندان از طریق مشارکت بیش‌تر در زندگی سیاسی کشور. به علاوه، این اندیشه‌ی ملّی ملت ایران، تمامی مردمان ایران را بدون توجه به وابستگی مذهبی، ریشه‌ی قومی، زبان یا موقعیت اجتماعی- اقتصادی دربر می‌گرفت. بر مبنای این اصول بود که انقلاب مشروطیت به یک جنبش میهن‌پرستانه و ناسیونالیستی تبدیل شد. به این ترتیب، اندیشه‌ی «حاکمیت ملّی مردم ایران» از همان آغاز انقلاب مشروطه به شعار هواخواهان مشروطه‌طلبی، سکولاریسم، پیشرفت، و برابری تبدیل شد.
پیدایش ده‌ها روزنامه و نشریه در جریان انقلاب به گسترش اندیشه‌های ملیّت و حاکمیت ملّی در میان جمعیت شهری کمک کرد. مفهوم ملّی که از واژه‌ی ملّت گرفته شده است شهرت فزاینده‌ای پیدا کرد. این مفهوم، برای نمونه، برای اشاره به مجمع قانون‌گذاری ملّی (مجلس شورای ملّی)، بانک ملّی، و عناوین قهرمانان ملّی یعنی سردار ملّی برای ستارخان و سالار ملّی برای باقرخان، فرماندهان مقاومت مسلحانه‌ی دیرپای نیروهای مشروطه‌خواه در تبریز، استفاده شد.
در این دوره نسل جدیدی از نخبگان اندیشمند ایرانی که تحت نفوذ پیشگامان ناسیونالیسم در ایران قرار داشتند در صحنه پیدا شد. از جمله‌ی این نخبگان می‌توان به فرصت شیرازی (1234- 1300ش./ 1855- 1921م.)، نویسنده‌ی آثارالعجم، نخستین اثر فارسی در معرفی بناهای باستانی و مکان‌های باستان‌شناسی فارس، اشاره کرد. فرصت در نوشته‌های سیاسی خود اوضاع تأسف‌آور ایران را به جهل مردمان و استبداد حاکمان آن نسبت داد و خواستار اصلاحات اساسی شد. (22) یکی از چهره‌های بانفوذ دیگر ملک‌المتکلمین (1239- 1286ش./ 1860- 1907م.) بود که تحت تأثیر مدل پیشرفت ژاپن از کاربرد عقلایی‌تر منابع طبیعی برای صنعتی کردن کشور طرفداری می‌کرد. (23) دو نویسنده‌ی آذربایجانی به نام عبدالرحیم طالبوف (1214- 1289ش./ 1835- 1910م.) و زین‌العابدین مراغه‌ای (1218- 1289ش./ 1839- 1910م.) نیز در این زمینه بانفوذ بودند. طالبوف طرفداری بیداری علمی و سیاسی ایران بود، در حالی که مراغه‌ای از زندگی بد مردم ابراز تأسف کرد و خواستار عشق به ملت و رهایی آن شد.
سرخوردگی حامیان ناسیونالیست انقلاب مشروطه از توافق روس و انگلیس در 1907 که ایران را به دو منطقه‌ی نفوذ تقسیم کرد، (24) به رستاخیز ناسیونالیسم رومانتیک ضدامپریالیستی و اندیشه‌های سوسیالیسم انجامید. به این‌ترتیب، می‌توان برای نمونه شعرای انقلاب مشروطه را به سه دسته‌ی مشخص تقسیم‌بندی کرد: (1) کسانی چون ادیب پیشاوری (1233- 1309ش./ 1844- 1930 م.) و سیداشرف‌الدین که به وطن ملّی به شکل اسلامی یا حتی شیعی آن می‌نگریستند. (2) شاعرانی چون ابوالقاسم عارف (1262- 1312ش./ 1883- 1933م.) و میرزاده‌ی عشقی (1272- 1303ش./1839- 1924م.) که تحت تأثیر مفهوم غربی وطن قرار گرفتند و درباره‌ی وطن‌پرستی، آزادی، ضداستعمارگری شعر سرودند. محمدابراهیم فرخی یزدی (1267- 1318 ش./ 1888- 1939م.) نیز که از سوسیالیسم میهن‌پرستانه طرفداری می‌کرد و خواستار عشق، فداکاری و قربانی شدن برای ایران و کارگران آن بود به همین گروه تعلق داشت. (3) کسانی چون ملک‌الشعرای بهار (1245- 1230ش./ 1866- 1951م.) که پیرو ترکیبی از پاسخ ملی- مذهبی بودند، اشعار نیرومندی در شکوه ایران پیش از اسلام می‌سرودند و، در عین حال، به میراث اسلامی ایرانی نیز به دیده‌ی احترام می‌نگریستند. (25) در مقابل، احمد کسروی (1267- 1324ش./ 1888- 1945م.) نویسنده‌ی پرکار، ده‌ها جزوه‌ی سیاسی آمیخته با احساسات ناسیونالیستی و ضد مذهبی (از جمله تشیع، تصوف و بهایی‌گری) منتشر کرد و شیوه‌ای تند را برای پالایش زبان فارسی از کلمات عربی در پیش گرفت. (26)
دوره‌ی پس از انقلاب مشروطه شاهد واکنشی ناسیونالیستی به فساد سیاسی کشور بود؛ و این به بهترین شیوه در سه نشریه‌ی بانفوذ آن دوران (1295- 1307ش./ 1916- 1928 م.) به جلوه درآمد: کاوه، که سیدحسن تقی‌زاده از چهره‌های پیشتاز انقلاب مشروطه و رهبر کمیته‌ی ناسیونالیست‌های ایران در برلین (کمیته‌ی ملیّون ایران) سردبیر و ناشر آن بود، ایرانشهر که کاظم‌زاده ایرانشهر آن را در برلین منتشر می‌کرد، و آینده که محمود افشار در تهران منتشرش می‌کرد. کاظم‌زاده ایرانشهر که ناسیونالیستی سرسخت بود، دیدگاه‌های خود را در برخی از مقالات نشریه‌ی خود (1301- 1305 ش./ 1922- 1926م.) به ویژه در کتاب تجلیات روح ایرانی بیان کرد. و یک تعبیر رومانتیک و ازلی‌گرای آشکار از نژاد آریایی و برتری منش مردم ایران ارائه می‌داد که خود را در طول تاریخ ملت به نمایش گذاشته بود. افشار که محقق علوم سیاسی بود، در مقالات گوناگون نشریه‌ی خود (آینده 1304- 1306، 1324- 1326، 1334ش./ 1925-1927، 1944- 1945، 1955م.) نگاهی علمی و سیستماتیک به جنبه‌های گوناگون هویت ملّی، تمامیت ارضی و وحدت ملّی ایران می‌انداخت و همچون ناسیونالیستی بانفوذ، ایمانی قوی به منش ناسیونالیستی مردم ایران در سراسر تاریخ طولانی کشور داشت. افشار نخستین اندیشمندی بود که اندیشه‌ی پان‌ایرانیسم را برای حفظ وحدت و تمامیت ارضی ملت در برابر تهاجم پان‌ترکیسم و پان عربیسم پیشنهاد کرد. (27)
اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی شاهد ظهور تعدادی از داستان‌ها و نمایشنامه‌های تاریخی نیز بود که حقایق تاریخی و تصویرپردازی تخیلی را برای به نمایش‌گذاردن غم دوری گذشته‌ی باشکوه ایران درهم می‌آمیختند. از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به نمایشنامه‌ی پروین دختر ساسان نوشته‌ی صادق هدایت (28) اشاره کرد.

پی‌نوشت‌ها

1. برای نمونه بنگرید به:
Smith, The Antiquity of Nations, pp. 130, 186, 218-219, 229, Hobsbawm, Nations and Nationalism Since 1780, programe, Myth Reality, 1990, pp. 69, 137; Seton- Watson, Nations and States, An Enquiry into the Origins of Nations and the Politics of Nationalism, (Boulder, Colo.,1997), pp. 243-248, 251-255.
2. بنگرید به: Iran, iii Traditional history در Encyclopedia Iranica.
4. شرف‌الدین فضل‌الله حسینی قزوینی، المعجم فی آثار ملوک العجم، به کوشش احمد فتوحی‌نسب (تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1383).
4. بنگرید به: Story, I/1, 1970, pp. 243-244؛ احمد منزوی، فهرست نسخه‌های خطی فارسی، ج6 (تهران: 1353)، ص 4386-4389؛ خانبابا مشار، فهرست کتاب‌های چاپی فارسی، 3 جلد، ج1 (تهران: 1352)، ص 3046-3047.
5. بنگرید به: شرف‌الدین فضل الله بن عبدالله قزوینی، تاریخ المعجم فی آثار ملوک العجم (ایران: محمدرضا طهرانی و محمدحسین خوانساری، دارالطباعه‌ی سیدمرتضی و مشهدی خدادادی، 1327ق.).
6. به نقل از یحیی آرین‌پور، از صبا تا نیما، 3 جلد، ج1 (تهران: 1351- 1374)، ص 239- 240.
7. بنگرید به: محمدرضا خوبروی پاک، «نخبگان محلی، جهانی‌سازی و رؤیای فدرالیسم» در حمید احمدی، ایران، هویت، ملیّت و قومیت، ص 17، 88- 171.
8. به نقل از یادگار، 1/7، 1324، ص 16-17؛ درباره‌ی بحث آغاز کاربرد واژه‌ی سرزمین پدری یا مادری به معنی ناسیونالیسم «وطنی» و «سرزمین مادری»، بنگرید به:
Afsaneh Najmabadi, Women with Mustaches and Men without Beard: Gender and Sexual Anxieties of Iranian Modernity (Berkeley: University of California Press, 2005), pp. 97-130;
Mohammad Tavakoli-Targhi, Refashioning Iran: Oriental-ism, Occidentalism and Historiography (New York: Palgrave, Macmillan, 2001), pp. 113-134.
9. درباره‌ی شرح مفصل ریشه‌ی سرزمینی هویت ایرانی در قرون 19 و 20 میلادی، بنگرید به:
Firoozeh Kashani- Sabet, Frontier Fictions: Shaping the Iranian Nation, 1804- 1946, (New Jersey: Princeton University Press, 1999).
10. بنگرید به: آدمیت، اندیشه‌های میرزاآقاخان کرمانی (تهران: طهوری، 1346)، ص 215؛ آدمیت، «ایدئولوژی ناسیونالیسم»، در همان، ص 159، 464.
11. به نقل از آدمیت، اندیشه‌ی ترقی و حکومت قانون: عصر سپهسالار (تهران: خوارزمی، 1351)، ص 131.
12. همان چیزی که به «ناسیونالیسم مطبوعاتی» و «ناسیونالیسم مدارس» معروف شد. بنگرید به:
Anderson, Imagined Communities; Hobsbawm, The Invention of Traditions.
13. بنگرید به آذرکیوان، پیشین.
14. ابوعلی احمدبن محمد ابن مسکویه، جاویدان خرد (تهران: فرهنگ کاوش، 1378).
15. درباره‌ی پیدایش اندیشه‌های ناسیونالیستی در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم، بنگرید به:
Juan Cole, "Marking Boundaries, Marking Time: The Iranian Past and the Construction of the Self by Qajar Thinkers", Iranian Studies, 29/ 1-2, 199, pp.. 35- 56.
16. به نقل از آدمیت، «ناسیونالیسم» در اندیشه‌های میرزافتحعلی آخوندزاده، ص 9.
17. همان، ص 108- 136.
18. بنگرید به: عباس امانت، «پورخاقان و اندیشه‌ی بازیابی تاریخ ملّی ایران» ایران‌نامه، شماره‌ی 1/ 17 (زمستان 1377)؛
درباره‌ی تأثیر این جنبش بر ناسیونالیسم رومانتیک این دوران، بنگرید به:
Tavakoli Tarqi, op. cit. p. 86.
19. میرزاآقاخان کرمانی، آیینه‌ی اسکندری: (تاریخ ایران از ماقبل تاریخ تا رحلت ختمی مرتبت)، مقدمه و تحقیق علی اصغر حقدار (تهران: چشمه، 1387).
20. بنگرید به آدمیت، اندیشه‌های میرزاآقاخان کرمانی، ص 149.
21. بنگرید به: اعتمادالسلطنه، دررالتجان فی انساب بنی‌اشکان، تاریخ اشکانیان، 2 جلد (تهران: اطلس، 1371).
22. محمدنصیر فرصت شیرازی، آثارالعجم (بمبئی: سیدمحمد تاجر شیرازی، 1314ق.)
23. مهدی ملک‌زاده، زندگی ملک‌المتکلمین (تهران: علمی، 1325)، ص 91-98.
24. درباره‌ی این قرارداد و پیامدهای آن، بنگرید به: داریوش رحمانیان و منیر قادری، ایران و سیاست جهانی در آستانه قرن بیستم (تهران: خانه‌ی کتاب، 1388).
25. بنگرید به: شفیعی کدکنی، پیشین، ص 22-23.
26. بنگرید به: احمد کسروی تبریزی، نوشته‌‎های کسروی در زمینه‌ی زبان فارسی، به کوشش حسین یزدانیان (تهران: سپهر، 1357).
27. محمود افشار، گنجینه‌ی مقالات، مقالات سیاسی یا سیاست‌نامه‌ی جدید، به کوشش ایرج افشار، ج1 (تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار، 1368)، ص 187.
28. صادق هدایت، پروین دختر ساسان و اصفهان نصف جهان (تهران: جاویدان، 2536).

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1395)، هویت ایرانی، از دوران باستان تا پایان پهلوی، ترجمه‌ی حمید احمدی، نشر نی، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.