زندگی نامه ی آية الله شيخ عبدالكريم حائري رحمت الله علیه(1)

سال 1267 هجري ق. در روستاي «مهرجرد»‌ يزد در خانة مردي پاكدل و پرهيزكار به نام «محمد جعفر» كودكي پا به عرصة حيات گذاشت و عبدالكريم نام گرفت.[1] وي دوران كودكي را در دامان پر مهر مادري سپري كرد تا به شش سالگي رسيد. در آن روزگار كه عبدالكريم بايستي پايش به مكتب باز مي‎شد در مهرجرد از مدرسه و مكتب خبري نبود و كودكاني كه بزرگ مي‎شدند به دنبال كار و حرفة پدران خود رفته، بهار عمرشان را در مزارع سپري مي‎كردند. اما عبدالكريم كه گويي سرنوشتي جز
شنبه، 14 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگی نامه ی آية الله شيخ عبدالكريم حائري رحمت الله علیه(1)
زندگی نامه ی آية الله شيخ عبدالكريم حائري رحمت الله علیه(1)
زندگی نامه ی آية الله شيخ عبدالكريم حائري رحمت الله علیه(1)

تولد

سال 1267 هجري ق. در روستاي «مهرجرد»‌ يزد در خانة مردي پاكدل و پرهيزكار به نام «محمد جعفر» كودكي پا به عرصة حيات گذاشت و عبدالكريم نام گرفت.[1] وي دوران كودكي را در دامان پر مهر مادري سپري كرد تا به شش سالگي رسيد. در آن روزگار كه عبدالكريم بايستي پايش به مكتب باز مي‎شد در مهرجرد از مدرسه و مكتب خبري نبود و كودكاني كه بزرگ مي‎شدند به دنبال كار و حرفة پدران خود رفته، بهار عمرشان را در مزارع سپري مي‎كردند. اما عبدالكريم كه گويي سرنوشتي جز اين داشت مورد لطف الهي قرار گرفت و خيلي زود وسيلة‌درس و دانش اندوزي برايش فراهم شد.

آ‎غاز تحصيل

«روزي يكي از بستگانش به نام محمد جعفر معروف به (ميرابوجعفر) كه خود عالم و در كسوت روحانيّت بود به مهرجرد آمد و (در ديدار نخست) آثار استعداد و پرتو نبوغي خارق‎العاده را در سيماي اين كودك مشاهده نمود و اين بود كه تحصيل عبدالكريم را عهده دار شد و در همين سفر با رضايت پدر و مادرش، او را به اردكان برد و به مكتب سپرد.»[2]
عبدالكريم، در اين شهر ناآشنا چندين سال در رفت و آمد بود. روزها در درس استادان حاضر مي‎شد و شبها در خانة مير ابوجعفر به سر مي‎برد و گاهي در شبهاي جمعه به منظور ديدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پيش مي‎گرفت. عبدالكريم هر چند با رحلت پدر مدتّي از تحصيل باز ماند امّا اين فراق از مكتب چندان طول نكشيد و ديگر بار شوق مدرسه و مكتب، قرار از كف اختيار او ربود و عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و اين بار راه حوزة علميّة يزد را در پيش گرفت.

حوزه يزد

در آن دوران (اواخر قرن سيزدهم) يزد حوزة علمي پر رونقي داشت. پنج مدرسة علوم ديني در اين شهر، بخش عمده‎اي از دانشجويان علوم اسلامي را در خود جاي داده بود و دانشمندان بزرگي كه تربيت يافتة حوزة پر آوازه نجف و شاگردان شيخ بزرگ انصاري و ميرزاي شيرازي بودند، در آنجا به تدريس علوم مختلف اسلامي اشتغال داشتند.
«در ميان مدرسه‎هاي مختلف علوم ديني، مدرسه بزرگ (و زيباي) «محمدتقي خان» از معروف‎ترين آنها به شمار مي‎رفت.»[3] كه بسياري از درسهاي دورة سطح و خارج در آنجا تدريس مي‎شد. عبدالكريم جوان، در چنين جوّ معنوي وارد دارالعبادة يزد گرديد و در مدرسة محمدتقي خان سكني گزيد و سالها با شور و اشتياق فراوان در پاي درس استادان بزرگ به تحصيل علوم اسلامي پرداخت.

شوق ديدار

هنوز بيش از 18 بهار از عمر عبدالكريم سپري نگرديده بود كه شوق ديدار عتبات در دل وي جوشيدن گرفت و راهي سرزمين عراق شد. چهار شهر مذهبي عراق (نجف، كربلا، كاظمين و سامرّا) كه فرزندان پيامبر خدا را ميزبان هستند و خاكشان وجود پاك امامان بزرگوار ما را در آغوش خود كشيده است، عتبات مي‎گويند.
او به همراه مادر خويش با كاروان زيارتي راهي آنجا شد و بي‎درنگ به حلقه دانشوران و عالمان بزرگي كه گرداگرد امامان را گرفته بودند، پيوست. عبدالكريم ابتدا چند سالي در حوزة علمية كربلا در محضر آية الله فاضل اردكاني بود و پس از آن با راهنمايي استادش به حوزه علميه سامرّا و به محضر ميرزاي بزرگ شيرازي شتافت.

در حوزه سامرّا

ميرزاي شيرازي در آن زمان مرجع وقت و در رأس حوزة‌ علميه سامرّا بود. وي از آنجا كه به علم و معنويت آية الله اردكاني احترام زيادي مي‎گذاشت شيخ عبدالكريم را مورد توجه قرار داد. مي‎گويند وقتي نامة فاضل اردكاني را خواند رو به عبدالكريم كرد و فرمود: «من به شما اخلاص پيدا كردم».[4] از همين رو آن طلبة‌جوان و پر تلاش را در منزل خود جاي داد.
آية الله حائري پس از اينكه به مقام اجتهاد نايل گشته بود از اين دروان به نيكي ياد كرده، از خانة ميرزا خاطراتي را اين گونه نقل مي‎كند:
«سرداب خانة ميرزا هم محل مطالعه‎ام بود و هم محل استراحتم و در ماه مبارك رمضان سحري را نيز در آنجا مي‎خوردم امّا براي افطار به خانة ميرزا باز نمي‎گشتم، بلكه به علت گرماي طاقت فرساي هوا، به سوي فرات رفته،‌ آب مفصلي مي‎خوردم و شنا مي‎كردم.»[5]
شيخ عبدالكريم در حوزة عمليّه سامرّا دوازده سال تمام به تحصيل علم پرداخت. او در اين مدّت. با همة رنجها و مشقتها ساخت و فارغ از هر گونه اشتغال ديگري با دلي پراميد، به آينده روشن خويش چشم مي‎دوخت و سرانجام نيز به كمالات علمي و معنوي نايل گشت.

در محضر استادان

گذشته از ارادة محكم و تلاش خستگي ناپذير شيخ عبدالكريم در راه تحصيل دانش، استادان پرمايه نيز در شكل‎گيري شخصيّت علمي و معنوي او نقش اساسي ايفا مي‎كردند.
وي در سالهايي كه در حوزة علميّه سامرّا حضور داشت از خرمن دانش فقهاي بزرگي چون آية الله سيد محمد فشاركي، آية الله نوري، كه هر يك از ستاره‎هاي درخشان آسمان فقاهت به شمار مي‎رفتند. خوشه علم و معنويت چيد.

اقامت در كربلا

آية الله حائري پس از رحلت ميرزاي شيرازي راهي نجف گرديد و در آنجا رحل اقامت افكند اما به زودي دريافت كه حوزة علمية كربلا اكنون به وجود او نياز بيشتر دارد. به همين سبب شهر امام مظلومان حسين ـ عليه السلام ـ را برگزيد و راهي كربلا گرديد.
كربلا كه روزگاري حوزة علمية معروف و باشكوهي داشت در آن روزها ديگر شكوه و رونق خود را از دست داده بود هيچ جنب و جوشي در مدرسه‎هاي علميه به چشم نمي‎خورد و از تراكم طلاب مثل سالهاي دوران تحصيل او خبري نبود.
بارگاه مقدس حسيني نيز آرام و خالي از درس و بحث علمي، روزگار خود را تنها با زمزمة‌ شيفتگان اهل بيت و زائران مشتاق ضريح حسين ـ عليه السلام ـ مي‎گذراند. وي به موجب همين اوضاع تأسف بار حوزة علمية،‌ اين شهر را انتخاب كرد و اينجا بود كه او لقب حائري* را براي خود برگزيد با حضور اندك مدّت خود در حوزة‌ علميّه، كربلا، غبار عزلت و فراموشي سالهاي گذشته را از چهرة اين شهر زدود و پس از سالها آرامش و سكوت بار ديگر همهمة طلاب در مدارس پيچيد و بارگاه امام حسين ـ عليه السلام ـ نيز با طنين افكندن بحثهاي علمي دانش پژوهان در آن، جلوه‎اي ديگر گرفت. آية الله حائري در اين مدّت دو درس عمدة خارج اصول و فقه تدريس مي‎كرد و باقي اوقاتش را در اختيار طلاب علوم ديني قرار داد و علاوه بر اينها، در مقام كسي كه آية الله ميرزا محمدتقي شيرازي مرجع تقليد شيعه احتياطات خود را به ايشان ارجاع داده، پاسخگويي به مسائل ديني مردم را نيز بر عهده گرفت.

در حلقه خوبان

آية الله حائري در اواخر سال 1332 هجري ق. وقتي ماجراجويي انگليس در عراق شدت گرفت و دامنة آشوب به شهر كربلا نيز كشيده شده به دعوت مردم اراك عزم سفر به ايران كرد. و تا سال 1340 كه عازم قم شد در كنار مردم اين ديار و در خدمت حوزة علميّة شهر اراك بود. گويند در اين ايّام امام خميني (ره) جواني بيست ساله بود كه با شنيدن آوازة حوزة علميّة شهر اراك، از عزيمت به حوزة‌ اصفهان صرف نظر كرد و به سوي اراك شتافت و تا انتقال اين حوزه به شهر مقدس قم از حوزة دانش و معرفت اين مرد بزرگ بهره‎ها جست.[6]
آية الله حائري به مدّت هشت سال در اين حوزة پرشكوه بر مسند تدريس تكيه زد و در كنار مسؤوليت سنگين مرجعيت از پرورش و شكوفايي استعدادهاي طلاب جوان نيز لحظه‎اي غافل نبود و به موجب اهميت فوق‎العاده به اين امر صدها جوان پاك طينت ديگر را كه اميد آن مي‎رفت همه در زمرة مراجع بزرگ بشمار آيند در دامان پر مهر و محبت پدرانة خود پرورش داد.

قم شهر فضيلت

قم از بزرگترين شهرهاي مذهبي جهان تشيّع به شمار مي‎آيد كه از روزگاران نخست تولد تشيع در ايران، به مركزيّت شيعه شهرت داشته و تاكنون نيز مركزيّت خود را در دانش و بينش اسلامي و تصميم‎گيري دربارة حوادث سياسي و اجتماعي حفظ كرده است. اين شهر همانند شهرهاي نجف و كربلا در سالهاي پس از ظهور اسلام ايجاد گرديد و با ورود دختر امام موسي كاظم ‎ ـ عليه السلام ـ و بعدها به سبب وجود بارگاه عظيم آن حضرت به عظمتش افزوده شد و مورد توجه مشتاقان اهل علم و ايمان قرار گرفت.
قم تاريخ درخشاني در خصوص برپايي حوزة علميّه و پايگاه ديني مردم دارد. اوّلين كساني كه در اين شهر براي تأسيس حوزة علميّه قيام كردند محدثان و روات قبيلة اشعري بودند كه از ياران امامان معصوم عليهم السلام به شمار مي‎رفتند.
سپس ظهور شخصيّتهاي بزرگي چون شيخ كليني و شيخ صدوق و پس از آنها رو آوردن شيعيان علوي بدين حوزه بر رونقش افزود. امّا با اينهمه اين شهر روزگاري نيز خالي از عالمان بوده است و از قرن ششم هجري تا دوران صفويه چندان رونقي نداشته است و بر حجره‎هاي مدارس آن گرد غربت و تنهايي نشسته بود.
«در اوايل قرن يازدهم هجري ق. چند سالي شخصيتهاي بزرگي چون صدرالدين شيرازي، فياض لاهيجي و فيض كاشاني و بعدها ميرزاي قمي در مدارس اين شهر به بحث و اشاعة علوم اسلامي در فقه، تفسير كلام، فلسفه و عرفان پرداختند.»[7] و با تشكيل جلسات پرشكوه علمي مدّتي كور سوي دانش را در اين شهر روشن نگه داشتند. اما پس از آن تا روزي كه آية الله حائري پا به اين شهر مي‎گذارد وضع حوزه‎هاي علميّه همچنان اسفبار و مدتها عظمت گذشتة‌ آن فراموش شده بود.
آية الله حائري پيش از آنكه از طرف اهالي قم به اين شهر دعوت شود يك بار در سال 1332 هجري ق. در سفري كه به مشهد رضوي عزيمت نمودند، از قم نيز ديدن كرده و چند شبي را در كنار حرم حضرت فاطمه معصومه عليهماالسلام گذرانده و اوضاع مدارس ديني را از نزديك مشاهده نموده بود.
مدرسة فيضيه را ديده بود كه حجره‎هاي پرغوغاي ديروزش اكنون خالي از همهمة ‌محصلان علوم ديني شده و بر قفسه‎هاي كتاب گرد فراموشي نشسته است. انگار هيچ گاه زمزمة دانش پژوهان اسلامي در فضاي قم طنين انداز نبوده است! مدرسة بزرگ «دارالشفا» را ديده بود كه سالنهاي درس و بحث آن اكنون محل اسكان فقراي شهر يا زائران شده است «و بعضاً كسبة اطراف حرم از حجره‎هايش به عنوان انبار اجناس استفاده مي‎كردند.» و از همه غمناك‎تر حال و روز طلاب جواني بود كه به علت محروم بودن از استادان چيره دست و نبود نظم با چهره‎هاي افسرده، عمر خود را به بيهودگي مي‎گذرانيدند و در آن حجره‎هاي تاريك و غبار گرفته با مباحثات سطحي، روزگار سپري مي‎كردند.
گويند ايشان پس از آنكه از نزديك اوضاع اسفبار مدارس علمي اين شهر را ديد، بسيار ناراحت و افسرده خاطر قم را ترك گفت و اطرافيانش بارها از او شنيدند كه مي‎گفت: «چه مي‎شد اگر حوزة علميّة قم سر و سامان مي‎گرفت!».
آية الله حائري در اواخر زمستان 1300 هجري ش. (22 رجب 1340 ق.) بود كه با فرزند بزرگش حاج شيخ مرتضي حائري به همراه آية الله محمدتقي خوانساري به قصد اجابت دعوت مردم، از اراك به سمت قم حركت كردند و در ميان انبوه جمعيت استقبال كننده وارد شهر قم شدند.

پی نوشت:

[1] . مجله حوزه، ش 12، سال 64؛ فصلنامه ياد، ش 4، سال 65.
[2] . يادداشتهاي مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري (فرزند بزرگ ايشان).
[3] . تاريخ يزد، عبدالحسين آيتي، ص 428.
[4] . آيت الله موسس، كريم جهرمي، ص 31، به نقل از يادداشتهاي مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري.
[5] . همان، ص 30.
* . حائر در لغت به گودالي گفته مي‎شود كه در آنجا آب جمع مي‎شود. از اين رو زمين كربلا را حائر مي‎خوانند. (مجمع البحرين،‌ مادة حار).
[6] . فصلنامه ياد، ش 17.
[7] . ر.ك: آشنايي با حوزه‎هاي علميه شيعه، سيّد حجه موحّدي ابطحي، ج 1، ص 291.

منبع: www.andisheqom.com




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.